امام موسی ابن جعفر علیه السلام ( عبادت و دعا)

اسم مبارک امام هفتم، موسی علیه السلام و القاب مشهور آن حضرت، کاظم، عبدصالح، عالم و باب الحوائج، و کنیه مشهورش، ابوالحسن الاول است . (1) پدر بزرگوارش، حضرت صادق علیه السلام و مادر مکرمه اش بانویی بافضیلت به نام «حمیده » است . آن حضرت در هفتم صفر سال 128 ه . ق در سرزمین «ابواء» (یکی از روستاهای اطراف مدینه) چشم به جهان گشود و در سال 183 (یا 186) ه . ق به دست سندی بن شاهک و به دستور هارون الرشید مسموم شد و در زندان به شهادت رسید . مدت امامت آن حضرت که از سال 148 ه . ق شروع شد، مانند پدر بزرگوارش 34 سال بوده و در این دوران با چهار خلیفه عباسی همزمان بوده است: 1 . منصور دوانیقی (136 – 158 ه . ق) 2 . محمد معروف به مهدی عباسی (158 – 169 ه . ق) 3 . هادی عباسی (169 – 170 ه . ق) 4 . هارون الرشید (170 – 193 ه . ق) و غالبا مدت مذکور را یا در زندان و یا در تبعید سپری کرده است . عبادت و دعا نیاز فطری انسان
عبادت، دعا، پرستش و نیایش، نیاز فطری و درونی انسان است; چرا که انسان فطرتا به گونه ای آفریده شده که در هر وضعیتی قرار داشته باشد مایل به عبادت و محتاج به پرستش است . به همین جهت، هیچ قوم و گروهی از انسانها عاری از پرستش و نیایش نبوده اند و دانشمندان هم معترف اند که یکی از چهار میل اساسی انسان (حس دانایی، حس نیکی، حس زیبایی و حس مذهبی) میل به پرستش و نیایش است .
آلکسیس کارل، روان شناس معروف می گوید: «فقدان نیایش در میان ملتی برابر با سقوط آن ملت است; اجتماعی که احتیاج به نیایش را در خود کشته است، معمولا از فساد و زوال مصون نخواهد ماند .» (2)
و از طرف دیگر، عبادت و دعا راهی به سوی کمال، بلکه تنها راه رسیدن به کمال و سعادت ابدی دنیا و آخرت است . امام صادق علیه السلام فرمود: «ان عند الله عزوجل منزلة لاتنال الا بمسالة; (3) در نزد خداوند مقاماتی است که بدون درخواست [و دعا، کسی] به آن نمی رسد .»
یکی از دانشمندان می گوید: «وقتی که مانیایش می کنیم، خود را به قوه پایان ناپذیری که تمام کائنات را به هم پیوسته است، متصل و مربوط می سازیم .» (4) و اضافه می کند: «امروز جدیدترین علم; روان پزشکی، همان چیزهایی را تعلیم می دهد که پیامبران تعلیم می دادند، چرا؟ به علت اینکه روان پزشکان دریافته اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانی و تشویش و هیجان و ترس را که موجب نیم بیشتری از ناراحتیهای ما است، برطرف می سازد .» (5)
عبادت حضرت
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام به شهادت تاریخ و حتی مخالفان، بخش مهمی از ساعات زندگی خویش را به عبادت و دعا و نیایش و مناجات گذراند و ارزشمندترین لحظات آن حضرت زمانی بود که با خدای خویش خلوت داشت . او با تمام وجود و احساس و عاطفه اش متوجه خداوند بود . هرگاه در حال نماز یا مناجات در پیشگاه خدای بزرگ قرار می گرفت، اشکش چون باران جاری بود و از خوف عظمت خداوند مضطرب بود: «انه کان یصلی نوافل اللیل ویصلها بصلاة الصبح، ثم یعقب حتی تطلع الشمس، ویخر لله ساجدا فلا یرفع راسه من الدعاء والتمجید حتی یقرب زوال الشمس; (6) همیشه این گونه بود که نوافل شب را می خواند و آن را به نماز صبح وصل می کرد . آن گاه تا طلوع آفتاب به تعقیبات نماز می پرداخت . سپس به سجده می افتاد و سر از سجده و دعا و تمجید (الهی) تا نزدیک زوال برنمی داشت .»
هرگاه داخل مسجدالحرام می شد، به سجده می افتاد و با اشک جاری و اخلاص و خشوع عرضه می داشت: «عظم الذنب من عبدک، فلیحسن العفو من عندک; (7) گناه بنده ات بزرگ شد، پس بخشودگی از نزد تو چه زیبا است .»
