وقت ظهور

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

مهدویت یکی از اندیشه های ریشه دار فرهنگ غنی اسلام است که ابتدا از سوی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مطرح شده و همواره مظلومان عالم را امیدوار به حاکمیت مستضعفان نموده است . از این رو، همواره این پرسش در ذهن مسلمانان شکل گرفته که زمان ظهور آن موعود کی خواهد بود؟ به گونه ای که حتی قبل از ولادت آن حضرت برخی از پیروان اهل بیت علیهم السلام از ائمه معصومین علیهم السلام درباره زمان آغاز آن تحول بزرگ و قیام جهانی پرسشهای فراوانی نموده اند .
و البته، همواره ائمه معصومین علیهم السلام مسائل مربوط به حضرت مهدی علیه السلام به ویژه زمان ظهور آن حضرت را از اسرار الهی ذکر کرده، وقتگذاران را تکذیب کرده اند .

قرآن ونقش پيامبران در شکوفايي عقل

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

در طول تاريخ درهيچ مکتب و مذهب ودرهيچ حزب و گروهي، بيشتر از مکتب اسلام وخصوصا” مذهب شيعه ودرهيچ کتابي بيشتر از قرآن و در تعاليم هيچ پيامبري ، بيش از بيانات پيامبر اسلام حضرت محمد صلي الله عليه و آله بر اهميت عقل واستفاده از آن وچگونگي شکوفايي آن تکيه نشده است. به راستي در کدام مکتب مي توان سراغ گرفت که هرچه بي ارتباط با عقل و هرچه مخالف با عقل مداري باشد ، بي ارزش خوانده شود؟ لذا به جرأت بايد گفت که معتقدترين ومتعهد ترين مکتب و کتا ب ورهبر به حجيت عقل ، مکتب اسلام و کتاب قرآن و شخص رسول اکرم صلي الله عليه وآله مي باشد.
موضع گيري عزت آفرين قرآن درشکوفا ساختن عقل وکيفيت بهره وري ازآن وآثار اين بهره وري و ارج گذاري بي نظير پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و اوصياي گراميش برعقل وعقلانيت وشناخت هاي عقلاني ، افتخاري است که مورد غفلت واقع شده واگر مسلمين قدر آنرا مي شناختند ،سر از پا نمي شناختند.
اين فرياد «أفلا تعقلون» و «لعلکم تعقلون» و «ان کنتم تعقلون» و «ماعبدالله بمثل العقل» و «العقل مطلح کل امر» و «العقل اقوي اساس» وهزاران فرمايش گهربار ديگر است که از لسان ائمه گوش آدميان را مي نوازد.
عقل گوهري گرانبها و نوري بي نظير است که از جانب آفريدگار در وجود انسان به وديعت گذاشته شده تاوجه افتراق او با ديگر مخلوقات الهي اعم از جماد ونبات وحيوان باشد. همچنين اساس تکليف قرار گيرد وبه تناسب بهره مندي از آن در انجام تکاليف و بايد ونبايد هاي الهي وجه امتياز انسان ها از يکديگر شود.
اما اين گوهر گرانبها لازم است توسط گوهرشناسي دانا، استخراج شده و از جايگاه قوه به مرحله فعل واز موضع استعداد به مرحله شکوفايي و عمل برسد. همچنين لازم است محدوده عمل ومقدار کارکرد آن وتوانايي ها و نيازهاي آن روشن کردد تا انسان در نحوه استفاده از آن دچار افراط وتفريط نشود.اين گوهر شناس خداوند است که اين گوهر ار خلق کرده وسپس برآن شده تا توسط کلامش : قرآن وفرستادگانش: انبياء و رسل، چنين مهمي را سامان دهد.
نوشتار حاضر به توصيف عقل وتعقل و چگونگي اين شکوفايي درقرآن ونقش انبيا درآن خواهد پرداخت.

