معنای لغوی سکولاریسم
واژه های سکولاریسم – secularism – و «سکولاریزاسیون» – secularization – در اصل از واژه لاتین «سکولاریس» گرفته شده است. این واژه، از جمله واژه هایی است که در فرهنگ غرب در معانی مختلفی بکار رفته است. برخی از معانی این واژه و کلمات مشابه آن چنین است:
مقدمه اول: با هر نعمتی حقی است که باید اداء گردد
در جهان بینی توحیدی هر نعمتی همراه با حقی است و هیچ نعمتی را در جهان نمی توان یافت که انسان در ازای آن مسئول نباشد . این سخن درباره همه نعمت ها چه اعتباری و چه تکوینی صادق است. امام علی (ع) فرموده است :
“ان الله فی کل نعمهٍ حقاً فمن اداه زاده منها و من قصر فیه خاطر بزوال نعمته “
(نهج البلاغه ، ح 24، ص 171)
[برای خداوند بزرگ در هر نعمتی حقی است .هر که آن حق را ادا کند از آن نعمت بیشتر بهره می برد و هر کس در ادای آن حق کوتاهی ورزد خود را به خطر می افکند:خطر زوال آن نعمت.[
نعمتی که از کف انسان می رود به راحتی باز نمی گردد به راحتی باز نمی گردد:”قلما اقبل شیءٌ قد ادبر “(شرح غرر و درر،ج 5 )
از اینرو معصوم (ع) فرموده است : “احسنوا جوار النعم”(کافی ج4، ص38،روایت2)
[آنگاه که همسایه نعمت هایید قدر آنها را بدانید و حق شناس باشید. ]
شعار اسلام با شعار حکومت های بشری و به ویژه غربی متفاوت است. شعار دین و حکومت اسلامی پیروی از حق است وشعار از حکومت های بشری و دموکراسی پیروی از((اکثریت))
. محور و معیار نظام اسلامیحق است و در این نظام هر حقی از ذات اقدس اله که حق محض است سر چشمه می کیرد: أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ أُولَـٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۚ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ ۚ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ ۚ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿هود/١٧﴾1 ; هر گونه حقی که در طبیعت یا نظام جامعه محقق می شود از او نشٲت می گیرد و حتی آن کس که پیام آور وحی الهی است ‘ او نیز مشٲ حق نیست بلکه خود او پیرو حق است و حق هیچ دخل و تصرفی در وحی و قانون الهی را ندارد.پاسخ: گرچه انبیاء عظام و اولیاي کرام و امامان معصوم (علیهم السلام) که رهبري حکومت هاي دیني را بر عهده داشتند، با هیچ فرد دیگري قابل قیاس نیستند، لیکن مردم هر عصري را مي توان با مردم عصر دیگر و نیز نظام حکومتي هر امت را مي شود با نظام حکومتي امت دیگر سنجید. مثلا […]
وحدت از مقدماتی است که اساس و انسجام یک نظام را تشکیل می دهد.
وحدت از مقدماتی است که اساس و انسجام یک نظام را تشکیل داده و رمز ماندگاری آن میباشد. رهبران جوامع براي رسيدن به اهداف خود، نياز دارند تا مردم را نسبت به سياستها، تصميمگيريها و تصميمسازيها راضي نگه دارند. از این جهت حاکمان جامعه با تمسک و دستاویز قرار دادن ایدئولوژی می خواهند عملکردها و دستاوردهای سیاسی و ضعفها و رفتارهای خود را با استناد به آن ایدئولوژی توجيه كنند. انسجام ناشي از اين القائات، لزوماً صحيح و يا نادرست نيست.
بزرگان اعتقاد دارند که براى اينكه ما بنيانهاى سياسى و اقتصادى و فرهنگى خود را مستحكم كنيم، پيشنياز اولى قطعى ما، ايجاد وفاق و وحدت كلمه است.
در این مقاله سعی شده است تا پس از تعریف «وحدت»، «وحدت ملی»، «وحدت ملی در نظامهای سیاسی» و همچنین تعریفی از وحدت ملی در نظام جمهوری اسلامی، به عوام تحکیمبخش و یا تهدیدزا برای وحدت ملی اشاره کنیم. سپس به بحث درباره «نتایج وحدت ملی» و «نقش رسانهها در وحدت ملی» پرداخته شده است.بخش اول: ولایت فقیه و مرجعیت
مفهوم اجتهاد و جایگاه آن
واژه اجتهاد که در لغت به معنای کوشش وجدیت در هر کاری می باشد در اصطلاح فقهی،عبارت است از:«کوشش برای بدست آوردن احکام شرعی از طریقه ادله اجتهادی: کتاب، سنت، اجماع و عقل.»
اما فقاهت، در لغت به معنای دانست و بصیرت است و در اصطلاح فقهی، عبارت است از : «علم به احکام شرعیه از راه ادله تفصیلی آن.»
بنابراین،فقاهت، اثر و نتیجه اجتهاد خواهد بود،به این معنا که پس از اجتهاد و پیگیری در معرفت به احکام شرعی مرحله فقاهت که دانستن از روی دلیل شرعی است فرا میرسد. }1{
گسترة اختیارات
دربارة ولایت فقیه و حدود اختیارات او در نظریة عمده میان فقهای اسلام وجود دارد:
1- نظریة ولایت محدود فقیه
بنابراین نظریه ولایت فقیه مانند ولایت ائمه معصومین (ع) عام و فراگیر نیست،[1] بکله ولایتش محدود و مقید به امور حسبیه و برخی موارد دیگری است که به دلیل قطعی برای فقیه اثبات شده است.
مراد از امور حسبیه، اموری است که شارع مقدس راضی به ترک آنها نیست و حتماً باید انجام گیرد،ولی برای انجام آنها شخص خاصی مشخص نشده است. مانند حفظ مال یتیم،ولایت بر آن، ولایت بر مال مجهول المالک،ولایت بر اموال قاصرین و غایبین، ولایت بر طلاق زنی که همسرش مفقود شده است، ولایت بر آن، ولایت بر صغار وولایت بر دفن میت بدون صاحب، ولایت بر سفیه و سایر مواردی که بیان داشتهاند. { 2}
مسئولیتها و وظایف رهبری در متون اسلامی
رهبری و حاکمیت از دیدگاه اسلام، وظیفهای بس سنگین و خطیر است که جز از بزرگ مردان دینشناس و تقوا پیشته بر میآید، کسانی که بر پایه کتاب خدا و سنت رسول اکرم(ص) و جانشینان به حق آن حضرت فرمان برانند، و به منظور برقراری عدالت اجتماعی و رفع ظلم و احقاق حقوق مردم به ویژه مظلومان و مستشعفان وجود خود را وقف پاسداری از این دین خدا و خدمتگزاری به خلق او بنمایند.
در اینجا برخی از وظایف حاکم اسلامی را از آیات و روایات بیان میکنیم.
ویژگیهای ولی فقیه در متون اسلامی
برای دستیابی به جامعه آرمانی و مقدسی که در اندیشه سیاسی اسلام ناب ترسیم شده، و نیز برای استقرار حکومت الهی در زمین از راه اجرای فرامین حیات بخش او، و همچنین برای گسترش عدل و داد و فراهم کردن زمینههای رشد و شکوفایی استعدادهای انسانها در سایه قوانین اسلام، باید زمامداری شایسته، مدیر، مدبرو برخوردار از همه صفات و ویژگیهای لازم برای رهبری جامعه اسلامی، در أس حکومت اسلامی قرار گیرد تا بتواند اهداف تعیین شده را تحقق بخشد. چنانکه حضرت علی(ع) فرمود: