)وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَايُوقِنُونَ( (1).و از آنان امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مىكردند،چون شكيبايى نمودند و به آيات ما يقين داشتند.
) وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِوَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ( (2). و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، مردم را هدايت مىكردند و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات رابه آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مىكردند.
) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَوَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ( (3).
هنگامى كه خداوند ابراهيم u را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهدة اين آزمايشها بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم. ابراهيم u عرض كرد: ازدودمان من نيز امامانى قرار بده. خداوند فرمود: پيمان من بهستمكاران نمىرسد، (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك ومعصوم باشند، شايسته اين مقاماند).
) أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً((4).
يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر r و خاندانشG) بر آنچه خداوند از فضلش به آنان بخشيده حسد مىورزند؟! ما بهآل ابراهيم u كتاب وحكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم. ) وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ( (5).و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند.
آية اخير اشاره به پيامبران گذشته دارد. خداوند دربارة آنان مىفرمايد: ما از ميان نيكان افرادى را بر مىگزينيم.
) إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ( (6). خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد.
همچنين خداوند به حضرت مريمJ مىفرمايد: ما تو را از ميان تمام زنها برگزيديم.
) وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءالْعَالَمِينَ( (7).
فرشتگان گفتند: اى مريم خداوند تو را برگزيده و پاكيزه داشته و بر زنان جهانيان برترى داده است.
داستان بعثت حضرت موسى u :
در رابطه با حضرت موسى ابن عمران u خداوند مىفرمايد: موسىu ساليانى در مدين زندگى و با صفورا ازدواج كرد. سپس قصد بازگشت به مصر را نمود، در ميان راه آثار و درد وضع حمل در همسر او ظاهر گرديد. موسىu در دور دست نورى را مشاهده نمود. وى به خانودهاش فرمود: صبر كنيد تا آتشى براى گرما و يافتن راه بياورم. هنگامى كه موسىu نزديك آتش رسيد، از جانب پروردگار ندا آمد كه ما تو را برگزيديم.
) هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى * إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَاراً لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَامُوسَى * إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى( (8).
آيا داستان موسى به تو رسيده است؟ چنين بود كه از دور آتش ديد و به خانوادهاش گفت: بايستيد كه من آتشى ديدهام،باشد كه اخگرى از آن براى شما بياورم، يا در پرتو آن راه را بازيابم * و چون به نزديك آن رسيد، ندا در داده شد كهاىموسى[u] * همانا من پروردگار تو هستم كفشهايت را (به احترام)از پا بيرون كن و (بدان كه) تو در وادى مقدس طوى هستى * و منتو را برگزيدهام، پس به آن چه وحى مىشود، گوش دل بسپار.
) وَقَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى * وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي * اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلاَ تَنِيَا فِي ذِكْرِي( (9).
سپس كسى را (به غير عمد) كُشتى، و تو را از غم و غصه رهانيديم و چنانكه بايد و شايد آزموديم، سپس چندى در ميان اهل مدين به سر بردى، سپس اى موسى u بهنگام (براى رسالت) آمدى * و تو را براى خودم پروردم * و تو و برادرت نشانههاى معجزهوار مرا ببريد و در ياد كرد من سستى مورزيد.
) وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ موسَى صَعِقاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ * قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَبِكَلاَمِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ((10).
و چون موسى [u] به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، گفت: پروردگارا خود را به من بنمايان تا بر تو بنگرم،خداوند فرمود: هرگز مرا نخواهى ديد، ولى [اگر اصرار مىورزى] به آن كوه بنگر، اگر در جايش استوار ماند، مرا خواهى ديد، پس چون پروردگارش بر كوه تجلّى كرد، آن را پخش و پريشان كرد وموسى [u] بيهوش در افتاد، سپس چون به خود آمد گفت: خداوندا پاك و منزّهى به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمن [به اين حقيقت] هستم * خداوند فرمود: اى موسى [u] بدان كه من تو را به پيامها و كلام خويش بر مردمان برگزيدم، پس آنچه به تو مىبخشم بگير و از سپاسگزاران باش.
اين آيه به داستان حضرت موسىu اشاره مىكند. موسىu سى شب ميهمان خداوند بود، بعد از آن خداوند ده شب ديگر بر آن افزود، حضرت موسىu درخواست كرد كه خداوند را ببيند، امّا خداوند فرمود: اين امر امكان ندارد. كوه را بنگر، اگر كوه توان تجلّى مرا داشت، تو نيز مىتوانى. امّا كوه تاب وتوان اين تجلّى را نداشت و قطعه، قطعه شد. سپس خداوند به موسى u فرمود:تو را از ميان انسانها برگزيدم.
ديگر برگزيدگان خداوند:)وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَاوَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ((11). و كيست كه از آيين ابراهيم [u] روى برتابد، مگر كسى كه سبكسر و سفيه باشد، و ما او را در دنيا برگزيدهايم و او در آخرت از شايستگان است.
)ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا((12). سپس كتاب آسمانى را به بندگانمان كه برگزيده بوديم به ميراث داديم.
) اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ((13). خداوند از ميان فرشتگان و مردمان، پيامبرانى برمىگزيند،بيگمان خداوند شنوايى بينا است.
آية اخير به روشنى بيان مىكند كه مسئله گزينش و انتخاب الهى خاص ومنحصر در انسانها نمىباشد. بلكه خداوند از ميان فرشتگان نيز برگزيدگانى، براى مأموريتهاى خاص دارد. شايد بيان اين مسئله اشارهاى به مقام و عظمت منزلت انسانهاى گزينش شده داشته باشد.
گلچين از ميان برگزيدگان: علاوه بر اين كه خداوند از ميان انسانها برگزيدگانى دارد، از ميان برگزيدگانش نيز مصطفين و منتخبينى دارد. خداوند از ميان برگزيدگانش افرادى را گلچين مىكند، به چند آيه در اين زمينه توجّه فرماييد:
)تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْدَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ((14).
اينان پيامبران هستند كه بعضى را بر بعضى برترى بخشيدهايم، از آنان كسانى هست كه خداوند با او سخن گفته است، و بعضى ازآنان را مرتبه هايى بلند فرا برده است، و عيسى ابن مريم را معجزات آشكار داديم و او را به روح القدس يارى كرديم.
خداوند با همه انبياء مانند حضرت موسىu سخن نگفته است. و همة انبياء همانند حضرت عيسىu مويّد و يارى شده از روح القدس نبودند.
)وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ((15). و اين حجّت ماست كه به ابراهيم [u] در برابر قومش بخشيديم،هر كس را كه بخواهيم مرتبه هايى بلند فرا مىبريم، بيگمان پروردگار تو فرزانة داناست.
خداوند در قرآن كريم در مورد حضرت ابراهيم u مىفرمايد: ابراهيم را بر ديگران برترى داديم. سپس فرزندان حضرت ابراهيم u و پيامبران ديگرى را نام مىبرد كه آنان را نيز، انتخاب كرديم و بر انسانها و پيامبران ديگر برترى داديم.
)وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحاً هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِيالْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ((16).
و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را هدايت كرديم و نيز پيش از آن نوح را هدايت نموديم و داوود و سليمان و يوسف وموسى و هارون [G] را كه از فرزندان او بودند، بدينسان نيكوكاران را جزاء مىدهيم * و نيز زكريّا و يحيى و عيسى والياس [G] را، كه همگى از شايستگان بودند * و نيز اسماعيل ويسع و يونس و لوط [G] را و همگى آنان را بر جهانيان برترى داديم.
پرسشهاى مهم: پس از تأمّل و دقّت در آيات فوق پرسشهايى به ذهن خطور مىكند، بايد به اين پرسشها، پاسخى دقيق داده شود تا بحث ولايت و امامت و مسائل مرتبط به آن روشنتر گردد.
1 – سرّ اينكه حكمت بالغة الهى اقتضاء دارد كه از ميان انسانها برگزيدگانىداشته باشد چيست؟
2 – معيار و ملاك خداوند براى انتخاب و گزينش برگزيدگانش، چيست؟
3 – چرا خداوند گروهى خاص را براى اين مقام برمىگزيند؟
4 – خداوند به برگزيدگانش چه امتيازاتى عنايت مىفرمايد و آنان در پرتوى اين گزينش داراى چه ويژگيهاى مىشوند؟
مقدّمات پاسخ:
پاسخ به پرسشِ نخست نيازمند بيان مقدماتى مىباشد. بدين منظور با توجّه به آيات قرآن كريم، مقدّماتى را بيان مىنماييم تا در ساية آن بتوانيم به پاسخ مناسبى دست يابيم.
1 – همة يكتا پرستان و موحّدين بر اين نظرند كه خالق همه هستى وآفرينش ذات اقدس ربوبى است. در قرآن كريم نيز آيات متعددى بيانگر اينموضوع مىباشد.
) هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِيالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ((17).
اوست خداوند آفريدگار پديد آور صورتگر، او را است نامهاى نيك، آنچه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مىگويد، واوست پيروزمند فرزانه.
2 – فقط ذات اقدس ربوبى نگه دارندة عالم هستى و آفرينش است. قيّوم، نگهدار و نگهبان همه هستى اوست. قيام، برپايى و استوارى همه هستى وابسته به اوست.
)اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ((18).
خداوندى كه جز او خدايى نيست، زندة پاينده )قيّوم( است.
3 – تنها ذات اقدس ربوبى روزى دهندة همة مخلوقات و كائنات است.
)وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ((19).
و هيچ جنبندهاى در زمين نيست مگر آنكه روزى او بر خداونداست و او آرامشگاه و بازگشتگاهشان را مىداند، همه در كتابى مبين ثبت است.
4 – خداوند به همه رموز، اسرار و ظرايف آفرينش آگاه است.
)وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَمِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ((20).
و هيچ ذرّهاى نه در زمين و نه در آسمان از پروردگارت پنهان نيست، و كوچكتر و بزرگتر از اين چيزى نيست مگر آنكه دركتابى مبين )لوح محفوظ( ثبت است.
)أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَأَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍعَلِيمٌ((21).
خداوند هر چه را كه در آسمانها و زمين است مىداند و خداوند به هر چيزى آگاه است.
)إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ((22).
تو داناى رازهاى نهان هستى.
همه اسرار، غيبها و پنهانيها در پيشگاه ذات اقدس حق منكشف و واضح است.
5 – تنها خداوند متعال، قادر مطلق بر همه امور است.
)إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ((23).
خدا بر هر كارى توانا است.
)لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ((24).
فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنها است، از آن خداوند است، او بر هر كارى تواناست.
همة قدرتهاى عالم خلقت در انحصار خداوند متعال است.
6 – فعّال ما يشاء تنها اوست، و هر كارى را كه اراده نمايد، انجام مىدهد.
) فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ( (25).
پروردگارت هر چه خواهد، انجام مىدهد.
هيچ چيزى نمىتواند مانع تحقّق اراده الهى بشود.
7 – خداوند براى افعالش پاسخگوى كسى نيست.
) لاَ يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ ((26).
هيچ كس نمىتواند بر كار او خرده بگيرد، ولى در كارهاى آنان جاى سؤال و ايراد است.
ذات اقدس الهى فيّاض مطلق است، وى خالق و رزّاق و نگهدارندة تمامجهان آفرينش است و بر همه چيز قادر و عالم است و ما فوقى ندارد و در اعمال و افعال خود پاسخگوى كسى نيست.
تبيين فاعليّت خداوند:
با توجّه به آياتى كه بيان نموديم، مطلب ذيل روشن شد.
جهان آفرينش در حيطة قدرت و اختيار خداوند است. هيچ چيزى از او پنهان نيست و بر همة وجود عالم و آگاه است. از سوى ديگر افعال و اتّفاقاتى كه در جهان هستى روى مىدهد را گاهى به خود نسبت مىدهد و مىفرمايد: ما اين كار را انجام داديم و گاهى به ديگران. هنگامى كه خداوند، افعال را به اسباب و وسايط نسبت مىدهد، اين اسباب و ابزار يا داراى شعور و عقل هستند، مانند انبياءF و فرشتگان يا داراى ادراك و قوّة عاقله نمىباشند همانند زلزله و صاعقه. به آياتى در اين زمينه اشاره مىنماييم.
اسباب و وسايط غير ذى شعور:
در قرآن آيات متعددى در رابطه با اقوام گذشته وجود دارد كه خداوند در رابطه با آنان مىفرمايد: بوسيله صاعقه و زلزله هلاك شدند. قوم موسى u شرط پذيرش ايمان را ديدن خداوند قرار دادند، امّا گرفتار صاعقة آسمانى شدند.
)وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُوَأَنتُمْ تَنظُرُونَ((27).
گفتيد اى موسى u ما سخن تو را باور نمىكنيم، مگر آنكه خداوند را آشكارا ببينيم، آنگاه (به چشم خود ) ديديد كه صاعقه بر شما فرود آمد.
)وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ((28).
و ستم پيشگان [مشرك] را بانگ مرگبار فرو گرفت و در خانه و كاشانهشان از پا در آمدند.
)فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ((29).
آنگاه هنگام طلوع آفتاب بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت.
)فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ((30).
آنگاه بامدادان بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت.
)فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ((31).
آن گاه به خاطر كار و كردار شان، صاعقة عذاب رسواگر، آنان رافرو گرفت.
)فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ((32).
آنگاه زلزله ايشان را فرا گرفت و در خانهشان از پا در آمدند.
هنگامى كه حضرت موسى u در برابر فرعون و ساحران ايستاد، ازجانب پروردگار خطاب رسيد: اى موسى u چوپ دستى خود را بينداز تا سحرآنان را ببلعد.
)وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا((33).
و آنچه در دست دارى بينداز تا ساخته هايشان را ببلعد.
در عالم اتّفاقاتى حسّاس، خارق العاده و… روى مىدهد، قرآن كريم از زبان خداوند اين رويدادها را به زلزله، فرياد صاعقه، آتش و يا عصا نسبت مىدهد.
اسباب و وسايط عاقل و ذى شعور:
خداوند گاهى اتّفاقات و افعالى كه در جهان روى مىدهد را به امورذى شعور و عاقل نسبت مىدهد، همانند قبض روح.
)الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ((34).
همانا كه فرشتگان روحشان را مىگيرند در حالى كه پاك وپاكيزهاند.
)الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ((35).
كسانى كه فرشتگان جانشان را مىگيرند و آنان بر خود ستم رواداشتهاند.
)قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ((36).
بگو فرشتة مرگ كه بر شما گماشته شده است، روح شما را مىگيرد.
از اين آيه مىتوان استنباط نمود، هر فردى ملك الموتى خاص به خود را دارد.
در قرآن آياتى وجود دارد كه قبض روح را به خداوند نسبت مىدهد.
)اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا((37).
خداوند جانها را به هنگام مرگ مىگيرد.
)قُلِ اللَّهُ يُحيِّيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إلَى يَوْمِ الْقِيَمةِ لَا رَيْبَ فِيهِوَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ((38).
بگو خداوند است كه شما را زندگى مىبخشد و سپس مىميراند، سپس در روز قيامت كه شكى در فرا رسيدن آن نيست گرد مىآورد.
با آنكه مىدانيم تمام حيات و ممات در دنيا و آخرت بدست خداوند است، امّا در قرآن با دو گونه آيه مواجه مىشويم،
آياتى كه كه قبض روح را به فرشتگان نسبت مىدهد و آياتى كه اين عمل را بهخداوند منتسب مىسازد. چگونه مىتوان اين دو گروه از آيات قرآن كريم را با هم جمع و سازگار نمود؟
در رابطه با حضرت مريمJ قرآن مىفرمايد: رسولى از جانب خودمان بر وى فرستاديم تا به او فرزندى هديه بدهد.
)فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً * … * قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِيّاً((39).
آن گاه روح خويش (جبرئيل) را به سوى او فرستاديم كه به صورت انسانى معتدل به ديده او در آمد … * گفت من فقط فرستاده پروردگار هستم، تا به تو پسرى پاكيزه ببخشم.
نگاهى به داستان حضرت موسى و خضرG:
هنگامى كه حضرت موسىu ، بندهاى از بندگان خاصّ خداوند را ديد (در قرآن نام اين بنده خاص ذكر نشده است، امّا بر اساس روايات او را خضر u مىنامند)(40) كه رحمت خاصّ خداوند شامل وى شده و داراى علوم و اسرارى بود،از وى خواهش نمود تا همنشين و همراهش گردد، اما حضرت خضرu نمىپذيرفت و به حضرت موسى u گفت: تو صبر ندارى، اما حضرت موسىu فرمود: انشاء اللَّه شكيبا خواهم بود. حضرت خضرu كارهايى را انجام مىدهد كه برخى را به خود و برخى را به خداوند نسبت مىدهد.
)فَوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً * قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً * قَالَ إِنَّكَ لَنتَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً * وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً * قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِراً وَلاَ أَعْصِي لَكَ أَمْراً((41).
آنگاه بندهاى از بندگان ما [خضر] را يافتند كه به او رحمتى از سوى خويش ارزانى داشته و از پيشگاه خود به او علم [لدنى] آموخته بوديم * موسى به او گفت: آيا مىتوانم از شما پيروى كنم تا از بينشى كه آموختهاى به من نيز بياموزى؟ [خضر ] گفت: تو هرگز همپاى من صبر نتوانى كرد * و چگونه دربارة چيزى كه به آن علم و احاطه ندارى صبر مىورزى؟ * موسى گفت: ان شاء اللَّه مرا شكيبا خواهى يافت و از امر تو سرپيچى نمىكنم.
