امام سجاد عليه السلام منادی دین مداری در عصر دین ستیزی اموی

بی تردید حضور در عرصه های زندگی اجتماعی، شرکت پویا و سازنده در معادلات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یکی از مهم ترین ابعاد شخصیتی آن حضرت است که شایسته توجه بوده و ما به مناسبت ولادت با سعادت امام چهارم به بازشناسی چهره آن حضرت در یکی از این عرصه ها (پاسداری از دین) می پردازیم.
با دین ستیزان
1 – خلفای اموی
دوران حاکمیت بنی امیه را می توان دوره ای سیاه برای دین و دین داران معرفی کرد; دوره ای که از آغاز حکومت معاویه بنای آن بر مبارزه با دین اصیل شکل گرفت و خلفای بعدی در مسیری که معاویه بر ایشان هموار ساخته بود، بی مهابا به سوی محو دین داری تاختند. گذری بر سیمای سیاه خلفای دوران امام سجاد، درستی این قضاوت را تایید می کند.
خلفایی که امام با آنان هم عصر بود، عبارتند از: 1 – معاویه (دوران قبل از امامت امام سجاد) 2 – یزید بن معاویه 3 – عبدالله بن زبیر 4 – معاویة بن یزید 5 – مروان بن حکم 6 – عبدالملک بن مروان 7 – ولید بن عبدالملک
هر چند انحرافات فکری، اعتقادی، سیاسی خلفای بنی امیه بسیار عمیق بود، اما ملموس ترین نمونه های انحراف را طبیعتا می توان در رفتارها و تظاهر آنان به بی دینی که گویای گرایش های آنان نیز می باشد جست و جو کرد.
خلفایی که در ملاء عام شراب می خوردند، اوقات خود را با خوانندگان و زنان فاسد می گذراندند، غذاها و لباس ها و ملزوماتشان نشان از طغیان درونی شان داشت و … معاویه
به گفته مسعودی، برای معاویه در آخر شب غذای اصغر می آوردند که از گوشت بره یا پرندگان تهیه شده بود. هنگامی که یک سوم شب می گذشت از جانب زنان حرمسرا برایش غذاها و شیرینی جات لذید می آوردند و … .» (1)
در همین حال مردم به شدت در فقر عمومی به سر می بردند. (2) مستند این سخن، گفتار طبری است که می نویسد:
«وقتی عمر به شام رفت و وضعیت طاغوتی و کاخ نشینی معاویه را دید، به وی گفت: ای معاویه! زندگی اشرافی برای خود تدارک دیده ای با این که شنیده ام نیازمندان بسیاری پشت در خانه ات صف کشیده اند؟ او در پاسخ [ همان چیزی را گفت که امروزه نیز برخی آن را مطرح می کنند. او] گفت: ای امیرمومنان! دشمن به ما نزدیک است و جاسوس های بسیاری دارد. من با این کار می خواهم موجب سربلندی اسلام شوم!» (3)
ابن خلدون نیز پاسخ معاویه را این گونه ضبط کرده است: «ای امیرمؤمنان! ما در برابر نگاه های دشمن قرار گرفته ایم و باید با این تشریفات بر آن ها مباهات کنیم.» (4)
در مورد زن بارگی معاویه نیز از حرمسرای او یاد کرده اند. (5) و پیرامون استفاده از غنا نوشته اند که روزی عبدالله بن جعفر نزد معاویه آمد، فاخته (همسر معاویه) که روزی صدای خواننده ای را از خانه عبدالله شنیده بود، جریان را به معاویه گفت و او آن خواننده را حاضر کرد. پس از خواندن، معاویه چنان به طرب آمد که گفت: به خدا سوگند! چیزی می شنوم که می تواند کوه ها را تکان دهد و به گمان من چنین آوازی از آواز جنیان است. (6) و روزی نیز کنیزکی را دید که عودی در دست دارد. گفت این کیست؟ پاسخ شنید: دخترکی که زیبایی چشمگیر و صدایی جذاب دارد. معاویه گفت:بخوان و او نیز عود را به کار انداخت و خواند. (7)
یزید
یزید هر لباسی را تنها یک بار می پوشید. (8) به شدت زن باره و فاسد بود; به اندازه ای که گفته اند یک بار که برای نماز جمعه از خانه خارج شد، «حبابه » (آوازخوان) آوازی خواند. یزید گفت: نفرین بر کسی که مرا نسبت به تو ملامت کرده است. آن گاه دستور داد مسلمة به جای او نماز بخواند و خود برای نوشیدن شراب و فساد به خانه برگشت. (9) روزی نیز از شدت طرب آواز حبابه، لباسش را از تن درآورد و گفت: آیا اجازه می دهی پرواز کنم؟ حبابه گفت: مردم را به که می سپاری؟ یزید گفت: به تو! (10)
و درباره شراب خواری او، جاحظ می نویسد: «برخی از خلفای اسلامی، دائم الخمر بودند. یزید همیشه مست بود و هر شب را با مستی به صبح می رساند.» (11)
مروان بن حکم
وی که بعد از جنگ جمل دستگیر شد، مورد عفو امام قرار گرفت و با خانواده اش به شام (پناهگاه امویان) گریخت و در جنگ صفین بار دیگر علیه امام حاضر شد. در پی خلافت معاویه، وی به استانداری مدینه رسید. وی بعد از کنار رفتن معاویة بن یزید در شام به عنوان خلیفه مطرح شد. (12)
وی علاقه زیادی به ناسزاگویی علیه امام علی علیه السلام داشت و تا وقتی که استاندار مدینه بود، هر جمعه بر منبر به امام ناسزا می گفت. (13)
عبدالملک بن مروان
عبدالملک می گفت: بعد از پذیرفتن خلافت، کسی مرا به تقوا دعوت نکرد مگر آن که گردنش را زدم. (14) و از جمله جنایت های وی مسلط کردن حجاج بر امور مسلمانان بود. (15)
وی نیز چون اسلاف خود بود با این تفاوت که به طور علنی و فراگیر مسیحیان را به بهانه تخصص، بر امور مسلمانان تسلط می داد. از جمله، تربیت برادرش عبدالعزیز را به مردی مسیحی (آتاناس) سپرد. و از این گذر معلم مسیحی به چنان ثروتی رسید که با قطعه های طلا و نقره، مانند سنگ و شن بازی می کرد. (16)
ولید بن عبدالملک
مسعودی می گوید: «او سرکشی خدانشناس، و ستمگری بیدادگر بود. (17) ولید مردی فاسد، عیاش و هرزه بود، چنان که جاحظ می نویسد: ولید بن عبدالملک یک روز شراب می خورد و روز دیگر آن را ترک می کرد. (18) و سعید بن جبیر توسط او شهید شد.
2 – وضعیت اجتماعی و فرهنگی توده ها
آن چه گفتیم تنها گوشه ای از تظاهرات پیشوایان رسمی مسلمین در عصر اموی است، امری که به نوبه خود به فساد و تباهی اجتماعی در عرصه ای وسیع تر دامن می زد و موج هایی از فاسقان و فاجران در جوامع اسلامی به راه می انداخت.
تا آن جا که مدینه پر از زنان آوازه خوان شد که نقش فعالی در آموزش غنا به دختران و پسران و اشاعه فساد داشتند. (19) گویی این دو شهر بزرگ حجاز (مکه و مدینه) را برای خنیاگران ساخته بودند.
