تبليغ درسيره و گفتار عارفان
يكي از آموزه هاي جاودانه قيام حسيني ، عزت نفس ، سربلندي ، آزادگي و رهايي از قيد و بندهاي دنيوي و مادي است . نهضت ماندگار كربلا ، اقدامي فراگير و گسترده و شامل همه حوزه هاي سياسي ، ديني ، اخلاقي و تبليغي بوده است و محورهاي اساسي آن ، اعتلاي كلمه توحيد ، حفظ حريم شريعت و پاسداشت عزّت و افتخار آزادگان مي باشد . مبلغّان ديني نيز با تأسّي به اين سيرۀ پويا و مانا ، بايد عزّت نفس و آزادگي را در همه شئون تبليغي و زندگي رعايت كنند و خود را در برابر نام و نان و مقام ، خوار نسازند . امام عارفان حضرت امام صادق(ع) فرمود : * اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فَوَّضَ اِلَي الْمُؤْمِنِ اُمُورَهُ كُلَّها وَلَمْ يُفَوِّضْ اِلَيْهِ اَنْ يَكُونَ ذَليلاً ، اَما تَسْمَعُ اللهَ تَعالي يَقُولُ : « وَللهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُوُلِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ »/1/ ؛ خداي عزّوجل همه امور بندة مؤمن را به خودش تفويض كرده است ، ولي به او اختيار نداده كه ذليل باشد . آيا نشنيده اي كه خداي تعالي مي فرمايد : عزّت براي خدا و پيغمبر او و مؤمنان است ؟ *//2 مبلّغان شريعت كه ادامه دهندگان راه امامان معصوم(ع) هستند ، بايد گفتار و كردار آنان ، تداعي كننده رفتار عزّت مندانه حسيني و گفتارهاي افتخارآميز مكتب جعفري باشد . « عالم ديني و مرد روحاني بايد طبعي منيع داشته باشد و به پستي نگرايد و همچو قله ساران بلند ، سربلند باشد و بي نياز . طلبه و عالم بايد مقام روحي و متاع معنوي خود را در برابر آنچه در دست مردم دنيادار است ، پست نكند و چشم به دست مردم و دل نگران خوشيها و امور مادّي مردم نباشد . سرفراز باشد و آزاده و درعين فروتني و تواضع ، طبعي بلند داشته باشد.»/3/ تبليغ و هدايت ديگران ، امري افتخار آميز و عزّت بخش است و قصد و نيّت مبلغّان و عالمان وارسته در اين كار ، تقرّب و نزديكي به خدا است .
آنان خواستار اجر و پاداش مادّي در راه تبليغ آيين الهي و ارشاد و هدايت مردمان نيستند ؛ بلكه در مسائل مادّي « عزّت نفس » و « مناعت طبع » دارند و توكّل و چشمداشتشان تنها به خداوند
1- منافقون / 8 . 2- گزيده جامع السعادات ، ص 125 . 3- بيدادگران اقاليم قبله ، ص 220 .
