سخنان یگانه دخت نبی مکرم اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، همانند سایر معصومین: برای عموم مردم؛ به ویژه نسل جدید مطالبی آموزنده و درسهای تربیتی و اخلاقی به همراه دارد؛ چرا که جهانبینی متعالى، پیوند با سرچشمة هستى، تبلور ارزشهای الهى، انسانى، جامعیت و کمال، از مهمترین شاخصههای این کلمات نورانی است. ما نیز در این […]
براى رسيدن به شناختى بهتر از شخصيّت حضرت امام جواد عليه السلام به بررسى حديث لوح مىپردازيم. در اين حديث قدسى كه به ترسيم جايگاه رفيع اهل بيت عليهمالسلام در حدّ استعداد و قابليّت انسانها پرداخته، حضرت امام جواد عليه السلام چنين معرفى شده است:« حقّ القول منّي لأسرّنّه بمحمّدٍ ابنه وخليفته من بعده ووارث علمه فهو معدن علمي وموضع سرّي و حجّتي على خلقي لا يؤمن عبدٌ به إلاّ جعلت الجنّة مثواه وشفّعته في سبعين من أهل بيته كلّهم قد استوجبوا النّار »[1]. امام رضا عليه السلام را به وسيله پسرش محمّد عليه السلام شاد مىگردانم و محمّد عليه السلام را خليفه و وارث علم پدرش قرار مىدهم. او [امام جواد عليه السلام ] گنجينه علم من، جايگاه اسرار من و حجّت من بر بندگان مىباشد. كسى به او ايمان نمىآورد مگر اينكه بهشت را جايگاه او قرار مىدهم و او را شفيع هفتاد نفر از خانوادهاش كه مستحقّ آتش بودهاند قرار مىدهم.
بر اساس اين حديث شريف، شخصيّت و فضيلت حضرت امام جواد عليه السلام بدان حدّ است كه اگر كسى به ايشان ايمان بياورد، در رديف شفيعان روز قيامت قرار مىگيرد. اين بيان خداوند متعال، نشانگر عظمت شگرفى است كه ذات اقدس حق براى حضرت جواد الائمه عليه السلام تصوير كرده است. درباره كيفيت نزول حديث قدسىِ لوح گفته شده است كه اين حديث در شب ولادت حضرت سيّدالشهدا عليه السلام واز جانب خدا به عنوان هديه براى حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلامبه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است و به جهت وحيانى بودن داراى اسرار و رموز الهى فراوانى مىباشد. خداوند متعال در اين حديث شريف، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و دوازده امام عليهمالسلامرا با صفات و القاب گوناگونى همچون « معدنُ علمي، حجّتي على خلقي و… » ـ كه از صفات مشترك محسوب مىشوند ـ مىستايد. البته بعضى از صفات موجود در اين حديث فقط مربوط به يك امام عليه السلام مىباشد. ويژگى منحصر به فرد وجود مقدّس حضرت امام جواد عليه السلام ، سرور آفرين وشادى بخش بودن ولادت ايشان عليه السلام براى پدر بزرگوارشان حضرت امامرضا عليه السلام مىباشد. اگر چه تولّد هر فرزند ـ مخصوصا اگر پسر باشد كه به عنوان جانشين پدر محسوب مىشود ـ موجب شادى پدر و مادر مىشود. امّا اين كه از ميان تمام ويژگىهاى حضرت امام جواد عليه السلام به اين مورد مخصوص اشاره شده، بيانگر حادثه و امر ويژهاى است كه در ادامه به بررسى علّت اين امر خواهيم پرداخت.قرآن كريم يكى از مهمترين خصوصيّات و ويژگىهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را رحمت و مودّت معرّفى مىنمايد: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ»[1]. ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. بعد از ذكر اين آيه شريف، سخن را با روايتى از حضرت امام باقر عليه السلام ادامه مىدهيم.
حضرت امام باقر عليه السلام مىفرمايند:« إن أصبت بمصيبة في نفسك أو في مالك أو في ولدك فاذكر مصابك برسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلمفإنّ الخلائق لم يصابوا بمثله قطّ »[2].اگر در جان خود يا در مال و اموالت يا در فرزندانت دچار مصيبتى گشتى، مصائب و مشكلات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلمرا به يادآور، زيرا هيچ يك از مخلوقات هرگز مانند او مصيبت و سختى نديدند. حضرت امام باقر عليه السلام در اين روايت سخن و تحليلى به كار مىبرند كه عقول بزرگان بشر را به حيرت و شگفتى وا مىدارد. « خليقه » عنوان عامّى است كه شامل همه مخلوقات مىشود. اگر خليقه را به صورت جمع (خلائق) استعمال نموديم، به وسعت و شمولش فزونى بخشيدهايم. همچنين اگر الف و لام را به آن اضافه كنيم، باز شمول و وسعتش را فزونى دادهايم؛ بنابر اين تعبير، خلائق همه موجودات، اعمّ از: جنّ و انس، مرئى و نامرئى، بزرگ و كوچك و انبيا و رسولان عليهمالسلام را شامل مىشود. طبق اين سخن، هيچ مخلوقىدر عالم نيست كه مصيبتها و گرفتارىهاى او با مصيبت هايى كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وارد آمد، قابل مقايسه باشد. از طرفى، هيچ راهى براى انكار و تحليل، تأويل اين سخن وجود ندارد؛ زيرا در كلام امام معصوم عليه السلام هرگز غلوّ و اغراق وجود ندارد و هر چه مىگويد عين واقع و حقيقت است. امام عليه السلام هرگز مانند سخنوران، خطبا و شعرا نيست كه در سخنان خود اغراق و غلوّ نمايد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: « ما أوذى نبيٌّ مثل ما أوذيت »[3]. هيچ پيامبرى مانند من آزار و اذيّت نديد. با مرورى كوتاه بر زندگى انبيا عليهمالسلاممىتوان مصائب و مشكلات آنان را به خوبى دريافت؛ ولى مصائب آنان هر چه باشد به پاى مصائب و مشكلات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نمىرسد.
