نگاهی به اوصاف پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

سال 1385 به نام مبارک و با عظمت ختم رسولان، حضرت محمد بن عبداللّه، سال «پیامبر اعظم» نام گذاری شده است؛ اگرچه فقط یک سال و یک روز اختصاص به آن حضرت ندارد؛ بلکه از آن جهت که او خاتم پیامبران است، هر سال و هر روز تا قیامت مربوط به اوست و کتاب آسمانی او ابدی و جاودانه است. البته این گونه نامگذاریها فرصت مناسبی است برای تجدید عهد، و بازنگری و بازخوانی اوصاف و رفتار آن حضرت، به امید اینکه بتوان برای زندگی فردی و اجتماعی ره توشه های گهربار گرفت و با به کار بستن آن حیات دوباره و تازه یافت. آنچه پیش رو دارید نگاهی است اجمالی به اوصاف و ویژگیهای آن حضرت.
الف. محمد صلی الله علیه و آله از زبان قرآن
قرآن به عنوان کتاب جاوید و ماندگار الهی، عمیق ترین و جامع ترین توصیفات را از شخص با عظمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد.
1. خاتم رسولان
«ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبَا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللّه وَ خاتَمَ النَّبیّنَ وَ کانَ اللّهُ بِکُلّ شَیْ ءٍ عَلیماً»؛(1) «محمد صلی الله علیه و آله پدر هیچ یک
______________________________
1. احزاب/40.
از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است، و خداوند به همه چیز آگاه است.»
در این آیه، آن حضرت به عنوان خاتَم رسولان معرّفی شده و سخن از ختم رسولان است نه ختم دیانت. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «اِنّ اللّه عَزَّ ذِکْرُهُ خَتَمَ بِنَبیِّکُمُ النَّبیّنَ فَلا نَبیِّ بَعْدَهُ اَبَداً وَ خَتَمَ بِکِتابِکُمُ الْکُتُبَ فَلا کِتابَ بَعْدَهُ اَبَداً؛(1) به راستی خدایی که یادش با عزت است پایان داد با نبیّ شما پیامبران را، لذا پس از پیامبر شما پیامبری نخواهد بود و خاتمه داد با کتاب شما (قرآن) کتابها[ی آسمانی] را، پس تا ابد کتابی بعد از قرآن نخواهد بود.»
امام صادق علیه السلام می فرماید: «جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَجاءَ بِالْقُرآنِ وَ بِشَریعَتِهِ وَ مِنْهاجِهِ، فَحَلالُهُ حَلالٌ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ؛ محمد صلی الله علیه و آله آمد، پس قرآن را با شریعت و قانونش [برای مردم] آورد. پس حلال آن (قرآن) تا روز قیامت حلال و حرام آن (نیز) تا قیامت حرام است.»(2)
روایتی که ذکر شد به روشنی سخن برخی روشنفکران را که ختم رسالت را به معنای ختم دیانت و بر چیده شدن بساط دین از جامعه گرفته است رد می کند؛ بنابراین دین و شریعت اسلام همچنان تا قیامت باقی است.

تعهّدات اجتماعى وپیامبر اعظم صلى الله علیه و آله ووسلم

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

قرآن کریم مى فرماید: «وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنّ العَهْدَ کانَ مَسْئُولاً».
(اسراء/34)
زندگى جامعه براساس قراردادها و قول و قرارهاى اجتماعى اداره مى شود. بخش اندکى از نیازها در قالب تبادلهاى نقد و فورى و بدون قرارداد قبلى تأمین مى شود ولى بخش بیشترى از نیاز جامعه براساس برنامه ریزى و آینده نگرى و در پى توافقها و قراردادها، وعده ها، پیش خرید، پیش فروش، معاهدات اقتصادى، معاهدات فرهنگى، سیاسى، معاهده هاى دفاعى، و… قابل تأمین است.
قراردادهایى که بین دو کشور، دو شرکت، دو حزب و گروه و یا بین دو فرد منعقد مى گردد، براى دو طرف حقوق و وظایفى ایجاد مى کند، که رعایت آن، ضامن جریان سالم و عادلانه فعالیتهاى اجتماعى است و بى توجهى به پیمانها و قول و قرارها، ریشه بسیارى از ستمها، اختلافات و تباه شدن امکانات و نیروهاست.
قراردادها در همه ابعاد زندگى انسان به چشم مى خورد و در تأمین نیازهاى گوناگون نقش دارد. قراردادهاى تجارى (خرید و فروش)، قرارداد استخدام، قرارداد بیمه، قرارداد حمل و نقل، قراردادهاى توریستى و جهانگردى، قرارداد تهیه و تولید کالاهاى مورد نیاز، قرارداد توزیع و قبول نمایندگى و فروش کالاها، قرارداد نظارت و پشتیبانى و تعمیر و نگهدارى تجهیزات فنّى و صنایع، قراردادهاى بهداشتى، درمانى، آموزشى، پژوهشى، تبلیغى و اطلاع رسانى و تغذیه خبرى، و صدها نوع قرارداد دیگر، بین افراد و شرکتها و سازمانها و نهادهاى گوناگون دولتى و غیردولتى وجود دارد که همچون رگهاى بزرگ و کوچک، خون مورد نیاز را به بخشهاى مختلف جامعه مى رساند.
این قراردادها در زندگى اجتماعى؛ افراد، شرکتها، سازمانها، نهادها و وزارتخانه هاى گوناگون را به یکدیگر پیوند مى دهد و پشتوانه روحى، روانى فعالیتهاى افراد است.
دست یابى به اهداف و آرمانها، تأمین نیازها، ایفاى تعهدات و انجام مسئولیتها تابع وفادارى و پاى بندى طرفین و اطراف قراردادها، به عهد و پیمان خویش است.
روزانه میلیونها قرارداد و قول و پیمان بین افراد و نهادهاى گوناگون به صورت مکتوب و شفاهى منعقد مى شود، که زیر بناى فعّالیتها و جهت بخش تلاشهاست. پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله معیار ارزیابى انسانها و نزدیکى آنان به خود را چنین برشمرده است: «اَقْرَبُکُمْ غَدا مِنّى فِى الْمَوْقِفِ اَصْدَقُکُمْ لِلْحَدیثِ وَ اَدّاکُمْ لِلاَْمانَةِ وَ اَوْفاکُمْ بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُکُمْ خُلْقا وَ اَقْرَبُکُمْ مِنَ النّاسِ؛ فرداى قیامت کسى به من نزدیک تر است که راستگوتر باشد، نسبت به امانت بیشتر رعایت کند و نسبت به عهد و میثاق وفادارتر، اخلاقش نیکوتر و مردمدارتر باشد.»

