پيامبرو اهل بيت‏ منشاء خلقت مخلوقات:

موجودى كه در خلقت برترى و شرافت داشته باشد، تقدّم وجودى‏ و رتبى بر ديگر موجودات خواهد داشت. انسان بر حيوان شرافت دارد، حيوان به نبات و نباتات نسبت به جمادات از تقدّم وشرافت برخوردارند. در زندگى روز مره به مواردى از اين قبيل بر مى‏خوريم، به عنوان نمونه نوزاد و فرزند خرسال در تمام مايحتاج زندگى به والدين خود وابسته است. هنگامى كه به شرافت و جلالت برخى از موجودات نظر مى‏كنيم، در مى‏يابيم كه‏ قوام ديگر موجودات به آنان وابسته است.

خداوند متعال در قرآن مى‏فرمايد: )وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ((2). به راستى فرزندان آدم را گرامى داشتيم.

به همان ملاك و معيارى كه خداوند به انسانها شرافت بخشيد و آنان را به مقام )كرّمنا( ارتقاء داد، به همان ملاك ازميان انسانها نيز افرادى را برگزيد و آنان را به ساير موجودات و مخلوقات برترى داد و به آنان شرافت و جلالت عطا فرمود .

پيامبرو اهل بيت‏ منشاء خلقت مخلوقات:

روايات و احاديث قدسى فراوانى در دست داريم كه بيان مى‏كنند، خداوند، نخست رسول اللَّه r  و اهل بيت‏F ‏ايشان را آفريد و خلعت وجود بر تن آنان نمود.

امام باقر u به جابر مى‏فرمايند:
«يا جابر كان اللَّه ولا شي‏ء غيره، لا معلوم ولا مجهول، فأوّل ما ابتداء من خلقه ان خلق محمّداً4 وخلقنا أهل البيت‏ معه من نور عظمته»(3). اى جابر! خدا بود و هيچ وجودى جز او نبود، نه معلوم و نه مجهول، نخستين چيزى كه خدا آفريد، پيامبر r ‏بود و ما اهل بيتF را با او و از نور عظمت او آفريد.

جابر ابن عبداللَّهS مى‏گويد: از رسول اللَّه  پرسيدم، اولّين چيزى كه خدا آفريد چه بود؟ پيامبرفرمودند:

« نور نبيّك يا جابر، خلقه اللَّه ثم خلق منه كلّ خير» (4).

اى جابر! خدا نخست نور پيامبر تو را آفريد، و سپس تمام نيكى‏ها را از آن آفريد.

همة موجودات از ناحية رسول اللَّه تمليك وجود شده‏اند و ايشان  به همة موجودات لباس وجود پوشانده ‏است. قوام، دوام و بقاء همة موجودات مرتبط و وابسته به وجود مبارك رسول اللَّه  است. به اين دليل كه وجود همهة مخلوقات نسبت به وجود مبارك خاتم الانبياء r پست و مادون مى‏باشد. بنابر اين قوام همه مخلوقات در خلقت و بقاء به وجود ايشانگره خورده است.

فهم عميق آيات ولايت:

با توجّه به مباحثى كه بيان نموديم، مى‏توان به فهم عميق و دقيق برخى از آيات قرآن كريم دست يافت.

) إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ( (5).

همانا ولى و سرور شما خداوند است و پيامبر [r] او و مؤمنانى كه نماز بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات‏ مى‏دهند.

منظور از ) ولى ( در اين آيه يعنى قيّم، صاحب اختيار و تكيه گاه همة موجودات، كه به ترتيب خداوند، رسول‏اللَّه‏r و برخى از مؤمنين هستند(6).

) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ( (7).

اى مؤمنان از خداوند و پيامبر [r] و اولو الأمرتان [F] اطاعت كنيد.

اولى الأمر، ولى و قيّم همة مخلوقات هستند و همة موجودات به آنان متّكى مى‏باشند. منظور از ولايت، قيّوميّت و وابستگى همة مخلوقات در وجود و… به آنان مى‏باشد. به اين معنى كه اگر آنان لحظه‏اى نباشند، همة مخلوقات نيست ونابود مى‏گردند. اين قيّوميّت و وابستگى به هيچ وجه شبيه به قيّم و صاحب اختيار بودن ارباب نسبت به رعيّت خود نيست زيرا با مرگ ارباب، رعيّت به زندگى و حيات خود ادامه مى‏دهد امّا با نبودن امام معصوم u حياتى باقى نمى‏ماند.

