نفاق و دورویی درد بزرگی است که از کمبود شخصیت و ضعف اراده، سرچشمه می گیرد. افرادی که سعی دارند، خود را غیر از آنکه هستند نشان دهند و زبان و دل، ظاهر و باطن و گفتار و کردارشان از هم جداست، مردم ناتوانی هستند که نه شجاعت اظهار شخصیت واقعی خود را دارند و نه اراده و تصمیم لازم برای اصلاح خود. این گروه همواره در آیات قران به عذاب الهی وعده داده شده اند تا جایی که در ردیف کفار مورد توبیخ فراوان قرار گرفته اند. خداوند در این باره می فرماید:
1- منافقین همگام با کفار در جهنم اند:
« وَعدَاللهُ المُنافِقینَ وَ المُنافِقاتِ وَ الکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها»
( خداوند به مردان و زنان دو چهره و کافران، آتش جهنم را وعده داده است که در آن جاودانه اند).
2- منافقین در پست ترین جایگاه دوزخند:
« اِنَّ المُنافِقینَ فِی الدَّرَکِ الَاسفَلِ مِنَ النّارِ »؛
( بدرستی که منافقین در فروترین درکات دوزخند).
دنیای مدرن و طلاق:
با آنکه در گذشته زندگی بشر، تلاشهای فکری و قانونی برای جلوگیری از طلاق، هرگز به اندازه امروز نبود و مانند امروز درباره علل پیدایش و افزایش و راههای جلوگیری از طلاق به فکر نبودند، اما طلاق در گذشته بسیار کمتر از امروز بود. طبیعی است علت افزایش طلاق در دنیای امروز وضعیت زندگی اجتماعی و روابط و اخلاق انسان مدرن است که علل طلاق و گسست خانواده را فزونی بخشیده است.
مجله نیوزویک چاپ آمریکا مینویسد:
«سراب طلاق نه تنها تازه پیوندها، بلکه مادران آنها و زن و شوهران دیرینه¬پیوند را هم به خود میکشد، به طوری که از جنگ دوم به این طرف، سطح طلاق در آمریکا به طور متوسط از سالی 000/400 طلاق پایینتر نرفته است. سن متوسط دو میلیون زن مطلقه آمریکایی 45 سال است. با وجودی که پس از طلاق، زن آمریکایی خویشتن را آزادتر از آزاد حس میکند¬، ولی مطلقههای آمریکایی – چه جوان و چه میان¬سال – شادکام نیستند و این ناشادی را میتوان از میزان روز افزون مراجعات زنان به روانکاو و روانشناس، یا از پناه بردن به الکل و یا افزایش سطح خودکشی دریافت. خلاصه اینکه زن آمریکایی همین که از دادگاه طلاق با پیروزی بیرون میآید، میفهمد که زندگی بعد از طلاق آنچنان که میپنداشته بهشت نیست.»[1]
تبليغ درسيره و گفتار عارفان
يكي از آموزه هاي جاودانه قيام حسيني ، عزت نفس ، سربلندي ، آزادگي و رهايي از قيد و بندهاي دنيوي و مادي است . نهضت ماندگار كربلا ، اقدامي فراگير و گسترده و شامل همه حوزه هاي سياسي ، ديني ، اخلاقي و تبليغي بوده است و محورهاي اساسي آن ، اعتلاي كلمه توحيد ، حفظ حريم شريعت و پاسداشت عزّت و افتخار آزادگان مي باشد . مبلغّان ديني نيز با تأسّي به اين سيرۀ پويا و مانا ، بايد عزّت نفس و آزادگي را در همه شئون تبليغي و زندگي رعايت كنند و خود را در برابر نام و نان و مقام ، خوار نسازند . امام عارفان حضرت امام صادق(ع) فرمود : * اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فَوَّضَ اِلَي الْمُؤْمِنِ اُمُورَهُ كُلَّها وَلَمْ يُفَوِّضْ اِلَيْهِ اَنْ يَكُونَ ذَليلاً ، اَما تَسْمَعُ اللهَ تَعالي يَقُولُ : « وَللهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُوُلِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ »/1/ ؛ خداي عزّوجل همه امور بندة مؤمن را به خودش تفويض كرده است ، ولي به او اختيار نداده كه ذليل باشد . آيا نشنيده اي كه خداي تعالي مي فرمايد : عزّت براي خدا و پيغمبر او و مؤمنان است ؟ *//2 مبلّغان شريعت كه ادامه دهندگان راه امامان معصوم(ع) هستند ، بايد گفتار و كردار آنان ، تداعي كننده رفتار عزّت مندانه حسيني و گفتارهاي افتخارآميز مكتب جعفري باشد . « عالم ديني و مرد روحاني بايد طبعي منيع داشته باشد و به پستي نگرايد و همچو قله ساران بلند ، سربلند باشد و بي نياز . طلبه و عالم بايد مقام روحي و متاع معنوي خود را در برابر آنچه در دست مردم دنيادار است ، پست نكند و چشم به دست مردم و دل نگران خوشيها و امور مادّي مردم نباشد . سرفراز باشد و آزاده و درعين فروتني و تواضع ، طبعي بلند داشته باشد.»/3/ تبليغ و هدايت ديگران ، امري افتخار آميز و عزّت بخش است و قصد و نيّت مبلغّان و عالمان وارسته در اين كار ، تقرّب و نزديكي به خدا است .