ولایت امام علی علیه السلام درکلام رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

پیامبر اکرم(ص) در طول عمر 23 ساله رسالت خویش، بارها مسئله ولایت و امامت، خلافت و وزارت علی(ع) و دیگر امامان را مطرح کرد که مجموع آنها به بیش از 70 مورد مى رسد.
این مقاله بنا دارد این موارد را به ترتیب زمانى و حوادث جانبى مطرح کند. امید که مورد رضایت امیر ولایت و استفادة دوستان قرار گیرد.
خلافت انتصابى یا انتخابى
از مسائلى که در طول تاریخ بعد از رحلت پیامبر(ص) به وجود آمد و بعدها به عنوان مهم ترین امر اختلافى بین شیعه و اهل سنّت نمودار شد، این مسئله است که آیا انتخاب خلیفه و جانشین پیامبر، امرى الهى و انتصابى است؟ یا اختیارى و انتخابى توسط غیرخداوند (پیامبر یا مردم و یا اهل حل و عقد و…)؟
به قول یکى از محققان «… اختلاف شیعه و سنّى قبل از هر چیز در این است که آیا امامت، یک مقام دینى و تابع تشریع و نصب الهى، یا یک سلطنت دنیوى و تابع عوامل اجتماعى است؟ شیعیان معتقدند که حتّى شخص پیامبر اکرم(ص) هم نقش استقلالى در تعیین جانشین خود نداشتند؛ بلکه آن را به امر الهى، انجام دادند… .»[1]
پیامبر اکرم(ص) این آینده نگرى را داشت و از روزهاى اوّل رسالت خویش به این پرسش تاریخى پاسخ داد که مسئله امامت و خلافت به نصب الهى است و این امر از عهده بشر خارج است. اکنون به نمونه هایى در این زمینه توجه کنید:
1. گروهى از قبیله «بنى عامر» وارد مکّه شدند. رسول خدا (ص) آیین خود را بر آنها عرضه کرد. آنان حاضر شدند که به وى ایمان بیاورند، مشروط بر اینکه رهبرى جامعه، پس از درگذشت پیامبر با آنها باشد. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«اَلْاَمْرُ اِلَى اللَّهِ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ؛ کار در دست خدا است، آن را هر جا که بخواهد قرار می‌دهد.»
بیحرة بن فراس یکى از بزرگان بنى عامر با تعجب گفت: «ما در راه تو رو در روى قبایل عرب قرار بگیریم و سینه سپر کنیم و آن گاه که خدا تو را پیروز کرد، کار به دست دیگرى بیفتد؟ ما نیازى به آیین شما نداریم.»[2]
2. نقل شده است که چنین برخورد و پیشنهادى از ناحیه قبیله کنده نیز صورت گرفت و پاسخ پیامبر نیز همان پاسخ بود.[3]
این پاسخ فرستاده خداوند از دو جهت جالب و در خور توجّه است: نخست، تأکید پیامبر بر اینکه اگر جانشینى او مربوط به خداست، گواه بر انتصابى بودن جانشینى آن حضرت است؛ یعنى این مقام، یک منصب الهى است و در این باره، انتخاب از جانب خدا صورت مى گیرد، نه مردم.

