علم فاطمه علیهاالسلام

ناطقه ى مرا مگر روح قدس مدد کندتا که ثناى حضرت سیّده نساء کند
نفخه قدس بوى او، جذبه انس خوى اومنطق او خبر ز «لا ینطق عن هوى» کند
«مفتقرا» متاب رو از در او به هیچ سوزان که مس وجود را فضه او طلا کند
علم و دانش انسانهاى معمولى و غیر معصوم، اکتسابى است که بر اثر تعلّم و رفتن به مکتب، مدرسه، دانشگاه و یا حوزه به دست مى آید؛ ولى علم انبیا، امامان و اولیاى الهى برگرفته از علم الهى و به اصطلاح «علم لدنّى» است.
قرآن درباره حضرت آدم علیه السلام مى فرماید: «سپس علم اسما (علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات ) را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید. عرض کردند: تو منزهى! چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده اى، نمى دانیم. تو دانا و حکیمى.»
آرى علم آدم، علم مکتبى و مدرسه اى نبود؛ چرا که در آن زمان مکتب و مدرسه اى وجود نداشت؛ بلکه برگرفته از علم خداوند و تعلیم داده شده توسط ذات الهى بود.
قرآن کریم در مورد حضرت خضر علیه السلام مى فرماید: «وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْما»؛ «علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.» اصطلاح «علم لَدُنّى» نیز برگرفته از همین آیه مبارکه است.
آنچه پیش رو دارید، گزارش مختصرى است از علم لَدُنّى فاطمه زهرا علیهاالسلام ، تا در پرتو آن، شأن و مقام علمى آن بانو تبیین گردد. در این نوشتار در صدد بیان این نکته هستیم که تمام رفتار و حرکات آن بانوى مطهر، از سر آگاهى و برگرفته از علم الهى همراه با عصمت بوده و مقایسه آن بانوى بزرگوار و بى همتا با زنان دیگر، کارى ناروا و ناستودنى است. علم سرشار
علمى که به ذات الهى وصل باشد و از ذات لایزال او به کسى افاضه شده باشد، زمان و مکان نمى شناسد و محدود به گذشته و حال نخواهد بود؛ بلکه تمام زمانها را در مى نوردد و تا برپایى قیامت پیش مى رود. علم حضرت فاطمه علیهاالسلام از این سنخ است.
سلمان مى گوید: عمار به من گفت: آیا از امر تعجب آورى براى تو خبر دهم! گفتم: بگو. عمار گفت: [روزى] همراه على علیه السلام بر فاطمه زهرا علیهاالسلام وارد شدیم. هنگامى که نگاه زهرا علیهاالسلام به على علیه السلام افتاد، گفت: «اُدْنُ لاُِحَدِّثَکَ بِما کانَ وَبِما هُوَ کائِنٌ وَبِما لَمْ یَکُنْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ حِیْنَ تَقُومُ السّاعَة؛ [على جان! ] نزدیک بیا تا تو را از آنچه که در گذشته بوده [و اتفاق افتاده] و آنچه در حال به وقوع پیوستن است و آنچه که به وقوع نپیوسته [و در آینده رخ خواهد داد] تا روز قیامت؛ زمانى که محشر برپا مى شود، خبر دهم.»
دیدم امیر مؤمنان علیه السلام به عقب برگشت و نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مشرّف شد. حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: اى ابا الحسن! نزدیک بیا. على علیه السلام نزدیک پیامبر صلى الله علیه و آله نشست. بعد از اینکه آرام گرفت؛ پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: من خبر دهم یا خود خبر مى دهى؟ عرض کرد: خبر دادن از شما زیباتر است. آنگاه حضرت جریانى را که بر على گذشته بود، شرح داد. على علیه السلام عرض کرد: آیا نور فاطمه از نور ما مى باشد؟ حضرت فرمود: مگر نمى دانى؟ آنگاه على سجده شکر انجام داد.
سپس حضرت على علیه السلام نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و او خطاب به على علیه السلام گفت: «کَاَنَّکَ رَجَعْتَ اِلى اَبِى صلى الله علیه و آله فَاَخْبَرْتَهُ بِما قُلْتُهُ لَکَ؛ گویا نزد پدرم رفتى. پس آنچه را گفته بودم، به او خبر دادى؟» على علیه السلام فرمود: چنین است اى فاطمه! «فَقالَتْ: اِعْلَمْ یا اَبَا الْحَسَنِ اِنَّ اللّهَ خَلَقَ نُورِى… وَاَنَا مِنْ ذلِکَ النُّورِ اَعْلَمُ ما کانَ وَما یَکُونُ وَما لَمْ یَکُنْ یا اَبَا الْحَسَنِ اَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللّهِ تَعالى؛ آنگاه فاطمه علیهاالسلام فرمود: بدان اى ابا الحسن! خداوند نور من را آفرید… من از همان نورم، گذشته و آینده و حال را مى دانم. اى ابا الحسن! مؤمن با نور خداى تعالى نظر مى کند (و از امور پنهانى آگاهى مى یابد).»
فاطمه محدّثه
فاطمه زهرا علیهاالسلام نه تنها در آغاز با علم لدُنّى از مسائل آگاه بود، بلکه در طول حیاتش ملائکه با او حرف مى زدند و او را از مسائل آینده آگاه مى کردند.
حضرت صادق علیه السلام در این باره مى فرماید: «فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللّهِ کانَتْ مُحَدَّثَةً وَلَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً اِنَّما سُمِّیَتْ فاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لاَِنَّ الْمَلائکَةَ کانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّماءِ فَتُنادِیها کَما تُنادى مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرانَ…؛ فاطمه، دختر رسول خدا، محدّثه بود؛ نه پیامبر. فاطمه را از این جهت محدّثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل مى شدند و با او همانند مریم دختر عمران گفتگو داشتند.»
امام صادق علیه السلام سخن خود را چنین ادامه مى دهد که «شبى حضرت صدیقه به فرشتگان هم کلام خویش فرمود: آیا آن زن که بر جمیع زنان عالم برترى دارد، مریم دختر عمران نیست؟ جواب دادند: نه؛ زیرا مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خودش بود؛ ولى خداى متعال تو را سیده زنهاى عالم خودت و هم عالم زمان مریم و اوّلین و آخرین قرار داده است (یعنى تو را بانوى بانوان جهان قرار داد).»
همچنین فرمود که فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله 75 روز بیشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود. به این جهت، جبرئیل پى درپى به حضورش مى رسید و او را در عزاى پدر تسلیت مى گفت. آن حضرت در ادامه فرمود: «وَیُخْبِرُها عَنْ اَبِیها وَمَکانَهُ، وَیُخْبِرُها بِما یَکُونُ بَعْدَها فى ذُرِّیَتِها وَکانَ عَلِىٌّ علیه السلام یَکْتُبُ ذلِکَ فَهذا مُصْحَفُ فاطِمَةَ علیهاالسلام ؛ و او را از پدرش و مقام و منزلتش [در بهشت ] و نیز به حوادثى که بعد از رحلت او بر ذریه اش وارد خواهد گشت، خبر مى داد. على علیه السلام نیز آنچه را جبرئیل گزارش مى داد، مى نوشت. پس این [مجموعه ] همان مصحف [معروف [ فاطمه زهرا است.»
در زیارتنامه حضرت فاطمه علیهاالسلام مى خوانیم: «السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ؛ سلام بر تو اى محدّثه دانا.»
خطبه هاى غرّا و بلیغ
علم الهى و وسیع حضرت زهرا علیهاالسلام را از خطبه هاى او نیز مى توان فهمید. از آن حضرت پنج خطبه در منابع تاریخى و کتب روایى نقل شده است که هر یک دریایى از علم و دانش و معرفت است. ما در این بخش فقط عناوین اصلى این خطبه ها را نام مى بریم و بحث تفصیلى آن را به فرصت دیگرى واگذار مى کنیم.
خطبه اوّل
اوّلین خطبه آن حضرت علیهاالسلام سخنرانى ایشان است که بعد از غصب خلافت و غصب فدک ایراد شد. در این خطبه، به عناوین ذیل اشاره شده است:
1. ضرورت شکر و سپاس الهى؛ 2. لزوم خداشناسى و بیان گوشه هایى از اوصاف الهى؛ 3. فلسفه بعثت پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله ؛ 4. فوائد و ره آورد بعثت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ؛ 5. ویژگیهاى قرآن و اهلبیت علیهم السلام ؛ 6. بیان فلسفه فروع و امامت؛ 7. مردم در عصر جاهلیّت؛ 8. ویژگیها و نقش امام على علیه السلام در راه پیشرفت اسلام؛ 9. نکوهش بى تفاوتهاى دیروز و تشنگان قدرت امروز؛ 10. علل انحراف مردم پس از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ؛ 11. اثبات ارث با براهین محکم قرآنى؛ 12. نکوهش از سستى و بى تفاوتى انصار؛ 13. دادخواهى از مسلمین؛ 14. علل سستى مردم؛ 15. علل روى گردانى مردم از قرآن؛ 16. علل سیر ارتجاعى و عقب گرد مردم.
خطبه دوم
این خطبه، به سخنرانى در جمع زنان مهاجر و انصار اختصاص دارد و شامل نکات مهم و اساسى است. مهم ترین عناوین آن از این قرار است:
1. نکوهش مردم از سیر ارتجاعى و عقبگردى؛ 2. علل مظلومیّت على علیه السلام و غصب خلافت او؛ 3. نکوهش از انحراف مهاجران و انصار؛ 4. هشدار از آینده اى خونین و فتنه هاى خطرناک.
خطبه سوم
آنگاه که کودتاگران تصمیم گرفتند به خانه ولایت هجوم برند، حضرت در خطبه مختصرى فرمودند:
«من ملّتى را مثل شما نمى شناسم که این گونه عهدشکن و بدبرخورد باشند. جنازه رسول خدا را بر روى دست گذاشته و رها کردید، و عهد و پیمانهاى میانتان را بریدید و فراموش نمودید، و ولایت و رهبرى امام على علیه السلام و ما اهل بیت را انکار کردید و حق مسلّم ما را باز نگرداندید. گویا از آنچه رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم فرمود، آگاهى ندارید؟ سوگند به خدا که رسول گرامى اسلام در آن روز ولایت و رهبرى على علیه السلام را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت تا امید شما فرصت طلبان را قطع نماید؛ ولى شما رشته هاى پیوند معنوى میان پیامبر صلى الله علیه و آله و خودتان را پاره کردید. این را بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.»
خطبه چهارم
این خطبه در نکوهش پیمان شکنان و مردمان بى تفاوت و ساکت ایراد شده است. در بخشى از آن مى خوانیم: «… و چه بد نظریه و رأیى دادید که حق را از اهلش گرفتید و به دست نااهلان دادید، و چه بد گناه و ستمى را که کردید، گران خواهید یافت و در آن روز که پرده از کار شما برداشته شود، سرانجامش را سخت و دشوار خواهید دید… .»
خطبه پنجم
خطبه پنجم در مقابل مهاجمان بیت وحى ایراد شده است که در بخشى از آن آمده است:
«اَیُّهَا الضّالُّونَ الْمُکَذِّبُون ماذا تَقُولُون؟ وَاَىُّ شَى ءٍ تُرِیدُون؟ یا عُمَرُ اَما تَتَّقِى اللّه؟ تَدْخُلُ عَلى بَیْتى؟…؛ شما اى گمراهان و دروغگویان! چه مى گویید و چه مى خواهید؟ اى عمر! آیا از خدا پروا ندارى که داخل خانه من مى شوى؟… .»