براى مثال يكى از فرزندان، آدم ابو البشر عليه السلام فرزند ديگر را به قتل رساند[4]، حضرت ابراهيم عليه السلام را زنده با منجنيق به سوى آتش پرتاب كردند[5]، حضرت زكريّا عليه السلام را ميان درختى قرار دادند و آن درخت را ارّه نمودند[6] و مصائب انبياى ديگرى همچون حضرت موسى، حضرت عيسى و حضرت يحيى عليهمالسلام كه از حوصله اين مجال خارج است. بنابر اين لازم است در ادامه، رفتار و كردار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را مورد تفحّص قرار دهيم تا به اين نكته دست بيابيم كه چه رفتار و كردارى بود كه ايشان صلى الله عليه و آله و سلم را به مقام والا و محيّر العقول « رحمت عالميان » نائل نمود.در بيان سيره و شخصيّت رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم دو نكته بسيار مهم وجود دارد؛ 1. تاريخ نگارى 2. سيره نويسى. تاريخ نگارى يعنى تحقيق و تفحّص در چگونگى و كيفيّت سلوك آن حضرت اعم از: سلوك شخصى، خانوادگى، اجتماعى، جايگاه رسالت و نبوّت، ابلاغ و تبليغ و بالاخره حكومت ميان مردم؛ بنابر اين، تاريخ نگارى و نقل در وقايع تاريخى، سير در همه اين مسائل است؛ ولى سيره نويسى دريافت چرايى و ريشهيابى همه اينها است؛ مثلاً درباره ويژگىهاى شخصى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم چگونگى سلوك ايشان با مردم يا خانوادشان نقل شده است؛ امّا چرا ايشان صلى الله عليه و آله و سلم چنين رفتارى داشتند و دليل سلوكشان چه بود، اين همان سيره است نه سير در تاريخنگارى. از اين رو اگر روش و سلوك حضرت صلى الله عليه و آله و سلم ريشهيابى شود معلوم مىگردد كه تمام منشها و اعمال و رفتار رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، ريشه در فضائل ذاتى انسانى ايشان دارد؛ يعنى اگر مىگوييم ايشان رحمة للعالمين است يعنى نسبت به ديگران رحم، مهر و محبّت دارد؛ امّا اين مهر ورزى و رحمت مصنوعى و ساختگى نيست. در ادامه به تبيين اين مطلب خواهيم پرداخت.
طلب صبورى كردن
در ملكات اخلاقى دو گونه علل رفتارى داريم. در روايات بسيار تأكيد شده است كه حليم باشيد، صبور باشيد، خشونت به خرج ندهيد، تندى نكنيد و… حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايند: « إنّ لم تكن حليما فتحلَّم »[1]. اگر بردبار نيستى، پس از خود بردبارى نشان ده. بعضى انسانها ذاتا آرام و صبور هستند؛ امّا يك وقت نه خدا اين فطرت را به او داده است و نه خودش موفّق شده كه تمرين كند آدم صبورى باشد؛ يعنى آدم تند و عصبى مزاجى است؛ امّا دستور داريم كه آدمهاى تند مزاج در برخورد با ديگران تحلّم كنند يعنى حلم ورزى داشته باشند و خودشان را كنترل كنند. اكنون مىخواهيم بررسى كنيم كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از كدام مقوله است. آيا انسان تند خو و عصبى مزاجىست كه با كمترين حادثه بر آشفته مىشود ولى از خود صبورى و بردبارى نشان مىدهد؛ يا نه اصلاً، خلقتا و فطرتا بشرى آرام و صبور است و خدا آن فطرت ذاتى را مىستايد؟
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[1].
خداوند فقط مىخواهد پليدى [گناه] را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد.
عالم مُلك و ملكوت
آيات الهى داراى ظاهر و باطن هستند. باطن و حقيقت آيات الهى همان است كه از آن به عالم ملكوت تعبير مىشود. عالم ملكوت در مقابل عالم مُلك ـ كه با چشم ظاهر قابل رؤيت است ـ قرار دارد و در قرآن كريم در چند جا از آن سخن به ميان آمده است:
خداوند متعال مىفرمايد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»[2].
فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند تنها به آن مىگويد: موجود باش! آن نيز بى درنگ موجود مىشود، پس منزه است خداوندى كه مالكيت و حاكميت همه چيز در دست او است و شما را به سوى او باز مىگردانند.
واژه ملكوت از مصدر مَلَكَ يَمْلِكُ مُلك است كه واو و تاء آن زائده است؛ مانند: طاغوت، جبروت و رهبوت. اين واژه در لغت به معناى ملك و مختص ذات اقدس الهى است[3].امام خامنه ای روحی فداه: این را به همهی جوانهای خوب و مؤمن بگویید. بسمهتعالی جوان عزیز خدا را شکر کنید که شما را از دوران حاکمیت دین خود بهرهمند ساخته و جوانی شما را در چنین دورانی قرار داده است. از این سرمایهی عظیم یعنی جوانی برای خودسازیِ علمی و فکری و روحی و جسمی استفاده […]