ناکامی در عشق

شنبه - 19 می 2012

 دو فرد که به یکدیگر دلبسته‌اند مهم‌ترین چیز برایشان «اطمینان از دوام دوستی» است؛ ولی شاید سزاوار باشد که بدین حقیقت نیز توجه کنند که «حفظ عشق از فرسایشی که زمان به وجود می آورد، ساده نیست». وقتی دو عاشق درباره حفظ رابطه‌ای که برایشان خیلی مهم است چیزی نمی‌دانند چگونه می‌توانند به دوام رابطة خود  اطمینان داشته باشند!
ما همیشه بر این باوریم که وقتی کسی را به دوستی انتخاب می‌کنیم انتخابمان درست است؛ ولی حقیقت تلخ این است که بسیاری از این انتخابها به نتایج ناگوار و دردناک بدل می‌شود. خیلی از ما فرد نامناسب را بر می‌‌گزینیم و سپس که روابط‌مان به تیرگی می‌گراید از خود می‌پرسیم چرا دوستی‌مان پایدار نماند! 

اعجاز عشق

شنبه - 19 می 2012

 «عشق» نیز همانند «میل‌جنسی» واژ‌ه‌ای خوشنام نیست. این هدر دو به دلایلی چند تقدس خود را از دست داده‌اند و جلوه‌های ناخوشنامشان معروف گشته است. چون خانواده‌های بشنوند که فرزندشان عاشق شده است چنان می‌‌هراسند که گویا کسی آنها را ربوده است. شاید علت این است که از میزان ربایندگی عشق تا حدّی آگاه‌اند. زمانی که فردی ربوده می‌شود این احتمال وجود دارد که دستیابی به او دیگربار ممکن نباشد و در روزگار ربودگی‌اش آسیبی ببیند که هرگز برطرف نشود.
.
عشق به همان میزان که لذت‌آور، حرکت‌آفرین و آرامش بخش است. هراس‌انگیز و ویرانگر است. این هر دو نمونه تأثیر تا حدّی بدین بستگی دارد که فرد از عشق چه می‌داند، چگونه عاشق می‌شود و چطور پیش می‌رود!
حقیقت آن است که زندگی ما از ‌آغاز تا فرجام با عشق آمیخته است.
آنان که با دانش فیزیک و شیمی آشنایند به خوبی می‌دانند که در چرخة آفرینش، نیروی جاذبه  و ربانیش (مغناطیس) چگونه نقش ایفا می‌کند.

آغاز و فرجام رهاسازی روابط زنان و مردان

شنبه - 19 می 2012

 این واقعیت را نمی‌شود انکار کرد که تاکنون تئوری ناپوشیدگی زنان، مردان را بیش از زنان، بهره‌مند و خرسند نموده است. این که به زنان گفتند آزادانه بدون پوشش یرون آیید و مرز میان خود و مردان را فرو ریزد، نه برای آن بود که زنان را از مواهب طبیعت بهره‌مند‌تر کنند. بلکه تا قدرت مردان را در کامجویی و استفادة ناروا از زن بیشتر کنند.
در حقیقت درهم‌آمیزی حوزة حضور اجتماعی زن و مرد، امضای رسمی این معاهدة اجتماعی است که «مرد بر زن حقّ حیات بیشتری دارد.»! و این امر را شواهد تاریخی و اجتماعی ثابت کرده است. زیرا زمانی که فاصله میان دو چیز برداشته می‌شود حقّ آزادی و حیات بیشتر نصیب کسی می‌گردد که زورمندتر و با اراده‌تر است.
.
طرحی برای اعطای حقّ حیات بیشتر به مرد
این واقعیت را نمی‌شود انکار کرد که تاکنون تئوری ناپوشیدگی زنان، مردان را بیش از زنان، بهره‌مند و خرسند نموده است. این که به زنان گفتند “آزادانه بدون پوشش بیرون آیید و مرز میان خود و مردان را فرو ریزید”، نه برای آن بود که زنان را از مواهب طبیعت بههر‌مند‌تر کنند، بلکه تا قدرت مردان را در کامجویی و استفادة‌ ناروا از زن بیشتر کنند.
در حقیقت درهم‌آمیزی حوزة حضور اجتماعی زن و مرد، امضای رسمی این معاهدة اجتماعی است که «مرد بر زن حقّ حیات بیشتری دارد.»! و این امر را شواهد تاریخی و اجتماعی ثابت کرده است. زیرا زمانی که فاصله میان دو چیز برداشته می‌شود حقّ آزادی و حیات،‌ بیشتر نصیب کسی می‌گردد که زورمند‌تر و با اراده‌تر است. آنگاه که اتش وپنبه ای را در محلی نهند و میانشان حدّ‌ و مرزی قرار ندهند نمی‌توان ادعا کرد که این کار برای آزادی بیشتر پنبه انجام گرفته است. در حقیقت چون اتش از نظر توانایی به مراتب از پنبه قوی‌تر است، وقتی عرصة‌ حضور آن دو در هم آمیزد اتش  است که به طعمه می‌رسد نه پنبه؛ بلکه برداشتن فاصله میان این دو یعنی رأی حتمی به تباهی وخکستر شدن پنبه!