متعّال است . عالم ربّاني شهيد ثاني(ره) درباره عالمان و روحانيون نوشته است : « نبايد برهيچ كس و بر هيچ چيزي متّكي باشند ؛ بلكه بايد زمام امور خود را در زندگاني و رزق و روزي و امثال آن به خداوند متعال واگذار كنند تا از اين رهگذر ، نفحات قدس الهي و الطاف پاكيزه پروردگار و لحظات انس و الفت با خداوند ، بر آنان تجلّي كند و مشكلاتشان حل شده و منظورشان تأمين گردد و امور زندگاني آنان به صلاح آيد . از پيامبر اكرم * روايت شده كه فرمود : خداوند متعال ، عهده دار رزق و روزي طالب علم است و روزي او را از طريق ويژه اي تضمين مي كند كه ساير مردم مشمول اين لطف خاص او نيستند . »/1/ بر اين اساس ، عزّتمندي را مي توان در موارد ذيل جست وجو كرد : * 1- عدم چشمداشت مادي به مردم و درخواست رزق و روزي از آنان ؛ 2- توجه نكردن به عزّت هاي ظاهري ( مقام و مال و شهرت ) ؛ 3- حفظ حرمت تبليغ و لباس روحاني در همه حال ؛ 4- توكّل و چشمداشت از خدا و اولياي الهي ؛ 5- روي گرداني از درگاه اشراف ، ثروتمندان و حاكمان ؛ 6- توجه به سيره و گفتار امامان معصوم(ع) – به خصوص امام حسين(ع) – و عالمان و عارفان ؛ 7- خوار نكردن خود نزد ديگران و توجّه به كرامت و شخصيت خود * . عارف فرهيخته آيت الله بهاء الديني(ره) وقتي از موهبت هاي الهي سخن مي گفت ، به عزّت نفس و پرهيز از تعريف ها و ثناي ديگران اشاره مي كرد . گاهي كه در خدمت ايشان سخن از قداست روحانيّت و حفظ شئون روحاني به ميان مي آمد ديده مي شد كه تأملي از سر ژرف نگري كرده ، پس از لحظاتي مي فرمودند : « قداست روحاني ارزان به دست نيامده تا ارزان از دست بدهيم ؛ بلكه براي به دست آوردن آن ، خون ها ريخته شده و زجرهاي فراوان كشيده شده است . وظيفه كليّۀ طلاب ، حفظ قداست اين لباس با ارزش است . آقايان نبايد نزد روحاني و غير روحاني ، سر خم كنند و براي مال دنيا شأن خود و روحانيت را زايل كنند . بايد تا ممكن است ، قناعت پيشه باشند… . بايد توجّه داشته باشيم كه از نشانه هاي تكامل و عوامل رشد
1- ترجمۀ منيه المريد ، ص 165 .
شخصيت ما ، « مناعت طبع » است ؛ يعني ، از هر كس پول قبول نكنيم و در هرجا كه معركه اي به پا است ، وارد نشويم . »/1/ همچنين ايشان مي فرمودند : « ملاك رشد و سلامت روحاني ، در تحقّق اهداف و آرمان هاي حوزه است . هرگاه افرادي كه به حوزه آمده اند ، پس از مدّتي تحصيل به مرحلۀ تهذيب رسيدند و با دوري از مال دوستي و تجمّل پرستي ، متخلّق به اخلاق ائمه اطهار(ع) شدند ، اين دليل تحقّق اهداف حوزه است . »/2/
* چشم اميد به خدا *
مقصود و هدف اصلي از ارشاد و تبليغ ، هدايت و راهنمايي مردم به سوي نيكي ها ، فضيلت ها ، خيرها و معنويت است و عدم توجّه به زينت و مقامات دنيوي ، داشتن عزّت نفس و مناعت طبع ، سربلندي و آزادگي در جامعه ، روي گرداني از صاحبان زر و زور ، طمع نداشتن در مال و منال ديگران و برتري دادن به معارف ديني ازجمله اين خوبي ها مي باشد. از اين رو خود مبلّغان و عالمان ديني ، بايد بيشتر و پيشتر از همه به اين آموزه ها پايبند باشند و تنها به وظيفه و تكليف الهي خود بينديشند . عالم ربّاني سيد جعفر كشفي(ره) در مدح و ستايش گروهي از مبلغان