طیف بندی نئولیبرالیسم، سکولاریسم، تکنوکرات ها و مدرنیسم هنری در جنگ نرم
سیطرۀ جریان روشنفکری نفوذی نئولیبرالیست نقابدار در وزارتخانه و سازمانها و تشکلهای مرتبط با سیاست گزاریهای سینمایی و تئاتری و هنری درسالهای دهۀ 60 و چند سالی پس از آن، فرصت مناسبی برای مهاجمین فرهنگی در مسیر پیشبرد اهداف لیبرال، سکولاریستیشان فراهم آورده بودکه خوشبختانه در پی روی کارآمدن دولت اصولگرا و انجام خانهتکانی جدّی در چرخۀ نخبگان مرتبط با مدیریت فرهنگی، هنری کشور آن روند حرکت تأسفبار سابقالذکر متوقف گردید
حقیقت وجود یک جنگ نرم تمام عیار فرهنگی، سیاسی علیه اسلام و انقلاب اسلامی و هویت اسلامی جامعه و ملت ایران و نیز علیه هویت اصیل و صلابت اعتقادی نظام اسلامی که در اصل ولایت فقیه به عنوان یگانه منبع مشروعیت این نظام مقدس الهی متبلور و تجسم یافته است؛ امری انکارناپذیر است.
دربارۀ این جنگ نرم و شبیخون گسترده و کارزار بزرگ فرهنگی، سیاسی از جهات و زوایا و مناظر مختلف میتوان و باید سخن گفت.در این مقال کوشیدهایم که ضمن ارائه بحثی فشرده و کوتاه، گزارش تحلیلی مختصری در خصوص دستهبندی نیروهای اصلی فعال دشمن در جنگ نرم علیه نظام و انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف فرهنگی ارائه دهیم. طیف نیروهای دشمن نئولیبرالیست، سکولاریست فعال در جنگ نرم علیه ایران اسلامی را میتوان در این دستهبندی بازشناسی کرد:
الف ) روشنفکران تکنوکرات آکادمیک و جنگ نرم
روشنفکری ایران از ابتدای تولد خود نسبت به ایدئولوژیها وایدئولوگها و روشنفکران مدرنیست غربی حالت یک مقلد کپی کار را داشته است. درواقع به نظر میرسد جهت نمای ایدئولوژیک بخش اصلی روشنفکری مدرنیست ایران[ چه در عرصه ژورنالیسم، چه در قلمرو داستاننویسی، چه در حوزۀ مباحث سیاسی و ایدئولوژیک و چه در پهنۀ فعالیت آکادمیک و دانشگاهی ] همیشه تابعی از تحولات و دگردیسیهای تئوریک وایدئولوژیک روشنفکران کشورهای متروپل غربی بوده است.
کاست روشنفکری ایران از زمان تأسیس بیشتر تابع و مقلد شاخههای انگلیسی و فرانسوی کاست روشنفکری غرب بوده است وفیالمثل توجه آن به شاخۀ آلمانی و یا ایتالیایی کمتر بوده است. وجه آکادمیک و تکنوکراتهای فرهنگی روشنفکری ایران از زمان پیدایی به سمت رویکردهای تحلیلی و پوزیتیویستی انگلیسی، فرانسوی بیشتر متمایل بوده است. به گونهای که میتوان بنیانگذاران رشتههای اصلی علوم انسانی مدرن در نظام دانشگاهی ایران [از زمان تأسیس دانشگاه تهران در زمان رضاخان پهلوی و حتی قبل از آن] را مقلد فلسفههای پوزیتیویستی و آمپریستی و ایدئولوژیهای لیبرالیستی و در موارد نادری سوسیال، دموکراتیک انگلیسی وفرانسوی دانست.
