این واقعیت را نمیشود انکار کرد که تاکنون تئوری ناپوشیدگی زنان، مردان را بیش از زنان، بهرهمند و خرسند نموده است. این که به زنان گفتند آزادانه بدون پوشش یرون آیید و مرز میان خود و مردان را فرو ریزد، نه برای آن بود که زنان را از مواهب طبیعت بهرهمندتر کنند. بلکه تا قدرت مردان را در کامجویی و استفادة ناروا از زن بیشتر کنند.
در حقیقت درهمآمیزی حوزة حضور اجتماعی زن و مرد، امضای رسمی این معاهدة اجتماعی است که «مرد بر زن حقّ حیات بیشتری دارد.»! و این امر را شواهد تاریخی و اجتماعی ثابت کرده است. زیرا زمانی که فاصله میان دو چیز برداشته میشود حقّ آزادی و حیات بیشتر نصیب کسی میگردد که زورمندتر و با ارادهتر است.
.
طرحی برای اعطای حقّ حیات بیشتر به مرد
این واقعیت را نمیشود انکار کرد که تاکنون تئوری ناپوشیدگی زنان، مردان را بیش از زنان، بهرهمند و خرسند نموده است. این که به زنان گفتند “آزادانه بدون پوشش بیرون آیید و مرز میان خود و مردان را فرو ریزید”، نه برای آن بود که زنان را از مواهب طبیعت بههرمندتر کنند، بلکه تا قدرت مردان را در کامجویی و استفادة ناروا از زن بیشتر کنند.
در حقیقت درهمآمیزی حوزة حضور اجتماعی زن و مرد، امضای رسمی این معاهدة اجتماعی است که «مرد بر زن حقّ حیات بیشتری دارد.»! و این امر را شواهد تاریخی و اجتماعی ثابت کرده است. زیرا زمانی که فاصله میان دو چیز برداشته میشود حقّ آزادی و حیات، بیشتر نصیب کسی میگردد که زورمندتر و با ارادهتر است. آنگاه که اتش وپنبه ای را در محلی نهند و میانشان حدّ و مرزی قرار ندهند نمیتوان ادعا کرد که این کار برای آزادی بیشتر پنبه انجام گرفته است. در حقیقت چون اتش از نظر توانایی به مراتب از پنبه قویتر است، وقتی عرصة حضور آن دو در هم آمیزد اتش است که به طعمه میرسد نه پنبه؛ بلکه برداشتن فاصله میان این دو یعنی رأی حتمی به تباهی وخکستر شدن پنبه!
دنیای زن و مرد از هم متمایز نیست، امّا زمانی که ضوابط و مرزها میان این دو برداشته شود آن که به حریم دیگری حملهور میشود وبهرة بیشتری عایدش میگردد مرد است نه زن. با فرمان برهنگی به زنان، مردانند که دامنة فرمانرواییشان برای بهرهجویی از زن گستردهتر میشود، نه زن. به همین علت چندان تعجبآور نیست که اغلب منادیان آزادی زن، مردند. یعنی بانگ آزادی زن بیشتر از حنجره مردان بیرون آمده است تا بانوان..
تحقیقات و مطالعات و نیز مفاد آیات قرآن وروایات نشان میدهد که پوشش برای زن پیش از آنکه زن را در تنگنا و محدودیت قرار دهد، قدرت مرد را در سودجویی از زن محدود میسازد. اگرچه بار پوشش بر دوش زن است، هیبت و قدرت آن بر دوش مرد بیشتر سنگینی میکند. گویا پوشش آن برای دربند کردن دست و پای این است.
سفارش به حجاب زن به سبب فتنه آفرینی او نیست، بلکه حقیقتاً چون مرد در برابر حاذبههای جنسی وی شکیبا نیست از ایشان خواسته شده است تا از جلوهدادن اندام ناپوشیده خود در حضور مردان اجتناب ورزند.
کاخی با هزاران نقاشی حیرتآور
زنی یکی از زیباترین نقشهای خدا است. در سراسر وجود او نمایی از قدرت پروردگار پیدا است. او مانند کاخ باشکوهی است که درهر زاویة آن، منظرة زیبا و حیرتآوری نصب شده است. هر کس به یکی از آنها بنگرد به گونهای مجذوب میگردد که از دیگر مناظر کاخ غافل میشود و از نظارة یکبارة همة منظرهها محروم میماند.
افزون بر ویژگیهای ظاهری، صدها نعمت معنوی آفریدگار در وجود زن نهفته که اگر کسی چشم به ظواهر او خیره کند، از نظارة ویژگیهای معنوی وی باز میماند؛ مگر در محیطی مانند خانواده که امکان استفاده از همه جنبههای وجود زن فراهم است.
در این میان، آنچه به جنبة پیدایی او مربوط میشود در نگاه سطحی و برای دیدگان ظاهربین اغلب مردم، چشمگیرتر از جنبههای ناپیدا و غیرمادی اوست. براین اساس وقتی قرارداد اجتماعی جامعهای بر ناپوشیدگی (بی حجابی و کم حجابی) استوار میگردد و معیار ارزش و حقیقتِ زن را تشکیل میدهد با این نگرش، مفقود میگردد و رفته رفته فراموش و بلکه انکار میشود. آنگاه نظام اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه و چه بسا نظام خانواده، اصلِ وجود چنین استعدادهای غیرمادی را برای زن از یاد میبرد و بلکه آن را درک نمیکند و نمیپذیرد و هرگاه فرد یا فرهنگی بخواهد همان استعدادهای ظاهر زن را با طرح حجاب، به ضابطه در آورد و برایش محدودیت تعیین کند از سوی همگان حتی زنان طرحش مخالف آزادی زن و عامل عقبگرد قلمداد میگردد. زیرا آنان زن را همان ویژگیهای پیدا تعریف کردهاند و چون کسی بخواهد برای این عرصه نیز ضابطه و قانون مشخص کند به عنصر نامتمدن و مخالف حقوق زن شناخته و معرفی میشود؛ چنانکه امروزه حامیان حجاب چنین یاد میشوند. در حالی که حقیقتاً پیروان ناپوشیدگیاند که با تفکّر اشتباه در بارة زن او را محدود ساخته و حقوق را نادیده انگاشتهاند.
جنبههای غیرمادی زن که در مقایسه با جنبههای پیدا و مادی، از اهمیّت بیشتر برخوردار است یکی “ویژگی مادی” است. هدیهای خدایی که در نظام پایهریزی شده بر فرهنگ برهنگی، از زن ستانده شده است.