و اهل وعظ مي فرمايد : « در وعظ و ارشاد مردمان ، اصلاً طمع در كسي ندارند و اجري از كسي نمي خواهند و به مضمون *قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً* كه شيوه و طريقۀ پيغمبران بوده است ، واقف و برقرار مي باشند و بر طريقۀ اخلاص و رضاجويي خداوند در امر خلافت خود مشغول اند و به فرموده * اِنْ اَجْرِيَ اِلاّ عَلَي اللهِ * كه پيغمبران مي فرمودند ، طمع و اميد ايشان در امر وعظ و نصيحت ، در رحمت خداوند و به اجر و ثواب او مي باشدودر مرتبه خلافت خداي و وراثت انبياء و ائمه،ثابت و مستقيم اند.»/3/
* عزّت و افتخار حسيني *
قيام الهي حضرت ابا عبدالله(ع) قيامي عزّتمندانه و افتخار آميز براي احياي آموزه هاي ديني
1- آيت بصيرت ( حاج آقا رضا بهاءالديني ) ، ص 118 و 119 . 2- همان ، ص 75 . 3- ميزان الملوك و الطوئف ، ص 172 و 173
و جلوگيري از انحراف و تباهي بود . آن حضرت در طول قيام ،كاري نكردند كه نشان دهندۀ ضعف ، ذلّت ّ خواري و سستي باشد ؛ بلكه در تمامي حالات و رفتارها ، از موضع عزّت و افتخار برخورد كردند و با سربلندي و آزادگي ، شهد شيرين شهادت را نوشيدند . از اين رو بايسته است كه مبلّغان و واعظان به اين امر مهم توجّه كرده و از بيان مطالب وگفتارهايي كهبه نوعي نشانگر ضعف و خواري آن حضرت است ، به شدّت پرهيز كنند . عالم فرزانه محدّث قمي(ره) درباره وظايف مبلّغ مي نويسد : « مطلبي را كه ذلّت امام حسين(ع) و اهل بيت گران مقامش را برساند ، نگويد ؛ زيرا آن جناب آقا و بزرگ سرفرازان و غيرت مداران بود . آن حضرت جان دادن زير شمشير را بر خواري و ذلّت برگزيد و با نداي بلند ، روز عاشورا فرياد كرد : « اَلا وَ اِنَّ الدَّعِيَّ بْنَ الدَّعِيَّ قَدْرَ كَزَبَيْنَ اثْنَـَيْنِ : بَيْنَ السِّلَّهِ وَ الذِّلَّهِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ يَأبَي اللهُ ذلِكَ لَنا وَ رَسُولِهِ وَ لِلْمؤْمِنينَ ؛ ناپاك و پسر ناپاك ، مرا بر سر دو راهي نگه داشته است . مرگ يا ذلّت نمي دهم . هيهات كه زبوني را قبول كنم . نه خدا به ذلّت من راضي است و نه رسول خدا و نه مردان با ايمان . »/1/ يكي از مسائل مهم در واقعه جانگداز كربلا ، سيرۀ تبليغي عزّتمندانۀ آن حضرت است كه هم در مواجهه با دشمن و هم در حين گفت وگو و سخنراني با اصحاب با وفايش ، از موضع عزّت و افتخار برخورد كردند . آن حضرت در مقابل سپاه كينه و عداوت ، دم فرو نبستند و اظهار عجز و ذلّت و تسليم ننمودند ؛ چنانكه در برابر ياران عاشق خود نيز ، فريبكاري و ظاهر سازي نكرده ، در صدد مخفي كردن حقايق بر نيامدند . يكي از موارد قابل توجّه ، سخنراني شب عاشوراي آن حضرت در جمع ياران پاكدل و مجاهدان راه امامت است . ابا عبدالله(ع) در آن شب ظلماني و پر وحشت ، ضمن شكرگزاري به درگاه الهي و بيان سختي هاي روز بعد ، هم اجازه رخصت دادند و هم تشويق و ترغيب به جانبازي در راه خدا نمودند . شهيد مطهري(ره) در اين زمينه مي نويسد : « از مظاهر درخشندۀ حادثه كربلا و از تجلّيات بزرگ الهي آن ، موضوع جمع كردن حسين بن علي(ع) در شب عاشورا ، اصحاب خود را و سخنراني براي آنها به آن شكل است . بايد در 1- مجلۀ حوزه ، شماره 47 ، ص 94 .
نظر داشت كه اين سخنراني در شب عاشورا است ؛ هنگامي كه عوامل محيط از هر جهت نامساعد و نااميد كننده است . در چنين شرايطي ، هر سردار و رهبري كه تنها مادي فكر كند ، جز لب به شكايت [ باز] كردن كاري ندارد . منطقش اين است كه افسوس ، بخت با ما مساعد نشد… آنچه كه شرايط را براي او ( امام حسين(ع) ) سخت تر مي كند ، اينست كه زنان و فرزندان و خواهرانش تا 24 ساعت ديگر ، اسير دست دشمن مي شوند . براي يك مرد غيور و فداكار اين خيلي ناگوارتر است . در يك همچو شرايطي ديگران چه كرده اند ؟… حسين بن علي(ع) وقتي كه شروع كرد به سخنراني گفت : « اُثْني عَلَي اللهِ اَحْسَنَ الثَّناءِ وَ اَحْمَدُهُ عَلَي السَّراءِ وَ الضَّرّاء . »… با اين همه شرايط نامساعد مادي ، دم از رضا و سازگاري با عوام مي زند! چرا ؟ چون در شرايط معنوي مساعدي زيست مي كند . او اعتقاداً و عملاً موحّد و خداپرست است و به علاوه او به نتيجۀ نهايي كار خود ، آگاه است… هدفش اعلاي كلمۀ حق بود و از اين نظر ، كار خود را بسيار سودمند و مؤثّر مي ديد . »/1/
* عزّت و افتخار واقعي *
« عزّت و افتخار » مخصوص خدا و مؤمنان و تلاش كنندگان در راه او است ، و تجلّي و ظهور اين عزّت ، نه در مقام و مال و جاه ؛ بلكه در كمال و شخصيت آدمي و عمل به وظيفه و تكليف و غلبه نكردن بر منيّتها است . عارف ربّاني ، مرحوم بهاري همداني(ره) در اين زمينه به مبلّغان توصيه مي كند : « طمعِ هر چيز را – لاسيّما راحت نفس خود را – از سر بيرون كرده باشي ؛ غرضي نداشته باشي از حركت خود ( تبليغ ) ، به جز اصلاح عباد و خير خواهي مسلمين و تحمّل جفاي مخلوق و الاّ اگر مقصود جاه و مال و عزّت [ دنيوي] باشد ، مقصود نمي رسدوبه مقصدهم نخواهد رسيد.»/2/ پس بايد مواظب بود و در دام امور فريبا و ظاهري گرفتار نيامد و از موقعيت پيش آمده ، براي اعتلاي كلمۀ اسلام بهره جست . عالم ربّاني آيت
1- حماسۀ حسيني ، ج 3 ، ص 114 و 115 . 2- تذكره المتقين ، ص 118 .
الله شيخ محمد كوهستاني(ره) مي فرمود : « اهل علم در هر زماني ، در معرض اغفال و فريب قرار دارند ؛ منتها زمان ها فرق مي كند . در عصر و زمان ما ، توبيخ و ملامت در كار بود ؛ مي گفتند : شغل قحط است كه انسان آخوند بشود و از همه چيز محروم گردد و بدين وسيله روحيه را سُست مي كردند و اميد ها را مبدَّل به يأس و نااميدي مي نمودند ؛ ولي ما از ملامت و سرزنش آنان اغفال نشديم و با نان و پنير آقا امام زمان(ع) ساختيم ؛ وفا نشان داديم و صفا ديديم . امام عصر و زمان شما ، عصر دانه و دام است ؛ هم حقوق و پول را مطرح مي كنند و هم مقام و پست وعده مي دهند تا شما را فريب دهند ! مراقب باشيد ،نسبت به امام زمان(ع) بي وفايي نكنيد . استقامت كنيد ؛ وفادار باشيد تا به مقصد برسيد.»/1/پس بايد از ابتدا نيّت و قصد خود را اصلاح كرد و دوستي مقام و عزّت ظاهري را از دل بيرون آورد ؛ چنانكه عارف كامل مرحوم آيت الله ملكي تبريزي(ره) دربارۀ امامان جماعت و آزمايش نيّت و قصد آنان مي نويسد : « خود و ميل خود را به امامت ملاحظه كرده و بنگرد كه : آيا به خاطر دوستي مقام و عزّت [ ظاهري] امامت ، به آن راغب است يا به خاطر امر خدا و خشنودي [ او] ؟ اگر ديد در صورتي كه مأمومين او يا كساني كه از امامت او اطلاع دارند ، كم مي باشند ؛ ميل او هم به امامت كمتر است ، يا ببيند رغبت او به امامت اعيان و اشراف و پادشاهان . بيش از رغبت او به امامت ديگران است ، بايد بداند قصدش براي جاه و مقام است يا مخلوط با آن… . »/2/
* روي گرداني از صاحبان مال و مقام *
يكي از نشانه هاي عزّتمندي و سربلندي مبلّغان شريعت ، توجّه نكردن به مال و جاه و مقام توانگران و حاكمان و روي گرداني از صاحبان ثروت ، قدرت و شهرت است . در غير اين صورت ، نهايت خواري و پستي متوجّه آنان شده و از شخصيت و كرامت واقعي دور خواهند شد . حكيم والامقام صدرالمتألهين(ره) در انتقاد از چنيم افرادي مي نويسد : « اين گروه ( 1- برقلّۀ پارسايي ، ص 296 و 297 . 2- المراقبات ، ص 283 .
عالمان بي عمل و ناسكان بي معني ) ، از ياد خدا غافلان اند ؛ كجا اهل دلان اند ! اگر ذرّه اي از نور معرفت در دل ايشان تابيده بودي ، كجا درِ خانۀ ظلمه و اهل دنيا را قبلۀ خود مي ساختند و هميشه با نفس و هوا ، نرد محبّت مي باختند… . همچنين است حال آنها كه خود را از علما مي شمارند و روي از جانب قدس و طلب يقين گردانيده ، متوجه محراب ابواب سلاطين شده اند و ترك اخلاص و توكّل كرده ، طلب روزي و توقّع آن از ديگران مي نمايند . »/1/ عارفان و عالمان وارسته ، همواره از رفت و آمد و ارتباط با صاحبان ثروت و قدرت پرهيز مي كردند و به خطرات و كاستي هاي آن دانا بودند . آنان عزّت ، آزادگي و سعادت خود را در دوري از توانگران و حاكمان مي دانستند و از اين ننگ و رسوايي فرار مي كردند .آيت حقسيد بن طاووس درباره حالات خود مي نويسد : « از جمله گرفتاري هاي من در مخالطت با مردم ، اين بود كه پادشاهان مرا شناختند و به من مهر ورزيدند ؛ چندان كه نزديك بود ، سعادت اين جهاني و آن جهاني من بر باد رود و ميان من و مالك من و صاحب نعمت هاي نهاني و آشكار ، حجاب گردند . آن گاه مرا مي ديدي جامۀ ننگ و رسوايي در بر ، در پي جاه و مقام اين سراي فريب برآمده ام و تو را به سوي هلاك و تباهي و عذاب دوزخ مي كشانم . چيزي كه مرا از خطر اقبال پادشاهان جهان و محبّت آنان ، رهايي بخشيد و از زهرهاي كشندۀ تقرّب به آنان سلامت داشت ، همانا خداي جلّ جلاله بود . پس من آزاد شدۀ اين مالك رحيم شفيق هستم و سبب آن بود كه از آغاز زندگاني ، در دامان جدّم ( ورّام ) و پدرم – قدّس الله ارواحهم و كمّل فلاحهم – بودم كه داعيان به سوي خدا بودند… يكي از مشايخ استاد من ، از من خواست كه به تدريس و تعليم مردم پردازم و در مراجعات آنان فتوا دهم و راه علماي پيشين را بپيمايم… پس آن گاه به اين نكته توجّه كردم و از مبادرت كردن به فتوا ، احساس كراهت نمودم و ترسيدم و پرهيز كردم كه مبادا در كار فتوا قولي بر خلاف گويم و در پي رياست افتم كه منظور از آن تقرّب به حقّ تعالي نباشد . پس از آن امر هولناك كناره گرفتم… ./2/ عارف ربّاني مرحوم بهاري همداني نيزازاين امربه شدّت نهي كرده ، مي فرمايد 1- رسالۀ سه اصل ، ص 46 . 2- برنامۀ سلوك ، ص 200 .
