و همگى به ریسمان خدا [اسلام،قرآن و اهل بیت علیهم السلام] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دلهاى شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالى از آتش بودید، ولى شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانههاى [قدرت، لطف و رحمت] خود را براى شما روشن مىسازد تا هدایت شوید
و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده میشود، کافران به مؤمنان میگویند: «کدام یک از دو گروه [= ما و شما] جایگاهش بهتر، و جلسات انس و مشورتش زیباتر، و بخشش او بیشتر است.
و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع میسازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی میکردید و گمراه میشدید.
از مطالعه تاريخ و سيره پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) اين مطلب روشن ميشود كه زماني كه مسلمانان صدر اسلام جمعيتي گشتند و به عنوان يك گروه در مقابل مشركان قرار گرفتند، پيامبر (صلي الله عليه وآله) را صاحب اختيار و رئيس و حاكم خويش ميدانستند، اوامر و دستوراتش را با جان و دل پيروي مينمودند و پيامبر به عنوان حاكم، فرماندهان و واليان را انتخاب نموده و اموال و غنايم به دست آن حضرت تقسيم ميگرديد. به عبارت ديگر…
اطلاق شده است. در روایات نیز دو مفهوم «أَمِينَ اللَّهِ» و نیز «أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ» راجع به امامان به کار رفته است که میتواند در تبیین چیستی مقام امامت کارگشا باشد. دو مفهوم یاد شده، در متون روایی نخستین شیعی، حضوری پررنگ دارند.
وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا ﴿١٦﴾ لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا ﴿١٧﴾ وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا ﴿١٨﴾ وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا ﴿١٩﴾ قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا ﴿٢٠﴾ قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا ﴿٢١﴾ قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴿٢٢﴾ إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ ۚ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ﴿٢٣﴾ حَتَّىٰ إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا ﴿٢٤﴾سوره جن
قال علی علیه السلام:لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ سَاعَات: فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ، وَسَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَسَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِها فِيَما يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ. وَلَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلاَّ فِي ثَلاَث: مَرَمَّة لِمَعَاش، أَوْ خُطْوَة فِي مَعَاد، أَوْ لَذَّة فِي غَيْرِ مُحَرَّم
زیدیه یكی از فرقههای اصلی شیعه میباشد، پیدایش فرقه زیدیه به قرن دوم هجری باز می گردد، آنان پس از امام حسین (علیهالسلام) زید شهید فرزند امام زین العابدین (علیهالسلام) را امام می دانند و امام سجاد (علیهالسلام) را تنها پیشوای علم و معرفت می شمارند.
در ابتدا ذكر اين نكته ضرورى است كه برخى بداء را كه از اعتقادات شيعه است به جهل خداوند تفسير كرده اند و روشن است كه اين تفسيرى نادرست و ناشى از بى اطلاعى نسبت به عقايد شيعيان است، چون هيچ يك از بزرگان شيعه، جهل در مورد خداوند را نمى پذيرند بلكه معتقدند، به طور مطلق عالِم به موجودات است (چه قبل از ايجاد و چه بعد از ايجاد و هم كليات و هم به جزئيات.
شهربانواززبان امیرمؤمنان (علیهالسلام) این بشارت را شنید که حضرت به پسرش امام حسین (علیهالسلام) فرمود: یا اباعبدالله! احتفظ بها فانها ستلد لک خیر اهل الارض و هیام الاوصیاء الذریة الطیبة
ای اباعبدالله! از او محافظت کن، زیرا به زودی بهترین اهل زمین را برایت متولد خواهد ساخت. و او، مادر امامان از ذریه طیبه است.
در ابتدا ذكر اين نكته ضرورى است كه برخى بداء را كه از اعتقادات شيعه است به جهل خداوند تفسير کردهاند و روشن است كه اين تفسيرى نادرست و ناشى از بیاطلاعی نسبت به عقايد شيعيان است، چون هیچیک از بزرگان شيعه، جهل در مورد خداوند را نمیپذیرند بلكه معتقدند، بهطور مطلق عالِم به موجودات است چه قبل از ايجاد و چه بعد از ايجاد و هم كليات و هم به جزئيات.
شبهه:
خداوند در قضيه كشته شدن قبطى به دست حضرت موسى (علیه السلام) فرمودند:
هَٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ.
حضرت موسى (علیه السلام) گفت:
رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي.
اين سخن دليل بر عدم عصمت موسى (علیه السلام) است و عصمت با ظلم از بين مى رود.
اگر كشتن قبطى به دست موسى از روى خطا بوده است، چگونه می تواند با عصمت سازگارباشد!