امام علی علیه السلام در کلام امام حسن مجتبی علیه السلام

جمعه - 30 نوامبر 2012

امیر مؤمنان علی علیه السلام جلوه زیبای عشق و مظهر تجلّیات ربّانی است. جذبه جمالش هر عارف سالک را به وجد و شوق آورده و دل انگیزترین آهنگ و ترنّم یاد دوست رابدان ها ارزانی می دارد. او چنان است که خود فرمود: «ینحدر عنّی السّیل و لا یرقی الیّ الطّیر؛ سیلاب از ستیغ من ریزان است و مرغ از پریدن به قلّه ام گریزان»(1)
آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم گردد که باید گفت:
«چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن     به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن»
اکنون میهمان بوستان کلمات الهی او شده و گلواژه هایی از سخنان عشق آفرینش را مرور می کنیم، باشد تا شاهد جلوه ای از جذبه های جمال علوی در آیینه تمام نمای امام حسن علیه السلام باشیم.
ایمنی بخش بودن امام علی علیه السلام
امام حسن علیه السلام کودکی است خردسال و سخنانش برای پدر شورآفرین و گرمابخش محفل نورانی اوست. امیرالمؤمنین علیه السلام از او می خواهد سخنرانی کند تا کلامش را بشنود. خانواده اش به دستور حضرت آماده گوش فرا دادن به سخنانش می شوند. حضرت خطبه را با این کلمات آغاز می کند و می فرماید: «الحمدلله الواحد بغیر تشبیه، الدائم بغیر تکوین القائم بغیر کلفة» تا بدان جا که می فرماید: امّا بعد فانّ علیّا بابٌ من دخله کان آمنا، و من خرج منه کان کافرا اقول قولی هذا و استغفر اللّه العظیم لی و لکم؛(2) علی علیه السلام دری است که هر کس داخل آن گردد، ایمنی خواهد یافت و آن کس که از آن خارج گردد، کافر گردد. این سخن را می گویم و برای خود و شما از خدای بزرگ آمرزش می خواهم.» در این هنگام امام علی علیه السلام به پا خاست و بین دو چشم او را بوسید و فرمود: «ذریّة بعضها من بعض و اللّه سمیعٌ علیم؛(3) فرزندان و دودمانی که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شده اند و خداوند شنوای داناست.»
دروازه شهر دانش
امام مجتبی علیه السلام در یکی دیگر از سخنرانی های دوران کودکی خویش از امام علی علیه السلام به عنوان باب و دروازه شهر علم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یاد می کند و می فرماید: «ایّها الناس سمعت جدّی رسول اللّه صلی الله علیه و آله یقول: و انا مدینة العلم و علّیٌ بابها و هل یدخل المدینة الاّ من بابها؛ ای مردم از جدّم پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: و من شهر علم هستم و علی علیه السلام درِ آن شهر، و آیا به شهری جز از دروازه آن می توان وارد شد.» (4)

جایگاه عدالت در کلام امام علی علیه السلام

جمعه - 30 نوامبر 2012

عدالت از رسالتهای اصلی تمام پیامبران الهی و از آرمانهای همه انسانها در طول حیاتشان است. عدالت از جمله اموری است که خوبی آن به وسیله عقل، قابل تشخیص است و اجرای آن تابع شرط و مصلحت نیست و خود بالاترین مصلحتها است؛ به همین علت است که عدالت، دوست و دشمن و مؤمن و کافر نمی‌شناسد و همه را به یک چشم می‌نگرد. اینجاست که خداوند در قرآن می‌فرماید: «لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛[1] «مبادا دشمنی با قومی شما را وادارد که عدالت نورزید، به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیک‌تر است.»
عدالت، محوری‌ترین،‌استوارترین، بنیادی‌ترین و شامل‌ترین مسأله سیاست و حکومت علوی است. نام مقدس امام علی(ع)، آن چنان با عدالت در آمیخته است که نام علی(ع) عدالت را تداعی می‌کند. عدالت، همواره سرمشقی مهم در زندگی امیر مومنان(ع) بود و او در راه اجرای عدالت و گسترش قسط، شهد شهادت نوشید.
تأکید بر این نکته، از آن روست که بگوییم حکومتی می‌تواند ادّعا کند از امام علی(ع) الگو گرفته است و سنّت‌شناسانه به سیره آن بزرگوار اقتدا می‌کند که سردمداران آن، به عدالت، بیش از هر چیز، اهمیّت دهند و برای گسترش، توسعه و همه‌گیر ساختن آن، از هیچ کوششی دریغ نورزند؛ نه در بیان و کلام؛ بلکه در عمل، کردار و تعامل با مردم.
تأمل در کلام حضرت علی(ع) جایگاه عدالت را بیش از پیش در اذهان روشن خواهد کرد. فردی از آن جناب پرسید: «أَیُّهُمَا أَفْضَلُ؟ اَلْعَدْلُ اَوْ الجُودُ؟[2]؛ آیا عدالت، [شریف‌تر و] بالاتر است یا بخشندگى؟» در واقع، پرسشگر از دو صفت والای انسانی پرسیده است که تنها در انسانهای متعالی وجود دارد. بشر،‌همواره از ستم، گریزان بوده و احسان به دیگران را در حق خویش، تحسین کرده و ستوده است. پاسخ پرسش بالا شاید در وهله اول، خیلی آسان به نظر برسد. جود و بخشندگی از عدالت بالاتر است؛ زیرا عدالت، رعایت حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آنهاست؛ اما جود، این است که آدمی با دست خود، حقوق مسلم خود را نثار غیر می‌کند. فردی که با عدالت رفتار می‌کند به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کند و یا حافظ حقوق دیگران است؛ اما آنکه جود می‌کند فداکاری می‌کند، وحق مسلم خود را به دیگری واگذار می‌کند. پس جود بالاتر است؛ ولی حضرت علی(ع) به دو دلیل می‌فرماید که عدل از جود بالاتر است؛ نخست اینکه: «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا عَنْ جِهَتِهَا؛ عدل، امور [و جریانها] را در مسیر [و مجرای طبیعى] خود قرار می‌دهد؛ اما جود، آنها را از مجرای [طبیعى] خود خارج می‌سازد.»
دیگر اینکه می‌فرماید: «الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ عدالت، قانونی است عام [که همه اجتماع را در برمی‌گیرد]؛ اما بخشش، یک حالت عارضی و خاص است» که اگر جنبه قانونی و عمومی پیدا کند و کلیت یابد، دیگر جود نیست.
حضرت علی(ع) آن‌گاه نتیجه می‌گیرد: «فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا؛ پس از میان آن دو (عدالت و جود)، عدالت، اشرف و افضل است.

با توجه به اینکه مردم می‌دانستند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امام علی علیه السلام را برای جانشینی خود انتخاب کرده، چرا حضرت علی علیه السلام را رها کردند و یار و یاور دیگر خلفاء شدند؟

جمعه - 30 نوامبر 2012

پاسخ:
1. وجود هوای نفس
صرف دانستن غصب ولایت از طرف خلفاء نمی‌تواند مردم را از خلفاء دور کند؛ زیرا خیلی وقتها انسان می‌داند که تکلیف و راه و روش رسیدن به معبود چیست، اما در عین حال به تکلیفش عمل نمی‌کند یا اینکه می‌داند شایستگی فلان سمت و مقام را ندارد و لیاقت و شایستگی از آن دیگری است، ولی با ده¬ها حیله و تزویر و … حق او را غصب می‌کند؛ چنان که خود خلفاء می‌دانستند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر حضرت علی علیه السلام را برای جانشینی خود معرفی کرده است و تبریکات عمر را در قالب واژه‌ «بخّ بخّ لک یا علی …»[1] ضبط کرده‌اند یا اینکه عمر در بارة بیعت با ابابکر می‌گوید: «بیعت با ابابکر کاری بی‌رویه و اتفاقی و بدون تدبیر بود … پس هر کس این اشتباه را بکند، او را بکشید!»[2] ولی با این حال منصب و مقام خلافت را از او گرفتند.
بنابراین، به همان دلیلی که خلفاء حق علی علیه السلام را غصب کردند، با آنکه می‌دانستند خلافت حق علی علیه السلام است، بعضی از مردم هم با اینکه می‌دانستند خلفاء غاصب حق علی علیه السلام می‌باشند، در زیر بیرق غاصبان رفتند.
ابو حامد محمد بن محمد غزالی از علماء بزرگ اهل سنت می‌نویسد: «همه اجماع و اتفاق بر متن حدیث دارند که در خطبة روز غدیرخم، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس من مولا و آقای او هستم، بعد از من علی مولی و آقای اوست. عمر فوری مبادرت به تظاهر کرد و تبریکات لازمه را در ضمن بخّ بخّ لک یا علی تقدیم کرد. پس نفس اماره بر آنان غلبه کرد و حب ریاست و جاه‌طلبی عواطف و مزایای انسانیت را از آنها سلب کرد و در سقیفه به خلیفه تراشی پرداختند و جام شراب هوای نفسانی را نوشیدند و به قهقرا برگشتند، قرآن را پشت سر انداختند و احکام و سنت پیامبر را ملعبة خود کردند.»
بعد اشاره می‌کند به جریان مخالفت کردن عمر از آوردن قلم و کاغذ برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که نشان می‌دهد آنهایی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله با فرمایش آن حضرت مخالفت کردند، کار تازه‌ای نکردند.
در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله هم مخالفتها کرده بودند، مثل: مخالفت از حضور در لشکر اسامه و … سپس غزالی می‌نویسد: «دین را به دنیا فروختند و چه زشت معامله‌ای کردند… .»[3]
2. عدالت خواهی علی علیه السلام
بسیاری از مردم تحمل عدالت و عدالت خواهی علی علیه السلام را نداشتند؛ چرا که عدة زیادی از آنها رشد یافته در جامعه تبعیضی بودند و می‌دانستند با حاکمیت علی علیه السلام راه منافع نامشروع آنها بسته خواهد شد.
در احتجاج طبرسی آمده است: «… امام علی علیه السلام فرمود: حالا که اقرار کردید و گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای شما آشکار شد، از خدای یکتا بپرهیزید! … حق را به اهل آن رد کنید و پیرو سنت پیامبر شوید! … پس خلافت را به کسی که شایسته آن است بسپارید که حق اوست… .

