امامان تأثير گذاران در عالم خلقت

چگونگى انتخاب امام  :

)وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَايُوقِنُونَ( (1).و از آنان امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى‏كردند،چون شكيبايى نمودند و به آيات ما يقين داشتند.

) وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِوَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ( (2). و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، مردم را هدايت ‏مى‏كردند و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات رابه آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مى‏كردند.

) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ‏وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ( (3).

هنگامى كه خداوند ابراهيم u را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهدة اين آزمايشها بر آمد، خداوند به او فرمود: من ‏تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم. ابراهيم u عرض كرد: ازدودمان من نيز امامانى قرار بده. خداوند فرمود: پيمان من به‏ستمكاران نمى‏رسد، (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك ومعصوم باشند، شايسته اين مقام‏اند).

) أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ ‏الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً((4).

يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر r و خاندانشG) بر آنچه‏ خداوند از فضلش به آنان بخشيده حسد مى‏ورزند؟! ما به‏آل ‏ابراهيم u  كتاب وحكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم. ) وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ( (5).و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند.

آية اخير اشاره به پيامبران گذشته دارد. خداوند دربارة آنان مى‏فرمايد: ما از ميان نيكان افرادى را بر مى‏گزينيم.

) إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ( (6). خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد.

همچنين خداوند به حضرت مريمJ مى‏فرمايد: ما تو را از ميان تمام ‏زنها برگزيديم.

) وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءالْعَالَمِينَ( (7).

فرشتگان گفتند: اى مريم خداوند تو را برگزيده و پاكيزه داشته و بر زنان جهانيان برترى داده است.

داستان بعثت حضرت موسى u :

در رابطه با حضرت موسى ابن عمران u خداوند مى‏فرمايد: موسىu ‏ساليانى در مدين زندگى و با صفورا ازدواج كرد. سپس قصد بازگشت به مصر را نمود، در ميان راه آثار و درد وضع حمل در همسر او ظاهر گرديد. موسىu در دور دست نورى را مشاهده نمود. وى به خانوده‏اش فرمود: صبر كنيد تا آتشى ‏براى گرما و يافتن راه بياورم. هنگامى كه موسى‏u نزديك آتش رسيد، از جانب ‏پروردگار ندا آمد كه ما تو را برگزيديم.

) هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى * إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ‏ نَاراً لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَامُوسَى * إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى( (8).

آيا داستان موسى به تو رسيده است؟ چنين بود كه از دور آتش ديد و به خانواده‏اش گفت: بايستيد كه من آتشى ديده‏ام،باشد كه اخگرى از آن براى شما بياورم، يا در پرتو آن راه را بازيابم * و چون به نزديك آن رسيد، ندا در داده شد كه‏اى‏موسى[u] * همانا من پروردگار تو هستم كفشهايت را (به احترام)از پا بيرون كن و (بدان كه) تو در وادى مقدس طوى هستى * و من‏تو را برگزيده‏ام، پس به آن چه وحى مى‏شود، گوش دل بسپار.

) وَقَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ‏ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى * وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي * اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ ‏بِآيَاتِي وَلاَ تَنِيَا فِي ذِكْرِي( (9).

سپس كسى را (به غير عمد) كُشتى، و تو را از غم و غصه رهانيديم ‏و چنانكه بايد و شايد آزموديم، سپس چندى در ميان اهل مدين ‏به سر بردى، سپس اى موسى u بهنگام (براى رسالت) آمدى * و تو را براى خودم پروردم * و تو و برادرت نشانه‏هاى‏ معجزه‏وار مرا ببريد و در ياد كرد من سستى مورزيد.

) وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن‏ تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ‏ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ موسَى صَعِقاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ * قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِي ‏وَبِكَلاَمِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ((10).

و چون موسى [u] به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن‏ گفت، گفت: پروردگارا خود را به من بنمايان تا بر تو بنگرم،خداوند فرمود: هرگز مرا نخواهى ديد، ولى [اگر اصرار مى‏ورزى] به آن كوه بنگر، اگر در جايش استوار ماند، مرا خواهى ديد، پس ‏چون پروردگارش بر كوه تجلّى كرد، آن را پخش و پريشان كرد وموسى [u] بيهوش در افتاد، سپس چون به خود آمد گفت: خداوندا پاك و منزّهى به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمن [به اين حقيقت] هستم * خداوند فرمود: اى موسى [u]  بدان كه ‏من تو را به پيامها و كلام خويش بر مردمان برگزيدم، پس آنچه ‏به تو مى‏بخشم بگير و از سپاسگزاران باش.

اين آيه به داستان حضرت موسىu اشاره مى‏كند. موسىu سى شب‏ ميهمان خداوند بود، بعد از آن خداوند ده شب ديگر بر آن افزود، حضرت ‏موسى‏u درخواست كرد كه خداوند را ببيند، امّا خداوند فرمود: اين امر امكان‏ ندارد. كوه را بنگر، اگر كوه توان تجلّى مرا داشت، تو نيز مى‏توانى. امّا كوه تاب وتوان اين تجلّى را نداشت و قطعه، قطعه شد. سپس خداوند به موسى u فرمود:تو را از ميان انسانها برگزيدم.

ديگر برگزيدگان خداوند:)وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَاوَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ((11). و كيست كه از آيين ابراهيم [u] روى برتابد، مگر كسى كه ‏سبكسر و سفيه باشد، و ما او را در دنيا برگزيده‏ايم و او در آخرت از شايستگان است.

)ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا((12). سپس كتاب آسمانى را به بندگانمان كه برگزيده بوديم به ميراث داديم.

) اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ((13). خداوند از ميان فرشتگان و مردمان، پيامبرانى برمى‏گزيند،بيگمان خداوند شنوايى بينا است.

آية اخير به روشنى بيان مى‏كند كه مسئله گزينش و انتخاب الهى خاص ومنحصر در انسانها نمى‏باشد. بلكه خداوند از ميان فرشتگان نيز برگزيدگانى، براى ‏مأموريتهاى خاص دارد. شايد بيان اين مسئله اشاره‏اى به مقام و عظمت منزلت ‏انسانهاى گزينش شده داشته باشد.

گلچين از ميان برگزيدگان:  علاوه بر اين كه خداوند از ميان انسانها برگزيدگانى دارد، از ميان ‏برگزيدگانش نيز مصطفين و منتخبينى دارد. خداوند از ميان برگزيدگانش افرادى ‏را گلچين مى‏كند، به چند آيه در اين زمينه توجّه فرماييد:

)تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ‏دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ((14).

اينان پيامبران هستند كه بعضى را بر بعضى برترى بخشيده‏ايم، از آنان كسانى هست كه خداوند با او سخن گفته است، و بعضى ازآنان را مرتبه هايى بلند فرا برده است، و عيسى ابن مريم را معجزات آشكار داديم و او را به روح القدس يارى كرديم.

خداوند با همه انبياء مانند حضرت موسىu سخن نگفته است. و همة‏ انبياء همانند حضرت عيسىu مويّد و يارى شده از روح القدس نبودند.

)وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ‏ حَكِيمٌ عَلِيمٌ((15). و اين حجّت ماست كه به ابراهيم [u] در برابر قومش بخشيديم،هر كس را كه بخواهيم مرتبه هايى بلند فرا مى‏بريم، بيگمان ‏پروردگار تو فرزانة داناست.

خداوند در قرآن كريم در مورد حضرت ابراهيم u مى‏فرمايد: ابراهيم را بر ديگران برترى داديم. سپس فرزندان حضرت ابراهيم u و پيامبران ديگرى‏ را نام مى‏برد كه آنان را نيز، انتخاب كرديم و بر انسانها و پيامبران ديگر برترى ‏داديم.

)وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحاً هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ‏ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي‏الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ((16).

و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را هدايت كرديم و نيز پيش از آن نوح را هدايت نموديم و داوود و سليمان و يوسف وموسى و هارون [G] را كه از فرزندان او بودند، بدين‏سان ‏نيكوكاران را جزاء مى‏دهيم * و نيز زكريّا و يحيى و عيسى والياس [G] را، كه همگى از شايستگان بودند * و نيز اسماعيل ويسع و يونس و لوط [G] را و همگى آنان را بر جهانيان برترى داديم.

