اگر خداشناسی و دین فطری است پس چرابرخی از مردمان به آن معتقد نیستند؟
جواب :
یکی از مباحث انسان شناسی این است که آیا چیزی به نام فطرت در نهاد انسان وجود داردیا
خیر؟نظریه وجود فطرت توجه اندیشمندان معاصر را بیشتر از گذشتگان به خود جلب کرده است.
چون پذیرش یا ردآن در سرنوشت مباحث بنیادین حوزه دین پژوهی مانند : خاستگاه دین و اخلاق منشاء دین و تکامل تاریخ و..اثر گذار است.
آنچه مقبول آیات و روایات و بیشتر دانشمندان اسلامی وغیراسلامی است. وجود فطرت در نهادآدمی است و اینکه خداشناسی و آموزه های دینی بر اساس اصل فطرت سالم انسانی است.
مرحوم”علامه طباطبایی”و شهید “مطهری” بیشتراز دیگران به تحلیل وبررسی فطرت ومسایل پیرامون آن پرداخته اند.
رجعت در لغت به معني بازگشت و در اصطلاح به بازگشت گروهي از مومنان خالص و عده اي از منافقان فاجر به اين جهان پيش از قيامت گفته مي شود.
اعتقاد به رجعت از باورهاي مسلم و ترديدناپذير شيعه است كه بر آيات قرآن و احاديث معصومين عليهم السلام استوار مي باشد. (1(
رجعت در دوران حكومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عده اي از مردگان را با همان اندام و صورتي كه بودند زنده كرده و به دنيا برمي گرداند. به گروهي از آنان عزت مي دهد و گروهي را ذليل مي كند و حق مظلومان را از ستم گران مي گيرد. وقتي قائم قيام كرد خداوند همه اذيت كنندگان مومنين را زنده مي كند تا به مجازات دنيوي برسند و دادگري مومنان به ظهور مي رسد. (2(
«رجعت » در لغت به معنای بازگشت است که در قرآن و روایات اسلامی با واژه های گوناگونی نظیر کَره ، رّد، حشر ، ایاب ، همه این واژه ها در معنای « بازگشت » مشترکند ، استعمال می شود.
مرحوم سید مرتضی در بیان معنای اصطلاحی رجعت می فرماید:
«معنای رجعت چنین است که خدای تعالی به هنگام ظهور امام زمان حضرت مهدی علیه السلام گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته اند، به دنیا باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نائل آیند. و نیز برخی از دشمنان حضرتش را زنده می کند تا از ایشان انتقام گیرد . بدین ترتیب که آشکاری حق و مرتبه بالای پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند.»
آثار رجعت
یکی از سئوالات مطرح در بحث رجعت این است که چرا باید عده ای از انسانها اعم از خوب و بد ، قبل از قیامت در دوران ظهور حضرت مهدی (ع) به دنیا برگردند؟ رجعت چه اهمیتی دارد که تا این مقدار حضرات معصومین (ع) در روایات ، ادعیه و زیارات برآن تاکید کرده اند ، تا حدی که بعضی از علماء و بزرگان دین ، رجعت را از ضروریات مذهبِ شیعه برشمرده اند؟
رجعت به دنیا تنها با اذن و اراده الهی قابل تحقق است و چون خدای حکیم تمام کارها را از روی حکمت انجام می دهد، پس رجعت نیز دارای حکمت خواهد بود. در اینجا به مواردی از آثار رجعت اشاره می کنیم:
1-انتقام گرفتن از ستمگران :
در رجعت ، گروهی از منافقان و ستگران ِ تاریخ که در حقِ انسانها از هیچ ظلم و ستمی دریغ نکرده و نیز غضب کنندگان خلاقتِ اهل بیت پیامبر (ع) به دنیا برمی گردند تا به بخشی از مجازاتهای خویش قبل از قیامت برسند.
