این واقعیت را نمیشود انکار کرد که تاکنون تئوری ناپوشیدگی زنان، مردان را بیش از زنان، بهرهمند و خرسند نموده است. این که به زنان گفتند آزادانه بدون پوشش یرون آیید و مرز میان خود و مردان را فرو ریزد، نه برای آن بود که زنان را از مواهب طبیعت بهرهمندتر کنند. بلکه تا قدرت مردان را در کامجویی و استفادة ناروا از زن بیشتر کنند.
در حقیقت درهمآمیزی حوزة حضور اجتماعی زن و مرد، امضای رسمی این معاهدة اجتماعی است که «مرد بر زن حقّ حیات بیشتری دارد.»! و این امر را شواهد تاریخی و اجتماعی ثابت کرده است. زیرا زمانی که فاصله میان دو چیز برداشته میشود حقّ آزادی و حیات بیشتر نصیب کسی میگردد که زورمندتر و با ارادهتر است.
.
طرحی برای اعطای حقّ حیات بیشتر به مرد
این واقعیت را نمیشود انکار کرد که تاکنون تئوری ناپوشیدگی زنان، مردان را بیش از زنان، بهرهمند و خرسند نموده است. این که به زنان گفتند “آزادانه بدون پوشش بیرون آیید و مرز میان خود و مردان را فرو ریزید”، نه برای آن بود که زنان را از مواهب طبیعت بههرمندتر کنند، بلکه تا قدرت مردان را در کامجویی و استفادة ناروا از زن بیشتر کنند.
در حقیقت درهمآمیزی حوزة حضور اجتماعی زن و مرد، امضای رسمی این معاهدة اجتماعی است که «مرد بر زن حقّ حیات بیشتری دارد.»! و این امر را شواهد تاریخی و اجتماعی ثابت کرده است. زیرا زمانی که فاصله میان دو چیز برداشته میشود حقّ آزادی و حیات، بیشتر نصیب کسی میگردد که زورمندتر و با ارادهتر است. آنگاه که اتش وپنبه ای را در محلی نهند و میانشان حدّ و مرزی قرار ندهند نمیتوان ادعا کرد که این کار برای آزادی بیشتر پنبه انجام گرفته است. در حقیقت چون اتش از نظر توانایی به مراتب از پنبه قویتر است، وقتی عرصة حضور آن دو در هم آمیزد اتش است که به طعمه میرسد نه پنبه؛ بلکه برداشتن فاصله میان این دو یعنی رأی حتمی به تباهی وخکستر شدن پنبه!
وقتی دو نفر علاقهمند به یکدیگر، به هم نگاه میکنند امواجِ چشم هر دو به یکدیگر برخورد میکند و چیزی مانند جرقة نامریی به سوی هر دو باز میگردد و علاقه، به وسیلة همان امواج، به ایشان الهام میشود. در این حال، بدون آنکه میان آن دو کمترین گفتگوی محبتآمیزی رخ داده باشد هر یک به علاقة دیگری پی میبرد. حال اگر آن دو نفر دختر و پسر بیگانه باشند معلوم است که چه فاجعهای رخ میدهد.
تأثیرنگاه
از پدیدههایی که در نگرش سطحی بیاهمیّت است و با ژرفنگری بسیار حایز اهمیت، موضوع نگاههای افراد به یکدیگر است. بیشتر مسایل زندگی ما به همین نگاهها بستگی دارد. نگاههایی کوتاه که گاه کرانة تلاطم و آشوب آفرینی آن معلوم نیست. از میان اقسام نگاهها، نگاه مرد به زن با دیگر نگاه ها تفاوت دارد و آنگاه کن سنّ بیشتر شود بخصوص در دورة جوانی نگاه ها معنیدارتر و با نفوذتر میگردد. انتخاب همسر، شغل، خانه، دوست و صدها موضوع دیگر همه با نگاه پیوند دارد. چشم و نگاه آدمی از مهمترین عناصر موثر در تصمیمگیری اوست. منشأ برخی از نفرتها، اشتیاقها و انتخابها، نگاه است و منظور از این نگاه، دیدن بدون توجّه و اراده نیست. نگاهی که منشأ تصمیم و انتخاب است دیدنی است که با توجّه و انگیزه همراه باشد.