انواع واجب:

هنگامى كه خداوند متعال مى‏فرمايد: ) أطيعوا( يعنى اطاعت نماييد، دستور به اطاعت مى‏دهد و امر الهى دلالت بروجوب دارد.

واجب در احكام شرعّيه به دو نوع تقسيم مى‏گردد.

1 – واجب عقلى (ارشادى).

2 – واجب شرعى (مولوى).

منظور از وجوب عقلى يا ارشادى، وجوبى است كه عقل قبل از شرع به آن پى مى‏برد. به عبارت ديگر پيش از آنكه ‏خداوند دستورى دهد، عقل وظيفة خود را مى‏داند و دستور شرع ارشاد و اشاره به حكم عقل مى‏باشد.

وجوب شرعى، حكم مواردى است كه عقل مستقلّاً تكليف و وظيفة خود را نمى‏داند.

وجوب اطاعت در اين آيه، وجوب ارشادى است. و خداوند به چيزى دستور و فرمان مى‏دهد، كه عقل آن را دريافته ‏است. خداوند مى‏فرمايد: از عقل خود پيروى نما، زيرا عقل سليم مى‏داند كه بايد مطيع و فرمانبردار ولى، قيّم و كسانى باشدكه در وجود و هستى خود به آنان وابسته است و تخلّف و سرپيچى از آنان به معناى بريدن و گسستن از زندگى است.

ولايت تكوينى رسول اللَّه‏r و ائمه اطهارF :

وجوب ارشادى در ) أطيعوا( ناظر به ولايت تكوينى و تشريعى(8) مى‏باشد.

با توجّه به اينكه اطاعت از رسول اللَّه r و اولى الأمرF در كنار اطاعت از خداوند و با همان سبك و سياق ذكرگرديده است، در مى‏يابيم اطاعت از آنان همانند اطاعت از خداوند، وجوبى عقلى و ارشادى دارد و ناظر به ولايت تكوينى وتشريعى آنان مى‏باشد. در آيه‏اى ديگر، خداوند مى‏فرمايد:

) وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ( (9).

مردان و زنان با ايمان ولىّ يكديگرند.

منظور از ولايت در اين آيه، تنها دوستى نمى‏باشد، و اينكه برخى از مؤمنين دوست بعضى ديگر باشند، مسأله مهمّى‏نمى‏باشد، بلكه منظور اين است كه برخى از مؤمنين بر ديگر مؤمنان ولايت، سلطنت و قيّوميّت دارند.

ابو نصر بزنطى باچند واسطه از ابو بصير روايت مى‏كند كه از امام باقر u سؤال كردم: تفسير ) ملكاً عظيماً( در آيه 54 سوره نساء(10) چيست؟

امام u فرمودند:

«الطاعة المفروضة»(11).

پيروى و اطاعت لازم و واجب.

فرمانبردارى از امام u بر همه واجب و فريضه است و اختصاص به انسانها ندارد و اطاعت از امام u بر همة ‏مخلوقات واجب است. زيرا همة عالم آفرينش در اختيار امام u مى‏باشد.

همچنين در آية،

) إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ((12).

همانا ولى و سرور شما خداوند است و پيامبر [r] او و مؤمنانى كه نماز بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات‏ مى‏دهند.

در ولايت تكوينى و وجوب اطاعت مخلوقات از ائمّه F ، پذيرش و عدم پذيرش ما و ساير مخلوقات، به هيچ وجه ‏موضوع را تغيير نمى‏دهد و از اقتدار آنان نمى‏كاهد. آنان ولى، قيّم، سلطان و صاحب اختيار همة موجودات مى‏باشند.

جايگاه ائمّه‏F در نظام آفرينش:

تا بدين جا پى برديم كه پيامبر r  و ائمّه اطهارF بر ديگر موجودات، شرافت و برترى دارند، همچنين آنان قيّم‏ و صاحب اختيار همة مخلوقات هستند. براى اينكه به جايگاه ويژة آنان در نظام آفرينش آگاه گرديم به رواياتى در اين زمينه اشاره‏ مى‏نماييم.

