ولایت گاهی به معنای محبت است و گاهی به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار و تصرف قانونی در اموری است که تصرف در آنها مستلزم پیروی و تبعیت دیگران و وجب طاعت او بر دیگران است.
ولایت اهل بیت :هر دو معنای ولایت را در برمیگیرد هم محبتشان بر ما فرض و واجب است به دلیل آیه «قل لااسئلکم علیه اجراً اِلاً المودة فی القربی»96 و هم مالکیت تدبیر و صاحب اختیاری را دارند چون ولایتشان استمرار ولایت رسول الله 6میباشد «النبی اولی بالمؤمنینَ من انفسهم»97 و این ولایتی است که اهل بیت7نیز دارا میباشند.
برای ولایت اهل بیت:معنای دیگری نیز هست و آن اینکه خداوند اراده امور بندگان خود را به دارنده آن مقام واگذار کند و از آن پس او مدبر امور بندگان خدا و متصرف در شؤؤن ایشان باشد که این ولایت بالاصالة از خدای متعال بوده و خداوند اهل بیت:را به این ولایت منصوب فرموده است.
این قسم از ولایت در توحید درج است زیرا توحید شاخههائی دارد که یکی از شاخههایش توحید در حاکمیت و ولایت و رهبری است و میدانیم امامان 7ولایت و رهبری خود را از ناحیه خدیا متعال گرفتهاند و از خود استقلالی ندارند.
ابیحمزه ثمالی از امام باقر7 روایت کرده که حضرت فرمودند: چون محمد6 دوران نبوت خود را گذرانید و ایام عمر خود را به آخر رسانید خداوند تعالی به او وحی کرد که ای محمد به راستی نبوت خود را گذراندی و زندگی خود را به سر رساندی اکنون آن دانش و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوت خاندان خود را به علیبن ابیطالب7 بسپار زیرا دانش ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را از نسل پیامبران گذشته بریدم.148
علی7 ولی الله است
در روایتی از ابوذر علیه الرحمه نقل شده است که گفت: روزی با رسول خدا در مسجد نماز میخوانیدم، سائلی وارد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، اما کسی به او توجه نکرد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، تو شاهد باش، که من در مسجد رسول تو، تقاضای کمک کردم، ولی کسی مرا مساعدت نکرد، در این هنگام، علی7 در حال رکوع بود، به انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد، سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر اکرم، که ناظر این واقعه بود، بعد از فارغ شدن از نماز، سر به سوی آسمان بلند کرد و با خدا مناجات نموده و گفت:
«اللهم و انا محمدٌ نبیکَو صفیکَ اللهم فاشرح لی صدری و یسرلی امری و اجعل لی وزیراً من اهلی علیاً و اشدُ دبه ظهری»
خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان فرما و از خاندانم علی7 را وزیر من گردان تا بوسیله او پشتیبانی قوی و محکم یابم.
ابوذر گفت:هنوز دعای پیامبر6 پایان نیافته بود که جبرئیل این آیه را نازل کرد 149 «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»150 سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردند و نماز به پای میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
«از فیض ابن مختار نقل شده که گفت:به امام صادق7 عرض کردم: خذ بیدی من النّار من لنا بعدک؟ فدخل علیه ابو ابراهیم7 و هو یومئذٍ غلام فقال: هذا صاحبکم فتمسک به». مرا از دوزخ درآور و بفرمائید بعد از شما امام کیست؟ در این حال ابوابراهیم که یک نوجوانی بود وارد شد، حضرت فرمود:این است امام شما به او تمسّک جوئید.173
همچنین ابوجعفر محمدبن جریر طبری از ابوبصیر روایت نموده که گفت شنیدم که عبدصالح حضر موسی بنجعفر7 که فرمود:
چون وفات پدرم نزدیک شد، به من فرمود، پسرم انجام غسل من با خودت باش و من غسل دادم پدرم را و پدرم غسل داد پدرش را و حجت و امام حجت خدا را غسل میدهد و کفن کردم او را و دفن نمودم به دست خود، سپس فرمود: پسرم آگاه باش برادرت عبدالله مدعی امامت میشود بعد از من واگذار او را و اولین کسی که از اهل من به من ملحق میشود اوست.174
امام مهدی7 نه تنها امید اسلام بلکه امید بشریتی است که زیر یوغ بردگی، ستم و استثمار منکوب شده است او فاتح بزرگی است که اراده انسان را آزاد میکند و امتها و ملتها را از چنگال اعتقادات و نظامهای فاسدی که زندگی را به دوزخی تحملناپذیر بدل کردهاند رهایی میبخشد.