 

عوامل فرهنگی و اعتقادی حجاب گریزی

شنبه - 19 می 2012

 کم پوشیدگی و نیمه برهنگی برای عده‌‌ای راهی برای نفوذ به دنیای افراد غیرهمجنس است. زیرا زمانی که اندام زن کم پوشش می‌شود پارسایی و متانت مرد دستخوش هوس می‌گردد. نگاه‌های خیره، پرده از روحیات و تمایلات مرد به کنار می‌زند و جنبه‌های ضعفِ را به زن می‌شناساند. زن با نگاه خیرة مرد از ویژگی‌های خود و نقش آن در تحریک هیجانات مردان اطلاعاتی به دست می‌آورد و دنیای متلاطم و اسرارآمیز مردان و راه گمراه کردن آنها را بهتر می‌شناسد.
از طرفی در بیشتر مواقع علت خودنمایی، احساس ضعف شخصیت نیست، بلکه فرد نیروی متراکم آزاد نشده‌‌ای در درونش احساس می‌کند که نمی‌داند از چه راهی باید آن را آزاد کند و دیگران را از وجود آن باخبر سازد.
اندام زن چه کم پوشش باشد یا به قصد دلبری به گونه‌ای تحریک‌آمیز پوشانده شود، منبع نیرومند ایجاد جاذبه و تحریک امیال جنسی است و بسیار کم رخ می‌دهد که زن از تعقیب نگاه‌‌ها در امان باشد.
راستی در جلوه‌گری زن چه اسراری نهفته است و در افکار و اوهام مرد پس از نگاه به زن چه می‌گذرد و زن از امواج نگاه‌‌ها چه می‌داند؟‌