امام صادق u مى‏فرمايند:

«إنّ اللَّه خلقنا فأحسن خلقنا وصوّرنا فأحسن صورنا وجعلنا عينه في عباده ولسانه الناطق في خلقه ويده المبسوطة على عباده بالرأفة والرحمة ووجهه الّذي يؤتى منه وبابه الّذي يدلّ عليه وخزّانه في سمائه وأرضه، بنا أثمرت‏ الأشجار وأينعت الأثمار وجرت الأنهار وبنا ينزل غيث السماء وينبت عشب الأرض وبعبادتنا عبداللَّه ولو لا نحن ماعبداللَّه»(13).

خداوند ما را نيكو آفريد، و به زيبايى ترسيم نمود، ما را بسان چشم خويش در ميان بندگان قرار داد و ما زبان ‏گوياى او در ميان بندگان هستيم. دستان باز و گشادة خدا هستيم كه براى بندگان به رحمت و رأفت باز شده است،چهره و جمال الهى هستيم كه با آن رو برو مى‏شوند، و درگاه خداوند كه دلالت بر وجود او دارد، ما گنجينه[‏داران‏] او در آسمان و زمين هستيم، بوسيلة ما درختان به بار مى‏نشيند و ميوه‏ها مى‏رسند و رودها جارى مى‏شود وبوسيلة ما آسمان مى‏بارد و روئيدنيهاى زمين مى‏رويد و بوسيلة عبادت ما خداوند عبادت مى‏شود و اگر ما نبوديم‏خداوند (شناخته و) عبادت نمى‏شد.

در اين روايت صحيح به صراحت بيان شده است كه ائمّه‏F چشمان، زبان، دستان، صورت، گنجينه‏داران و محل‏راه‏يابى به سوى خداوند مى‏باشند. و بوسيلة آنان درختان به بار مى‏نشيند، ميوه‏ها مى‏رسند، باران مى‏بارد و رودها جارى ‏مى‏گردد و خداوند پرستش مى‏شود. به عبارت ديگر اين روايت بيان مى‏كند كه تمام هستى قائم به وجود مبارك ائمه‏اطهارF مى‏باشد، و هيچ كدام از اين امور با، خالقيّت ذات خالق متعال و قيّوميّت او منافات ندارد. خداوند متعال، خالق‏ مطلق، قيّوم مطلق و رزّاق مطلق مى‏باشد، امّا ويژگيهايى را به برگزيدگانش عنايت فرموده است كه در ساية آن توانائيهاى‏ فوق العاده‏اى به دست آورده‏اند.

امام هادى u مى‏فرمايند:

« بكم فتح اللَّه وبكم يختم وبكم ينزّل الغيث وبكم يمسك السماء أن تقع على الأرض إلّا بإذنه وبكم ينفّس الهمّ ويكشف‏ الضرّ… آتاكم اللَّه ما لم يوت أحداً من العالمين»(14).

خداوند با شما (خلقت را) آغاز كرد و به وسيلة شما (هستى را) ختم كرد و به وسيلة شما باران فرو مى‏ريزد و به‏وسيلة شما آسمان را نگه مى‏دارد تا بر زمين فرود نيايد مگر به اجازة او، به وسيلة شما بيرون برد اندوه را و برطرف كند سختى را… خداوند به شما داده است چيزى را كه به كسى از جهانيان نداده است.

از اين روايت در مى‏يابيم كه آغاز آفرينش و پايان آن همچنين بارش باران و گردش زمين و… بوسيلة ائمّه ‏معصومين‏F انجام مى‏شود.

در روايتى آمده است،

« لو لا الحجّة لساخت الأرض بأهلها»(15).

اگر حجّت الهى نباشد، زمين هر آنچه در اوست را فرو مى‏برد.

وقتى قيّوم و نگهبان هستى و نگهدارندة آسمان و زمين از بين برود تمام هستى متلاشى مى‏شود. قيام همة خلقت‏ به امام u مى‏باشد، اگر او نباشد همة عالم آفرينش نيست و نابود مى‏گردد.

امام حسن عسكرى u مى‏فرمايند:

« انّ الأرض لا تخلو من حجّة اللَّه على خلقه إلى يوم القيامة» (16).

تا روز قيامت هيچ گاه زمين تهى از حجّت الهى بر مخلوقات نمى‏گردد.

امام صادق u مى‏فرمايند:

«الحجة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق»(17).

حجّت الهى پيش از خلقت و همراه با آن و پس از آن مى‏باشد.

امام باقر u مى‏فرمايند:

«لو أنّ الإمام رفع من الأرض ساعة لماجت بأهلها كما يموج البحر بأهله»(18).

