امام سجاد عليه السلام منادی دین مداری در عصر دین ستیزی اموی

پنجشنبه - 21 ژوئن 2012

بی تردید حضور در عرصه های زندگی اجتماعی، شرکت پویا و سازنده در معادلات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یکی از مهم ترین ابعاد شخصیتی آن حضرت است که شایسته توجه بوده و ما به مناسبت ولادت با سعادت امام چهارم به بازشناسی چهره آن حضرت در یکی از این عرصه ها (پاسداری از دین) می پردازیم.
با دین ستیزان
1 – خلفای اموی
دوران حاکمیت بنی امیه را می توان دوره ای سیاه برای دین و دین داران معرفی کرد; دوره ای که از آغاز حکومت معاویه بنای آن بر مبارزه با دین اصیل شکل گرفت و خلفای بعدی در مسیری که معاویه بر ایشان هموار ساخته بود، بی مهابا به سوی محو دین داری تاختند. گذری بر سیمای سیاه خلفای دوران امام سجاد، درستی این قضاوت را تایید می کند.
خلفایی که امام با آنان هم عصر بود، عبارتند از: 1 – معاویه (دوران قبل از امامت امام سجاد) 2 – یزید بن معاویه 3 – عبدالله بن زبیر 4 – معاویة بن یزید 5 – مروان بن حکم 6 – عبدالملک بن مروان 7 – ولید بن عبدالملک
هر چند انحرافات فکری، اعتقادی، سیاسی خلفای بنی امیه بسیار عمیق بود، اما ملموس ترین نمونه های انحراف را طبیعتا می توان در رفتارها و تظاهر آنان به بی دینی که گویای گرایش های آنان نیز می باشد جست و جو کرد.
خلفایی که در ملاء عام شراب می خوردند، اوقات خود را با خوانندگان و زنان فاسد می گذراندند، غذاها و لباس ها و ملزوماتشان نشان از طغیان درونی شان داشت و …

تلاش‌های دشمن برای نابودی اسلام پس از پیامبر(ص)

جمعه - 15 ژوئن 2012

پس از رحلت نبی‌اکرم (ص) سازمان نفاق، چهاربرنامه را در دستور کار قرار داد:‌حذف علی‌بن ابی‌طالب (ع)؛ تحریف قرآن؛ تحریف سنت؛ تغییر فرهنگ عمومی. هدف اجرای این چهار برنامه، هدم و نابودی اسلام بود. در ادامه، پس از تشریح این برنامه، مقابلة یادگار پیامبر (ص)، فاطمه (س) و نیز علی‌بن ابی‌طالب (ع) را با برنامه‌های دشمن به بررسی خواهیم نشست.
الف. حذف علی (ع)
از آنجا که امیرمؤمنان (ع) بزرگ‌ترین حامی رسول خدا (ص) و اسلام پس از ایشان بود، و نیز داعیه‌دار خلافت پیامبر (ص) بود، دشمنان طرح حذف امیرمؤمنان از صحنه را برنامه‌ریزی کردند. این طرح و تلاش‌های دشمن در این زمینه و نیز دفاع فاطمه (س) از ایشان را بررسی خواهیم کرد.
برنامة نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر (ص)  از سوی دشمنان اسلام، با این هدف طراحی شده بود که حرکت پیامبر (ص) پس از او به دست جانشینش نیفتد. آنان با غصب ولایت به این هدف خود دست یافته بودند، ولی حلقة پایانی این نقشه ناتمام بود. باید علی (ع) کاملاً‌ از صحنه حذف می‌شد؛ زیرا همان‌گونه که در زمان پیامبر (ص)، شخص رسول اکرم (ص) بالاترین تهدید برای آنان به شمار می‌آمد،‌ پس از ایشان، این خطر از ناحیة علی (ع) متوجه آنها بود؛ چرا که او توانست افشاگر و همچنین خنثی‌کنندة طرح‌های آنان باشد. بنابراین می‌بایست ترور فیزیکی و نیز شخصیتی علی (ع) را در دستور کار خود قرار دهند.  اگر بتوانند ایشان را در یک درگیری به شهادت برسانند، می‌توانند حسین (ع) را هم به جهت سن و سالشان و فقدان حمایت‌های لازم به آسانی از میان بردارند. با کشتن این سه، که با امامت در نسل آنان تداوم می‌یابد، طرح دشمن کاملاً به اجرا در آمده است.