عامل وجود انسان های ناقص الخلقه

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

یکی از پرسشهای اعتقادی این است که چرا خداوند بعضی از انسانها را ناقص آفریده است؟
طبق بیان آیات و روایات، فطرت انسان بر نیکی و خیر بنا نهاده شده است و بر با فطرت و سرشت نیکوی الهی خلق شده است و هیچ فطرت بد و سرشت ناروا در کار نیست؛ زیرا هدف خداوند از خلقت انسان، تکامل و رشد او است و نیز او ارحم الراحمین است و با هیچ کس دشمنی ندارد.
خداوند درباره آفرینش انسان می فرماید:
لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فی اَحسَنِ تَقویم؛ «ما انسان را به بهترین شکل آفریدیم».
و نیز می فرماید: اَلَّذی اَحسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ؛ «او همان کسی است که هرچه را آفرید نیکو آفرید».
در نظام احسن آفرینش، با این همه لطف و مهر و بزرگواری خالق، چرا کسی ناقص شود و از نعمتها محروم گردد. خدا که فیض بخش مطلق است، چرا فیض و لطفش را دریغ می نماید؟
نعمتهای الهی عمومی است و اگر به کسی نرسد، باید دید عیب از کجاست و چه عواملی باعث گرفتاری او شده است. بنابراین در این جهان بینی، خلقت بد و فطرت ناروا معنا ندارد. چنانکه رسول خدا می فرماید: «ما مِن مَولُودٍ اِلّا یُولَدُ عَلَی الفِطرَةِ فَأَبَواهُ یُهَوِّدانِهِ وَ یُنَصَّرانِهِ و یُمَجِّسانِهِ؛  تمام انسانها بر فطرت [سالم] متولد می شوند و این پدر و مادر کودک اند که او را یهودی و نصرانی و مجوسی می کنند».
خداوند بدبختیها و زشتیها را از خود انسان می داند و می فرماید: ما أَصابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَ ما أصابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِک؛  «هر احسان و نیکی که به تو می رسد از جانب خداست، و هر بدی و زشتی که به تو می رسد از خود توست».

فطری بودن دین و خدا شناسی

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

سوال:فطرت چیست؟

اگر خداشناسی و دین فطری است پس چرابرخی از مردمان به آن معتقد نیستند؟

جواب :
یکی  از مباحث انسان شناسی این است که  آیا چیزی به نام فطرت در نهاد انسان وجود داردیا
خیر؟نظریه وجود فطرت توجه اندیشمندان معاصر را بیشتر از گذشتگان به خود جلب کرده است.

چون پذیرش یا ردآن در سرنوشت مباحث بنیادین حوزه دین پژوهی مانند : خاستگاه دین و اخلاق منشاء دین و  تکامل تاریخ و..اثر گذار است.

آنچه مقبول آیات و روایات و بیشتر دانشمندان اسلامی وغیراسلامی است. وجود فطرت در نهادآدمی  است و اینکه خداشناسی و آموزه های دینی  بر اساس اصل فطرت سالم انسانی است.

مرحوم”علامه طباطبایی”و شهید “مطهری” بیشتراز دیگران به تحلیل وبررسی فطرت ومسایل پیرامون  آن پرداخته اند.

رجعت از جمله اعتقادات شيعه

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

رجعت در لغت به معني بازگشت و در اصطلاح به بازگشت گروهي از مومنان خالص و عده اي از منافقان فاجر به اين جهان پيش از قيامت گفته مي شود.
اعتقاد به رجعت از باورهاي مسلم و ترديدناپذير شيعه است كه بر آيات قرآن و احاديث معصومين عليهم السلام استوار مي باشد. (1(

رجعت در دوران حكومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عده اي از مردگان را با همان اندام و صورتي كه بودند زنده كرده و به دنيا برمي گرداند. به گروهي از آنان عزت مي دهد و گروهي را ذليل مي كند و حق مظلومان را از ستم گران مي گيرد. وقتي قائم قيام كرد خداوند همه اذيت كنندگان مومنين را زنده مي كند تا به مجازات دنيوي برسند و دادگري مومنان به ظهور مي رسد. (2(

