احیاء علوم اسلامی در زمان امام باقر (علیه السلام)

دوشنبه - 3 دسامبر 2012

دوازده امام معصوم در طول زندگانی خود دانشگاه اسلامی را پایه ریزی نموده و به حد اعلای امکان خود رساندند. چهار امام معصوم اول این دانشگاه را افتتاح نمودند که متاسفانه با جهالت و ضلالت و جنگ ها و ماجراجوئی ها و کارشکنی ها و جعل احادیث و خصومت ها مواجه بودند و موفق به تدریس گسترده نشدند. مولای متقیان علی علیه السلام که به تعبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله باب مدینه علم بود (1) می فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی » (2) و هر کسی سؤال می کرد با اقیانوس علم و فضیلت آن حضرت مواجه می شد. اما دشمنی ها مانع نشر علوم آن حضرت شد.
حضرات امام حسن، امام حسین و امام زین العابدین علیهم السلام هم با نیروهای قوی، مکار و حیله گر مواجه بودند و در این مدت فقط توانستند مقام عظیم خود و غصب بودن خلافت اموی را اثبات کنند. با نهضت سرخ حسینی، نهضت و جنبش فکری ایجاد شد و امام زین العابدین علیه السلام در قالب راز و نیاز و تعلیم آن به دیگران، این جنبش را فعال نمود.
چهار امام بعدی زمینه را برای تدریس و تعلیم علوم اسلامی حاضر دیدند، از این رو با شکافتن مسائل علمی و بحث از فنون مختلف اصول دین، فقه اسلام، طب، ریاضیات، اخلاق و فضیلت و … تشنگان حقیقت را سیراب کردند. امام باقرعلیه السلام اولین این چهار امام بود.
از تبار نور
امام محمد باقرعلیه السلام فرزند امام زین العابدین و مارش فاطمه «ام عبدالله » دختر امام حسن علیه السلام است. آن حضرت اولین هاشمی بود که از دو طرف (پدر و مادر) فاطمی و علوی بود. «ان الباقرعلیه السلام هاشمی من هاشمیین، و علوی من علو یین و فاطمی من فاطمیین لانه اول من اجتمعت له ولادة الحسن و الحسین علیهما السلام و کانت امه ام عبدالله بنت الحسن بن علی.» (3)
آن امام بزرگوار در اول ماه رجب یا سوم ماه صفر سال 57 ه . ق در مدینه متولد شد و در روز دوشنبه هفتم ذیحجه سال 114 ه . ق در سن 57 سالگی در مدینه از دنیا رفت. مرقد شریفش در قبرستان بقیع کنار قبر پدرش امام سجادعلیه السلام است.
او نوزده سال و ده ماه و دوازده روز (از سال 95 تا 114 ه . ق) امامت کرد و سرانجام به دستور هشام بن عبدالملک (دهمین خلیفه اموی) مسموم گردید.

ولادت امام محمد باقر علیه السلام

دوشنبه - 3 دسامبر 2012

دیگر بار چشمه سار کوثر محمّد صلی الله علیه و آله در جویباران فضیلت و عفاف به یکدیگر رسیدند تا مرجان های معرفت و مرواریدهای درخشان امامت را به چشمان منتظر و دل های آرزومند هدیه کنند. امام حسین علیه السلام جشنی شکوهمند و معنوی را تدارک دیده تا شاهد پیوند زیبا و مقدّس فاطمه دختر برادرش امام مجتبی علیه السلام و زیباترین روح پرستنده؛ یعنی، فرزندش علیّ باشد.
خدایا، این نام ها چقدر برای اهل بیت عصمت زیبا و خاطره آفرین است! فاطمه همنام مامشان زهرا علیهماالسلام که همواره خاطره های مهر و عفاف و عصمت را در یادها زنده می کند و نام علی همان که سجّاد آل محمّد علیهم السلام فرمود از شدّت علاقه ای که پدرم به امام علی علیه السلام داشت همواره برای فرزندانش نام علی را بر می گزید.(1)
حریف مجلس ما خود همیشه دل می برد     علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند
و این خود فرهنگی زیبا و عشقی متعالی بود که همچنان خاندان فاطمه علیهاالسلام با آن زندگی می کردند و با نسیم و عطر دل انگیز این نام، خود را شادابی و معنویّت می بخشیدند که حدیث فاطمیّات نیز جلوه ای از همین فرهنگ و عظمت را فرا راه دیدگان قرار می دهد. پنج نفر از راویان حدیث به نام فاطمه است که هر یک از عمّه های خویش آن را روایت می کنند. فاطمه دختر امام موسی ابن جعفر علیهماالسلام از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام سجّاد علیه السلام از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام و او از امّ کلثوم دختر فاطمه ی زهرا علیهاالسلام و او از مادرش فاطمه ی زهرا علیهاالسلام که فرمود: «آیا فراموش نمودید سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم که فرمود:,هر کس من مولای اویم علی مولای اوست.»،(2)
صادق علیه السلام درباره اش می فرماید:
«کانت صدّیقةً لم تُدْرَک فی آل الحسن اِمْرَاَةٌ مثلُها؛ او بسیار راستگو بود که در خاندان امام مجتبی هیچ زنی به همتایی او نمی رسید.»(3) او در سایه سار نخل بالنده ی امامت به مقامی رسیده که امام باقر علیه السلام می فرماید:
«روزی مادرم در زیر دیواری نشسته بود که ناگاه صدایی از دیوار برخاست و از جا کنده شد. در حال فرود آمدن بود که مادرم با دست خود به دیوار اشاره نمود و فرمود: «لا وَ حقِّ المصطفی ما اَذِن اللّه لک فی السّقوط فَبَقِیَ مُعَلّقا فی الجوّ؛ سوگند به حق مصطفی تو نباید فرود آیی که حق تعالی تو را به افتادن رخصت نمی دهد پس آن دیوار در فضا معلّق باقی ماند، تا مادرم از آن جا بگذشت.»(4)می گیرد.

تعدد همسران پیامبر صلی الله علیه واله وسلم

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

در آستانه قرن هجدهم، برخی از نویسندگان متعصّب مسیحی مبارزه جدیدی را بر ضدّ اسلام آغاز کردند. آنها با انتشار کتابهایی که مملوّ از دروغ و نسبتهای ناروا به پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود، تصمیم داشتند مردم را از توجّه به آیین اسلام منصرف و نسبت به پیشوای بزرگ آن، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بدبین سازند.
از جمله شبهات آنان مسئله تعدّد همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که آن را دستاویزی برای خدشه دار کردن چهره پاک و معصوم ایشان قرار دادند و از این رهگذر، سخنان ناروایی به وی نسبت دادند. یکی از نویسندگان این شبهه را چنین القاء کرده است:
«وی پیرو هوا و هوس بود و با اینکه به پیروانش دستور می داد بیش از چهار زن دائمی اختیار نکنند، خودش زنان بیشتری داشت.(1)
مسلّم است این گونه سخنان واهی نزد کسی که معتقد به عصمت انبیاء: می باشد، نادرست و نامعقول است.
اکنون که در سال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفته ایم، شایسته است پاسخی
______________________________
1. حیات محمد، هیکل، ص 315.
متقن و استوار به این شبهه ارائه شود. پرسش اساسی این است:
انگیزه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از تعدّد همسران، چه بود؟
در پاسخ به این پرسش، نکاتی بیان می شود:
1. آن حضرت تا سن 25 سالگی در جامعه ای پر از فساد، هیچ گونه ارتباط جنسی نداشته و در طهارت کامل زیسته است.
2. تاریخ نویسان منصف و بی طرف اعمّ از مسلمان و مسیحی نوشته اند که ازدواجهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای هوای نفس نبوده است؛ زیرا اگر چنین بود، آن حضرت در سنّ 25 سالگی که دوران شور و هیجان جوانان است و افکار آنان را چیزی جز برخورداری از همسری جوان و شاداب مشغول نمی سازد، با خدیجه، بانویی 40 ساله که نشاط و جوانی خود را در خانه دو شوهر سابقش از دست داده بود، ازدواج نمی کرد.(1)
حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم 25 سال با خدیجه در کمال صفا و صمیمیّت زندگی کرد و با اینکه دوشیزگان و زنان عرب، به همسری آن حضرت مباهات می نمودند و از طرف دیگر، عرف منطقه مکه تعدد همسران را مردود نمی دانست، با زن دیگری ازدواج نکرد. بی شک اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تمایل داشت به راحتی می توانست در این مدّت طولانی با زنان جوان ازدواج کند.

جلوه هایی از رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در جنگ بدر

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

روز جمعه هفدهم ماه مبارک رمضان سال دوم هجرت (1) نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می رود . در این روز یکی از مهم ترین جنگهای سرنوشت ساز در تاریخ اسلام به وقوع پیوست و دستاوردهای مهمی را برای دولت نوپای پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه داشت . مشاهده امدادهای غیبی، ذلت سران کفر، نتیجه توکل بر خداوند متعال، دفاع از کیان اسلام در پرتو ایمان، جلوه حقیقی پایداری در راه اندیشه، آشکار شدن برخی از فضائل و مناقب پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام، تبلور وحدت و همدلی در میان مسلمانان، و به نمایش درآمدن شکوه و عظمت اسلام، بخشی از آثار مفید این مبارزه بین حق و باطل می باشد .
در آن روز تاریخی نیروی ایمان، آن چنان در سیمای رزمندگان مسلمان موج می زد که حتی افراد دشمن را تحت تاثیر قرار داده بود . ابن هشام در سیره خود می نویسد: «نیروهای مشرکین مکه بعد از اینکه در نقطه «عدوة القصوی » در صحرای بدر مستقر شدند، به یکی از زبده ترین نیروهای اطلاعاتی خود، به نام عمیربن وهب جمحی ماموریت دادند تا اطلاعات دقیقی از لشکر اسلام به دست آورد . او با اسب چابک خود در اطراف اردوگاه مسلمانان به گشت زنی پرداخت و بعد از بررسی اوضاع به فرماندهان خود چنین گزارش داد: آنان در حدود سیصد نفر هستند و در چهره ها و حرکاتشان ایمان و اراده و استقامت متبلور است . آنان جز شمشیرهایشان پناهگاهی ندارند . با شترانشان مرگ را برای شما به ارمغان آورده اند و تا زمانی که هر یک از آنان یک نفر از شما را به قتل نرساند، کشته نخواهد شد و اگر از شما به اندازه آنان کشته شود، زندگی برای شما چه ارزشی خواهد داشت . با این ضعیت بیاندیشید و تصمیم بگیرید .» (2)
جنگ بدر در آیینه قرآن
آنچه از آیات قرآن در مورد حادثه مهم بدر بر می آید، نکات قابل توجه و آموزنده ای است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف . تحقق وعده های الهی
مسلمانان پس از خروج از مدینه دوست داشتند که کاروان تجارتی قریش را که به سرپرستی ابوسفیان از شام عازم مکه بود، تصرف کنند و به همراه کالاهای غنیمتی به مدینه برگردند و هیچ گونه علاقه به جنگ و خونریزی نداشتند، اما خداوند متعال اراده کرده بود که مسلمانان به مقابله و جنگ با مشرکین بپردازند و در نتیجه با پیروزی حق بر باطل دین اسلام تثبیت شود و با شکست باطل، مخالفین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، خوار و ذلیل گردند .