به عنوان مثال به “محمدعلی فروغی” [فراماسونر یهودی تبار که نقش ویژهای در تأسیس سلطنت سراپا وابسته و دست نشاندۀ پهلوی داشت] و نقش او در شکلگیری رشتههای “حقوق” و “علوم سیاسی” در نظام دانشگاهی مدرنیستی ایران توجه نمایید. فروغی فارغ از آنکه استاد اعظم فراماسونری انگلیسی بود، به لحاظ تئوریک و به عنوان یک روشنفکر به تبار فکری لیبرالیزم مشروطهطلب انگلیسی تعلق داشت واز آن پیروی میکرد.
به عنوان نمونهای دیگربه شخصیتی که مثل فروغی، فراماسونر و تابع و پیرو سیاستهای استعماری دولت انگلستان بود و نقش مهمی در شکلگیری “مدرسه علوم سیاسی” در اواخر دوران قاجار و نیز رشتههای دانشگاهی “حقوق” و “علوم سیاسی” در نظام دانشگاهی مدرن ایران دوران پهلوی داشت، توجه کنید. یعنی به “حسن پیرنیا” ، کسی که نقش مهمی در شکلدهی به “دیسکورس” (سخن ) ناسیونال، شووینیستی و ماسونی حاکم بر رشتۀ “تاریخ” در نظام آکادمیک ایران دوران پهلوی و پس از آن داشته است. حسن پیرنیا پیرو تبار ایدئولوژیک لیبرالیسم مشروطه طلب ماسونی انگلیس بود.
در پیریزی بنیانهای رشته درسی آکادمیک اقتصاد مدرن نیز رد پای پیروی از مدل لیبرالیسم کلاسیک و علم اقتصاد سرمایهداری مدرن را با واسطهگری “حسین پیرنیا” و تا حدودی نیز محمدعلی فروغی میتوان مشاهده کرد و این سیطرۀ میراث لیبرالیستی بر نظام آموزش آکادمیک اقتصاد در کشور ما در دهههای اخیر با غلبۀ دیسکورس (سخن) نئولیبرالی همچنان تداوم پیدا کرده است.
دررشتۀ جامعهشناسی نیز سیطرۀ فلسفۀ پوزیتیویستی از طریق لیبرال، پوزیتیویست متعصبی به نام “دکتر غلامحسین صدیقی” [ که نقش مهمی در پیریزی رشتۀ علوم اجتماعی دانشگاهی در کشور ما داشت] و نسل همفکران و بعدها شاگردان او کاملاً نهادینه گردید.
صدیقی، لیبرال مصدقیای بود که در ماههایآخر سلطنت محمدرضا شاه پهلوی کاملاً علیه انقلاب اسلامی ایران موضع گرفته بود و به گفتۀ “هوشنگ نهاوندی”، شاه را دعوت به ماندن درایران و عدم ترک کشور میکرد.
غلامحسین صدیقی در سال 1317 شمسی به تدریس جامعهشناسی پرداخت ودر سال1322 شمسی “یحیی مهدوی” به تألیف کتاب ” جامعهشناسی یا علمالاجتماع” پرداخت.
رشتۀ دانشگاهی جامعه شناسی در ایران بر پایۀ رویکرد پوزیتیویستی متأثر از پوزیتیویسم فرانسه تأسیس گردید وبعدها اگر چه یک جریان غیر غالب مارکسیستی با محوریت “امیر حسین آریانپور” در فضای آکادمیک علوم اجتماعی ایران شکل گرفت، اما آن گرایش نیز مبنائاً متأثر از تفسیرهای پوزیتیویستی از جامعهشناسی مارکسیستی بود.
رشتۀ دانشگاهی “روانشناسی” در ایران نیز متأثر از یک نگرش پوزیتیویستی توسط دولتمرد فراماسونر دوران پهلوی اول و دوم یعنی “دکتر علی اکبر سیاسی” پیریزی گردید. دکتر سیاسی از فراماسونهای مدرس در مدرسۀ علوم سیاسی بودکه در سنت دانشگاهی روانشناسی پوزیتیویستی در فرانسه تحصیل کرد و در دوران حکومت رضا خان پهلوی و محمدرضا شاه با رژیم همکاری نزدیک داشت و در سال 1321 شمسی به “وزارت فرهنگ” رسید. سیطرۀ دیسکوروس پوزیتیویستی و لیبرالیستی بر نظام آکادمیک روانشناسی ایران بسط یافت و در آثاری که “دکتر محمود صناعی”، ” دکتر حسین عظیمی” و متأخرین از آثار “مان” و دیگران ترجمه و یا توسط ایشان تألیف گردید، تداوم یافت و در آثار و آموزههای متأخرین دنبال گردید.
