روز جمعه هفدهم ماه مبارک رمضان سال دوم هجرت (1) نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می رود . در این روز یکی از مهم ترین جنگهای سرنوشت ساز در تاریخ اسلام به وقوع پیوست و دستاوردهای مهمی را برای دولت نوپای پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه داشت . مشاهده امدادهای غیبی، ذلت سران کفر، نتیجه توکل بر خداوند متعال، دفاع از کیان اسلام در پرتو ایمان، جلوه حقیقی پایداری در راه اندیشه، آشکار شدن برخی از فضائل و مناقب پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام، تبلور وحدت و همدلی در میان مسلمانان، و به نمایش درآمدن شکوه و عظمت اسلام، بخشی از آثار مفید این مبارزه بین حق و باطل می باشد .
پس از رحلت نبیاکرم (ص) سازمان نفاق، چهاربرنامه را در دستور کار قرار داد:حذف علیبن ابیطالب (ع)؛ تحریف قرآن؛ تحریف سنت؛ تغییر فرهنگ عمومی. هدف اجرای این چهار برنامه، هدم و نابودی اسلام بود. در ادامه، پس از تشریح این برنامه، مقابلة یادگار پیامبر (ص)، فاطمه (س) و نیز علیبن ابیطالب (ع) را با برنامههای دشمن به بررسی خواهیم نشست.
الف. حذف علی (ع)
از آنجا که امیرمؤمنان (ع) بزرگترین حامی رسول خدا (ص) و اسلام پس از ایشان بود، و نیز داعیهدار خلافت پیامبر (ص) بود، دشمنان طرح حذف امیرمؤمنان از صحنه را برنامهریزی کردند. این طرح و تلاشهای دشمن در این زمینه و نیز دفاع فاطمه (س) از ایشان را بررسی خواهیم کرد.
برنامة نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر (ص) از سوی دشمنان اسلام، با این هدف طراحی شده بود که حرکت پیامبر (ص) پس از او به دست جانشینش نیفتد. آنان با غصب ولایت به این هدف خود دست یافته بودند، ولی حلقة پایانی این نقشه ناتمام بود. باید علی (ع) کاملاً از صحنه حذف میشد؛ زیرا همانگونه که در زمان پیامبر (ص)، شخص رسول اکرم (ص) بالاترین تهدید برای آنان به شمار میآمد، پس از ایشان، این خطر از ناحیة علی (ع) متوجه آنها بود؛ چرا که او توانست افشاگر و همچنین خنثیکنندة طرحهای آنان باشد. بنابراین میبایست ترور فیزیکی و نیز شخصیتی علی (ع) را در دستور کار خود قرار دهند. اگر بتوانند ایشان را در یک درگیری به شهادت برسانند، میتوانند حسین (ع) را هم به جهت سن و سالشان و فقدان حمایتهای لازم به آسانی از میان بردارند. با کشتن این سه، که با امامت در نسل آنان تداوم مییابد، طرح دشمن کاملاً به اجرا در آمده است.
مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که بخش عظیمی از پیامهای کلام وحی در مورد ارتباط انسان با خداست. این رابطه خالق و مخلوق زیباترین جلوه هستی است که انسان تشنه را، از زلال رحمت و برکات حضرت حق سیراب می سازد. قرآن، کتاب خدا، با کلمه «اللّه» آغاز شده و با واژه «ناس» خاتمه می یابد و این بیانگر اهمیت رابطه خدا و مردم است. در آیه 186 سوره بقره خداوند هفت مرتبه به ذات مقدس خود و هفت بار به بندگان اشاره کرده و این اوج ارتباط و پیوند خداوند متعال با بندگان است.
البته انسان فطرتا به سوی ارتباط با مبدأ کمال متمایل است؛ چرا که کشش فطری در درون انسان او را به سوی بی نهایت سوق می دهد. این تمایل نامحدود به غیر از ارتباط با کمال مطلق و نیروی بی انتهای خالق هستی اقناع نمی شود. عبادت و دعا و نیایش بهترین راه شکوفایی این تمایل فطری و استعداد درونی انسان است، به همین علت خداوند متعال ارزش و جایگاه واقعی انسان را در بارگاه خویش بوسیله دعا و نیایش او تعیین
می کند و می فرماید: (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ)؛(1) بگو: پروردگارم برای شما ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»
طبق این پیام قرآنی، ارزش واقعی انسان در بارگاه الهی و معیار ارزش معنوی افراد، براساس بندگی، خضوع و خشوع در مقابل خداوند متعال و الحاح و التماس و درخواست او از آفریدگار جهان هستی است.
افرادی که از دعا و گفتگوی همراه با خواهش و تمنا و ندبه با حضرت حق سرباز می زنند و در مقابل خداوند متعال روحیه مستکبرانه ای دارند، نه تنها از رحمت الهی بدورند؛ بلکه مستوجب آتش جهنم و قهر الهی خواهند بود! خداوند متعال در سوره غافر به این نکته پرداخته، می فرماید: (وَ قالَ رَبُّکُمْ اُدْعُونی اَسْتَجَبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّم داخِرینَ)؛(2) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی خوار در دوزخ در می آیند.»
هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری به سوی کمال نهائی خود حرکت کرده و به آن دست یابد، انسان در مسیر زندگی خود و در دو راهی قرار داده شد تا زمینه انتخاب و گزینش برای او فراهم شود، راهی به سوی سعادت و کمال و راه دیگر به سوی عذاب و شقاوت ختم میشود و از طرفی اختیار و انتخاب آگاهانه نیاز به شناخت صحیح نسبت به کارهای خیر و شر و راههای شایسته و ناشایسته، دارد و در صورتی انسان میتواند راه تکامل خویش را آزادانه و آگاهانه انتخاب کند که هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد و از فراز و نشیبها و پیچ و خمها و لغزشهای آن آگاه باشد.
پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسائل لازم برای تحصیل چنین شناختهائی را در اختیار بشر قرار دهد.
از طرفی شناختهای عادی و متعارف بشری از طریق همکاری حس و عقل فراهم میآید، ولی برای شناختن راه سعادت و کمال، کافی نیست و باید راه دیگری، و رأی حس و عقل برای شناختن مسیر تکامل همه جانبه، در اختیار بشر قرار داده شود تا انسانها بتوانند مستقیماً یا با وساطت فرد یا افراد، دیگری از آن بهرهمند شوند، که همان راه وحی میباشد.
در مکتب انسانساز اسلام تمام برنامهها باید سمت و سوی آن به این هدف اساسی باشد که انسان را به سر منزل مقصود برساند و او را به سعادت و کمال، دنیوی و اُخروی رهنمون سازد بر این اساس کارگزاران این جامعه و کسانی که امور امت اسلام را به دست میگیرد باید دو مشخصه اصلی را دارا باشند، اول اینکه عالم به احکام و دستورات شریعت مقدس اسلام باشند، دوم اینکه عدالت و تقوی برای آنان ملکه شده باشد و جزئی شده باشد و جزئی جداناشدنی از وجود آنان باشد براساس همین دو اصل ضروری در حاکمیت است که امام حسین7 میفرماید:«مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناءَ علی حلاله و حرامِه».278 جریان امور و احکام باید به دست علما و دانشمندان که امین بر حلال و حرام خدا هستند سپرده شود.
دیدگاه بعضی اندیشمندان در باب ولایت فقیه
اندیشمند بزرگ اسلام و فیلسوف و حکیم فرزانه قرن پنجم حسین بن عبدالله مشهور به ابوعلی سینا در کتاب شفا مینویسد:
«واجب است که سنتگذار، اطاعت جانشین خود را واجب کند و تعیین جانشین یا باید از طرف او باشد یا به اجماع اهل سابقه (خبرگان) بر زمامداری کسی که بطور علنی برای جمهور مردم ثابت کند که او دارای سیاست مستقل و عقل سلیم و اصیل و اخلاق شریف میباشد و از شجاعت عفت، و حسن تدبیر برخوردار است و احکام شریعت را از همه بهتر میداند و عالمتر از او کسی نیست و اثبات این صفات برای شخص مورد نظر آشکار و علنی باشد و مردم آن را بپذیرند و بر آن متفق باشند و اگر اختلاف و تنازع بر اثر پیروی از هوی و هوس میان آنها ایجاد شود و فرد دیگری که استحقاق و لیاقت جانشینی را ندارد انتخاب کنند به پروردگار کافر گشتهاند، تعیین جانشین با نصب بهتر است زیرا در این صورت از اختلاف و نزاع دور خواهند بود».283
در این بخش با بیان روایات آخرالزمانی پیرامون تحولات منطقه شام و لبنان، به بعد ژئوپلیتیک در این روایات خواهیم پرداخت. در واقع این روایات بعنوان سند استراتژیک و عملیاتی شیعه که قابل استناد و مطمئن میباشند، میتواند راهبردهای حرکت آخرالزمانی ما را نسبت به منطقه و معادلات منطقهای و جهانی، مشخص نماید.
در این بررسی سه عنصر جغرافیا، قدرت و سیاست را که مؤلفههای تشکیل دهنده ژئوپلیتیک هستند را مورد تحلیل قرار می دهیم.
ضرورت نگاه استراتژیک به منابع دینی، موضوعی میباشد که باید در محافل علمی و تحقیقاتی به آن پرداخته شود. در واقع اگر این روایات را بعنوان منابع اطلاعاتی و خبری شیعه از آینده بدانیم، نباید نسبت به آنها منفعل بوده، بلکه لازم است با انتظاری پویا و دینامیک، در جهت پیاده نمودن زمینههای ظهور حضرت ولی عصر (عج) از آنها استفاده نمود و راهبردهای آخرالزمانی را پیاده نمود.
آیات و روایات پیرامون تقابل آخرالزمانی حق و باطل از بعد ژئوپلیتیک
۱ـ شکلگیری فتنه سفیانی در شام
رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم شرایط امروز کشورمان را اینچنین توصیف کردند: «یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابىطالب و محاصرهى اقتصادى مسلمانان، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاههاى بدمحاسبهگر خیال میکنند ما امروز در شرائط شِعب ابىطالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابىطالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم.»1 اما شرایط بدر و خیبر با شرایط شعب ابیطالب چه تفاوتهایی دارد؟
محاصرهی شعب ابیطالب یکی از نقاط حساس و سرنوشتساز تاریخ اسلام است. لطفاً دربارهی چرایی وقوع این محاصره و اثرات آن توضیح دهید.خدای متعال در قرآن به مسلمانانی که در مواجهه با فضای عملیات روانی دشمن قرار داشتند -دشمنی که میکوشید مؤمنین را مأیوس کند و آنها را به این باور برساند که راهی جز تسلیم ندارند و مقاومت یا اقدامات تقابلی یا تهاجمیشان بیاثر است- میفرماید «و اذکُرُوا»؛ بهیاد آورید که «إذ أنتُم قلیلٌ» شما کم بودید و اصلاً قدرتی نداشتید و «یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»2، مشرکان شما را مثل دانه از زمین برمیداشتند، زیر پا لگدمال میکردند و اگر بادی میآمد، مانند همان دانهی بیارزش، در هوا این طرف و آن طرف میشدید. به یاد بیاورید که خداوند متعال شما را زیاد کرد تا اینکه به نیرویی تبدیل شدهاید که دیگر دشمن روی شما حساب میکند. پس معلوم میشود، مؤمنینی که کنار رسولالله صلواتاللهعلیهوآله بودند، دوران ضعف بسیار مأیوسکنندهای را سپری کردند که اگر خدای متعال در معادلهی آن دوران نبود، از بین رفتن آنها حتمی بود.