در میان جوامع مخالف حجاب، مفهوم مادر، پدر، برادر و خانواده و رابطة فامیلی، همه مفاهیمی کم بها و تربیت عاطفی فرزند و عشق به شوهر و بچهها، رخت بربسته است. زن در این جوامع عنصری است که آفرینش او برای لذّت مرد و هوسرانی اوست! وسیلهای برای سودجویی اقتصادی صاحبان سرمایه و…! وجودی که گاهی فروخته میشود تا به دیگری خوشی بچشاند و گاهی خریده میشود تا محیط کار را گرمی ببخشد.
هرگاه در صحنة اجتماع، زن بتواند با کمترین خوش خندگی و زیباسازی ظاهری، به بهترین مقامات و احترامات دست یابد به سراغ فضایل اخلاقی و رشد معنوی نمیرود. وی میبیند با کمترین جلوهگری میتوان قلب هر فروشنده و تاجرو رئیس را به خود متمایل سازد. در آن صورت چه نیازی به کسب معنویت دارد؟! آنگاه گزینشها و استخدامها همه بر پایه تواناییهای ظاهری استوار میگردد نه داشتن کمالات. از آن سو، آن که زیباییاش را به رخ نمیکشد بایست از همه چیز محروم ماند و شانس موفقیت و ارتقاء را به ناپوشیدگان واگذارد.
زنان خود بهتر از مردان، از شیفتگی مرد نسبت به ظواهر زن اطلاع دارند و خود میگویند:تنها «آشکار بودن یک وجب صورت ما زنان» قادر است تا همه ارزشها را به هم بزند و کمالات واقعی یک زن را بپوشاند.
زمانی که بانوان در گفتگو و حضور نزد بیگانگان از امتیازات ظاهری و تحریککننده خود برای جلب توجه بهره نگیرند تفاوتهای پیدای آنان بحرانساز نمیشود و هیچ بانویی به سبب نازیبایی طرد نمیشود و عقده و فشار عصبی و رقابت ناصحیح و حسادت کاهش مییابد و زمینه برای رشد هر استعداد با هر سیما و اندامی که فرد دارد فراهم است و زن به معیارهای معنوی و کمالات اخلاقی و اجتماعیاش محک زده میشود، نه به داشتن سیمای جذاب و… در آن صورت بانوان بهتر به توانایییای درونی خود پی میبرند و خواهند دانست که آن ویژگیها و محدود و منحصر به ظاهر سر و صورت نیست، تا بهره وری از خویشتن منحصر به جلوهدادن هر چه بهتر اینها باشد.
با پوشش اسلامی، فقیر و غنی، زیبا و نازیبا، جوان و پیر، چندان شناسایی نمیشود و امکان سودجویی و هوسانگیزی کاهش مییابد و آنگاه انحراف و فشار روانی هم برای کسی ایجاد نمیگردد. در حالی که با آشکار بودن چهره، لباس، اندام و…، محکزدن پاکدامنی افراد به آسانی ممکن است و به سادگی میتوان دختران بدون همسر را از زنان شناسایی کرد و زمینهساز انحراف آنان شد.
زنان خود تا حدّی بدین نکته پی بردهاند که پوشش ناکامل، تا تقدّس و شخصیت ایشان سازگاری ندارد. از همینرو در اماکن مقدس پوشیدهتر حضور مییابند. زیرا میدانند که آنجا صحنة نمایش ظاهر نیست و در آنجا خریدار آن سوی چهرههایند؛ حقیقتی که هر زن دارا است و میتواند شکوفایش کند.
برپایة اصول جامعهشناسی زمانی که توجّه و معیار شایستگی نزد مردم، وضع ظاهر لباس و زندگی افراد است آنها بیشتر به دنبال سامان دادن همین شاخصها گام بر میدارند و آرمانها و کوششها، همه بدین سو رو میکند. زمانی که بانویی خود را با ناپوشیدگیاش، بیشتر مورد توجه میبیند ناخواسته به برهنگی سوق داده میشود و بدون هیچ تبلیغ و اندرز، بدان اشتیاق مییابد و رفتهرفته سعی می کند خود را برای جلب نگاهها آنگونه کند که پسندآورتر است. در آن صورت، دیگر هیچ بند و هشداری او را متوجّه حقیقت نمیکند و به بازگشت از این شیوه وا نمیدارد.
در محافظت خدا
در جهان آفرینش همه موجودات ظریف و ضربهپذیر در پوششهای تقریباً آسیبپذیر قرار گرفتهاند. این پوشش مطابق موقعیّت هر موجود به خوبی از آن محافظت میکند. از آن نمونه، مغز گردو و بادام در پناه پوست محکم خویش ماهها و بلکه چند سال از خطر فرسودگی حفظ می شود، اما همین که پوست از آنها جدا میگردد ضعیفترین موجودات آنها را فاسد میکند. در آن صورت مورچهها، پشهها، خاک و حتی هوا و رطوبت آنها را از بین میبرد. مغز بادام که با داشتن پوست، از خطر آتش نیز مصون میماند با دور شدن از پوست نمیتواند حتی در برابر هوا از فساد خود جلوگیری کند.
مغز ظریف و حسّاس آدمی نیز با کمترین آسیب لطمه بسیار میبیند. ترشّحات و فرمانهای مغز به وسیلة بخش هیپوتالاموس (Hipotalamus)و غدّه هیپوفیز (Piluitary) انجام میگیرد که به اندازة یک قطره آب میباشد و با حساسترین رگها به پایین مغز متصّل است. خدای متعال مغز را در محل سخت و نفوذناپذیری قرار داده است تا از آسیبها دور بماند. شش کاسة محکم، مغز را احاطه کرده است؛ به طوری که اگر جمجمة کسی به جایی اصابت کند غدّة هیپوفیز و بخشهای ظریف هیپوتالاموس به سادگی آسیب نمیبیند.
زیان ضربهپذیری زن و پیامدهای آسیب او به مراتب بیشتر از آسیب مغز است. اگر زن آسیب ببیند و به انحراف افتد هزاران نفر به وسیلة او گمراه میشوند.
زن با پوشش، مانند باغ میوه است که درونش حصار باشد. باغی که دیوار دارد بدون هیچ تابلو و اعلامیه به رهگذران خود میفهماند که دسترسی به گل و میوة من جز برای صاحبم ممنوع است…
قسمتی از نامة بانویی دربارة پوشش زنان:
خداوند که مرا زن آفرید مسئولیت اداره و تربیت کودکانِ امروز و مردانِ فردای روزگار را به من سپرد و فرمود:تو رئیس روابط عمومی خانواده باش و با عواطف خداداد خویش به اعضای خانواده، گرمی ببخش. از آن روز که به این مسئولیت و منصب مهم خود آگاه گشتم، با خود عهد کردم که لحظهای از این تکلیف سرباز نزنم و فکرم به جانب دیگر نرود و حتی نگذرم بیسبب فکر دیگران به سوی من متمایل گردد. من که نمیتوانم هر جوان بیکار و بیعاری را که در خیابان و اداره و بازار دیدم از خود برانم و به یکایک آنها بگویم اهل فساد و زشتی نیستم … . به همین منظور با روسری و چادرم به کنایه آنان را هشدار دادهام تا بدانند که من اهل انحراف نیستم و از مسئولیت همسری و مادری خویش، برای هیچ و پوچ دست بر نمیدارم. من با این کار، هم خود را حفظ میکنم و هم آنها را بر خلاف خانمهای بیحجاب که نه به حفظ خود توانایند و نه به دور کردن بُلهوسان از خود.
من به دخترم تعلیم دادهام که هرگاه از خانه بیرون میروی اولاً لباسی ساده و عادی بپوش تا حسّ تمایل پسران را تحریک نکنی و آنها را علیه خود بسیج ننمایی. ثانیاً چادری دور خود بگیر، بدون اد و اطوار، بدون رنگ خیرهکننده. با حرکاتی موزون راه برو تا به آنها بفهمانی که اگر قصد ازدواج با تو را دارند باید به خانهات آیند و در حضور پدر و مادر نه در حاشیة خیابان و پارک- مقصد و پیشنهاد خود را اظهار کنند.
بُخل خدا نسبت به زنان!
جای این پرسش باقی است: هرگاه زن ناچار باشد زیباییهای خود را از نگاه بپوشاند، نظام آفرینش در پی چه حکمتی او را چنین دلربا ساخته است؟چرا باید از آن همه موهبت تنها افرادی مانند شوهر استفاده کنند؟
باید دانست که زمینة ارضای حس خودنمایی زن به شیوة مشروع، همیشه فراهم است. و نشان دادن زیباییها به دیگر زنان و مردان محرم تا آن زمان که فسادی به بار نیاورد و نیز به همسر، بیاشکال است. دیگر اینکه هرگاه بهرهبردن از موهبتهای ظاهری زن برای همگان ممکن باشد به زودی همان موهبتها به ضد ارزش تبدیل میشود. آنگاه که زیبایی زن مهار نشود و دلها دربند آن گرفتار شود از همان زیبایی نیز استفادة صحیح نمیشود و زن به حال و روزی میافتد که با وجود همة زیباییها ارزش حقیقی خود را از دست میدهد. اگر به نظاره گذاشتن زیباییهای زن فساد نمیآفرید هرگز پروردگار پربخشش که خوبان وبدان گیتی را از نعمتهای خود بهرهمند میسازد، زنان را از آن کار باز نمیداشت و مردان را از آن محروم نمیکرد.
تأکید برپوشیدگی و پرهیز از برهنگی، به منظور خودسازی برای اهداف بزرگتر است. داشتن حجاب تمرینی است برای مهار خواهشهای دیگر. کسی که در انجام این وظیفه پیروز شود انجام کارهای لازم دیگر برایش دشوار نخواهد بود.
نکته مهم دیگر اینکه:
هر قسمت از پیکر زن که علنی میشود برای مدتی دارای جلوة تازه است، ولی پس از گذشت زمان طولانیتر، از آنجا که چشمها به دیدن آن قسمتِ ناپوشیده عادت میکند، به تدریج از دلربایی آن بخش کاسته میگردد و بیم آن میرود که دیگر جاذبة گذشته را نداشته باشد. بنابراین، اشتباه است که این جلوه نمایی را به سود زن بدانیم. در حقیقت کوشش برای ناپوشیده داشتن هر بخش از اندام، تلاش برای بیارزش نمودن آن بخش و عادی جلوه دادن آن است و هیچ یک از زنان و مردان چنین وظیفهای ندارند که بکوشند خود را چنین عادی سازند و از دلربایی بخشهای وجود خود بکاهند.
فاصله از کجا تا کجا!
نوشتهاند زمانی مرد نابینایی از یاران پیامبر اکرم صلیالله علیه و اله بر آن جناب وارد شد. چون دختر گرامی آن حضرت، فاطمه علیها السلام چنین دید از اتاق میهمان بیرون رفت و پس از خروج میهمان، بازگشت. پیامبر فرمود: او نابینا بود، به چه علت بیرون رفتی؟ وی گفت:او مرا نمیدید، اما من وی را میدیدم و نیز او بو را استشمام میکرد.
پیامبر از پاسخ دخترش که سرشار از شکوه و کرامت بود بسیار خشنود شد و نه تنها او را به پایبنید شدیدی که به حفظ خود داشت سرزنش نکرد، رفتارش را مورد تأیید و تشویق قرار داد و فرمود:گواهی میدهم که تو پارة تن من هستی. این تأیید در حقیقت نشانگر آن است که رفتار آن بانو بر طبق همان معیارهای پذیرفته در نزد رسول خدا صلیالله علیه و اله بوده است.
اینک ما پس از گذشت قرنها با مطالعه آن رفتار با ناباوری از خود میپرسیم:پوشاندن خود از مرد نابینا چه مفهومی دارد؟! غافل از اینکه آن رفتار در بردارنده پارهای از اصول روانشناسی است که هنوز آدمیان به درستی بدان پی نبردهاند. شاید آن بانو با رفتار خود به امروز زیان میگوید: مرد اگر مرد باشد ظرافت سنج است و پیوسته به ظرافتهای زن توجه دارد. مرد ازحضور زن در نزد خود احساس رضایت میکند و هر چند نابینا باشد حضور وی را احساس میکند.
هر قدر زن در حضور بیگانه زیباییهای خود را کمتر بپوشاند و بیشتر نرمش نشان دهد، برای بیگانه رضایت بخشتر است و برای همین است که در اجتماعات، افراد بیگانه، از حضور دختران بیش از زنان خشنود میشوند. چه در هر صورت وجود شوهر تا حدّی کامجویی دیگران از زن را حتی اگر کم پوشش باشد محدود و ممنوع میسازد. این کشش و هوس بیپایه وقتی سرکوب میشود که مرد مطمئن شود زن حاضر نیست در هیچ حال، در حضور بیگانه ناپوشیده و با نرمش برخورد کند. زمانی که زن از نشان دادن اندام و سیمای خود به نامحرم پرهیز کندو در صحبت کردن و رفتارش نرمش نشان ندهد بیدرنگ همة کششهای فرد بیگانه را در وی خاموش میسازد و جرأت جسارت را در او از بین میبرد.