اساساً و در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که نظام آکادمیک (دانشگاهی) علوم انسانی مدرن درایران که توسط رژیم پهلوی اول پیریزی گردید و در دوران پهلوی دوم بسط و گسترش یافت و نهادینه گردید در رشتههای اصلی خود به لحاظ معرفتشناختی ملهم از سخن پوزیتیویستی انگلیسی و فرانسوی وبه لحاظ سخن سیاسی و ایدئولوژیک ملهم از لیبرالیسم انگلیسی، فرانسوی(عمدتاً مقلد جهانبینی به اصطلاح عصر روشنگری) بوده است. البته در رشتۀ دانشگاهی “تاریخ” علاوه بر حضور پر رنگ سخن ملهم از “اندیشۀ ترقی” رگههایی از شووینیسم ناسیونالیستیای که طراحان و مبلغان و بانیان اصلی آن فراماسونرهای انگلیسیای نظیر “سرهار فورد جونز” و “جیمز موریه” و “جی. بی فریزر” و “سرجان ملکم” بودهاند نیز به عنوان یک جریان بسیار تأثیرگذار و حاکم دیده میشود.همین رویکرد فکری است که از حسن پیرنیا آغاز میشود و در امتداد خود در آثار و طریقۀ تاریخنگارانۀ ” سعید نفیسی” [ با این که ظاهراً نفیسی فراماسونر نبوده] و “رشید یاسمی” و “ذبیحا… صفا” و “حسن تقی زاده” و “رضا زاده شفق” و “عبدالحسین زرینکوب” و برخی دیگر به اشکال و انواع مختلف بسط و تداوم مییابد.
سیطرۀ سخن لیبرال،مدرنیستی مبتنی بر زیربنای معرفتشناختی، روششناختی پوزیتیویستی و ملهم از مشهورات سکولار، روشنفکرانهای نظیر “اندیشۀ ترقی” که مروج کلیت تفکر و جهانبینی اومانیستی، سکولاریستی مدرن به طور اعم و ایدئولوژی لیبرالی به طور اخصّ میباشد، در تمامیت نظام دانشگاهیای که توسط رژیم پهلوی تأسیس یافت و نهادینه گردید [و در تمامی رشتههای آموزشی آن البته به مراتب و درجات مختلف ] ساری و جاری بوده است و همین امر موجب شده که بخش تأثیرگذاری از روشنفکر، تکنوکراتهای آکادمیسین جامعه ما و فضای کلی نظام آموزشی رشتههای دانشگاهی علوم انسانی، در آرایش کنونی جنگ نرم و صفبندی نیروها، دانسته یا نادانسته درخدمت جریان تهاجم و شبیخون فرهنگی درآیند. البته کوششهای چندساله دولت اصولگرا[که در پی تذکر حکیمانه مقام معظم رهبری در خصوص ضرورت ایجاد تحول در نظام آموزش ومحتوای دروس رشتههای دانشگاهی علوم انسانی آغاز گردید] در تعدیل وضع و ایجاد برخی تغییرات مناسب تا حدودی مؤثر بوده است، اما به هر حال در شرایط کنونی کلیت خطر ناشی از حرکت جریان مهاجم جنگ نرم از بستر نظام آکادمیک رشتههای علوم انسانی همچنان پابرجاست که باید برای مقابله با آن تدبیری جدی اندیشید.