امام عصر عجالله تعالی فرجهالشریف همه مراحل زندگیش معجزهای بزرگ از معجزات اسلام بوده است، خداوند متعال ولادت او را چون ولادت حضرت موسی پنهان داشت زیرا نیروهای حکومت عباسی به دنبال دست یافتن به او بودند و شرایط بسیار دشوار بود.
عمر طولانی حضرت طی نسلهای متعدد نیز معجز است، همانطور که ظهور ایشان و بیان احکام درخشان اسلام کار خارقالعاده دیگری است که خداوند با ظهورش به بشریت ارمغانی گرانبها عطا میکند.
و اما روایاتی که دال بر ولایت و امامت آن حضرت بوده و بر آن تصریح شده است.
آرزوی یک مصلح جهانی همواره در دل خداپرستان وجود داشته است و تمام پیامبران الهی و سفیران آسمانی نویدهائی درباره وی ابراز نمودهاند، مسأله مهدویت و نوید ظهور مصلحی جهانی در آخرالزمان در اسلام از ابتداء مطرح بوده و موضوعی ریشهدار است و این اعتقاد از رسول خدا6 مطرح شده است.
در میان اهل سنت نیز این اعتقاد فراگیر بوده و کتب زیادی که بالغ بر پنجاه جلد کتاب مستقل در موضوع مهدویت ا ست توسط علمای اهل سنت به نگارش درآمده که بعضی از آنها مانند کتاب صاحبالزمان نوشته ابوالعنس محمدبن اسحاقبن ابراهیم کوفی است که در سال 255 هجری قمری پیش از ولایت حضرت بقیة الله به رشته تحریر درآمده است.
اعتقاد به مصلح جهانی و مهدویت از ضروریات دین اسلام به شمار میرود، یوسف بن یحثی المقدسی الشافعی در کتاب خود روایتی را از رسول خدا6 نقل کرده و میگوید:
حضرت فرمودند: « من کذب بالمهدی فقد کفر»240 کسی که مهدی 7 را تکذیب کند به تحقیق که کافر است.
علاوه بر اینکه اعتقاد به مهدویت از ضروریات اسلام به شمار میرود از عقاید حتمی و قطعی تمام ادیان الهی نیز میباشد که به ذکر گونهای از افکار و عقائد دیگران در این باب میپردازیم.
انسان مؤمن هم ولاء محبت دارد و هم ولاء نصرت و همچنین ولاء هدایت و حاکمیت، اگر انسان دوست خدا شود و به واسطه دوستی خود با خدا، خود را به او نزدیک سازد خداوند متعال هم دوست او میگردد، چرا که دوستی یکطرفه معنی ندارد همچنانکه در قرآن کریم میخوانیم: « قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ».248 بگو ای پیامبر، اگر خدا را دوست میدارید مرا پیروی کنید که خدا شما را دوست دارد.
اگر انسان مؤمن دوست خدا به وسیله اطاعت محض از خدای متعال و تبعیت از پیامبر و ائمه به یاری او برخیزد خداوند نیز وعده داده که یار و مددکار او خواهد بود. « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ».249 ای اهل ایمان، شما اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری میکند ثابت قدم میگرداند.