آن بانوی فهیم با رفتار خود به زنان امروز هشدار داده است که : شما مردان خیره چشم پیرامون خود را کور میپندارید و من کور آنان را بینا میبینم و این نگرش نه بدان سبب است که باید به مردان بدبین بود. هرگز! حقیقت این است که مردان در شناسایی وضعیت زن، ابزارهایی فراتر از چشم دارند که اگر بخواهند میتوانند از آنها استفاده کنند.
حجّاب، عامل سلب آزادی!
آزادی از جمله واژگانی است که همیشه در گذر ایام شعار مردمان استعمار شده و استمعارگر بوده است و هر کس مفهوم ویژهای از آن در اندیشه دارد و در هیچ زمان از سودجویی نرهیده است. در عرصة حقوق و اختیارات زنان به عقیدة گروهی پوشش برای زن عامل سلب آزادی و مانع نیل وی به حقوق خویش است.
عقیدهمندان به حجاب نیز میپذیرند که پوشش زن آن گونه که اسلام در نظر دارد معاشرت او را با بیگانگان محدود میسازد. انجام پارهای کارها مانند رقص و خوانندگی را در حضور بیگانه به وی اجازه نمیدهد. خودنمایی و تحریک غرایز افراد را بر وی نمیپسندد و بهرهجویی جنسی از او را جزء برای همسر ممنوع میداند. از نظر اسلامی هرکاری که برخلاف شخصیت ارجمند زن است نه بر او جایز است و نه کسی حق چنین بهرهکشی را دارد. اسلام به زن اجازه نداده است که به بهانة آزادی، با نعمتهای عطا شده از سوی آفریدگار، خدا را به بند کشد و به اسارت خود در آورد.
حقیقت دیگر اینکه آنچه سبب شده است تا عدهای ناآگاهانه و گروه بیشتری آگاهانه پوشش را برای زن پدیدهای برخلاف آزادی و اختیارات او قلمداد کنند طرز تفکر غلطی است که از زن در ذهن دارند. آنها میپندارند که زن باید در همه چیز مانند مرد باشد؛ حال آنکه این نخستین انحراف از شناخت آفرینش زن و مرد و برخلاف حقایق طبیعی و اصول جامعهشناسی و روانشناسی است. اگر زن و مرد از نظر آفرینش و صفات ویژه، یکسان بودند البته که انتظار داشتیم حدود اختیارات و حقوق آن دو در همه چیز مانند هم باشد. در آن صورت روا میداشتیم که زن همانند مرد، کارگر معدن، رانندة تراکتور و جرثقیل و قطار و پلیس راهنمایی و مأمور نظافت شهر و فروشندة بلیت سینما و روزنامه باشد. اما چون مرد را مرد و زن را غیر از او میدانیم هرگز وظیفة هیچ کدام را از دیگری توقع نداریم. به همین سبب است که از مرد هم نمیخواهند که به وظایف و مشاغل زن بپردازد.
آیا اگر نظام آفرینش، زن را برای اموری و مرد را برای امور دیگر شایستهتر ببیند، وظیفهآی برخلاف آزادی و اختیار آدمی به هر یک سپرده است؟!
راستی چرا در میان انواع آزادیها، آزادی جنسی هواداران بیشتری یافته است؟! آدمی بجز آزادی در طرز پوشش و…، آزادیهای دیگری نیز دارد که با رها کردن مهار نفس در این جنبه، همة آن آزادیها در بند میشود. میان حیوان آزاد و انسان آزاد تفاوت بسیار است. زمانی آزادی انسان بها دارد که زمینهساز همة ارزشهای انسانی و الهی نهفته وی باشد و موانع را فراراه همة ارزشهایی که میتواند بدانها دست یابد برطرف سازد؛ نه آنکه یکی از ارز شهای انسانی موردنظر او، راه رسیدن وی به سایر ارزشها را سد کند. پاکی، راستی، بهرهمندی از کانون گرم خانواده و فرزند درستکار و جامعة دور از پلیدی، و امنیت اجتماعی، همه ارزشهایی است که بهای آن بسیار بیشتر از آزادی جنسی به معنای غربی آن است. آدمی بخش عمدهاش از کوششهای شبانه روزیاش را برای نیل به این ارزشها صرف میکند. چگونه روا است که برای نیل به یکی از این ارزشها، بقیه ارزشها را قربانی کند! او نه میتواند برای دستیابی به علم، زندگی را فدا کند و نه به خاطر شهوت، علم و معرفت را به کنار نهد. این همه را باید در کنار هم داشت. آن آزادی که دیگر آزادیها و ارزشها را در بند کند نوعی اسارت است که نام آزادی به خود گرفته است.
با این بیان چه آزادیها را میتوان یافت که نه تنها سبب سلب آزادی و رشد دیگران است، از خودِ فرد نیز دیگر آزادیهایش را سلب میکند؛ چنانکه در غب آزادی جنسی، فرا روی اغلب آزادیهای تعالی آور آنان را سد کرده است.
از طرفی چگونه سد کشیدن در مقابل حرکت قدرتمند آب، ستودنی است، اما سد کشیدن در برابر بخش ویرانگر غرایز نکوهش میشود؟! احداث سد در مقابل امواج بلند آب نه برای محروم کردن انسانها از نعمت آب است. بدان منظور است که از هدر رفتن آب و نیروی آن پیشگیری شود تا آدمی از وجود آن بهتر استفاده کند. پوشش زن سدّی در مقابل سرکشی غریزه است تا نیرویش هرز نرود و تباهی نیافریند.
در بعضی از کشورهای اروپایی حرکت دوچرخه در پیادهرو و عبور پیادگان از خطوط ویژه و حتی ورود مردان در خیابان با لباس استراحت، جریمه دارد. در کشور ما نیز مردی که با لباس استراحت از خانه بیرون آید مورد تمسخر قرار میگیرد و کار او برخلاف شئون اجتماعی یاد میشود. این همه، جرم قانونی یا اجتماعی شناخته میشود، اما در آنجا اگر زنان به طور کامل برهنه بیرون آیند فریادی به اعتراض بلند نمیشود و بسا که اعتراض کننده سرکوب شود که چرا از آزادی افراد جلوگیری میکند!
