مدیریت مهدوی، جهانی آرمانی

دوشنبه - 10 دسامبر 2012

يكي از اساسي­ ترين سؤالاتي كه در سطح جهاني مطرح است و ذهن هر انساني را به خود مشغول نموده است، اين است كه آيندة بشر چگونه رقم خواهد خورد؟ و متولّي امورات انسان در تمام ابعاد زندگي روزمرة او چه كسي يا چه نوع حكومتي است؟ و از همه مهمتر حكومت و جامعة آيندة‌ […]

آیا حیوانات هم پس از مرگ محشور می شوند؟

شنبه - 8 دسامبر 2012

از جمله مسائلی که ذهن انسان را درگیرخودکرده رستاخیز پس ازمرگ است که دردین اسلام از آن با نام ” معاد “یادمیکنیم. اماتابحال به این فکر کرده اید که سرگذشت حیوانات پس از مرگ چه خواهد شد؟آیا آنان نیزموردحسابرسی خواهند بود ؟
با بررسی آیات قرآنی وروایات ائمه معصومین (علیهم السلام) می توان گفت حیوانات همانند انسانهاپس ازمرگ محشورخواهندشد و در روز قیامت درحدآگاهیشان حسابرسی میشوند.
بعنوان نمونه خداوند درآیه 38سوره مبارکه انعام می فرماید : “وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿٣٨ : هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پروازمی کندنیست، مگراینکه امتهایی مثل شما هستند، ماهیچ چیزرادر این کتاب فروگذارنکردیم، پس همگی بسوی پروردگارشان محشور می گردند .” ویادرآیه5 سوره مبارکه تکویر بصراحت ازحشرحیوانات سخن بمیان می آید: ” و إذا الوحوشُ حُشِرَت ” 
همانطورکه می بینیم حیوانات درمحشور شدن باانسانهامشترکند.امابایددیدملاک حشرانسان چیست تا بتوانیم به ملاک حشرحیوانات دست یابیم.
ملاک حشر انسان
اصلی ترین ملاک حشر انسان “داشتن شعور و فطرت ” است که به کمک دعوت انبیا راه مشروعی از اعتقادوعمل رابسوی انسان بازمی کند.حال بایددیدآیا حیوانات نیز همچون انسانها ذی شعورندیا فاقدشعور؟
شعورحیوانات رامیتوان بااستناد آیات زیراثبات کرد:
1. ” وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿١٦/نمل﴾ ؛ سلیمان گفت : ای مردم زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده است” . این آیه اشاره داردبه اینکه پرندگان سخن و نطق دارند ومی دانیم که نطق و سخن بدون اندیشه و ادراک امکانپذیر نیست . 1
من به چیزی که تو از آن خبر نداری آگاه شده ام ………من آن زن وقومش رایافتم که خدا راازیادبرده اند وخورشید راپرستش کرده وشیطان رفتارزشتشان رابرایشان زینت داده است وآنها راازخدا بازداشته است تا هرگزبه راه حق هدایت نشوند
2.” حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿/نمل١٨ ؛ مورچه ای گفت : ای مورچگان به لانه های خودبرویدتاسلیمان ولشکرش شمارا پایمال نکنند درحالیکه نمی فهمند” .2
بعبارت دیگرشناخت دشمن جزءغریزه مورچه است امااینکه شناخت مورچه نسبت به انسانی که نزدیک اوست و اینکه نامش سلیمان است وهمراهانش ارتش اویند بالاتر از غریزه و به نوعی اثبات شعور این موجود است .

بصیرت دینى و ولایتمدارى

موقوفه مجازی دکتر محسن زاده
شنبه - 8 دسامبر 2012

ایا شیطان و إبلیس وحدت وجودی دارند؟

جمعه - 7 دسامبر 2012

اولین داستانی که در قرآن کریم آمده است‌، داستان آفرینش آدم و انتخاب او به ‌عنوان خلیفه خدا در عالم هستی است. این داستان که در قرآن کریم، در ابتدای سوره بقره گفته شده(1) و در آیه‌های دیگر، به مناسبت‌های گوناگون تکرار شده است، در بردارنده نکته‌های بسیار ژرف و دقیق است و به عنوان دروازه پر اهمیتی برای وارد شدن به معارف الهی و به ‌ویژه انسان شناسی شمرده می‌شود. در این داستان خدا اراده خود را درباره آفرینش موجودی به نام آدم و قرار دادن او به ‌عنوان جانشین خود به فرشتگان خبر می دهد. فرشتگان به خدا اعتراض می کنند و آدم را موجودی مفسد و خون‌ریز می‌شمارند اما خدا اراده بی‌چون و چرای خود را در آفرینش آدم به آن‌ها خبر می‌دهد و خود را آگاه به حقایق و اسراری می داند که فرشتگان از آن بی‌خبرند. پس از آفرینش آدم، خدا سؤالی را مطرح می‌کند که فرشتگان از پاسخ به آن اظهار عجز و درماندگی می کنند، اما انسان به آن پاسخ می‌دهد؛ در اینجا خدا به همه فرشتگان دستور می دهد بر آدم سجده کنند و همه آن‌ها این امر الهی را اطاعت می کنند. در اینجا شخصیت جدیدی به نام إبلیس وارد داستان می شود که از سجده بر آدم خودداری می‌کند و به عنوان موجودی سرکش، مستکبر و کافر معرفی می شود. سپس خدا به آدم و همسرش دستور می دهد که در محلی بنام الجنۀ در کمال آسایش و آرامش زندگی کنند و فقط به درخت خاصی نزدیک نشوند که نزدیک شدن به آن درخت باعث می شود از افراد ستمگر شمرده شوند. در اینجا شیطان با وسوسه‌ها و وعده‌های دروغین خود، آدم و همسرش را فریب می‌دهد و آن‌ها را به خوردن میوه‌های درخت ممنوع تشویق می‌کند. آدم و همسرش پس از خوردن از درخت ممنوع از کار خود پشیمان می‌شوند و با کلمه‌هایی که خدا به آدم یاد می دهد توبه می‌کنند و پس از پذیرش توبه، از مقام خود پایین می‌آیند و به آن‌ها امر می شود که از هادیانی که خدا برای هدایت آن‌ها می فرستد پیروی کنند تا بتوانند از گمراهی و شقاوت در امان باشند.
از این‌جا به بعد در بیشتر آیه‌ها از آن موجود خبیث که دشمن آشکار انسان شمرده می‌شود، با عنوان شیطان یاد می شود. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا شیطان و ابلیس دو موجود متفاوتند یا یک موجودند. اگر دو موجود متفاوتند خصوصیات هر کدام چیست؟ و هر یک چه نقشی در انحراف انسان دارند. و اگر این دو، یک موجودند به چه دلیل دو نام بر یک موجود اطلاق شده و وجه تسمیه هر کدام چیست؟ برای پاسخ به این سؤال‌ها، بایسته است دو واژه إبلیس ‌و شیطان در منابع کهن لغوی و در تفاسیر معتبر مورد بررسی قرار گیرد و پس از آن با بررسی آیه‌های گوناگونی که این دو واژه در آن‌ها به کار رفته و همچنین با ژرف‌نگری در روایت معصومین(علیهم السلام) تفاوت مفهومی و مصداقی شیطان و إبلیس آشکار شود.

