سال 35 هجری فرا می رسد جامعه سر خورده از ظلم وستم، اختلاف طبقاتی، تبعیضهای ناروا، زدوبندهای سیاسی واقتصادی واسیر وگرفتار هواها وهوسهای باند اموی به دنبال مصلحی می گردد تا خود را از چنین سرنوشت شومی که دچار گردیده برهاند وآب رفته را به جویبار حق وحقیقت بازگرداند وعطر دل انگیز وروحبخش مساوات وبرادری را که ده سال حکومت پیامبر را در مدینه به کام جانها چشانیده بود، بار دیگر جانهای تشنه عدالت وبرابری راسیراب سازد وجامعه اسلامی را از انحرافات به وجود آمده در تمام ابعادش پاک سازی نموده واصلاحات حقیقی را در سایه تامین عدالت، امنیت ودستیابی همگان را به برخورداری از حقوق اجتماعی که خداوند حق مسلم آنها قرار داده وابتدایی ترین آن برخورداری از زندگی شرافتمندانه انسانی است محقق سازد.
این مصلح کسی جز فرزند ابی طالب علی(ع)نمی توانست باشد. کسی که به تصریح قرآن کریم در اصطلاحات اجتماعی ودفاع وحمایت از محرومین ومظلومین هیچ انگیزه ای جز رضای خدا واطاعت حق نمی توانست او را به حرکت وا دارد.
(انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولا شکورا).
شخصیتی که با تمام وجودش معتقد بود محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند وگام خود را در جای قدم آن حضرت بگذارد.( واحب الی الله المتاس بنبیه والمقتص لاثمره).( خطبه 160).
از دیدگاه حضرت، انسانی می تواند ندای اصلاح طلبی را سر دهد وهدایت جامعه را در این جهت به عهده بگیرد که خود باورمند به حساب و کتاب و جزای اعمال در قیامت باشد. کسی که خود آبستن به دنیاست و عقل و تدبیر و نظرش را دنیا فراگرفته وگرفتار تمایلات نفسانی وخواسته های حیوانی خود است گرچه فریاد اصلاح طلبی سر بدهد، اما او ممکن است از مصادیق ومن الناس من یعجبک قوله فی الحیوات الدنیا ویشهد الله علی ما فی قلبه وهوالدالخصام(بقره/104) باشد که سخنش آنچنان زیبا ودلفریب است که شنونده را دچاراعجاب وشگفتی می کند، اما زمانی که به قدرت دست می یابد(سعی فی الارض لیفسد فیها ویهلک الحرث والنسل والله لایحب الفساد) به جای اصلاح دست به فساد ودر نتیجه تباهی امکانات وسرمایه های مادی وانسانی می زند. علی (ع) که خود تربیت یافته دامان نبی اکرم(ص) است عصمت اورا خدای سبحان نیز تایید نموده است در حالی که از چنین سرمایه عظیم وپشتوانه محکمی برخوردار است با تصریح به اینکه هرگز فریب مظاهر دلفریب دنیا را نخواهد خورد، خطاب به دنیا می گوید: (یا دنیا یا دنیا، الیک عنی، ابی تعرضت… هیهات! غری غیری…) (حمکت /77) ای دنیا از من دور شو وخود را به من ننمایان. آیا در صدد آنی که در دل وجان من برای خود جایگاهی بیابی؟ هرگز چنین چیزی ممکن نیست غیر مرا بفریب زیرا که من نیازمند تونیستم وبین من وتو هیچ راه بازگشتی نیست.
با چنین بینش است که حضرت پرچم اصلاحات را برافراشته میکند وبا اعلان موضع به حق خود کار اصطلاحات را با برخورد با ثروتهای بارآورده وباز پس گیری اموال به یغما رفته آغاز می کند.
اهمیت موضوع
علی علیه السلام وقتی می شنود که سپاهیان معاویه با تجاوز به شهر انبارزنانی را که در نظام اسلامی از شأن ومنزلت خاصی برخوردارند مورد هجمه قرار می دهند وغیرت مسلمانان به جوشش در نمی آید، می گوید: (فلو ان امرء مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا). (خطبه/27)
اگر مرد مسلمانی از شنیدن چنین خبری بمیرد جای تاسف ندارد، بلکه از نظر من کار شایسته ای انجام داده است.
حال اگر در جامعه اسلامی به سبب اختلافات طبقاتی وشدت نابرابریهای اجتماعی واقتصادی
شخصیت حقیقی و واقعی انسان مورد تجاوز قرار بگیرد به گونه ای که هر روز عفریب کریه ظلم در قالب انواع واقسام تبعیضها وزدوبندهای حزبی وگروهی وانواع واقسام مفاسد اجتماعی وفقر وحرمان عمومی خود را نمایان سازد، جای آن نیست که گفته شود فلان امر مسلماً مات… جای آن دارد که انسان مسلمان و دردآگاه از غم بمیرد، در حالی که حمله دشمن و تجاوز به نوامیس جامعه امری کوتاه مدت و گذراست اما متاسفانه گاهی ظلم و فساد در جامعه به صورت فرهنگ ماندگار می گردد. لذا ضرورت اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در بینش علوی از اهمیت ویژه ای برخوردار است بلکه با هیچ مصلحتی قابل مقایسه نیست. در نظام علوی نمی توان پذیرفت که شکاف طبقاتی و برخورداری از امکانات مادی و رفاهی عده ای را آنچنان در ناز و نعمت فرو بَرَد، که به عنوان مثال برای به دنیا آمدن فرزندشان بهترین و مجهزترین بیمارستانها در اختیار آنها باشد و افرادی هم به علت ناتوانی در پرداخت هزینه، در مقابل بیمارستان در پیاده رو خیابان وضع حمل نمایند.
علی نمی تواند ببیند که عده ای مانند طلح و زبیر و مروان و … به علت دسترسی به منبع قدرت، سرمایه های نقدی و قابل انتقال آنها به قدری زیاد است که با جابجایی آن را از بخشی به بخش دیگر حتی می تواند نظام اقتصادی کشور را دچار تغییرات اساسی سازد و مشکلات فراوانی را بوجود آورد واو تماشاگر صحنه باشد.، لذا در بینش علوی اصلاح ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور چیزی نیست که بتوان با مسامحه وامروز و فردا کردن آن را به تأخیر انداخت و یا آن را به دست فراموشی سپرد. باور علی (ع) براین است که نظامی را که او مسئولیت آن را به عهده گرفته و اختیاراتش به دست اوست نظامی است که باید بر شالوده حق و حقیقت و معیارهای الهی استوار گردد نه بر اساس هوی و هوس و خواسته های نفسانی که ریشه در نظام جاهلیت وکفر وشرک دارد.
حساسیت موضوع
انقلاب اسلامی که توسط بزرگ مصلح قرن بیستم امام خمینی(ره) در ایران به پیروزی رسید با بیان طرح نوینی از اصطلاحات بر اساس تعالیم اسلام ناب محمدی ضرورت انجام آن ومبانی واهداف آن را برای نظام اسلامی چنین یه تصویر می کشد.
«اساس کار جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت وآزادی ملت ها ومبارزه با فساد وتنظیم وتدوین قوانین است که در همه زمینه های اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی با توجه به معیارهای اسلامی، اصلاحات با مشارکت کامل مردم خواهد بود وهدفش قبل از هر چیز از بین بردن فقر واصلاح شرایط زندگی برای اکثریت قاطع مردم ماست که از همه جهت مورد ظلم واقع شده اند).
از آنجایی که نظام استکباری آمریکا با شبهه افکنی و تبلیغات سوء در تلاش است تا این باور غلط و استعماری را که اسلام ضد جریان نوسازی، توسعه و اصلاحات اقتصادی است به خورد جهانیان دهد تا بدینوسیله جلوی رشد اسلام خواهی و عدالت طلبی را گرفته و انقلاب اسلامی را در انزوا قرار دهد، بنابراین داشتن الگویی مناسب و تدوین آن بر اساس معیارهای
اصیل اسلامی که برگرفته از قرآن و سنت و شیوه عملی حکومت اسلامی در صدر اسلام است به خصوص مدیریت اقتصادی حضرت علی(ع) در زمان حکومتش برای انجام اصلاحات اقتصادی از دو جهت حائز اهمیت است:
نخست اینکه بدینوسیله می تواند در حد امکان جلوی تبلیغات سوء رسانه های استکباری را گرفته و اثر آنرا خنثی نماید.
دوم اینکه با تمسک به معیارهای اصیل اسلامی و با هوشیاری و دقت می توان از افتادن د ردام اصلاحات آمریکایی محفوظ ماند.
با توجه به این دو مطلب است که ضرورت پرداختن به مدیریت اصلاحات اقتصادی در نظام علوی دارای اهمیت بسیار می شود.
اصلاحات اقتصادی آن حضرت را در این نوشتار در دو بخش مورد بررسی اجمالی قرار خواهیم داد. در بخش اول به ساختار اقتصادی و اصلاحات بنیادی و اهمیت آن از نظر آن حضرت برای بالابردن توانمندیهای اقتصادی کشور به وسیله سروسامان دادن به تولیدات داخلی و توسعه اقتصادی و توجه به بخشهای زیر بنایی خواهیم پرداخت.
در بخش دوم، راهکارهای عملی دست یافتن به تحکیم بنیه اقتصادی از طریق عمل به عدالت اجتماعی و آثار مثبت آن در توسعه اقتصادی و اصلاحات اجتماعی بحث خواهد گردید.
اصلاحات در راستای تحکیم ساختار اقتصادی
نگاهی اجمالی به فراز از دستورالعمل امام (ع) به مالک در عهده نامه آنجا که می گوید:
بایدتلاش و کوشش تو در توسعه و آبادانی منابع بیشتر از توجه تو به جمع آوری مالیات و خراج باشد.
گرچه در نگاه ابتدایی به این جمله این معنی تداعی می شود که حضرت به بحث مالیات و توجه دست اندرکاران حکومت در رعایت وضع مالیات از جهت زمان، مکان، مقدار و بقیه امور را مد نظر دارد، که البته در آن هیچ جای تردیدی نیست . ولی آنچه که بیش از بحث مالیات حائز اهمیت است و مالیات در واقع فرع بر آن قرار می گیرد، توجه به بنیانهای تولیدی و ساختار اقتصادی کشور است. همان چیزی که استکبار جهانی قبل و بعد از جنگ جهانی دوم توانست با تضعیف بنیانهای اقتصادی کشورهای تحت سلطه ساختار اقتصادی آنها را به گونه ای پایه ریزی کند که هرگز روی استقلال واقعی را به خود نبینند و دائماً محتاج کشورهای سلطه گر برای رفع نیازهای اقتصادی خود باشند. امروز کدام صاحب نظر منصف است که اذعان و اعتراف نداشته باشد که بدون قدرت اقتصادی و توانمندهای تولید نمی توان به استقلال سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی دست یافت!
دربینش حضرت اگر قرار است جامعه ای روی پای خود بایستد و حکومتها بتوانند درسایه و حمایت ملتها به اهداف خود دست پیدا کنند، قدم اول داشتن بنیه اقتصادی قوی و محکم و مستقل است و آن امکان ندارد مگر اینکه ساختار اقتصادی جامعه برگرفته از اصولی متقن و بر شالوه ای علمی و مطابق با شرایط فرهنگی ، جغرافیایی، اجتماعی، اعتقادی و …استوار باشد. زیرا بدون چنین اصولی دستیابی به توسعه و توانمندیهای اقتصادی ممکن نیست. از آنجایی که کشاورزی به عنوان زیر بنایی ترین بخش اقتصادی در تجامعه آن روز مطرح است و محور تمام فعالیتهای اقتصادی حول محور کشاورزی می گردد و از طریق تولیدات کشاورزی است که می توان رونق اقتصادی و رفاه اجتماعی را برای جامعه فراهم نمود، اهمیت این مطلب در نزد آن حضرت به قدری زیاد است که معتقد است نظامی که بدون توجه به تقویت و تحکیم زیر ساختها ی اقتصادی خود به دنبال ظاهر فریبی و تزیین روبناهای اقتصادی از طریق فشارهای مالیاتی و درآمدها ی اجبار ی ولو به همراه فقر عمومی در صدد حفظ ظاهری حکومت برآید، بی جهت به خود زحمت می دهد زیرا حکومتش دوامی نخواهد یافت و امیدی به بقایش نخواهد بود.
. از این جهت به نظر حضرت اصلاح ساختار اقتصادی کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است..
اصلاحات حقیقی در بعد اقتصادی وقتی محقق می شود که جامعه بتواند روی پای خود بایستد و تا جایی که ممکن است نیازهای اساسی خود را از طریق تولیدات داخلی و فروش آن در بازار جهانی به قیمت واقعی تأمین کند.
مردم سالاری اقتصادی
مطلب دیگری که در این قسمت از دستورالعمل حضرت به مالک بسیار حائز اهمیت و به شدت در اصلاحات اقتصادی کشور موردنیاز است ، این است که همگان از جمله حکومتها باید هزینه ها و نیازهایشان را از طریق درآمدهای مردمی آنهم بگونه ای سهل و آسان تأمین کنند. لانالناس کلهم عیال علی الخراج و اهله، حال اگر قضیه به عکس شد و به جای اینکه دولتها برای تأمین هزینه های جاریشان نیازمند پرداختهای مردمی باشند، ساختار اقتصادی کشور به گونه ای طراحی گردید که دولتها با دست یابی به منابع اقتصادی کوس استقلال و خود کفایی بزنند و خود را نان آور مردم بدانند خلاف سیره امیرالمؤمنین (ع) عمل کرده اند، چرا که حضرت هیچگاه بیت المال را کنز نکرده و به محض جمع آوری آن ، به سرعت آنرا توزیع می کردند وحتی محل آنرا نیز جاروب مینمودند، زیرا اگر مردم حکومتها را نان آور خود بدانند از فعالیتهای تولیدی باز می مانند و در نتیجه خود را بنده حکومتها می دانند. حضرت در نامه ای که برای اهل مصر می نویسد(نامه62) به سرزنش حکام قبلی پرداخته و از جمله عیوب آن ها را نگهداری مال الله در دست خود و دست به دست گرداندن در بین طرفداران خودشان و به بردگی و بندگی کشاندن مردم بیان می کند. بدون تردید یکی از راههای به بردگی کشاندن مردم در اختیار گرفتن تامین نیازهای اساسی زندگی آنهاست.
جامعه نگری دراصلاحات اقتصادی
در نظام علوی جامع نگری سبب می شود که بر خلاف آنچه که در غرب بعد از رنسانس اتفاق افتاد که انسان در خدمت اقتصاد و رفاه مادی قرار گرفت و به تعبیر ویل دورانت:
“با آباد شدن کارخانه ها، خانه ها ویران شد، زن همواره خواست تا در همه سکنات و رفتارها از مرد تقلید کند، زن چون مرد به شب زنده داری پرداخت و اندک اندک مادر شدن و تربیت فرزند به نوعی انحراف و ضد ارزش مبدل گردید.
در بینش علوی قبل از آن که انسان نسبت به آبادی این جهان مسئول باشد نسبت به خودش از مسئولیت بالاتری برخوردار است. زیرا خلق لکم ما فی الارض جمیعاً هر آنچه در زمین است برای انسان خلق شده و انسان برای هیچکدام از آنها آفریده نشده است. چون انسان خلیفه الله است و لذا به زیور کرمنا آراسته گردیده است. براساس چنین باوری است که اصلاحات اقتصادی نمی تواند هیچ یک از جدایی هایی که امروزه به سبب اصالحات در غرب اتفاق افتاده را همراه داشته باشد.