راستی چرا اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی و محدویتهای برگرفته از آن، پدیدهای بر ضد آزادی و اختیار افراد و عامل زحمت و رنج یاد نمیشود! چرا برای همه دوایر دولتی و خصوصی آییننامه وضع میشود و تخلفکنندگان از آن، محروم و مجرم شناخته میشوند! آیا این برخلاف آزادی نیست!
سختیهای پوشش
نمیتوان انکار کرد که پوشیدن لباس بیشتر، دشوارتر از کمپوشیدگی است، ولی دشواریها و نابسمانیهای اخلاقی، روانی و اجتماعی که در اثر ناپوشیدگی پدید میآید به مراتب افزونتر و سهمگینتر و تباهیآورتر از سختی پوشش بهتر است. تا این زمان آن اندازه که بیحجابی برای زنان محرومیت و دشواری پدید آورده، حجاب محرومیت ایجاد نکرده است. آیا بیماریهای روانی و تناسلی، دخترربایی و….، خودکشی، تزلزل و تلاشیِ نظام خانواده و انحرافات جنسی، محصول بیحجابی است یا داشتن حجاب؟!
زحمت ِ طبیعی حجاب انکار نمیشود، اما نسبت به آنچه با این زحمت حفظ میشود نباید آن را زحمت یاد کرد؛ چنانکه جواهرفروشان پیش از هر اقدام در تهیه جواهر، به فکر وسیلة حفظ جواهر خویشاند و مبالغ هنگفتی برای تهیة جایگاه مخصوص نگهداری آنها صرف میکنند و آن مبلغ را برای فایدهای که بعدها از آن میبرند، زیاد نمیپندارند. زیرا میدانند که شیء گرانبها دشواری که برخی بانوان از پوشش اظهار میکنند به علت بیاطلاعی از حکمت آن است. تحمل چیزی که آدمی از فلسفه و حکمتش اطلاعی ندارد، سخت است.
گاه نیز عادت است که کار را بر فرد سخت جلوه میدهد. کسی که هیچگاه با چادر بیرون نرفته باشد نخستین بار احساس میکند باری سنگین به دوش گرفته است.
از نظر دیگر، پوشیدگی برخلاف تصور سطحی، نه تنها مانع ترقی زن نیست، او را در رسیدن به مقاصد علمی و فرهنگی بیشتر کمک میکند. چه آنکه خطرها را به راحتی از وی دور میدارد و دیدگان جستجوگر و لذتطلب را از او ناامید میکند.
قرآن در این باره به طور صریح فرموده است:
ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فرو گیرند. این برای آنکه [به پاکی] شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است.
زن با پوشش، در کار خود آزادتر است. زیرا باناپوشیدگی و نمایاندن مواضع حساس اندام، دیگران در ایجاد مانع برای وی بیشتر بسیج میشوند تا با پوشیدگی.
حجاب، میوة شناخت
حجاب میوة درخت شناخت است و کسانی میتوانند این میوه را بر فراز وجود خود تحمل کنند که از زمینهها و ریشههای محکمی برخوردار باشند؛ زمینههای معرفتی و ریشههای اعتقادی.
تا آن زمان که تلقّی ما از انسان و برداشت ما از خویش دگرگون نشده ونقش انسان مجهول مانده و بینش او از این نقش در حد تنوع، زندگی تکراری مدار بسته، خوشیها و سرگرمیها، بازیگر شدن و بازیچه ماندن و تماشاچی بودن، خلاصه شده باشد، حجاب هیچ مفهومی نخواهد داشت و چیزی جز نابودی شادیها، عنوان نخواهد گرفت. آنگاه برای رهایی از آن هزاران عذر، خواهی داشت.
تو که هنوز نقش خود را عوص نکردهای در هر لباس همان خواهی بود و همان بازیها را خواهی داشت. کسی که تمام عمرش و عمق زندگیاش همین چندمتر پارچه گرفتن و دوختن و پوشیدن و نمایش دادن و جالب بودن و درچشمها نشستن است، آیا میتواند خودش را در لباس محبوس کند و خودش را بپوشد؟! برای او پوشش یعنی مرگ، یعنی تمام شدن و به بنبست رسیدن.
من برای رسیدن به لذت و رفاه، به این همه استعداد نیاز نداشتم. با غرایزم میتوانستم همه آنها را به دست آورم. این حجم عظیم از استعدادها برای لذت و خوشی، نه فقط زیاد است که حتی مزاحم است. وجدان و خودآگاهی من نمیگذارد که من حتی در اوج خوشیها، خوش باشم. چون من با آینده و گذشته رابطه دارم و در لحظه و حال، محبوس نمیشوم. آیا من برای خوردن و خوابیدن و خوش بودن، به فکر و عقل، به آزادی و انتخاب و به وجدان و روح نیاز دارم؟ این عقل که مزاحم خوشی من است.
ما همانطور که از مقدار نفتی که در چراغ است میتوانیم حدود روشن بودنش را حدس بزنم و از مقدار سوختی که در ماشین است حدود حرکت آن را، همینطور از استعدادهای عظیم انسان مییابیم که برای این محدوده هفتاد سال نیست. چون بیش از این حرفها، سرمایه دارد. آیا میلیاردها تومان سرمایه برای شغلم فروشی؟ آیا یک نیروی اتمی برای روشن کردن یک چراغ فتیلهای؟
حجاب درختی است که زمینهاش شناختها و ریشهاش اعتقادها است. هنگامی که زمینهها غنی و سرشار و ریشهها محکم بود و زنده، در هر بهاری این درخت شکوفه میدهد و بار میآورد و حتی هیچ آفتی نمیبیند. چون آفتها از کمبود تغذیه و فقر، مایه میگیرد. در زمینهای که انسان و هستی و نقش انسان مجهول است، ریشة هیچ عقیدهای زنده نخواهد ماند و در این کویر، اعتقادی سبز نخواهد شد و میوة حجابی نخواهد رویید.
در جامعهای که … انسان تا حد یک حیوان تنزل کرده و تمام قلمرو حکومت و حرکت او از گهواره تا گور است و تمام هدفش زنده به گور کردن استعدادهای خودش، مسأله حجاب مطرح نمیگردد.