پرسشهاى مهم: پس از تأمّل و دقّت در آيات فوق پرسشهايى به ذهن خطور مى‏كند، بايد به اين پرسشها، پاسخى دقيق داده شود تا بحث ولايت و امامت و مسائل مرتبط به آن روشن‏تر گردد.

1 – سرّ اينكه حكمت بالغة الهى اقتضاء دارد كه از ميان انسانها برگزيدگانى‏داشته باشد چيست؟

2 – معيار و ملاك خداوند براى انتخاب و گزينش برگزيدگانش، چيست؟

3 – چرا خداوند گروهى خاص را براى اين مقام برمى‏گزيند؟

4 – خداوند به برگزيدگانش چه امتيازاتى عنايت مى‏فرمايد و آنان در پرتوى اين گزينش داراى چه ويژگيهاى مى‏شوند؟

مقدّمات پاسخ:

پاسخ به پرسشِ نخست نيازمند بيان مقدماتى مى‏باشد. بدين منظور با توجّه به آيات قرآن كريم، مقدّماتى را بيان مى‏نماييم تا در ساية آن بتوانيم به‏ پاسخ مناسبى دست يابيم.

1 – همة يكتا پرستان و موحّدين بر اين نظرند كه خالق همه هستى وآفرينش ذات اقدس ربوبى است. در قرآن كريم نيز آيات متعددى بيانگر اين‏موضوع مى‏باشد.

) هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي‏السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ((17).

اوست خداوند آفريدگار پديد آور صورتگر، او را است نامهاى ‏نيك، آنچه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مى‏گويد، واوست پيروزمند فرزانه.

2 – فقط ذات اقدس ربوبى نگه دارندة عالم هستى و آفرينش است. قيّوم، نگهدار و نگهبان همه هستى اوست. قيام، برپايى و استوارى همه هستى وابسته ‏به اوست.

)اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ((18).

خداوندى كه جز او خدايى نيست، زندة پاينده )قيّوم( است.

3 – تنها ذات اقدس ربوبى روزى دهندة همة مخلوقات و كائنات است.

)وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ((19).

و هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست مگر آنكه روزى او بر خداونداست و او آرامشگاه و بازگشتگاهشان را مى‏داند، همه در كتابى‏ مبين ثبت است.

4 – خداوند به همه رموز، اسرار و ظرايف آفرينش آگاه است.

)وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَمِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ((20).

و هيچ ذرّه‏اى نه در زمين و نه در آسمان از پروردگارت پنهان ‏نيست، و كوچكتر و بزرگتر از اين چيزى نيست مگر آنكه دركتابى مبين )لوح محفوظ( ثبت است.

)أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَأَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍعَلِيمٌ((21).

خداوند هر چه را كه در آسمانها و زمين است مى‏داند و خداوند به هر چيزى آگاه است.

)إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ((22).

تو داناى رازهاى نهان هستى.

همه اسرار، غيبها و پنهانيها در پيشگاه ذات اقدس حق منكشف و واضح‏ است.

5 – تنها خداوند متعال، قادر مطلق بر همه امور است.

)إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ((23).

خدا بر هر كارى توانا است.

)لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ((24).

فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنها است، از آن ‏خداوند است، او بر هر كارى تواناست.

همة قدرتهاى عالم خلقت در انحصار خداوند متعال است.

6 – فعّال ما يشاء تنها اوست، و هر كارى را كه اراده نمايد، انجام مى‏دهد.

) فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ( (25).

پروردگارت هر چه خواهد، انجام مى‏دهد.

هيچ چيزى نمى‏تواند مانع تحقّق اراده الهى بشود.

7 – خداوند براى افعالش پاسخگوى كسى نيست.

) لاَ يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ ((26).

هيچ كس نمى‏تواند بر كار او خرده بگيرد، ولى در كارهاى آنان ‏جاى سؤال و ايراد است.

ذات اقدس الهى فيّاض مطلق است، وى خالق و رزّاق و نگهدارندة تمام‏جهان آفرينش است و بر همه چيز قادر و عالم است و ما فوقى ندارد و در اعمال و افعال خود پاسخگوى كسى نيست.

تبيين فاعليّت خداوند:

با توجّه به آياتى كه بيان نموديم، مطلب ذيل روشن شد.

جهان آفرينش در حيطة قدرت و اختيار خداوند است. هيچ چيزى از او پنهان نيست و بر همة وجود عالم و آگاه است. از سوى ديگر افعال و اتّفاقاتى كه‏ در جهان هستى روى مى‏دهد را گاهى به خود نسبت مى‏دهد و مى‏فرمايد: ما اين‏ كار را انجام داديم و گاهى به ديگران. هنگامى كه خداوند، افعال را به اسباب و وسايط نسبت مى‏دهد، اين اسباب و ابزار يا داراى شعور و عقل هستند، مانند انبياءF و فرشتگان يا داراى ادراك و قوّة عاقله نمى‏باشند همانند زلزله و صاعقه. به ‏آياتى در اين زمينه اشاره مى‏نماييم.

اسباب و وسايط غير ذى شعور:

در قرآن آيات متعددى در رابطه با اقوام گذشته وجود دارد كه خداوند در رابطه با آنان مى‏فرمايد: بوسيله صاعقه و زلزله هلاك شدند. قوم موسى u ‏شرط پذيرش ايمان را ديدن خداوند قرار دادند، امّا گرفتار صاعقة آسمانى شدند.

)وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُوَأَنتُمْ تَنظُرُونَ((27).

گفتيد اى موسى u ما سخن تو را باور نمى‏كنيم، مگر آنكه ‏خداوند را آشكارا ببينيم، آنگاه (به چشم خود ) ديديد كه صاعقه‏ بر شما فرود آمد.

)وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ((28).

و ستم پيشگان [مشرك] را بانگ مرگبار فرو گرفت و در خانه و كاشانه‏شان از پا در آمدند.

)فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ((29).

آنگاه هنگام طلوع آفتاب بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت.

)فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ((30).

آنگاه بامدادان بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت.

)فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ((31).

آن گاه به خاطر كار و كردار شان، صاعقة عذاب رسواگر، آنان رافرو گرفت.

)فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ((32).

آنگاه زلزله ايشان را فرا گرفت و در خانه‏شان از پا در آمدند.

هنگامى كه حضرت موسى u در برابر فرعون و ساحران ايستاد، ازجانب پروردگار خطاب رسيد: اى موسى u چوپ دستى خود را بينداز تا سحرآنان را ببلعد.

)وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا((33).

و آنچه در دست دارى بينداز تا ساخته هايشان را ببلعد.

در عالم اتّفاقاتى حسّاس، خارق العاده و… روى مى‏دهد، قرآن كريم از زبان خداوند اين رويدادها را به زلزله، فرياد صاعقه، آتش و يا عصا نسبت‏ مى‏دهد.

اسباب و وسايط عاقل و ذى شعور:

خداوند گاهى اتّفاقات و افعالى كه در جهان روى مى‏دهد را به امورذى‏ شعور و عاقل نسبت مى‏دهد، همانند قبض روح.

)الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ((34).

همانا كه فرشتگان روحشان را مى‏گيرند در حالى كه پاك وپاكيزه‏اند.

)الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ((35).

كسانى كه فرشتگان جانشان را مى‏گيرند و آنان بر خود ستم رواداشته‏اند.

)قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ((36).

بگو فرشتة مرگ كه بر شما گماشته شده است، روح شما را مى‏گيرد.

از اين آيه مى‏توان استنباط نمود، هر فردى ملك الموتى خاص به خود را دارد.

در قرآن آياتى وجود دارد كه قبض روح را به خداوند نسبت مى‏دهد.

)اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا((37).

خداوند جانها را به هنگام مرگ مى‏گيرد.

)قُلِ اللَّهُ يُحيِّيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إلَى يَوْمِ الْقِيَمةِ لَا رَيْبَ فِيهِ‏وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ((38).

بگو خداوند است كه شما را زندگى مى‏بخشد و سپس‏ مى‏ميراند، سپس در روز قيامت كه شكى در فرا رسيدن آن نيست‏ گرد مى‏آورد.

با آنكه مى‏دانيم تمام حيات و ممات در دنيا و آخرت بدست خداوند است، امّا در قرآن با دو گونه آيه مواجه مى‏شويم،

آياتى كه كه قبض روح را به فرشتگان نسبت مى‏دهد و آياتى كه اين عمل را به‏خداوند منتسب مى‏سازد. چگونه مى‏توان اين دو گروه از آيات قرآن كريم را با هم ‏جمع و سازگار نمود؟

در رابطه با حضرت مريمJ قرآن مى‏فرمايد: رسولى از جانب خودمان‏ بر وى فرستاديم تا به او فرزندى هديه بدهد.

)فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً * … * قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ‏ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِيّاً((39).

آن گاه روح خويش (جبرئيل) را به سوى او فرستاديم كه به ‏صورت انسانى معتدل به ديده او در آمد … * گفت من فقط فرستاده پروردگار هستم، تا به تو پسرى پاكيزه ببخشم.

نگاهى به داستان حضرت موسى و خضرG:

هنگامى كه حضرت موسىu ، بنده‏اى از بندگان خاصّ خداوند را ديد (در قرآن نام اين بنده خاص ذكر نشده است، امّا بر اساس روايات او را خضر u ‏مى‏نامند)(40) كه رحمت خاصّ خداوند شامل وى شده و داراى علوم و اسرارى بود،از وى خواهش نمود تا همنشين و همراهش گردد، اما حضرت خضرu نمى‏پذيرفت و به حضرت موسى u گفت: تو صبر ندارى، اما حضرت موسى‏u فرمود: انشاء اللَّه شكيبا خواهم بود. حضرت خضرu كارهايى را انجام‏ مى‏دهد كه برخى را به خود و برخى را به خداوند نسبت مى‏دهد.

)فَوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً * قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً *  قَالَ إِنَّكَ لَن‏تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً * وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً * قَالَ ‏سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِراً وَلاَ أَعْصِي لَكَ أَمْراً((41).

آنگاه بنده‏اى از بندگان ما [خضر] را يافتند كه به او رحمتى از سوى‏ خويش ارزانى داشته و از پيشگاه خود به او علم [لدنى] آموخته ‏بوديم * موسى به او گفت: آيا مى‏توانم از شما پيروى كنم تا از بينشى كه آموخته‏اى به من نيز بياموزى؟ [خضر ] گفت: تو هرگز همپاى من صبر نتوانى كرد * و چگونه دربارة چيزى كه به آن علم‏ و احاطه ندارى صبر مى‏ورزى؟ * موسى گفت: ان شاء اللَّه مرا شكيبا خواهى يافت و از امر تو سرپيچى نمى‏كنم.

حضرت موسىu همراه با حضرت خضرu شد، آنان سوار بر كشتى‏شدند و حضرت خضرu  كشتى را سوراخ كرد و در ميان راه جوانى را كُشت وديوار ويرانى را رايگان دوباره ساخت و در هر سه مورد حضرت موسى u ‏اعتراض نمود.

)فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً … * فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلاَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُّكْراً … * فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَاراً يُرِيدُ أَنْ يَنقَضّ‏ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً * قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ ‏سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْراً((42).

پس رهسپار شدند تا آنكه سوار بر كشتى شدند، [خضر] آن راسوراخ كرد. [موسى] گفت: سوراخش كردى كه سر نشينانش را غرق كنى؟ عجب كار هول انگيزى كردى *… * باز رهسپار شدند تا آنكه به جوانى برخوردند و [خضر] او را كشت [موسى] گفت: آيا انسان بيگناهى را بدون آنكه قصاصى در بين باشد كُشتى، به راستى كار ناپسنديده‏اى كردى *… * باز رهسپار شدند تا آنكه به اهل شهرى رسيدند و از مردمش خوراكى خواستند،آنان از مهمان كردنشان ابا كردند. سپس ديوارى را در آن جا ديدند كه مى‏خواست فرو ريزد [خضر] آن را برپا داشت. [موسى] گفت:اگر مى‏خواستى براى اين كار از آنان مزدى مى‏گرفتى [خضر] گفت: اينجا ديگر هنگام جدايى بين من و توست، هم اكنون تو را از معناى آن چه بر آن صبر نتوانستى كرد، آگاه مى‏سازم.

