اشاره
يكى از ريشههاى «حرص» كه به عواقب دردناك آن در بحث گذشته اشاره شد، دلباختگى و دلدادگى در برابر زرق و برق دنياست.
هنگامى كه آتش سوزان اين عشق در درون جان انسان زبانه مىكشد او را به سوى حرص و ولع نسبتبه مواهب دنياى مادى مىكشاند، مانند: ساير عشاق بىقرار كه فارغ از هرگونه فكر منطقى پيوسته دست و پا مىزنند و روز به روز خود را در اين لجنزار آلودهتر مىسازند.
به همين دليل قرآن مجيد براى خشكانيدن ريشه حرص و ولع به سراغ حب دنياى افراطى و يا به تعبير ديگر «دنياپرستى» مىرود و با تعبيرات گوناگون قدر و قيمت مواهب دنيا را در نظرها مىشكند تا عاشقان بىقرار دنيا به خود آيند و حريصانه به دنبال آن نشتابند و همه ارزشها را به خاطر وصول به آن زير پا نگذارند.
با اين اشاره به قرآن مجيد بازمىگرديم و تعبيرات دقيق و حساب شده قرآن را در اين زمينه بررسى مىكنيم.
1- قرآن در موارد متعددى زندگى دنيا را نوعى بازيچه كودكانه و سهو و سرگرمى مىشمرد، مىفرمايد:
«و ما الحياة الدنيا الا لعب و لهو…; زندگى دنيا چيزى جز بازى و سرگرمى نيست.» (1)