و در زیارت نامه آن حضرت چنین می خوانیم: «وصل علی موسی بن جعفر وصی الابرار وامام الاخیار … الذی کان یحیی اللیل بالسهر الی السحر بمواصلة الاستغفار حلیف السجدة الطویلة والدموع الغزیرة والمناجاة الکثیرة والضراعات المتصلة; (8) درود بر موسی بن جعفر علیه السلام وصی نیکان و پیشوای برگزیدگان … آن کسی که شب را تا سحر [زنده می داشت و] به استغفار همیشگی و سجده های طولانی و گریه های سرشار و مناجات بسیار و ناله های پی در پی بیدار بود .»
حتی مخالفان آن امام نیز بدین امر اعتراف نموده اند; محمد بن طلحه شافعی درباره آن حضرت می گوید: «انه الامام جلیل القدر عظیم الشان کثیر التهجد المواظب علی الطاعات المشهور بالکرامات مسهر الیل بالسجدة والقیام ومتم الیوم بالصیام والصدقة والخیرات المسمی بالکاظم لعفوه واحسانه بمن اسائه والمسمی بالعبد الصالح لکثرة عبودیته والمشهور بباب الحوائج اذ کل من یتوسل الیه اصاب حاجته . کراماته تحار منها العقول; (9) به راستی او (موسی بن جعفر) پیشوای جلیل القدر و بزرگ منزلت است . او شب زنده دار و مواظب بر طاعات (پروردگار) است . مشهور به کرامات می باشد، شب تا صبح به سجده و نماز [و عبادت] می پردازد و روز را به روزه و اعانت و خیرات [به دیگران] به پایان می رساند .
کاظم (فرو برنده خشم) نامیده شده، به خاطر گذشت و احسانش به افرادی که به او بدی کرده اند . بنده صالح نامیده شده، به خاطر زیادی بندگی [و عبادت] . و به «باب الحوائج » مشهور می باشد; زیرا هر کس به او متوسل شود به حاجتش می رسد . کرامات او به قدری فراوان است که عقلها از آنها در تحیر می ماند .»
مامون از پدرش هارون (که دشمن جان حضرت و قاتل او بود) چنین نقل نموده است: «اذ دخل شیخ مسخد قد انهکته العبادة کانه شن قد کلم السجود وجهه وانفه; (10) پیر مردی وارد شد که صورتش از شب بیداری زرد شده و ورم کرده بود و عبادت او را رنجور و لاغر نموده و همچون مشک خشکیده شده و زیادی سجده پیشانی و بینی او را مجروح نموده بود .»
از عبدالله قزوینی نقل شده که روزی بر فضل بن ربیع وارد شدم، در حالی که بر بام خانه خود نشسته بود و آن گاه که نگاهش بر من افتاد، مرا نزد خود طلبید و گفت: از این روزنه نگاه کن چه می بینی؟ گفتم: جامه ای که بر زمین افتاده است . گفت: با دقت نگاه کن! چون دقت بیشتری به خرج دادم، گفتم: انسانی می نماید که به سجده رفته است . گفت: او را می شناسی؟ گفتم: نه . گفت: این مولای تو است . گفتم: مولای من کیست؟ گفت: تجاهل می کنی؟ گفتم: نه، من مولایی برای خود نمی شناسم . گفت: این موسی بن جعفر علیه السلام است، که من شب و روز مواظب حالات او هستم و او را جز به این حال که می بینی، نمی یابم; چون نماز صبح را اقامه می کند تا طلوع آفتاب مشغول تعقیبات است . آن گاه به سجده می رود و به همان حال باقی است تا زوال شمس، و به کسی سپرده است که هنگام زوال و ظهر به او خبر دهد، آن گاه بدون تجدید وضو مشغول نماز ظهر و عصر و نافله آن می شود و باز به سجده می رود تا غروب آفتاب و بعد از نماز مغرب و عشاء و تعقیبات آن افطار می کند، و بعد از آن تجدید وضو نموده به سجده می رود، بعد از سجده طولانی، به بستر خواب رفته، و بعد از بیداری و تجدید وضو مشغول عبادت و نماز می شود تا اذان صبح … از آن روزی که او را نزد من آورده اند، پیوسته کار و عادتش این است و چیزی جز عبادت از او ندیده ام، عبدالله می گوید: چون این سخن را از او شنیدم گفتم: از خدابترس و قصد بدی نسبت به او نداشته باش که باعث زوال نعمت از تو می شود; زیرا هر کس به این [خانواده] بدی کرده است، به سرعت در همین دنیا به جزای خود رسیده است .
فضل گفت: بارها نزد من آورده اند که او را به شهادت برسانم، ولی من زیر بار نرفته ام و به آنها گفته ام که این کار از من ساخته نیست . (11)
آنچه در عبادات و دعاهای آن حضرت قابل دقت و توجه می باشد، این است که هرگز عباداتی خشک و بی روح و بی اثر و عاداتی خالی از توجه نبوده است; بلکه عبادات آن حضرت ویژگیهایی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود .
ویژگیهای عبادت امام هفتم علیه السلام
1 . عبادت عاشقانه
مهم ترین ویژگی که به عبادت ارزش و عظمت می دهد، و نیازهای فطری انسان را برآورده می کند و به قله سعادت و کمال می رساند، عاشقانه عبادت نمودن است . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «برترین افراد کسی است که عاشق عبادت باشد; سپس به عبادت تن دهد و آن را از دل دوست بدارد و با جسد با آن مباشرت داشته و خود را برای آن فارغ نموده باشد … .» (12)
وقتی که طاغوت زمان، هارون الرشید امام موسی بن جعفر علیهما السلام را در قعر زندانهای تاریک و نمور زندانی نمود، و احساس کرد که جای خلوتی برای ابراز عشق و محبت به معبود خود یافته، دست به آسمان برداشته، عاشقانه عرضه داشت:
«اللهم اننی کنت اسالک ان تفرغنی لعبادتک اللهم وقد فعلت فلک الحمد; (13) بارخدایا! به راستی من همیشه درخواست می کردم که به من محل خلوتی برای عبادت خود عنایت نمایی . خدایا! این کار را انجام دادی، پس ستایش برای تو است .»
به راستی جز عشق به خدا و عبادت نام دیگری نمی توان بر جملات فوق گذاشت; چنان که گاهی نماز و سجده انجام می داد و یا دعا می خواند تا با معشوق خویش سخن بگوید، و گاه قرآن تلاوت می نمود تا خدای با او سخن بگوید، و انس شبهای تار او صوت قرآن عارفانه او بود . از «المناقب » چنین نقل شده است: «کان الذکر الحکیم رفیق الامام فی خلواته، و صاحبه فی وحشته وکان یتلوه بامعان وتدبر وکان من احسن الناس صوتا به، فاذا قرا یحزن ویبکی السامعون لتلاوته; (14) قرآن حکیم یار تنهاییهای امام (موسی بن جعفر علیهما السلام) و مونس وحشتش بود، همیشه قرآن را با دقت و تدبر تلاوت می نمود، و دارای زیباترین صوت قرآنی بود . هرگاه قرآن می خواند، شنوندگان به خاطر تلاوتش محزون می شدند و گریه می کردند .»
حفص درباره قرائت حضرت می گوید: «وکان قراءته حزنا فاذا قرا فکانه یخاطب انسانا; (15) خواندن قرآنش حزین بود . پس هرگاه قرآن می خواند بگونه ای می خواند که گویا با انسانی سخن می گوید .»
2 . عبادت آگاهانه
عبادت حضرت با علم و معرفت بود; چرا که او آگاه ترین فرد زمان خویش نسبت به مسائل دینی و صفات جمال و جلال خداوند بود . (16) پدر بزرگوارش، امام صادق علیه السلام درباره علم و معرفت او می فرماید: «ان ابنی هذا لو سالته عما بین دفتی المصحف لاجابک فیه بعلم; (17) به راستی این پسرم را اگر از آنچه در قرآن آمده سؤال نمایی، آگاهانه جواب می دهد .» و در جای دیگر فرمود: «وعنده علم الحکمة، والفهم، والسخاء، والمعرفة بما یحتاج الیه الناس فیما اختلفوا من امر دینهم; (18) در نزد اوست علم حکمت و فهم، و سخاوتمندی، و شناخت نسبت به معارف دینی که مردم به آن نیاز دارند .»
شواهدی نشان می دهد که عبادت حضرت، از روی آگاهی و از سر شناخت اوج عظمت الهی بوده است، مثل:
الف) حضرت به یکی از فرزندانش فرمود: «یا بنی ایاک ان یراک الله فی معصیة نهاک عنها، وایاک ان یفقدک عند طاعة امرک بها، وعلیک بالجد ولا تخرجن نفسک من التقصیر فی عبادة الله وطاعته، فان الله لایعبد حق عبادته; (19) ای پسر عزیزم! مبادا خداوند تو را در گناهی که از آن نهی کرده، ببیند، و مبادا تو را در عبادتی که تو را به آن فرمان داده، نیابد و بر تو باد بر تلاش کردن، و همیشه احساست این باشد که در عبادت خدا و اطاعت او کوتاهی کرده ای; چرا که خداوند آن گونه که حق عبادت اوست، عبادت نمی شود . »
اینکه انسان همیشه خود را مقصر بداند، و درک کند که حق عبادت خدا را نمی تواند ادا کند، نشانه عمق معرفت به عظمت و جلالت الهی است; چنان که آن حضرت با همه تلاشهای شبانه روزی در عبادت حق، خود را مقصر و عبادات خویش را ناچیز می دانست .
ب) در جای دیگر فرمود: «تفقهوا فان الفقه مفتاح البصیرة وتمام العبادة والسبب الی المنازل الرفیعة والرتب الجلیلة فی الدین والدنیا، وفضل الفقیه علی العابد کفضل الشمس علی الکواکب ومن لم یتفقه فی دینه لم یرض الله له عملا; (20) تفقه کنید [و دین را بشناسید] زیرا که فقه [و فهم] کلید بصیرت، و کمال عبادت است، و راه رسیدن به جایگاههای بلند و مراتب باعظمت در دین و دنیاست و برتری دین شناس بر عبادت پیشه، همانند برتری خورشید بر ستارگان است و هر کس فهم دینش را دنبال نکرد خدا از عمل او خرسند نگشت .»