بشریت حق دارد به امام علی علیه السلام بنارذ

جمعه - 30 نوامبر 2012

روز 24 ذی الحجه یکی از زیباترین خاطرات را در فرهنگ شیعه به یاد می آورد؛ روزی که امیرمؤمنان علی علیه السلام با ایثار انگشتر خویش در حال نماز به یک نیازمند، گوی سبقت را از مسلمانان حاضر در مسجد ربود و شایسته تجلیل و تقدیر حضرت حق قرار گرفت و به دریافت مدال آیه ولایت از سوی پیک وحی مفتخر گردید.
عبداللّه بن عباس ماجرا را این گونه روایت کرده است:
روزی در کنار چاه زمزم نشسته بودم و برای مردم از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث نقل می کردم. در آن حال، ابوذر غفاری به نزد ما آمد و با صدای رسایی گفت: ای مردم! من از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «عَلِیٌّ قائِدُ الْبَرَرَةِ وَقاتِلُ الْکَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخُذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ؛ علی علیه السلام رهبر نیکوکاران است و کشنده کافران. هر کس او را یاری کند، یاری خواهد شد و هر کس به او اهانت کند، خوار خواهد گشت.»
آن گاه ابوذر سخنانش را چنین ادامه داد: ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نماز ظهر را خواندم. بعد از نماز، نیازمندی بلند شد و از مردم یاری خواست، کسی به او چیزی نداد. او دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدایا! تو خود گواه باش در مسجد رسول اللّه صلی الله علیه و آله از مسلمانان یاری خواستم، امّا کسی به من پاسخ مثبت نداد. در این موقع، علی علیه السلام در گوشه ای از مسجد در حالِ رکوعِ نماز بود که با انگشت کوچکِ دست خود که انگشتری در آن بود به سائل اشاره کرد و سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله که در حال نماز شاهد این ماجرا بود، وقتی نمازش را تمام کرد، رو به سوی آسمان نمود و عرضه داشت: خداوندا! برادرم موسی از تو درخواست نمود که: پروردگارا! به من سعه صدر عنایت کن و کارهایم را سهل و آسان نما و گره از زبانم بگشا و سخنانم را روان و راحت گردان! و همچنین موسی علیه السلام تقاضا کرد که: خدایا! برادرم هارون را وزیر و یاور من قرار بده! و به وسیله برادرم مرا نیرومند گردان و او را در کارهایم شریک فرما!
آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوندا! من نیز محمد پیامبر و برگزیده تو هستم. خدایا! از تو درخواست می کنم که سینه ام را گشاده گردانی و کارهایم را آسان کنی و از میان خانواده ام، علی را به عنوان وزیر و پشتیبان من قرار دهی!
ابوذر در ادامه گفت: هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله تمام نشده بود که حضرت جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! بخوان! پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: چه بخوانم؟ گفت بخوان: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّه ُ وَرَسُولُهُ وَالَّذینَ ءامَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَهُمْ راکِعُونَ»؛(1) «همانا رهبر و سرپرست شما خداست و رسول او و کسانی که ایمان آورده اند؛ آنان که نماز اقامه می کنند و در حال رکوع زکات می پردازند.»(2)

برترین امتیازامیرمؤمنان علیه السلام عبادت وبندگی اوست

جمعه - 30 نوامبر 2012

از برترین امتیازات امیرمؤمنان علیه السلام که تمام صفات برتر او به نحوی از آن سرچشمه می گیرد، عبادت و بندگی اوست. او عابد شب و شیر دلاور روز بود که هرگز از عبادت و بندگی خدا خسته نشد. او در مرکز عبادت، یعنی کعبه به دنیا آمد و در حال نماز، در محراب عبادت مجروح گشت و با آن جراحت به شهادت رسید.
و در حال شهادت نیز جملات نماز را بر زبان داشت که «ماتَ عَلِیٌّ وَ الصَّلوةُ بَیْنَ شَفَتَیْهِ؛ علی از دنیا رفت در حالی که نماز بین دو لبش بود.» با این حال، علی علیه السلام اهل سیاست و حکومت، مَرد رَزْم و جهاد، و اهل اجتماع و مردم داری بود. این گونه نبود که عبادت، او را از مسئولیتهای اجتماعی و خانوادگی باز دارد. عبادت او با همه امور زندگی پیوند داشت، بر عکس عده ای که در طول تاریخ اهل عبادت و ریاضت بوده اند، ولی بریده از اجتماع و زندگی و خانواده به سر می بردند.
ضروری می نماید که نگاهی به ویژگیهای عبادت مولا داشته باشیم تا راهنمایی باشد برای جامعه اسلامی، مخصوصا تشیع و آنهایی که می خواهند عبادت را همراه با مسئولیتهای دیگر داشته باشند.
الف. اهمیت عبادت و بندگی از دیدگاه علی علیه السلام
در فرهنگ قرآن و روایات، عبادت از اهمیت والایی برخوردار است تا آنجا که هدف خلقت انسان و جن عبادت و بندگی دانسته شده است.(1) در روایات، از جمله کلمات امیر عابدان، علی علیه السلام تعبیرات زیبایی درباره عبادت آمده است که به نمونه هایی اشاره می شود:
1. محبوب خدا: امام علی علیه السلام فرمود: «اِذا اَحَبَّ اللّهُ عَبْدا اَلْهَمَهُ حُسْنَ الْعِبادَةِ؛(2) هر گاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، خوب عبادت کردن را به او الهام می کند.»
2. قرب الهی: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «ما تَقَرَّبَ مُتَقَرِّبٌ بِمِثْلِ عِبادَةِ اللّه؛(3) نزدیک نشده است نزدیک شونده ای [به خداوند متعال] به [وسیله ای] مانند عبادت خداوند.»
3. فضیلت بزرگان: بزرگی به مال و حسب و نسب نیست، بلکه «فَضیلَةُ السّادَةِ حُسْنُ الْعِبادَةِ؛(4)برتری سروران (و بزرگان) نیکو عبادت نمودن است.»
5. حُرّ واقعی: آزاد واقعی کسی است که از بند هوس رسته و به بندگی مولای حقیقی در آمده است. امام علی علیه السلام فرمود: «مَنْ قامَ بِشَرائِطِ الْعُبُودیَّةِ اُهِّلَ لِلْعِتْقِ؛(5)هر کس به شرائط بندگی قیام کند، اهلیّت (و سزاواری) آزادگی یافته است.»
ب. ویژگیهای عبادت علی علیه السلام
جامعیّت اوصاف علی علیه السلام در جامعیّت عبادت او نهفته است. اگر آن حضرت تمامی آنچه را که خوبان عالم دارند، داراست، بخاطر آن است که عبادت او تمام اوصاف بایسته و شایسته عبادات را در خود فراهم آورده و برخوردار است که به نمونه هایی اشاره می شود.

امیرمؤمنان علی علیه السلام جامع اوصاف انسان کامل

جمعه - 30 نوامبر 2012

حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام در سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل در کعبه دیده به جهان گشود . مادرش فاطمه بنت اسد، زنی که سخت مورد احترام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود، و پدرش عمران، معروف به ابوطالب حامی بزرگوار رسول خدا بود .
مادرش فاطمه می گوید: وقتی از خانه خدا خارج شدم «هتف بی هاتف یا فاطمة سمیه علیا فهو علی والله الاعلی یقول: انی شققت اسمه من اسمی و ادبته بادبی و وقفته علی غامض علمی و هوالذی یکسر الاصنام فی بیتی و هوالذی یؤذن فوق ظهر بیتی و یقدسنی و یمجدنی فطوبی لمن احبه و اطاعه و ویل لمن ابغضه (1) ;
هاتفی [از غیب] مرا ندا داد: ای فاطمه! [این نوزاد را] به نام علی نام گذاری کن . پس او علی است و خدای اعلی می گوید: به راستی، اسم او را از اسم خودم جداساختم، و او را به ادب خود، ادب نمودم و او را بر پیچیدگیهای علم خود آگاه ساختم و او کسی است که بتها را در خانه من خواهد شکست و بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود . پس خوش به حال کسی که او را دوست بداردو اطاعتش کند و وای بر کسی که او را دشمن بدارد .»
سرانجام در بیست و یکم ماه مبارک رمضان 40 هجری در شهر بی وفای کوفه به شهادت رسید و شبانه و مخفیانه در نجف اشرف به خاک سپرده شد، و عزیزانش در تاریکی شب، بدن پاک پدر را زیر خاک پنهان نمودند .

علی مرد نامتناهی
بدون هیچ تعارفی درباره علی علیه السلام سخن گفتن و اوصاف او را بیان نمودن، کاری است بس مشکل، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «لو ان الریاض اقلام والبحر مداد والجن حساب والانس کتاب ما احصوا فضائل علی بن ابی طالب (2) ; اگر همه درختان باغها قلم شوند، و تمام دریاها مرکب و جوهر، و جنها حسابگر و انسانها نویسنده گردند، نمی توانند فضایل علی علیه السلام را شماره کنند»
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
همچنین آن حضرت فرمود: «خداوند برای برادرم علی علیه السلام فضایلی قرار داده که از شماره بیرون است . هر کس یکی از فضایل او را بیان و بدان معترف باشد، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را خواهد بخشید و کسی که فضیلتی را از او بنویسد تا وقتی که از آن نوشته اثری باقی است فرشته ها برایش طلب آمرزش می کنند و آنکه به فضایل علی علیه السلام گوش بسپارد، خداوند گناهانی را که به وسیله گوش دادن مرتکب شده، می بخشد . هر کس به نوشته ای در فضیلت علی علیه السلام نگاه کند، گناهانی را که به وسیله چشم انجام داده است، مورد آمرزش قرار خواهد داد .» (3)