نگاه و افکار نهان

شنبه - 19 می 2012

  وقتی دو نفر علاقه‌مند به یکدیگر،‌ به هم نگاه می‌کنند امواجِ چشم هر دو به یکدیگر برخورد می‌کند و چیزی مانند جرقة نامریی به سوی هر دو باز می‌گردد و علاقه،‌ به وسیلة همان امواج، به ایشان الهام می‌شود. در این حال، بدون آنکه میان آن دو کمترین گفتگوی محبت‌آمیزی رخ داده باشد هر یک به علاقة دیگری پی می‌برد. حال اگر  آن دو نفر دختر و پسر بیگانه باشند معلوم است که چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد.
تأثیرنگاه
از پدیده‌هایی که در نگرش سطحی بی‌اهمیّت است و با ژرف‌نگری بسیار حایز اهمیت، موضوع نگاه‌های افراد به یکدیگر است. بیشتر مسایل زندگی ما به همین نگاه‌ها بستگی دارد. نگاه‌هایی کوتاه که گاه کرانة تلاطم و آشوب آفرینی آن معلوم نیست. از میان اقسام نگاه‌ها، نگاه مرد به زن با دیگر نگاه ها تفاوت دارد و آنگاه کن سنّ‌ بیشتر شود بخصوص در دورة جوانی نگاه ها معنی‌دارتر و با نفوذ‌تر می‌گردد. انتخاب همسر، شغل، خانه، دوست و صدها موضوع دیگر همه با نگاه پیوند دارد. چشم و نگاه آدمی از مهم‌ترین عناصر موثر در تصمیم‌گیری اوست. منشأ برخی از نفرت‌ها، اشتیاق‌ها و انتخاب‌ها،‌ نگاه است و منظور از این نگاه،‌ دیدن بدون توجّه و اراده نیست. نگاهی که منشأ تصمیم و انتخاب است دیدنی است که با توجّه و انگیزه همراه باشد.
نگاه‌‌ها انواع مختلف دارند. برخی عبادت‌اند و برخی مایه حسرت و رنج. بعضی درمان‌اند و بعضی درد. گاهی نگاه، آدمی را هشیار می‌کند و زمانی مست و بی‌قرار. بعضی از آنها زهرآلودند و بعضی مانند نگاه مادر، محبّت‌آور و امیدبخش. نگاه گاهی با التماس همراه است و گاهی با خشم. بعضی از صد نهیب و خشم بُرنده‌تر و بعضی از صد هدیه ارزشمند‌تر.

دلاورانى از سيستان در برابر دستور سبّ اميرمؤمنان عليه‏السلام

پنجشنبه - 10 می 2012

  نظريّه پردازان عدالت تمامى صحابه ، براى اثبات ادّعاى خود به دوازده آيه استناد نمودند . در مقالات متعدّد گذشته به تفصيل ادلّه آنان نقل و نقد شد و به اين نتيجه رسيديم كه هيچ يك از آيات مورد استناد ، مدّعاى آنان را اثبات نمى‏نمايد .  به دنبال استناد به آيات قرآن ، اهل سنّت براى اثبات نظر خود ، به رواياتى نيز استناد مى‏كنند . در مقالات گذشته چند مورد از روايات مورد استناد آنان را نقل كرديم و عدم تماميّت استدلال آنها را ثابت نموديم . از جمله روايات مورد استناد آنها عبارت بودند از : 1 ـ « أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم »[1] . اصحاب من همانند ستارگان هستند ، از هر كدام پيروى كنيد ، هدايت مى‏شويد . 2 ـ « خير الناس قرني ثمّ الذّين يلونهم ، ثمّ الذين يلونهم »[2] . بهترين مردم هم عصران من هستند ، سپس كسانى كه پس از آنان مى‏آيند ، سپس كسانى كه در دوره بعد خواهند آمد . 3 ـ « أنتم تتمّون سبعين اُمّة ، أنتم خيرها وأكرمها على اللّه‏ عزّوجلّ »[3] . شما آخرين و هفتادمين ملّت هستيد و نزد خداوند متعال ، برتر و كريم‏تر مى‏باشيد . 4 ـ « إنّ اللّه‏ اختار أصحابي على العالمين سوى النبييّن والمرسلين »[4] . خداوند ، ياران مرا بر تمام جهانيان به جز پيامبران و فرستادگان برگزيد .

چرا فدک را غصب کردند

چهار شنبه - 9 می 2012

  از آن رو كه شناخت و معرفت مقام اهل بيت عليهم‏السلام انسان را به درجات والاى معنوى مى رساند، در اين جلسه سخنان خود را در مورد حضرت زهرا عليهاالسلام بيان خواهيم نمود. البتّه در سالهاى گذشته، به لطف خداوند متعال آنچه در توان بود در مورد فضائل و جايگاه آن بانوى بزرگ آفرينش، نمونه عالم خلقت و نادره دنيا و آخرت سلام اللّه‏ عليها بيان نموديم[1]؛ ولى امشب قصد داريم با تمسّك به روايات اهل بيت عليهم‏السلام به بخشى از ظلم‏ها و جناياتى كه در حقّ ايشان عليهاالسلام روا داشته‏اند، بپردازيم.   روايتى كه مى خواهيم در مورد آن سخن بگوييم روايتى است كه على بن ابراهيم قمى قدس‏سره در كتاب تفسير خود و همچنين مرحوم طبرسى قدس‏سره در كتاب احتجاج بيان نموده‏اند. قبل از بيان متن روايت، سلسله سند آن را مورد بحث و بررسى قرار مى‏دهيم، تا در صحت آن جاى هيچ گونه شكّ و شبهه‏اى باقى نماند.

تصحيح و توثيق راويان:

     على بن ابراهيم رحمه‏الله ـ صاحب كتاب تفسير ـ تمام قرآن كريم را با استمداد از روايات اهل بيت عليهم‏السلام تفسير نموده است. وى از بزرگان محدّثين و از مشايخ مرحوم كلينى قدس‏سره محسوب مى‏شود و طبق نقل تواريخ و كتب رجالى، معاصر حضرت امام حسن عسكرى عليه‏السلام است. مزار او در قبرستان شيخان، در جوار بارگاه ملكوتى حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام است[2].  على بن ابراهيم رحمه‏الله اين روايت را از پدر خود ابراهيم بن هاشم رحمه‏الله نقل مى‏كند. ابراهيم بن هاشم نيز يكى از بزرگان روات و محدثان شيعه محسوب مى‏شود. در احوال او نگاشته‏اند كه حضرت امام رضا عليه‏السلام را درك نموده و مرحوم شيخ طوسى رحمه‏اللهاو را يكى از شاگردان يونس بن عبدالرحمان رحمه‏الله به شمار آورده است. مسلّما هر شاگردى را مى توان با توجه به شخصيت و جايگاه علمى و معنوى استادش مورد سنجش قرار داد. يونس بن عبدالرحمان، مرد بزرگ و شناخته شده‏اى بود. در كتب رجالى آمده است كه يكى از محدّثان به حضرت امام رضا عليه‏السلام چنين نامه نوشت: « جعلت فداك إنّي لاأكاد أصل إليك أسألك عن كلّ ما أحتاج إليه من معالم ديني، أفيونس بن عبدالرحمان ثقة آخذ عنه ماأحتاج إليه من معالم ديني؟ فقال عليه‏السلام: نعم »[3]. جانم به فدايتان! من به شما دسترسى ندارم تا از شما سؤال كنم در مورد آنچه از دستورات دينى به آن محتاج هستم، آيا يونس بن عبدالرحمان فردى موثّق است تا آنچه از دستورات دينى به آن محتاجم، از او بپرسم؟ حضرت امام رضا عليه‏السلام فرمودند: بلى!  ابراهيم بن هاشم در محضر و مكتب بزرگان از روات و صحابه خاصّ اهل بيت عليهم‏السلام، علم آموخته است. اصليّت او كوفى است و ظاهراً نخستين محدّثى است كه از كوفه به قم هجرت نمود و احاديث گرانبار ائمّه شيعه عليهم‏السلام را ميان مردم قم نشر داد و اگر قم مركز اصلى روات حديث به شمار آمد، بنيانگذار آن ابراهيم بن هاشم رحمه‏الله بود.

عصمت اهل بیت علیهم السلام

چهار شنبه - 9 می 2012

   عصمت از منظر شيعه، دورى از گناه، خطا و اشتباه در علم و عمل است؛ يعنى انبيا و اوصياى ايشان عليهم‏السلام هرگز در گفتار، رفتار، فكر و انديشه دچار خطا و انحراف نمى‏شوند و از خطاى علمى و عملى مصون هستند؛ به عبارت ديگر، عصمت ويژگى و حالتى است كه دارنده آن از خطا، اشتباه و انحراف، مصون و محفوظ مى‏ماند و در تمام شئون حيات و زندگى، اعمّ از دريافت وحى و ابلاغ پيام الهى و همچنين در تمام شئون شخصى، خانوادگى و روابط اجتماعى هرگز در وادى خطا، اشتباه،  نسيان و انحراف وارد نمى‏شود.  يكى از دلايلى كه مى‏تواند هر انسان و هر نگرشى را قانع كند، دليل عقلى است. دلايل عقلى با توجّه به اينكه مقدّم، تالى و نتيجه دارند، از هر گونه خدشه و اشكال به دور هستند. متكلّمان شيعه در كتاب‏هاى خود علاوه بر دلايل نقلى، به ذكر دلايل مفصّل عقلى نيز براى اثبات عصمت پرداخته‏اند.

 

     خواجه نصير الدين طوسى رحمه‏الله يكى از متكلّمانى است كه در اين زمينه به طرح دلايل عقلى پرداخته است. او كتاب كوچكى به نام تجريد الاعتقاد براى اثبات عقايد شيعه نگاشته است.   ايشان قدس‏سره در اين كتاب، دلايل عقلى عصمت را در چهار خط بيان نموده‏اند كه ابتدا متن آن را نقل مى‏كنيم و سپس به شرح آن خواهيم پرداخت. در اين كتاب گرانمايه آمده است:« وامتناع التسلسل، يوجب عصمته ولأنّه حافظ للشرع ولوجوب الإنكار عليه لو أقدم على المعصية فيضادّ أمر الطاعة ويفوت الغرض من نصبه ولانحطاط درجته عن أقلّ العوامّ »[1]. ممنوع بودن تسلسل، عصمت امام عليه‏السلام را ايجاب مى‏كند و به خاطر اينكه امام عليه‏السلام حافظ و نگهبان شريعت است. و از سوى ديگر، اگر امام عليه‏السلام گناه و معصيت كند بايد او را از منكر نهى كرد كه در نتيجه با امر به اطاعت و پيروى از ايشان عليه‏السلام متضاد مى‏شود و همچنين [در صورت گناه] غرض و هدف از نصب امام عليه‏السلام از بين مى‏رود و درجه امام عليه‏السلام را از عوام النّاس پايين‏تر مى‏آورد.  

جانبازى وفداكارى در ميدانهاى جهاد

دوشنبه - 7 می 2012

پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم‏در طى دوران زندگى خود در مدينه با مشركان ويهودان وشورشيان بيست وهفت «غزوه‏» داشت. در اصطلاح سيره نويسان مسلمان به آن دسته از مجاهدتها ونبردهايى غزوه مى‏گويند كه فرماندهى ورهبرى سپاه اسلام را پيامبر خود بر عهده مى‏داشت وشخصا همراه سپاهيان حركت مى‏كرد وبا آنان نيز به مدينه باز مى‏گشت. علاوه بر غزوات، پنجاه وپنج «سريه‏» نيز به امر آن حضرت صورت گرفت. (1) مقصود از سريه نبردهايى است كه در آنها بخشى از سپاه اسلام براى سركوبى شورشيان وتوطئه گران از مدينه حركت مى‏كرد وفرماندهى لشكر به عهده يكى از افراد برجسته سپاه اسلام واگذار مى‏شد.
امير مؤمنان در بيست وشش غزوه از غزوات پيامبر شركت كرد وفقط در غزوه «تبوك‏» به فرمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در مدينه اقامت گزيد واز شركت در جنگ باز ماند، زيرا بيم آن مى‏رفت كه منافقان مدينه در غياب پيامبر شورش كنند وزمام امور را در مركز اسلام (مدينه) به دست گيرند.
تعداد سريه هايى كه رهبرى آنها بر عهده امام بود به درستى مشخص نيست، ولى تفصيل برخى از اين سريه‏ها را در اين بخش خواهيم نگاشت.
الف – قهرمان بى نظير جنگ بدر
نعره‏هاى جگر خراش مردى به نام ضمضم كه گوشهاى شتر خود را بريده، بينى آن را شكافته، جهازش را برگردانده، وارونه نهاده بود، توجه قريش را به خود جلب كرد. او در حالى كه پيراهن خود را از جلو وعقب چاك زده، بر پشت‏شترى كه خون از گوش ودماغ آن مى‏چكيد ايستاده بود وفرياد مى‏زد: مردم! شترانى كه حامل نافه مشكند از طرف محمد وياران او در خطرند. آنان مى‏خواهند همه آنها را در سرزمين «بدر» مصادره كنند. به فرياد برسيد! يارى كنيد!
ناله‏ها واستغاثه‏هاى پياپى او سبب شد كه تمام دلاوران وجوانان قريش خانه ومحل كار وكسب خود را ترك گويند ودور او را بگيرند. وضع رقت‏بار شتر وزارى والتماس ضمضم عقل رااز سر مردم ربود وزمام كار را به دست احساسات سپرد. اكثر مردم تصميم گرفتند كه شهر مكه را براى نجات كاروان قريش به سوى بدر ترك كنند.
پيامبر عاليقدر برتر وبالاتر از آن بود كه به مال ومنال كسى چشم بدوزد واموال گروهى را بى جهت مصادره كند. اما چه شده بود كه وى چنين تصميمى گرفته بود؟

دعا و نیایش در قرآن واثار ان *

دوشنبه - 7 می 2012

مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که بخش عظیمی از پیامهای کلام وحی در مورد ارتباط انسان با خداست. این رابطه خالق و مخلوق زیباترین جلوه هستی است که انسان تشنه را، از زلال رحمت و برکات حضرت حق سیراب می سازد. قرآن، کتاب خدا، با کلمه «اللّه» آغاز شده و با واژه «ناس» خاتمه می یابد و این بیانگر اهمیت رابطه خدا و مردم است. در آیه 186 سوره بقره خداوند هفت مرتبه به ذات مقدس خود و هفت بار به بندگان اشاره کرده و این اوج ارتباط و پیوند خداوند متعال با بندگان است.
البته انسان فطرتا به سوی ارتباط با مبدأ کمال متمایل است؛ چرا که کشش فطری در درون انسان او را به سوی بی نهایت سوق می دهد. این تمایل نامحدود به غیر از ارتباط با کمال مطلق و نیروی بی انتهای خالق هستی اقناع نمی شود. عبادت و دعا و نیایش بهترین راه شکوفایی این تمایل فطری و استعداد درونی انسان است، به همین علت خداوند متعال ارزش و جایگاه واقعی انسان را در بارگاه خویش بوسیله دعا و نیایش او تعیین
می کند و می فرماید: (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ)؛(1) بگو: پروردگارم برای شما ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»
طبق این پیام قرآنی، ارزش واقعی انسان در بارگاه الهی و معیار ارزش معنوی افراد، براساس بندگی، خضوع و خشوع در مقابل خداوند متعال و الحاح و التماس و درخواست او از آفریدگار جهان هستی است.
افرادی که از دعا و گفتگوی همراه با خواهش و تمنا و ندبه با حضرت حق سرباز می زنند و در مقابل خداوند متعال روحیه مستکبرانه ای دارند، نه تنها از رحمت الهی بدورند؛ بلکه مستوجب آتش جهنم و قهر الهی خواهند بود! خداوند متعال در سوره غافر به این نکته پرداخته، می فرماید: (وَ قالَ رَبُّکُمْ اُدْعُونی اَسْتَجَبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّم داخِرینَ)؛(2) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی خوار در دوزخ در می آیند.»