در زیارت نامه آن حضرت می خوانیم که ایشان «عیبة الانوار» یعنی صندوقچه جواهرات علم الهی بود . (21)
3 . عبادت پیوسته و مستمر
از دیگر ویژگیهای مطلوب یک عبادت، مداومت و استمرار بر آن است . الکسیس کارل می گوید: «البته نباید فراموش کرد که تنها صبح نیایش کردن و بقیه روز همچون یک وحشی به سر بردن، بیهوده است . باید نیایش را پیوسته انجام داد و در همه حال با توجه بود تا اثر عمیق خود را در انسان از دست ندهد .» (22)
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام عبادت پیوسته، حضور دائمی و مناجات همیشگی داشت; لذا در زیارت نامه حضرت می خوانیم: «حلیف السجدة الطویلة والدموع الغزیرة والمناجاة الکثیرة والضراعات المتصلة; (23) سجده های طولانی و گریه های سرشار و مناجات زیاد همیشگی و ناله های پی در پی داشت .»
از شافعی نقل شده که درباره او گفته است: «کثیر التهجد المواظب علی الطاعات; (24) زیاد شب زنده دار و مواظب بر طاعات (پروردگار) است .» و مامون عباسی نیز درباره او گفته است: «آن قدر عبادت می کرد که صورتش زخمی شده بود .»
سبط ابن الجوزی می گوید: «ویدعی بالعبد الصالح لعبادته واجتهاده وقیامه باللیل; (25) و [موسی بن جعفر] به خاطر عبادت و تلاش [پیوسته] و شب بیداری اش عبد صالح خوانده می شد .»
احمد بن یوسف دمشقی قرمانی نیز می گوید: «هو الامام الکبیر القدر … الحجة، الساهر لیله قائما القاطع نهاره صائما; (26) او [موسی بن جعفر] پیشوای بزرگ منزلت و حجت [خدا] است که شبها به حال نماز بیدار، و روزها روزه دار است .»
محمد خواجه بخاری درباره او گفته است: «کان یدعی بالعبد الصالح، وفی کل یوم یسجد الله سجدة طویلة بعد ارتفاع الشمس الی الزوال; (27) او به عبدصالح خوانده می شد و در هر روز پس از بالا آمدن خورشید تا ظهر خدا را با سجده طولانی، سجده می کرد .» محمد بن الحسن شیبانی شاگرد ابوحنیفه نیز همین نکته را بیان کرده است . (28)
از دعاهایی که آن حضرت فراوان بر لب داشت این بود: «اللهم انی اسالک الرحة عند الموت [والمغفرة بعد الموت] والعفو عند الحساب; (29) خدایا! از تو راحتی لحظه جان دادن را [و بخشش بعد از مرگ را] و گذشت در نزد حسابرسی روز قیامت را درخواست می کنم .»
4 . برترین عبادت
امام علیه السلام درباره عبادت برتر فرمودند: «صلاة النوافل قربان الی الله لکل مؤمن … ولکل شیی ء زکاة وزکاة الجسد صیام النوافل، وافضل العبادة بعد المعرفة انتظار الفرج; (30) نمازهای مستحبی نزدیک کننده هر مؤمن به خداست … و برای هر چیزی زکاتی باشد و زکات بدن، روزه های مستحبی است و برترین عبادت پس از شناخت، انتظار فرج است .» در این روایت معرفت و انتظار فرج برترین عبادت شمرده شده است .