امام صادق (ع) فرمود: «لمّا کانَ مِن اَمرِ الحُسینِ ما کانَ ضَجتِ الملائکهُ اِلی الله تَعالی ، فَاقامَ الله لَهُم ظَّلِ القائمِ وَقالَ . بهذا انتقمُ لَهُ مِن ظالمیهِ :
هنگامی که کار حسین (ع) خاتمه یافت ، ملائکه به درگاه خدا تضرع کردند. پس خداوند سایه حضرت قائم را بر پاداشت و {به آنها} فرمود: بوسیله این از آنان که به او ستم کردند (قاتلین امام حسین (ع) انتقام می گیرم. »
و معلوم است که در صورتی می شود امام زمان (ع) از قاتلین امام حسین علیه السلام انتقام بگیرد که آنها در دنیا و در قید حیات باشند و این بارجعت تحقق خواهد یافت.
جهان در آستانۀ بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.
در این میان منطقه جزیرة العرب و به ویژه شهر مکه از منظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، پایین ترین و بدترین وضع را تحمل می¬کرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوبهای خشکی که به صورت بت درست شده بود و اهالی مکه در مقابل آن اجسام بی¬جان قربانیها کرده و استمداد می¬طلبیدند، هر انسان فهمیده و عاقلی را به تعجب و تأسف وا می¬داشت. زنان نه تنها از حقوق اساسی خود محروم بودند، بلکه همانند کالای بی جان خرید و فروش می شدند و… .
خداوند متعال در آیات وحیانی خویش به برخی از ناهنجاریها و آداب غیر انسانی و جاهلانه آن روز اشاره کرده و می فرماید: ( قُلْ تَعالَوْ اَتْلُ ما حَرّمَ رَبُّکُم عَلَیْکُمْ اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوالِدَیْنِ إحْساناً وَلاتَقْتُلوا أوْلادَکُمْ مِنْ إمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإیّاهُمْ وَلاتَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلاتَقْتُلوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ إلاَ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ)1؛ « بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است [برایتان] بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید. فرزندانتان را از ترس فقر نکشید. ما شما و آنها را روزی می¬دهیم. و به کارهای زشت نزدیک نشوید چه آشکار و چه پنهان. و انسانی را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید مگر به حق [و از روی قانون الهی]. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.»
یکى از آرزوهاى دیرینه بشر گسترش عدالت در سراسر گیتى و ریشه سوزى بیداد از همه آبادیهاى زمین است؛ و این امید و آرزو به شکل نوعى اعتقاد در ادیان الهى تجلى نموده است. در طول تاریخ، کسانى که مدعى تحقق این ایده شدند، طرحها ریختند و چارهها اندیشیدند، ولى، نتوانستند بشر خسته دل را امیدى بخشند.
آرى؛ اندیشه ظهور حضرت مهدى (عج) تنها چراغ فروزانى است که مىتواند تاریکىها و غبار خستگى را از انسان دور کند.
روزى که او مىآید و حکومت واحد جهانى تشکیل مىدهد، انحراف و بىعدالتیها را محو مىسازد و ابرهاى خودخواهى و نفاق را کنار مىزند تا بشر لذت و زیبایى زندگى واقعى را در سایه حکومت اهلبیت(ع) و پیاده شدن همه احکام اسلام ناب محمدى(ص) را با تمام وجود احساس کند.
در آستانه این ظهور نورانى آن منجى بشریت، حوادث شگفتانگیزى اتفاق مىافتد که از جمله آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درک و تماشاى عظمت و شوکت جهانى اسلام و حکومت دولت کریمه خواهد بود؛ البته عدهاى از کافران بد طینت نیز در این میان پیش از بر پائى رستاخیز به دنیا برمىگردند تا به سزاى پارهاى از اعمال ننگین خویش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت، «رجعت» نامیده مىشود.
رجعت، یکى از مسائل مورد اختلاف میان مذاهب اسلامى است که از عقاید مسلم شیعه به شمار مىآید و مورد تأیید اهلبیت (ع) نیز قرار گرفته است.(1) بر ایناساس، گروهى از مؤمنان راستین و عدهاى از کافران بدسرشت، هنگام ظهور منجى عالم بشریت، حضرت مهدى (عج) به این دنیا بازگردانده مىشوند تا مؤمنان به ثواب یارى آن حضرت در تشکیل حکومت عدل و قسط جهانى نائل آمده، از درک و تماشاى عظمت و شوکت دولت کریمه اسلام، لذت ببرند(2) و کافران به سزاى پارهاى از اعمال ننگینشان برسند.
اول به معناى فرقه و گروه مانند
ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِیًّا: «1»
دوم به معناى پیرو و دوست پیامبر، چنان که در داستان موسى آمده:
فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ: «2»
سوم به معناى پیرو و نگهدار مکتب و اعتقاد حق، آنجا که خداى تعالى حضرت ابراهیم را به راه و روش و اعتقادى توحید نوح معرفى مىکند مىفرماید:
وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: «3»
در این آیه کریمه حضرت ابراهیم با همه شموخ مقام و عظمت نبوت شیعه حضرت نوح به حساب آمده است.
شگفت از دوستان ناآگاه و دشمنان دانا، و مزدوران استعمار است که پیدایش این لغت و ظهور این واژه و معتقدان به آن را به زمان صفویه نسبت مىدهند!!
ديگر آيات مورد استناد براى نفى عصمت مطلق
اهل سنّت در راستاى اهداف خود به آيهاى ديگر از قرآن استناد مىكنند و براى آن شأن نزولى نيز ذكر مىنمايند . پيش از نقد و بررسى ادلّه اهل سنّت آيه مورد استناد آنان را بيان مىنماييم . خداوند متعال مى فرمايد : «مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»[2] . هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى از دشمن بگيرد تا كاملاً بر آنها پيروز گردد. شما متاع ناپايدار دنيا را مىخواهيد (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد و در برابر گرفتن مالى آزاد كنيد) ولى خداوند سراى ديگر را براى شما مىخواهد و خداوند قادر و حكيم است . مدرسه خلافت ومكتب سقيفه بااستناد به اين آيه شريف و شأن نزولهايى كه براى آنذكر مىكندعصمت پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم را مورد تخطئهقرار مىدهد. مفسّرمعروف اهل سنّت ؛ قرطبى در ذيل اين آيه شريف رواياتى را بيان مىكند و از اين روايات نتيجهاى مىگيرد. ابتدا روايات را بيان نموده وبعد از آن بهنقد اين روايات مىپردازيم:
تحليل و بررسى نماز ميّت بر منافقين
طبق روايات اهل سنّت كه به طور مشروح در جلسه قبل نقل كرديم ، هنگامى كه عبداللّه بن ابىّ از دنيا رفت ، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم با دعوت فرزندِ عبداللّه بن ابىّ قصد نمودند بر جنازه او نماز بگزارند . عمر بن خطاب با پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به مخالفت برخاست و به نشانه اعتراض لباس پيامبر را كشيد و به ايشان يادآورى نمود كه طلب مغفرت به حال منافقان هرگز سود نخواهد داشت . ولى پيامبر علىرغم ممانعت عمر، قصدِ خويشرا عملى نمودند. زمانى نگذشتكه آيه قرآن نازل شد وپيامبر را صراحتا از نمازگزاردن برمنافقين نهى نمود[1].
طبق اين سخنان ، پيامبر بنابر اجتهادات خويش دچار اشتباه و خطا شدند . از طرفى عمر بن خطاب مقصود آيات قرآن را بهتر از پيامبر دريافت نموده و دچار خطا و اشتباه نشد .
همچنين مىتوان ادّعا نمود ، چون پيامبر مانند ديگر افراد عادى جامعه دچار اشتباه و خطا مىشوند ، پس افراد جامعه اجازه دارند به حريم و ساحتِ مقدّس پيامبر تجاوز نموده و در مقابل ايشان تجرّى و مخالفت نمايند[2] .