اگر خداوند لحظه‏اى حجّتش را از زمين بردارد، زمين همانند موج دريا هر آنچه در اوست را فرو مى‏برد.

امام u واسطة فيض الهى:

همانگونه كه خداوند فرشتگانى دارد كه امور و ارزاق را تقسيم مى‏كنند. )فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْراً((19) و برخى امور آفرينش را اداره و تدبير مى‏نمايند. )فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً((20) و بعضى ديگر انسانها را قبض روح مى‏كنند. )يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ((21) و هيچ‏كدام با خالقيّت، رازقيّت و قيّوميّت خداوند منافات و تعارض ندارد و اصل خلقت و آفرينش بدست خداوند است، به همين‏ ملاك، كسانى هستند كه مسير و مجراى، جريان فيض الهى هستند. به اين معنى كه فيض الهى از كانال و مسير آنان به ‏همه موجوات مى‏رسد.

خداوند فيّاض مطلق است و جريان فيض به برهان و قانون عقلى كه «إمكان أشرف»(22) نام دارد. از بالا به پايين و ازاشرف به دانى و پست فرود مى‏آيد. خداوند متعال برگزيدگانى دارد كه جريان همة خوبيها و خيرات را از مسير آنها قرار داده‏است. به عبارت ديگر آنان واسطه‏هاى فيض الهى هستند. خداوندى كه همه وجود در يد قدرت و اختيار اوست، اين لياقت وشرافت را به آنان عطا فرموده است.

شأن سلطنت الهى:

پرسش مهمّى كه بايد به آن پاسخ داد اين است كه چرا خداوند عهده دار همة كارها نيست؟ چرا خداوند برخى از كارهارا به ديگران واگذار نموده است؟

براى درك صحيح پاسخ به اين مثال توجّه فرمائيد:

فرض كنيم در جزيرة كوچكى فردى پادشاه است، آيا اگر شخصى با پادشاه كارى داشته باشد مستقيماً به او رجوع‏ مى‏كند؟ پادشاه براى خود حريم و حرمتى قائل است و هيچ كس نمى‏تواند بدون واسطه با او سخن بگويد و امرى را در ميان‏ بگذارد، بايد با نماينده‏هاى سلطان و نزديكان او سخن گفت.

يك پادشاه معمولى با يك قدرت موهوم و موهون، براى خود چنين شأن و جلالتى قائل است. خداوندى كه همة ‏هستى را آفريده است و بر همه چيز سلطنت واقعى و حقيقى دارد آيا نبايد حريم و حجابى داشته باشد؟ سلطنت مطلقة الهّيه‏ بر همة كائنات و مخلوقات و عظمت، جلالت، و جبروتيّت خداوند متعال شئون و اقتضاءاتى دارد.

چگونه مى‏شود كه ما براى پادشاه زمينى با يك سلطنت محدود حريم و حرمتى قائل باشيم ولى براى كسى كه تمام ‏هستى در دست اوست چنين شأنى قائل نباشيم؟!

جبروت و جلالت خداوند متعال، اقتضاءاتى دارد از جمله اين كه هر دنى و پستى نمى‏تواند و نبايد بى واسطه ومستقيم با او ارتباط برقرار نمايد. فرستادگان و برگزيدگان الهى واسطه هايى هستند كه انسانها و همة مخلوقات بوسيله آنان‏ مى‏توانند با خداوند متعال ارتباط برقرار نمايند.

امامان‏F واسطه‏هاى فيض تشريعى و تكوينى:

اينكه انسانها نمى‏توانند با خداوند متعال ارتباط مستقيم داشته باشند، مختص به امور تشريعى و قانونگذارى‏ نمى‏باشد، زيرا خداوند متعال مى‏توانست امور تشريعى را به قلوب آدميان القاء نمايد، و همة ما  بدانيم كه بايد نماز بخوانيم،روزه بگيريم و… همانند بسيارى از امور غريزى (از قبيل نياز به آب و غذا و…) كه آدميان و حيوانات بدون آموزش به آن ‏عمل مى‏كنند.

فيض تكوينى الهى نيازمند مقدّمه و واسطه است، مقدّمه و وسايط فيض تشريعى خداوند، انبياء و رسل‏F هستند و آنان به همان ملاكِ فيض تشريعى و سايط و مقدّمة فيض تكوينى نيز مى‏باشند.

