معناي عزّت
عزّت در لغت به معناي محكم و نفوذناپذير است. «اَرْضٌ عَزيزَةٌ» يعني زميني كه آب در آن راه نيابد. اين واژه (عزت) از نظر اصطلاحي اجتماعي به معناي حالتي است كه از شكست انسان پيشگيري ميكند (حالت شكست ناپذيري) و مانع مغلوب شدن او ميگردد.1
سرچشمه عزت
سرچشمه اصلي عزت خداوند است، و تمام عزتها از آن اوست. «فَللّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً»2؛ «پس همه عزتها از آن خداوند است.»
اگر پيامبر صلياللهعليهوآله و مؤمنان نيز عزت دارند، عنايتي است الهي، و عزّتي است اعطائي.
امام حسين عليهالسلام به پيشگاه خداوند، عرض ميكند: «يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرَّفْعَةِ فَاَوْلِيائُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ؛3 اي كسي (خدايي) كه خود را به مقام بلند و رفيع اختصاص داد، پس دوستانش به عزّت او عزيز ميباشند.»
آن حضرت در جاي ديگري فرمود: «كُلُّ الْكِبْرِ للّهِ وَحْدَهُ وَلا يَكُونُ في غَيْرِهِ. قالَ اللّهُ تَعالي: «وَللّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنينَ»؛4 بزرگي تماماً از آن خداي يكتا است و در غير او نيست. خداوند متعال ميفرمايد: عزّت از آن خدا و پيامبر و مؤمنين است.»
وقتي كه سرمنشأ واقعي عزّت خداوند است، بدست آوردن عزّت از غير طريق الهي، به هر صورتي كه باشد ذلّت است.
فضيلت تبرّا و تولاّى خالصانه
امام جواد(عليه السلام) روايتى بسيار شريف، پر مغز و پرمحتوا دارد كه قابل تأمّل است:
أوْحَى اللّهُ إِلَى بَعضِ الأَنبياءِ: امّا زُهدُكَ فِى الدّنْيَا فَتَعجِلُكَ الرَّاحَةَ، وَ امّا انقِطَاعُكَ إِلَىَّ فَتَعزُزكَ بِى، و لكن هَلْ عادَيتَ لِي عَدُوّاً أو وَاليتَ لِى وليّا. ( علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 69، ص 238، باب 36، ح 7.)
پيامبرى از پيامبران خدا توجّه يافت كه خدا نعمت بزرگى را به من عطا كرده كه در دنيا زهد دارم و عشق به دنيا را از دل من برداشته است. بالاتر از آن، حالت انقطاع الى اللّه به من داده است كه چه مفهوم بسيار والا، پرمعنا و پرمحتوايى است. انقطاع الى اللّه، يعنى به هيچ چيز جز خدا اميد نداشته باشى. سر و كارت فقط با خدا باشد. از همه چيز بريده و فقط به او پيوسته باشى. خيلى نعمت بزرگى است. وقتى كسى توجّه يابد كه خدا نعمتى به اين عظمت به او داده، لازمه اش اين است كه به ذهن او خطور كند به چه كسى چنين نعمتى داده شده است. چه نعمتى از اين بالاتر؟ نه دلبستگى به دنيا و نه اميد به كسى غير از خدا دارد. هيچ انسى با كسى جز خدا ندارد. خدا مىخواهد دست پيامبرش را بگيرد و باز هم او را بالاتر بياورد؛ از اين رو مىفرمايد: امّا زُهدُكَ فِى الدّنْيَا فَتَعجِلُكَ الرَّاحَةَ.
اين بى رغبتى كه به دنيا دارى و دنبال مال و مكنت دنيا نمى روى، باعث مىشود كه آسوده و راحت باشى؛ چون انسان هر قدر بيشتر به دنيا دل ببندد، گرفتارى و غصه اش بيشتر مىشود. درست است كه زهد، صفت بسيار خوبى است؛ امّا احتمال دارد كه فقط براى خدا نباشد؛ چرا كه زهد پاداش دنيايى، يعنى راحتى و آسودگى دنيايى را در پى دارد.
|)يَا أيّهِا الّذينَ آمَنُوا قُوا أنْفُسكُمْ وَ أهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجَارَةُ … | تحريم:6 |
[اي كسانيكه ايمان آوردهايد! خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگهاست، نگه داريد.]
نمونه اي ديگر از رفتارشناسي ائمه (ع)
يكي از امتيازات ائمه اطهار (ع) نسبت به مخلوقات ديگر، آن است كه علاوه بر آگاهي از احوالات و خصوصيات انسانها، نسبت به رفتار و حركات حيوانات هم آشنا هستند، و اين علم با روانشناسي كه ديگران دارند تفاوت دارد، چون ائمه (ع) به چيزهايي احاطه دارند كه روانشناسان معمولي بدانها احاطه ندارند.
ائمه (ع) ، علاوه بر اينكه دردهاي دروني همه بشر را مي دانستند، اوصاف و رفتار حيوانات را هم مي دانستند و روايات در اين زمينه فراوان است; از جمله آنها روايتي است در خصال صدوق (ره)، كه از امام رضا |(ع) نقل شده است.
«عشق» نيز همانند «ميلجنسي» واژهاي خوشنام نيست. اين هدر دو به دلايلي چند تقدس خود را از دست دادهاند و جلوههاي ناخوشنامشان معروف گشته است. چون خانوادههاي بشنوند که فرزندشان عاشق شده است چنان ميهراسند که گويا کسي آنها را ربوده است. شايد علت اين است که از ميزان ربايندگي عشق تا حدّي آگاهاند. زماني که فردي ربوده ميشود اين احتمال وجود دارد که دستيابي به او ديگربار ممکن نباشد و در روزگار ربودگياش آسيبي ببيند که هرگز برطرف نشود.
شناخت حقيقي عشق
اسرار عشق به همجنس و غيرهمجنس
فوايد و لذت آن
تداخل عشق و ميلجنسي
آميختگي ميلجنسي و گرايشهاي معنوي
شيوة عشق ورزيدن و رموز موفقيت در آن
در جستجوي نيمة دوم خود
اينها مسايلي است که تصميم دارم دربارة آنها با شما گفتگو کنم.
عشق به همان ميزان که لذتآور، حرکتآفرين و آرامش بخش است. هراسانگيز و ويرانگر است. اين هر دو نمونه تأثير تا حدّي بدين بستگي دارد که فرد از عشق چه ميداند، چگونه عاشق ميشود و چطور پيش ميرود!
حقيقت آن است که زندگي ما از آغاز تا فرجام با عشق آميخته است.
آنان که با دانش فيزيک و شيمي آشنايند به خوبي ميدانند که در چرخة آفرينش، نيروي جاذبه و ربانيش (مغناطيس) چگونه نقش ايفا ميکند.
رفتار و انگيزههاي زن همانند آفرينش وي اسرارآميز و شگفتآور است. زن اگر در اصلِ زندگيکردن خود بيهدف باشد حرکات زنانهاش بيهدف و انگيزه نيست. بنابراين، سادهانديشي است اگر گمان شود که علت بيتوجهي بانوان به پوشيدگي اندامشان، فقط سستي ايمان است. از طرفي چون عوامل و انگيزههاي رفتار آنان به طور دقيق و کامل شناسايي نميشود براي درمانش کوششي نتيجهبخش صورت نميگيرد و انتظار ميرود که يک نسخه براي هر نوع رفتار آنان موثر واقع شود.
بيان «عوامل کم توجهي دختران وزنان به پوشيدگي» را در سه گفتار دنبال ميکنيم:
اول:شناخت عوامل فرهنگي و اعتقادي
دوم:تحليل عوامل و انگيزههاي رواني
سوم: شناسايي عوامل اجتماعي
در هر گفتار کوشش شده است تا تحليلها با بيان راهحل همراه باشد و از نشان دادن درد، بدون ارائه درمان، اجتناب شود.
عوامل فرهنگي و اعتقادي
هيچ آيين آسماني به سرکوب غريزه فرمان نداده است. هيچ آيه و حديثي را نميتوان يافت که به مبارزه با ميل- جنسي به معناي سرکوب سفارش کرده باشد. پندارهاي واهي افراد است که تعابير قرآن و حديث را «سرکوب» تفسير ميکند. از مهمترين تعابير قرآن و روايات «جهاد نفس» است که در هيچ کتاب فرهنگ لغت، به معناي سرکوب غريزه نيست.
«لطف خداوند» يا ابراز محروميت و افسردگي؟
تعريف و تحليلهايي که دربارزة «غريزهجنسي» پيشنهاد و ارائه ميشود گاه بدانجا متناقض و متضاد است که انسان پس از ارزيابي آنها به درستي نمي توان تميز دهد که «ميلجنسي» به واقع «لطفخداوند» به بندگان است يا ماية شکنجه و آزار وي! آيا وسيلة آرامش است يا ماية افسردگي و تشديد ناراحتي اعصاب؟
نوع نگاه ما به «ميلجنسي» مهمترين عاملي است که سرنوشت تأثير آن را بر ما معلوم ميسازد. آنکه مبارزه با ميلجنسي را به هر صورت که باشد مهمترين وظيفة ديني خود ميشمرد آنگاه که به ارضاي صحيح ميلجنسي نيز دست يابد، چه بسا به نکوهش خود بپردازد و دچار خودآزاري گردد؛ اما آن که ارضاي صحيح آن را عبادت بشمرد، پس از آن احساس تقّرب خواهد کرد و براي ادامة زندگي شادابتر ميگردد.
از همين جا معلوم ميشود که انتقادکنندگان به جوامع مذهبي به کدام يک از دو تفکر مينگريستهاند. آيا استفاده از لذت حلالي که خداوند آفرينندة آن است جاي نکوهش دارد!
پسماندههاي افکار اشتباه و کهن نوعي احساس ملامت در افراد مذهبي پديد آورده است که ارضاي غريزه را برخلاف عرفان و مهار نفس بدانند. در اين تفکر رعايت جانب اعتدال نيز افراط است و جانب تفريط اعتدال است؛ تا جايي که افرد متديّن گاه برقراري رابطه جنس با همسر را هم امري نه مورد سفارش، که راهي تنها براي رهيدن از گناه و و رنج شهوت ميپندارند! گاه اينان براي رفتار و عقيدة خود شواهدي نيز از آيات و رويات رديف ميکنند.
اين نوع پندار ميان غريزه و عقايد مذهبي کشمکش جانکاه به وجود ميآورد. در حالي که اين غريزه براي آرامش است نه ناراحتي اعصاب. در اسلام کوچکترين اشارهاي به پليدي علاقة جنسي نشده است و نظر به آن است که علاقة جنسي با معنويت جمع شود.