ایا شیطان و إبلیس یکی هستند

جمعه - 7 دسامبر 2012

بر پایه آیه‌های گوناگون قرآن کریم، انسان دشمن دیرینه‌ای به ‌نام شیطان دارد که از ابتدای آفرینش انسان سوگند یاد کرده، که تا اندازه توان خویش، او را از راه راست به بیراهه برده، به وادی هلاکت و گمراهی سوق دهد. در بیشتر آیات قرآن برای این موجود خبیث و خطرناک کلمه شیطان به کار برده شده، اما در آیه‌هایی نیز، از کلمه إبلیس استفاده شده است. برخی از نویسندگان تلاش کرده‌اند إبلیس و شیطان را دو موجود متفاوت معرفی کنند. در این نوشتار، با بررسی ریشه لغوی این دو کلمه در منابع اصیل وکهن و بررسی تفاسیر معتبر شیعه و سنی و روایت‌های موجود و همچنین کتاب مقدس، سعی بر آن است که اثبات شود، شیطان و إبلیس اشاره به یک حقیقت دارند و این دو کلمه به دو اعتبار بر یک موجود اطلاق شده است.
کلید واژه ها
شیطان، إبلیس، آدم، حوا، وحدت وجودی، دشمنان انسان.
1. مقدمه:
اولین داستانی که در قرآن کریم آمده است‌، داستان آفرینش آدم و انتخاب او به ‌عنوان خلیفه خدا در عالم هستی است. این داستان که در قرآن کریم، در ابتدای سوره بقره گفته شده(1) و در آیه‌های دیگر، به مناسبت‌های گوناگون تکرار شده است، در بردارنده نکته‌های بسیار ژرف و دقیق است و به عنوان دروازه پر اهمیتی برای وارد شدن به معارف الهی و به ‌ویژه انسان شناسی شمرده می‌شود. در این داستان خدا اراده خود را درباره آفرینش موجودی به نام آدم و قرار دادن او به ‌عنوان جانشین خود به فرشتگان خبر می دهد. فرشتگان به خدا اعتراض می کنند و آدم را موجودی مفسد و خون‌ریز می‌شمارند اما خدا اراده بی‌چون و چرای خود را در آفرینش آدم به آن‌ها خبر می‌دهد و خود را آگاه به حقایق و اسراری می داند که فرشتگان از آن بی‌خبرند. پس از آفرینش آدم، خدا سؤالی را مطرح می‌کند که فرشتگان از پاسخ به آن اظهار عجز و درماندگی می کنند، اما انسان به آن پاسخ می‌دهد؛ در اینجا خدا به همه فرشتگان دستور می دهد بر آدم سجده کنند و همه آن‌ها این امر الهی را اطاعت می کنند. در اینجا شخصیت جدیدی به نام إبلیس وارد داستان می شود که از سجده بر آدم خودداری می‌کند و به عنوان موجودی سرکش، مستکبر و کافر معرفی می شود. سپس خدا به آدم و همسرش دستور می دهد که در محلی بنام الجنۀ در کمال آسایش و آرامش زندگی کنند و فقط به درخت خاصی نزدیک نشوند که نزدیک شدن به آن درخت باعث می شود از افراد ستمگر شمرده شوند. در اینجا شیطان با وسوسه‌ها و وعده‌های دروغین خود، آدم و همسرش را فریب می‌دهد و آن‌ها را به خوردن میوه‌های درخت ممنوع تشویق می‌کند.