3 – اوضاع فکری و اعتقادی جامعه
به تناسب این دوره، در سایه مناظرات و احتجاج ها، مکتب هایی پدید آمد و فقهای هفتگانه در مدینه ظهور کردند که همگی براساس مبانی اهل سنت فتوا می دادند. تنها دو نفر از این فقها; قاسم بن محمد بن ابی بکر (یار امام سجاد علیه السلام) و سعید بن مسیب (شاگرد امام علی علیه السلام) صاحب مبنای شیعی بودند که البته در ظاهر مطابق نظر اهل سنت فتوا می دادند. (20) علاوه بر مساله فقه، تنوع ویژه ای نیز در طرح افکار گوناگون امکان بروز یافت که می توان دلیل عمده آن را بی توجهی و حساسیت نداشتن خلفا برای حفظ کیان مسلمین و نیز گسترش دامنه فتوحات و همچنین ممانعت از جریان فکری سالم (شیعی) دانست. در هر صورت جبرگرایی، تشبیه گرایی، تصوف و زهد نمایی، درباریگری و … از جمله جریان های ناسالم این دوره بودند.
4 – اوضاع امنیتی و سیاسی
پایه حکومت اموی ها بر سرکوب شیعیان بنا نهاده شده بود و آنان اساسا حاضر بودند هر پدیده ای غیر از شیعه بودن را بپذیرند، لذا در کنار فشارهای طاقت فرسایی که به شیعیان وارد می کردند، با مسیحیان زندگی مسالمت آمیزی داشتند و حتی ارتباط ذلیلانه و بدهکارانه از خود نشان می دادند.
امام باقر علیه السلام در مورد رفتار حجاج بن یوسف که از طرف عبدالملک مروان به حکومت رسید، می فرمود: «آن گاه حجاج سررسید و شیعه را با بدترین وضع می کشت و با کمترین سوء ظن و تهمت، آنان را دستگیر می کرد. حتی اگر به حجاج می گفتند فلانی زندیق یا کافر است «از نظر او بهتر از آن بود که بگویند شیعه علی علیه السلام است.» (21)
امام سجاد علیه السلام در حدیثی اوضاع آن دوره را این گونه ترسیم می کند:
«الناس فی زماننا علی ست طبقات، اسد و ذئب و ثعلب و کلب و خنزیر و شاة، فاما الاسد فملوک الدنیا یحب کل واحد منهم ان یغلب ولا یغلب.
و اما الذئب فتجارکم یذمون ان اشتروا و یمدحون اذا باعوا و اما الثعلب فهؤلاء الذین یاکلون بادیانهم و لا یکون فی قلوبهم ما یصفون بالسنتهم و اما الکلب یهر علی الناس بلسانه و یکرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزیر فهؤلاء المخنثون و اشباههم لا یدعون الی فاحشة الا اجابوا و اما الشاة بین الاسد و ذئب و ثعلب و کلب و خنزیر; (22)
مردم در زمان ما شش طبقه اند: شیر، گرگ، روباه، سگ، خوک و گوسفند.
شیر، شاهان دنیا هستند که هر یک از آنان دوست دارد برنده باشد نه بازنده، اما گرگ تاجران شما هستند که بد می گویند وقتی می خرند و تعریف می کنند وقتی می فروشند. روباه آن کسانی هستند که از دین خود ارتزاق می کنند و در باطن خود، آنچه به زبان می گویند، ندارند. سگ با زبانش بر مردم حمله می برد و مردم از ترس زبانش به او احترام می کنند. خوک آن خنثی ها و شبیه آن ها هستند که به فسادی فراخوانده نمی شوند مگر آن که می پذیرند [مانند خنثی های آواز خوان و فاجر] و اما گوسفند [مردم] بین شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک است.»