دل واپسی های واپسین روزهای حیات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه وآله، آخرین سفیر الهی و بزرگ رهبر جهان اسلام، در سحرگاه روز جمعه 17 ربیع الاول سال 571 میلادی در مکه مکرمه و در دامن پاک حضرت آمنه، دیده به جهان گشود . آن حضرت که قبل از تولد، پدر گرامیش را از دست داده بود، در شش سالگی شاهد درگذشت مادرش گردید . حضرت محمدصلی الله علیه وآله در 8 سالگی از وجود بزرگ حامی خود، حضرت عبدالمطلب محروم شد و به همراه تنها سرپرست خویش ابوطالب، دوران نوجوانی خود را سپری کرد . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در 25 سالگی در حالی که به خردمندی، پاکدامنی، امانت و دانایی در میان مردم شهرت داشت با حضرت خدیجه ازدواج نمود، و در 40 سالگی با نزول آیاتی در غار حراء به رسالت الهی مبعوث گردید .
13 سال بعد از بعثت، در حالی که منزل آن حضرت با تدبیر سران لجوج 0و کوته اندیش قریش به محاصره در آمده بود، با هجرت به یثرب زندگی نوینی را آغاز کرد . بعد از اینکه رسول اکرم صلی الله علیه وآله به یاری خداوند متعال توطئه ها و نقشه های کافران را یکی پس از دیگری خنثی کرده و موانع را از سر راه برداشت و مکتب حیاتبخش خود را در اقصی نقاط جهان گسترش داد، در سال دهم هجرت با انجام مباهله و حجة الوداع موقعیت خود را تثبیت نموده و در غدیر خم از طرف پروردگار متعال، امیر مؤمنان علی علیه السلام را به جانشینی خویش برگزید . و سرانجام در 63 سالگی و در هنگام ظهر روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمری، مطابق سال 633 میلادی، در منزل خود در مدینه به ملاقات معبود شتافت . حضرت علی علیه السلام پیامبر را غسل داد و کفن نمود و به همراه سایر مسلمانان بر آن گرامی نماز گزارده و پیکر مقدس حضرت خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله را در منزل مسکونی اش به خاک سپرد . با رحلت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله، مصیبت بزرگی در اسلام و انحراف عمیقی در میان مسلمانان پدید آمد، که تا امروز اثر آن ضربه سهمگین پیکر اسلام و مسلمانان را می آزارد .
در این فرصت با نقل فرازهایی حساس، از واپسین روزهای حیات آن بزرگوار به برخی از حوادث آموزنده آخرین لحظات حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اشاره خواهیم کرد، به امید اینکه بتوانیم، با بکارگیری رهنمودهای راهگشای آن بزرگوار در ردیف پیروان واقعی اش قرار گرفته و با عبرت اندوزی از حوادث آن دوران، در اعتلای آیین نجاتبخش اسلام سهیم باشیم .
بزرگترین نگرانی پیامبرصلی الله علیه وآله
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تا آخرین روزهای رحلت خویش از یک نگرانی و ناراحتی درونی شدیدا رنج می برد . اساسا برای یک شخصیت والای آسمانی که نتیجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبری آینده اسلام بوسیله فردی شایسته می اندیشید، مسئله امامت و رهبری امت اسلام، مهمترین دغدغه خاطر به شمار می آمد .

آیا پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله وسلم) شهید شدند؟

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

قال الصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. (1)
آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عمر طبیعی خودشان را کرد . کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.
اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.
در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:
عیون: ابا صلت هروى از حضرت رضا علیه السّلام نقل كرد كه فرمود هیچ یك از ما نیست مگر اینكه كشته مى‏شود. اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می كرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع شد. و از آن ناراحتى فوت شد.(2)

رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) را بهتر بشناسیم

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

شناخت پیغمبر، بدون شناخت قرآن ممكن نیست و همان گونه كه شناخت حقیقت قرآن مقدور بسیاری از افراد نیست، شناخت حقیقت پیغمبر نیز چنین است و آنچه در حدیث آمده كه: “رسول خدا را جز خدا و علی ابن ابی طالب (علیه السلام) كسی نشناخت”(بحار الانوار ج39ص84)
ناظر به این بخش از معرفتهای نوری است چون كسی تا أم الكتاب را نشناسد پیغمبر را نمی تواند بشناسد، زیرا پیغمبر همان طور كه در نشئه ی كثرت، قرآن را در مرحله ی عربی مبین از خداوند آموخت، در نشئه ی وحدت نیز آن را در مرحله ی أم الكتاب از خداوند تلقّی كرد، پس رسول اكرم همه ی علوم و معارف قرآن را واجد است و شناخت او بدون شناخت همه ی مراحل قرآن، مخصوصاً مرحله ی أم الكتاب آن میسر نبوده اقتدا كردن به آن حضرت بدون شناخت وی، ممكن نیست.
هر كس به اندازه ی راهی كه در شناخت قرآن، و در نتیجه معرفت پیامبر، طی كرده می تواند به آن حضرت اقتدا كند و هر كس كه صراط مستقیم را، كه حدّی از آن عربی مبین و حدّ دیگرش أم الكتاب است، به اندازه شناخت خود طی كند به همان میزان به پیغمبر اقتدا كرده به خدا نزدیك می شود. نباید انتظار داشت كه همه ی سالكان به أم الكتاب برسند بلكه در قوس صعود، همگان به سمت خدا حركت می كنند چنانكه در قوس نزول، همه از جانب خدا آمده اند: همه ی ما از خداییم و به سوی او بازگشت می كنیم .
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿١٥٦/البقره﴾
نعمت وجود انبیاء
قبل از ان که درباره حضرت محمد ومقایسه ایشان با پیامبران ما قبل ان حضرت سخنی به میان اید لازم است به نعمت پایدار و ماندگار انبیای عظام اشاره گردد.
انسان خلیفه خدا در روی زمین است و خداوند زمین را جایگاه  خلیفه الهی می داند خداوند این چنین می فرماید :
وَاللَّـهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ﴿نوح/١٧﴾
و خداوند شما را مانند نباتات از زمین برویانيد
با تغبیر زیبایی قران به نکته ظریفی می رسیم که اصل خلافت درجامعه انسانی همانند درخت پرثمری است که هر لحظه میوه می دهد اما ناگریز علف های هرزی نیز وجود دارند
گروه نیکان :
نقطه مقابل حکومت های ثروت و زور سلسله ای است که درجهان افرینش به عنوان اصلی ثابت و باقی خواهد ماند که ان گروه نیکان هم چون سلسله جلیله انبیایی عظام هستند که جاودانند

با زندگی نبی معظم اسلام بیشتر اشنا شویم

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

شناخت صحیح شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای هر مسلمان ضرورتی انکارناپذیر است; زیرا برای فهمیدن معارف اسلام و پیروی از دستورات حیات بخش حضرت رسول صلی الله علیه و آله معرفت شایسته مقام و منزلت آن حضرت می تواند تاثیری به سزا بگذارد . اگر ما بتوانیم حداقل در حد توان خود عظمت روحی و زوایای شخصیت بیکران آن فرستاده الهی و رهبر اسلامیان را به دست آوریم، در اقتداء به گفتار و رفتار حضرتش موفق تر و علاقه مندتر خواهیم شد . برای شناختن آن یگانه دوران و سرور کائنات جهان، خاطره و گفتارهای نزدیک ترین یار و آگاه ترین شاگرد و همراهش، حضرت علی علیه السلام، مطمئن ترین وسیله می باشد; چرا که علی علیه السلام حافظ اسرار و آرام بخش دل پیامبر صلی الله علیه و آله بود . مولای متقیان علیه السلام در مورد جایگاه والای خود در نزد پیامبر علیه السلام می گوید: «وقد علمتم موضعی من رسول الله صلی الله علیه و آله بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة; (1) شما منزلت مرا در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانید که چگونه نزدیک ترین خویشاوندی و خصوصی ترین جایگاه را در پیشگاه آن حضرت داشتم .» آنگاه در توضیح سخن خود می افزاید:خاطرات امام علی علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
«پیامبر صلی الله علیه و آله در دوران کودکی ام، مرا در اتاق خصوصی خود می نشاند و در آغوش خود می گرفت و … گاهی غذا را لقمه لقمه در دهانم می گذاشت، هرگز در گفتارم دروغ و در رفتارم خطایی مشاهده نکرد … من همواره به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودم، همانند فرزندی که پیوسته در کنار مادر است . آن حضرت هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکویش را برایم آشکار می کرد و به من فرمان می داد که به او اقتداء کنم . پیامبر صلی الله علیه و آله در هر سالی مدتی را به غار حراء می رفت و به غیر از من هیچ کس او را نمی دید . در آن هنگام اسلام جز خانه پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه هیچ یک از مکیان راه نیافته بود و تعداد مسلمانان به وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و خدیجه و من محدود می شد . من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم . هنگامی که بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وحی نازل شد، من ناله شیطان را شنیدم، از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کردم: «یا رسول الله! ما هذه الرنة؟ فقال صلی الله علیه و آله: هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انک تسمع ما اسمع وتری ما اری الا انک لست بنبی ولکنک لوزیر وانک لعلی خیر; (2) یا رسول الله! این ناله کیست؟ فرمود: صدای ضجه شیطان است که از پرستش خود مایوس گردید . [و فرمود: علی جان!] تو آنچه من می شنوم، می شنوی و آنچه را که من می بینم، تو نیز می بینی; جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر و جانشین هستی و در راه نیک گام برمی داری .»

