از جمله مسائلی که ذهن انسان را درگیرخودکرده رستاخیز پس ازمرگ است که دردین اسلام از آن با نام ” معاد “یادمیکنیم. اماتابحال به این فکر کرده اید که سرگذشت حیوانات پس از مرگ چه خواهد شد؟آیا آنان نیزموردحسابرسی خواهند بود ؟
با بررسی آیات قرآنی وروایات ائمه معصومین (علیهم السلام) می توان گفت حیوانات همانند انسانهاپس ازمرگ محشورخواهندشد و در روز قیامت درحدآگاهیشان حسابرسی میشوند.
بعنوان نمونه خداوند درآیه 38سوره مبارکه انعام می فرماید : “وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿٣٨﴾ : هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پروازمی کندنیست، مگراینکه امتهایی مثل شما هستند، ماهیچ چیزرادر این کتاب فروگذارنکردیم، پس همگی بسوی پروردگارشان محشور می گردند .” ویادرآیه5 سوره مبارکه تکویر بصراحت ازحشرحیوانات سخن بمیان می آید: ” و إذا الوحوشُ حُشِرَت ”
همانطورکه می بینیم حیوانات درمحشور شدن باانسانهامشترکند.امابایددیدملاک حشرانسان چیست تا بتوانیم به ملاک حشرحیوانات دست یابیم.
ملاک حشر انسان
اصلی ترین ملاک حشر انسان “داشتن شعور و فطرت ” است که به کمک دعوت انبیا راه مشروعی از اعتقادوعمل رابسوی انسان بازمی کند.حال بایددیدآیا حیوانات نیز همچون انسانها ذی شعورندیا فاقدشعور؟
شعورحیوانات رامیتوان بااستناد آیات زیراثبات کرد:
1. ” وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿١٦/نمل﴾ ؛ سلیمان گفت : ای مردم زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده است” . این آیه اشاره داردبه اینکه پرندگان سخن و نطق دارند ومی دانیم که نطق و سخن بدون اندیشه و ادراک امکانپذیر نیست . 1
من به چیزی که تو از آن خبر نداری آگاه شده ام ………من آن زن وقومش رایافتم که خدا راازیادبرده اند وخورشید راپرستش کرده وشیطان رفتارزشتشان رابرایشان زینت داده است وآنها راازخدا بازداشته است تا هرگزبه راه حق هدایت نشوند
2.” حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿/نمل١٨﴾ ؛ مورچه ای گفت : ای مورچگان به لانه های خودبرویدتاسلیمان ولشکرش شمارا پایمال نکنند درحالیکه نمی فهمند” .2
بعبارت دیگرشناخت دشمن جزءغریزه مورچه است امااینکه شناخت مورچه نسبت به انسانی که نزدیک اوست و اینکه نامش سلیمان است وهمراهانش ارتش اویند بالاتر از غریزه و به نوعی اثبات شعور این موجود است .
در جریان فتنه بزرگی که نظام اسلامی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم پشت سرگذاشت، اهمیت، نقش و ضرورت بیش از پیش بصیرتبرای جامعه اسلامی آشکار گردید بویژه آنکه برخی از نخبگان به جهت ضعف بصیرت سیاسی مردود ودر معرض سقوط قرار گرفتند، چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامی در چند فرمایش متوالی با تاکید بر ضرورت و جایگاه بصیرت تصریح فرمودند: «ملت سرافراز ايران برندگان و قبول شدگان اين امتحان عظيم الهيبودند و بسياري از مردم، جوانان و نخبگان براساس احساس وظيفه، ايمان وصداقت در اين انتخابات شركت كردند و بعد هم تسليم قانون بودند – كه اينها برندگان اينامتحان بزرگ هستند – برخي از خواص در این حوادث مردود شدند.»
