ويژگيهاي انسان تکامل یافته از ديدگاه استاد شهيد مرتضی مطهري(رض)

سه شنبه - 1 می 2012

 ويژگي‌هاي افراد بر اساس تقسيمي  عبارتند از: 1. ويژگي‌هاي جسماني 2. عقيدتي (معرفتي) 3. احساسات و عواطف 4. نيازها و خواسته‌ها 5. مقام عمل
الف: ويژگي‌هاي جسماني
استاد مطهري در جلد هشتم آشنايي با قرآن آورده‌اند:
«شما اگر نشرياتي كه مؤسسات وابسته به سازمان ملل متحد منتشر مي‌كنند ـ كه بر اساس آمارهايي از همه كشورهاي دنياست ـ مطالعه كنيد، مي‌بينيد چند مسأله است كه جزء مسائل دنياي امروز تلقي مي‌شود. يكي مسأله آلودگي محيط زيست است كه كم كم در ميان ما هم عنوان شده، ولي در دنياي اروپا و آمريكا يك مسأله حساس حياتي شده است، اينكه در اثر ازدياد وسائل صنعتي و ماشين و كارخانه و زياد شدن دود و لوازم سوختي ديگر و جاري شدن نفت و بنزين و روغن سوخته و امثال اينها رودخانه‌ها و درياها آلوده شده و نسل برخي حيوانات و گياهان از بين رفته است و اكنون خود بشر را تهديد مي‌كند و اگر همين طور پيش برود، كم كم دنيا به حالتي در مي‌آيد كه غير قابل زندگي خواهد بود»[1].
ولي در سايه حكومت مهدي موعود(عج) و گسترش بهداشت، پيدايش آرامش رواني، تغذيه و توزيع مناسب، عدالت اقتصادي و لقمه حلال ـ كه استاد مطهري حديثي را از امام صادق(ع) نقل مي‌كنند كه شمشير زدن از كسب حلال آسان‌تر است[2] ـ افراد در جامعه آرماني داراي عمر بسيار طولاني (در برخي روايات هزار سال ذكر شده است كه شخص هزار فرزند و نوه خود را مي‌بيند[3])، و نيرويي برابر چهل مرد، قلب‌هايي مانند آهن محكم خواهند بود.[4]
در جامعه مهدوي(عج)، افراد به دليل وجود بهداشت در حد مطلوب و از بين رفتن مضرات صنايع جديد با علم الهي حضرت و فراگير شدن ورزش كه همواره مورد تأكيد اسلام بوده است و نيز ايجاد و توسعه تفريح‌هاي حلال كه به تعبير روايات انسان را بر مناجات و كار قادر مي‌سازد، اولاً انسان‌ها كم بيمار مي‌شوند، ثانيا بيماران در كوتاه‌ترين زمان معالجه مي‌شوند و خود آن حضرت بيماران غيرقابل علاج را درمان خواهد كرد.[5] و در روايتي از امام حسين(ع) آمده است كه هيچ نابينايي، زمين‌گير و دردمندي بر روي زمين نمي‌ماند، مگر آنكه خداوند درد او را بر طرف مي‌سازد.[6]

فاطمه عليهاالسلام /غضب خدا ناشى از خشم فاطمه عليهاالسلام

چهار شنبه - 25 آوریل 2012

   تفقّه در دين،  راه رستگارى

     در مبحث قبلی ذيل آيه سى و دو از سوره شورى به روايتى كه فخررازى از زمخشرى[1] نقل مى‏نمايد،  اشاره نموديم و آن را مورد بحث و بررسى قرار داديم و در پايان چند سؤال را به عنوان نقد سخنان فخررازى،  مطرح نموديم.

  آنچه كه در استفاده از آيات و روايات مهم مى‏باشد،  اين است كه گفتگو در مورد آيات و روايات بايد همراه با تعمّق و تفكّر باشد و به اصطلاح با تفقّه در آيات و روايات سخن بگوييم تا بتوانيم نتايج مهمى را به دست بياوريم.  اساس تعليمات دين مبين اسلام قرآن مجيد مى‏باشد.  خداوند سبحان در قرآن مجيد مى‏فرمايد:  «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[2].  شايسته نيست،  مؤمنان همگى (به سوى جهاد) كوچ كنند، چرا از هر گروهى،  طايفه‏اى از آنان كوچ نمى‏كند (و طايفه‏اى بماند) تا در دين (ومعارف و احكام اسلام) آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها را انذار نمايند تا بترسند و خوددارى كنند. 

 بنابر آيه مذكور،  خداوند متعال،  عدّه‏اى را مأمور مى‏كند كه در دين تفقّه كرده و نتيجه آن را براى مردم بازگو نمايند.  در نتيجه تنها مرجعى كه مى‏تواند در مسائل دينى اظهار نظر نمايد،  فقيه مى‏باشد؛  گرچه امروزه افرادى غير فقيه،  اظهار نظر نابجا در دين نموده و موجب گمراه شدن مردم مى‏گردند.  با مراجعه به كتب لغت به اين نتيجه مى‏رسيم كه فقه مترادف با فهم مى‏باشد ولى اهل لغت مى‏گويند:  فقه مرتبه‏اى بالاتر از فهم بوده و اخصّ از علم است[3]؛  به اين معنى كه هر كسى مى‏تواند مطلبى را فهميده و مورد بحث و بررسى قرار دهد ولى دريافت‏ها متفاوت مى‏باشد.  به عنوان مثال،  انسان عالم و دانا،  ظاهر را نگريسته و بر اساس آن حكم مى‏كند،  امّا فقيه كسى است كه مطالب را از ريشه و عمق استنباط مى‏كند.  پس رسيدن به درجه فقاهت در هر رشته‏اى به معناى به دست آوردن ريشه مطالبِ آن رشته مى‏باشد[4]. 

مخالفین اهل بیت علیهم السلام مایوس از رحمت ا لهی:

سه شنبه - 24 آوریل 2012

  با فرا رسيدن ايّام جانسوز و جان‏گذار فاطميّه،  ادامه سخن را به بحث در مورد بانوى گرامى اسلام عليهاالسلام اختصاص مى‏دهيم.  اين ايّام خاطره يكى از تلخ‏ترين حوادث صدر اسلام را زنده مى‏كند.  حادثه‏اى كه اگر هر انسان منصف و مؤمنى در آن دقّت نمايد و به عمق ماجرا بينديشد هاله‏اى از تأثّر،  تأسّف،  غم و اندوه وجود او را فرا خواهد گرفت.  در همين راستا و براى پى‏بردن به مقام و منزلت اهل بيت عليهم ‏السلام ابتداى آيه‏اى از قرآن مجيد را نقل نموده و در ذيل آن آيه شريف،  به نقد و بررسى سخن مفسّرين اهل سنّت مى‏پردازيم.

 خداوند متعال خطاب به پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله‏ و سلم مى‏فرمايد: «قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ»[i].بگو من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏كنم جزدوست داشتن نزديكانم و هركس كار نيكى انجام دهد بر نيكى‏اش مى‏افزاييم چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

اهل بیت علیهم السلام قلب عالم ملک وملکوت را در سینه دارند:

چهار شنبه - 18 آوریل 2012

 
 «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[1].

خداوند فقط مى‏خواهد پليدى [گناه] را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد.

 عالم مُلك و ملكوت

      آيات الهى داراى ظاهر و باطن هستند. باطن و حقيقت آيات الهى همان است كه از آن به عالم ملكوت تعبير مى‏شود. عالم ملكوت در مقابل عالم مُلك ـ كه با چشم ظاهر قابل رؤيت است ـ قرار دارد و در قرآن كريم در چند جا از آن سخن به ميان آمده است:

     خداوند متعال مى‏فرمايد:  «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»[2].

فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند تنها به آن مى‏گويد: موجود باش! آن نيز بى درنگ موجود مى‏شود، پس منزه است خداوندى كه مالكيت و حاكميت همه چيز در دست او است و شما را به سوى او باز مى‏گردانند.

     واژه ملكوت از مصدر مَلَكَ يَمْلِكُ مُلك است كه واو و تاء آن زائده است؛ مانند: طاغوت، جبروت و رهبوت. اين واژه در لغت به معناى ملك و مختص ذات اقدس الهى است[3].

ريشه عصمت معصومین عليهم‏السلام علم و الهام الهی به انان است

جمعه - 2 مارس 2012

 خداوند متعال « روح » را مأمور هدايت پيامبر گرامى اسلام صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله ‏و سلم و ائمه طاهرين عليهم‏السلام نموده است و آن حضرات عليهم‏السلام به وسيله‏ى « روح » كه اعظم از همه ملائكه است، نسبت به همه چيز علم و آگاهى پيدا نموده و در نتيجه هرگز زشتى، تخلف و نافرمانى از ايشان عليهم‏السلام سر نمى‏زند.  ابوبصير مى‏گويد: « سمعت أباعبداللّه‏ عليه‏السلام يقول: إنّا لنزداد في اللّيل و النّهار و لو لم نزد لنفد ما عندنا. قال أبوبصير: جعلت فداك! من يأتيكم به؟ قال عليه‏السلام: إنّ منّا من يعاين وإنّ منّا لمن ينقر في قلبه كيت وكيت ومنّا من يسمع باذنه وقعا كوقع السلسلة في الطشت. فقلت له: من الّذي يأتيكم بذلك؟ قال عليه‏السلام: خلق للّه‏ أعظم من جبرئيل وميكائيل عليهماالسلام »[2]. از حضرت امام صادق عليه‏السلام شنيدم كه مى‏فرمايند: براى ما در هر شب و روز افزايش علم حاصل مى‏شود؛ اگر چنين نبود، آنچه داشتيم، پايان مى‏يافت. ابوبصير گفت: فدايت شوم! چه كسى علم شما را افزايش مى‏دهد؟ حضرت عليه‏السلام فرمودند: بعضى از ما مشاهده مى‏كنند و بعضى به دل شان چنين و چنان الهام مى‏شود، و بعضى از ما صدايى را مانند صداى زنجير كه داخل طشت به حركت درآيد، با گوش مى‏شنود[3]. عرض كردم: چه كسى علم را نزدتان مى‏آورد؟ امام عليه‏السلام فرمودند: يكى از مخلوقات خداوند كه بزرگ‏تر از جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلام است.  معصومين عليهم‏السلام، الهام شوندگان از غيب پس از يادآورى روايت فوق، براى روشن شدن بحث و رفع ابهام به روايات ديگرى در زمينه‏ى كيفيت علم امام عليه‏السلام اشاره مى‏كنيم.

دليل وجوب اطاعت از اهلبیت علیهم السلام علم و طهارت انهاست

جمعه - 2 مارس 2012

  مشيّت و خواست خداوند، الزاماً بايد تحقق پيدا كند و چون خداوند، اراده‏ى تطهير و اذهاب رجس از اهل بيت عليهم‏السلام را فرموده، اين امر و اراده، در مورد ايشان عليهم‏السلام، محقق شده است؛ بنابراين طبق مشيّت خدا، اهل بيت عليهم‏السلام، حتماً بايد پاك و طاهر بوده و از هرگونه خباثت و پليدى دور باشند.  اين ويژگى و عطيّه‏ى الهى ـ تطهير و عصمت اهل بيت عليهم‏السلام ـ هيچ منافاتى با اختيار و قدرت انتخاب بشر ندارد؛ يعنى حضرات معصومين عليهم‏السلام با وجود اين‏كه مثل ساير افراد بشر، داراى اختيار و اراده در امور و مسائل شخصى و اجتماعىِ زندگى هستند، اما در عين حال، از يك فضيلت و نيروى عظيم و با ارزشى به نام « عصمت » برخوردارند. در نتيجه اين اشكال كه اهل بيت عليهم‏السلام به دليل معصوم بودن‏شان، ديگر قدرت نافرمانى و تخلّف از فرامين الهى را ندارند، اشتباه است. دليل ما بر اين مسئله، آن است كه « عصمت » حضرات معصومين عليهم‏السلام از مقوله‏ى « علم » مى‏باشد، كه به معناى دانش وسيع و بينش گسترده است. طبق اين معنى، خداوند قلب حضرات معصومين عليهم‏السلام را ظرفى براى پذيرش علمِ به باطن ملكوت و آفرينش قرار داده است؛ طورى‏كه ايشان عليهم‏السلام، به تمام اسرار هستى و ظاهر و باطن همه‏ى مخلوقات عالم، آگاهى دارند و به اين خاطر است كه با وجود مختار بودن‏شان، هيچ‏گاه در مقام معصيت و نافرمانى از خداوند سبحان برنمى‏آيند. نكته‏ى ديگر اين‏كه، علمِ ائمه اطهار عليهم‏السلام به آيات الهى ـ اعمّ از آيات تكوين و تشريع ـ علم حضورى است نه حصولى. توضيح مطلب آن‏كه، خداوند متعال، ابزار بينش و دانش را در اختيار همه‏ى افراد بشر، قرار داده است؛ ولى در اين ميان، وجود موانع و حجاب‏هايى، مانع از اين مى‏شود كه افراد عادى بتوانند به باطن ملكوت و اسرار آيات الهى، پى ببرند و چون اين موانع و حُجب، در وجود مقدس اهل بيت عليهم‏السلام راه ندارد، در نتيجه، ايشان عليهم‏السلام، هميشه صاحبِ چشمِ نافذ و باطن بين هستند. البته هر كس كه بتواند از اين ابزار و نعمت خدايى، به نحو احسن بهره بردارى كند، به مقام و جايگاهى مى‏رسد كه قرآن، او را صاحبِ قلب سليم، معرفى مى‏كند. خداوند متعال مى‏فرمايد: «وَلاَ تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ * يَوْمَ لاَ يَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»[2]. در آن روز كه مردم برانگيخته مى‏شوند، مرا شرمنده و رسوا مكن * در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‏بخشد * مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.