در قرآن آیههایی که حکم حجاب را مطرح میکند (قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم) به مردها و زنهایی خطاب میکند که مؤمن هستند. یعنی هدف و جهتی پیدا کردهاند و به آن هدف، گرایش و عشق دارند. چون تا مادمی که انسان به این هدف نرسیده باشد نمیتوان به او دستور داد.
حجاب در مدینه مطرح میشود. هنگامی که زیر بناها و زمینهها مطرح شده است؛ آن هم برای کسانی که هدف دارند. بدون اینکه مغزها به شناخت و دلها به عشق رسیده باشد، عوض شدن لباس، سودی نخواهد داشت و تا در سر شناختی، و در وجود حرکتی و عمقی نباشد کوشش ظاهری به فرض تحقق جز سنگینی ونفرت نتیجهای به بار نمیآورد.
در هر جامعه نوع و کیفیت لباس زنان و مردان تابع جهانبینی و ارزشهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبیّن و آینة آن است. از این رو پوشیدگی در اسلام و برهنگی در غرب را باید در جهانبینی آنان و تلقّی و تعریفی که از انسان دارند جستجو کرد. وقتی انسان وجودی است فقط مادی و دنیایی و همپای دیگر حیوانات، و آنچه که اصالت دارد تنها لذت است، برهنگی پدیدهای میشود طبیعی و لازم. ابتدا نباید زمینههای تاریخی (عقاید انحرافی کلیسا) و سرمایهداری منحط، و بازوهای علمی (روانشناسی فروید) و فلسفی (اگزیستانسیالیزم) را در دامن زدن به این برهنگی از یاد برد.
وقتی که انسان عظمت خود را شناخت و به سرچشمهها رسید، به کمها و حقارتها قانع نمیشود و از کوزه شکستهها آب نمیخورد و وقتی که دنیا را راه دید، در راه نمیماند.
کسی که دنیا را راه دید و انسان را متحرک، و استعدادهای عظیم انسان را شناخت و به ارزش خود پی برد، دیگر نمیتواند در این راه و در برابر این انسانهای متحرک، با نگاهش، با حرفش و با تُن صدایش انحراف و لغزشی ایجاد کند و در این راه نباید گَردی به پا کند و دلی را بلرزاند و خودش را در چشمها بنشاند.
سرمایه، نه سود!
از عجیبترین فرمودههای حضرت محمد امین صلیالله علیه و آله یکی این است:
حیا برای همگان خوب است و برای زنان، خوبتر.
زمانی که دزد به یک مرکز اقتصادی دستبرد زند و مشتی اثاث ببرد،اگر اصل سرمایه باقی بماند سرمایهدار میتواند بار دیگر با استفاده از آن سرمایه، ضررها را جبران کند و تجارتخانه را دایر سازد. مشکل زمانی است که اصلِ سرمایه ربوده شود. در آن صورت با بقیة اجناس باقی مانده نمیتوان تجارتخانه را حفظ کرد. تاجر، ورشکسته میشود و راهی برای نجات او وجود ندارد.
حدیث مورد گفتگو شاید به همین حقیت نظر دارد که برخلاف تصور جهان امروز که زن را ابزار ازدیاد تولیدات کارخانجات بر شمردهاند، زن سرمایه است نه سود و نه ابزار سودآوری. آسیب به او آسیب به سرمایه است. بنابراین، حیا و حفاظت از او لازمتر و پسندیدهتر است.
آنکه در راه حفظ زن میکوشد برای حفظ سرمایه کوشیده و آنکه به تاراجش میسپارم هم سرمایه و هم سود را یکجا از کف داده است.
گزیدة یکصد کتاب
حکایتی از دختر گرامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که بهای آن ناشناخته است.
زمانی پیامبر گرامی اسلام پس از ازدواج دخترش با امیر مؤمنان علی علیهالسلام به خانة ایشان رفت و فرمود:من امروز کارهای متداول میان شما دو نفر را چنین تقسیم میکنم:انجام کارهای بیرون خانه به عهدة علی باشد و امور داخل خانه به عهدة فاطمه.
در این هنگام حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:هیچ کس جز خداوند نمیداند که من تا چه اندازه از این تقسیم کار پدرم شادمان شدم. زیرا پدرم با این تقسیم کار، مرا از تماس با دنیای مردان معاف داشت.
راستی، آیا اگر از زن خواسته شود تا به احترام فراوان، کارهای بیرون خانه را همسر یا خدمتکاری برایش به جای آورد و او با آسودگی به تربیت فرزند و رشد فکری خود و مهرورزی به همسر بپردازد، به وی ستم شده و از چیزی محروم مانده است؟!
آنچه گذشته به معنای ممنوعیت فعالیّت اجتماعی زن نیست. امروزه موقعیّت زندگی بشر به گونهای است که بسیاری از کارها بدون وجود زن سامان نمیپذیرد و گاه طوری است که انجام آن کارها به وسیلة زنان اطمینان بخشتر است؛ مانند آموزش یا مداوای زنان به وسیله مردان. تردید نیست که اسلام هرگز نمیپسندد که عمل جراحی زنان یا آموزشهای ضروری ایشان به وسیلة مردان صورت گیرد. اما چیزی که گفتنی است اینکه با تأسف امروزه آنچه «ضرورت حضور اجتماعی زن» نامیده میشود بیشتر بهانهای برای درهم آمیختن فضای فعالیّت زن و مرد و عادی نمودن برخورد میان این دو موجود است، تا به تدریج حیا و عفت عمومی کاسته شود.
کسانی که سخن از ضرورت حضور اجتماعی زن به میان میآورند باید بدین پرسشها پاسخ دهند که:آیا این نیز از ضرورتها است که زنان عهدهدار مصاحبهگری با مردان شوند یا در بیشتر مراکزی که اغلب مراجعهکنندگان آن مردند، زنان به فعالیّت گرفته شوند یا در تبلیغ شامپو و صابون از وجود آنها استفاده کنند؟
اگر بر ضرورت فعالیّت اجتماعی زن تأکید میشود چرا هیچ تلاشی برای به پیشگیری از اختلاط زن و مرد صورت نمیگیرد و شیوهای برگزیده نمیشود تا زنان در محیط کار از نگاه و حضور مردان در امان باشند؟!
پوشیدگی زنان، حریصتر شدن مردان!
میگویند آدمی به آنچه از آن منع شود حریصتر است؛ چنانکه حضرت آدم علیهالسلام همة نعمتهای بهشت را در اختیار داشت و تنها از یک چیز منع شده بود و سرانجام این قدر به استفاده از آن چیز وسوسه شد تا بدان دست یازید و از بهشت رانده گشت!