گفتگوى امام صادق u با يك ملحد:

امام صادق u با يك مادى‏گرا مباحثه مى‏نموند، او به مبداء و خدا اعتقاد نداشت. پس از سخنان امام u به وجود خداوند باور پيدا كرد، سپس از امام u پرسيد چگونه وجود پيامبران و برگزيدگان را اثبات مى‏كنيد؟

امام صادق u فرمودند:

«أنّا لمّا أثبتنا أنّ لنا خالقاً صانعاً متعالياً عنّا وعن جميع ما خلق وكان ذلك الصانع حكيماً متعالياً لم يجز أن يشاهده خلقه‏ ولا يلامسوه، فيباشرهم ويباشروه، ويحاجّهم ويحاجّوه ثبت أنّ له سفراء في خلقه يعبّرون عنه إلى خلقه وعباده‏ ويدلّونهم على مصالحهم ومنافعهم وما به بقاؤهم وفي تركه فنائهم، فثبت الآمرون والناهون عن الحكيم العليم في‏خلقه والمعبّرون عنه جلّ وعزّ وهم الأنبياءG وصفوته من خلقه، حكماء مؤدّبين بالحكمة، مبعوثين بها، غيرمشاركين للناس – على مشاركتهم لهم في الخلق والتركيب – في شي‏ء من أحوالهم مؤيّدين من عند الحكيم العليم‏ بالحكمة ثمّ ثبت ذلك في كلّ دهرو زمان ممّا أتت به الرّسل والأنبياء من الدلائل والبراهين، لكيلا تخلو أرض اللَّه من‏ حجّة يكون معه علم يدلّ على صدق مقالته وجواز عدالته» (23).

هنگامى كه ثابت كرديم خدايى داريم كه خالق و سازندة اين عالم است و از ما و هر چه كه آفريده است بالاتر وبرتر است، و اين سازندة حكيم، والا مرتبه است، روا نيست كه مخلوقات او را ببينند و او را لمس نمايند و با او مباشرت و همنشينى داشته باشند و با او گفتگو كنند و از او مستقيماً سخن بشنوند، پس ثابت گرديد نمايندگانى در ميان مخلوقات دارد كه او را به مخلوقات و بندگان معرفى مى‏نمايند و منافع و مصالح و آنچه درحيات به آن نياز دارند و در تركش نابودى آنها است را بازگو نمايند، پس ثابت گرديد امر كنندگان و نهى كنندگان ‏از طرف خداوند حكيم وجود دارد كه آنان انبياءF و منتخبين خداوند هستند از ميان انسانها، به حكمت‏الهى مؤدّب و مبعوث شده‏اند، بجز در شكل و صورت ظاهرى در هيچ چيز ديگرى شبيه به مردم نيستند. وبا حكمت از طرف خداوند تأييد شده‏اند، روشن گرديد در هر زمانى انبياء و فرستادگانى با دلائل و برهانهاى ‏روشن هستند، تا زمين خداوند خالى و تهى از حجّت نباشد، حجّتى كه همراه او علمى است كه دلالت بر راست‏گفتارى و عدالت آنان دارد.

با استفاده از اين روايت مى‏توان به چند مطلب اشاره نمود: فرستادگان و سفراء، تنها واسطه بين خداوند و انسانها نمى‏باشند، بلكه واسطه بين خداوند و تمام مخلوقات هستند.

امر و نهى آنان به انسانها، تشريعى است و به مخلوقات ديگر تكوينى مى‏باشد. همانند برگرداندن خورشيد توسّط اميرالمؤمنينu (24) و حركت كردن درخت به سوى رسول اللَّه  (25).

هيچ گاه زمين تهى از آنان نمى‏گردد زيرا آنان واسطه‏هاى فيض الهى هستند، اگر واسطه از بين برود ديگر فيض به‏ مخلوقات نمى‏رسد و عالم هستى يكپارچه از هم فرو مى‏پاشد.

حجّت‏هاى الهى نشانه‏هاى دارند از جمله علم تا انسانها به صداقت آنها پى ببرند و آنها را از مدّعيان دروغين بازشناسند.

پيامبران دروغين:

مى‏گويند: شخصى ادّعاى پيامبرى نمود، به او گفتند: اگر مى‏توانى به اين درخت بگو نزد تو بيايد، پيامبر درغگو هرچه گفت، درخت نيامد، در آخر گفت: من متكبّر نيستم و خودم به نزد درخت مى‏روم!