5 . عبادت هدایت بخش
عبادات و مناجات امام کاظم از خصیصه هدایتگری و نجات بخشی برخوردار بود که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
الف) تحول کنیز در زندان
نقل کرده اند که هارون الرشید، برای فریب دادن، یا شکنجه و یا تحقیر نمودن آن حضرت علیه السلام در دید مردم، فاحشه ای رقاصه و زیبا را به بهانه خدمتکاری نزد ایشان فرستاد و از طرفی غلامی را گمارد که مواظب اوضاع باشد . وقتی کنیز را به محضر آن حضرت آوردند، فرمود: من نیازی به کنیز و خدمتکار ندارم; لذا او را برگردانید . هارون الرشید از این کار ناراحت شد و گفت: ما با اجازه او، وی را زندانی نکرده ایم تا کنیز را نیز با اجازه او به آنجا بفرستیم و بعد دوباره دستور داد کنیز را به زندان برگردانند …
مدتی گذشت . غلام، گزارش داد که کنیز نیز به سجده افتاده و پیوسته و مرتب در سجده می گوید: «قدوس قدوس سبحانک سبحانک سبحانک .» هارون گفت: موسی بن جعفر وی را سحر کرده است! ! او را با سرعت نزد من آورید . وقتی کنیز را نزد او بردند، دیدند از خوف خدا می لرزد و مرتب به آسمان نگاه می کند; آن گاه مشغول نماز گشت . هارون پرسید: چرا چنین می کنی، این چه حالی است که در پیش گرفته ای؟
کنیز گفت: من داستان بسیار عجیبی دارم، و آن این است که وقتی محضر امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم، او مرتب مشغول نماز و دعا بود . سرانجام به وی عرض کردم: ای مولا و سید من! آیا کاری دارید که من آن را انجام دهم؟ فرمود: من با تو کاری ندارم . عرض کردم: مامور به خدمت شما می باشم . فرمود: اینها چه بد فکر می کنند . ناگهان متوجه باغ بزرگی شدم که ابتدا و انتهای آن پایانی نداشت; این باغ با فرشهای زیبا و پرارزش مفروش شده بود، و کنیزان و حوریانی زیبا در آن صف کشیده بودند، و در دستهای خود ظرفهای آب و طشت برای شستن دستهای آن حضرت آماده ساخته بودند، از آن به بعد به سجده افتادم تا لحظه ای که غلام به بالین من آمد . هارون گفت: شاید این قضایا را در خواب دیده ای؟ کنیز گفت: به خدا قسم همه اینها را قبل از اینکه به سجده روم با چشمان خود دیدم و سجده ام برای سپاس از آنها بود . هارون دستور داد از او مراقبت نمایند که این حرفها را به کسی نگوید . آن کنیز دوباره به سجده افتاد و مشغول نماز شد . همیشه کارش این بود و مرتب می گفت: عبدصالح نیز چنین می کرد و من در عالم واقع دیدم که آن کنیزان مرا خطاب کردند که از حضور امام کاظم علیه السلام دور باشم و به من گفتند که ما برای خدمت امام موسی بن جعفر برتر و مناسب تر هستیم . (31)
ب) بیداری شقیق
شقیق می گوید: «در سال 149 هجری برای زیارت خانه خدا عازم مکه شدم و در بین راه چشمم به جوانی افتاد که در گوشه ای نشسته بود و لباس پشمی بر تن داشت . با خود گفتم: به خدا سوگند! این جوان از «صوفیه » است، الآن می روم و او را تحقیر می کنم . چون به نزدیک او رسیدم، به من گفت: ای شقیق! از بدگمانی دوری گزینید، زیرا بعضی از گمانها گناه است . (32)
با شنیدن این جمله از او دور شدم و با خود گفتم: او از قلب من خبر داد! و با نام و نشانم با من سخن گفت! تصمیم گرفتم از وی درخواست کنم که مرا جزء دوستان خود قرار دهد تا از او استفاده نمایم . بنابراین، به دنبال او رفتم ولی هرگز به او نرسیدم و او از چشمم ناپدید شد; اما من همیشه به فکر او بودم و آرزو می کردم که او را دوباره ببینم . ناگاه در سرزمینی به نام «واقصه » دیدم که او مشغول نماز است و از شدت خضوع و خشوع اعضایش می لرزد و اشک از چشمانش فرو می ریزد . تصمیم گرفتم به حضور او رسیده، از وی عذرخواهی نمایم . چون از نماز فارغ شد قبل از آنکه سخن بگویم فرمود: «یا شقیق! اتل «وانی لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدی » ; (33) ای شقیق! بخوان [این آیه قرآن را که خداوند می فرماید:] به راستی من می بخشم کسی را که توبه نموده، ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت یابد .»
شقیق می گوید: او وقتی آیه را خواند به راه خویش ادامه داد و من به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: خدایا! این کیست که دو بار از قلب من خبر داد؟ لابد از ابدال و اولیای الهی است . برای بار سوم او را در کنار چاهی مشاهده کردم، او می خواست از آب چاه مشک کوچک خود را پر از آب کند، ناگهان طناب مشک پاره شد و به درون چاه افتاد . او دعایی خوانده، از خدا خواست که مشکش را برگرداند، ناگاه چاه پر از آب شد و آن جوان مشک را با دستش گرفت، و سپس از آب چاه وضو گرفته، مشغول خواندن نماز شد . بعد از انجام چهار رکعت، در گوشه ای مشغول خوردن غذا شد . من محضر او رفته، بعد از سلام عرض کردم: اجازه می دهید من هم از طعام شما استفاده کنم؟ آن جوان فرمود: ای شقیق! پیوسته نعمتهای ظاهری و باطنی خدا شامل حال ما است، تو نیز حسن ظن به خدا داشته باش و اینک بیا و از طعام موجود استفاده کن .
شقیق در کنار سفره آن جوان قرار گرفت و از غذای او که نوعی حلوا بود خورد و از آب مشک نوشید . او می گوید: این غذا را لذیذترین غذاها یافتم و تا چند روز دیگر میل به غذا و آب نداشتم . او اضافه می کند که با آن جوان وداع کردم و دیگر او را ندیدم، تا سرانجام در مکه معظمه شبی او را از دور دیدم، ساعات آخر شب بود، او مشغول نماز و مناجات بود، و مرتب زاری و گریه می کرد . چون فجر طلوع کرد به نماز صبح مشغول شد و طواف کعبه را انجام داد و هنگامی که خواست از کعبه دور شود، جمعیت زیادی دور او را گرفتند … من از یکی از آنان پرسیدم، این جوان کیست؟ جواب داد: این امام کاظم، موسی بن جعفر علیهما السلام است . (34)
ماییم و عنایت امام کاظم
یک سینه ولایت امام کاظم
چون ذره به سر منزل خورشید رسیم
در ظل هدایت امام کاظم
این زمزمه در عرش برین است امشب
پیدایش نور شمس دین است امشب
مژده به محمد و علی و زهرا
میلاد امام هفتمین است امشب
پی نوشت:
1) و گاهی در روایات به ابوالحسن الماضی نیز یاد شده است تا ردی باشد بر عقاید واقفیه که قائل به زنده بودن آن حضرت بودند .
2) نیایش، آلکسیس کارل، به نقل از تفسیر نمونه، ج 1، ص 640 .
3) اصول کافی محمد بن یعقوب کلینی، ج 2، ص 338، ح 3 .
4) آیین زندگی، ص 156 به نقل از تفسیر نمونه، ج 1، ص 641 .
5) همان، ص 152 به نقل از تفسیر نمونه، ج 1، ص 642 .
6) الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 231; کشف الغمة، اربلی، ج 3، ص 18; اعلام الهدایة الامام موسی بن جعفر (مجمع عالمی اهل بیت، چاپ اول، 1422)، ج 9، ص 28 .
7) اعلام الهدایة، ص 29; وفیات الاعیان، ج 4، ص 293; تاریخ بغداد، ج 13، ص 27; انوار البهیة، شیخ عباس قمی، ص 190 .
8) مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، صلوات بر امام موسی کاظم علیه السلام، ص 791; ر . ک: چهارده معصوم، حسین مظاهری، (کانون پرورش فکری قم، 1363، چاپ اول) ص 106; منتهی الآمال، ص 123 .
9) چهارده معصوم، ص 109; ر . ک: منتهی الآمال، ج 2، ص 122 – 123 .
10) منتهی الآمال، ج 2، ص 123 .
11) همان، با تصرف و تغییر .
12) افضل الناس من عشق العبادة فعانقها واحبها بقلبه وباشرها بجسده وتضرع لها …» ر . ک: منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، سید حمید حسینی، (قم، دارالحدیث، چاپ دوم، 1380) ص 325، ح 3931 .
13) اعلام الهدایه، ج 9، ص 29; حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلام، ج 1، ص 140 .
14) اعلام الهدایه، ج 9، ص 31; المناقب، ج 4، ص 348 .
15) اعلام الهدایه; و ر . ک: الدرالنظیم فی مناقب الائمه، یوسف بن حاتم شامی .
16) الارشاد، ج 2، ص 225 .
17) اعلام الهدایة، ج 9، ص 27 .
18) همان .
19) تحف العقول، ص 746، ح 15 .
20) همان، ص 748 .
21) چهارده معصوم، ص 109 .
22) نیایش، به نقل از تفسیر نمونه، ج 1، ص 640 .
23) مفاتیح الجنان، صلوات بر امام موسی کاظم علیه السلام، ص 791 .
24) چهارده معصوم، ص 109 .
25) تذکرة الخواص، ص 312; اعلام الهدایة، ج 9، ص 23 .
26) اعلام الهدایه، ص 24; اخبار الدول، ص 112 .
27) اعلام الهدایه، ج 9، ص 25 .
28) همان، ج 9، ص 29; حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلام، ج 1، ص 140 .
29) منتهی الآمال، ج 2، ص 123; اعلام الهدایه، ج 9، ص 24; و ر . ک: نورالابصار عبدالمؤمن شبلنجی، ص 218 .
30) تحف العقول، ص 734 .
31) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 48، ص 238; جلاء العیون شبر، ج 3، ص 70; مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 297 .
32) حجرات/12 .
33) طه/82 .
34) اثبات الهداة، حر عاملی، ج 3، ص 216; محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج 4، ص 268; مناقب الاخبار، ص 34; روض الریاحین، ص 58; فصول المهمة، ص 215 .
نگاهی کوتاه به ادله اثبات امامت امام کاظم علیه السلام
در روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال 128 و به قولی 129 ه . ق در سرزمین ابواء (بین مکه و مدینه) کودکی به دنیا آمد که نام او «موسی » ، کنیه شریفش «ابوالحسن » و لقب مشهورش «کاظم » و القاب دیگر آن حضرت، صابر، امین و عبد صالح بود . او در سال 183 ه . ق در زندان «سندی بن شاهک » بغداد به دستور هارون به شهادت رسید . پدر گرامی اش امام صادق علیه السلام، ششمین پیشوای شیعیان، رئیس مکتب تشیع و احیا کننده علوم نبوی بود و مادر ارجمند، عالمه و با فضیلتش، «حمیده » نام داشت . (1)
از سال 148 ه . ق که امام صادق علیه السلام به شهادت رسید، بنا بر وصیت و نص پدر تا سال 183 ه . ق عهده دار سرپرستی و امامت شیعیان گردید و دوران 35 ساله امامتش در محیطی پراختناق و خفقان و همراه با تقیه گذشت .
دوران امامت آن حضرت با حکومت 4 تن از خلفای ستمگر عباسی همراه بود که به ترتیب عبارتند از:
1 – منصور دوانیقی (136 – 158) ;
2 – محمد، معروف به مهدی (158 – 169) ;
3 – هادی (169 – 170) ;
4 – هارون (170 – 193) (2) .
در چنین محیطی، حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام علاوه بر مسئولیت امامت و رهبری جامعه اسلامی، موفق به ربیت شاگردان زیادی گردید و با وجود اختناق حاکم، عده زیادی از دانشمندان و بزرگان شیعه از علم و دانش آن حضرت استفاده کردند و روایات زیادی را در زمینه های مختلف از آن بزرگوار نقل نمودند . کثرت روایات فقهی ایشان بعد از امام باقر و امام صادق علیهما السلام مؤیدی بر این ادعا است .
ادله امامت امام کاظم علیه السلام:
1 – نصوص:
امام کاظم علیه السلام مانند سایر ائمه معصوم علیهم السلام از دو نوع نص بر امامت خویش برخوردار بود .
الف) نصوص عام; یعنی نصوصی که امامت همه ائمه را اثبات می کند .
ب) نصوص خاص; یعنی نصوصی که اختصاص به هر یک از ائمه دارد و در آن تصریح به امامت آن امام شده است .
در اینجا فقط به دو نمونه از نصوص خاص بر امامت امام موسی بن جعفرعلیه السلام اشاره می کنیم:
1 – «عن معاذبن کثیر، عن ابی عبد الله علیه السلام قال: قلت له: اسال الله الذی رزق اباک منک هذه المنزلة ان یرزقک من عقبک قبل الممات مثلها، فقال: قد فعل الله ذلک . قال: قلت من هو؟ – جعلت فداک – فاشار الی العبد الصالح وهو راقد فقال: هذا الراقد – وهو غلام – ; (3) معاذبن کثیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: از خدایی که این مقام را به شما روزی کرده می خواهم که تا پیش از وفات [شما] مانند آن را به نسل شما هم روزی کند . پس آن حضرت فرمود: خدا این کار را کرده است . عرض کردم: قربانت گردم، او کیست؟ اشاره به عبد صالح (از القاب امام موسی بن جعفرعلیه السلام) کرد که خوابیده بود و فرمود: این خوابیده . و او در آن زمان کودک بود .»
2 – «عن المفضل بن عمر قال: کنت عند ابی عبد الله علیه السلام فدخل ابو ابراهیم علیه السلام وهو غلام، فقال: استوص به وضع امره عند من تثق به من اصحابک; (4)
مفضل بن عمر می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که ابو ابراهیم (موسی بن جعفر) علیه السلام وارد شد در حالی که او جوانی بود . امام علیه السلام فرمودند: وصیت مرا درباره این بپذیر [و بدانکه او امام است] و امر [امامت] او را با هر کدام از اصحابت که مورد اطمینان است در میان بگذار .»
2 – معجزات و کرامات:
یکی از راههای اثبات امامت، معجزه و کرامت است . در ذیل برای اثبات امامت امام موسی بن جعفرعلیه السلام برخی از معجزات و کرامات آن حضرت را نقل می کنیم:
الف) «احمد بن مهران » از «ابی بصیر» روایت کرده است که می گوید: به حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام عرض کردم: قربانت گردم، به چه چیز امام شناخته می شود؟ فرمود: به چند خصلت شناخته می گردد که اولی آنها اینست که از پدرش سخنی و اشاره ای درباره امامت او صادر شده باشد تا همان حجت و دلیلی باشد، و دیگر آنکه از او پرسش شود و او پاسخ گوید و اگر پرسش نشد، خود آغاز سخن کند، و به اینکه بتواند از فردا خبر دهد و با مردم به هر زبانی که دارند گفتگو کند . سپس فرمود: ای ابا محمد تا برنخاسته ای یکی از این نشانه ها را به تو نشان خواهم داد .