عشق به علم و دانش اندوزی، در فطرت انسان نهاده شده، اگرچه رشد و اوج گیری آن نیاز به پرورش و تربیت دارد.
علم کاربرد نیروی ناطقه است که ذاتی انسان است. ما به الامتیاز فصل انسان از سایر جانداران نیروی علم و ادراک کلیّات است که از آن به قوّۀ ناطقه تعبیر شده.
اینجا نطق ، به معنی سخن گفتن نیست. بلکه به معنی نیروی ادراک مفاهیم کلّی است، که تجزیه و ترکیب اصوات و صداها، و در برابر هر مفهومی ترکیب بخصوصی از اصوات را بکار بردن و آنها را که نطق و تکلّم و جمله بندی نمودن نامیده می شود نیز از آن مایه می گیرد.
کلمهٔ علم و مشتقّات آن در 785 موضع از قرآن کریم آمده است.
در فضیلت علم همان کافی است که در قرآن، آنجا که از سؤال فرشتگان در مورد آفرینش آدم سخن به میان آمده، در پاسخ، علم آدم و دانایی او به آنچه فرشتگان نمی دانند تذکّر داده شده، و به دنبال این ماجرا از امر فرشتگان به سجده کردن برای آدم سخن می گوید.
قرآن بالا رفتن درجات انسان ها را منوط به علم و ایمان دانسته و می فرماید:
خدا درجات آنان را که از شما ایمان دارند و آنان را که علم به آنها داده شده اند، بالا می برد.
(یَرْفَعِ اللهُ الَّذینَ ٰامَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجٰاتٍ) (سورهٔ مجادله، آیهٔ 11)
بلکه از آیات 7 و 18 سورهٔ آل عمران و 6 سورهٔ نبأ و 62 سورهٔ نساء، و 76 سورهٔ یوسف استفاده می شود که ایمان نیز از علم ناشی می شود.
و اگر انفاق مستحب باشد، در حقيقت يك نحوه تبليغ عملى است كه مردم را به كارهاى خير و حمايت از محرومان و انجام كارهاى نيك اجتماعى و عام المنفعه تشويق مى كند.
و چنانچه انفاق به طور مخفى، و دور از انظار مردم انجام شود، به طور قطع ريا و خودنمائى در آن كمتر است، و خلوص بيشترى در آن خواهد بود، مخصوصاً درباره كمك به محرومان، آبروى آنها بهتر حفظ مى شود، و لذا آيه 271 سوره «بقره» مى گويد:
«اگر انفاق ها را آشكار كنيد، چيز خوبى است، و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است»
(إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ).
بعضى از مفسران گفته اند: اين دستور تنها درباره انفاق هاى مستحبى است و انفاق هاى واجب از قبيل زكات و مانند آن بهتر است هميشه آشكار و علنى باشد.ولى مسلّم است كه هيچ يك از اين دو دستور (اظهار و اخفاى انفاق) جنبه عمومى و همگانى ندارد بلكه موارد مختلف است در پاره اى از موارد كه اثر تشويقى آن بيشتر است و لطمه اى به اخلاص نمى زند، بهتر است اظهار گردد، و در مواردى كه افراد آبرومندى هستند كه حفظ آبروى آنها ايجاب مى كند، انفاق به صورت مخفى انجام گيرد و بيم رياكارى و عدم اخلاص مى رود، مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود.
بي ترديد ابتلا به اسراف و تبذير، يكي از مشكلات جامعه است. مصرفگرايي و زيادهروي در مصرف، مشكلات اقتصادي بسياري براي جامعه ايجاد كرده است. مشكل اسراف آن چنان در تار و پود جامعه ريشه دوانده است كه صرفهجويي و جلوگيري از اسراف و تبذير به عنوان يكي از راهحلهاي اساسي تنظيم اقتصاد جامعه اسلامي مطرح ميشود.
از ديدگاه قرآن، اسراف يكي از نكوهيدهترين كارها است كه حتي آن را يك عمل فرعوني دانسته و ميفرمايد: «وَاِنّ فِرعَونَ لَعالٍ فِي الاَرْضِ وَاِنَّهُ لَمِنَ المُسْرِفين»1. علاوه بر آن قرآن اسراف كنندگان را اصحاب دوزخ ميشمارد: «اِنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ اَصْحابُ النّارِ»2.
امروزه اسراف و تبذير به صورت عرف و عادت و گاه يك ارزش درآمده است. از اينرو تغيير زيرساختهاي عرفي، اخلاقي و فرهنگي جامعه يكي از مهمترين عوامل براي نابود كردن اسراف به شمار ميآيد كه آن هم در گرو درك صحيح اين مشكل است.
با توجه به اينكه قرآن گرهگشاي بسياري از مسائل علمي، فرهنگي و اجتماعي است، برآنيم تا در اين نوشتار از ديدگاه قرآن و روايات اشارهاي به پيامدهاي ويرانگر اسراف و تبذير داشته باشيم.
از آنجا كه مبلغان گرامي با رفتار و عملكرد خويش بيشترين تأثير را بر مخاطبان ميگذارند، لازم است درباره اسراف و تبذير دقت بيشتري كنند تا خداي نكرده به صورت غيرمستقيم الگو و اسوه رواج تبذير و اسراف براي مخاطبان خود نباشند.
در اين نوشته درباره پيامدهاي ويرانگر اسراف و تبذير در ابعاد فردي و اجتماعي در دو حوزه دنيوي و اخروي بحث ميشود.