در زمان هارون الرشيد شخصى ادّعاى پيامبرى نمود. هارون او را حبس كرد، چند روزى كه پيامبر دروغين در حبس‏ بود از غذاهاى قصر استفاده مى‏كرد. روزى هارون گفت: پيامبر را بياوريد. او را آوردند. هارون به وى گفت: آيا وحى تازه‏اى‏به تو نازل شده است؟ وى گفت: آرى، اندكى پيش جبرئيل نازل شد و گفت: اگر از اين قصر بيرون بروى پايت را مى‏شكنم!

خاطره‏اى از سفر حج:

در يكى از سفرها كه به حج مشرف شده بودم، در مسجد النبى r مقابل روضة رسول اللَّه r نشسته بودم و زيارت مى‏كردم. عربى بى سواد روبروى من نشسته بود و به من نگاه مى‏كرد سپس گفت: چقدر زيارت مى‏كنى او نيز همانند من مى‏باشد والان مرده‏اى بيش نيست و زيارت تو هيچ فايده‏اى ندارد. به او پاسخ دادم: آيا بر تو همانند پيامبر r ‏وحى نازل مى‏شود يا خير، از جا برخاست و رفت.

آرى پيامبر r همانند ما انسانها مى‏باشد امّا بر او وحى نازل مى‏شود.

) قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ((26).

بگو من بشرى همانند شما هستم (با اين تفاوت) كه به من وحى مى‏شود.

چرا بر پيامبر r وحى نازل مى‏شود و بر ما نازل نمى‏شود؟ و نزول وحى چه تغييرى در شخصيّت پيامبرr ايجاد مى‏كند.

هشدارى به جوانان:

در اين جا خوب است كه هشدار و اخطارى به جوانان بدهم: مواظب و مراقب باشيد در مسيرهاى منحرف گرفتارنگرديد، بعضى‏ها در محيطهاى علمى و پاكيزه براى جوانان دامهايى پهن كرده‏اند، و تحت عناوين ارتباط با خدا و… وايجاد حلقه‏هاى تصوّف مى‏خواهند جوانان ما را گرفتار و منحرف نمايند، اين افراد مطالبشان را با رؤيا، قصه و داستان اثبات‏ مى‏كنند، اين سخنان هيچ ارزش علمى ندارد و همه بايد پيرو عقل و برهان باشيم.

خداوند انشاء اللَّه همه ما را از شرور و فتنه‏ها محافظت نمايد.

«والسّلام عليكم ورحمة اللَّه وبركاته»

——————————————————————————–

1) سورة سجده، آيه 24.

2) سورة اسراء، آيه 70.

3) بحار الانوار، جلد 15 صفحه 23.

4) بحار الانوار، جلد 15 صفحه 24.

5) سورة مائده، آيه 54.

6) در مباحث گذشته روشن گرديد كه منظور از «برخى مؤمنين» وجود مبارك اميرالمؤمنين uاست.

7) سورة نساء، آيه 59.

8) منظور از ولايت تكوينى، سيطره و اختيار تام بر امور آفرينش است و مراد از ولايت تشريعى، اختيار قانونگذارى براى سعادت ‏انسانهاست.

9) سورة توبه، آيه 71.

10) )أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً(.

يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر وخاندانش‏G) به آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده حسد مى‏ورزند؟! ما به آل ابراهيم، كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم.

11) كافى، جلد 1 صفحه 186.

12) سورة مائده، آيه 54.

13) كافى، جلد 1 صفحه 144.

14) بحار الانوار، جلد 99 صفحه 131 – مفاتيح الجنان، زيارت جامعة كبيره.

15) مستدرك سفينة البحار، جلد 5 صفحه 278.

16) كمال الدين و تمام النعمة، صفحه 409.

17) كافى، جلد1 صفحه 177.

18) كافى، جلد1 صفحه 179.

19) سورة ذاريات، آيه 4.

20) سورة نازعات، آيه 5.

21) سورة سجده، آيه 11.

22) شرح منظومه سبزوارى، جلد3 صفحه 664.

23) كافي، جلد1 صفحه 168.

24) كافي، جلد4 صفحه 562.

25) نهج البلاغه خطبه القاصعة – بحار الانوار، جلد14 صفحه 476.

26) سورة كهف، آيه 110.


جستجو