این خطبه ها و همین طور روایات فراوانى که از حضرت نقل شده است، همگى نشان دهنده آگاهى و دانش ژرف آن بانوى بى همتا است.
نمونه هایى از علم غیبى
بر اثر همین علم بى نهایت الهى است که حضرت حوادث آینده را به خوبى مى دانست؛ چنانکه در موارد متعددى از امور غیبى و حوادث تلخ آینده خبر داده است که در ادامه به نمونه هایى چند اشاره مى شود:
1. خبر از مصائب آینده
هنگام وفات جانسوز پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وقتى سخنان پدر را شنید که فرمود: «أَبْکى لِذُرِّیَّتى؛ براى فرزندانم گریه مى کنم.»، حضرت زهرا علیهاالسلام به شدت گریست. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: دخترم گریه مکن، آرام باش!
حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «لَسْتُ اَبْکى لِما یُصْنَعُ بى مِنْ بَعْدِکَ وَلکِنّى لِفِراقِکَ یا رَسُولَ اللّهِ؛ [پدرم!] براى آنچه بعد از تو بر من روا مى دارند، گریه نمى کنم؛ بلکه از فراق و دورى تو اى رسول خدا مى گریم.»
در این جمله حضرت به صورت سربسته به تمام مصائبى که بعد از رحلت پدر بر او وارد مى شود، اشاره نموده است؛ از آتش زدن در گرفته تا اهانت به شخص آن حضرت.
2. خبر از شهادت امام حسین علیه السلام
سالها قبل از شهادت امام حسین علیه السلام حضرت زهرا به این مسئله در موارد متعددى اشاره نموده است، از جمله در اشعارى چنین فرمود:
اَمْسَوْ اِجباعا وَهُمْ اَشْبالىاَصْغَرُ هُمْ یُقْتَلُ فِى الْقِتالِ
بِکَرْبَلا یُقْتَلُ بِاغْتِیالٍلِقاتِلِیهِ الْوَیْلُ مَعَ وَبالٍ
«فرزندانم دیشب را گرسنه به روز آوردند. کوچک ترین آنان [حسین ] در میدان جنگ کشته مى شود. در کربلا فرزندم را با حیله و تزویر شهید مى کنند. نکبت و عذاب بر قاتلانش باد.»
آن حضرت علیهاالسلام در لحظات آخر عمرش خطاب به على علیه السلام گفت:
اِبْکِنى وَابْکِ لِلْیَتامى وَلا تَنْسَىْقَتِیلَ الْعِدا بِطَفِّ الْعِراقِ
فارَقُوا اَصْبَحُوا یَتامى حَیارىاَخْلَفُوا اللّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِراقِ
«بر من و بر یتیمان [من ] گریه کن؛ اما کشته دشمنیها را در سرزمین عراق فراموش نکن. جدا مى شوند در حالى که یتیمان صبح مى کنند با حالت سرگردانى و در حالى که به خدا سوگند مى خورند، آن روز جدایى است.»
3. خبر از شهادت خویش
حضرت نسبت به شهادت خویش گزارشهاى گوناگون و خبرهاى لحظه به لحظه دارد.
الف. اوّلین میهمان پیامبر صلى الله علیه و آله
حضرت فرمود: «یا اَبَا الْحَسنَ اِنَّ رَسُولَ اللّهِ عَهِدَ اِلَىَّ وَحَدَّثَنى اَنّى اَوَّلُ اَهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ فَاصْبِرْ لاَِمْرِ اللّهِ تَعالى وَارْضَ بِقَضائِهِ؛ اى ابا الحسن! به راستى رسول خدا صلى الله علیه و آله با من پیمان بسته و خبر داده است که من اوّل کسى خواهم بود که به آن حضرت مى پیوندم و گریزى از آن نیست.
پس در برابر اوامر [و فرمان و خواست] خداوند بزرگ بردبار و به حکم او راضى باش.»
ب. خبر نزدیک شدن شهادت
در ساعات آخر، این گونه على علیه السلام را از شهادت و مرگ خویش خبر داد: «یا اَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السّاعَةَ فَرَأَیْتُ حَبِیبى رَسُولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله فى قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الاَْبْیَضِ فَلَمّا رَانى قالَ صلى الله علیه و آله : «هَلُمّى اِلَىَّ یا بُنَیَّةَ فَاِنّى اِلَیْکِ مُشْتاقٌ» فَقُلْتُ وَاللّهِ اِنّى لاََشَدُّ شَوْقا مِنْکَ اِلى لِقائِکَ، فَقالَ: «اَنْتِ اللَّیْلَةَ عِنْدى» وَهُوَ الصّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفى لِما عاهَدَ؛
اى ابا الحسن! در همین ساعت به خواب رفتم. حبیبم رسول خدا را در قصرى از مروارید سفید دیدم. پس زمانى که مرا دید، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب که سخت مشتاق توام. پس جواب دادم: به خدا قسم اشتیاق من براى زیارت و ملاقات شما شدیدتر است. در این هنگام [پدرم] فرمود: «تو امشب در پیش من خواهى بود.» و او هر چه وعده دهد، راست است و به عهد خود وفا مى کند.»
ج. لحظه شهادت
ابن عباس نقل مى کند: حضرت زهرا علیهاالسلام در لحظه هاى واپسین شهادت، دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت و به طرف قبر رسول خدا شتافت. سپس بین قبر و منبر پیامبر صلى الله علیه و آله دو رکعت نماز خواند. پس از نماز، حسنین علیهماالسلام را در آغوش خود فشرد و با آنها وداع نمود و فرمود: پدرتان على علیه السلام در حال نماز خواندن است، پیش پدر بمانید. آن گاه خود به سوى منزل حرکت کرد. «اسماء»، همسر جعفر طیّار را صدا زد و فرمود: «لا تُضاقِدِیْنى فَإِنّى فى هذَا الْبَیْتِ واضِعَةٌ جَنْبى ساعَةً، فَاِذا مَضَتْ ساعَةٌ وَلَمْ اَخْرُجْ فَنادینى فَاِنْ اَجَبْتُکِ فَادْخُلى وَاِلاَّ فَاعْلَمى اَنّى اُلْحِقْتُ بِرَسُولِ اللّهِ؛ [اى اسماء! ] از من جدا مشو! به راستى من در این اتاق ساعتى استراحت مى کنم. پس از گذشت ساعتى، اگر [از اتاق ] خارج نشدم، مرا صدا بزن. اگر جوابت دادم، وارد شو؛ امّا اگر پاسخى نشنیدى، بدان که به رسول خدا صلى الله علیه و آله پیوسته ام.»
تمام رفتار و حرکات آن بانوى مطهر، از سر آگاهى و برگرفته از علم الهى همراه با عصمت بوده و مقایسه آن بانوى بزرگوار و بى همتا با زنان دیگر، کارى ناروا و ناستودنى است
همچنین سَلْمى، امّ بنى رافع، نقل مى کند: در لحظه هاى واپسین زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام در محضرش بودم. آبى براى غسل و شستشوى بدن خواست. فورا آماده کردم. سپس فرمود: لباسهاى تازه مرا بیاورید. لباسهاى آن حضرت را آوردم. آنها را پوشید و وارد اتاق خود شد و در بستر استراحت رو به قبله قرار گرفت. آنگاه خطاب به من فرمود:
«یا اُمّاهُ اِنّى مَقْبُوضَةٌ اَلاْآنَ اِنّى قَدْ فَرَغتُ مِنْ نَفْسى وَاِنّى قَدِ اغْتَسَلْتُ فَلا یَکْشِفْنى اَحَدٌ؛ اى مادر! به راستى من در همین لحظه قبض روح مى شوم [و به سوى پروردگارم خواهم رفت.] به درستى که از جانم فارغ شدم و غسل کرده ام [و بدنم را شستشو داده ام.] پس کسى لباس از تن من برنگیرد.»


جستجو