نقش بصیرت در شرایط سخت و دشوار فتنه که در آن تشخیص حق و باطل نیازمند بصیرتی نافذ و عمیق میباشد و خطر بیبصیرتی یا ضعف بصیرت نخبگان و خواص در چنین دورههایی بارها مورد اشاره مقام معظم رهبری قرار گرفته و از همان سالهای نخست دوره زعامتشان دغدغههای خود را نسبت به بروز چنین شرایطی اظهار نموده و با تاکید بر اینکه «دوران دشوار هر انقلابی، آن دورانی است که حق و باطل در آن ممزوج بشود»[1] میفرمایند: «اینجاست که قضیه سخت است. وقتی غبار غلیظتر میگردد، میشود دوران امام حسن؛ و شما میبینید که چه اتفاقی افتاد. باز در دوران امیرالمومنین قدری غبار رقیقتر بود، کسانی مثل عمار یاسر آن افشاگر بزرگ دستگاه امیرالمومنین بودند. البته بحمدالله ما هنوز در چنان دورانی نیستیم. هنوز صفوف روشن است، هنوز خیلی از اصول و حقایق، واضح و نمایان است اما مطمئن نباشید که همیشه این گونه خواهد بود. شما باید آگاه باشید. شما باید چشم بصیرت داشته باشید. شما باید بدانید بازویتان در اختیار خداست یا نه. این بصیرت میخواهد، این را دست کم نگیرید.»[2]
بر این اساس بصیرت «گوهری» است که در همه زمانها و برای آحاد جامعه لازم است اما ارزش آن هنگامی دو چندان میگردد که بر اثر غبار آلودگی شناخت جبهه حق و باطل دشوار میشود و بسیاری از انسانها که شاید به جهت موقعیت، جایگاه و مقام، تحصیلات و مرتبه علمی، خود را دارای بصیرت میدانند اما به هنگام امتحان، کار نامه خوبی دریافت نمیکنند و بدتر از آن اینکه نه به عدم قبولی خویش معترف میباشند و نه این آزمون را –که قرآن کریم از آن به فتنه یاد میکند- درک مینمایند.
بدین ترتیب در شرایط فتنه «بصیرت کیمیایی» میگردد برای آنها که میخواهند از امتحانات سخت روزگار خویش سربلند بیرون آیند و در پیشگاه ایزدی روسپید گردند. و «بصیرت اکسیری» میشود در اختیار کسانی که علاوه بر نجات خویش، مسئولیت هدایت دیگران را نیز به عهده دارند و در قبال سکوت و عدم روشنگری دیگران باید پاسخگو باشند. این بار مسئولیت، زمانی سنگینی خود را نشان میدهد که نقش خواص و نخبگان در انحراف جوامع و انسانها اعم از اسلامی و مسلمان و غیر اسلامی و نامسلمان روشن گردد.
امام جعفر صادق علیه السلام در پاسخ به سوالی درباره اینکه ایا اهل قبور متوجه حضور ما در کنار قبورشان می شوند فرموده اند: اری به خدا قسم می دانند و شاد می شوند.مشرق- از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت:خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم: آیا مردگان را زيارت كنيم؟ فرمود: آرى، […]
اولین داستانی که در قرآن کریم آمده است، داستان آفرینش آدم و انتخاب او به عنوان خلیفه خدا در عالم هستی است. این داستان که در قرآن کریم، در ابتدای سوره بقره گفته شده(1) و در آیههای دیگر، به مناسبتهای گوناگون تکرار شده است، در بردارنده نکتههای بسیار ژرف و دقیق است و به عنوان دروازه پر اهمیتی برای وارد شدن به معارف الهی و به ویژه انسان شناسی شمرده میشود. در این داستان خدا اراده خود را درباره آفرینش موجودی به نام آدم و قرار دادن او به عنوان جانشین خود به فرشتگان خبر می دهد. فرشتگان به خدا اعتراض می کنند و آدم را موجودی مفسد و خونریز میشمارند اما خدا اراده بیچون و چرای خود را در آفرینش آدم به آنها خبر میدهد و خود را آگاه به حقایق و اسراری می داند که فرشتگان از آن بیخبرند. پس از آفرینش آدم، خدا سؤالی را مطرح میکند که فرشتگان از پاسخ به آن اظهار عجز و درماندگی می کنند، اما انسان به آن پاسخ میدهد؛ در اینجا خدا به همه فرشتگان دستور می دهد بر آدم سجده کنند و همه آنها این امر الهی را اطاعت می کنند. در اینجا شخصیت جدیدی به نام إبلیس وارد داستان می شود که از سجده بر آدم خودداری میکند و به عنوان موجودی سرکش، مستکبر و کافر معرفی می شود. سپس خدا به آدم و همسرش دستور می دهد که در محلی بنام الجنۀ در کمال آسایش و آرامش زندگی کنند و فقط به درخت خاصی نزدیک نشوند که نزدیک شدن به آن درخت باعث می شود از افراد ستمگر شمرده شوند. در اینجا شیطان با وسوسهها و وعدههای دروغین خود، آدم و همسرش را فریب میدهد و آنها را به خوردن میوههای درخت ممنوع تشویق میکند. آدم و همسرش پس از خوردن از درخت ممنوع از کار خود پشیمان میشوند و با کلمههایی که خدا به آدم یاد می دهد توبه میکنند و پس از پذیرش توبه، از مقام خود پایین میآیند و به آنها امر می شود که از هادیانی که خدا برای هدایت آنها می فرستد پیروی کنند تا بتوانند از گمراهی و شقاوت در امان باشند.