جدایی انسان از خدا جدایی دنیا از آخرت، جدایی دین از دنیا، جدایی انسان از انسان، جدایی دین از سیاست، جدایی مردم از دولت، جدایی ماده از معنا، جدایی حقوق از اخلاق، جدایی فرد از جامعه، جدایی اخلاق از فطرت، جدایی عدالت از حقوق، جدایی بشریت از رهبری الهی و …”
پیامد اصلاحات تک بعدی
یکسونگری و توجه افراطی به بعد مادی و پشت پازدن به باورهای دینی و به تعبیر حضرت، خود را به دنیا فروختن و از حقیقت این عالم وخود غافل شدن، از دنیای متمدن غرب چهره ا ی ساخته است که :«باید بگوییم که هیچ لازم نیست کسی غیبگو و غیب دان باشد تا بفهمد که دنیای متجدد در همه زمینه ها به ویژه در زمینه های اجتماعی و اقتصادی با بحرانی عمیق مواجه است، حتی اینکه کمونیسم قالب تهی کرده است و بسیاری ازمردم گمان می کنند نظام جدیدی که درغرب تکوین و توسعه یافته کاملا پیروز شده است. این بحران هم چنان ادامه دارد و حتی بواقع وخیم تر شده است. این واقعیت را در ساخت اجتماعی که از خود بیگانگی، خیانت، اعتیاد به مواد مخدر و بسیاری دیگر از آسیب ها و اختلافات اجتماعی کل بافت جامعه جدید را تهدید می کند.92یا در انهدام محیط زیست و اینکه حیات کل بشریت را بر روی زمین در معرض مخاطره جدی قرار داده است و به وضوح می توان دید.
بدون شک از نظر حضرت جز درسایه دین و باورهای اسلامی در جای دیگر نمی توان به جامعیت اصلاحات دست یافت و تداوم آن را تضمین نمود. زیرا تا انسان به این باور و اعتقاد نرسد و ایمان پیدا نکند که همه انسانها یا در خلقت و آفرینش با او برابرند، ویا در دین با او برادرند ( نامه / 53) چگونه ممکن است از مصلحت اندیشیهای نفس مدارانه و خود خواهانه دست بردارد و دست به تبعیضات و تضییع حقوق دیگرن نزند. به اعتقاد حضرت، جامعه وقتی می تواند به اصلاحات دست یابد و سامان اقتصادی مفید و مثمر ثمری بیابد که بین اقتصاد و دین ، اقتصاد و اخلاق، اقتصاد و ارزشها و فضائل انسانی رابطه تنگاتنگی وجود داشته باشد. بر اساس چنین باوری است که الله الله فی الطبقه السفلی ( نامه /53) معنی و مفهوم پیدامی کند و قبل از آن که حاکم خود را جوابگوی طبقات محروم بداند خود را جوابگوی خدای سبحان می داند و قبل از آن که منافع خواص محور حرکت سیاستها و برنامه های نظام باشد، منافع عموم و مصالح عامه مورد توجه و دقت قرار می گیرد و در سایه این باورهاست که جامعه در دوران رشد و شکوفایی اقتصادی از بحرانهای بی نظمی عمومی و تبهکاری به جهت تکاثر و بخل و حسد و حرص و ولع محفوظ می ماند و جامعه گرفتار شکاف طبقاتی و تجمل پرستی نمی گردد. به تعبیر بعضی از صاحبنظران این دوران:
برای نظم عمومی کمتر از بحران اقتصادی خطرناک نیست زیرا موجب توسعه تجمل و تولید نیازمندیهای نوین است و چون تمام طبقات اجتماع به طور مساوی از رواج امور اقتصادی بهره مند نمی گردند و اقناع حس تجمل جویی و برآوردن نیازمندیهای نوین برای همه طریق مشروع ممکن نیست ناگزیر گروهی به ویژه جوانان به وسائل نامشروع متوسل و مرتکب جرم می گردند»
در حالی که اصلاحات دز نظام علوی از چنین پیامد شومی مبراست. زیرا در باور علوی انسانها نه تنها نسبت به خود و هم نوع خود مسئول اند و د رقیامت باید نزد خدا جوابگو باشند، بلکه نسبت به همه موجودات اعم ازموجودات جاندار و بی جان نیز مسئولیت دارند. بر اساس چنین بینش و باوری است که اصلاحات اقتصادی در جامعه علوی بر مکانیسم دقیقی قرار داده می شود که سیستم و نظام در جهت ایجاد و تثبیت عدالت اجتماعی و محرومیت زدایی پیش می رود و نیازی بیست که دائماً آنرا با وعده ها و وعیدها و آرام بخش های مقطعی که در مواقع ضروری باید از آن استفاده کرد جامعه را سرپا نگه داشت.