نگاهها انواع مختلف دارند. برخی عبادتاند و برخی مایه حسرت و رنج. بعضی درماناند و بعضی درد. گاهی نگاه، آدمی را هشیار میکند و زمانی مست و بیقرار. بعضی از آنها زهرآلودند و بعضی مانند نگاه مادر، محبّتآور و امیدبخش. نگاه گاهی با التماس همراه است و گاهی با خشم. بعضی از صد نهیب و خشم بُرندهتر و بعضی از صد هدیه ارزشمندتر.
مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که بخش عظیمی از پیامهای کلام وحی در مورد ارتباط انسان با خداست. این رابطه خالق و مخلوق زیباترین جلوه هستی است که انسان تشنه را، از زلال رحمت و برکات حضرت حق سیراب می سازد. قرآن، کتاب خدا، با کلمه «اللّه» آغاز شده و با واژه «ناس» خاتمه می یابد و این بیانگر اهمیت رابطه خدا و مردم است. در آیه 186 سوره بقره خداوند هفت مرتبه به ذات مقدس خود و هفت بار به بندگان اشاره کرده و این اوج ارتباط و پیوند خداوند متعال با بندگان است.
البته انسان فطرتا به سوی ارتباط با مبدأ کمال متمایل است؛ چرا که کشش فطری در درون انسان او را به سوی بی نهایت سوق می دهد. این تمایل نامحدود به غیر از ارتباط با کمال مطلق و نیروی بی انتهای خالق هستی اقناع نمی شود. عبادت و دعا و نیایش بهترین راه شکوفایی این تمایل فطری و استعداد درونی انسان است، به همین علت خداوند متعال ارزش و جایگاه واقعی انسان را در بارگاه خویش بوسیله دعا و نیایش او تعیین
می کند و می فرماید: (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ)؛(1) بگو: پروردگارم برای شما ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»
طبق این پیام قرآنی، ارزش واقعی انسان در بارگاه الهی و معیار ارزش معنوی افراد، براساس بندگی، خضوع و خشوع در مقابل خداوند متعال و الحاح و التماس و درخواست او از آفریدگار جهان هستی است.
افرادی که از دعا و گفتگوی همراه با خواهش و تمنا و ندبه با حضرت حق سرباز می زنند و در مقابل خداوند متعال روحیه مستکبرانه ای دارند، نه تنها از رحمت الهی بدورند؛ بلکه مستوجب آتش جهنم و قهر الهی خواهند بود! خداوند متعال در سوره غافر به این نکته پرداخته، می فرماید: (وَ قالَ رَبُّکُمْ اُدْعُونی اَسْتَجَبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّم داخِرینَ)؛(2) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی خوار در دوزخ در می آیند.»
یکى از مسائلى که تمامى انسانها با آن دست به گریبان اند و پیوسته با آن مواجه مى باشند، مسئله رنج و سختى حاصل از مشکلات زندگى است که به تصریح آیه شریفه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ» خلقت انسان با آن عجین شده است و هیچ روزى بر آدمى نمى گذرد، مگر آنکه قبل و یا بعد از آن با ابتلائات و امتحاناتى رو به رو گردیده است؛ چرا که اساسا بناى این نشئه بر رنج و مشقت است و آدمى در این دنیا بدون بلا نمى تواند باشد و به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام : «[الدُّنْیَا [دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ؛ دنیا سرایى است که با بلا و سختى پیچیده شده است.» و کسى را یاراى گریز از آن نیست. بنابراین، گرفتاریها و مشکلات زندگى امورى هستند اجتناب ناپذیر که باید با آن رو به رو شد؛ اما باید خردمندانه با آنها برخورد کرد. از این رو، پیشوایان دین که برترین اسوه هاى زندگانى به شمار مى روند، راهکارهایى را براى کنترل و مدیریت شرائط سخت و دشوار زندگى به ما آموخته اند.
مهم ترین راهبردى که دین براى مقابله با سختیها و فشارهاى زندگى معرفى کرده، «صبر» است که در میان متون دینى (قرآن و روایات) از جایگاه والایى برخوردار مى باشد؛ لکن براى دست یافتن به این راهبرد و عَمَلى کردن آن، نیازمند مهارتها و راهکارهایى هستیم که اهل بیت علیهم السلام این روشها را نیز به ما آموخته اند و سیره آنان در بردارنده مهارتها و روشهاى مقابله با فشارهاى روانى است.
یکى از این راهکارها، کمک گرفتن و استعانت جستن از منابع عظیم تقویت روح و روان است؛ چرا که یکى از اثراتى که شرائط سخت و موقعیتهاى ناخوشایند در انسان مى گذارد، کاهش توان تحمل انسان است که نتیجه آن عدم صبورى شخص در برابر سختیهاست. از این رو، چنین فردى نیازمند قدرتى است که ناتوانى او را جبران کند و توان بردبارى وى را تقویت نماید. از جمله این عوامل، صبر و نماز مى باشد که قرآن کریم نیز به صراحت از این دو به عنوان دو منبع مهم استعانت یاد کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ»؛ «اى افرادى که ایمان آورده اید! از صبر و نماز کمک بگیرید! [زیرا] خداوند با صابران است.»
قرآن كريم يكى از مهمترين خصوصيّات و ويژگىهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را رحمت و مودّت معرّفى مىنمايد: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ»[1]. ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. بعد از ذكر اين آيه شريف، سخن را با روايتى از حضرت امام باقر عليه السلام ادامه مىدهيم.
حضرت امام باقر عليه السلام مىفرمايند:« إن أصبت بمصيبة في نفسك أو في مالك أو في ولدك فاذكر مصابك برسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلمفإنّ الخلائق لم يصابوا بمثله قطّ »[2].اگر در جان خود يا در مال و اموالت يا در فرزندانت دچار مصيبتى گشتى، مصائب و مشكلات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلمرا به يادآور، زيرا هيچ يك از مخلوقات هرگز مانند او مصيبت و سختى نديدند. حضرت امام باقر عليه السلام در اين روايت سخن و تحليلى به كار مىبرند كه عقول بزرگان بشر را به حيرت و شگفتى وا مىدارد. « خليقه » عنوان عامّى است كه شامل همه مخلوقات مىشود. اگر خليقه را به صورت جمع (خلائق) استعمال نموديم، به وسعت و شمولش فزونى بخشيدهايم. همچنين اگر الف و لام را به آن اضافه كنيم، باز شمول و وسعتش را فزونى دادهايم؛ بنابر اين تعبير، خلائق همه موجودات، اعمّ از: جنّ و انس، مرئى و نامرئى، بزرگ و كوچك و انبيا و رسولان عليهمالسلام را شامل مىشود. طبق اين سخن، هيچ مخلوقىدر عالم نيست كه مصيبتها و گرفتارىهاى او با مصيبت هايى كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وارد آمد، قابل مقايسه باشد. از طرفى، هيچ راهى براى انكار و تحليل، تأويل اين سخن وجود ندارد؛ زيرا در كلام امام معصوم عليه السلام هرگز غلوّ و اغراق وجود ندارد و هر چه مىگويد عين واقع و حقيقت است. امام عليه السلام هرگز مانند سخنوران، خطبا و شعرا نيست كه در سخنان خود اغراق و غلوّ نمايد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: « ما أوذى نبيٌّ مثل ما أوذيت »[3]. هيچ پيامبرى مانند من آزار و اذيّت نديد. با مرورى كوتاه بر زندگى انبيا عليهمالسلاممىتوان مصائب و مشكلات آنان را به خوبى دريافت؛ ولى مصائب آنان هر چه باشد به پاى مصائب و مشكلات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نمىرسد.
براى مثال يكى از فرزندان، آدم ابو البشر عليه السلام فرزند ديگر را به قتل رساند[4]، حضرت ابراهيم عليه السلام را زنده با منجنيق به سوى آتش پرتاب كردند[5]، حضرت زكريّا عليه السلام را ميان درختى قرار دادند و آن درخت را ارّه نمودند[6] و مصائب انبياى ديگرى همچون حضرت موسى، حضرت عيسى و حضرت يحيى عليهمالسلام كه از حوصله اين مجال خارج است. بنابر اين لازم است در ادامه، رفتار و كردار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را مورد تفحّص قرار دهيم تا به اين نكته دست بيابيم كه چه رفتار و كردارى بود كه ايشان صلى الله عليه و آله و سلم را به مقام والا و محيّر العقول « رحمت عالميان » نائل نمود.در بيان سيره و شخصيّت رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم دو نكته بسيار مهم وجود دارد؛ 1. تاريخ نگارى 2. سيره نويسى. تاريخ نگارى يعنى تحقيق و تفحّص در چگونگى و كيفيّت سلوك آن حضرت اعم از: سلوك شخصى، خانوادگى، اجتماعى، جايگاه رسالت و نبوّت، ابلاغ و تبليغ و بالاخره حكومت ميان مردم؛ بنابر اين، تاريخ نگارى و نقل در وقايع تاريخى، سير در همه اين مسائل است؛ ولى سيره نويسى دريافت چرايى و ريشهيابى همه اينها است؛ مثلاً درباره ويژگىهاى شخصى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم چگونگى سلوك ايشان با مردم يا خانوادشان نقل شده است؛ امّا چرا ايشان صلى الله عليه و آله و سلم چنين رفتارى داشتند و دليل سلوكشان چه بود، اين همان سيره است نه سير در تاريخنگارى. از اين رو اگر روش و سلوك حضرت صلى الله عليه و آله و سلم ريشهيابى شود معلوم مىگردد كه تمام منشها و اعمال و رفتار رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، ريشه در فضائل ذاتى انسانى ايشان دارد؛ يعنى اگر مىگوييم ايشان رحمة للعالمين است يعنى نسبت به ديگران رحم، مهر و محبّت دارد؛ امّا اين مهر ورزى و رحمت مصنوعى و ساختگى نيست. در ادامه به تبيين اين مطلب خواهيم پرداخت.
طلب صبورى كردن
در ملكات اخلاقى دو گونه علل رفتارى داريم. در روايات بسيار تأكيد شده است كه حليم باشيد، صبور باشيد، خشونت به خرج ندهيد، تندى نكنيد و… حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايند: « إنّ لم تكن حليما فتحلَّم »[1]. اگر بردبار نيستى، پس از خود بردبارى نشان ده. بعضى انسانها ذاتا آرام و صبور هستند؛ امّا يك وقت نه خدا اين فطرت را به او داده است و نه خودش موفّق شده كه تمرين كند آدم صبورى باشد؛ يعنى آدم تند و عصبى مزاجى است؛ امّا دستور داريم كه آدمهاى تند مزاج در برخورد با ديگران تحلّم كنند يعنى حلم ورزى داشته باشند و خودشان را كنترل كنند. اكنون مىخواهيم بررسى كنيم كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از كدام مقوله است. آيا انسان تند خو و عصبى مزاجىست كه با كمترين حادثه بر آشفته مىشود ولى از خود صبورى و بردبارى نشان مىدهد؛ يا نه اصلاً، خلقتا و فطرتا بشرى آرام و صبور است و خدا آن فطرت ذاتى را مىستايد؟
امام خامنه ای روحی فداه: این را به همهی جوانهای خوب و مؤمن بگویید. بسمهتعالی جوان عزیز خدا را شکر کنید که شما را از دوران حاکمیت دین خود بهرهمند ساخته و جوانی شما را در چنین دورانی قرار داده است. از این سرمایهی عظیم یعنی جوانی برای خودسازیِ علمی و فکری و روحی و جسمی استفاده […]