پاسخ
اول اینکه: برپایة برخی گفتارهای پیشوایان برگزیده علیهم السلام، حقیقت درختی که حضرت آدم علیهالسلام به ترک استفاده از آن امر شده بود درخت حسد و گناه بود، نه بوتة گندم و انگور. آیا سزاست بگوییم نخستین پیامبر الهی با آن همه عظمت که فرشتگان به سجدهاش او امر شدند، با داشتنِ همة نعمتهای بهشت، هوس خوردن دانة گندم کرد! آنچه از آدم علیهالسلام خواستند این بود که به پاسِ بهرهمندی از نعمتهای آفریدگار، به صفات زشت نزدیک نگردد، که هرکس در پی خواستههای دل برود جایش بهشت نیست.
نکتة دیگر اینکه:شاید پوشیده بودن، اندکی حساست مشاهده را بیفزاید، ولی میان «حساسیت» و «تحریک» تفاوت است. انسان ممکن است با مشاهدة زنان پوشیده اندام دوست داشته باشد پیکر و چهرة کامل آنان را بهتر ببیند، ولی این بدان معنا نیست که پوشش سبب تحریک جنسی شده است.
آیا زنانِ پوشیده اندام، هیچ عاملی تحریک نیستند؟
با تأسف اغلب زنان به اشتباه، مفهوم حجاب را فقط پوشش اندام میدانند و بیحجاب و کم حجاب را کسی میشناسند که پوشش اندامش کامل نیست. در حالی که چه باحجابانی که نظر بیگانه را بیشتر از کم حجابان، به خود جلب میکنند. آنها از این نکته غافلاند که حجاب مجموعهای از رفتارها است که پوشش صحیح، نخستین مرحلة آن است و نه همه آن. بنابراین هیچ طرز پوششی کامل شناخته نمیشود مگر مجموع رفتارهای فرد انضباط یابد.
شک نیست که گاه پوشیدگی نیز مانند برهنگی تحریکآفرین است. لباس چنانکه وسیلة پوشاندن و حفظ کردن است، ممکن است در شرایطی خاص حساسیت برانگیز باشد. این نقش دوگانه به طرز استفاده از لباس بستگی دارد. قرآن کریم با بیانی لطیف در این باره میفرماید:… و یحفظن فروجهنّ. یعنی به زنان با ایمان بگو شرمگاهشان را حفظ کنند. تعبیر یحفظن به جای یسترن که به معنای پوشاندن است بدین منظور است که هدف، حفظ کردن است، نه فقط پوشاندن. پوششی که عامل تحریک و جلبنظر باشد خواستة خدای متعال نیست. هدف از پوشاندن، حفظ کردن است و البته که بدون پوشاندن، حفظ کردن بیمعنا است؛ ولی میتوان خود را پوشاند، اما از نگاه و خطر حفظ نکرد. همان طور که افراد نمیتوانند ادعا کنند که بدون پوشش میتوانند خود را حفظ کنند، نمیشود ادعا کرد که همیشه هر پوشیدن آمیخته با حفظ کردن است.
لباسی که برجستگی اندام را نپوشاند و زیبایی آن را دو چندان کند وسیلة خودآرایی است نه عامل پاکدامنی. حجاب اسلامی فقط پارچهای نیست که اندام را بپوشاند. وسیلهای است برای پاکیزه ماندن زن و جامعة او و مانعی برای جلوگیری از خطرهایی که از انسان به دیگری میرسد یا از دیگری به انسان.
بنابراین اگر بانویی پوشش خود را وسیلة تحریک یا سرپوشی برای رفتار زشت قرار دهد (در حال پوشیدگی، با رفتار و گفتارش زمینة تهییج و جلب توجه اشخاص را فراهم میآورد) وی را نباید با حجاب دانست. در این موارد، پوشیدن بدن نمیتواند از حساسیتها نسبت به زن جلوگیری نماید. پوشش اندام زمانی مانع از تحریک هوسها است که زن به وسیلة عامل دیگر، بیننده را تحریک نکند. صورت آشکار و زیبا و همسخنی با نامحرم به شیوة دلربا، عامل تحریک و توجه است؛ هر چند همة بدن به طور کامل پوشیده باشد. این حساسّیت برانگیزی را پوشیدگی به وجود نیاورده است. (دقت شود!) جلوه دادن یک موضع یا یک رفتار، و پوشاندن بقیّه مواضع است که حساسیّت ایجاد میکند. بانویی که با وجود چادر یا روپوش، سیمای زیبای خود را زیباتر ارائه میکند و با آشنا و بیگانه گرم صحبت میشود همانند صیادی است که در محلی دور بیآنکه دیده شود در کمین صید نشسته است تا او را به دام اندازد و هلاکش کند.
هیچ گاه نباید از یاد برد که حجابِ مورد نظر ادیان، تنها به استفادة از چندمتر پارچه نیست. حجاب سلسلهای از پیشبینیها و عاقبتاندیشیها برای دور نگاه داشتن زن از آسیب است. پوششی که او را از گزند هر نوع توهین و تحقیر و استفادة نابجا حفظ کند و زن را آن گونه تربیت کند که فریفتة تحسین و تمجیدهای هوسبازان نشود. چه این تمجیدها از طرف ولگردهای خیابانی ابراز شود، چه از طرف نظریهپردازان حیلهگر نظام سرمایهداری با عنوان جانبداری از حقوق زن.
سخن گفتن و راه رفتن، از دشوارترین کارها
رفتار زن به هر شکل باشد دارای پیام است. راه رفتن، نگاه کردن، سخن گفتن و پوشش او همه زبانِ ارتباط وی با دیگران است و این امر، انکار نشدنی است. به یاد دارم که زمانی دختر و پسر جوانی را به جرم ناپاکی، دستگیر و محاکمه میکردند. از پسر پرسیدند: چگونه مطمئن شدی که این دختر به پیشنهاد گناه پاسخ مساعد میدهد؟ او گفت: نگاههای او بدون کمترین صحبت، نشان از رضایت داشت! پرسیدند: آیا با چشم حرکتی انجام داد؟گفت:نه، جز اینکه احساس کردم اگر به گناه تمایل نداشت، از نگاه من به نرمی استقبال نمیکرد!