امام موسی ابن جعفر علیه السلام ( عبادت و دعا)

جمعه - 15 ژوئن 2012

اسم مبارک امام هفتم، موسی علیه السلام و القاب مشهور آن حضرت، کاظم، عبدصالح، عالم و باب الحوائج، و کنیه مشهورش، ابوالحسن الاول است . (1) پدر بزرگوارش، حضرت صادق علیه السلام و مادر مکرمه اش بانویی بافضیلت به نام «حمیده » است . آن حضرت در هفتم صفر سال 128 ه . ق در سرزمین «ابواء» (یکی از روستاهای اطراف مدینه) چشم به جهان گشود و در سال 183 (یا 186) ه . ق به دست سندی بن شاهک و به دستور هارون الرشید مسموم شد و در زندان به شهادت رسید . مدت امامت آن حضرت که از سال 148 ه . ق شروع شد، مانند پدر بزرگوارش 34 سال بوده و در این دوران با چهار خلیفه عباسی همزمان بوده است: 1 . منصور دوانیقی (136 – 158 ه . ق) 2 . محمد معروف به مهدی عباسی (158 – 169 ه . ق) 3 . هادی عباسی (169 – 170 ه . ق) 4 . هارون الرشید (170 – 193 ه . ق) و غالبا مدت مذکور را یا در زندان و یا در تبعید سپری کرده است .

امام کیست، امامت چیست؟2

شنبه - 26 می 2012

 تفاوت امامت مطلقه و مطلق امامت: در نوشتار گذشته بيان نموديم كه امامت مطلقه شرايطى بالاتر از مطلق امامت‏ دارد. اما تفاوت اين دو امامت در چيست؟   پسوند مطلق با مفاهيم زيادى بكار رفته است مانند وجود مطلق و مطلق وجود،علم مطلق و مطلق علم، رحمت مطلق و مطلق رحمت.  هر چه كه در اين عالم يافت مى‏شود بهره‏اى از وجود دارد يعنى داراى مطلق وجودمى‏باشد، ولى ذات اقدس ربوبى وجود مطلق است، و هيچ وجودى با او قابل قياس نيست.    مثال ديگر، كودكى كه در دبستان درس مى‏خواند عالم است و مجتهد و دانشمند نیز عالم‏اند، آيا علم اين دو قابل مقايسه مى‏باشد؟ كودك دبستانى بهرۀ ناچيزى از علم ‏دارد او مطلق عالم است ولى دانشمند نسبت به کودک دبستانی عالم مطلق است. در امامت، مطلق امام، به درجه‏اى قابليّت امامت را دارا مى‏باشد. ولى امام ‏مطلق، امام تمام كون و هستى مى‏باشد و آنان فقط حضرات چهارده گانه معصومين علیهم السلام  ‏هستند و غير از آنان هيچ كس امامت مطلقه ندارد( که این موضوع با ولایت مطلقه متفاوت است که در نوشتارهای مربوط به ولایت فقیه بحث ان را اورده ایم). يك انسان هر قدر مهربان باشد،مهربانى او اندازه‏اى دارد، يعنى مطلق رحمت دارد، ولى امامعلیه السلام داراى رحمت مطلقه‏ مى‏باشد. در كلمات امام كاظمu از امام به عنوان رﺣﻤﺔ اللَّه الواﺳﻌﮥ(5) (رحمت فراگير پروردگار) ياد شده است.

امام هادى علیه السلام ( اندیشه و فرهنگ اسلامى)

