وحدت هویت سازبرای امت اسلامی

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى‌ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌

( آل عمران/۱۰۳)

 و همگى به ریسمان خدا [اسلام،قرآن و اهل بیت علیهم السلام‌] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن‌] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌هاى شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالى از آتش بودید، ولى شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌هاى [قدرت، لطف و رحمت‌] خود را براى شما روشن مى‌سازد تا هدایت شوید

هویت یعنی چه؟

هویّت یا کیستی به مجموعه نگرش‌ها، ویژگی‌ها و روحیات فرد و آنچه وی را از دیگران متمایز می‌کند، گفته می‌شود. هویّت عبارت است از مجموعه خصوصیّات و مشخّصات اساسی اجتماعی، روانی، فرهنگی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان که به رسایی و روایی بر ماهیّت یا ذات گروه، به معنای یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دخالت کند و آنها را در یک ظرف مکانی و زمانی معیّن به‌طور مشخّص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروه‌ها و افراد متعلّق به آن‌ها متمایز سازد.

مسئله وحدتِ جامعه اسلامی نه یک تاکتیک

پانویس

(تاکتیک‌ها عینی هستند و به سمت گام‌های کوچک‌تر و یک چارچوب زمانی کوتاه‌تر در مسیر حرکت می‌کنند. برای سازمان شما، تاکتیک ها شامل بهترین شیوه ها، برنامه های خاص، منابع و همه ابتکارات دیگری است که در مسیر دستیابی به استراتزی به کار می رود. )

 و نه حتی یک استراتژی

پانویس

 (در مبحث فرق استراتژی و تاکتیک باید بگوییم که استراتژی یک چشم انداز بلند مدت است که آن را از تاکتیک ها که اقدامات کوتاه مدت هستند جدا می کند.)

 بلکه بر اساس منابع دینی ما، هویت اسلامی امت رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در گروی این مسئله است؛ یعنی اگر جامعه اسلامی دچار پراکندگی شود هویت خود را از دست داده است خداوند متعال می‌فرماید:

 «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ»

( انعام /۱۵۹)

 مسلماً کسانى که دینشان را بخش بخش کردند، وگروه گروه شدند، تو را هیچ پیوندى با آنان نیست.

همچنین می‌فرماید:

 «وَ لَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ»

(روم، /۳۱ -32)

  و از مشرکانی نباشید که دینشان را بخش بخش کردند و [سرانجام‌] گروه گروه شدند، در حالى که هر گروهى به آنچه [از بخشى از دین‌] نزد آنان است [به تصور اینکه حق است‌] شادمانند.

 و این هویت است که همراه رحمت خاص الهی است آن چنانکه خداوند متعال فرمود:

 وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ .‎

إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ ۗ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ .

( هود /۱۱۸و۱۱۹)

و اگر پروردگارت می‌خواست، همه مردم را یک امّت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار می‌داد؛ ولی آنها همواره مختلفند

مگر کسی را که پروردگارت رحم کند! و برای همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید! و فرمان پروردگارت قطعی شده که: جهنّم را از همه (سرکشان و طاغیان) جنّ و انس پر خواهم کرد.

 اولین علامت و نشانه‌ای که تفرقه امت دارد این است که امت از رحمت الهی دور شده و عذاب الهی شامل او خواهد شد.

 این مسئله بسیار مهمی است که در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است؛ خداوند متعال می‌فرماید:

 «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى‌ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ»

(انعام/۶۵)

بگو: او تواناست که از بالاى سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما برانگیزد، یا شما را گروه گروه و حزب حزب به جان هم اندازد، [تا وضعتان به اختلافات سنگین و کینه‌هاى سخت بیانجامد،] و مزه تلخ جنگ و خونریزى را به هر گروه شما به وسیله گروه دیگر بچشاند؛ با تأمل بنگر چگونه آیات خود را به صورت‌هاى گوناگون بیان مى‌کنیم تا بفهمند.

 او خدایی است که می‌تواند بر شما عذابی از بالا و از پایین نازل کند.

خداوند متعال می‌فرماید:

 «أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ»

(انعام/۶۵)

 و این را به عنوان یک عذاب الهی مطرح کرده است. امتی که دچار پراکندگی، تفرقه، کینه و دشمنی شود به‌نحوی‌که بخشی‌ از این امت بخواهد با بخش دیگر آن ستیز کنند، نشانه آن است که این امت از رحمت الهی دور شده و مشمول عذاب الهی است.

گام آغازین وحدت

انبیاء و رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) از وحدت اعتباری شروع می‌کنند و در نهایت جامعه اسلامی و جامعه تابع را به وحدت حقیقی می‌رسانند. وحدت حقیقی به معنای وحدت شخصیت و هویت جمعی از مردم است خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

 يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا .‎

وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا

(اسراء/۷۱-72)

(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود.

اما کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است.

تفسیر روایی ایه يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ…

حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (الصّادق)

یَقُول السَّمْعُ وَ الطَّاعَهًُْ أَبْوَابُ الْخَیْرِ السَّامِعُ الْمُطِیعُ لَا حُجَّهًَْ عَلَیْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِی لَا حُجَّهًَْ لَهُ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِینَ تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ یَوْمَ یَلْقَی اللَّهَ عزّوجلّ ثُمَّ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ.

عبدالاعلی گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: «شنیدن و اطاعت‌کردن، درهای رحمت‌اند، آنکه بشنود و اطاعت کند؛ هیچ عذری بر او نیست و آنکه بشنود و مخالفت کند؛ هیچ عذر و بهانه‌ای ندارد، امام مسلمین روزی‌که خدا را ملاقات می‌کند حجت است و برهانش کامل است، سپس فرمود: خداوند تبارک‌وتعالی می‌فرماید: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۵۸ الکافی، ج۱، ص۱۸۹/ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۳/ العیاشی، ج۲، ص۳۰۴)

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًْ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ قَالَ الْمُسْلِمُونَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ کُلِّهِمْ أَجْمَعِینَ قَالَ فَقَالَ:

 رَسُولُ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَی النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ لَکِنْ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی أَئِمَّهًْ عَلَی النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَقُومُونَ فِی النَّاسِ فَیُکَذَّبُونَ وَ یَظْلِمُهُمْ أَئِمَّهًْ الْکُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْیَاعُهُمْ فَمَنْ وَالَاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّی وَ مَعِی وَ سَیَلْقَانِی أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ کَذَّبَهُمْ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَا مَعِی وَ أَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ.