مفهوم رجعت

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

«رجعت » در لغت به معنای بازگشت است که در قرآن و روایات اسلامی با واژه های گوناگونی نظیر کَره ، رّد، حشر ، ایاب ، همه این واژه ها در معنای « بازگشت » مشترکند ، استعمال می شود. 
مرحوم سید مرتضی در بیان معنای اصطلاحی رجعت می فرماید:
«معنای رجعت چنین است که خدای تعالی به هنگام ظهور امام زمان حضرت مهدی علیه السلام گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته اند، به دنیا باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نائل آیند. و نیز برخی از دشمنان حضرتش را زنده می کند تا از ایشان انتقام گیرد . بدین ترتیب که آشکاری حق و مرتبه بالای پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند.»
آثار رجعت
یکی از سئوالات مطرح در بحث رجعت این است که چرا باید عده ای از انسانها اعم از خوب و بد ، قبل از قیامت در دوران ظهور حضرت مهدی (ع) به دنیا برگردند؟ رجعت چه اهمیتی دارد که تا این مقدار حضرات معصومین (ع) در روایات ، ادعیه و زیارات برآن تاکید کرده اند ، تا حدی که بعضی از علماء و بزرگان دین ، رجعت را از ضروریات مذهبِ شیعه برشمرده اند؟
رجعت به دنیا تنها با اذن و اراده الهی قابل تحقق است و چون خدای حکیم تمام کارها را از روی حکمت انجام می دهد، پس رجعت نیز دارای حکمت خواهد بود. در اینجا به مواردی از آثار رجعت اشاره می کنیم:
1-انتقام گرفتن از ستمگران :
در رجعت ، گروهی از منافقان و ستگران ِ تاریخ که در حقِ انسانها از هیچ ظلم و ستمی دریغ نکرده و نیز غضب کنندگان خلاقتِ اهل بیت پیامبر (ع) به دنیا برمی گردند تا به بخشی از مجازاتهای خویش قبل از قیامت برسند.
امام صادق (ع) فرمود: «لمّا کانَ مِن اَمرِ الحُسینِ ما کانَ ضَجتِ الملائکهُ اِلی الله تَعالی ، فَاقامَ الله لَهُم ظَّلِ القائمِ وَقالَ . بهذا انتقمُ لَهُ مِن ظالمیهِ :
هنگامی که کار حسین (ع) خاتمه یافت ، ملائکه به درگاه خدا تضرع کردند. پس خداوند سایه حضرت قائم را بر پاداشت و {به آنها} فرمود: بوسیله این از آنان که به او ستم کردند (قاتلین امام حسین (ع) انتقام می گیرم. »
و معلوم است که در صورتی می شود امام زمان (ع) از قاتلین امام حسین علیه السلام انتقام بگیرد که آنها در دنیا و در قید حیات باشند و این بارجعت تحقق خواهد یافت.

اهداف بعثت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلمّ)

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

جهان در آستانۀ بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.
در این میان منطقه جزیرة العرب و به ویژه شهر مکه از منظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، پایین ترین و بدترین وضع را تحمل می¬کرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوبهای خشکی که به صورت بت درست شده بود و اهالی مکه در مقابل آن اجسام بی¬جان قربانیها کرده و استمداد می¬طلبیدند، هر انسان فهمیده و عاقلی را به تعجب و تأسف وا می¬داشت. زنان نه تنها از حقوق اساسی خود محروم بودند، بلکه همانند کالای بی جان خرید و فروش می شدند و… .
خداوند متعال در آیات وحیانی خویش به برخی از ناهنجاریها و آداب غیر انسانی و جاهلانه آن روز اشاره کرده و می فرماید: ( قُلْ تَعالَوْ اَتْلُ ما حَرّمَ رَبُّکُم عَلَیْکُمْ اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوالِدَیْنِ إحْساناً وَلاتَقْتُلوا أوْلادَکُمْ مِنْ إمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإیّاهُمْ وَلاتَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلاتَقْتُلوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ إلاَ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ)1؛ « بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است ‌[برایتان] بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید. فرزندانتان را از ترس فقر نکشید. ما شما و آنها را روزی می¬دهیم. و به کارهای زشت نزدیک نشوید چه آشکار و چه پنهان. و انسانی را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید مگر به حق [و از روی قانون الهی]. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.»