حضرت موسىu همراه با حضرت خضرu شد، آنان سوار بر كشتىشدند و حضرت خضرu كشتى را سوراخ كرد و در ميان راه جوانى را كُشت وديوار ويرانى را رايگان دوباره ساخت و در هر سه مورد حضرت موسى u اعتراض نمود.
)فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً … * فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلاَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُّكْراً … * فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَاراً يُرِيدُ أَنْ يَنقَضّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً * قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْراً((42).
پس رهسپار شدند تا آنكه سوار بر كشتى شدند، [خضر] آن راسوراخ كرد. [موسى] گفت: سوراخش كردى كه سر نشينانش را غرق كنى؟ عجب كار هول انگيزى كردى *… * باز رهسپار شدند تا آنكه به جوانى برخوردند و [خضر] او را كشت [موسى] گفت: آيا انسان بيگناهى را بدون آنكه قصاصى در بين باشد كُشتى، به راستى كار ناپسنديدهاى كردى *… * باز رهسپار شدند تا آنكه به اهل شهرى رسيدند و از مردمش خوراكى خواستند،آنان از مهمان كردنشان ابا كردند. سپس ديوارى را در آن جا ديدند كه مىخواست فرو ريزد [خضر] آن را برپا داشت. [موسى] گفت:اگر مىخواستى براى اين كار از آنان مزدى مىگرفتى [خضر] گفت: اينجا ديگر هنگام جدايى بين من و توست، هم اكنون تو را از معناى آن چه بر آن صبر نتوانستى كرد، آگاه مىسازم.
حضرت خضر [u] ، پاسخ حضرت موسى [u] را مىدهد و مىگويد: كشتى را من سوراخ كردم تا از آنان غصب نشود. كشتن آن جوان را ما اراده كرديم (با صيغه جمع). خداوند مىخواست ديوار را بسازيم تا گنجى كه در زير آن نهان است به دست دو جوان يتيم برسد.
)أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً * وَأَمَّا الْغُلاَمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَاناً وَكُفْراً * فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْراً مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْماً * وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلاَمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْراً((43).
امّا آن كشتى متعلّق به بينوايانى بود كه در دريا با آن كار مىكردند پس خواستم ، آن را عيبناك كنم، پادشاهى پيشاروى آنان بود كه هر كشتى سالمى را به زور مىگرفت * و امّا آن جوان پدر ومادرش مؤمن بودند، و ما بيمناك شديم كه مبادا طغيان و كفرى برآنان تحميل كند * و خواستيم كه پروردگارشان به جاى او بر ايشان فرزندى پاك و مهربانتر جانشين گرداند * و امّا آن ديوار متعلّق به دو جوان يتيم در آن شهر بود و زير آن گنجى از آن ايشان بود و پدرشان مردى صالح بود، پروردگارت خواست كه آنان به كمال بلوغشان برسند و آنگاه گنجشان را از آنجا بيرون آورند، كه رحمتى از پروردگارت در حقّ آنان بود و من آن كار را از پيشخودم نكردم، اين معناى چيزى است كه نتوانستى بر آن صبر كنى.
بطور خلاصه حضرت خضر u در رابطه با كشتى مىفرمايد: مىخواستم)اردت( و در بارة قتل جوان مىفرمايد: مىخواستيم )اردنا( و در رابطه با ساختنديوار مىفرمايد: خداوند مىخواست )أراد ربك(.
چرا خداوند افعالى كه در جهان واقع مىشود را گاهى به خود و گاهى بهديگران اعم از ذى شعور يا غير ذى شعور نسبت مىدهد؟
انشاء اللَّه در جلسه آينده به اين پرسش، پاسخ مىدهيم.
پرسشها و پاسخها(44):
1 – آيا معصومينG در اين دنيا نيز تكامل مىيابند؟
حضرات معصومينG داراى دو علم مىباشند، علم موهوب كه از ناحيه خداوند به آنان عطا شده است و علم اكتسابى، علم اكتسابى براى همة انسانها از جمله ائمهG موجب رشد و كمال مىگردد. (براى آگاهى بيشتر به جزوه شماره5 مراجعه فرماييد).