كتاب و سنّت معرّف اهل بيت عصمت عليهم‏السلامند

جمعه - 2 مارس 2012

   كلامى از شيخ مفيد قدس‏سره:دانستيم كه « اهل بيت » منحصر در حضرت اميرالمؤمنين على، حضرت فاطمه، حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهم‏السلام مى‏باشد. براى اثبات اين ادّعا، به روايات زيادى ـ از منابع خاصّه و عامّه ـ استناد كرديم؛ اما نكته‏ى جالبى كه در اينجا مطرح است، بطلان ادّعاى برخى از علماى عامّه ـ مبنى بر قرار گرفتن زنان پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، در زمره‏ى اهل بيت عليهم‏السلام ـ توسط خود عامّه مى‏باشد. يكى از افرادى كه در نقل حديث، مورد وثوق عامّه و پيروان مكتب خلافت مى‏باشد، شيخ مفيد قدس‏سره است. ايشان در يكى از كتاب‏هاى خود به نام « الفصول المختارة » ـ كه يكى از منابع ارزشمند شيعه است ـ اين روايت را از عامّه و مخالفين، نقل مى‏كند: « إنّ عمر سُئل عن هذه الآية؛ «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[3]؛ فقال: سلوا عنها عائشة؛ فقالت عائشة: إنّها نزلت في بيت اُختي اُمّ سلمة، فاسألوها عنها، فإنّها أعلم بها منّي. فلم يختلف أصحاب الحديث من الناصبة ولا أصحاب الحديث من الشيعة في خصوصها فيمن عدّدناه، وحمل القرآن في التأويل على ماجاء به الأثر، أولى من حمله على الظنّ والترجيم، مع أنّ اللّه‏ سبحانه، قد دلّ على صحّة ذلك بمتضمّن الآية، وإذهابُ الرجس لايكون إلاّ بالعصمة من الذنوب، لأنّ الذنوب من أرجس الرجس »[4]. شخصى از عمر بن خطاب، درباره‏ى مخاطبان آيه شريف تطهير؛ « خداوند مى‏خواهد پليدى گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد » سؤال كرد، عمر گفت: اين مطلب را از عايشه بپرسيد، عايشه نيز گفت: چون اين آيه، در خانه‏ى خواهرم، ام سلمه، نازل شده است، پس او بهتر از من مى‏داند، [برويد] و از او بپرسيد! « هيچ يك از راويان حديث از ناصبيان و شيعه، در مورد آيه‏ى تطهير، به صورتى كه بيان كردم، اختلافى ندارند و به جاى حمل كردن قرآن بر ظنّ و گمان، بايد آن را در تأويل بر آنچه كه در حديث هم آمده است، حمل نمود؛ با آنكه خداى تعالى بر صحت آنچه ما گفتيم به مضمون اين آيه دلالت كرده است؛ و زايل كردن رجس نمى‏شود مگر به عصمت از گناهان، چون گناه پليدترينِ پليدى‏ها است ».

چرا شیعه همسران پیامبر را داخل در ایه تطهیر نمی دانذ

جمعه - 2 مارس 2012

 طبق نظر مفسرين شيعه و عامّه، از جمله فخررازى، « إذهاب رجس » به معناى از بين بردن آلودگى و نجاست، و « تطهير » به معناى پوشانيدن لباس عصمت و كرامت است؛ همان طور كه در اهل بيت عليهم‏السلام، بعد از إذهاب رجس، تطهير هم محقّق شده است.  مطلب ديگرى كه از فخررازى نقل شده كه خلاف نظر مفسّرين شيعه است ـ اين بود كه واژه‏ى « اهل بيت » در آيه‏ى تطهير، همسران پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را نيز شامل مى‏شود. وى در پاسخ به اشكال مفسرين شيعه، مبنى بر اينكه اگر همسران پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، داخل در اهل بيت ايشان عليهم‏السلام هستند، پس چرا خداوند در اين قسمت از آيه‏ى تطهير «عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ»، از ضمائر مذكر به جاى ضمائر مؤنث استفاده كرده است؟ چنين گفت: خداوند در اين آيه، مى‏خواهد همه‏ى مردان و زنان خاندان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را مشمول حكمِ تطهير قرار دهد. براى مقابله با اين عقيده انحرافى، فخررازى و ساير پيروان مكتب خلافت را در مقابل انبوهى از اشكالات و سؤالات قرار میديم، تا هرگونه راه فرار و توجيهى بر آنها بسته شود. برخى از اين سؤالات عبارت‏اند از:  

تعدد معصومين عليهم‏السلام چگونه فابل اثبات است؟

جمعه - 2 مارس 2012

  منظور از « اهل بيت » پنج تن آل عبا عليهم‏السلام هستند و خداوند به نص آيه‏ى تطهير، عصمت آنان را اراده فرموده است. اكنون براى فهم بهتر اين مطلب  لازم است نكاتى را ذكر نماييم. مقامى كه در « آيه‏ى تطهير » آمده، همان مقام عصمت است. به تعبير فخر رازى « اذهاب رجس » به معناى از ميان بردن پليدى و نجاست است[2]. از سوى ديگر، در فقه ثابت است كه اگر مثلاً لباسى به يكى از اشياى آلوده كننده (مثل خون) نجس شود و به وسيله‏ى دستمالى، نجاست (خون) از لباس برداشته شود، به اين معنا نيست كه لباس طاهر شده باشد، بلكه بايد با آب شسته شود تا جاى آن پليدى نيز تطهير شود؛ لذا با توجه به اين معنا، در « آيه‏ى تطهير »، بنابر جمله‏ى «وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»خداوند، علاوه بر اينكه نجاست و پليدى را از بين مى‏برد، آن جايگاه مقدس را هم با « شراباً طهوراً »[3] تطهير مى‏فرمايد. همچين  « آيه‏ى تطهير » با حرف « إنّما » آغاز مى‏شود كه از حروف حصر است. حصر در اينجا، يعنى حكمى كه بعد از كلمه‏ى « إنّما » مى‏آيد، فقط براى موضوع آن حكم است[4]. بنابراين در آيه‏ى مذكور حكم «إذهاب رجس » و مقام عصمت، فقط مخصوص حضرات اهل بيت عليهم‏السلام مى‏باشد. 

اهل بيت عليهم‏السلام در قرآن-پاسخ به وهابیون

جمعه - 2 مارس 2012

 شبهاتى، پيرامون « آيه‏ى تطهير » و مقام امامت، از يك  وهّابى ، او مى‏گويد: “در مورد مسئله‏ى امامت هر چه در قرآن جستجو كردم، كمتر اثرى از آن يافتم.”

 در مورد آيه‏ى 33 سوره‏ى احزاب همه مى‏دانيم چيزى كه به عنوان آيه‏ى تطهير ابلاغ شده، جمله‏ى آخر اين آيه و در ارتباط كامل با آيات قبل و بعد آن مى‏باشد.  اگر تطهير را در اين آيه حمل بر عصمت كنيم و فعل «يريد » را به معناى اراده تكوينى بگيريم، پس چهارده معصوم از اول معصوم بوده‏اند و حتى در « عالم ذر » هم معلّمان بشريت بوده‏اند و خداوند، جهان را به خاطر وجود نازنين ايشان خلق كرده است ».

 

  بعد از بيان اين شبهات پيرامون « آيه‏ى تطهير » اولين اشكالى كه به ذهن خطور مى‏كند، اين است كه شبهه كننده از « عنكم » تعبير به فعل مى‏كند، در حاليكه « عنكم » مركب از دو كلمه « عن » و « كم » مى‏باشد كه حرف « عن » از حروف جارّه و « كم » از جمله‏ى ضماير است و ضماير جزو اسماء هستند. پس  عنكم » فعل نيست. اگر طلبه‏اى فقط دو ماه در دروس مقدماتى حوزوى حضور پيدا كند و فقط يك كتاب در علم نحو را خوانده باشد، خواهد فهميد « عنكم » فعل نيست. در اينجا سطح علمى اين شخص، به خوبى آشكار مى‏شود.

نقد وبررسی احادیث مربوط به قتل وکشتار در اخرالزمان

جمعه - 17 فوریه 2012

با ظهور حضرت (عليه السلام) و اعلام ‌آغاز انقلاب جهاني اش ستمگران و گردن كشان و… به مقابله با حضرت بر مي خيزند . حضرت (عليه السلام) به دفاع بر مي خيزد. در اين ميان عده اي از دو طرف كشته مي شوند.
برخي عدد كشته شدگان را بسيار زياد مي دانند و از اين رهگذر مي خواهند، حضرت را يك چهره خون ريز معرفي كنند. گروهي نيز تعداد آن كشته ها را كم مي دانند. اين نوشته ، به نقد و بررسي سندي و دلالتي روايات مربوط به اين قتل ها مي پردازد و افراط و تفريط را در اين باره مي زدايد.

پيشگفتار
برخي در مورد قتل و كشتار در دوران ظهور ، افراط مي كنند و از امام زمان عليه السلام و ياران اش ، چهره اي خشن ارائه مي دهند. آنان ، به رواياتي استدلال مي كنند كه در آن ها ، اشاره به كشته شدن دو سوم مردم ، (از هر نه نفر ، هفت نفر ، از هر هفت نفر ، پنج نفر ) و يا اين كه بيش تر مردم كشته مي شوند و از كشته ها ، پشته ساخته مي شود و جوي خون جاري مي گردد و … دارند.
برخي ديگر ، تفريط مي كنند و مي گويند حتي ، به مقدار محجمه (مقدار خون در ظرف حجامت) خون ريزي نمي شود و…
در اين نوشتار، به نقد و بررسي روايي و دلالي احاديث مربوطه مي پردازيم تا افراط و تفريط بودن انديشه هاي موجودمشخص گردند.
نكاتي كه قابل تامل است ، اين ها است :

ولایت ، امانتِ سنگین الهی بر دوش بشریت

دوشنبه - 13 فوریه 2012

آسمان بار امانت نتوانست کشید                                             قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
در برخی روایات،آن «امانت» که آسمان و زمین از پذیرش آن سر باز زدند،ولی انسان پذیرفت،به «ولایت» تفسیر شده است.پیروی از اهلبیت(ع) و مهر ورزی با این خاندان و پذیرش امامت و ولایت آنان،مسئولیتی سنگین است و هم شایستگی و لیاقت ی خواهد،هم پرداختِ هزینه در راه این امانتداری مقدّس.در روایات آمده است که امر ما،«صعب» و «مُستَعصب» است.«امر»،همان امامت و ولایت ائمّه ی اطهار و حبّ آل محمّد و تولّای این خاندان(علیهم السّلام) است.صعب و دشوار بودن آن نیز هم به دلیل سنگینی این بار معنوی است،هم پیامدهایی که برای این پیوستگی به جبهه ی آل الله است.