حضرت خضر [u] ، پاسخ حضرت موسى [u] را مى‏دهد و مى‏گويد: كشتى را من سوراخ كردم تا از آنان غصب نشود. كشتن ‏آن جوان را ما اراده كرديم (با صيغه جمع). خداوند مى‏خواست‏ ديوار را بسازيم تا گنجى كه در زير آن نهان است به دست دو جوان‏ يتيم برسد.

)أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ‏ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً * وَأَمَّا الْغُلاَمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ‏ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَاناً وَكُفْراً * فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْراً مِّنْهُ‏ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْماً * وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلاَمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ ‏تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ ‏تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْراً((43).

امّا آن كشتى متعلّق به بينوايانى بود كه در دريا با آن كار مى‏كردند پس خواستم ، آن را عيبناك كنم، پادشاهى پيشاروى آنان بود كه ‏هر كشتى سالمى را به زور مى‏گرفت * و امّا آن جوان پدر ومادرش مؤمن بودند، و ما بيمناك شديم كه مبادا طغيان و كفرى برآنان تحميل كند * و خواستيم كه پروردگارشان به جاى او بر ايشان  ‏فرزندى پاك و مهربانتر جانشين گرداند * و امّا آن ديوار متعلّق به ‏دو جوان يتيم در آن شهر بود و زير آن گنجى از آن ايشان بود و پدرشان مردى صالح بود، پروردگارت خواست كه آنان به كمال ‏بلوغشان برسند و آنگاه گنجشان را از آنجا بيرون آورند، كه ‏رحمتى از پروردگارت در حقّ آنان بود و من آن كار را از پيش‏خودم نكردم، اين معناى چيزى است كه نتوانستى بر آن صبر كنى.

بطور خلاصه حضرت خضر u در رابطه با كشتى مى‏فرمايد: مى‏خواستم)اردت( و در بارة قتل جوان مى‏فرمايد: مى‏خواستيم )اردنا( و در رابطه با ساختن‏ديوار مى‏فرمايد: خداوند مى‏خواست )أراد ربك(.

چرا خداوند افعالى كه در جهان واقع مى‏شود را گاهى به خود و گاهى به‏ديگران اعم از ذى شعور يا غير ذى شعور نسبت مى‏دهد؟

انشاء اللَّه در جلسه آينده به اين پرسش، پاسخ مى‏دهيم.

پرسشها و پاسخها(44):

1 – آيا معصومين‏G در اين دنيا نيز تكامل مى‏يابند؟

حضرات معصومين‏G داراى دو علم مى‏باشند، علم موهوب كه از ناحيه ‏خداوند به آنان عطا شده است و علم اكتسابى، علم اكتسابى براى همة انسانها از جمله ائمه‏G موجب رشد و كمال مى‏گردد. (براى آگاهى بيشتر به جزوه شماره5 مراجعه فرماييد).

2 – چرا هنگامى كه نام مقدس امام عصر (عجل اللَّه فرجه الشريف) رامى‏شنويم دست بر سر مى‏گذاريم و مى‏ايستيم؟

اين سنّت از زمان امام رضا u متعارف شده است، بنابر روايات، حضرت‏ثامن الحجج u هنگامى كه نام شريف امام زمان (عجل اللَّه فرجه) را مى‏شنونداز جاى بر مى‏خيزند و دست بر سرشان مى‏گذارند و سه بار مى‏فرمايند: «اللّهم‏عجّل فرجه»(45).

3 – منظور از )ملكاً عظيماً( چيست؟

با توجه به روايات، وجوب اطاعتى كه خداوند براى معصومين‏‏G قرارداده است(46).

4 – آيا عدل، جود و بخشش در كنار هم قرار مى‏گيرند؟

خداوند سبحان ادارة عالم آفرينش را بر اساس عدل قرار داده است. اماجرقه‏هايى از فضل و جود را در عالم آفرينش مى‏بينيم، اما تجلّى بيشتر آن درعالم آخرت است اگر خداوند بر اساس عدل بخواهد، انسانها را محاسبه نمايد،كمترين كسى نجات خواهد يافت.

5 – آيا خداوند مى‏دانست، شيطان بر حضرت آدم uسجده نمى‏كند؟

پاسخ به اين پرسش مربوط به بحث جبر و اختيار مى‏گردد، اما به طورخلاصه، هيچ چيز از خداوند پنهان و پوشيده نيست.

)لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الْأَرْضِ وَلاَ أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ‏وَلاَ أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ((47).

پروردگارم داناى رازهاى نهان، هيچ سنگ ذره‏اى در آسمانها وزمين از او پنهان نيست و چيزى كوچكتر از اين و نه بزرگتر نيست‏ مگر آنكه در كتابى مبين [ثبت] است.

علم الهى علّت تامه براى تحقّق اشياء در عالم خارج نيست، يعنى اينكه‏ خداوند مى‏داند در عالم چه اتّفاقاتى روى مى‏دهد، سبب و علت تامّه از براى وقوع ‏خارجى آن نمى‏تواند باشد، ممكن است، علم جزء العلّة باشد اما علّت تامّه نيست.به عنوان نمونه ما به بسيارى از حقايق آگاه هستيم اما صرف علم، به تحقّق‏ خارجى آن منتهى نمى‏گردد و براى حصول نتيجه بايد اقدام عملى صورت گيرد.

1) سورة سجده، آيه 24.

2) سورة انبياء، آيه 73.

3) سورة بقره، آيه 124.

4) سورة نساء، آيه 54.

5) سورة ص، آيه 47.

6) سورة آل عمران، آيه 33.

7) سورة آل عمران، آيه 42.

8) سورة طه آيات: 9 – 10 – 11 – 12 – 13.

9) سورة طه، آيات 40 – 41 – 42.

10) سورة اعراف، آيات 143 – 144.

11) سورة بقره، آيه 130.

12) سورة فاطر، آيه 32.

13) سورة حج، آيه 75.

14) سورة بقره، آيه 253.

15) سورة انعام، آيه 83.

16) سورة انعام، آيات 84 – 85 – 86.

17) سورة حشر، آيه 24.

18) سورة بقره، آيه 255.

19) سورة هود، آيه 6.

20) سورة يونس، آيه 61.

21) سورة مائده، آيه 97.

22) سورة مائده، آيه 109.

23) سورة بقره، آيه 20.

24) سورة مائده، آيه 120.

25) سورة هود، آيه 107.

26) سورة انبياء، آيه 23.

27) سورة بقره، آيه 55.

28) سورة هود، آيه 67.

29) سورة حجر، آيه 73.

30) سورة حجر، آيه 83.

31) سورة فصلت، آيه 17.

32) سورة اعراف، آيه 78.

33) سورة طه، آيه 69.

34) سورة نحل، آيه 32.

35) سورة نحل، آيه 28.

36) سورة سجده، آيه 11.

37) سورة زمر، آيه 42.

38) سورة جاثيه، آيه 26.

39) سورة مريم، آيات 19 و 17.

40) علل الشرايع، صفحه 32 و 31.

41) سورة كهف، آيات 69 الى 65.

42) سورة كهف، آيات 78 الى 74 * 77 الى 71.

43) سورة كهف، آيات 79 – 80 – 81 – 82.

44) در اين قسمت سؤالاتى كه به صورت كتبى از محضر استاد (دام ظله) شده است را همراه ‏با پاسخ ايشان ملاحظه مى‏فرماييد.

45) مستدرك سفينة البحار، جلد 8 صفحه 626.

46) كافي، جلد 1 صفحه 206.

47) سورة سباء، آيه 3.


جستجو