جابر گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود:

 هنگامی‌که یَوْمَ “نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ” نازل شد مسلمانان گفتند: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! آیا تو امام همه‌ی مردم نیستی»؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

من پیامبر (صلی الله علیه و آله) و فرستاده ی خدا به‌سوی ‎

‎ مردم هستم، امّا بعد از من مردم از سوی خدا، از اهل بیت من امامانی خواهند داشت که در میان مردم خواهند آمد و تکذیب می‌شوند و سردمداران کفر و طرفداران آن‌ها، به این امامان ظلم خواهند کرد، هرکس با آن‌ها دوستی‌کند و ولایت آن‌ها را بپذیرد و پیرو آن‌ها باشد، او از من است، همراه من خواهد بود و مرا ملاقات خواهد کرد امّا هرکس به آن‌ها ظلم کند و آن‌ها را تکذیب نماید، از من و همراه من نخواهد بود و من از او بیزارم.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۵۸ الکافی، ج۱، ص۲۱۵/ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۲۶۵؛ «فیکذبونهم» بدل «فیکذبون»/ بحارالأنوار، ج۲۷، ص۲۰۳/ بصایرالدرجات، ص۳۳/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۲۷۶/ العیاشی، ج۲، ص۳۰۴/ المحاسن، ج۱، ص۱۵۵)

  عَنْ عُمَرَ‌بْنِ‌أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(الصّادق) یَقُول: اعْرِفِ الْعَلَامَهًَْ فَإِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ إِنَّ اللَّهَ عزّوجلّ یَقُولُ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ کَانَ کَمَنْ کَانَ فِی فُسْطَاطِ الْمُنْتَظَرِ

امام صادق (علیه السلام)- عمربن‌ابان گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) فرمود:

امام خود را بشناس که چون او را شناختی زیانی به حال تو نخواهد داشت که این کار [فرج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)] پیش بیفتد یا پس؛ زیرا خدای عزّ‌وجلّ می‌فرماید: “یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ” پس هرکس امام خود را شناخت مانند کسی است که در خیمه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۵۸ الکافی، ج۱، ص۳۷۲/ بحارالأنوار، ج۵۲، ص۱۴۲/ الغیبهًْ للنعمانی، ص۳۳۰)

الصّادق (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَقَالَ بِمَنْ کَانُوا یَأْتَمُّونَ بِهِ فِی الدُّنْیَا یُدْعَی عَلِیٌّ بِالْقَرْنِ الَّذِی کَانَ فِیهِ وَ الْحَسَنُ بِالْقَرْنِ الَّذِی کَانَ فِیهِ وَ الْحُسَیْنُ بِالْقَرْنِ الَّذِی کَانَ فِیهِ وَ عَدَّدَ الْأَئِمَّهَْ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ :مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَ دَهْرِهِ مَاتَ مِیتَهًْ جَاهِلِیَّهًْ

امام صادق (علیه السلام)در مورد، یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ، فرمود:

 [هر گروه را] با کسی که از او در دنیا پیروی می‌کردند [فرا می‌خوانند]، امام علی (علیه السلام) با [مردمِ] دورانی که در آن زندگی می‌کرد، امام حسن (علیه السلام) با [مردمِ] دورانی که در آن زندگی می‌کرد و امام حسین (علیه السلام) با [مردمِ] دورانی‌که در آن زندگی می‌کرد فرا خوانده می‌شوند و [در ادامه] امام صادق (علیه السلام) تک‌تکِ امامان (را برشمرد و آنگاه فرمود:

 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده:

 کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگِ جاهلیّت از دنیا رفته است.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۵۸ دعایم الإسلام، ج۱، ص۲۷/ مستدرک الوسایل، ج۱۸، ص۱۸۲)

قال الباقر (علیه السلام) یَجِیءُ رَسُولُ اللَّهِ فِی قَرْنِهِ وَ عَلِیٌّ فِی قَرْنِهِ وَ الْحَسَنُ (فِی قَرْنِهِ وَ الْحُسَیْنُ (فِی قَرْنِهِ وَ کُلُّ مَنْ مَاتَ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ قَوْمٍ جَاءُوا مَعَهُ.

امام باقر (علیه السلام)فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همراه با یارانش، علی (علیه السلام) همراه با یارانش، حسن (علیه السلام) همراه با یارانش و حسین (علیه السلام) همراه با یارانش می‌آید و هرکسی که در میان قومی مُرده است، همراه او می‌آیند.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۵۸ بحارالأنوار، ج۸، ص۹/ القمی، ج۲، ص۲۲؛ «فرقه» بدل «قرنه»/ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۱ و العیاشی، ج۲، ص۳۰۲)

  عَنْ یَعْقُوبَ‌بْنِ‌شُعَیْبٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِاللَّهِ الصّادق(علیه السلام)؟

یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَقَالَ:

نَدْعُوکُلَّ قَرْنٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِْ بِإِمَامِهِمْ قُلْتُ فَیَجِیءُ رَسُولُ اللَّهِ فِی قَرْنِهِ وَ عَلِیٌّ فِی قَرْنِهِ وَ الْحَسَنُ فِی قَرْنِهِ وَ الْحُسَیْنُ فِی قَرْنِهِ وَ کُلُّ إِمَامٍ فِی قَرْنِهِ الَّذِی هَلَکَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ قَالَ: نَعَمْ.

یعقوب‌بن شعیب گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی آیه: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ پرسیدم. فرمود:

 «خداوند هر نسل از این امّت را با رهبر و امامش فرا می‌خواند». عرض کردم: «یعنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با نسل خود و علی (علیه السلام) همراه با نسل خود و حسن (علیه السلام) با نسل خود و حسین (علیه السلام) نسل خود و هر امامی همراه با نسلی که در میان آن‌ها کشته شده است؟ فرمود: آری.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۰ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۱/ المحاسن، ج۱، ص۱۴۴)

  عَنْ عَبْدِ اللَّهِ‌بْنِ‌سِنَانٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ الصّادق (علیه السلام)

یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ قَالَ:

 إِمَامِهِمُ الَّذِی بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ

عبدالله ‌بن‌سنان گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ؛ یعنی چه»؟ فرمود: منظور امامی است که در میان آن‌هاست و او قائمِ اهل زمان خود است.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۰ الکافی، ج۱، ص۵۳۶)

بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَهِْ عَنِ الرِّضَا ،عَنْ آبَائِهِ ( علیهم السلام)قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم)یُدْعَی‌کُلُّ قَوْمٍ بِإِمَامِ زَمَانِهِمْ وَ کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِْ نَبِیِّهِمْ وَ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ.

