خداوند متعال میفرماید:
بگو: کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است، میان من و شما گواه باشد
قٌل کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ(1)؛
خدای متعال برای دلداری پیامبر صلّی الله علیه در جای دیگر می فرماید: از این که گروهی تو را تکذیب کرده و رسالت تو را قبول نمی کنند، نگران مباش؛ خدا شهادت می دهد که تو رسول او هستی و یک نفر دیگر نیز بر رسالت تو شاهد است. این شاهد کسی می تواند باشد که شهادت او در کنار شهادت خدا بر رسالت پیغمبر صلّی الله علیه و آله موجب آرامش خاطر حضرت حضرت رسول علیه السلام گردد؟ می فرماید او کسی است که «عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ».
نام غدير را همه شنيده ايم، سرزمينى است ميان مكّه و مدينه، در نزديكى «جحفه» كه در حدود 200 كيلومترى مكّه واقع شده و چهارراهى است كه حجّاج سرزمين هاى مختلف مى توانستند در آنجا از هم جدا شوند:
راهى به سوى مدينه مى رود، در جهت شمال.
راهى به سوى عراق مى رود، در جهت شرق.
راهى به سوى مصر مى رود، در طرف غرب.
و راهى به سوى يمن، در جهت جنوب.
امروزه اين سرزمين، سرزمين متروكى است; ولى روزى شاهد يكى از بزرگترين حوادث تاريخ اسلام بوده، و آن، روزِ نصب على(عليه السلام) به جانشينى پيامبر گرامى اسلامى(صلى الله عليه وآله) (در روز هيجدهم ذى الحجّه سال دهم هجرى) مى باشد.
گرچه خلفا روى جهات سياسى كوشيدند اين خاطره عظيم تاريخى را از نظرها محو كنند و هم اكنون نيز بعضى از متعصّبان به دلائلى كه ناگفته پيداست، سعى در محو يا كم رنگ كردن آن دارند; ولى ابعاد اين حادثه آن قدر در صحنه تاريخ و حديث و ادبيات عرب وسيع است، كه قابل پوشانيدن يا محو كردن نيست.
قياس اهل سنتت عمل به ظن و گماني است كه از پشتوانه علمي برخوردار نيست ؛ زيرا قياس در مكتب آنان اين است كه حكم مسئله اي را از قرآن يا روايت به دست آوريم ؛ سپس علت آن حكم را به كمك عقل استنباط كنيم ؛ و آن را مبنا و اصل قرار دهيم . آنگاه اگر مسئله اي پيش آمد كه حكم آن در كتاب و سنت نبود ؛ ولي عقل ما حكم كرد كه همان علت در اين موضوع نيزوجود دارد ؛ آن حكم را بر اين موضوع جديد نيز جاري مي كنيم . مثلا” حكم شرب خمر در كتاب و سنت حرمت است . عقل ما استباط كرد كه علت حرمت شراب خاصيت اسكار ، يعني مست كنندگي آن است . اگر درباره حليت يا حرمت موضوع جديدي مانند آب انگور يا هر چيز ديگر شك كرديم و نتوانستيم حكم آن را از آيات و روايات به دست آوريم ، به عقل مراجعه مي كنيم . اگر عقل ما استنباط كند كه خاصيت مست كنندگي در آن موضوع جديد نيز وجو دارد ، حكم حرمت راا درباره آن جاري مي كنيم.
اين همان ( تمثيل ) منطقي است كه در آن از جزئي به جزئي ديگر ، يعني از متبايني به متباين ديگر سير مي شود.
حمد و سپاس خدايی را كه در يگانگي خود بلند مرتبه، و در تنهايي و فرد بودنش نزديك است. در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است.
علم او به همه چيز احاطه دارد در حالي كه در جاي خود است، و همه مخلوقات با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد. هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتي كه از بين رفتني نيست. ابتدا كننده و بازگرداننده اوست و هر كاري به سوي او باز مي گردد.
سخنان چهار تن از آنان را در ذيل مي خوانيد :
یکی از آثار دلبستگی به دنیا غفلت است.در تعبیرات دینی به کسانی که اهل سیر وسلوک نیستند،خوابیده یا مست گفته می شود. مست کسی است که «می» عقلش را پوشانده است.بنابراین،جوانی، مقام، غرورو مال نیز چون چهره عقل را می پوشاندو نمی گذارد که انسان بیدار شودو حرکت کند، مست کننده است.
کسی که نداند یا «ناقص» استو کاملی باید او را تکمیل کند،یا« نیازمند» است و بی نیازی باید نیازش را دفع کند، یا مسافر است و باید حرکت کند.او در خواب استو در حالت خواب نیز می میرد و در همان حال او را به جایی می برندکه نمی خواهد، چون حرکت ضروری و یقینی است؛«و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد أفإن مت فهم الخالدون» . 1
سال 35 هجری فرا می رسد جامعه سر خورده از ظلم وستم، اختلاف طبقاتی، تبعیضهای ناروا، زدوبندهای سیاسی واقتصادی واسیر وگرفتار هواها وهوسهای باند اموی به دنبال مصلحی می گردد تا خود را از چنین سرنوشت شومی که دچار گردیده برهاند وآب رفته را به جویبار حق وحقیقت بازگرداند وعطر دل انگیز وروحبخش مساوات وبرادری را که ده سال حکومت پیامبر را در مدینه به کام جانها چشانیده بود، بار دیگر جانهای تشنه عدالت وبرابری راسیراب سازد وجامعه اسلامی را از انحرافات به وجود آمده در تمام ابعادش پاک سازی نموده واصلاحات حقیقی را در سایه تامین عدالت، امنیت ودستیابی همگان را به برخورداری از حقوق اجتماعی که خداوند حق مسلم آنها قرار داده وابتدایی ترین آن برخورداری از زندگی شرافتمندانه انسانی است محقق سازد.
پذیرش تشیّع نشأت گرفته از عواطف و احساساتی نیست که بر انسان عارض میشود بلکه موقفی است که انسان مستبصر، آن را بعد از مطالعه و درس و بحث بسیار و عمیق انتخاب میکند. انسان در این مرحله با مصیبتها و گرفتاریها و گردنههای زیادی مواجه میشود که باید با تدبیر لازم و دقت فراوان از آنها گذشته و خود را به سرمنزل مقصود که همان رسیدن به حقّ و حقیقت است برساند. آری، او مصمّم است که خود را با عنایات الهی پیرو نتیجهای کند که ادلّه و براهین بر آن اقامه شده است. این تحوّل مذهبی برای یک مستبصر پدید نمیآید جز آنکه از مجموعه عواملی عبور کرده و در آنها غور کند تا او را به مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) رهنمون سازد. اینک به این عوامل اشاره میکنیم: