تصوف

دوشنبه - 27 آگوست 2012

در آيين اسلام انتساب به صوف «پشم» و صوفي «پشمينه پوش» مردود است و بر عدم جواز اين نسبت، دوازده دليل اقامه ميشود:
1-  هيچ گونه دليل شرعي بر وجوب نسبت «صوف» آن گونه كه صوفيها ادعا ميكنند و بر استحباب و مزيت و حتي بر جواز آن وجود ندارد، با اين كه از ديدگاه صوفيان، اين نسبت يكي از دستورات مهم دين تلقي شده و احكام و اعتقاداتي كلي و اساسي مخالف با اعتقادات شيعه، بر آن مترتب است. بنابراين چگونه روا خواهد بود كه اين افراد خود را به چنين نسبتي «صوف» منتسب سازند و احكام و لوازمي بر آن قيد كنند و بدون دليل، مدعي وجوب آن شوند؟!
در حجيّت و اثبات اين دليل، دوازده وجه قابل يادآوري است:اول: عقل و خرد با جزم و يقين حكم ميكنند كه سخن گفتن بدون دليل و ادعاي بدون بيّنه پذيرفتني نيست.
دوم: اجماع عقلا بر اين است كه بايد از گويندهی سخن، دليل و از مدّعي، بيّنه خواست و تفاوت اين مطلب با قبلي واضح و روشن، بلكه هيچ ملازمهاي بين آن دو وجود ندارد و عقل بر بسياري از امور مورد اتفاق، دلالت ندارد.
سوم: خداي متعال ميفرمايد:((قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين))1اگر راست ميگوييد دليل و برهان خويش را ارائه دهيد؛ در جاي ديگر ميفرمايد:((قل فأتوا بكتاب من عندالله))2بگو، كتابي از پيشگاه خدا بياوريد. و ديگر آياتي كه مضمون آنها درخواست حجّت و دليل از مّدعي است.
چهارم: موضوع ياد شده از ديدگاه تصّوف يكي از بزرگترين دستورهاي ديني و از برجستهترين اركان ايمان شمرده ميشود و مدعّياند كه تنها، اين عمل ميتواند سبب نجات و رهايي از آتش دوزخ باشد و همه حق پويان، قائل بدان هستند.

دلائل إمامت اميرالمؤمنين عليه السّلام در حدیث ثقلین

دوشنبه - 27 آگوست 2012

بحثى كه در پيش داريم در ارتباط با «حديث ثقلين» است، حديث شريفى كه اگر بدان عمل مى شد و نيز اگر تطبيق بر مصاديق صحيحش مى گرديد چنين اختلافى خانمانسوز امّت مسلمان را فرا نمى گرفت.
نداى وحدت ندائى الهى است، و نداى اختلاف از شيطان است، خداوند متعال مى فرمايد: (يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنْتُم مُسْلِمُونَ* وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً)(1): اى مؤمنان، بپرهيزيد خدا را آنچنان كه سزاوار است پرهيز كردن از او، و البتّه از دنيا بيرون نرويد جز در حاليكه مسلمان باشيد، و همگى به «ريسمان خدا» جنگ زنيد و پراكنده نشويد، و به ياد آوريد نعمت خدا را بر خودتان آنگاه كه با هم دشمن بوديد، پس خداوند ميان دلهاى شما اُلفت و يگانگى قرار داد و به سبب نعمت پروردگار برادر گرديد.
«ريسمان خدا» يعنى: حقيقتى كه بندگان بوسيله آن با خداوند متعال ارتباط پيدا مى كنند و راه او را مى پيمايند. و از اين آيات استفاده مى شود كه: يگانه طريق ايجاد وحدت، چنگ زدن همگان است به «ريسمان خدا»، و در احاديث بسيارى كه صحّت آنها مورد اتّفاق فريقين است، رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده اند: «ريسمان الهى» كه مؤمنين بايستى به آن چنگ زنند، يكى كتاب خداوند متعال، و ديگرى خاندان نبوّت عليهم السّلام است، و اين دو، وسيله هدايت و مانع از ضلالت بوده و تا روز قيامت از هم جدايى ندارند.

تبيين عصمت پیامبر ان وامامان علیهم السلام

یکشنبه - 26 آگوست 2012

طبق آنچه تاكنون بيان شد معلوم گرديد كه اهل سنّت بر عدالت تمامى صحابه پافشارى مى‏كنند . در صورتى كه بپذيريم رفتار و گفتار صحابه صحيح مى‏باشد ، اين سخن در مواردى با عصمت پيامبر منافات پيدا مى‏كند . بنابراين اگر قائل شويم اعمال صحابه صحيح ومطابق موازين شرعى مى‏باشد ، در مواردى كه رفتار و گفتار آنان با عصمت و قداست پيامبر  تعارض داشته باشد ، دو راه بيشتر نداريم 1 ـ از عدالت جميع صحابه دست برداريم 2 ـ عصمت پيامبر   را انكار كنيم يا آن را محدود به موارد خاصّى نماييم .

اهل سنّت در چنين آزمون دشوارى ، بر اصل عدالت تمامى صحابه پافشارى مى‏كنند وعصمت را به صورتِ محدود مى‏پذيرند . اينان شواهدى از آيات قرآن ذكر مى‏كنند تا اثبات نمايند عصمت پيامبر   تنها در مقام تلقّى وابلاغ وحى مى‏باشد امّا در امورى كه وحى از جانب خداوند متعال نرسيده و نيز در امور جارى زندگى (شخصى و اجتماعى) پيامبر  مانند ديگر انسان‏ها به افكار و آراى خويش مراجعه و اجتهاد مى‏كند ، پس ايشان نيز امكان دارد در افكار و اجتهادات دچار اشتباه شوند . از طرفى ممكن است صحابه نيز اجتهاد كنند واتفاقاً نظر آنان درست ومطابق با واقع باشد و مورد پذيرش عمومى قرار بگيرد . در سخنان گذشته شواهدى را كه طرفداران نظريّه عدالت صحابه از آيات بيان كرده‏اند و بر اساس آن عصمت خاتم الأنبياء   را انكار كرده‏اند ، مورد تجزيه و تحليل قرار داديم .

تفاوت بسیار ميان صحابه و امامان‏ عليهم السلام

جمعه - 10 آگوست 2012

«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ»(1).

و از  آنان امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى‏كردند چون شكيبايى نمودند و به آيات ما يقين داشتند.

علماى اهل سنّت معتقدند اصحاب پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم همگى عادلند و به اعمال و اقوال ايشان مى‏توان تمسّك كرد تا جايى كه تقريباً همهٔ فرق اهل سنّت، بسيارى از احكام شرعى خويش را به افعال و اقوال صحابه مستند مى‏كنند. براى اهل سنّت در ظاهر هيچ تفاوتى بين سلمان فارسى، يار صديق‏ پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، و ابو هريره دروغ پرداز حاضر در جبههٔ مخالف پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، وجود ندارد و هر يك از آنها كه مدّعى شود سخنى كه به زبان آورده، كلام رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله وسلم است، نه تنها از او مى‏پذيرند كه در احكام شرعى به آن استناد هم‏ مى‏كنند؛ البته همان‏گونه كه بيان شد اينان فقط در ظاهر عدالت صحابه را پذيرفته‏اند و الّا در بسيارى از موارد از جمله مسألهٔ امامت و خلافت، لا اقل‏ موضوع اين بود كه چون دو گروه از صحابه، كه همگى عادلند، با هم تعارض‏ مى‏كنند كار به تساقُط و ترك نظر هر دو طرف منجر شود و بايد سراغ أدلّهٔ ديگر روند كه تاريخ چنين مسأله‏اى را گزارش نكرده است و همين مسأله ثابت مى‏كند كه اهل سنّت همه جا عدالت صحابه را قبول نكرده ‏اند.

ائمه اطهار علیهم السلام

یکشنبه - 5 آگوست 2012

ائمّه‏ عليهم السلام وسايط فيض(8):

فيض الهى دائماً و بدون وقفه در حال جريان و سريان است و وجود شريف و عالى زودتر از وجودى كه در رتبۀ پست و اخسّ قرار دارد، مستفيض وبهره‏مند مى‏گردد. زيرا وجود اخسّ هرگز نمى‏تواند بى واسطه در معرض فيض‏الهى قرار گيرد؛ برهان امكان اشرف ضرورت وجود وسايط فيض يعنى حجّت‏هاى‏ الهى و ائمّه‏ عليهم السلام را ثابت مى‏كند؛ بدين معنا كه جريان فيض الهى نمى‏تواند بدون‏ واسطه به مخلوقات و موجودات برسد. لزوم وجود واسطه به شدّت، قدرت وتماميّت فيض الهى و ضعف، سستى و نقص دريافت مخلوقات باز مى‏گردد و به ‏عبارت ديگر، ضعف از فيّاض نيست بلكه قابل و دريافت كنندۀ فيض، قابليّت ‏ندارد؛ به عنوان مثال، برق فشار قوى كه در نيروگاه توليد مى‏شود اگر بدون كنترل ‏و تعديل به برق شهرى متّصل گردد، تمام سيمهاى برق شهر مى‏سوزد و از بين ‏مى‏رود. دستگاهى كه به برق كم نياز دارد را با ترانس به برق شهرى وصل ‏مى‏كنيم. فشار شكن و ترانس، همانند واسطه‏هايى مى‏باشند كه نخست برق رادريافت كرده و به صورت تعديل شده و مناسب با ظرفيّت مصرف كننده ارسال ‏مى‏ نمايند.

خداوند متعال فيّاض على الاطلاق است و در اعطاء فيض بخل و امساك‏ نمى‏ورزد، امّا موجودات و مخلوقات توان دريافت بى واسطۀ فيض الهى را ندارند و نيازمند وسايطى هستند كه اين فيض را دريافت كنند و به اندازۀ قابليّت وجودى‏ هر كس به او اعطا نمايند.

انبياء عليهم السلام و حضرات معصومين‏ عليهم السلام وسايط فيض الهى هستند و تمام‏ مكاتب فكرى، كه به نحوى به اديان آسمانى متّصل هستند، ضرورت وجود واسطه در فيض را مى‏پذيرند، امّا هر يك بر آن نامى مطابق با سليقۀ خود نهاده‏اند؛ فلاسفۀ اشراق به آن كلمۀ قدسيّه مى‏گويند. فلاسفۀ مشّاء آن را عقل‏ فعّال(9) مى‏نامند، حكماء پهلوى(10) آن را كدبانو و خداى عالم نام نهاده‏اند، عرفا نام ‏آن را انسان كامل(11) گذاشته‏اند و متكلّمين اسلامى و متديّنين از آن به حجّت اللَّه وامام ياد مى‏كنند به هر حال و با هر نامى كه باشد وجود امام معصوم عليه السلام و حجّت‏اللَّه ضرورى است و نظام هستى در حدوث و بقاء به وجود آنان وابسته است.

مجالس بزرگداشت عترت موافق كتاب و سنت

دوشنبه - 30 جولای 2012

ابن تيميّه و مجالس بزرگداشت:

ابن تيميّه و پيروان وى مى‏گويند: برگزارى مواليد، يادواره و احتفالات براى اولياى الهى عبادت و پرستش آنها محسوب مى‏شود. فرقة وهابيّت كه سلسله جنبان آن ابن تيميّه مى‏باشد به گونه‏اى متفاوت با پديده‏هاى نو تعامل مى‏نمايند. يكى از پديده‏هاى اجتماعى كه محصول رشد جوامع مدنى مى‏باشد برگزارى جشن‏ها و مراسمى است كه به عنوان بزرگداشت‏ و تكريم انسانهاى برجسته برگزار مى‏گردد. اين گرايش  هر پديدة نو و جديدى كه در گذشته مسبوق به سابقه نمى‏باشد را نفى و طرد مى‏نمايد. به عنوان مثال در بسيارى از سفرنامه‏هاى گذشته و اسناد و مدارك تاريخى مخالفت با بلندگو و دوچرخة تلفن و… از سوى اين نوع تفكّر ديده مى‏شود.

ابن تيميّه و پيروان وي مي‌گويند: برگزاري مواليد، يادواره و احتلافات براي اولياي الهي عبادت و پرستش آنها محسوب مي‌شود از نظر آنان اقامة مجالس جشن و سرور و يا عزادارى براى اولياى الهى احياء سنّتهاى جاهلى و اماته و ميراندن احكام شريعت‏ است و از لحاظ شرعى باطل و مردود، زيرا مسيحيان چنين مجالسى برپا مى‏كنند.

وفات نوعی دیگر از حیات

دوشنبه - 30 جولای 2012

اشكال وهابیت مبنى بر اينكه توسّل، استعانت و استمداد از غير خداوند امرى مذموم و مساوق(2) با شرك است را پاسخ داديم. در ردّ شبهات‏ آنان از آيات قرآن مجيد و روايات مورد قبول عامّه، استفاده نموديم تا راهى براى فرار و گريز آنان باقى نماند.

برخى از آياتى كه در پاسخ وهابيّت بيان شد، عبارتند از:

حضرت سليمان u براى بدست آوردن تخت بلقيس از بزرگان قوم خود استمداد طلبيد(3). يهوديان براى رهايى ازتشنگى و خشك سالى به حضرت موسى u متوسّل شدند(4)، و حضرت عيسى u خود را به صفات خداوند متعال چون‏ آفريننده و شفا دهنده منتسب نمود(5).

قدرت امامان‏ بالاتر از ديگران:

هنگامى كه حضرت سليمان u به بزرگان دربارش فرمود: چه كسى مى‏تواند تخت بلقيس را نزد من آورد،

)قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ((6). كسى كه دانشى از كتاب آسمانى داشت گفت: پيش از آن كه چشم بر هم زنى آن را نزد تو خواهم آورد.

ائمه هدى‏ مجراى فيض الهی

دوشنبه - 30 جولای 2012

پاسخ اميرالمؤمنين  به نامة معاويه «وزعمت أنّ أفضل الناس في الإسلام فلان وفلان… فإنّا صنايع ربّنا والنّاس بعدُ صنايع لنا»(2). و گمان كردى برترين مردم در اسلام، فلانى و فلانى است… قطعى‏ است كه ما ساخته شده‏ هاى پروردگارمان هستيم و مردم ساخته ‏شده‏ ه اى ما.

در اين نامه اميرالمؤمنين  پرده از اسرار برداشته فرمودند: ما ساخته ‏شده‏ هاى بى واسطة پروردگار هستيم و مردم ساخته‏هاى ما هستند.

نظر ابن ابى الحديد:  يكى از شارحان نهج البلاغه ابن ابى الحديد است كه سنّىِ معتزلى‏ مى‏باشد و همانند ما اعتقاد به ولايت و تبرّى ندارد. امّا وى حدود هشتصد سال‏ قبل(3)، پاسخ اميرالمؤمنين  به معاويه  را اينگونه توضيح‏ مى‏دهد: «هذا كلام عظيم عالٍ على الكلام ومعناه عال على المعاني»؛ اين سخن از نظر گفتارى بسيار والا و از نظر معنا بسيار پر محتوى ‏مى‏باشد.«وصنيعة الملك من يصطنعه الملك ويرفع قدره»؛
ساختة پادشاه، چيزى است كه آن را براى خود مى‏سازد و ارج و قدر آن را بالا مى‏برد. «يقول: ليس لأحد من البشر علينا نعمة، بل اللَّه تعال هو الّذي أنعم‏ علينا»؛

أميرالمؤمنين  مى‏فرمايند: هيچ يك از افراد بشر بر ما (معصومين ) منّت و نعمتى ندارد، و تنها خداوند است كه بر ما منّت و نعمت ارزانى داشته است.

ديانت ؛درك صحيح امامت

دوشنبه - 30 جولای 2012

خدا هميشه حاضر و ناظر:

خداوند متعال وظايفى را به برخى از افراد بشر يا مَلَك واگذار و تفويض ‏نموده است و در اين واگذارى هيچ مانع و اشكالى وجود ندارد، زيرا اين مسؤليّتها از ناحية ذات اقدس ربوبى به آنان تفويض شده است.

اين كه خداوند متعال برخى از امور خلقت را به عهدة مأمورين خود قرارداده است به معناى تعطيلى الوهيّت خداوند نيست، همچنان كه يهوديان‏ مى‏انديشيدند كه خداوند متعال در طول هفته به امور خلقت مى‏پردازد و در روز شنبه استراحت مى‏نمايد.

)وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ((4).

و يهوديان مدعى شدند كه دست خداوند [از آفرينش يا بخشش] بسته ‏است، دستان خودشان بسته باد، و به خاطر اين سخن كه گفتند لعنت‏ بر آنان باد.

پيامبرو اهل بيت‏ منشاء خلقت مخلوقات:

دوشنبه - 30 جولای 2012

موجودى كه در خلقت برترى و شرافت داشته باشد، تقدّم وجودى‏ و رتبى بر ديگر موجودات خواهد داشت. انسان بر حيوان شرافت دارد، حيوان به نبات و نباتات نسبت به جمادات از تقدّم وشرافت برخوردارند. در زندگى روز مره به مواردى از اين قبيل بر مى‏خوريم، به عنوان نمونه نوزاد و فرزند خرسال در تمام مايحتاج زندگى به والدين خود وابسته است. هنگامى كه به شرافت و جلالت برخى از موجودات نظر مى‏كنيم، در مى‏يابيم كه‏ قوام ديگر موجودات به آنان وابسته است.

خداوند متعال در قرآن مى‏فرمايد: )وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ((2). به راستى فرزندان آدم را گرامى داشتيم.

به همان ملاك و معيارى كه خداوند به انسانها شرافت بخشيد و آنان را به مقام )كرّمنا( ارتقاء داد، به همان ملاك ازميان انسانها نيز افرادى را برگزيد و آنان را به ساير موجودات و مخلوقات برترى داد و به آنان شرافت و جلالت عطا فرمود .

پيامبرو اهل بيت‏ منشاء خلقت مخلوقات:

روايات و احاديث قدسى فراوانى در دست داريم كه بيان مى‏كنند، خداوند، نخست رسول اللَّه r  و اهل بيت‏F ‏ايشان را آفريد و خلعت وجود بر تن آنان نمود.

امام باقر u به جابر مى‏فرمايند:
«يا جابر كان اللَّه ولا شي‏ء غيره، لا معلوم ولا مجهول، فأوّل ما ابتداء من خلقه ان خلق محمّداً4 وخلقنا أهل البيت‏ معه من نور عظمته»(3). اى جابر! خدا بود و هيچ وجودى جز او نبود، نه معلوم و نه مجهول، نخستين چيزى كه خدا آفريد، پيامبر r ‏بود و ما اهل بيتF را با او و از نور عظمت او آفريد.

خلقت عالم متاثر ازوجود نبی خاتم

دوشنبه - 30 جولای 2012

در نظام آفرينش و خلقت چه ضرورتى وجود دارد كه بايد خداوند افراد خاصى را براى مأموريت ويژه‏اى برگزيند؟
حضرت عيسى u در قرآن:

تعبيرات بسيار لطيفى در رابطه با موضوع سخن در مورد حضرت‏ عيسى در قرآن بيان شده است،

) إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ‏ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَتُبْرِى‏ءُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى‏بِإِذْنِي((1).

آنگاه خدا گويد اى عيسى ابن مريم! نعمتم را بر خود و مادرت به يادآور كه تو را به روح القدس يارى دادم كه در گهواره و در ميانسالى با مردم سخن گفتى، و ياد كن كه به تو كتاب و حكمت و تورات و انجيل ‏آموختم و ياد كن كه به اذن من از گِل چيزى به هيأت پرنده مى‏ساختى ‏و در آن مى‏دميدى آنگاه كه به اذن من پرنده‏اى جاندار مى‏شد و به ‏اذن من نابيناى مادر زاد و مبتلا به بيمارى پيسى را بهبود مى‏بخشيدى و ياد كن كه مردگان را به اذن من از گور بيرون‏ مى‏كردى.

در اين آيه خداوند به حضرت عيسى مى‏فرمايد: به اذن و اجازة من ازگل پرنده مى‏آفريدى، كور و بيمار را شفا مى‏دادى و مردگان را حيات‏ مى‏بخشيدى.

انتظار گفتاری وعملی

سه شنبه - 17 جولای 2012

انتظار گفتاری آن است که با زبان بگوییم که منتظر امام مهدی هستیم، اما در عمل، ممکن است که بر اساس شاخص هایی عمل کنیم که حتی ظهور را به تاخیر می انداز؛ مانند عمل بر پایه شاخص های گفتمان لیبرالی و سرمایه سالاری؛ در زبان بگوییم که منجی ما مهدی عج است ولی در عمل منجی کشور را توسعه اقتصادی و نسخه های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بدانیم؛ در زبان بگوییم که امام زمان منجی عالم است، ولی در عمل، توسعه سیاسی را منجی کشور و جهان بدانیم، کاری که در دولت هاشمی و خاتمی رخ داد. دولت نهم با اینکه به سعی در احیای گفتمان امام زمان و انتظار گفتمانی کرد، اما جریان انحرافی در دولت دهم، عملا ساز بی نیازی بشر به دین را کوک کرد و بنابراین، همزمان دست به ترویج انحرافی انتظار گفتاری و تطبیق های عجیب و غریب زد. به نظر می رسد که ذات این کارهای دولت سازندگی، اصلاحات و جریان انحرافی، بیعت ظاهری با امام زمان و پیمان شکنی و ناکثی در حق ایشان بوده است؛ یک نفاق عظیم گفتمانی. بر این اساس، به تحلیل ملاقات علی بن ابراهیم بن مهزیار با امام زمان و نسبت آن با برخی عملکردهای دولتهای هاشمی و خاتمی می پردازیم.