از امام رضا (علیه السلام) روایت است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر قومی را به‌وسیله‌ی امام زمانش می‌خوانند و از کتاب خداوند و سنّت پیغمبرش سؤال می‌کنند. فرمود:

 ای علی (علیه السلام)! تو آقای مسلمانان و امام متّقیان و پیشوای روسفیدان و بزرگ پرهیزگاران هستی.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۰ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۰/ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۱۲۶)

أَبِی‌بَصِیرٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ الصّادق (علیه السلام)إِذَاکَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِْ یُدْعَی کُلٌّ بِإِمَامِهِ الَّذِی مَاتَ فِی عَصْرِهِ فَإِنْ أَثْبَتَهُ أُعْطِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ لِقَوْلِهِ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ الْیَمِینُ إِثْبَاتُ الْإِمَامِ لِأَنَّهُ کِتَابٌ لَهُ یَقْرَؤُهُ لِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ* فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ* إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ وَ الْکِتَابُ الْإِمَامُ فَمَنْ نَبَذَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ کَانَ کَمَا قَالَ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ الشِّمَالِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ ما أَصْحابُ الشِّمالِ* فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ* وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ.

ابوبصیر گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود:

 روز قیامت هرکس با امامی که در عصر و زمان آن امام (علیه السلام) مرده است محشور می‌شود، اگر امام (علیه السلام) او را تأیید کند، نامه‌اش را به دست راستش می‌دهند، همان‌طورکه خدا می‌فرماید:”یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ” و یمین یعنی تأیید امام (علیه السلام)؛ زیرا او کتابی است که آن را می‌خوانند، خداوند می‌فرماید:

 پس کسی که نامه‌ی اعمالش را به دست راستش دهند [از شدّت شادی و مباهات] فریاد می‌زند که: «[ای اهل محشر]! نامه‌ی اعمال مرا بگیرید و بخوانید! من یقین داشتم که [قیامتی در کار است و] به حساب اعمالم می‌رسم»!.

پانویس

(حاقه/۲۰۱۹)

 و کتاب یعنی ،امام که هرکس را به پشت‌سر خود بیندازد، به آن اهمیّتی ندهد و از آن اعراض کند، آن‌گونه که خدا می‌فرماید: ولی آن‌ها، آن را پشت‌سر افکندند.

پانویس

 (آل عمران/۱۸۷)

 و هرکس که امام را انکار کند از اصحاب شمال است، کسانی که خداوند می‌فرماید: چه اصحاب شمالی [که نامه‌ی اعمالشان به نشانه‌ی جرمشان به دست چپ آن‌ها داده می‌شود]! آن‌ها در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند، و در سایه‌ی دودهای متراکم و آتشزا!.

(واقعه/۴۳-۴۱)

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۰ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۱/ العیاشی، ج۲، ص۳۰۲)

عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ الصّادق (علیه السلام)لَا یُتْرَکُ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ‌اللَّهِ (مَنْ مَاتَ بِغَیْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَهًْ جَاهِلِیَّهًْ فَمَدُّوا أَعْنَاقَهُمْ وَ فَتَحُوا أَعْیُنَهُم فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (لَیْسَتِ الْجَاهِلِیَّهَْ الْجَهْلَاءَ فَلَمَّا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَقَالَ: لَنَا سُلَیْمَانُ هُوَ وَ اللَّهِ الْجَاهِلِیَّهُْ الْجَهْلَاءُ وَ لَکِنْ لَمَّا رَآکُمْ مَدَدْتُمْ أَعْنَاقَکُمْ وَ فَتَحْتُمْ أَعْیُنَکُمْ قَالَ لَکُمْ کَذَلِکَ

عمار ساباطی گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود:

 زمین هرگز از امامی که حلال خدا را حلال‌کند و حرام خدا را حرام، خالی نمی‌شود و این معنی کلام خداوند است که می‌فرماید: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ. پس فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است: «هرکس بمیرد بدون اینکه امام خود را بشناسد، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است». حاضران از تعجّب گردن کشیدند و چشم گرد کردند، امام (علیه السلام) فرمود: «منظور، جاهلیّت جُهَلاء نیست». وقتی از نزد امام (علیه السلام) خارج شدیم، سلیمان به ما گفت: «به‌خدا سوگند! منظور امام (علیه السلام) همان جاهلیّت جُهَلاء بود، امّا وقتی امام (علیه السلام) تعجّب شما را دید که گردن کشیدید و چشم گرد کردید، به شما چنان فرمود.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۰ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۲/ العیاشی، ج۲، ص۳۰۳)

  بَشِیرٍ الدَّهَّانِ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ الصّادق (علیه السلام)یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ إِمَامُکُمْ وَ کَمْ مِنْ إِمَامٍ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَهِْ یَلْعَنُ أَصْحَابَهُ وَ یَلْعَنُونَهُ نَحْنُ ذُرِّیَّهُْ مُحَمَّدٍ وَ أُمُّنَا فَاطِمَهًْ وَ مَا آتَی اللَّهُ أَحَداً مِنَ الْمُرْسَلِینَ شَیْئاً إِلَّا وَ قَدْ آتَاهُ مُحَمَّداً کَمَا آتَی مَنْ قَبْلَه.

بشیر روغن‌فروش گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: “یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ” پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

علی (علیه السلام) امام شماست؛ بسیاری از امام‌ها هستند که روز قیامت می‌آیند که پیروان خود را لعنت می‌کنند و پیروان، آن‌ها را لعن می‌کنند. ما بازماندگان پیامبریم و مادرمان فاطمه (سلام الله علیها) است هرچه خداوند به تمام مرسلین داده است به حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) نیز بخشیده؛ چنانچه به پیامبران قبل نیز داده است.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۲ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۲۶۵/ المحاسن، ج۱، ص۱۵۵)

  بَشِیرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ الصّادق (علیه السلام)قَالَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَی دِینِ اللَّهِ ثُمَّ تَلَا یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ إِمَامُنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ إِمَامُنَا کَمْ مِنْ إِمَامٍ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَهِْ یَلْعَنُ أَصْحَابَهُ وَ یَلْعَنُونَهُ وَ نَحْنُ ذُرِّیَّهُْ مُحَمَّدٍ وَ أُمُّنَا فَاطِمَهًْ

بشیر روغن‌فروش گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: به‌خدا سوگند! شما بر دین خدا هستید. سپس تلاوت فرمود: “یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ” آنگاه فرمود: «علی (علیه السلام) امام ماست و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز امام ماست. چه‌بسا پیشوایی که روز قیامت یاران خود را لعنت می‌کند و یارانش نیز به او لعنت می‌فرستند. ما فرزندان محمّد (صلی الله علیه و آله) هستیم و مادرمان فاطمه (سلام الله علیها) است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۲ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۳/ العیاشی، ج۲، ص۳۰۳)

قال ابن‌عبّاس  فَقَالَ: یُنَادَی یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ أَیْنَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ فَلَا یُجِیبُ أَحَدٌ أَحَداً وَ لَا یَقُومُ إِلَّا عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ وَ مَنْ مَعَهُ وَ سَائِرُ الْأُمَمِ کُلُّهُمْ یُدْعَوْنَ إِلَی النَّارِ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)گفت: روز قیامت ندا داده شود: «امیرمؤمنان (علیه السلام) کجاست»؟ کسی پاسخ کسی را نداده و کسی برنمی‌خیزد مگر علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) و پیروانش و دیگر گروه‌ها به‌سوی آتش فراخوانده می‌شوند.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۲ بحارالأنوار، ج۳۷، ص۳۰۵/ الیقین، ص۲۱۸)

قال ابن‌عبّاس:  إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِْ دَعَا اللَّهُ عزّوجلّ أَئِمَّهًْ الْهُدَی وَ مَصَابِیحَ الدُّجَی وَ أَعْلَامَ التُّقَی أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ثُمَّ یُقَالُ لَهُمْ جُوزُوا الصِّرَاطَ أَنْتُمْ وَ شِیعَتُکُمْ وَ ادْخُلُوا الْجَنَّهَْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ثُمَّ یَدْعُو أَئِمَّهَْ الْفِسْقِ قَالَ وَ اللَّهِ یَزِیدُ مِنْهُمْ فَیُقَالُ لَهُ خُذْ بِیَدِ شِیعَتِکَ إِلَی النَّارِ بِغَیْرِ حِسَابٍ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)گفت: وقتی روز قیامت فرارسد خداوند آن امامان هادی و روشنگران تاریکی‌ها و اسوه‌های پرهیزکاری و تقوا، امیرالمؤمنین، حسن و حسین را می‌آورد و سپس به آن‌ها گفته می‌شود:

«شما و شیعیانتان از پل صراط بگذرید و بی‌حساب وارد بهشت شوید»، سپس امامان و رهبران فِسق و پلیدی را که به‌خدا سوگند! یزید یکی از آن‌هاست، می‌آورند و به او گفته می‌شود: دست یارانت را بگیر و بی‌حساب به جهنّم بروید.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۲ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۱۵۴/ المناقب، ج۳، ص۶۵)

ٍعَنْ حَمْزَهًْ بْنِ الطَّیَّار، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ، أَخَذَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بِیَدِی ثُمَّ عَدَّ الْأَئِمَّهَْ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ إِمَاماً إِمَاماً یَحْسُبُهُمْ بِیَدِهِ حَتَّی انْتَهَی إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ فَکَفَّ، فَقُلْتُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ لَوْ فَلَقْتَ رُمَّانَهًْ فَأَحْلَلْتَ بَعْضَهَا وَ حَرَّمْتَ بَعْضاً لَشَهِدْتُ أَنَّ مَا حَرَّمْتَ حَرَامٌ وَ مَا أَحْلَلْتَ حَلَالٌ، فَقَالَ: فَحَسْبُکَ أَنْ تَقُولَ بِقَوْلِهِ، وَ مَا أَنَا إِلَّا مِثْلَهُمْ لِی مَا لَهُمْ وَ عَلَیَّ مَا عَلَیْهِمْ، فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجِیءَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ مَعَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

حمزۀبن‌طیّار گوید: امام صادق (علیه السلام) دستم را گرفت و با دست مبارکش، شروع به شمردن تک‌تکِ امامان (نمود تا به امام باقر (علیه السلام) رسید و از شمردن باز ایستاد. عرض کردم: «فدایت شوم! اگر اناری را دونیم کرده و نیمی را حلال و نیمی را حرام شماری، گواهی خواهم داد که آنچه حرام شمردی، حرام و آنچه حلال شمردی، حلال است [یعنی من به امامت شما نیز معتقدم]». امام (علیه السلام) فرمود: اگر به آنچه امام باقر (علیه السلام) بیان داشته معتقد باشی تو را کافی است، و من نیز امامی مانند آن‌ها هستم و مقامی مانند آن‌ها داشته و وظایفی همچون وظایف آن‌ها دارم، اگر می‌خواهی روز قیامت با کسانی باشی که خداوند فرموده است:” یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ” معتقد به آنچه امام باقر (علیه السلام) فرموده باش.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۲ رجال الکشی، ص۳۴۹)

قال الصّادق(علیه السلام) إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامِهِمْ فِی الدُّنْیَا إِلَّا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ یَلْعَنُهُمْ وَ یَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ عَلَی مِثْلِ حَالِکُمْ.

امام صادق (علیه السلام)فرمود: هرکس در دنیا برای خود امامی اتّخاذ می‌کند و هنگامی‌که وارد محشر می‌شود آن امام و مأموم یکدیگر را لعنت می‌کنند جز شما و کسانی که مانند شما باشند.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۲ المحاسن، ج۱، ص۱۴۳)

قال الصّادق (غلیه السلام) أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ یَأْتِیَ کُلُّ قَوْمٍ یَلْعَنُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ قَالَ بِقَوْلِکُمْ.