در کنار ترسیم این وضعیت، امام سجاد علیه السلام اوضاع شیعیان را به خصوص این گونه شرح می دهد:
«وضع ما در میان قوم خود، مانند وضعیت بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می کشتند و دخترانشان را زنده می گذاشتند. امروز وضع ما به اندازه ای سخت شده که مردم با ناسزاگویی به بزرگ ما (امام علی علیه السلام) بر فراز منبرها به دشمنان ما نزدیک می شوند.» (23)
در هر صورت اوج خفقان را آن گاه می توان درک کرد که به اسامی شهیدان بیگناه و فرهیخته شیعی در این دوره توجه کنیم مانند: حجر بن عدی، رشید هجری، عمر بن حمق خزاعی و …
امام در مصاف با دین ستیزان (شیوه مبارزات سیاسی و حکومتی)
از آن چه گفتیم به خوبی روشن می شود که امام امکان مخالفت با نظام حکومتی را نداشت، زیرا آنان هر مانعی را که بر سر راه حکومت می دیدند قلع و قمع می کردند و در این میان روی شیعیان و زعمای آنان حساسیتی مضاعف داشتند. لذا تنها راه مبارزه برای امام، به کار بردن شیوه های غیر مستقیم بود. ما تنها به نمونه هایی از این شیوه ها اشاره می کنیم:
1 – مبارزه منفی
محمد بن مسلم زهری از دانشمندان و فقهای معروف (از تابعین) است که محضر ده نفر از صحابه رسول اکرم صلی الله علیه و آله را درک و بسیاری از روایات آنان را نقل کرده است. وی با طاغوت های زمان خود مماشات می کرد و مصداق علمای درباری بود. (24) امام از راه مبارزه منفی می کوشید وی را از همکاری با دستگاه خلافت باز دارد. لذا به طرق مختلف (غیر مستقیم، کنایه، دعا و …) او را به دوری از دربار دعوت کرد ولی چون هیچ یک در او اثر نکرد، نامه ای به این صورت برایش نوشت:
«خداوند ما و تو را از فتنه ها نگه دارد و به تو از عذاب جهنم رحم کند. تو در وضعیتی هستی که سزاوار است هر کس تو را دید، درخواست ترحم کند. واقعا که نعمت های خدا که به تو تن سالم و عمر دراز داده، بر دوش تو سنگینی می کند. حجت های خدا که علم قرآن داری و تو را از دین خود آگاه و فقیه گردانیده و به سنت پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله آشنا ساخته بر تو استوار گشته است و در برابر هر نعمت و هر حجتی که به تو داده، وظیفه ای بر دوشت نهاده است. توجه کن فردای قیامت نزد خدا چه وضعی خواهی داشت. وقتی از تو پیرامون نعمت هایش سؤال کند که چگونه رعایت کردی و حجت هایش که چگونه آن ها را ادا کردی! گمان مبر که خدا عذرهای تو را می پذیرد و بر تقصیر تو راضی می شود. هرگز این چنین نیست و خدا از علما عهد گرفته که «حجت ها را برای مردم آشکارا بیان کنند و آن ها را کتمان نکنند.» بدان کمترین چیزی که کتمان کرده و سبک ترین باری که برداشته ای، این است که وحشت ستمگران را به انس تبدیل کرده ای و با نزدیک شدن به آنان و پذیرش دعوتشان هرگاه خواستند، راه ستمگری را برایشان هموار کرده ای، چقدر می ترسم که فردا قرین گناهت شوی و هم نشین خائنان شوی و از آنچه به خاطر کمک به ظلم ظالمان گرفته ای و اموالی که به ناحق از عطایای آنان کسب کرده ای سؤال شوی.
چیزهایی که حق تو نبود، وقتی به تو دادند گرفتی، به کسی نزدیک شدی که نه حقی را به صاحبش باز گرداند و نه باطلی را رد کند. تو دوست دار دشمن خدا شدی! آیا این گونه نبود که آن جا با نزدیک کردن تو به خود، تو را قطب آسیای ظلم، پلی برای عبور به سوی کارهای خلاف و وسیله ای برای رسیدن به گمراهی شان قرار داده اند؟ تو به سوی گمراهی آنان دعوت می کردی و رونده راه آنان بودی، به وسیله تو علما را در نظر مردم مورد شک قرار دادند و دل های جاهلان را با وجهه تو به سوی خود جذب کردند. نزدیک ترین وزرای آنان و قوی ترین یارانشان به قدری که تو فساد آنان را در چشم مردم اصلاح جلوه دادی، نتوانستند مفید باشند. تو روی فساد کاری های آن ها سرپوش می گذاری و پای عوام و خواص را به دربارشان می گشایی.
