محمود احمدی نژاد با استناد به اصل 113 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به منظور صیانت از اصول مترقی آن به عنوان میثاق ملی و ثمره ارزشمند انقلاب اسلامی، طی حکمی اعضای «هیئت نظارت بر اجرای قانون اساسی» را منصوب کرد. متن حکم رییس جمهور به شرح ذیل است:جناب آقای محمد رضا رحیمی،جناب آقای […]
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال 88 از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» وخطبه های فتنه افکنانه به جا نگذاشت، اظهارنظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را میتوان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: انشاءالله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق میاندازد! در این باره لازم است چند سوال از آقای هاشمی بپرسیم.
1- اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
2- آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمیتوان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از اینکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام برای ضد انقلاب دارد؟!
3- برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بیکم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضحتر از اصلیترین شعارهای یومالله سراسری 9 دی وجود دارد؟!
4- فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبریاش داده بودند، در رای مردم دست میبرد، آیا شعارهای 9 دی را نیز میتوان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
ویژگی فقه شیعه این است که در قبال اندیشههای فطری، فراگیر و بدیهی بشر، بی هر وسوسه یا تردید و بهدور از هرگونه نگاه دشواربین یا سرگشته در پیچ و خمها، فتوایی هماهنگ و همراه ارائه میکند. فتوای اخیرامام خامنه ای روحی فداه در خصوص تحریم سلاحهای اتمی از همین دست است.در فضای عبور قدرتهای جهانی از منطق واضح بشری در خصوص سلاحهای کشتار جمعی و نادیده گرفتن انگارههای فطری در این زمینه، این فتوا به محض صدور، صبغهی تاریخی به خود گرفت و به مجرد عرضه شدن، به درون لایههای مرتکز و مستقر انسانها راه برد. دلائل فقهی نهفته در ورای این فتوا اگرچه بسیار است، ولی در یک نگاه گذرا میتوان به سه قاعدهی زیر اشاره کرد:
قاعدهی وزرحرمت استفاده از سلاح های کشتار جمعی، چندی است که مورد توجه قرار گرفته و از این رهگذر عده ای از فضلا حوزه آن را با مبانی فقهی نقد و بررسی کرده و مقالاتی نوشته اند. نداشتن سابقه تاریخی و تازگی این مباحث از سویی و نپرداختن مراجع تقلید به آن سبب شده که حدود و ادله آن محکم و تمام نباشد و در بسیاری موارد قابل مناقشه باشد.امیدواریم این توجه زمینه ای باشد در راستای تکمیل و استحکام این سنخ از احکام.
دیدگاه های مختلفی نسبت به احکام وجود دارد: عده ای اعتقاد دارندکه احکام مطلقا تابع مصالح و مفاسدند و عده ای دیگر در مقابل قائلند احکام تابع مصالح و مفاسد نیستند و امر و نهی شارع است که حسن و قبح را می سازد. عده ای دیگر نیز اعتقاد دارند که برخی از احکام تابع مصالح و مفاسد و دسته ای تابع مصالح و مفاسد نیستند و مصلحت در خود جعل و انشاء حکم است. به عنوان مثال احکام توصلی تابع مصالح و مفاسد و احکام عبادی تابع مصالح و مفاسد نیستند، گرچه ممکن است در خود فعل مصلحت یا مفسده وجود داشته باشد ولی حکم تابع آن نیست.عده ای نیز میان احکام اجتماعی و فردی تفاوت می گذارند. احکام اجتماعی تابع مصالح و مفاسد و احکام فردی تعبدی تابع مصالح و مفاسد نیست.نظریه عدم تبعیت احکام از مصالح و مفاسد همان نظریه اشاعره است که می گویند «الحسن ما حسنه الشاعر و القبیح ما قبححه الشارع»؛ یعنی احکام فارغ از رای و حکم شارع هیچ حسن و قبحی ندارند و فقط بعد از امر و نهی شارع است که حسن یا قبح پیدا می کند. این دیدگاه به میزان کافی نقد و بررسی شده است.بنابر این چه بگوییم مطلق احکام تابع مصالح و مفاسداند یا فقط بخش اجتماعی احکام تابع مصالح و مفاسد است، داشتن و استفاده از سلاح های کشتار جمعی نیز جزء بخش احکام اجتماعی است که تابع مصالح و مفاسد است.بنابر این مساله مورد بحث یک مساله صرفا تعبدی و عبادی که از آغاز و انجام آن رنگ تعبد دیده شود نیست بلکه یک مساله کاملا اجتماعی و سیاسی و مربوط به مصالح نظام بشریت و انسانها است. روش ورود به این گونه مسائل وقتی قرار است از لحاظ شرعی مورد بحث و بررسی قرار گیرد باید ابعاد آن مشخص گردد.صلوات هم نقش اثباتی دارد و هم نقش محوی. «رُوِیَ عَن الحَسنَ بن عَلِیٍّ العَسکَری قالَ: أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات (بحارالأنوار ج 75، ص 37)»روایت از امام عسکری علیه السلام منقول است که حضرت فرمودند:زیاد به یاد خدا باشید، […]
شبهاتى، پيرامون « آيهى تطهير » و مقام امامت، از يك وهّابى ، او مىگويد: “در مورد مسئلهى امامت هر چه در قرآن جستجو كردم، كمتر اثرى از آن يافتم.”
در مورد آيهى 33 سورهى احزاب همه مىدانيم چيزى كه به عنوان آيهى تطهير ابلاغ شده، جملهى آخر اين آيه و در ارتباط كامل با آيات قبل و بعد آن مىباشد. اگر تطهير را در اين آيه حمل بر عصمت كنيم و فعل «يريد » را به معناى اراده تكوينى بگيريم، پس چهارده معصوم از اول معصوم بودهاند و حتى در « عالم ذر » هم معلّمان بشريت بودهاند و خداوند، جهان را به خاطر وجود نازنين ايشان خلق كرده است ».
بعد از بيان اين شبهات پيرامون « آيهى تطهير » اولين اشكالى كه به ذهن خطور مىكند، اين است كه شبهه كننده از « عنكم » تعبير به فعل مىكند، در حاليكه « عنكم » مركب از دو كلمه « عن » و « كم » مىباشد كه حرف « عن » از حروف جارّه و « كم » از جملهى ضماير است و ضماير جزو اسماء هستند. پس عنكم » فعل نيست. اگر طلبهاى فقط دو ماه در دروس مقدماتى حوزوى حضور پيدا كند و فقط يك كتاب در علم نحو را خوانده باشد، خواهد فهميد « عنكم » فعل نيست. در اينجا سطح علمى اين شخص، به خوبى آشكار مىشود.