امام صادق (علیه السلام) خطاب به مالک‌بن‌اعین فرمود:

 آیا شما شیعیان و پیروان ما خشنود نمی‌شوید که [روز قیامت] هرگروهی وارد شده و یکدیگر را نفرین می‌کنند مگر شما و هر کسی که هم عقیده با شما باشد.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۲ المحاسن، ج۱، ص۱۴۳)

قَالَ اَبُوهَاشِمُ بَعدَ أَن رَوَی کَرَامَهًْ لَهُ: فَجَعَلْتُ أُفَکِّرُ فِی نَفْسِی عِظَمَ مَا أَعْطَی اللَّهُ آلَ مُحَمَّدٍ (وَ بَکَیْتُ فَنَظَرَ إِلَیَّ وَ قَالَ الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِمَّا حَدَّثَتْ بِهِ نَفْسُکَ مِنْ عِظَمِ شَأْنِ آلِ مُحَمَّدٍ (فَاحْمَدِ اللَّهَ أَنْ جَعَلَکَ مُتَمَسِّکاً بِحَبْلِهِمْ تُدْعَی یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ بِهِمْ إِذَا دُعِیَ کُلُّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ إِنَّکَ عَلَی خَیْرٍ

ابوهاشم پس از اینکه کرامتی از امام عسکری (علیه السلام) بیان کرد، گفت: من [بعد از دیدن این کرامت] در دلم در مورد بزرگی آنچه خداوند به آل محمّد (عنایت فرموده اندیشیده و به گریه افتادم. امام عسکری (علیه السلام) نگاهی به من کرده و فرمود: «حقیقت بزرگ‌تر از آن است که تو پیرامون مقام و منزلت آل محمّد (با خودت اندیشیدی، بنابراین خداوند را بر این نعمت که تو را درآویخته به ریسمان ایشان قرار داده، سپاسگزار باش! تا در قیامت با ایشان فرا خوانده شوی، روزی‌که هر گروهی با پیشوایشان خوانده می‌شوند، [بِدان‌که] تو عاقبت به خیر هستی.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۴ بحارالأنوار، ج۵۰، ص۲۵۹)

قال الصّادق (علیه السلام) أَلَا تَحْمَدُونَ اللَّهَ تَعَالَی إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهًِْ فَدَعَا کُلَّ قَوْمٍ إِلَی مَنْ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ فَزِعْنَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ فَزِعْتُمْ إِلَیْنَا، أَیْنَ تَرَوْنَ یُذْهَبُ بِکُمْ؟ إِلَی الْجَنَّهِْ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِْ قَالَهَا ثَلَاثاً.

امام صادق (علیه السلام)فرمود: آیا شما (شیعیان) خداوند را به نیکی نمی‌ستایید؟ هنگامی‌که روز قیامت فرارسد خداوند هرگروه را با کسی‌که ولایت او را پذیرفته‌اند فراخواند و ما (اهل بیت) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پناه بریم و شما به ما پناه برید، فکر می‌کنید دراین‌حال شما را به کجا می‌برند؟ و سه مرتبه فرمود: به پروردگار کعبه سوگند به‌سوی بهشت می‌برند.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۴ بحارالأنوار، ج۸، ص۹)

قال السّجّاد (علیه السلام) اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ وَ مَنَاراً فِی بِلَادِکَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِیعَهَْ إِلَی رِضْوَانِکَ وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ وَ حَذَّرْتَ مَعْصِیَتَهُ وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَمْرِهِ وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْیِهِ وَ أَنْ لَا یَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ وَ لَا یَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّر.

امام سجّاد (علیه السلام)- خدایا! تو دین خود را در هر زمان به امامی تأیید کردی، که او را علمی برای بندگانت و چراغی در شهرهایت قرار دادی، و این پس از آن بود که رشته او را به رشته عنایات خویش پیوستی، و او را وسیله‌ی دست یافتن به رضوان خود ساختی، و فرمانبرداری از او را واجب و نافرمانیش را ممنوع شمردی، و فرمان دادی که به اوامر او گردن نهند و از آنچه نهی کند دست باز دارند، و هیچ کس براو پیشی نجوید و از او دور نیفتد.

(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۲۶۴ ،مصباح الکفعمی ص۶۷۴)

در روز قیامت نسب‌ها و نام‌های اعتباری دنیوی از بین می‌رود؛ «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ

(المؤمنون/۱۰۱)

 و افراد به نام عامل وحدت خود شناخته می‌شوند. «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» در روایت آمده که اسم همه مؤمنین در روز قیامت، محمد است و در یک روایت دیگر هم وارد شده که اسم همه مؤمنین، علی است؛ زیرا در آنجا دیگر اسم اعتباری در کار نیست بلکه نام همه بازگوکننده صورت نوعیه حقیقی آن‌ها است نام امام هر جمعی بازگوکننده هویت آن جمع است زیرا نشان‌دهنده صورت نوعیه حقیقی آن جمع است.

تقریب وپیوستگی آن با وحدت:

مفهوم تقریب

 الف. معنای لغوی: «ابن منظور» دیدگاه خود و سایر کتب لغت را این گونه بیان می کند:‎

«إنّ القرب نقيض البعد و التقارب ضدّ التباعد»

 ریشه تقریب از «قُرب» به معنای نزدیکی است که ضد «بُعد» به معنای دوری است. و اما واژه «تقریب» یعنی: «إذا رفع الفرسُ يدَيهِ معاً وَوَضَعَهُمَا معاً فذلکَ التقريبُ وَإذا رَجَمَ الأرضُ رَجماً فَهُوَ التَّقريبُ»؛ تقریب حالتی را گویند که اسب هر دو دستش را با هم برمی دارد و بر زمین می ‎

 گذارد، یا هنگامی است که اسب هر دو دستش را با هم محکم به زمین می کوبد.

پانویس

(ابن منظور، 1363 و ابن اثیر، 1364، ماده «قرب»).

بنابراین، در معنای لغوی تقریب دو ویژگی هماهنگی و در کنار هم بودن نهفته است.