زندگی امام علی علیه السلام

جمعه - 30 نوامبر 2012

کمال شریعت
شریعت اسلام که از حضرت آدم تا حضرت نبی خاتم صلی الله علیه و آله بر پیامبران الهی علیهم السلام نازل شده تا آن را به مردم ابلاغ کنند، در عصر نبی خاتم صلی الله علیه و آله و بعد از تعیین علی بن ابی طالب علیه السلام در حجة الوداع و در غدیر خم کامل شد. «الیوم اکملتُ لکم دینکم و اتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکم الاسلام دینا؛(1) امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.»
پرورش یافته پیامبر صلی الله علیه و آله
حضرت علی علیه السلام از سلاله اسماعیل و فرزند ابوطالب است و از لحاظ حسب، پرورش یافته خاتم الانبیاء بوده است. وی در زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ، چون سایه برای او بود. به خواست خداوند، علی علیه السلام در دامان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرورش یافت.
حضرت ابوطالب همانند پدرانش حاجیان و زائران خانه خدا را مهمانی می کرد. او و اجدادش دو کار انجام می دادند:
1- در مکه جز چاه زمزم چاه دیگری نبود. آن ها در طول سال آب می کشیدند و در حوض های چرمی که در راه حجاج قرار داشت ـ می ریختند و در موسم حج مقداری مویز نیز در آن ها می ریختند و مردم را سیراب می کردند.
2- گاهی شترانی را در راه حجاج ذبح می کردند تا حجاج آن ها را بریان کرده از آن تناول کنند.
از آنجا که در آمد اهل مکه از تجارت بود، هاشم به فرزندانش آموخته بود که برای تجارت در تابستان به ایران و شام بروند و در زمستان به یمن و آفریقا سفر کنند. ابوطالب دو سال نتوانست تجارت کند و به همین دلیل فقیر شد. در این زمان قحطی شدیدی در مکه پیش آمد؛ به حدی که مردم به صورت خانوادگی از مکه بیرون می رفتند تا اعضای هر خانوار که می میرند توسط بقیه اعضای خانواده دفن شوند. در این شرایط از بنی هاشم دو تن از موقعیت خوبی برخوردار بودند: یکی پیامبر اسلام که به واسطه ازدواج با حضرت خدیجه علیهاالسلام ثروتمند شده بود و دیگری عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله که او نیز از دارایی برخوردار بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نزد عموی خود، عباس، آمد و از او خواست تا با کمک یکدیگر از نان خورهای ابوطالب بکاهند. هر دو نزد ابوطالب رفتند و گفتند: «ما حاضریم هر کدام از فرزندانت را که صلاح بدانی نزد خود ببریم. ابوطالب گفت: «لو ترکتم لی عقیلاً فاصنعوا ماشئتم؛اگر عقیل را برای من بگذارید [مانعی نداردو] هر چه خواستید انجام دهید.»
از این عبارت معلوم می شود که عقیل بزرگ و کارآمد بوده است. عباس، جعفر را و پیامبر اکرم، علی علیه السلام را با خود بردند(2)

امیر المؤمنین علیه السلام با بزرگانی از مهاجرین و انصاربه مناظره می نشیند

جمعه - 30 نوامبر 2012

در این مناظره، علی علیه السلام ضمن بیان گوشه ای از صفات والای خویش به بیان حقانیت خلافت خود پرداخته و ادله مشهور مخالفین را پاسخ می گویند. در پی نوشت ها در مواردی که احساس می شد نیازمند توضیح است، ضمن توضیح مختصر، منابع معتبر شیعه و سنی جهت مطالعه بیشتر معرفی گردیده است. امید آنکه این مختصر گامی مفید جهت آشنایی با شخصیت والای مولای متقیان بوده و برای مبلغان ارجمند در تبیین حقایق مفید باشد.
مجلس تفاخر
ابان از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت:(1)
کردند و گفتند:
چرا سخن نمی گویید؟
همه فضایل به برکت رسول الله صلی الله علیه و آله
هر کدام از دو گروه فضیلتی را گفتند و به حق هم گفتند، و من از شما ای گروه قریش و انصار سؤال می کنم؟ به خاطر چه کسی خداوند این فضایل را به شما عنایت فرمود؟ آیا به خاطر خودتان و قبایل و خانواده هایتان بود و یا به خاطر غیر شما؟
خداوند به خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان او این فضایل را به ما عطا فرمود، و بر ما منت نهاد، نه به خاطر خود و قبایل و خاندانمان.
راست گفتید.
خلقت نور پیامبر و اهل بیت علیهم السلام قبل از خلقت آدم
آیا اقرار می کنید آنچه از خیر دنیا و آخرت که بدان دست یافته اید فقط (به واسطه) ما اهل بیت بوده نه از شما؟ و آیا می دانید که پسر عمویم رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم، من و اهل بیتم نوری بودیم در پیشگاه پروردگار، وقتی خداوند آدم را خلق کرد، آن نور را در صلب او قرار داد و او را به زمین فرستاد. سپس خداوند همچنان ما را از صلب های با شرافت، به رحم های پاک و از رحم های پاک به اصلاب با شرافت بین پدران و مادران منتقل نمود… .»
آری قطعا این را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده ایم.
سد اواب بجز باب علی علیه السلام
آیا اقرار می کنید که پیامبر صلی الله علیه و آله هر دری به جز درب خانه مرا به مسجد مسدود کرد؟ آن گاه بعضی در این رابطه سخنانی گفتند و پیامبر اکرم فرمودند: من در خانه های شما را نبستم، و در خانه ای را باز نگذاشتم، بلکه خداوند به من دستور بستن در خانه های شما و باز گذاشتن در خانه او را داد.