از اینجا به بعد در بیشتر آیهها از آن موجود خبیث که دشمن آشکار انسان شمرده میشود، با عنوان شیطان یاد می شود. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا شیطان و ابلیس دو موجود متفاوتند یا یک موجودند. اگر دو موجود متفاوتند خصوصیات هر کدام چیست؟ و هر یک چه نقشی در انحراف انسان دارند. و اگر این دو، یک موجودند به چه دلیل دو نام بر یک موجود اطلاق شده و وجه تسمیه هر کدام چیست؟ برای پاسخ به این سؤالها، بایسته است دو واژه إبلیس و شیطان در منابع کهن لغوی و در تفاسیر معتبر مورد بررسی قرار گیرد و پس از آن با بررسی آیههای گوناگونی که این دو واژه در آنها به کار رفته و همچنین با ژرفنگری در روایت معصومین(علیهم السلام) تفاوت مفهومی و مصداقی شیطان و إبلیس آشکار شود.
بر پایه آیههای گوناگون قرآن کریم، انسان دشمن دیرینهای به نام شیطان دارد که از ابتدای آفرینش انسان سوگند یاد کرده، که تا اندازه توان خویش، او را از راه راست به بیراهه برده، به وادی هلاکت و گمراهی سوق دهد. در بیشتر آیات قرآن برای این موجود خبیث و خطرناک کلمه شیطان به کار برده شده، اما در آیههایی نیز، از کلمه إبلیس استفاده شده است. برخی از نویسندگان تلاش کردهاند إبلیس و شیطان را دو موجود متفاوت معرفی کنند. در این نوشتار، با بررسی ریشه لغوی این دو کلمه در منابع اصیل وکهن و بررسی تفاسیر معتبر شیعه و سنی و روایتهای موجود و همچنین کتاب مقدس، سعی بر آن است که اثبات شود، شیطان و إبلیس اشاره به یک حقیقت دارند و این دو کلمه به دو اعتبار بر یک موجود اطلاق شده است.
کلید واژه ها
شیطان، إبلیس، آدم، حوا، وحدت وجودی، دشمنان انسان.
1. مقدمه:
اولین داستانی که در قرآن کریم آمده است، داستان آفرینش آدم و انتخاب او به عنوان خلیفه خدا در عالم هستی است. این داستان که در قرآن کریم، در ابتدای سوره بقره گفته شده(1) و در آیههای دیگر، به مناسبتهای گوناگون تکرار شده است، در بردارنده نکتههای بسیار ژرف و دقیق است و به عنوان دروازه پر اهمیتی برای وارد شدن به معارف الهی و به ویژه انسان شناسی شمرده میشود. در این داستان خدا اراده خود را درباره آفرینش موجودی به نام آدم و قرار دادن او به عنوان جانشین خود به فرشتگان خبر می دهد. فرشتگان به خدا اعتراض می کنند و آدم را موجودی مفسد و خونریز میشمارند اما خدا اراده بیچون و چرای خود را در آفرینش آدم به آنها خبر میدهد و خود را آگاه به حقایق و اسراری می داند که فرشتگان از آن بیخبرند. پس از آفرینش آدم، خدا سؤالی را مطرح میکند که فرشتگان از پاسخ به آن اظهار عجز و درماندگی می کنند، اما انسان به آن پاسخ میدهد؛ در اینجا خدا به همه فرشتگان دستور می دهد بر آدم سجده کنند و همه آنها این امر الهی را اطاعت می کنند. در اینجا شخصیت جدیدی به نام إبلیس وارد داستان می شود که از سجده بر آدم خودداری میکند و به عنوان موجودی سرکش، مستکبر و کافر معرفی می شود. سپس خدا به آدم و همسرش دستور می دهد که در محلی بنام الجنۀ در کمال آسایش و آرامش زندگی کنند و فقط به درخت خاصی نزدیک نشوند که نزدیک شدن به آن درخت باعث می شود از افراد ستمگر شمرده شوند. در اینجا شیطان با وسوسهها و وعدههای دروغین خود، آدم و همسرش را فریب میدهد و آنها را به خوردن میوههای درخت ممنوع تشویق میکند.