 ب. معنای اصطلاحی: هر چند بزرگان در تبیین آن با هم اختلاف نظرهای اندکی دارند، ولی با جمع‎بندی آنها چنین می توان گفت: نزدیک شدن پیروان مذاهب اسلامی به یکدیگر، با تأکید بر مشترکات و معذور داشتن همدیگر در نقاط افتراق؛ به منظور دستیابی به برادری دینی و یکپارچگی در مقابل دشمنان اسلام.

به بیان دیگر،تقریب به معنی نزدیک کردن جمعی به جمع دیگر یا فردی به فرد دیگر است.

 تقریب دارای پنج مرحله است.

مرحله اول عدم تخاصم فرد با فرد و جمع با جمع است؛ نخستین گام تقریب این است که در درون جامعه اسلامی ترک تخاصم ایجاد شود. نتیجه ترک تخاصم، هم‌زیستی است. این مرحله مقبول عُقلا و مورد تأکید شارع مقدس است، خداوند متعال فرمود:

«وَأَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ»

 (الأنفال/۴۶)

«و از خدا و پیامبرش فرمان برید، و با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید، که سست و بد دل مى‌شوید، و قدرت و شوکتتان از میان مى‌رود؛ و شکیبایى ورزید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.

 این مرحله، مرحله هم‌زیستی مشترک و تفاهم و تعایش است

مرحله دوم مرحله تعاون است؛ یعنی نه‌تنها عیش مشترک، بلکه افزون بر آن در امور خیر و انجام وظیفه شرعیِ مورد اتفاق همکاری داشته باشند، خداوند متعال می فرماید:

 «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‌ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»

(المائدة/۲)

 «… یکدیگر را بر انجام کارهاى خیر و پرهیزکارى یارى نمایید، و یکدیگر را بر گناه و تجاوز یارى ندهید.

مرحله سوم مرحله اتحاد در برابر دشمن است؛ یعنی جبهه واحدی علیه دشمن تشکیل دادن و به دفاع مشترک از مرزهای جغرافیایی و سیاسی و عقیدتی اسلامی پرداختن است.

قرآن کریم می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ .‎

﴿٤/صف﴾

‏ خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او پیکار می‌کنند گوئی بنایی آهنین‌اند.

مرحله چهارم مرحله همکاری مبتنی بر محبت و الفت است؛ الفتی که به اتحاد عملی در اموری که به نفع و مصلحت جمع است منجر شود؛ خداوند متعال می‌فرماید:

 «هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ، وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»

( الانفال/۶۲ -۶۳)

 «… اوست کسى که تو را با یارى خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت. و میان دل‌هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روى زمین است، هزینه مى‌کردى نمى‌توانستى میان دل‌هایشان الفت اندازى، ولى خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا تواناى شکست‌ناپذیر و حکیم است.

مرحله پنجم مرحله وحدت جامعه اسلامی است،قرآن کریم از تفرقه در جامعه نهی کرده ومی فرماید:

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ .‎

﴿آل عمران/١٠٥﴾

‏ و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانه‌های روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمی دارند.

 این وحدت به‌نوبۀ خود به سه نوع تقسیم می‌شود.

1.وحدت در عمل؛ یعنی وحدت در مواضع عملی

مشترک، قرآن کریم می فرماید:

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ‎

﴿٦٤/آل عمران﴾

گو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم.

وحدت در عمل، یعنی وحدت در مواضع سیاسی، اقتصادی و حتی فکری. اتحاد در مواضع به معنای اتحاد در عمل و موضع‌گیری عملی است. این اتحادِ رفتار مرحله اول وحدت است اما ضرورتاً اتحاد امت نیست بلکه می‌تواند زمینه اتحاد امت را فراهم کند، لذا از مراحل تقریب به شمار می‌رود و از نقاط مشترک تقریب با وحدت است.

2.وحدت سیاسی (وحدت اعتباری)؛ اتحاد در این مرحله اتحاد در نظام سیاسی است که یک نوع وحدت اعتباری را به وجود می‌آورد که این نیز از مراحل تقریب است و از نقاط اشتراک وحدت با تقریب است. این وحدت به این شکل که بیان شد وحدت اعتباری و قراردادی است. این نوع از وحدت اساس شکل‌گیری امت واحد به وحدت اعتباری است که با اظهار شهادتین حاصل می‌گردد.

معرفی و ترویج اسلام ناب محمدی در برابر اسلام آمریکایی و انگلیسی با الهام از آیه شریفه : « وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۙ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ»

 ( محمد/2)

و آنان که گرویدند و نیکوکار شدند و به قرآنی که بر محمّد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) نازل‌شد که البته بر حق و از جانب خدایشان بود ایمان آوردند خدا از گناهانشان درگذشت و امر (دنیا و دین) آنها را اصلاح فرمود.

یکی ازتجلیات حقیقت کلمه طیبه لا اله الا الله می باشد.

3.وحدت هویت (وحدت حقیقی)؛ مرحله نهایی از وحدت، وحدتی است که در نتیجه آن یک امت واحد حقیقی به وجود می‌آید که همه از یک هویت واحد برخوردارند و مصادیق نوع واحد هستند. خداوند با اشاره به این وحدت نوعیه می‌فرماید:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیمَاهُمْ فی‌ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‌ عَلى‌ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً»

(الفتح/۲۹)

  محمّد، فرستاده خداست و کسانى که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند، همواره آنان را در رکوع و سجود مى‌بینى که پیوسته فضل و خشنودى خدا را مى‌طلبند؛ نشانه آنان در چهره‌شان از اثر سجود پیداست، این است توصیف آنان در تورات، و اما توصیفشان در انجیل این است که وجودشان چون زراعتى است که جوانه‌هاى خود را رویانده پس تقویتش کرده تا ستبر و ضخیم شده، و در نتیجه بر ساقه‌هایش [محکم و استوار] ایستاده است، به طورى که دهقانان را [از رشد و انبوهى خود] به تعجب مى‌آورد تا خدا به وسیله [انبوهى و نیرومندى‌] مؤمنان، کافران را به خشم آورد. [و] خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است.

این وحدت حقیقی ناشی از معیت رسول است؛ معیتی که حقیقتاً همان اطاعت و پیروی عملی است. معیتی که در آن انسان مومن از رسول خدا( صلی الله علیه واله وسلم) وائمه طاهرین ( علیهم السلام ) نه عقب می افتدونه پیشی می گیرد.

الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ واللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ؛

(صلوات شعبانیه)

 هر كه از آن‌ها(ولایت) پيش افتد از دين خارج شده و هر كه از آن‌ها عقب افتد نابود است و همراه و ملازم ايشان به حق واصل گردد.

 لذا بر اساس این آیه 29 سوره مبارک فتح وهمچنین این فقره از دعا، وحدت همه امت، گرد طاعة الرسول در همه اعصار و ازمنه و امکنه واجب است. مقصود این است که از ادله قرآنی و روایی استفاده می‌شود که امت رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) باید امت واحده‌ای باشد که محور وحدتش اطاعة الرسول است. نتیجه این وجوب یک اثر وضعی است و آن اثر وضعی هم وحدت امت با هویت واحد محمدی و علوی است؛ یعنی در نتیجه عمل به فرمان رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) امت اسلامی از هویت محمدی برخوردار می‌شود یعنی استخوان‌بندی اصلی شخصیت و هویت هر فرد مؤمن با شخصیت رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه هدی(علیهم‌السلام) متطابق و مشابه خواهد شد و بر همین اساس در روایات و در تفسیر آیه «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُم‌»

( الأعراف/۴۶)

 « … و بر بلنداى آن [حائل بین بهشتیان و دوزخیان] مردانى هستند که هر کدام از دو گروه را به نشانه‌هایشان مى‌شناسند.

 آمده است که «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاه‌»

(بحار الأنوار ، ج‌۸، ص۳۳۸) «… نحنُ الأعْرافُ الّذینَ لا یَدخُلُ الجنّةَ إلاّ مَن عَرَفَنا و عَرَفْناهُ… » « ماییم اعراف؛ همانان که تا فردى ما را نشناسد و ما او را نشناسیم به بهشت نمى رود.

جهانی سازی اسلام:

نتیجه نهایی این وحدت، گسترش این امت به سراسر جهان و ایجاد جامعه‌ی عدل جهانی است. مأموریت انبیاءِ قبل از رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) همان مرحله اول بود، بعد اگر می‌توانستند چنین امتی درست کنند آن‌وقت مأموریت دوم به آن‌ها داده می‌شد. بسیاری از انبیاء نتوانستند مأموریت اول را به سرانجام برسانند لکن رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) آن کار را انجام داد و این امت اسلامی شکل گرفت. لذا در قرآن کریم چنین آمده است:

كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم ۚ مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ .

( آل عمران/۱۱۰ )

شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده‌اند؛ (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانی،) ایمان آورند، برای آنها بهتر است! (ولی تنها) عده کمی از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند و خارج از اطاعت پروردگار.

 این آیه اشاره به آن امت صالحه‌ای دارد که اطاعت از رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله وسلم) را مبنای کار خود قرار داد و این همان جامعه اسلامی است که رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله وسلم) پی‌ریزی کرددند.

کارهایی که برای ایجاد وحدت در حال حاضر باید انجام داد

1.باید تلاش کرد که جمع کلمه علی الدین یعنی همان «لا تَتَفَرّقُوا فِی الدِّین» درست شود.

 این کلمه واحده باید تا آنجا که ممکن است در همه عرصه‌ها باشد و حتی در زمینه عقاید و فقه هم می‌تواند ما را به حداقل اختلاف برساند.

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ .‎

﴿٩/صف و33/توبه﴾

او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا .‎

﴿فتح/٢٨﴾

او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادایان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد.

شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ ۚ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ ۚ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ .‎

﴿١٣/شوری﴾

آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید! خداوند هر کس را بخواهد برمی‌گزیند، و کسی را که به سوی او بازگردد هدایت می‌کند.

 لذا باید تلاش کرده و علمای مذاهب را جمع کنیم و حتی در عقاید و فقه به یک کلمه واحد برسیم. مسلمین می‌توانند حداقل در کُبریات به هم برسند، هرچند ممکن است اختلافاتشان در صُغریات باقی بماند.

مثلاً در مسئله سیاست و امامت در مسئله اینکه چه کسی بعد از رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله وسلم) باید اطاعت شود که مهم‌ترین مسئله اختلافی مسلمین است می‌توانیم به نقطه مشترک برسیم. مسلمین اختلافی بر این ندارند که باید از کسی که منصوب نبی اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) است اطاعت کرد لکن برخی از مسلمین یعنی اهل تسنن در اینکه نصب عام است یا خاص با شیعیان اختلاف دارند؛ بنابراین همه مسلمین می‌توانند در این مسئله که اگر کسی به نصب خاص از سوی خدا و رسول خدا برای امام بعدالرسول(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نصب شده باشد اطاعتش واجب است و او امام بر حق است، با هم به توافق و اتحاد کلمه برسند.

2.باید برای تزاوُر و تلاقی تلاش کرد؛ یعنی اجتماعات و نشست‌های مشترک برگزار شوند. این نشست‌ها بی‌فایده نیست؛ خود این اجتماعات نوعی زمینه‌ساز برداشتن فاصله‌ها و ایجاد وحدت است.

فاصله‌های روانی هم نوعی فاصله است بلکه ریشه بسیاری از فاصله‌ها و جدائی‌هاست. خیلی از علمای ما و علمای اهل سنّت وقتی به هم می‌رسند متوجه می‌شوند می‌توانند با هم کارهای زیادی انجام دهند. مثلاً می‌توانند به این نتیجه برسند که یک حوزه واحد تشکیل دهند که در این حوزه واحدهای درسی سنّی و شیعه تدریس شود. در گذشته هم به این شکل بوده است برای مثال در حوزه بغداد شیخ طوسی در یک طرف درس می‌داد، علمای اهل سنت هم در طرف دیگر درس می‌دادند؛ معتزله و اشاعره و شیعه امامیه در یکجا تدریس می‌کردند. اما این سیاست‌مداران بودند که این دعواها را به وجود آوردند؛ سلاجقه که بر سر کار آمدند این دعواها به راه انداختند. آن‌ها سنّی‌ها را به جان شیعه و شیعه‌ها را به جان سنی‌ها انداختند.