بنابراین انسان در آغاز امر با اطاعت از خدا و ترک نواهی او به ولاء محبت و نصرت نائل میشود و خدای متعال نیز به این دسته از انسانها تفضل نموده و ولاء هدایت و حکومت را عنایت میکند. « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ»250 مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضی بر بعض دیگر ولایت دارند، و این ولایت چون از ناحیه خدای متعال است و هر چه از او باشد حق است این ولایت همحق خواهد بود ولی اگر کسی این ولایت را برای غیر خدا به کار برد چون غیرخدا باطل است آن هم باطل خواهد بود « ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ».251
انسان مؤمن ولی خداست و خداوند عزّوجل ولیّ انسان مؤمن و در این میان عدهای ولی الله هستند « أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» *
« الذین امنوا و کانوا یَتّقون».253 آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی و اندوهی به دل راه نمیدهند آنها اهل ایمان و خدا ترس هستند و بر مؤمنین دیگر ولایت دارند که این ولایت عام میباشد و برای اولیاء و انبیاء الهی که مشرّف به ولایت خاص هستند عنایتی خاص وجود دارد که سایر مؤمنان چنین ولایتی ندارند همانگونه که قرآن کریم میفرماید: « إِنَّ وَلِيِّيَ اللّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ».253
نیازهای روز افزون بشریت و حوادث جدید میطلبد که بشریت همچنان با منبع وحی در ارتباط باشد و برای رسیدن به هدف، رهبری الهی، او را به سوی مقصد، دستگیری و راهنمائی کند این در حالی است که به دلائل متعدد حجت معصوم خداوند با اذن و مشیت خدا از دیدگان مخفی گردیده است و بعضی گمان کردهاند که بشریت به حال خود رها شده ولی یقیناً نخواهد بود. بلکه هدایت گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم و باواسطه صورت میگیرد و در این زمان که هدایت مستقیم و بدون واسطه از طرف امام معصوم امکانپذیر نیست، ناگزیر این هدایت غیرمستقیم و با واسطه خواهد بود، زیرا اولاً اگر چنین نباشد، نقض غرض شده و اسباب هدایت بشر برای او فراهم نشده و مباحث اعتقادی معاد عموماً بیاساس خواهد بود.
ثانیاً: وجود امام غائب، بدون تأثیرگذاری در جامعه، با توجه به تعریف کلی امامت، که عبارت است از، ریاست فراگیر امور دینی و دنیوی مردم، به نیابت از پیامبر6 مفهومی نخواهد داشت و این شبیه مخالفین تحقق خواهد یافت که امام غائب بیاثر و وجودش لغو خواهد بود و خدای متعال عمل لغو و باطل انجام نمیدهد.
از آنجا که حکومت و ولایت از آن خدا و رسول و ائمه اطهار:میباشد و با توجه به شرایط جامعه بشری که آخرین ذخیره الهی و امام معصوم حضرت ولیعصر7 را در پرده غیبت قرار داده و امت اسلام ناگزیر به ادامه این راه و نیازمند به هدایت الهی میباشد در دوران غیبت این علماء بزرگوار شیعه هستند که سکاندار هدایت مردم به سوی حق و حقیقت میباشند، امام هادی7 در زمینه نقش علماء شیعه در زمان غیبت امام مهدی7 میفرماید:
«لولا من یبقی بعد غیبه قائمکم7 من العلماء الداعین الیه و الدالین علیه و الذابین عن دینه بحجج المقذین لضعفاء عبادالله من شباک ابلیس و مردتة و من فخاخ النواصب لما بقی احد الا ارتدّ عن دین الله و لکنّهم الذین یمسکنَازمه قلوب ضعفاء الشیعة، لما یسمکٌ صاحب السفینةِ سکانها، اولئک هم الافضلونَ عندالله عزوجل».
اگر نه آن بود که پس از غیبت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف عالمانی به سوی او دعوت میکنند و روش او را برای خواستاران بیان و با برهان و دلیل از دین دفاع میکنند و بندگان ضعیف و ساده را از چنگ ابلیسان و دام ناصبیها و از درگاه حق رانده شدگان نجات میدهند.
قال رسول الله6 :الفقهاء امنان الرّسل مالم یدخلوا فی الدنیا قیل: یا رسولالله ما دخولهم فی الدنیا؟
قال: اتّباع السطان فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم» فقهاء امانتداران پیامبرانند. اما تا وقتی که در دنیا وارد نشوند، سوال شد ای فرستاده خدا، ورود آنان به دنیا در چیست؟ حضرت فرمود:
پیروی از سلطان حاکم، اگر آنان اینکار را انجام دهند در امور دینی خود از آنان برحذر باشید.271 در این حدیث شریف فقهاء را امانتدار انبیاء دانسته و همه میدانیم امانت انبیاء الهی همان ولایت آنان در تشریع میباشد که این ولایت در عصر ائمه از ناحیه پیامبر به امامان معصوم:و در دوران غیبت به فقهای شیعه به عنوان انبیاء و اوصیای آنان میرسد. و آنان بر مردم حجت از طرف خدای متعال میباشند. همانگونه که در توقیع شریف، حضرت ولیعصر عجلالله تعالی فرجه آنان را به عنوان حجت معرفی کرده است. «و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجّتی علیکم و انا حجة الله علیهم».272 در حوادثی که پیش میآید به روایان حدیث ما مراجعه کنید زیر آنان حجم من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم.
در مکتب انسانساز اسلام تمام برنامهها باید سمت و سوی آن به این هدف اساسی باشد که انسان را به سر منزل مقصود برساند و او را به سعادت و کمال، دنیوی و اُخروی رهنمون سازد بر این اساس کارگزاران این جامعه و کسانی که امور امت اسلام را به دست میگیرد باید دو مشخصه اصلی را دارا باشند، اول اینکه عالم به احکام و دستورات شریعت مقدس اسلام باشند، دوم اینکه عدالت و تقوی برای آنان ملکه شده باشد و جزئی شده باشد و جزئی جداناشدنی از وجود آنان باشد براساس همین دو اصل ضروری در حاکمیت است که امام حسین7 میفرماید:«مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناءَ علی حلاله و حرامِه».278 جریان امور و احکام باید به دست علما و دانشمندان که امین بر حلال و حرام خدا هستند سپرده شود.
ولایت فقیه از صدر اسلام تاکنون مطرح بوده است
آغاز نظریه ولایت فقیه را باید از زمان نبيمكرم اسلام دانست، زیرا: مسلمانان از همان زمان با دو مسئله اساسی روبرو بودهاند، یکی حضور نداشتن پیامبر6 در بسیاری از شهرها و دیگری نیاز مردم به احکام و دستورات سیاسی و فردی، بنابراین به افرادی نیاز داشتهاند که دستورها را برای آنها بیان کند و امورات مربوط به شأن حاکمیت و ولایت را در جامعه آنها جاری نماید.
در دوران امامام معصوم:هم، وضع به همین منوال بوده است نیاز به فقهای بزرگ احساس میشده، بر این اساس در دوران حضرات معصومین در شهرهای مختلف اسلامی، اصحاب و فقهای بزرگواری چون، علی ابن ابی رافع، سلمان فارسی عبدالله بن مسعود، سعید بن جیبر، عورة بنزیبر، سعید بن مصیب در قرن اول هجری و حسبن محبوب، ابینصر ابی بزنطی، حسین بن سعید، فضل بن شادان نیشابوری- احمدبن اسحاق، یونس بن عبدالرحمان در قرن دوم هجری و عبدالعظیم حسنی در نیمه اول قرن سوم هجری با حضور حضرات معصومین:در مرکز حکومت اسلامی، در دیگر شهرها از طرف آنان برای حاکمیت و تبلیغ شریعت نیابت داشتهاند.
دیدگاه بعضی اندیشمندان در باب ولایت فقیه
اندیشمند بزرگ اسلام و فیلسوف و حکیم فرزانه قرن پنجم حسین بن عبدالله مشهور به ابوعلی سینا در کتاب شفا مینویسد:
«واجب است که سنتگذار، اطاعت جانشین خود را واجب کند و تعیین جانشین یا باید از طرف او باشد یا به اجماع اهل سابقه (خبرگان) بر زمامداری کسی که بطور علنی برای جمهور مردم ثابت کند که او دارای سیاست مستقل و عقل سلیم و اصیل و اخلاق شریف میباشد و از شجاعت عفت، و حسن تدبیر برخوردار است و احکام شریعت را از همه بهتر میداند و عالمتر از او کسی نیست و اثبات این صفات برای شخص مورد نظر آشکار و علنی باشد و مردم آن را بپذیرند و بر آن متفق باشند و اگر اختلاف و تنازع بر اثر پیروی از هوی و هوس میان آنها ایجاد شود و فرد دیگری که استحقاق و لیاقت جانشینی را ندارد انتخاب کنند به پروردگار کافر گشتهاند، تعیین جانشین با نصب بهتر است زیرا در این صورت از اختلاف و نزاع دور خواهند بود».283