ابو بصیر می گوید: طولی نکشید که مردی از اهل خراسان وارد شد و به زبان عربی با آن جناب سخن گفت و موسی بن جعفرعلیهما السلام به فارسی پاسخش را داد . مرد خراسانی گفت: به خدا سوگند، اینکه من با شما به زبان فارسی گفتگو نکردم برای این بود که گمان کردم شما فارسی را خوب نمی دانی! حضرت فرمودند: سبحان الله، اگر من نتوانم به خوبی پاسخ تو را بدهم، پس برتری من بر تو در شایستگی منصب امامت چیست؟ سپس فرمودند: ای ابا محمد! همانا امام کسی است که زبان هر یک از مردم و هم چنین زبان پرنده و هر جانداری را به خوبی بداند (5) .
2 – «محمد بن مفضل » روایت می کند که در میان اصحاب ما در مورد مسح پا در وضو اختلاف صورت گرفت، بدین صورت که آیا مسح از سرانگشتان تا کعبین است یا بالعکس؟ سرانجام «علی بن یقطین » (وزیر هارون که از خواص امام کاظم علیه السلام بود و به دستور امام در جهت پشتیبانی از شیعه در دربار هارون با تقیه سپری می کرد) نامه ای در مورد کیفیت وضو و اختلافی که صورت گرفته بود به امام نوشت . عبارت او چنین بود: «جان ما فدای تو باد، به درستی که اصحاب در مسح پاها اختلاف کرده اند، اگر مصلحت می بینید آن را به خط مبارک خود بنویسید تا عمل من با آنچه شما به جا می آورید موافق باشد، انشاء الله .»
آن حضرت در پاسخ وی نوشت: «من به تو امر می کنم که در وضو سه بار آب در دهان کنی و سه بار آب در بینی و سه بار روی خود را بشویی و محاسن خود را خلال کنی و هر دو دست خود را تا مرفق سه بار و تمام سر و ظاهر هر دو گوش و باطن آن را مسح کنی و سه بار هر دو پا را تا کعبین بشویی .»
نوشته آن حضرت به «علی بن یقطین » رسید و از پاسخ امام تعجب کرد، در عین حال گفت: مولای من به آنچه فرموده اعلم است و من امر او را امتثال می نمایم و طبق فرمایش امام علیه السلام عمل می کنم . در این زمان بدگویان نزد هارون بدگویی شدیدی از علی بن یقطین می کردند و می گفتند او رافضی است . با اینکه هارون بارها او را امتحان کرده بود، خواص خود را جمع نموده و در مورد وزیر خود به مشورت پرداخت . عده ای از آنان گفتند اگر صلاح می بینید او را با وضو گرفتنش در هنگام نماز امتحان کنید، زیرا روافض در وضو با ما اختلاف دارند و نسبت به ما عمل کمتری را انجام می دهند . هارون پذیرفت و تصمیم بر این شد که با این روش از مذهب «علی بن یقطین » مطلع گردد . او وزیر خود را به خانه دعوت کرد و با کارهای متفرقه او را مشغول ساخت تا وقت نماز شد . «علی بن یقطین » حجره ای را که در آن بود، خلوت نموده و مهیای وضو گردید، هارون نیز از کنار دیوار او را زیر نظر داشت و وضو گرفتن او را به صورت کامل مشاهده نمود و به یقین رسید که علی بن یقطین بر مذهبی است که او بر آن است و با صدای بلند گفت: ای «علی بن یقطین » دروغ گفت آن که گمان کرد تو از روافض هستی . و ارادت هارون به او بیش از پیش گردید .
بعد از آن ماجرا، نامه ای از حضرت کاظم علیه السلام به علی بن یقطین رسید، به این مضمون که: در وضو ابتدا یکبار صورت خود را به قصد واجب بشوی و یکبار دیگر به قصد استحباب و دستهای خود را از مرفق این چنین بشوی و پیش سر خود را و ظاهر هر دو قدم خود را از بقیه تری وضوی خودت مسح کن; همچنان که خداوند متعال فرموده است . پس به تحقیق آنچه را بر تو می ترسیدیم زایل شد . (6)
پی نوشت ها:
1) اربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 3، انتشارات نشر ادب الحوزه، کتابفروشی اسلامیه، با ترجمه علی بن حسین زوارئی; شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 2، ص 25، انتشارات جاویدان علمی، چاپ چهارم، 1371 ه . ش; مفید، تاریخ ارشاد، ج 2، ص 207، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، مترجم: سید هاشم رسولی محلاتی; کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 384 – 385، انتشارات علمیه اسلامیه، مترجم: سید جواد مصطفوی .
2) مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 413، انتشارات توحید، چاپ اول، 1372 ه . ش .
3) کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 82، انتشارات علمیه اسلامیه، مترجم: سیدجواد مصطفوی .
4) همان، ص 83 .
5) اربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 21; انتشارات ادب الحوزه، کتابفروشی اسلامیه، با ترجمه علی بن حسین زوارئی; مفید، ارشاد، ج 2، ص 217; انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، مترجم سید هاشم رسولی محلاتی .
6) همان، صص 23 – 25 . 
.

جستجو