عدالت اجتماعی و جایگاه آن در اصلاحات اقتصادی
در بینش علوی اصلاحات اقتصادی وقتی ارزشمند و قابل دفاع و ستایش است که در راستای تحقق عدالت اجتماعی که اولین گام آن فقرزدایی است انجام پذیرد، از این رو حضرت وقتی در کوفه با پیرمردی که دست نیاز به سوی افراد دراز کرده و تقاضای کمک مالی می نماید برخورد می کند، تعجب اش برانگیخته می شود که چگونه در نظام علوی کسی در سنین ازکار افتادگی از این طریق زندگی ومعاش خود را تأمین می کند. در برابر چنین تعجبی پاسخ می شنود که این شخص مسلمان نیست، حضرت براین برداشت می خروشد و می گوید آیا جوانی و نیروی کارش را در چنین شهری مصرف نکرده و جامعه از توانمندیهای او بهره نگرفته است. اگر چنین است، پس چه دلیلی می توان یافت که او در حالی که توان کار ندارد برای تحصیل معاش به این وآن متوسل بشود.
به برکت اصلاحات اقتصادی، حضرت در مدت کوتاهی توانست تمامی چالشها و موانعی که بر سر راه استقرار نظام علوی به وجود آوردند، در کوفه جنگ زده و آشوب زده آنزمان سرو سامانی به زندگی اجتماعی مردم بدهد، که در زمان خودش بی نظیر بود و به تعبیر خود حضرت:
ما اصبح بالکوفه احد الاناهما ان ادناهم منزله لیاکل البر و یجلس فی الظل و یشرب من ماء الفرات.
در کوفه کسی را نمی توان یافت که زندگی آن سر سامان نداشته باشد وحتی پایین ترین اقشار درآمدی از تغذیه سالم برخورد دارند وامکانات رفاهی از قبیل مسکن وآب سالم سامل برای همگان فراهم هست.
این سخن کسی نیست که براساس گزارش رسمی کارکنان ودستگاههای ذیربط سخن بگویید یا با مواجه ساختن شخصیتی است که خود از نزدیکی مردمان در شهر رسیدگی می کرد و شاهد وناظر وضع معیشتی آنها بود.
فرار سرمایه ها
از نظر عملی هم تجربه کشورهای در حال توسعه نشان می دهد که برخلاف انتظار طرفداران توزیع نابرابر درآمدها که انباشت سرمایه و به کارگیری آن در تولید توسط صاحبان سرمایه و به کارگیری منجر به رشد و شکوفایی اقتصادی گردد، به عکس، این سرمایه ها یا به خارج از کشور منتقل شده و یا صرف بالا بردن استاندارد زندگی شخصی و رساندن آن به سطح کشورهای سرمایه داری و تجمل گرایی شده است. در مورد فرار سرمایه ها به خارج از کشور مسئله به قدری جدی است که حتی وامهایی که صاحبان قدرت اقتصادی از منابع داخلی دریافت می کنند نیز از این امر مستثنی نبوده و نیست.
«عامل مهم دیگری که فاجعه اقتصادی کشورهای بدهکار را عمیق تر کرده، فرار سرمایه از این کشورها از سوی سرمایه داران محلی و نخبگان حکومتی است. مبالغ کلانی که به عنوان وام درظاهر برای توسعه صنعتی و یا جبران کسری بودجه ازبانکهای خصوصی تجاری و یا دولتهای غرب گرفته می شود دوباره به سوی غرب سرازیر شده، و به حسابهای سپرده سرمایه داران و مقامات دولتی و صاحبان شرکتهای محلی واریز می گردد.
.
نا امنی و بالارفتن هزینه های اجتماعی
اینکه شکاف درآمدی واختلافات طبقاتی ناامنی های اجتماعی و تحولات سیاسی را سبب می شود و گاهی حتی حکومتها را به سقوط می کشاند واقعیت غیر قابل انکاری است علی (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه به بیان این واقعیت درمورد عثمان پرداخته وعامل قتل او را عملکرد وی در ایجاد اختلاف طباتی و دامن زدن به آن می داند. کمتر مورخ و تحلیل گری را می توان یافت که به بیان تاریخ و تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی دوران حکومت عثمان پرداخته باشد واز علل اصل شورش بر علیه حکومت او و کشته شدنش را زیر پا گذاشتن عدالت و تبعیضهای ناروا و بذل و بخششهای ی حساب و کتاب از بیت المال و در نتیجه به وجود آمدن اختلاف طبقاتی در جامعه اسلامی نداند.
«این مسأله مورد اتفاق همه مورخان است که عثمان خلیفه سوم، حاتم بخشی های عجیبی از بیت المال کرد و مبالغ فوق العاده ای از آن را در میان اطرافیان و بستگان و دوستان خود تقسیم نمود و بر خلاف سنت پیامبر و حتی بر خلاف روش دو خلیفه پیشین تبعیضهای ناروایی در بیت المال مقرر داشت و همان بود که سبب قیام عمومی بر ضد او گردید و به قبل او انجامید.»
نقش مسئوولان در تحقق اصلاحات اقتصادی
در باور علوی اصلاحات صرفاً با صدور فرمانهای حکومتی امکان پذیر نیست بلکه افراد جامعه بایدعدالت اجتماعی را درزندگی روزمره خود لمس کنند و در عمل آنرا ببینند، در این صورت است که در جامعه تحرک و پویایی و همبستگی و دلگرمی درکارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به وجودخواهد آمد. اما اگر افراد جامعه احساس کنند که کار و تلاش و کوشش و رنج و زحمت ازآنهاست و لی بهره گیری و آسایش و راحتی و تفریح و خوشی ازآن دیگران است. یقیناً تن به کار و کوشش و مجاهدت نخواهند داد و در چنین جامعه ای شکوفایی و رونق اقتصادی هرگز به وقوع نخواهد پیوست و جامعه از درون دچار فقر عمومی خواهد شد. از نگاه حضرت از عوامل مهمی که می تواند عدالت اجتماعی را در جامعه خدشه دار سازد و زمینه فساد اجتماعی را فراهم سازد زندگی اشرافی و تجملاتی مسئولان و دست اندکاران نظام اجتماعی جامعه است، زیرا بدون شک این گونه زندگی مسئولان نه تنها موجب بروز انجرافات در عامه مردم می شود، بلکه سبب می گردد تا رده های پایین تر مسئولین که از آن نوع زندگی برخوردارنیستند، برای دستیابی به آن نئع زندگی که نداشتن آن نوعی حقارت و کمبود شخصیت برای آنها به دنبال دارد، دست به سرقت،ارتشاء، اختلاس و کارهایی از این قبیل بزنند. ابن خلدون در تحلیل این مطلب که همراهی که همراهی و همگامی مسئولین با مردم و زندگی ساده و به دور از زرق و برق آنها چه تأثیربه سزای می تواند در رونق یافتن فعالیتهای اقتصادی وشکوفایی جامعه داشته باشد می نویسد:
«اگر حاکم، همراه و مهربان باشد آرزوهای رعیت گسترش می یابد و برای آبادانی و فراهم نمودن اسباب آن فعالتر می شوند. باید دانست که تجاوز به اموال مردم، آنان را از به دست آوردن و بارور کردن ثروت نومید می سازد، چرا که می بینند درچنین شرایطی، سرانجام هستی شان را به غارت می برند و آنچه را به دست میآورند، از ایشان می ربایند و هرگاه مردم از به دست آوردن و تولید ثروت نومید شوند، از کوشش و تلاش در راه آن دست بر می دارند… بنابر این ، اگر مردم در راه معاش خود کوشش نکنند و دست از پیشه ها بر دارند، بازارهای اجتماعی و آبادانی بی رونق می شود و احوال متزلزل می گردد و مردم در جستجوی روزی ازآن سرزمین رخت برمی بندد و در نواحی دیگر که بیرون از قلمرو فرمانروایی آن ناحیه است پراکنده می شوند و در نتیجه ، جمعیت آن ناحیه تقلیل می یابد و شهرهای آن از سکنه خالی می شود و شهرستانهای آن ویران می گردد و پریشانی آن دیار به دولت و سلطان هم سرایت می کند.»
جلوگیری از اتلاف سرمایه ها
از نگاه حضرت دامن زدن به تجملات و زندگی اشرافی جدای از آ>که پیامدهای ناگوار اجتماعی را به همراه دارد، از مصادیق بارز اسراف و از موارد«اعطاء مال فی غیره حقه» است که «یکرمه فی الناس »که گرچه به ظاهر شخصیت کاذب اجتماعی برای شخص بوجود می آورد اما در واقع «یهینه عندالله» نزد خدا او خوار و پست شمرده می شود و مستوجب عقوبت الهی می گردد.(خطبه /126)
سخن پایانی
در بینش علوی انجام اصلاحات در راستای بهره گیری صحیح از منابع و سرمایه های مادی ومعنوی در جهت تحقق منافع عموم و ایجاد امنیت اجتماعی واقتصادی صرفاً به خاطر مطالبات مردمی نیست، که اگر کسی توانست به گونه ای مردم را قانع سازد یا اگر مردم خود متوجه حق خود نبوده یا اصلاً خواستند از آن صرف نظر بکنند، شخص بتواند از زیر بار اصلاحات شانه خالی بکند، و یا نسبت به آن بی تفاوت گردد. بلکه انجام اصلاحات به عنوان یک باور دینی و وظیف های الهی و تحقق حق و عدالت مطرح است. از نگاه حضرت خداوند برای انجام آن از عالمان عهد و پیمان گرفته است(خطبه 3) و این ریشه و مبنای افتراق دیدگاه علوی برای انجام اصلاحات با بقیه نظر گاههاست که اگر قدمی را در تحقق عدالت اجتماعی بر می دارند نه به عنوان یک باور و عقیده، بلکه به عنوان یک ابزار و از سرناچاری و اضطرار پذیرا می شوند.»
نوشتار را با سخنان آن حضرت که به تشریح انگیزه ابوذر در حرکت اصلاحی اش در برابر مقاسد اجتماعی و نظام حکومتی که بر خواسته از باورهای دینی و بینش الهی ابوذر است به پایان می بریم.
«ای ابوذر، همانا تو به خاطر خدا به خشم آمدی پس امید تو به کسی باشد که به جهت او غضبناک گردیدی . این گروه برای (حفظ)دنیای خود از تو ترسیدند، ولی تو به سبب (حفظ) دین خود از آنان ترسیدی…آرامش خود راتنها درحق جست و جو کن و جز باطل چیزی تو را به وحشت نیاندازد، اگر تو دنیای این گروه را می پذیرفتی تو را دوست می داشتند واگر خود درآن شریک می شدی ازتو دست بر می داشتند.(خطبه130)