2 – چرا هنگامى كه نام مقدس امام عصر (عجل اللَّه فرجه الشريف) رامىشنويم دست بر سر مىگذاريم و مىايستيم؟
اين سنّت از زمان امام رضا u متعارف شده است، بنابر روايات، حضرتثامن الحجج u هنگامى كه نام شريف امام زمان (عجل اللَّه فرجه) را مىشنونداز جاى بر مىخيزند و دست بر سرشان مىگذارند و سه بار مىفرمايند: «اللّهمعجّل فرجه»(45).
3 – منظور از )ملكاً عظيماً( چيست؟
با توجه به روايات، وجوب اطاعتى كه خداوند براى معصومينG قرارداده است(46).
4 – آيا عدل، جود و بخشش در كنار هم قرار مىگيرند؟
خداوند سبحان ادارة عالم آفرينش را بر اساس عدل قرار داده است. اماجرقههايى از فضل و جود را در عالم آفرينش مىبينيم، اما تجلّى بيشتر آن درعالم آخرت است اگر خداوند بر اساس عدل بخواهد، انسانها را محاسبه نمايد،كمترين كسى نجات خواهد يافت.
5 – آيا خداوند مىدانست، شيطان بر حضرت آدم uسجده نمىكند؟
پاسخ به اين پرسش مربوط به بحث جبر و اختيار مىگردد، اما به طورخلاصه، هيچ چيز از خداوند پنهان و پوشيده نيست.
)لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الْأَرْضِ وَلاَ أَصْغَرُ مِن ذَلِكَوَلاَ أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ((47).
پروردگارم داناى رازهاى نهان، هيچ سنگ ذرهاى در آسمانها وزمين از او پنهان نيست و چيزى كوچكتر از اين و نه بزرگتر نيست مگر آنكه در كتابى مبين [ثبت] است.
علم الهى علّت تامه براى تحقّق اشياء در عالم خارج نيست، يعنى اينكه خداوند مىداند در عالم چه اتّفاقاتى روى مىدهد، سبب و علت تامّه از براى وقوع خارجى آن نمىتواند باشد، ممكن است، علم جزء العلّة باشد اما علّت تامّه نيست.به عنوان نمونه ما به بسيارى از حقايق آگاه هستيم اما صرف علم، به تحقّق خارجى آن منتهى نمىگردد و براى حصول نتيجه بايد اقدام عملى صورت گيرد.
1) سورة سجده، آيه 24.
2) سورة انبياء، آيه 73.
3) سورة بقره، آيه 124.
4) سورة نساء، آيه 54.
5) سورة ص، آيه 47.
6) سورة آل عمران، آيه 33.
7) سورة آل عمران، آيه 42.
8) سورة طه آيات: 9 – 10 – 11 – 12 – 13.
9) سورة طه، آيات 40 – 41 – 42.
10) سورة اعراف، آيات 143 – 144.
11) سورة بقره، آيه 130.
12) سورة فاطر، آيه 32.
13) سورة حج، آيه 75.
14) سورة بقره، آيه 253.
15) سورة انعام، آيه 83.
16) سورة انعام، آيات 84 – 85 – 86.
17) سورة حشر، آيه 24.
18) سورة بقره، آيه 255.
19) سورة هود، آيه 6.
20) سورة يونس، آيه 61.
21) سورة مائده، آيه 97.
22) سورة مائده، آيه 109.
23) سورة بقره، آيه 20.
24) سورة مائده، آيه 120.
25) سورة هود، آيه 107.
26) سورة انبياء، آيه 23.
27) سورة بقره، آيه 55.
28) سورة هود، آيه 67.
29) سورة حجر، آيه 73.
30) سورة حجر، آيه 83.
31) سورة فصلت، آيه 17.
32) سورة اعراف، آيه 78.
33) سورة طه، آيه 69.
34) سورة نحل، آيه 32.
35) سورة نحل، آيه 28.
36) سورة سجده، آيه 11.
37) سورة زمر، آيه 42.
38) سورة جاثيه، آيه 26.
39) سورة مريم، آيات 19 و 17.
40) علل الشرايع، صفحه 32 و 31.
41) سورة كهف، آيات 69 الى 65.
42) سورة كهف، آيات 78 الى 74 * 77 الى 71.
43) سورة كهف، آيات 79 – 80 – 81 – 82.
44) در اين قسمت سؤالاتى كه به صورت كتبى از محضر استاد (دام ظله) شده است را همراه با پاسخ ايشان ملاحظه مىفرماييد.
45) مستدرك سفينة البحار، جلد 8 صفحه 626.
46) كافي، جلد 1 صفحه 206.
47) سورة سباء، آيه 3.