چهار شنبه - 23 می 2012

گذرى بر اوضاع فرهنگى جامعه
دوران امامت على النقى علیه السلام به دلیل گسترش فرهنگى در گرایشهاى اعتقادى و بحثهاى علمى که از برخورد میان مکتبهاى کلامى و تحولات فرهنگى مختلف ناشى شده بود، از ویژگى خاصى برخوردار است. در این دوران، مکتبهاى عقیدتى گوناگونى چون «معتزله» و «اشاعره» گسترش یافته و پراکندگى آراى فراوانى در سطح فرهنگى جامعه پدید آمده بود. مباحثى کلان چون: جبر و تفویض، ممکن یا ناممکن بودن رؤیت خداوند، تجسیم و مباحثى از این قبیل، افکار عمومى جامعه را دستخوش تاخت و تازهاى فکرى کرده بود. سرچشمه این تحولات فکرى، در رویکرد دولت عباسى به مسائل علمى و فرهنگى و نیز هجوم فلسفه وکلام دیگر ملل به سوى جامعه مسلمانان خلاصه مى شود. دستگاه حکومتى، کتابهاى علمى دانشمندان ملل دیگر را به عربى ترجمه مى کرد و در اختیار مسلمانان مى گذاشت. این روند از زمان مأمون آغاز شد و به تدریج ادامه یافت و به اوج خود رسید. او تلاش فراوانى در ترجمه کتابهاى دیگر ملل، به ویژه یونان داشت و بودجه بسیارى را در این راه هزینه کرد.
«جرجى زیدان» در این باره مى نویسد: «مأمون هموزن کتابهاى ترجمه شده طلا مى داد و به قدرى به ترجمه کتابها توجه داشت که روى هر کتابى که به نام او ترجمه مى شد، از خود علامتى مى گذاشت و مردم را به خواندن و فراگرفتن آن علوم تشویق مى کرد. با دانشمندان خلوت مى نمود و از معاشرت با آنان لذت مى برد.»
پس از آن، این روند تا آنجا ادامه یافت که ثروتمندان و بزرگان دوره عباسى نیز به این کار مبادرت ورزیدند و دانشمندان را گرامى داشتند. رفته رفته تعداد کتاب فروشان و کاغذفروشان در بغداد فزونى یافت و انجمنهاى علمى و ادبى تشکیل شد و مردم بیش از هر کار به مباحثات علمى و مطالعه پرداختند. این رویه همچنان در دوره عباسى رو به رشد نهاد و کتابهاى بسیارى از زبانهاى یونانى، سریانى، هندى، نبطى و لاتین ترجمه گردید.

حضرت هادى علیه السلام و مصداق ولایت فقیه

چهار شنبه - 23 می 2012

 «اى على بن مهزیار! از خداوند متعال مى خواهم که تو را از پیش رو و پشت سر و در همه احوال، حفظ کند. خوشحال باش که من امیدوارم خداوند، بلایا را از تو برطرف کند… در پناه قدرت او به سلامت باشى!»
آشنایى اجمالى
ابوالحسن على بن مهزیار اهوازى دورقى، فقیه، محدث و از رهبران اندیشمند و سرشناس شیعه در اوایل قرن سوم است که نزد امامان بزرگوار از جایگاه والایى برخوردار بود. على بن مهزیار از یاران نزدیک امام هادى علیه السلام و وکیل آن گرامى در برخى نواحى بوده است. او همچنین به افتخار همنشینى با امام رضا علیه السلام و وکالت امام جواد علیه السلام نائل آمده بود.
شیخ طوسى رحمه الله مى نویسد: «على بن مهزیار اهوازى از اصحاب مورد اعتماد حضرت هادى علیه السلام است.» محدث قمى نیز درباره عظمت این شخصیت فرزانه مى گوید: «ابو الحسن، على بن مهزیار اهوازى دورقى، جلالت و عظمت قدرش، زیاده از آن است که ذکر شود. از توقیعات شریفه حضرت جواد علیه السلام به او معلوم مى شود چه اندازه این معظم، جلیل الشأن بوده است؛ در یکى از این توقیعات است که مرا مسرور کردى به آنچه ذکر کردى و همیشه مرا مسرور مى دارى. خداوند تو را با بهشت مسرور سازد و از تو به سبب رضاى من راضى شود.»
پدر او مسیحى و اهل هند بود که به دین اسلام مشرف شد و بعدا در یکى از روستاهاى اهواز سکنى گزید. على بن مهزیار نیز همراه پدرش، در همان دوران نوجوانى به دین مقدس اسلام گروید و دلش با نور اهل بیت علیهم السلام منور شد.

امام هادی (علیه السلام)مبارزات سیاسی

چهار شنبه - 23 می 2012

 امام هادی ـ علیه السلام ـ با شش تن از خلفای عباسی، معاصر بود که به ترتیب عبارتند از : معتصم (برادر مأمون)؛ واثق (پسر معتصم)؛ متوکل (برادر معتصم)؛ منتصر (پسر متوکل)؛ مستعین (پسر عموی منتصر) و معتز (پسر متوکل).
معتصم در سال 218 ه‍ ق با مرگ مأمون به خلافت رسید و تا سال 227 ه‍ ق حکمرانی کرد. محمد بن عبد الملک تا پایان عمر وزیر او بود.[1] پس از درگذشت او، فرزندش، «الواثق بالله هارون بن ابی اسحاق» ـ که مادرش، کنیزی به نام «قراطین» بود ـ به خلافت دست یافت. او نیز در دوران خلافت خود به سان پدرش به ترکها اقتدار فراوان بخشید.[2]
او در سنگدلی و بی¬رحمی، رویه مأمون و پدرش را پیش گرفته بود و جان افراد بسیاری را در مسئله حدوث یا قدم قرآن گرفت. بسیاری را شکنجه کرد یا به زندان افکند و سرانجام در سال 232 ه‍ ق درگذشت.[3] و برادرش «جعفر بن محمد بن هارون»، معروف به «المنتصر بالله» قدرت یافت که «احمد بن ابی داوود» او را «المتوکل علی الله» خواند.[4] متوکل بسیار تندخو و بی¬رحم بود که همگان را با تندی از خود می¬راند، تا اندازه¬ای که هرگز محبت او به کسی دیده نشد. او می¬گفت: «حیا موجب شکستگی است و مهربانی، زبونی و سخاوت، احمقی است». از این رو همواره همگان از او به بدی و بدنامی یاد می¬کردند.[5] او در دوران خلافت خود جنایتهای بسیاری انجام داد. این دوران، سخت¬ترین روزگار برای شیعیان وعلویان در دوره عباسی، بلکه در سراسر تاریخ تشیع به شمار می¬رود. او کینه وصف ناپذیری از خانواده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در دل داشت و این کینه سبب تجاوز و ستم به شیعیان آنان نیز شد؛ به گونه¬ای که همگی با به قدرت رسیدن او آواره و بی¬خانمان شدند. در دوران او، امام هادی ـ علیه السلام ـ به سامرا تبعید شد. یکی از اعمال ننگین او، ویران کردن مزار مطهر حضرت سید الشهداء ـ علیه السلام ـ در سال 236 ه‍ ق بود که خشم شیعیان را به شدت برانگیخت؛ به گونه¬ای که مردم بغداد؛ در و دیوار و مساجد را از شعار علیه او آکندند و شاعران در هجو او شعرها سرودند. زندگی ننگین او در سال 247 ه‍ ق پایان یافت و فرزندش محمد «المنتصر» به قدرت رسید. او بر خلاف نیاکان خود به کارهای شایسته رغبت نشان می¬داد و ستم روا نمی¬داشت و به علویان احسان می¬کرد.

امام هادی (علیه السلام)گوشه ای از کرامات

چهار شنبه - 23 می 2012

 در سال 212 هجری، نیمه ذی حجّة، در اطراف مدینه، در محلی به نام «صریا» ستاره دیگری از نسل پاک رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در آسمان امامت و ولایت طلوع کرد، و با نورانیت مَقدَم خویش، قلب پدر و شیعیان را پر از نشاط و شادی نمود.
گلی از گلشن طه به جهان رو کرده  که جهان را ز صفا جنّت رضوان کرده
نور چشمان جواد است، بُوَدْ نام علی  که خدایش ز شرف، ناطق قرآن کرده
آری، نام او «علی» است و القاب زیبایش عبارت اند از: «نقی»، «هادی»، «عالم»، «فقیه»، «امین»، و «طیّب». و به آن حضرت «علی رابع»، و «ابوالحسن ثالث» نیز گفته اند. پدر گرامیش، امام جواد علیه السلام و مادر گرامی اش، «سمانه مغربیّه» است که او را به اسامی ماریه قبطیه، یدش، و حویث، و القابی چون: عابده، سیده شب زنده دار، قاری قرآن و… یاد کرده اند.(2)
امام هادی علیه السلام در سن هشت سالگی (سال 220 هجری) به امامت رسید. دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز، که از بین آنها متوکل، ستمگرترین خلیفه عباسی، سخت دشمن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان بود. ابن اثیر می گوید: «متوکل نسبت به علی بن ابی طالب علیهماالسلام و اهل بیت او بُغْض شدیدی داشت و اگر به او خبر می دادند که کسی علی و اهل بیتش را دوست دارد، قصد مال و جانش را می کرد.»(3)
با این حال، امام هادی علیه السلام خدمات علمی و فرهنگی زیادی به جامعه اسلامی و شیعه ارائه نمود. نوشته های حدیثی متعددی به حضرت هادی علیه السلام منسوب است که در چنان دوران اختناقی برای شیعیان و پیروان بیان نموده است، مانند: «رِسالَةٌ فی الرّد علی اَهْلِ الْجَبْرِ وَاَلتَّفْویض» که ابن شعبه در تحف العقول آن را نقل کرده است.(4) و کلمات امام هادی علیه السلام که در مجموعه ای به نام «مسند الامام الهادی» توسط عزیزالله عطاری گردآوری شده است. و همچنین زیارت جامعه کبیره که یک دوره امام شناسی ژرف و عمیق است، یادگار آن امام همام است.

امام هادی علیه السلام( مصاف با انحراف عقیدتی)

چهار شنبه - 23 می 2012

امام هادی علیه السلام دهمین ستاره آسمان ولایت در نیمه ذی حجه سال 212 ه.ق در شهر پیامبر علیه السلام دیده به سرای خاکی گشود.(1) نام آن حضرت «علی» و کنیه ایشان «ابوالحسن»(2) و مشهورترین لقبهایشان نقی و هادی می باشد(3) و ایشان را ابوالحسن ثالث و فقیه عسکری نیز گویند.(4) پدر بزرگوارشان امام محمد تقی، جواد الائمه علیه السلام و نام مادرشان «سمانه» می باشد.(5)
هدایت گران جامعه
از آن رو که مسئولیت هدایت جامعه پس از نبی اکرم صلی الله علیه و آله به عهده ائمه طاهرین علیهم السلام است و تبیین معارف اصیل و ناب اسلامی را آنان به عهده دارند و ایشان اند که باید عقیده و فکر مردم را از انحرافات باز دارند، آن بزرگواران هر یک طبق شرائط ویژه حاکم بر دوران امامت خویش، این امر مهم را به بهترین شیوه به انجام رسانیدند. امامان ما هر یک کم و بیش در زمان امامت خویش با انحرافات فکری و عقیدتی درگیر بودند. امام هادی علیه السلام نیز از این امر، مستثنا نبودند. در دوران امامت امام دهم علیه السلام بعضی انحرافات عقیدتی مطرح بود که ریشه در دورانهای قبل داشت؛ ولی به هر حال، از آنجا که جامعه مسلمانان و به خصوص شیعه در زمان امام دهم علیه السلام دچار بعضی از این مشکلات بود، امام به مناسبتهایی با این انحرافات برخورد می کرد و با اعلام موضع خویش، نظر حق و صائب را بیان می نمود و مردم را از باورهای ناصحیح و غلط بازمی داشت.

مفهوم ولایت

امام خامنه ای محسن زاده دکتر محسن زاده حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com بیانات رهبری
پنجشنبه - 3 می 2012

 

ولاء و تولی یعنی دوستی و صمیمیت که دو معنی از آنها حاصل می‌شود و افزون می‌گردد تا جائی که میان آن چیزی که از‌ آ‌نها نباشد نیست و این معنی یعنی برای نزدیکی مکانی، نسبی، دینی، بخشش و یاری کردن و اعتقاد و ایمان بکار می‌رود.
ولایت با کسر حرف (و) یاری کردن است ولی وَلایت با فتح حرف (و) سرپرستی است و نیز گفته شده هر دو واژه حقیقتش همان سرپرستی است که کاری برعهده بگیرد. در مورد شخص با ایمان گفته می‌شود «ولی‌ الله» یعنی دوست خدا و در آیاتی از قرآن کریم کلمه ولی بکار رفته است مانند: «الله ولی الذین آمنوا18» و «و  الله ولی المؤمنین19»  و در آیاتی نیز واژه «مولی» به کار رفته مانند:‌«نعم المولی و نعم النصیر20» و «اعتصموا بالله هر مولاکم فنعم المولی21» و گاهی از واژه «والی» استفاده شده مانند «و ما لهم من دونه من وال22».
واژه «مولی» نیز اگر فعل متعدی باشد معنی ولایت دارد که همان قرب و نزدیکی است مانند: «فول وجهک شطر المجسد الحرام23».

ولایت اهل بیت

امام خامنه ای محسن زاده دکتر محسن زاده حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com بیانات رهبری
پنجشنبه - 3 می 2012

ولایت گاهی به معنای محبت است و گاهی به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار و تصرف قانونی در اموری است که تصرف در آنها مستلزم پیروی و تبعیت دیگران و وجب طاعت او بر دیگران است.
ولایت اهل بیت :هر دو معنای ولایت را در برمی‌گیرد هم محبتشان بر ما فرض و واجب است به دلیل آیه «قل لااسئلکم علیه اجراً اِلاً المودة فی القربی»96 و هم مالکیت تدبیر و صاحب اختیاری را دارند چون ولایتشان استمرار ولایت رسول الله 6می‌باشد «النبی اولی بالمؤمنینَ من انفسهم»97 و این ولایتی است که اهل بیت7نیز دارا می‌باشند.
برای ولایت اهل بیت:معنای دیگری نیز هست و آن اینکه خداوند اراده امور بندگان خود را به دارنده آن مقام واگذار کند و از آن پس او مدبر امور بندگان خدا و متصرف در شؤؤن ایشان باشد که این ولایت بالاصالة از خدای متعال بوده و خداوند اهل بیت:را به این ولایت منصوب فرموده است.
این قسم از ولایت در توحید درج است زیرا توحید شاخه‌هائی دارد که یکی از شاخه‌هایش توحید در حاکمیت و ولایت و رهبری است و می‌دانیم امامان 7ولایت و رهبری خود را از ناحیه خدیا متعال گرفته‌اند و از خود استقلالی ندارند.

ولایت انسان مؤمن

امام خامنه ای محسن زاده دکتر محسن زاده حجه الاسلام محسن زاده http://mohsenzade.com بیانات رهبری
پنجشنبه - 3 می 2012

انسان مؤمن هم ولاء محبت دارد و هم ولاء نصرت و همچنین ولاء هدایت و حاکمیت، اگر انسان دوست خدا شود و به واسطه دوستی خود با خدا،‌ خود را به او نزدیک سازد خداوند متعال هم دوست او می‌گردد، چرا که دوستی یکطرفه معنی ندارد همچنانکه در قرآن کریم می‌خوانیم: « قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ».248 بگو ای پیامبر، اگر خدا را دوست می‌دارید مرا پیروی کنید که خدا شما را دوست دارد.
اگر انسان مؤمن دوست خدا به وسیله اطاعت محض از خدای متعال و تبعیت از پیامبر و ائمه به یاری او برخیزد خداوند نیز وعده داده که یار و مددکار او خواهد بود. « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ».249 ای اهل ایمان، شما اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می‌کند  ثابت قدم می‌‌گرداند.
بنابراین انسان در آغاز امر با اطاعت از خدا و ترک نواهی او به ولاء محبت و نصرت نائل می‌شود و خدای متعال نیز به این دسته از انسانها تفضل نموده و ولاء هدایت و حکومت را عنایت می‌کند. « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ»250 مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضی بر بعض دیگر ولایت دارند، و این ولایت چون از ناحیه خدای متعال است و هر چه از او باشد حق است این ولایت همحق خواهد بود ولی اگر کسی این ولایت را برای غیر خدا به کار برد چون غیرخدا باطل است آن هم باطل خواهد بود « ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ».251
انسان مؤمن ولی خداست و خداوند عزّوجل ولیّ انسان مؤمن و در این میان عده‌ای ولی‌ الله هستند « أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» *
« الذین امنوا و کانوا یَتّقون».253 آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی و اندوهی به دل راه نمی‌دهند آنها اهل ایمان و خدا ترس هستند و بر مؤمنین دیگر ولایت دارند که این ولایت عام می‌باشد و برای اولیاء و انبیاء الهی که مشرّف به ولایت خاص هستند عنایتی خاص وجود دارد که سایر مؤمنان چنین ولایتی ندارند همانگونه که قرآن کریم می‌فرماید: « إِنَّ وَلِيِّيَ اللّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ».253