پس از بیان اهمیت معرفت و اخلاص در عمل، در تحصیل ولایت از متعلق معرفت، یعنی آن چه که باید او را شناخت سخن به میان می آید، اولین متعلق معرفت خدا است که انسان باید خدا را با همه اسمای حسنا و صفات جلال و جمال او بشناسد و از طریق شناخت خداوند به او نزدیک شده و مظهر او گردد. امام علی (ع) می فرماید:
اول الدین معرفت و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه[1]؛ شناخت خدا آغاز دین است و کمال معرفتش، تصدیق ذات او و کمال تصدیق ذاتش، توحید و یگانگی او و کمال توحیدش، اخلاص و کمال اخلاص او نفی صفات ممکنات از اوست.مقدّمه
هفتاد روز از حادثه بسيار مهم و تاريخى غدير خم گذشته بود كه رسول مكرّم اسلامصلى الله عليه وآله وسلم ديده از جهان خاكى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملكوت عروج كرد. ارتحال پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ايجاد كرد. بار مصيبت چنان سنگين شد كه بسيارى در حيرت فرو رفته و از خود بيخود گشتند و از تصميمگيرى مناسب و شايسته باز ماندند. جمعى نيز كه از قبل خود را آماده چنين روزى كرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ايجاد گرد و غبار، مناسب يافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره اميدى كه در غدير خم طلوع كرده و آرامبخش دلهاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از ديدگان كم فروغ، محو شد. در ميان ظلمت ارتحال آفتاب، شبپرهها به تكاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانهاى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز كردند؛ غافل از آنكه نور خدا با آن دسيسهها خاموش شدنى نيست.
برخی از این فضایل، غیر اختیاری و خدادادی است؛ یعنی خود حضرت در ایجاد آن فضایل نقشی نداشته اند. همچنان که برخی از فضایل آن حضرت اکتسابی است؛ یعنی به سبب اعمال و رفتاری که خودشان انجام داده اند و به طور اختیاری، آن فضایل را کسب کرده اند. عبادت ها و مناجات ها و رشادت ها و ایثارهای آن حضرت در راه اسلام، همه از سنخ فضایل اختیاری آن حضرت است. همه اینها ویژگی های خاص آن حضرت بود که با اختیار خودشان انجام می گرفت. البته همانند همه مومنان در انجام اعمال صالحشان، آن حضرت در انجام این اعمال از توفیق الهی مدد می جستند، ولی به هر حال انجام فعل از مجرای اراده و اختیار خودشان بود.
با توجه به شبهات مختلفی که امروزه القا می شود ما باید بسیار مراقب باشیم که در مسأله خلافت و امامت تحت تأثیر وسوسه های خناسان قرار نگیریم. از دیدگاه ما شیعیان، خلافت و امامت منصبی الهی است که خدای متعال به اهل بیت (علیه السلام) داده است و مردم نقشی در این زمینه ندارند. به عبارت دیگر، آنان ولایت و حق حاکمیت و مشروعیت خویش را از مردم نمی گیرند بلکه این مسأله با نصب و تعیین خداد متعال انجام می پذیرد. البته برادران اهل تسنن در این مسأله با ما اختلاف نظر داشته و دارند و این امر تازگی ندارد. آنچه تازگی دارد این است که در زمان ما برخی از کسانی که ادعای تشیع دارند منکر این امر شده اند!
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
مهدويت در شمار چند مسئلهى اصلى:
توحيد ،نبوت، امامت ،معاد وعدل از اصول دين است.
” مسئلهى مهدويت در شمار چند مسئلهى اصلى در چرخه و حلقهى معارف عاليهى دينى است؛ مثل مسئلهى نبوت مثلاً، اهميت مسئلهى مهدويت را در اين حد بايد دانست. چرا؟
چون آن چيزى كه مهدويت مبشر آن هست، همان چيزى است كه همهى انبياء، همهى بعثتها براى خاطر آن آمدند و آن ايجاد يك جهان توحيدى و ساخته و پرداختهى بر اساس عدالت و با استفادهى از همهى ظرفيتهائى است كه خداى متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده؛ يك چنين دورانى است ديگر
، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام اللَّه عليه و عجّل اللَّه تعالى فرجه). دوران جامعهى توحيدى است، دوران حاكميت توحيد است، دوران حاكميت حقيقى معنويت و دين بر سراسر زندگى انسانهاست و دوران استقرار عدل به معناى كامل و جامع اين كلمه است. خب، انبياء براى اين آمدند.”
امکان رجعت ازدیدگاه عقل
پیش از آنکه به دلائل قرآنی و حدیثی رجعت بپردازیم، قبلاً امکان چنین پدیدهای را از نظر فلسفی و علمی بررسی میکنیم و آنگاه به سراغ قرآن میرویم.
نخست باید دانست که مسأله رجعت به جهان مادّی با مسألة حیات مجدّد در روز رستاخیز کاملاً مشابهت دارد و رجعت و معاد دو پدیدة همگون هستند،با این تفاوت که رجعت محدودتر بوده و قبل از قیامت به وقوع میپیوندد؛ اما در قیامت همة انسانها برانگیخته شده زندگی ابدی خود را آغاز میکنند. بنابراین کسانی که امکان حیات مجدّد را در روز رستاخیز پذیرفته اند، باید رجعت را که زندگی دوباره در این جهان است ممکن بدانند؛ و از آنجا که روی سخن ما با مسلمانان است و مسلمانان اعتقاد به معاد را از اصول شریعت خود می دانند، بنا بناچار باید امکان رجعت را نیز بپذیرند.
چون انسان کامل همتای قرآن حکیم است آفرینش او به نحو تجلی از ((ام الکتاب)) وتزل از((کتاب مبین))است ومعرفت اوکه همانامساس علمی با آن ذات مقدس است بی طهارت میسور نخواهد بود زیراقران وحقیقت دیگر که معادل باشد از تماس غیرطاهرمصون است (…لا یمسه الاالمطهرون)
گروهی معاصر حضرت امیرالمونین (ع) بودندواوراازنزدیک دیدندیا بعدازشهادت آن حضرت درسنت وسیره او مطالعه کردند لیکنازطهارت روح طرفی نبسته بودندهمه آنهااهل نظرونگاه بودندوهیچکدام ازآنان اهل بصرودیدن نبوده اند.ازروخداونددرباره چنین افرادی به رسول اکرم(ص) فرموده است:(وان تدعوهم الی الهدی لایسمعواوتراهم ینظرون الیک وهم لایبصرون).