رسول معظم اسلام صلی الله علیه واله وسلم ومردم داری

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

یکی از عنایات خداوند متعال به رسول گرامی اش صلی الله علیه و آله این بود که قلب مبارک حضرت نسبت به مردم رئوف و مهربان بود; به طوری که حضرتش از درد و رنج مردم در فشار و ناراحتی بود: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم » ; (1) «قطعا، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است .»
اصولا همه انبیای الهی رابطه ای دوستانه و برادرانه با مردم داشتند و از گرفتاریهای مردم متاثر می شدند . قرآن کریم وقتی از انبیای بزرگ نام می برد، در معرفی آنها «برادری » را جزء خصوصیات بارز آنها بیان می کند: «والی مدین اخاهم شعیبا» (2) ، «اذ قال ، «اذ قال لهم اخوهم صالح الا تتقون » (4) این تعابیر حاکی از آن است که سفرای الهی با مردم زمان خود یگانه بودند . به دیگر سخن، آنها با شناخت فرهنگ مردم زمان خویش با توده مردم انس گرفته، چون عضوی از یک خانواده بزرگ در خوشیها و ناملایمات در کنار آنها بودند . «انس با مردم » یعنی با مردم بودن، برای مردم بودن و در خدمت دیگران بودن و شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن، یکی از ضرورتهای اخلاق مسلمانی است . و این، رمز حیات اجتماعی برای یک مسلمان است که در پرتو آن برای خود پایگاهی مردمی بنا می کند که برخوردار از رافت و رحمت و مودت مردمی است .
علی علیه السلام در نهج البلاغه «مردمی بودن » و «انس با مردم داشتن » را چنین معنا می کند: «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم وان عشتم حنوا الیکم; (5) آن گونه با مردم زندگی کنید که اگر از دنیا رفتید، برایتان گریه کنند و اگر در کنار آنان به سر بردید، به شما عشق بورزند» . مردم دل به کسی می دهند که با درد و رنج آنان آشنا و با غمهایشان محرم و در راه خدمت به آنها پر تلاش باشد .
شکی نیست که روحانیت با مردم و در مردم زنده است; چرا که بدون مردم توان ایفای رسالت خویش را از دست می دهد . فلسفه وجودی عالمان دین آن است که اولا، فقیه در دین شوند . ثانیا، به هدایت و انذار مردم بپردازند . (6) ثالثا، با شناخت حساسیتها و شرایط و واقعیتهای موجود، دست به آسیب شناسی زده، آن گاه چون طبیبی دوار (7) در کنار هر حادثه و واقعه ای ضمن راهنمایی و ارشاد و همدردی با تشنگان معارف اسلامی، نسخه شفابخش بپیچند .
لازمه این کار مهم آن است که روحانی و داعی الی الله فردی اجتماعی باشد و خود را تافته جدا بافته از جامعه نداند .

نبی معظم اسلام صلی الله علیه واله وسلم را بهتر بشناسیم

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

روز مبعث آغاز رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله ، نشاطی روح افزا بر عالم هستی دمیده شد. در آن روز با بعثت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله زیباترین و کامل ترین نقش جهان بشریت به ظهور رسید و بهترین فضیلتها و خصلتهای پسندیده اخلاقی به آدمیان غرق در جهالت و هواپرستی، عطا گردید.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در تبیین اهمیت اخلاق خوب فرمود: «بُعِثْتُ بِمَکارِمِ الاَْخْلاقِ وَمَحاسِنِها؛(1) به پرورش اخلاق کریمانه و نیکو مبعوث شده ام.»
بی تردید، تمام صفات کمالی و فضائل اخلاقی در وجود مقدس آن حضرت بی کم و کاست جمع شده بود؛ چرا که آن بزرگوار دست پرورده پروردگار(2) و گل سرسبد جهان هستی و کامل ترین انسان روی زمین است. شجاعت، عدالت، صداقت، امانت، عطوفت و مهر و محبت، حسن خلق و در یک کلام، تمام ویژگیهای پسندیده انسانی، به نحو احسن و اتمّ در شخصیت آن جناب نمایان بود.
امام صادق علیه السلام فرمود: «اِنَّ اللّه َ تَعالی خَصَّ رَسُولَهُ بِمَکارِمِ الاَْخْلاقِ فَامْتَحِنُوا اَنْفُسَکُمْ فَاِنْ کانَتْ فیکُمْ فَاحْمِدُوا اللّه َ عَزَّوَجَلَّ وَارْغَبُوا اِلَیْهِ فی الزِّیادَةِ فیها؛(3)
حسن خلق، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردی.(4)
آنجا که معروف شده: او قرآن مجسم است.
مهرورزی و حسن خلق آن چنان در وجود حضرتش می درخشد که دوست و دشمن را به تحیّر واداشته است؛ اما مهم ترین نکته آموختنی از سیره نبیّ مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله این است که آن وجود با عظمت با این حال، همواره دعا می کرد که: «اَللّهُمَّ حَسِّنْ خُلْقی؛(5) خدایا! اخلاقم را زیبا گردان!»؛ «اللَّهُمَّ جَنِّبْنی مُنْکَراتِ الاَْخْلاقِ؛(6) پروردگارا! مرا از اخلاق زشت دور بگردان!»
بنابراین، برماست که با رویکردی دوباره به سیره و سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سالم سازی جامعه و آرامش روحی مسلمانان تلاش کنیم و بکوشیم خلق و خوی نبوی صلی الله علیه و آله را در اجتماع مسلمانان گسترش دهیم و جسم و جانمان را با اخلاق زیبای آن حضرت جلا بخشیم.
در سطور آینده گزارشهایی مستند را از رفتار پسندیده حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله به نظاره می نشینیم، به این امید که در معاشرتها و رفتارهای اجتماعی و فردی خود از آن شیوه بهره گیریم.
امام ششم علیه السلام فرمودند: «اِنّی لاََکْرَهُ لِلرَّجُلِ اَنْ یَمُوتَ وَقَدْ بَقِیَتْ عَلَیْهِ خَلَّةٌ مِنْ خِلالِ رَسُولِ اللّه ِ لَمْ یَأْتِها؛(7) من دوست ندارم که مسلمانی بمیرد، مگر اینکه تمام آداب و سنن رسول خدا صلی الله علیه و آله را [ولو یکبار] انجام دهد.»

کلام خاتم انبیاء صلی الله علیه واله وسلم در مورد جایگاه عقل وعاقلان

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

ریشه و اساس تمام پیشرفتهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ، اندیشه و تعقل و بهره وری از خرد از یک طرف و سعی و تلاش خردورزان و عاقلان از طرف دیگر بوده است. اگر بشر قرن بیستم و بیست و یکم از نظر صنعتی و تکنولوژی به موفقیتهای چشمگیری دست یافته، براثر اندیشه و تلاش بوده است؛ چنان که پیشرفتهای معنوی جوامع و افراد نیز براثر بهره وری از توان عقل و خرد و قدرت اندیشه و تلاش بوده است.
پیامبران، امامان، اولیاء، نخبگان و بندگان صالح الهی، همه اهل خرد و تعقل و مروج تفکر و اندیشه بوده اند. از جمله، ابوذر شاگرد تربیت شده و خردورز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیشترین اوقات خویش را صرف تعقل و اندیشه و عبرت اندوزی و بهره گیری از خرد خویش و دیگران کرد.(1)
قرآن این کتاب جاوید و ماندگار الهی (به عنوان کامل ترین کتاب الهی و معجزه خاتم پیامبران) برای اندیشه و خردورزی و صاحبان عقل و خردورزان، ارزش زیادی قائل است، و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش دانش و تعقل و دقت و تفقّه بیان کرده است. در قرآن بیش از هزاربار کلمه «علم» و مشتقات آن که نشانه باروری خرد و اندیشه است، تکرار شده و افزون بر 17 آیه به طور صریح انسان را به تفکر دعوت کرده و بیش از 10 آیه با حکم «انظرُوا؛ دقت کنید» شروع شده و بیش از پنجاه مورد کلمه «عقل» و مشتقات آن به کار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبر در قرآن، به عنوان بهره وری از عقل، امر شده است؛ چنان که در آیه ای از زبان اهل جهنم می خوانیم: «وَقالُوا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما کُنّا فی اَصْحابِ السَّعیرِ»؛(2) «و می گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم.» و همچنین قرآن کریم از کلمه فقه و تفقه و امثال آن بسیار بهره جسته است.(3)
از طرف دیگر فقهای خردورز ما نیز عقل و خرد را یکی از چهار منبع استنباط و استخراج احکام معرّفی کرده اند و حکیمان و اندیشمندان اسلام نیز با بهره گیری از خرد و استدلالهای عقلانی، فلسفه و کلام اسلامی را در اوج عظمت و متانت ارتقاء و صعود داده اند.
بر توده مردم نیز لازم است که در اصول اعتقادات از خرد و عقل خویش بهره جسته، آنها را برای خود به اثبات رسانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به عنوان خاتم پیغمبران و عقل کلّ، در معرّفی خرد و خردمندان و جایگاه عقل در مکتب اسلام و آثار آن سخنان نغز و دلنشینی دارد.

اهداف بعثت پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم)

یکشنبه - 2 دسامبر 2012

جهان در آستانة بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.
در این میان منطقة جزیرة العرب و به ویژه شهر مکه از منظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، پایین¬ترین و بدترین وضع را تحمل می¬کرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوبهای خشکی که به صورت بت درست شده بود و اهالی مکه در مقابل آن اجسام بی¬جان قربانیها کرده و استمداد می¬طلبیدند، هر انسان فهمیده و عاقلی را به تعجب و تأسف وا می-داشت. زنان نه تنها از حقوق اساسی خود محروم بودند، بلکه همانند کالای بی¬جان خرید و فروش می¬شدند و… .
خداوند متعال در آیات وحیانی خویش به برخی از ناهنجاریها و آداب غیر انسانی و جاهلانة آن روز اشاره کرده و می¬فرماید: ?قُلْ تَعالَوْ اَتْلُ ما حَرّمَ رَبُّکُم عَلَیْکُمْ اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوالِدَیْنِ إحْساناً وَلاتَقْتُلوا أوْلادَکُمْ مِنْ إمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإیّاهُمْ وَلاتَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلاتَقْتُلوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ إلاَ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ>[1]؛ «بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است ‌[برایتان] بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرا ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید. فرزندانتان را از ترس فقر نکشید. ما شما و آنها را روزی می¬دهیم. و به کارهای زشت نزدیک نشوید چه آشکار و چه پنهان. و انسانی را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید مگر به حق [و از روی قانون الهی]. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.»
?‌وَلاتَقْرَبوا مالَ الْیَتیمِ إلاّ بِالَّتی هِیَ أحْسَنُ حَتّی یَبْلُغَ أشُدَّهُ وَأوْفوا الْکَیْلَ وَالْمیزانَ بِالقِسْطِ، لانُکَلِّفُ نَفْساً إلاّ وُسْعَها وَإذا قُلْتُمْ فَاعْدِلوا وَلَوْ کانَ ذا قُربی وَبِعَهْدِ اللهِ أوْفوا ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِهِ لَعَلّکُمْ تَذَکَّرونَ>[2]؛ «و به مال یتیم جز به بهترین صورت [و برای خدمت به او] نزدیک نشوید تا به حد رشد خود برسد، و حق پیمانه و وزن را به عدل و دادگری رعایت کنید. ما هیچ کس را به بیش از توانائی و قدرتش وادار نمی¬کنیم. هنگامی که [در مقام داوری یا شهادت] سخنی می¬گوئید، عدالت را مد نظر قرار دهید حتی اگر در مورد نزدیکان شما باشد، و به پیمانهای خداوند وفادار باشید. اینها مواردی است که خداوند شما را به آن سفارش می¬کند، تا شاید پند گیرید.»
خداوند متعال در این آیات از رسمهای باطل و غیر اخلاقی دوران جاهلیت خبر داده و به موضوعات غیر انسانی رایج، از جمله شرک و بت¬پرستی، آزار پدر و مادر، کشتن فرزندان، ارتکاب اعمال زشت و فساد انگیز، کشتن افراد بی¬گناه، تجاوز به اموال یتیمان، بی¬عدالتی در توزیع اموال و امکانات عمومی، پایمال کردن حقوق دیگران، عهد شکنی و نادیده انگاشتن پیمانها و قوانین اجتماعی می¬پردازد و در عین حال راهکارها و دستورات سازنده¬ای در این زمینه به مسلمانان ارائه می¬کند.