: « اما آنچه كه در زمان ما شايع گشته كه نسبت به توانگران و مالداران اهل دنيا ، فروتني و خضوعي زياد صورت مي گيرد و نام آن را تواضع مي نهند ؛ اين امر اشتباه و مكر ، فريب ، نيرنگ ، چاپلوسي و خواري مورد نكوهش است و اين از جهت تفريط و كوتاهي نمودن در فضيلت تواضع شيوع يافته است . خداوندا ! ما را از اين امر حفظ فرما !/1/ البته ارتباط با صاحبان قدرت و ثروت در جهت اعتلاي دين و احقاق حق – با رعايت تمام جوانب احتياط – اشكالي ندارد . عارف الهي بهاري همداني(ره) گريزان بودن از امرا و حكّام ، مخصوصاً پادشاهان را مورد عنايت قرار داده و سپس مي فرمايد : « بلي اگر بينَه و بين ربّهِ من دونِ اشتباهٍ اين خُلطه را انداخته باشد با آنها ( يعني بين خود و خداي خود بدون ايجاد شبهه ، اين ارتباط را با آنان ايجاد كرده باشد ) ؛ براي اقامۀ نظام نوع و اِعلايِ كلمۀ شرع مبين و قلعو قمع مبدعين ( بدعت گذاران ) و امر به معروف و نهي از منكر ؛ همچنان كه بعضي از اصحاب ائمۀ هدي(ع) بوده اند ، اين بهترين اعمال است . »/2/
* رفتارهاي غير عزّتمندانه *
در گذشته از سوي افرادي به ظاهر روضه خوان و واعظ ، رفتارها و گفتارهاي نادرست و ذليلانه اي صادر مي شد كه كاملاً از شئون و زيّ تبليغ و ارشاد دور بود و كراهت خاطر و ناراحتي بزرگان اهل علم و تبليغ را فراهم مي آورد . مشكل ياد شده ، در زمان حاضر كمتر ديده مي شود و ساحت مبلغان وارسته از اين امور به دور است . سيد جعفر كشفي(ره) در انتقاد از برخي از اهل منبر و وعظ مي نويسد : « اينان با علماي حقاّني – كه به افعال و گفتار آنها رضا نمي شوند و تبعيت نمي كنند – عداوت مي ورزند و افترا مي بندند و سر منبر گداييها مي كنند به بهانه هاي مختلفه و متصنّعه و توزيع بر مردمان مي كنند و چراغ اوّل و دوم قرار مي دهند و هر چراغي را به اسم يكي از ائمه(ع) نامزد مي كنند و از ظالمان و ديگران ، مال مي گيرند و شايد از درويشي كه شام شب را ندارد ، به اكراه و به حكم مي 1- تذكره المتقين ، ص 131 . 2- همان ، ص 95 .
ستانند و شايد كه بر اكثر آنها خمس و زكات واجب مي باشد و علاوه بر ترك دادن آنها ، خمس و زكات را از مردمان مي گيرند و حرام مي خورند و مي پوشند و گاه باشد كه تعصّبها كشند و فتنه ها انگيزند و عوام را بر فتنه و تعصّب اغوا كنند به اسم دينداري و جهاد و تقويت دين ؛ اينها عالم و واعظ به زبان و جاهل و ناعظ در دل و آتش افروز در جهنّم مي باشند . »/1/ يكي از مواردي كه احتمال خواري و منّت در آن مي رود ، گرفتن هديه و مال از ديگران است كه بايد با احتياط كامل همراه باشد . عارف ربّاني مرحوم بهاري همداني در اين زمينه مي نويسد : « همانا آنچه از مال و دارايي كه ديگري به او ( مبلّغ و طلبه ) مي دهد ، اگر بداند كه حرام است ، واجب است كه از آن خودداري كند و اگر كه مالي شبهه ناك يا حلال است و در ازاي آن ، منّتي بر او نهاده مي شود ؛ ترجيح به اين است كه آن را برگرداند و اگر بداند كه هديه اي حلال است و منّتي در آن نيست ، مستحب است كه آن را بپذيرد ؛به خاطر تأسي نمودن به پيامبر * و ائمه(ع) كه هديه را رد نمي كردند . و اگر آن مال از صدقات باشد و او نيز استحقاق آن را داشته باشد ، پس اگر بداند كه