ب ) روشنفکران تکنوکرات مبلّغ ایدئولوژیهای مدرنیستی
یکی از بسترهای تأثیرگذاردر جنگ نرم دشمن مستکبر علیه انقلاب اسلامی، ترویج ایدئولوژیهای اومانیستی به ویژه ایدئولوژی لیبرالیسم از طریق ترجمه و تألیف کتب تئوریک در خارج از فضای دانشگاهی است. البته اکثر این آثار به طور مستقیم و غیر مستقیم درفضاهای آکادمیک رشتههای مختلف دانشگاهی علوم انسانی مورد تدریس قرار میگیرد و یا محتوای سکولار، اومانیستی آنها به نحوی ترویج و تبلیغ میگردد. اگر چه پدیدآورندگان این آثار در حال حاضر ارتباط مستمر و تشکیلاتی با نظام آموزش دانشگاهی کشور در رشتههای علوم انسانی ندارند، اما تأثیر حضور آراء آنها به صورت گسترده در این فضاها دیده میشود.
البته نویسندگان روشنفکر، تکنوکرات مبلغ ایدئولوژیهای مدرنیستی [عمدتاً ایدئولوژی لیبرالیسم کلاسیک و نئولیبرالیسم] در بیرون از نظام آکادمیک و در میان برخی اقشار و گروههای تحصیلکرده و کتابخوان طبقۀ متوسط مدرن نیز به دنبال مخاطب میگردند.
داریوش شایگان، داریوش آشوری، همایون کاتوزیان، یرواند آبراهامیان، جواد طباطبایی، حسین بشیریه، خشایار دیهیمی، عزت ا… فولادوند، مراد فرهادپور، رامین جهانبگلو، محمدرضا نیکفر، تورج اتابکی، مهرزاد بروجردی و عدهای دیگر طیفی از نویسندگان و مترجمان روشنفکر، تکنوکرات مبلغ ایدئولوژیهای اومانیستی [به ویژه نئولیبرالیسم] هستند که از طریق تألیف و تئوریپردازیهای نئولیبرالی و یا ترجمه آثار لیبرالیستها، فمینیستها، و درموارد اندکی سوسیالیستهای لیبرال موسومبه چپ آمریکایی بخشی از فعالیت جریان جنگ نرم علیه آرمانهای انقلاب اسلامی را فعال کردهاند.
دامنۀ فعالیت این طیف بسیار گسترده است و از تبلیغ و ترویج مدلهای نئولیبرالی تاریخانگاری برای ایران [در آثار امثال کاتوزیان و آبراهامیان وطباطبایی] تا ترویج اقتصاد نئولیبرالی [توسط مترجمانی چون: فولادوند از طریق ترجمه آثار فون هایک و یا ترویج تئوریها و نسخههای اقتصادی نئولیبرالی برای ایران] و صور مختلف تبلیغ و ترویج لیبرال دموکراسی و شعارهای دروغین “عدم خشونت” و ترویج “حقوق بشر” اومانیستی آن و شبهه آفرینیهای فلسفی در مسیر غایات لیبرالی [توسط امثال جهانبگلو و شایگان و آشوری و نیکفرو…] تا ترویج انقلاب ستیزی و آرمانگریزی و دعوت به تسلیم در برابر استکبار نئولیبرال [از طریق ترجمه آثار و یا کتب شرح و تبلیغ آراء کارل پوپر و هانا آرنت و آیزایابرلین و هابرماس…] و نیز ترویج مدل ادبیات تعهدگریز و آرمان ستیز نئولیبرالی و تکنیکزده و فرمالیست و بیاعتنا به محتوا و آبسوردیست و نقد ادبی منطبق با آن [از طریق ترویج آراء منتقدان ادبی ساختار شکن، پسارئالیست، پست مدرن، فرمالیست ونیز آثار داستانی نویسندگان سوررئالیست، پیرو رمان نو، هنر برای هنرو …] و برخی قلمروهای دیگر را در بر میگیرد.