تأثیر دعا در کاهش فشارهاى روانى

دوشنبه - 7 می 2012

یکى از مسائلى که تمامى انسانها با آن دست به گریبان اند و پیوسته با آن مواجه مى باشند، مسئله رنج و سختى حاصل از مشکلات زندگى است که به تصریح آیه شریفه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ» خلقت انسان با آن عجین شده است و هیچ روزى بر آدمى نمى گذرد، مگر آنکه قبل و یا بعد از آن با ابتلائات و امتحاناتى رو به رو گردیده است؛ چرا که اساسا بناى این نشئه بر رنج و مشقت است و آدمى در این دنیا بدون بلا نمى تواند باشد و به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام : «[الدُّنْیَا [دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ؛ دنیا سرایى است که با بلا و سختى پیچیده شده است.» و کسى را یاراى گریز از آن نیست. بنابراین، گرفتاریها و مشکلات زندگى امورى هستند اجتناب ناپذیر که باید با آن رو به رو شد؛ اما باید خردمندانه با آنها برخورد کرد. از این رو، پیشوایان دین که برترین اسوه هاى زندگانى به شمار مى روند، راهکارهایى را براى کنترل و مدیریت شرائط سخت و دشوار زندگى به ما آموخته اند.

مهم ترین راهبردى که دین براى مقابله با سختیها و فشارهاى زندگى معرفى کرده، «صبر» است که در میان متون دینى (قرآن و روایات) از جایگاه والایى برخوردار مى باشد؛ لکن براى دست یافتن به این راهبرد و عَمَلى کردن آن، نیازمند مهارتها و راهکارهایى هستیم که اهل بیت علیهم السلام این روشها را نیز به ما آموخته اند و سیره آنان در بردارنده مهارتها و روشهاى مقابله با فشارهاى روانى است.

یکى از این راهکارها، کمک گرفتن و استعانت جستن از منابع عظیم تقویت روح و روان است؛ چرا که یکى از اثراتى که شرائط سخت و موقعیتهاى ناخوشایند در انسان مى گذارد، کاهش توان تحمل انسان است که نتیجه آن عدم صبورى شخص در برابر سختیهاست. از این رو، چنین فردى نیازمند قدرتى است که ناتوانى او را جبران کند و توان بردبارى وى را تقویت نماید. از جمله این عوامل، صبر و نماز مى باشد که قرآن کریم نیز به صراحت از این دو به عنوان دو منبع مهم استعانت یاد کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ»؛ «اى افرادى که ایمان آورده اید! از صبر و نماز کمک بگیرید! [زیرا] خداوند با صابران است.»

حضرت زهرا عليهاالسلام و مطالبه ميراث رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله‏ و سلم

شنبه - 5 می 2012

   زندگانى حضرت فاطمه عليهاالسلام با اينكه بسيار كوتاه و زود گذر بود، امّا بسيار پر مغز و اثر گذار بود و بررسى و تحليل آن به كاوشى با دقت نظر بالا و تأمّلى سرشار نياز دارد. رسيدن به كنه وجودى حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، در حقيقت آرزويى است كه بسيارى از شيعيان دلباخته حضرت عليهاالسلام دارند؛ امّا همان طور كه گفته شد، اين دريا چنان غواص خود را در پيچ و خم‏هاى امواج زندگى ايشان عليهاالسلام غوطه‏ور مى‏سازد كه غواص را مجبور مى‏سازد به همان مقدار اندك بسنده كند و قلب خويش را به همان مرواريد دلخوش سازد و توشه پُر بهاى خويش را براى رفتن نزد اللّه‏ آماده گرداند. خوشا به حال كسانى كه از اين دريا مرواريدهاى بى شمارى برچيده‏اند و به كنه وجودى حضرت عليهاالسلام دست يافته‏اند.

«لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعاً عَلِيماً»[2].خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديهاى ديگران را اظهار كند، مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است. هر كس خود را محبّ و شيعه اين خاندان عليهم‏السلام مى‏داند، هر كس خود را مسلمان مى‏داند و به طور كل، هر انسان آزاده‏اى، بايد از اين ظلمى كه بر نور چشم پيامبر خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله‏ و سلم ـ حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام ـ روا داشته شده به حكم آيه شريف، ناله و فرياد سر دهد.