3.وجوب تقریب و حرمت تنفیر؛

دراین‌باره در روایات اهل سنت با تعابیری نظیر «قربّوا و لا تنفّروا» و «یسّروا و لا تعسّروا» فراوان وارد شده است که می‌توان بر مضمون آن‌ها ادعای تواتر کرد.

بَشِّروا وَلا تُنفِّروا، ويَسِّروا وَلا تُعسِّروا.

يَسِّرُوا ولا تُعَسِّرُوا، وبَشِّرُوا، ولا تُنَفِّرُوا

(صحیح ابی داود ص 4835)

الإسلامُ دِينُ الوَسطيَّةِ؛ فقد جاء بالتَّيسيرِ على العِبادِ، ولم يُحمِّلْهم ما لا يُطِيقون ولا يَستطيعونَ، وحذَّرَ مِن التَّكلُّفِ والتَّشدُّدِ.وفي هذا الحديثِ أمَرَ النبيُّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ بأمْرينِ ونهَى عن ضِدِّهما؛ فأمَرَ بالتَّيسيرِ، ونهَى عنْ ضِدِّه وهو التَّعسيرُ.

(صحيح البخاري ص69)

 در روایات اهل بیت(علیهم‌السلام) هم بر این مطلب تأکیدات فراوانی وارد شده است، از جمله این روایت که امام صادق(علیه‌السلام) میگوید:

 «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَینَا.»

(وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۳۶)

 خدای رحمت کند کسی را که مودّت مردم را به سوی ما جلب کند و هرچه می‌تواند برای ما دوست درست کند نه اینکه دشمن درست کند.

در روایت دیگر امام صادق(علیه‌السلام) میفرماید:

عَنِ الْقَاسِمِ شَرِیک الْمُفَضَّلِ وَ کانَ رَجُلَ صِدْقٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یقُولُ:

 حَلَقٌ فِی الْمَسْجِدِ یشْهَرُونَّا وَ یشْهَرُونَ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِک لَیسُوا مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ أَنْطَلِقُ فَأُوَارِی ‌وَ أَسْتُرُ فَیهْتِکونَ سِتْرِی هَتَک اللَّهُ سُتُورَهُمْ یقُولُونَ إِمَامٌ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَنَا بِإِمَامٍ إِلَّا لِمَنْ أَطَاعَنِی فَأَمَّا مَنْ عَصَانِی فَلَسْتُ لَهُ بِإِمَامٍ لِمَ یتَعَلَّقُونَ بِاسْمِی أَ لَا یکفُّونَ اسْمِی مِنْ أَفْوَاهِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا یجْمَعُنِی اللَّهُ وَ إِیاهُمْ فِی دَار.

(الکافی، ج ۸، ص۳۷۴)

 برخی در این مسجد رسول الله می‌نشینند و ما را در برابر مردم انگشت‌نما می‌کنند؛ حرف‌هایی می‌زنند که برای عامه مردم قابل‌پذیرش نیست. مردم هم می‌گویند: نگاه کنید؛ این شیعه است و این حرف اوست. خدا آبروی آن‌ها را بریزد؛ به منِ امام صادق می‌گویند: امام! والله من فقط امام کسی هستم که مرا اطاعت کند. من امام کسی که من را اطاعت نکرده و برخلاف فرمان من عمل می‌کند، نیستم. چرا نام من را می‌برند؟! به خدا سوگند خدا من را با این‌گونه افراد جمع نخواهد کرد.

لذا اگر کسی شبهه کند که چرا شما که مدام دم از وحدت می‌زنید چرا میان شیعه دنبال وحدت نیستید؟ (منظور برخی از افراد است که به نام شیعه به دنبال تفرقه‌اندازی هستند.) باید به آن‌ها گفت: به دلیل همین روایات؛ زیرا ما اصلاً آن‌ها را شیعه نمی‌دانیم! امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید:

 «فَوَ اللَّهِ لَا یجْمَعُنِی اللَّهُ وَ إِیاهُمْ فِی دَارٍ»

امام صادق(علیه‌السلام) با اینان در یک جا جمع نمی‌شود معنایش این است که با این‌ها اصلاً نمی‌شود وحدت داشت.

جریانی که جنگ مذهبی را بالاتر از جنگ با صهیونیستها میداند.

یک جریانی که در بین جهان تشیع راه افتاد و اساس آن هم دستگاه‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکایی است. جریانی بود که این‌گونه شایع می‌کرد: “جنگ با اهل سنت از جنگ با صهیونیست‌ها لازم‌تر است.” “اصلاً جنگ شیعه با سنی‌های سراسر اسلام است و همه سنی‌ها ناصبی‌اند!” این مطالب همان نظری است که داعشی‌ها و وهابی‌های ناصبی شایع می‌کردند و می‌گفتند: جنگ با شیعه‌ها از جنگ با صهیونیست‌ها واجب‌تر است. این دو مقوله هر دو از یک ریشه برخاسته و از یک چشمه (یعنی دستگاه‌های جاسوسی انگلیس و آمریکا) آب می‌خورند. این مقوله‌هایی است که جریان افراطی سنی و جریان تشیع افراطی در حال ترویج آن است و می‌گوید همه این سنی‌ها ناصبی‌اند و همگی جایز القتل و از دین خارج‌اند. درحالی‌که بیش از هشتاد درصد از سنی‌های جهان اسلام، محبان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند. نه‌تنها محب اهل بیت(علیهم‌السلام) هستند، بلکه بسیاری از آنان معتقد به امامت معنوی ائمه دوازده‌گانه حتی امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) هستند. برخی از علمای اهل سنت درباره امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) کتاب‌هایی نوشته‌اند؛ درباره اینکه او دوازدهمین امام است. برخی از آن‌ها می‌گویند ما امامت آن‌ها را قبول داریم اما دیگران خلیفه، حاکم و سیاستمدار بودند.

بنابراین نه آن ناصبی‌های خون‌خوار و نه این مدعیان تشیع فتنه‌انگیز هیچ‌کدام در دایره تقریب نمی‌توانند قرار بگیرند زیرا اساس کار آن‌ها ایجاد فتنه و تفرقه و خون‌ریزی بین مسلمین است و تنها هنگامی می‌توان دم از وحدت با آن‌ها زد که از راه و رسمی که در پیش گرفته‌اند توبه کنند و به دین خدا بازگردند.

جستجو