صاحب مال ، آن را به خاطر ريا و خودنمايي عطا مي كند ، مي توان گفت كه گرفتن آن جايز نيست . »/2/ يكي ديگر از موارد خواري كه رفتاري نادرست مي باشد ، تواضع و فروتني بي مورد است . علامه ملاّ مهدي نراقي مي نويسد : « براي مؤمن جايز نيست كه خود را ذليل و پست كند ؛ مثلا اگر كفشدوزي بر عالمي وارد شود و آن عالم از جاي خود برخيزد و او را در مكان خود بنشاند و درس و تعليم را ( براي او ) ترك كند چون برخيزد تا در خانه دنبال او بدود ؛ خود را ذليل و خوار كرده است و اين كار ناپسند است . بنابراين حد وسط اين است كه براي امثال خود و كساني كه مرتبۀ ايشان نزديك به او است ، تواضع كند . سزاوار است كه متكبّران را تواضع نكنند ؛ زيرا انكسار و فروتني و تذلّل براي كسي كه متكبّر است ، علاوه بر اين كه تن به پستي و ذلّت دادن است ، موجب گمراهي و زياديِ تكبّرِ خودِ او مي شود .»/3/
1- ميزان الملوك و الطوائف ، ص 17 . 2- تذكره المتقين ، ص 142 . 3- گزيدۀ جاع السعادات ، ص 168 .
* داستان هاي عزّت و افتخار *
1- عالم پرهيزكار شهيد دستغيب(ره) در يكي از درس هاي اخلاقش در روزهاي پنجشنبه ، هنگامي كه درباره قناعت و عزّت نفس سخن مي گفت : براي تأييد فرموده اش داستان زير را نقل كرد : روز اوّل ماه كه خواستم شهريه ( طلاّب ) را بپردازم و تقريباً مبلغ هنگفتي مي شد ، پول ها را شمردم ، متوجّه گشتم يازده هزار و پانصد تومان كم است و من در بازار افراد ثرمتمندِ آشنا نداشتم و بنا هم نداشتم از كسي تقاضا كنم . در اتاق تنها نشسته بودم ، عرض كردم : خدايا ! خودت مي داني كه بنا ندارم به سوي غير تو دست دراز كنم و حال هم اميد و اطمينانم به تو است . لحظاتي بيش نگذشت كه درب منزل را زدند . يك نفر براي حساب وجوهاتش آمد و بيست هزار تومان مديون شد . دست در جيبش كرد و مقداري پول بيرون آورد و گفت : آقا معذرت ميخواهم ، بيش از اين ميسّر نشد . وجه را شمردم ، يازده هزار و پانصد تومان بود . ايشان مي فرمودند : بدانيد كه اگر براي خدا گام برداريد ، خداوند درهاي رزق و مرحمتش را به روي شما مي گشايد ./1/ 2- در احوال فيلسوف بزرگ ، حاج ملاّ هادي سبزواري نوشته اند : از كثرت شهامتي كه داشت ، از هيچ كس چيزي نمي خواست . تحف و هدايا را نيز اصلا قبول نمي كرد . در همۀ عمر ، با كمال زهد و تقوا ، صدّق و صفا ، بي آلايشي و نهايت « عزّت نفس » گذرانيد . به هيچ كس از اكابر و اغنياء اعتنايي نداشت . ناصرالدين شاه در سبزوار به خانه اش رفت و روي حصيري كه فرش اتاق تدريس بود ، نشست و تأليف كتابي را در اصول دين به زبان پارسي درخواست نمود . پس از رفتن ، پانصد تومان به خدمتش فرستاد ، ولي آن مرد منيع الطبع نپذيرفت و نصف آن را به طلاّب و نصف ديگر را به فقرا حواله داد و دستور فرمود كه به سادات ، دو برابر ديگران بدهند ./2/ 3- آيت الله العظمي بروجردي(ره) معتقد بود كه روحاني بايد عزيز باشد و تن به ذلّت ندهد و در برابر ارباب زر و زور سرِ تعظيم فرود نياورد . اگر كسي خدمت ايشان مي رسيد و سهم امام هنگفتي هم مي آورد ؛ ولي شائبۀ تحقير در آن بود ، آن پول را نمي پذيرفت . حتّي رجال و 1- يادوارۀ شهيد آيت الله دستغيب ، ص 22 . 2- ريحانه الادب ، ج 2 ، ص 423 و سيماي .
شخصيت هاي مملكتي معتقد بودند كه وقتي به حضور مرجع اسلام مي آيند ، بايد كمال ادب را داشته باشند . هنگامي كه يكي از رجال معروفِ آن زمان به خدمت ايشان آمده و روي سكّويي كه كمي از سطح مجلس بلندتر بود ، نشست ؛ آيت الله العظمي بروجردي(ره) با ناراحتي فرمودند : بنشين پايين ./1/ 4- يكي از تاجران ايراني ، مبلغي سنگين – به عنوان وجوه شرعي – در نجف خدمت حضرت امام خميني(ره) آورده بود . ضمن تقديم وجه ، گويي در اثر بدآموزي ديگران و ضعف ايمان ، از موضع كسي كه از پول هنگفتي دل كنده و امتياز آن را به ديگري اعطا كرده ، درخواست كرد كه حضرت امام(ره) ، به اصطلاح تخفيفي به ايشان بدهند و مثلاً خمس اتومبيلش را – كه خمس به آن تعلّق گرفته بود – از او نگيرند ! حضرت امام(ره) كلّ وجه را جلوي او گذاشته ، فرمودند : « بردار و برو ؛ شما گمان مي كنيد حالا كه اين پول را اينجا آورده ايد ، منّتي بر ما داريد ؟ نخير اين ما هستيم كه بر شما منّت داريم ؛ چرا كه با پرداخت آن و قبول ما ، شما بريءالذمّه مي شويد و تازه اوّل مسئوليت ما است… .»/2/ 5- نور الدين آذري توسي از عارفانِ عهدِ خويش بود ومدّت چهل سالبر سجّادۀ طاعت به فقر و قناعت و عزّت گذرانيد . روزي سلطان احمد – پادشاه هندوستان – قاصدي با پنجاه هزار دينار نزد وي فرستاد كه وجه را برداشته و نزد او به هند برود . آذري از پذيرفتن وجه خودداري نمود و اين ابيات را سرود و براي سلطان فرستاد :
موسي صفت معاند گاو طبيعتم
چون سامري نه در پي گوسالۀ زرم
خورشيد اگر به نور نهد منّتي مرا
هرگز به مهر جانب خورشيد ننگرم
بر آفتاب سايه نيندازم از زمين
بار غرامت ار بكِشد چرخ اخضرم
1- مردان علم در ميدان عمل ، ج 2 ، ص 418 . 2- در سايۀ آفتاب ، ص 78 .
دنيا چو صفر و معني او هيچ گفته اند
پس بهر هيچ اين همه منّت چرا برم /1/
6- حكيم ميرزا ابوالحسن جلوۀ زواره اي ، با وجود اعتبار اجتماعي و نفوذ سياسي ، هرگز از دولت و وزراي مملكت اضافۀ مرسوم و مقرّري قبول نمي نمود و به احدي براي تأمين معاش زحمت نمي داد و در نهايت سهولت گذران زندگي مي كرد . از اين لحاظ دنيا را خطاب نموده ، مي گويد :
از دولت قناعت خويش زيستم به عزّ
اي واي اگر نبودي اين گون هنر مرا /2/
* نتيجه گيري *
يكي از نشانه هاي عزّتمندي و سربلندي مبلّغان شريعت ، توجّه نكردن به مال و جاه و مقام توانگران و حاكمان و روي گرداني از صاحبان ثروت ، قدرت و شهرت است . در غير اين صورت ، نهايت خواري و پستي متوجّه آنان شده و از شخصيت و كرامت واقعي دور خواهند شد .
1- ناصح صالح ، ص 332 و 333 . 2- همان .