راههای ناسالم ارضای میل جنسی
اگر انسان در ارضای انگیزهها زیادهروی کند؛ به گونهای که استفاده از آنها هدف اصلی قرار گیرد، انگیزهها از اهداف اصلی خود دور شدهاند و دیگر وسیلهای برای ادامه زندگی فرد و بقای نوع به شمار نمیآیند؛ بلکه خودشان فی نفسه به هدف نهایی تبدیل میشوند. در این صورت انسان در مهار کردن انگیزههای خود و مسلط بودن بر آنها شکست میخورد و امیال و غرایز بر او حاکم میشوند. یکی از مهمترین انگیزههای فیزیولوژیک که در معرض انحراف قرار دارد، انگیزه جنسی است. میل جنسی مانند سایر نیازها، امری طبیعی است که باید ارضا شود و اصل اولی هم ارضای آن میباشد. با این حال اگر کسی امکان ازدواج ندارد، نباید به راههای ناصواب ارضای میل جنسی رو بیاورد. انحرافاتی که ممکن است در انگیزه جنسی رخ دهد، فراوان است که با توجه به متفاوت بودن تأثیر گذاری هر یک بر انسان، از پرداختن به همه آنها خودداری میکنیم و در این جا به بررسی مهمترین راههایر غیر صحیح ارضای میل جنسی میپردازیم.
به مناسبت فرا رسیدن سومین سالگرد ایراد خطبه تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی در 29 خرداد 88، پژوهشی با موضوع “اصول حاکم بر سبک مدیریت مقام معظم رهبری درکنترل و مهار وقایع انتخابات1388” منتشر شده است. این پژوهش که به قلم “منوچهر محمدی” و ” مسعود معنی پور” نگاشته شده است در شماره اول فصلنامه علمی، پژوهشی پژوهشنامه انقلاب اسلامی در زمستان سال 90 به انتشار رسیده است.
این پژوهش بر آن است تا با رویکردی علمی به بررسی اصول حاکم بر مدیریت رهبر معظم انقلاب اسلامی در مهار و کنترل حوادث فتنه 88 بپردازد:
هدف این مقاله آن است که نشان دهد، عقل عنصر حیاتی و استراتژیک در فرد است و هیچ چیزی بالاتر از آن نیست، نه قلب نه هیچ چیز دیگر و همه چیز باید تحت امامت و مدیریت عقل باشد. این روایات و روایات بسیار دیگر، از مبانی طراحی ابردانش در حوزه عمق استراتژیک است. اینک روایاتی درباره عقل:
۱. اولین مخلوق؛ اولین مخلوق در ساختار خلقت الهی، لزوما برترین مخلوق هم هست:
الف. اولین مخلوق عقل است: رسول الله (ص): «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلُ»
ب. اولین مخلوق رسول الله (ص) است: حضرت محمد (ص): «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي» بحار، ج 1، ص 97. پس وجود نوری رسول الله، همان عقل است.
)وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَايُوقِنُونَ( (1).و از آنان امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مىكردند،چون شكيبايى نمودند و به آيات ما يقين داشتند.
) وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِوَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ( (2). و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، مردم را هدايت مىكردند و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات رابه آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مىكردند.
) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَوَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ( (3).
هنگامى كه خداوند ابراهيم u را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهدة اين آزمايشها بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم. ابراهيم u عرض كرد: ازدودمان من نيز امامانى قرار بده. خداوند فرمود: پيمان من بهستمكاران نمىرسد، (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك ومعصوم باشند، شايسته اين مقاماند).
) أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً((4).
يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر r و خاندانشG) بر آنچه خداوند از فضلش به آنان بخشيده حسد مىورزند؟! ما بهآل ابراهيم u كتاب وحكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم.
امام باقر(عليه السلام) فرمودند:
لا تَنالُ وِلایَتُنا إلاّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ؛
ولایت و شفاعت ما شامل نمی شود مگر افرادی را كه دارای عمل ـ صالح ـ و نیز پرهیز از گناه داشته باشند.
وسائل الشّیعه، ج 11، ص 196
امام صادق (عليهالسلام) فرمودند:
اِذا كانَ يَومُ القيامَةِ بَعَثَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ العالِمَ وَ الْعابِدَ ، فَاِذا وَقَفا بَيْنَ يَدَىِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ قيلَ لِلْعابِدِ : اِنْطَلِقْ اِلَى الْجَنَّةِ وَ قيلَ لِلْعالِمِ : قِف تَشَفَّعْ لِلنّاسِ بِحُسْنِ تَأديبِكَ لَهُمْ؛
هر گاه روز قيامت گردد، خداى عزّوجلّ عالم و عابد را برانگيزاند . پس آنگاه كه در پيشگاه خداوند ايستادند به عابد گفته مىشود : «به سوى بهشت حركت كن»و به عالم گفته مىشود : «بايست و مردم را به خاطر آنكه نيكو ادبشان نمودى،شفاعت كن» .
علل الشرايع، ج 2، ص 394، ح 11
به دنبال استناد به آيات قرآن ، اهل سنّت براى اثبات نظر خود ، به رواياتى نيز استناد مىكنند . در جلسات گذشته چند مورد از روايات مورد استناد آنان را نقل كرديم و عدم تماميّت استدلال آنها را ثابت نموديم . از جمله روايات مورد استناد آنها عبارت بودند از : ـ « أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم »[1] . اصحاب من همانند ستارگان هستند ، از هر كدام پيروى كنيد ، هدايت می شويد .
2 ـ « خير الناس قرني ثمّ الذّين يلونهم ، ثمّ الذين يلونهم »[2] . بهترين مردم هم عصران من هستند ، سپس كسانى كه پس از آنان مىآيند ، سپس كسانى كه در دوره بعد خواهند آمد .