بر این اساس باید سخن گفتن و راه رفتن را به ویژه برای زنان یکی از دشوارترین کارها بر شمرد. قرآن عظیم در این باره میفرماید:و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا: بندگان خدای رحمان کسانیاند که رو زمین به نرمی گام بر میدارند. هنگامی که آدمی به نرمی گام بر میدارد از راه رفتنش گرد و غبار بر دیدگان نمیرود. صدای پایش جنجال نمیآفریند و گوشی کر نمیشود و دلی نمیلرزد. آنها که به هنگام راه رفتن، بر دیدة افراد غبار افسردگی و غم میافشانند و دلها را اسیر خود میکنند، بندة شیطان هستند نه خدای رحمان.
قرآن دربارة حدود پوشش زنان که طرز سخن گفتن را نیز شامل است، میفرماید:
ای زنان پیامبر، شما همانند هیچ یک از زنان نیستید. [از آنان برتر و مسئولیت شما سنگینتر است.] اگر تقوا پیشهاید، پس در سخن گفتن نرمی نشان ندهید که فرد بیمار دل به طمع افتد، و به نیکی (سنجیده) سخن گویید.
این آیه در روزگار برهنگی زنان نازل نشده است بلکه زمانی بیان شده است که اغلب زنان دارای پوشش بوده، ولی قانون آن همة زنان مسلمان را شامل میشود. مفاد آن نشان میدهد که با متانت سخن گفتن، بخشی از وظیفة خود نگهداری زن است و حجاب بدون آن، گاه جز عامل تحریک بیشتر چیزی نیست. زیرا در صورتی که زنی خود را خوب بپوشاند، اما در صحبت کردن، هدفش تحریک طرف مقابل باشد، هر چه پوشیدهتر باشد وجود او تحریک کنندهتر است. زیرا چنین زنی اگر زشترو باشد و چهرهاش را آشکار کند، صدای دلربا و محرّک وی نمیتواند جاذبه بیافریند؛اما هر گاه زشتی خود را بپوشاند و تنها صدای ظریف و پرجاذبهاش را به گوش برساند به راحتی قادر است شنونده را مجذوب و گرفتار سازد.
برپایة نظرسنجی اینجانب از یکصد جوان و بزرگسال، بیشتر افراد به جاذبة صدا اعتراف کرده و افردی نیز اظهار کردهاند که تنها از رهگذر تأثیر صدا، کسی را برای زندگی زناشویی انتخاب کرده یا از او روی گرداندهاند.
آیه مورد نظر، پاسخگوی این شبهه است که میگویند:اگر کسی پاکدل باشد چندان نیازمند خودپوشی نیست! این آیه با توجه با پاکی دلهای همسران پیامبر صلیالله علیه و آله، بدانها چنین سفارش فرموده است که اگر همسر پیامبر برگزیدة الهی نیز باشی و قلبت پاک بوده، قصد فتنهانگیزی و جلب نظرها را نداشته باشی، باز هم لازم است در سخن گفتن به گونهای رفتار نکنی که جلب توجه کند. دلهای شما هر چند پاک باشد آنگاه که آداب صحیح سخن گفتن را مراعات نکنید دلهای بیمارِ شنوندگان گفتار شما را دچار اضطراب میکند و آنگاه آنان برای شما یا خودشان خطر میآفرینند. چنانکه وقتی طرز سخن، بیجاذبه باشد ریشة طمع و تمایل در شنونده قطع میگردد و هر وسوسه را از او دور میسازد.
بر این اساس در حضور افراد با ایمان هم نباید سهلانگاری کرد. نیز کسی از نهادِ دیگری و وسوسههای شیطانی خبر ندارد. از طرفی افرادی که در اثر سهلانگاری، در این گرداب گرفتار شدهاند کم نیستند. افزن بر این دو نکته، همیشه پوشش کامل برای دفع خطر نیست، بلکه گاهی برای پیشگری از وقوع وسوسههای احتمالی است که هیچکس جز معصومان از آن در امان نیست. آنها که به انحراف یا لغزش دچار شدهاند معلوم نیست حتماً ناپاکدل بودهاند. چه پاکدلانی که از زیادی اعتماد به خود، دچار غرور و لغزش شدهاند.
شنیدنی است که مردان، سهلانگاری بانوان در طرز پوشش و رفتار و گفتار را علامت تمایل آنها به تماس با بیگانه قلمداد میکنند. آنها همین که بانویی را خوشرو و خوش برخورد و کم پوشش ببینند تصور میکنند وی به سبب نیاز روانی و عاطفی است که چنین به ملایمت برخورد میکند. در حالی که معمولاً چنین نیست. از طرفی بسیار دیده شده که کمترین خوشبرخوردی زن بیگانه، اسباب بدگمانی دیگران بخصوص همسر را به دنبال داشته یا دست کم، مهر و علاقه مرد به زنش را کاهش داده است. چه وی گمان میکند این رفتارِ ملایم شاید به علت بیعللاقگی زن به شوهر باشد.
منابع وپاورقیها:
دفتر همکاری حوزه و دانشگاه انتشارات سمت، ص 261-402 .
. مسأله حجاب، ص 59. (با تصرف) استاد مطهری در رد این اعتقاد مینویسد: حساد و غیرت دو صفت کاملاً متفاوتاند و هر کدام ریشهای جداگانه دارد. ریشه حسادت خودخواهی و از غرایز و احساسات شخصی است، ولی غیرت یک حسّ اجتماعی و نوعی پاسبانی است که آفرینش برای مشخص بودن و مختلط نشدن نسلها وجود بشر نهاده است .
. مجموعة آثار، شهید مطهری، ج 19، ص 660 .
. دربارة تزلزل نظام خانواده و افزایش طلاق در غرب، ر.ک:سیمای تمدن غرب، مجتبی موسوی لاری،ص 98-105.
. سرمایه، (کاپیتال)، ترجمة فارسی، ج1، ص 374.
. در این باره ر.ک: زن از دیدگاه ملتها، ادیان و بزرگان جهان، احمد علی افتخاری،ص 21- 27.
. عظمت و جلال [حق] راه یابد. (مستدرک الوسائل،کتاب النکاح، باب 80، ح 8)..
. بحارالانوار،ج 104،ص 38.
. سورة احزاب، آیه 59.
. سورة نور، آیة 30.
. وسائل الشیعه، ج 14، ص 123.
.مرحوم علامه مجلسی در کتاب حیات القلوب،ج1، ص146 این نکته را به نقل از حضرت باقر علیهالسلام ذکر کرده است. نیز، ر.ک:تحف العقول،ص 479: تفسر عیاشی، ج2، ص 9.
. سورة نور، آیة 31.
. سورة فرقان، آیه 63.
. سورة احزاب، آیه 32.