اگر آقای هاشمی در انتخابات سال 88 از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» وخطبه های فتنه افکنانه به جا نگذاشت، اظهارنظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را میتوان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: انشاءالله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق میاندازد! در این باره لازم است چند سوال از آقای هاشمی بپرسیم.
1- اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
2- آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمیتوان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از اینکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام برای ضد انقلاب دارد؟!
3- برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بیکم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضحتر از اصلیترین شعارهای یومالله سراسری 9 دی وجود دارد؟!
4- فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبریاش داده بودند، در رای مردم دست میبرد، آیا شعارهای 9 دی را نیز میتوان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
5- باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما که خود رای میدهند و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رایشان را میشمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد میکردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضحتر از شعارهای 9 دی، عملی میکردند، در آن صورت نتیجه و برآیند رای مردم چه میشد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضا نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از
سرمصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و اعتقادی چه میتوانست باشد؟!
6- این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور میشود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، میتوانست همه شعارهای 9 دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه میتواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات میکنند، والا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی در بند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام میشود!
7- آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرت تودههای ملت کردهاند؟! این همه نقد و نفرت که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در 9 دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم، حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
8- آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان میگفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به محمد خاتمی بگوییم؛ لطف میکنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی!!
9- گذشته از همه این حرفها، آقای هاشمی باید بگوید که «مهدی. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران بازمیگردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازادههای آشوبگر، رای واقعی این مردم نیست؟! و آیا آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی این مردم نیست؟! اگر «مهدی. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
10- آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که 2 سال بعد از فتنه هشتاد و هشت، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمینهد؟! در طول این 2 سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمیگیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم میداند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
11- آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلیترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنیتر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که بشدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
کاش میشد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی تودهها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش میشد دستگاه محترم قضا، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار میداد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردماند. کاش مدعیالعموم، یک بار برای همیشه، بیهیچ ملاحظهای، مدعی عموم ملت میشد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر میشد! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه میکرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود!
راستی آقای هاشمی! ایا فریاد مردم ولایت مدار کرمان در تجمع اعتراض امیزشان به شماوخانواده ای که گویا با انقلاب پدر کشتگی دارند ودر صدد انتقام از این نظام الهی هستند چه را فریاد کردند…!!!؟؟؟ گوش دل باز کنید وبشنوید البته اگر” ختم الله” نشده.