امام علي (ع) چگونه مظهر «حق» (از اوصاف فعلي خداوند) است؟

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

حقّ، از اوصاف فعلي خداوند است و اميرالمؤمنين (ع) مظهر اتمّ اين وصف الاهي است؛ چنان كه عالمان شيعه و سنّي، روايات فراواني را در اين‌باره از رسول اكرم(ص) نقل كرده‌اند؛ از جمله
1 ـ سلمان، اباذر و مقداد نقل مي‌كنند از رسول اكرم شنيدم كه مي فرمود «انّ علياً مع الحقّ و الحقّ معه، يدرو كيفما دار به» (بحار 38/30)؛ يعني علي (ع) با حق است و حق نيز با علي(ع)؛ امّا اين‌كه در محور كمال وجودي علي (ع) دور مي‌زند يا علي (ع) در مدار حق مي‌گردد؟ پرسشي است كه پاسخ آن، در حديث ديگر، بيان شده است؛ زيرا رسول اكرم(ص) مي‌فرمايد «اللهم أدر الحق معه حيث دار» (بحار، 38/35)؛ خداوندا! حق را علي مدار قرار ده و او را محور دَوَران حق كن تا ديگران حق را در مسير و مأواي علي (ع) جست و جو كنند؛ نه آن‌كه علي (ع) را مدار حق قرار دهي تا علي محتاج تشخيص حق باشد و پس از آگاهي به آن، در مدار آن حركت نمايد.
از بيان نوراني حضرت علي(ع) نيز به خوبي استظهار مي‌شود كه انسان‌هاي كامل، زمامداران حق و سخن گويان صدقند. پس، زمام حق به دست علي(ع) است؛ نه آن‌كه زمام علي (ع) به دست حق باشد؛ زيرا نخستين حق فعلي خداي سبحان، وجود انسان كامل است و حقوق ديگر، متأخر از اويند؛ به بيان ديگر، حقوق ياد شده، جزء شؤون نازل همان صادر اول و برين است.

رجعت از عقاید مسلم شیعه

یکشنبه - 28 اکتبر 2012

یکى از آرزوهاى دیرینه بشر گسترش عدالت در سراسر گیتى و ریشه سوزى بیداد از همه آبادیهاى زمین است؛ و این امید و آرزو به شکل نوعى اعتقاد در ادیان الهى تجلى نموده است. در طول تاریخ، کسانى که مدعى تحقق این ایده شدند، طرحها ریختند و چاره‏ها اندیشیدند، ولى، نتوانستند بشر خسته دل را امیدى بخشند.
آرى؛ اندیشه ظهور حضرت مهدى (عج) تنها چراغ فروزانى است که مى‏تواند تاریکى‏ها و غبار خستگى را از انسان دور کند.
روزى که او مى‏آید و حکومت واحد جهانى تشکیل مى‏دهد، انحراف و بى‏عدالتیها را محو مى‏سازد و ابرهاى خودخواهى و نفاق را کنار مى‏زند تا بشر لذت و زیبایى زندگى واقعى را در سایه حکومت اهل‏بیت(ع) و پیاده شدن همه احکام اسلام ناب محمدى(ص) را با تمام وجود احساس کند.
در آستانه این ظهور نورانى آن منجى بشریت، حوادث شگفت‏انگیزى اتفاق مى‏افتد که از جمله آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درک و تماشاى عظمت و شوکت جهانى اسلام و حکومت دولت کریمه خواهد بود؛ البته عده‏اى از کافران بد طینت نیز در این میان پیش از بر پائى رستاخیز به دنیا برمى‏گردند تا به سزاى پاره‏اى از اعمال ننگین خویش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت، «رجعت» نامیده مى‏شود.
رجعت، یکى از مسائل مورد اختلاف میان مذاهب اسلامى است که از عقاید مسلم شیعه به شمار مى‏آید و مورد تأیید اهل‏بیت (ع) نیز قرار گرفته است.(1) بر این‏اساس، گروهى از مؤمنان راستین و عده‏اى از کافران بدسرشت، هنگام ظهور منجى عالم بشریت، حضرت مهدى (عج) به این دنیا بازگردانده مى‏شوند تا مؤمنان به ثواب یارى آن حضرت در تشکیل حکومت عدل و قسط جهانى نائل آمده، از درک و تماشاى عظمت و شوکت دولت کریمه اسلام، لذت ببرند(2) و کافران به سزاى پاره‏اى از اعمال ننگینشان برسند.

شیعه در قران حدیث

شنبه - 27 اکتبر 2012

کلمه شیعه در کلام الله مجید سه نوبت ذکر شده:

اول به معناى فرقه و گروه مانند

ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِیًّا: «1»

دوم به معناى پیرو و دوست پیامبر، چنان که در داستان موسى آمده:

فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ: «2»

سوم به معناى پیرو و نگهدار مکتب و اعتقاد حق، آنجا که خداى تعالى حضرت ابراهیم را به راه و روش و اعتقادى توحید نوح معرفى مى‏کند مى‏فرماید:

وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: «3»

در این آیه کریمه حضرت ابراهیم با همه شموخ مقام و عظمت نبوت شیعه حضرت نوح به حساب آمده است.

شگفت از دوستان ناآگاه و دشمنان دانا، و مزدوران استعمار است که پیدایش این لغت و ظهور این واژه و معتقدان به آن را به زمان صفویه نسبت مى‏دهند!!

اجتهاد اصحاب در برابر پیامبرصلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم

جمعه - 31 آگوست 2012

اهل سنّت ، در شأن نزول آياتى از قرآن ، رواياتى را ذكر نموده‏اند كه صريحا با عصمت مطلق پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم در تنافى آشكار مى‏باشد . اگر صحّت روايات را بپذيريم حتّى شيعيان هم بايد عصمت را تنها در مقام تلقّى و ابلاغ وحى بپذيرند و قائل شوند كه در مسائل روزه مره زندگى ، پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم مانند ديگران به اجتهادات شخصى خويش مراجعه مى‏كنند . لذا ممكن است شخصى از صحابه بهتر از پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم اجتهاد كند و به واقع برسد . يكى از موارد مورد استناد اهل سنّت ، ماجراى نماز خواندن بر جنازه منافقين بود كه به طور مفصّل مورد نقد و بررسى قرار گرفت[1] .

ديگر آيات مورد استناد براى نفى عصمت مطلق

اهل سنّت در راستاى اهداف خود به آيه‏اى ديگر از قرآن استناد مى‏كنند و براى آن شأن نزولى نيز ذكر مى‏نمايند . پيش از نقد و بررسى ادلّه اهل سنّت آيه مورد استناد آنان را بيان مى‏نماييم . خداوند متعال مى‏ فرمايد : «مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»[2] . هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى از دشمن بگيرد تا كاملاً بر آنها  پيروز گردد. شما متاع ناپايدار دنيا را مى‏خواهيد (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد و در برابر گرفتن مالى آزاد كنيد) ولى خداوند سراى ديگر را براى شما مى‏خواهد و خداوند قادر و حكيم است . مدرسه خلافت ومكتب سقيفه بااستناد به اين آيه شريف و شأن نزول‏هايى كه براى آن‏ذكر مى‏كندعصمت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را مورد تخطئه‏قرار مى‏دهد. مفسّرمعروف اهل سنّت ؛ قرطبى در ذيل اين آيه شريف رواياتى را بيان مى‏كند و از اين روايات نتيجه‏اى مى‏گيرد. ابتدا روايات را بيان نموده وبعد از آن به‏نقد اين روايات مى‏پردازيم:

عصمت در قران

جمعه - 31 آگوست 2012

اهل سنّت براى اثبات ادّعاى خود به آياتى از قرآن مجيد استناد مى‏كنند و براى آن آيات شأن نزول‏هايى در راستاى نظريّه خود يعنى عدالت تمامى صحابه ، مطرح مى‏كنند . اينك به نقد و بررسى شأن نزول آيات مورد ادّعاى آنان مى‏پردازيم .

تحليل و بررسى نماز ميّت بر منافقين

طبق روايات اهل سنّت كه به طور مشروح در جلسه قبل نقل كرديم ، هنگامى كه عبداللّه‏ بن ابىّ از دنيا رفت ، پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم با دعوت فرزندِ عبداللّه‏ بن ابىّ قصد نمودند بر جنازه او نماز بگزارند . عمر بن خطاب با پيامبر  صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله ‏وسلم به مخالفت برخاست و به نشانه اعتراض لباس پيامبر  را كشيد و به ايشان  يادآورى نمود كه طلب مغفرت به حال منافقان هرگز سود نخواهد داشت . ولى پيامبر  على‏رغم ممانعت عمر، قصدِ خويش‏را عملى نمودند. زمانى نگذشت‏كه آيه قرآن نازل شد وپيامبر  را صراحتا از نمازگزاردن برمنافقين نهى نمود[1].

طبق اين سخنان ، پيامبر   بنابر اجتهادات خويش دچار اشتباه و خطا شدند . از طرفى عمر بن خطاب مقصود آيات قرآن را بهتر از پيامبر  دريافت نموده و دچار خطا و اشتباه نشد .

همچنين مى‏توان ادّعا نمود ، چون پيامبر  مانند ديگر افراد عادى جامعه دچار اشتباه و خطا مى‏شوند ، پس افراد جامعه اجازه دارند به حريم و ساحتِ مقدّس پيامبر  تجاوز نموده و در مقابل ايشان تجرّى و مخالفت نمايند[2] .