چه ناچیز است آن چه به تو می دهند در برابر آن چه از تو می گیرند و چه بی ارزش است آن چه برای تو آباد می کنند در برابر آن چه ویران می کنند. پس به حال خود بیندیش که دیگری به حال تو نیاندیشد و به حساب خود برس که تو انسان مسؤول هستی.
اینک از هر چه داری روی گردان تا به شایستگان بپیوندی …
بسیار می ترسم از گروهی باشی که خدای متعال فرموده است: نماز را ضایع کردند، به دنبال شهوت ها رفتند و به زودی به گمراهی خود می رسند.
خدا قرآن را به دوش تو نهاده و علم آن را به تو سپرده اما تو تباهش کرده ای، شکر خدایی را که ما را از آن بلاهایی که تو را بدان گرفتار کرده است در امان داشت. والسلام.» (25)
2 – دفاع علمی
با وجود اختناق شدید، امام در حد امکان در برابر انحرافات و تحریفات به طور علمی دفاع می کرد. از عمده ترین این انحرافات می توان تلاش برای سلب مشروعیت از حکومت علوی، مشروعیت بخشی به حکومت خلفا از طریق شیوع دادن افکار جبرگرایانه و … را نام برد که در این بخش به نمونه هایی از دفاع امام از کیان دین در هر یک از موارد فوق می پردازیم.
تخریب شخصیت امام علی علیه السلام و امامت معصومان
امام زین العابدین علیه السلام برای خنثی کردن فعالیت های فقیهان و راویان درباری پیرامون تخریب چهره امام علی علیه السلام تلاش زیادی به خرج می داد که حجم وسیع روایات وی پیرامون امام علی علیه السلام گویای این حقیقت است از جمله:
به نقل از رسول خدا می فرمود: «قال الله عز و جل: علی بن ابی طالب حجتی علی خلقی و نوری فی بلادی و امینی علی علمی; (26)
خداوند فرمود: علی بن ابی طالب حجت من بر مخلوق و نور هدایت من در زمین و امین علم من است.»
به نقل از امام حسین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود:
«خلقت انا و علی من نور واحد; (27) من و علی از یک نور آفریده شدیم.»
به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
«یا علی اول ما یسال عنه العبد بعد موته شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و انک ولی المؤمنین بما جعله الله و جعلته لک فمن اقر بذلک و کان یعتقده صار الی النعیم; (28)
ای علی! اول چیزی که بنده بعد از مرگش از آن سؤال می شود شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله و اینکه تو ولی مؤمنین هستی – به واسطه اینکه خداوند آن را برای تو قرار داده است – می باشد. پس هر کس به آن اقرار کند و بدان اعتقاد داشته باشد به سوی نعمت های اخروی خواهد رفت.»
«ان افضل البقاع ما یکون بین الرکن و المقام و لو ان رجلا عمر ما عمر نوح فی قومه الف سنة الا خمسین عاما یصوم النهار و یقوم اللیل فی ذلک الموضع ثم لقی الله بغیر ولایتنا لم ینفعه ذلک شیئا; (29)
بالاترین سرزمین ها ما بین رکن و مقام است. اگر مردی به اندازه عمر نوح در میان قومش یعنی نهصد و پنجاه سال عمر کند و تمام این مدت روزها روزه بگیرد و شب ها را در آن محل به نماز و قیام بگذراند سپس بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند، هیچ سودی به حال او نخواهد داشت.»
امام پیرامون آیه «و لایزالون مختلفین الا من رحم ربک »; «پیوسته در حال اختلافند مگر آن ها که مشمول رحمت پروردگار باشند» فرمود: مقصود از مردم مورد رحمت، دوستان ما از اهل ایمان هستند که خداوند ایشان را از طینت پاک آفریده است. آیا قول ابراهیم را نشنیدی که گفت: «پروردگارا این شهر (مکه) را مرکز امن قرار ده و اهل آن را که ایمان به خداوند دارند از ثمرات، روزی عنایت کن.» مراد ابراهیم از این اشخاص، ما و دوستان و پیروان وصی او هستند.» (30)
شیوع جبرگرایی (مشروعیت بخش حکومت خلفا)
آن گاه که از معاویه پرسیدند چرا یزید را به جانشینی خود انتخاب کرده ای؟ گفت: خلافت یزید قضای الهی بود و مردم در این موضوع حقی ندارند. (31) همین مبنا را ابن زیاد پیرامون وقایع کربلا به کار برد که امام به دفاع از حق پرداخت و فرمود: «برادری داشتم به نام علی که مردم او را کشتند» (32) و فرمود: «پدرم را مردم کشتند (نه خدا).» (33)
امام در روایتی دیگر پیرامون این مبنا فرمود: «قدر و عمل به منزله روح و جسم هستند.» سپس فرمود: «آگاه باشید که ظالم ترین مردم کسی است که ظلم ظالم را عدل تلقی کند و عدل هدایت یافته را ظلم بداند.» (34)
3 – دعا (بسترسازی اخلاقی – اعتقادی)
سومین شکل و قالبی که امام برای مبارزه با انحراف های سیاسی و حکومتی برگزید، استفاده از دعا به عنوان ابزاری ابتکاری جهت روشن کردن قلوب مردم و روشنگری علیه انحرافات معمول بود. دعاهای صحیفه سجادیه آکنده از این نوع مبارزه است. نمونه هایی را می خوانیم:
دعای چهل و هشتم
«اللهم ان هذا المقام لخلفائک و اصفیائک و مواضع امنائک فی الدرجة الرفیعة التی اختصصتهم بها قدابتزوها و انت المقدر لذلک لا یغالب امرک و لا یجاور المحتوم من تدبیرک … اللهم العن اعداءهم من الاولین و الاخرین و من رضی بفعالهم و اشیاعهم و اتباعهم. »
در این دعا روی حقایق زیر تاکید شده است:
– مقام خلافت مخصوص برگزیدگان الهی است.
– مقام خلافت غصب شده است.
– امامان شاهد بدعت ها، غفلت ها، تحریف ها از دین هستند.
– سنت پیامبر ترک شده است.
غاصبان شایسته لعن هستند و عنوان دشمن دارند.
– افراد راضی، پیرو و تابعین غاصبان نیز در جرم غاصبان شریک هستند.
– باید انتظار گشایش و سپرده شدن امور به دست امامان بر حق را کشید.
دعای چهل و هفتم (عرفه)
«رب صل علی اطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرک و جعلتهم خزنة علمک و حفظة دینک و خلفائک فی ارضک و حججک علی عبادک و طهرتهم من الرجس و الدنس تطهیرا بارادتک و جعلتهم الوسیلة الیک و المسلک الی جنتک … اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علما لعبادک و منارا فی بلادک بعد ان وصلت حبله بحبلک و جعلته الذریعة الی رضوانک و افترضت طاعته و حذرت معصیته و امرت بامتثال اوامره …» (35)
تاکیدات این دعا چنین است:
– امامان پاکیزگان اهل بیت اند.
– امامان برای امر خدا (هدایت مردم) برگزیده شده اند.
– شاخصه های برتری امامان عبارتند از: علم خدادای، حافظ دین بودن، جانشینی خدا، حجت خدا بر مردم بودن، طهارت الهی از پلیدی ها، وسیله الهی برای رسیدن به خدا و بهشت بودن و …
– اطاعت از فرامین امامان واجب و معصیت آنان حرام است; نه اطاعت طاغوت ها.
4 – استفاده از ظرفیت های امامت (معجزه)
امام هنگام وقوف در عرفات از زهری پرسید: تعداد مردم در عرفات را چه اندازه تخمین می زنی؟ زهری گفت: چهار هزار نفر که به قصد حج آمده اند و اموال خود را در راه او نثار می کنند و با ناله او را می خوانند. امام فرمود: ای زهری! ما اکثر الضجیج و ما اقل الحجیج; چه بسیار است ناله کننده و چه اندک است حج کننده.»