موانع نهی از منکر از منظر امام علی علیه السلام

جمعه - 30 نوامبر 2012

اقدام به امور ناپسند و منکرات به خاطر تصور منافع و مزیت هایی است که شخص یا نهادی مدنی دارد. از این رو ایستادن در مقابل اعمال و برنامه های آنان به قصد بازداری از منکرات و خلاف ها، در تعارض مستقیم با منافع متصوره یا تخیلی آنان قرار دارد و ممکن است مخاطبان را به واکنش جهت دفاع از منافع و به تبع آن توجیه کردار خود وادار سازد. از سوی دیگر شهروندان مکلف به اعمال امر به معروف و نهی از منکر نیز به دلایل متعدد مانند احساس ضرر و … این فریضه را ترک می کنندو سرانجام با متروک ماندن امر به معروف و نهی از منکر، آموزه های دینی به مرور از متن جامعه دینی رخت بر می بندد. در این مقاله به مناسبت 21 رمضان سال روز شهادت امام علی علیه السلام به بازخوانی علل مهجور ماندن این فریضه از دیدگاه امام علی علیه السلام می نشینیم.
1 – جو سازی و جو زدگی
علاقمندان به اجرای اعمال خلاف و ناپسند، با هر انگیزه ای که باشد، در صدد فضاسازی برمی آیند تا پوششی امن برای خلافکاری های خود بیابند، از مزاحمت وجدان عمومی در امان باشند، زمینه پذیرش اعمال و کردار خود را فراهم آورند و هرگونه اقدام و تلاش آمران به معروف و ناهیان از منکر را خنثی و یا به حداقل کاربرد برسانند.
فرآیند طبیعی پدیده جوسازی نیز جوزدگی است که معمولا توده های عمومی را گرفتار و مشغول می سازد و آنان را به سکوت عملی وا می دارد. لذا آنان از ترس رسوایی، تمسخر، ملامت و … در مقابل منکرات و ترک واجبات سکوت می کنند.
امام علی علیه السلام آمران و ناهیان را به هوشیاری در مقابل این پدیده ناپیدا و در عین حال مخرب فرا می خواند. از جمله در سفارشی به امام حسن علیه السلام می فرماید:
«و امر بالمعروف تکن من اهله و انکر المنکر بیدک و لسانک و باین من فعله بجهدک و جاهد فی الله حق جهاده و لا تاخذک فی الله لومة لائم و خض الغمرات للحق حیث کان و تفقه فی الدین و عود نفسک التصبر علی المکروه; (1)
امر به معروف کن تا اهل آن شوی و با دست و زبان در نهی از منکر بکوش و با سعی تمام از هر کسی که به آن دست زند، فاصله بگیر، در راه خدا چنان جهاد کن که شایسته اوست و مبادا در این راه از جوسازی و ملامت گران تاثیرپذیری و برای حق هر جا که لازم بود در موج های خطر فرو برو. شناخت خود را از دین ژرفتر کن و مقاومت در برابر ناملایمات را خوی خویش ساز.»
امام در این سخن علاوه بر هشدار دادن پیرامون تاثیرپذیری از فضاسازی و جوزدگی ها، به موضوع شناخت معروف ها و منکرها، پایداری در برابر عکس العمل ها و در نهایت پناه به خداوند اشاره می کند و در حقیقت ابزارهای مبارزه با این پدیده شوم را یادآور می شود و طبیعی است در عصر ما که این پدیده به مراتب پیچیده تر شده و متخصصین و مهندسان روان شناسی و جامعه شناسی به شیوه ای تخصصی وظیفه دستکاری افکار عمومی، قلب حقایق، واژگون سازی باورها و … را بر عهده گرفته اند و طبق منافع قدرتمندان، باورها و ارزش های جوامع را جابه جا می کنند، شهروندان جامعه دینی، نهادهای نگاهبان و مبلغان وظیفه ای حساس تر و ظریف تر بر دوش دارند.