بررسي حديث ثقلين در كتب اهل سنت

جمعه - 30 نوامبر 2012

(مقدمه)
تحقیق پیشرو که در باب حدیث ثقلین میباشد، متضمن پنج فصل بوده که در فصل اول کلیات آن أعم از تبیین موضوع و ضرورت و پیشینه‌اش مطرح میشود و در فصل دوم آن چنان که لازمه ورود به هر علم و بحث علمی است به توضیح واژگان علمی آن و مفهوم شناسی می‌پردازیم و آنگاه در فصل سوم سند حدیث و میزان قوتش به لحاظ تواتر یا خبرالواحد بودن مورد تحلیل قرار میگیرد و اما در فصل چهارم است که عمق بحث رخ نموده و وارد مباحث دلالی و فقه الحدیث میشویم که آنهم در سه حوزه بررسی مفردات، مفاد جملی و هماهنگی با آیات و روایات دیگر مطرح میشود و در آخر، فصل پنجم برای پاسخ به شبهات پیرامون اختصاص داده شده است.
در این گزیده سعی بر این بوده تا به آنچه مورد اتفاق و قبول فریقین میباشد تمسک شود که این از آداب بحث علمی و جدال احسن است ؛اما این مجال را باید که با شان محققش سنجید که طالب علمی است نو پا در این مباحث و با تکیه بر بزرگان و اساتیدش قدم برمی‌دارد لذا ضعف و خطاهای وارده را حمل بر قصور نموده و با نظر لطف بنگرید در آخر دعایی و سلامی.
فصل اول : (کلیات)
(تبیین موضوع)
حدیث شریف ثقلین یکی ازاحادیث معتبره از رسول‌اکرم در میان مسلمین میباشد که دارای اهمیت ویژه‌ای است زیرا اشاره‌اش به یکی از مهم‌ترین شئون امت اسلامی یعنی مساله زعامت و مرجعیت میباشد چرا که در عهد رسول اعظم مرجعیت سیاسی و دینی و علمی به دست خود نبی مکرم اسلام بود اما بعد از اینکه ایشان امت را ترک کنند چه کسی لیاقت دارد تا چنین جایگاه رفیع و امر خطیر را بعهده بگیرد تا اسلام و اهدافش از مسیر خود خارج نشود؟ برخی گفتند: حسبنا کتاب الله، ولی باید دید این حرف مقبول میافتد یا خیر لذا آن را به قرآن عرضه میداریم و در مواجهه با آیه 59 از سوره نساء که رفع نزاع را به خدا یعنی کتاب الله و رسول یعنی سنت نبوی ارجاع میدهد، مردود بودن این حصر بی جا روشن می‌شود و اکنون که به توصیه قرآن، در نزاع مرجعیت به احادیث نبوی رجوع می‌کنیم به دسته‌ای از روایات برمیخوریم که نشان میدهد نبی مکرم اسلام امتش را بدون هادی و سرپرست رها ننموده تا اینکه بخواهد از ورائش مسلمین در نزاع و ضلالت غوطه‌ور شوند.
یک نمونه از آن جمله، حدیثی شریف معروف به ثقلین بوده که در حد تواتر و مورد اتفاق فریقین می‌باشد و از سندی صحیح و رجالی توثیق یافته بهره‌مند است و کمتر حدیثی را می‌توان یافت که اینگونه مورد اتفاق باشد و از آنجا که دارای مضامین بسیار بلندی بوده و فهم آن کمک شایانی در تحصیل معارف حقیقی برای درکی صحیح و دقیق از دین اسلام دارد لذا قصد بر این است که در گزیدهای و بصورت کلی ابعاد آن را مورد بررسی قرار دهیم تا در پرتوی آن قدمی را در جهت درک حقیقت و دوری از اختلاف و نزاع امت برداشته باشیم.

وحی

جمعه - 16 نوامبر 2012

وحی در واقع نوعی برقراری رابطه میان ملا اعلی و ماده سفلی است و از همین رو این پرسش مطرح شده است كه چگونه این رابطه برقرار می شود، در حالی كه سنخیت (همتایی و تناسب) بین رابط و مربوط شرط است؟ به علاوه صعود و نزول و مقابله مستلزم تحیز (جهت داشتن) است، حال آن كه جهان ورای ماده دارای تجرد محض (عاری از صفات جسمانی) است.
برخی روشن فكران غرب زده كه به اصطلاح گرایش دینی پیدا كرده اند، با نگاهی نو به پدیده وحی می گویند: آن چه پیامبران با نام وحی عرضه كرده اند، انعكاس افكار درونی آنان است پیامبران مردانی خیراندیش و اصلاح طلب بوده اند كه خیراندیشی درونشان به صورت وحی و گاه به صورت ملك تجسم یافته و گمان برده اند كه از جای گاهی دیگر بر آنان الهام شده است و بدین سبب برخی نادرستی ها كه در گفته ها و نوشته های آنان یافت می شود، بدیهی و طبیعی است ، زیرا ساختار فكری و اندیشه چنین مردانی مولود محیط و جو حاكم بر افكار و عقایدمردم آن زمان است از همین رو در گفتارشان برخی باورهای زمان خویش راآورده اند كه سپس نادرستی آن ثابت شده است وگرنه، خداوند اعلی و اشرف از آن است كه نادرستی هایی در سخنش یافت شود[1].
ارائه این گونه تفسیر از جای گاه پیامبران الهی در واقع انكار نبوت است، و گویای این است كه ارائه كنندگان این تفاسیر یا پیامبران را افرادی ساده لوح فرض كرده اندكه واقعیت را از تخیلات تشخیص نداده اند، یا آنان را حیله گر و دروغ گوپنداشته انددر حالی كه درستی و صداقت، بزرگی و جلالت شان انبیا بر همگان روشن است این روشن فكران دچار دو اشتباه شده اند:

سيدالشهداء(ع) مظهر اسم اعظم

دوشنبه - 12 نوامبر 2012

انسان كامل و امام معصوم همانند سيد الشهداء (ع) بيت الغزل سلسلة انسانيت است كه كيفيت تزكية عقلِ بشر و نحوة تزكية روح انسان و روش تضحية نفس آدمي را بهتر از ديگران آگاه است. لذا مقدار حق جامعة بشري و اندازه تكليف او را تفكيك كرده، همه اصول و احكام آن را از رهگذر عقل و نقل مستحضر و در ابلاغ و اجراي آن امين است بنابراين، تأسي به آن حضرت ماية جذب كمال و پايه رفع نقص است از اين جا اهميت تولي انسانِ كامل معصوم و تبري از مخالفان و محاربان وي معلوم خواهد شد.
آن چه مي تواند اصحاب معرفت را قانع كند، نيل به انديشة صائب و انگيزه صالح است. بهترين راه براي چنين مقصدِ سالمي و براي چنان مقصود عالي كه عاكف و بادي را شيدا و عزيز و حضيض را والِه ، و پرده نشين و شاهد بازاري را تَيهانْ و بالأخره حكيم حصولي و عارف حضوري را حيران كرده، حرکت در مسير اسوة مجاهدانِ صحنة نبرد اصغر و اُوسط و اكبر ، و اقتدا به قدوة مبارزان ميدان طرد طاغيان عَيّاث و متمرّدانِ عَيّاش، و اهتدا به هُداي امام هاديانِ علم و عملْ ، حضرت حسين بن علي بن أبيطالب (ع) است. زيرا اين انسان كامل فرشته وَشْ هم اعماق فطرت بشري را شناخته و شكوفا كرده است، هم آفاق سپهر فرشتگي را پيموده و تنزّل داده است.

امامت در قرآن

دوشنبه - 12 نوامبر 2012

امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است، كه در مورد انسان و غیر انسان به كار می رود. در قرآن كریم كلمه امام علاوه بر این كه در مورد انسان به كار رفته است[1]، در مورد لوح محفوظ[2] و كتاب حضرت موسی[3] (تورات) نیز به كار رفته است.
متكلمان اسلامی برای امامت تعاریف مختلفی ذكر كرده اند و غالباً امامت را ریاست و رهبری عمومی جامعه در زمینه امور دینی و دنیوی دانسته اند.[4]
در قرآن كریم به مساله امامت از زوایای مختلف پرداخته شده است كه در این نوشتار به پاره ای از آنها به صورت مختصر پرداخته می شود.
الف) فلسفه و ضرورت امامت
فلسفه و ضرورت امامت به اختصار و اجمال همان فلسه و ضرورت نبوت است جز در ابلاغ وحی تشریعی و آوردن شریعت كه با ختم نبوت پایان پذیرفته است. تبیین و تفصیل آن چنین است:
1. تبیین مفاهیم قرآن
یكی از وظایف پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ تبیین معانی و مفاهیم قرآن كریم بود. خداوند خطاب به پیامبر می فرماید:
«و أنزلنا إلیك الذكر لتبیّن للناس ما نزّل إلیهم (نحل، آیه 44)، ما ذكر (قرآن) را بر تو نازل كردیم تا آنچه برای مردم نازل می شود را برای آنها تبیین نمایی.»

فلسفه امامت از ديدگاه قرآن و حديث

دوشنبه - 12 نوامبر 2012

اعتقاد شيعه بر آن است كه تمام مقامات پيامبر ـ صلي الله عَليهِ وَ اله و سَلَم ـ غير از مقام نبوت و رسالت براي دوازده امام معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز ثابت است، و اين اعتقاد از ضروريات مكتب شيعه به شمار مي‎آيد،[1] مهم‎ترين مقامات و اهداف مشترك پيامبر ـ صلي الله عَليهِ وَ اله و سَلَم ـ و امامان ـ عليهم‎السلام ـ عبارتند از:
1. نبيين مفاهيم قرآن 2. داوري در منازعات 3. ارشاد و هدايت انسانها 4. اتمام حجت بر بندگان 5. برقراري امنيت و عدل با توجه به اين اهداف و قبل از بيان تفصيلي آنها مي‎توان به ضرورت و نياز به وجود امام ـ عليه السلام ـ پي برد؛ زيرا اهداف و آرمان ياد شده از ضرورت‎هاي حيات دنيوي و اخروي انسان مي‎باشد كه رسيدن به آنها بدون وجود امام، غير ممكن است لزوم وجود رهبر در يك جامعه تا به حدي است كه اگر دسترسي به امام عادل امكان نداشته باشد حتي وجود امام غير عادل از نبودن آن بهتر است؛ زيرا فقدان امام به هرج و مرج اجتماعي و سلب امنيت همگاني منجر مي‎شود كه پي‎آمدهاي تلخ آن به مراتب از پي‎آمدهاي ناگوار امام و پيشواي غير عادل بدتر است، از اين‎رو امام علي ـ عليه‎السلام ـ مي‎فرمايد:
لا بّد للناس من امير برّاً او فاجراً»[2] «مردم به پيشوا نيازمندند خواه عادل باشد يا فاسق.

پاسخ صاحب‌الطاق به ابوحنیفه

یکشنبه - 11 نوامبر 2012

ابو جعفر؛ محمد بن على بن نعمان کوفی از یاران‏ امام‏ صادق(ع)‏ و امام کاظم (ع) بود. از او به عنوان فردی ثقه، متکلّم، هوشمند، بسیار دانا، تیزبین و حاضر جواب یاد کرده‌اند.

از آثار او می توان به کتاب‌هایى از جمله کتاب «الامامة» و کتاب «الرّد على المعتزلة فی امامة المفضول» و کتاب فی اثبات الوصیّة و … اشاره کرد.

«صاحب الطّاق» یا «شیطان طاق»

محمدبن‌على‌بن‌نعمان کوفى نزد شیعه به «صاحب الطّاق» یا «مؤمن الطّاق» معروف است اما مخالفان آن نام او را گردانده و «شیطان طاق» خوانند. وى صرّافى در محلّ «طاق المحامل» (کجاوه سرا) در کوفه بود که طلا و نقره را براى محک زدن و عیارسنجى به نزد او مى‏بردند و گویا همواره طلا و نقره به همان عیارى که او مى‏گفت درمى‏آمد، از این رو او را شیطان طاق مى‏خواندند، یعنى از فرط زیرکى او را اعجوبه و به کنایه شیطانى در کار معیّرى مى‏دانستند و چون ساکن محلّ طاق بوده شیطان طاق خوانده شده است.

حوادث وبلایای طبیعی

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

وقوع سيل از نگاه قرآن
سيل بزرگترين عامل خسارت در بين حوادث طبيعي است . آخرين آمار منتشره تعداد دفعات وقوع سيل در طول سالهاي 1330 تا 1380 را 3700 مورد اعلام نموده است. براساس آمار اخير تعداد وقوع سيل در دهه 70 نسبت به دهه 30 تقريبا 10 برابر شده است.
نكته جالب توجهي كه در قرآن به آن اشاره شده است، بارش باران به عدد و مقدار معين است.
انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها: و از آسمان آب را فرو فرستاديم، پس رودها روان شدند با اندازه خويش.
سوره رعد آيه 17
و انزلنا من السماء و ماء بقدر : و ما آب را به قدر معين نازل كرديم ( سوره مومنون آيه 18)
و الذي نزل من ااسماء ماء بقدر فانشرنا به بلده ميتا كذلك تخرجون : همان كسى كه از آسمان آبى فرستاد بمقدار معين، و بوسيله آن سرزمين مرده را حيات بخشيديم; همين گونه (در قيامت از قبرها) شما را خارج مى سازند! (سوره زخرف ايه11)
و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ننزله الا بقدر معلوم: هيچ چيزي در عالم نيست جز آنكه منبع و خزينه آن نزد ما است و ما نمي فرستيم مگر به مقدار معين(سوره حجر آيه 21)
تعبير به قدر اشاره لطيفي به نظام خاص حاكم بر نزول باران است كه بارش باران بر مقتضاي تدبير الهي است و به اندازه اي مي بارد كه مفيد و ثمر بخش است و زيانبار نيست. بر اساس تحقيقاتي كه دانشمندان بر روي تناسب قطرات باران انجام دادند به اين نتيجه رسيدند كه مقدار قطراتي كه از زمين بخار مي شودن در حدود 16 ميليون تن مي باشد و به همين ميزان اب از آسمان فرود مي ايد .