زهری شگفت زده شد و پرسید: این همه جمعیت کم است!
امام او را به خود نزدیک ساخت و دست مبارک به صورت زهری کشید و فرمود نگاه کن!
زهری همه را به جز اندکی به شکل میمون ها دید. حضرت بار دیگر دست به صورت او کشید و این بار آن ها را به شکل خوک دید. بار سوم به صورت چهارپایان. او به امام گفت: پدر و مادرم فدایت! معجزاتت مرا مدهوش کرد و کارهای شگفت انگیزت حیرانم ساخت.
امام فرمود: ای زهری! از تمام این گروه فراوان، تنها چند نفر حاجی هستند. هر کسی دوستان ما را دوست بدارد و از دشمنان ما دوری کند و خود را وادار به پیروی ما نماید، سپس در موقف حج حاضر شود، و امانت های ما را که خداوند به او سپرده است به حجرالاسود تسلیم کند و به پیمان های ما که بر او لازم شده و فادار باشد، حج کننده واقعی است. … ای زهری! پدرم از جدم رسول خدا نقل کرد: منافقان که نسبت به آل محمد و علی و دوستانشان دشمنی دارند اهل حج نیستند بلکه حاجی واقعی، دشمن مخالفان این خاندان است.
آنان که مومن و دوستدار ما هستند و با بدخواهان ما دشمن اند، مسافت سیرنورشان در صحرای محشر بستگی به اندازه دوستی شان باما دارد … اهل مشحر از کافر و مسلمان می فهمند که آن ها اهل ولایتند و ما و دوستانمان را دوست دارند و از دشمنان ما بیزارند. آن گاه ندا می رسد و به هر یک از دوستان ما گفته می شود: ای ولی خدا در این صحرای محشر نگاه کن و هر کسی را که در دنیا به تو احسان کرده یا اندوهی را از تو برطرف ساخته یا هنگام بیچارگی به یاریت شتافته و دشمنت را از تو باز داشته و در داد و ستدی به تو نیکی کرده، از او شفاعت کن …
هم اکنون گویی شیعیانمان را می بینم که در قیامت مانند بازهای شکاری کسانی را که در دنیا به آنان نیکی کرده اند مانند دانه برمی چینند و از سختی های صحرای رستاخیز نجات می دهند. (36)
5 – استفاده از واسطه های ابلاغ
شرایط حساس سیاسی و امنیتی و خفقان حاکم اجازه فعالیت سیاسی و مبارزاتی مستقیم را به امام نمی داد. لذا امام علاوه بر روش های فوق از شیوه ای دیگر هم سود می برد و آن به کار بردن واسطه ها برای رساندن پیام دین و بازداشتن جامعه از انحراف ها بود. اولین نمونه این گروه زینب کبری علیها السلام است که این وظیفه را از کربلا به دوش گرفت (37) و نمونه های دیگر شاگردان آن حضرت مانند سعید بن مسیب و … هستند.
6 – نامه نگاری ها
از دیگر شیوه های امام متناسب با موقعیت آن عصر، استفاده از مکتوبات و نامه نگاری ها بود. از آن جمله است نامه ای به یارانش که آنان را در این نامه از انحراف ها و لغزش به سوی حکومت طاغوت باز می دارد. نامه چنین است:
«بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از کید ستمکاران و ظلم حسودان و جباران حفظ فرماید. ای مومنان! طاغوت ها و پیروانشان شما را نفریبند. آنان که نسبت به دنیا و زخارف پست و علف خشک و نابود شونده آن فریفته شده اند و … این همه پیش آمدها که روزانه بر شما وارد می شود از تیرگی های فتنه ها و بدعت های تازه و روش های خلاف حق و ناگواری های زمان و ترس از حاکمان و وسوسه شیطان، دل ها را از توجه باز می دارد و از هدایت و شناخت اهل حق غافل می سازد مگر اندکی از آنان را که خداوند آن ها را حفظ کند. … تا می توانید برای نعمت های آخرت بکوشید و مرگ را در نظر بگیرید و زندگی با ظالمان را دشمن بدارید و به دنیا با دیده تیزبین نگاه کنید و نسبت به فتنه های نورس و بدعت های گمراهی و ستم پادشاهان ستمکار بینا باشید …
فرمان خدا و اطاعت از کسی که خدا اطاعتش را واجب کرده است بر همه امور مقدم دارید و کارهایی که به شما پیشنهاد می شود، همچون فرمانبری سرکشان و فریفته شدن به شکوفایی دنیا را بر فرمان و عبادت خدا و اطاعت اولوالامر خود مقدم ندارید … از همنشینی گنهکاران و یاری ستمگران و گفت وگو با فاسقان بپرهیزید و از فتنه آن ها بر حذر باشید و از محیط آن ها دور شوید و بدانید هر کس با اولیای خدا مخالفت کند و دینی غیر دین خدا بگیرد و درکار خود در برابر فرمان ولی خدا خودسری کند، در آتشی قرار می گیرد که شعله می کشد و جسدهایی را می خورد. روح از چنین افراد رخت بربسته و بدبختی بر آنان چیره شده است.» (38)
پی نوشت ها:
1) مروج الذهب، مسعودی، ج 5، ص 74، 76 تا 78.
2) البیان و التبیین، ج 2، ص 216.
3) تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج 2، ص 207.
4) مقدمه ابن خلدون، ص 177.
5) طبقات ابن سعد، ج 5، ص 2; تاریخ رسل و ملوک، ج 2، ص 204.
6) العقد الفرید، ج 3، ص 237.
7) همان، ج 7، ص 238.
8) التاج فی اخلاق الملوک، ص 154.
9) اغانی، ج 13، ص 160، 165.
10) اغانی، ج 13، ص 160، 165.
11) التاج فی اخلاق الملوک، ص 151.
12) تاریخ ابن اثیر، ج 3، ص 327; تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 3.
13) تحلیلی از … ج 2، ص 614.
14) تاریخ خلفا، سیوطی، ص 219.
15) توهین به پیامبر صلی الله علیه و آله، قتل و خونریزی، دشمنی با اهل بیت، خراب کردن کعبه و … بخشی از جنایات اوست.
16) تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج 2، ص 228.
17) مروج الذهب، ج 3، ص 96.
18) التاج فی اخلاق الملوک، ص 151.
19) الشعر و الغنا فی المدینة و المکة، ص 250.
20) تاریخ شیعه، دکتر محمد باقر حجتی، ص 86.
21) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 15.
22) الخصال، صدوق، ج 1، ص 339.
23) سیره پیشوایان، ص 260.
24) الکنی و الالقاب، ج 2، ص 301.
25) تحف العقول، ص 274 تا 277.
26) تحلیلی از زندگانی امام سجاد، باقر شریف قرشی، ج 2، ص 23 به نقل از السلسلات.
27) خصال صدوق، ص 31.
28) تحلیلی از زندگانی امام سجاد، ص 24 به نقل از امام زین العابدین، مقدم، ص 283.
29) همان، ص 189.
30) تفسیر برهان، ج 1، ص 493.
31) الامامة و السیاسة، ج 1، ص 205.
32) اللهوف، ص 94.
33) احتجاج، طبرسی، ص 311.
34) التوحید، صدوق، صص 366 و 367.
35) دعای بیستم و چهل و نهم و چهاردهم نیز دارای چنین هدفی هستند.
36) تفسیر امام عسکری، ص 256، در حاشیه کنز العرفان.
37) کمال الدین، صدوق، ص 275; غیبت، طوسی، ص 148.
38) مرآة العقول، ج 4، ص 235; تحف العقول، ص 67.

جستجو