مقابله با این جریان خزنده و خطرناک عمدتاً باید از طریق مبارزۀ تئوریک و روشنگری در حوزۀ مباحث نظری، حمایت از نویسندگان و تئوریسینها و ایدئولوگهای خودی، گسترش کمی و کیفی پژوهشکدهها و پژوهشهای عمیق تئوریک، کمک به گسترش ناشران انقلابی و متعهد و حمایت فعال و گسترده از آنها و کمک به نشر و توزیع گسترده آثار تئوریسینها وایدئولوگهای خودی مسلمان متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی وآموزش آراء وآثار آنها به عنوان مبانی کتب و جزوات درسی دانشگاهی ونیز آموزشکدهها وفرهنگ سراها و فضاها و مجاری آموزشی غیر رسمی به ویژه صدا وسیما صورت گیرد و تحقق این مهم از طریق انجام برنامهریزی دقیق و تشکیل ستاد مشترک فرماندهی فرهنگی [به معنای اعم کلمه] برای مبارزه با جنگ نرم و هماهنگی تمام عیار دستگاهها و وزارتخانهها ونهادهای دستاندرکار قلمروهای فرهنگی و هنری ممکن میشود.
ج ) روشنفکران داستان نویس و مترجمان آثار داستانی مبلغ سبک زندگی و فرهنگ و اخلاق و عادات مدرنیستی لیبرالی
بخش دیگری از تهاجم ویرانگر فرهنگی علیه نظام اسلامی و ارزشها وآرمانهای انقلاب اسلامی و نیز علیه کلیت جهانبینی و هویت اسلامی ملت ایران از طریق ترجمه گستردۀ آثار داستانی و نمایشنامههای با مضامین آبسوردیستی، اومانیستی، سکولاریستی و مروج مدل زندگی و نوع اخلاقیات و نظام ارزشی غربی (عمدتاً لیبرالی) و یا از طریق نگارش آثار داستانی و نمایشنامههایی با درون مایههای اومانیستی، سکولاریستی و مروج نسبیانگاری، آبسوردیسم، تعهد گریزی، بیاعتنایی به احکام شرعی و اخلاقی، به سخره گرفتن ارزشها و آرمانهای اسلامی و انقلابی و موارد عدیده و متعدد دیگر توسط روشنفکران ادبی مبلغ مدرنیسم و فمینیسم و به ویژه نئولیبرالیسم صورت میگیرد . البته در دوران دولت اصولگرا مسئولان و متولیان حوزههای مرتبط با این مباحث با یک کار مجدانه نظارتی، انصافاً نقش بسیار تأثیرگذاری در کاستن از عوارض و آفات فعالیت مهاجمین در این عرصهها داشتهاند که شایستۀ تقدیر است. اما به موازات این امر بی تردید باید در خصوص گسترش کمی و ارتقاء کیفی نگارش داستانهای سالم و افزودن بر جاذبه و تأثیرگذاری آنها و نیز نشر گسترده و توزیع فراگیر و توانمند آنها و حمایت از پدیدآورندگان این آثار ونیز تربیت نسل نوینی از داستاننویسان توانمند و متعهد به صورت سازمان یافته و با برنامه و نیز پیگیری آن از طریق نظام دانشگاهی کشور[البته به صورت سالم و ارزشی و متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی و فارغ از حضور آفتزای عناصر و اراده و منفعل در برابر مدرنیستها و یا مذبذب و معتقد به رویکردهای رایج مدرنیستی در داستان وفارغ از تأثیرپذیری از سیطرۀ پارادایمهای ادبی نئولیبرالی] به منظور نهادینه و سیستماتیک کردن امر تربیت نیروی متعهد در عرصۀ داستان نویسی ملهم از دیسکورس انقلاب اسلامی در نظام دانشگاهی کشور
د) روشنفکران ژورنالیست مبلّغ نئولیبرالیسم و آبسوردیسم
روشنفکران ژورنالیست نئولیبرالیست با انتشار روزنامهها و ماهنامهها و هفتهنامهها و گاهنامههای عمومی وتخصصی کوشش گستردهای را در عرصههای سیاسی، اقتصادی،اجتماعی، فلسفی و مباحث علوم انسانی، و ادبی و هنری به منظور پیشبرد جنگ روانی، تشویش آفرینی، تطهیر چهرههایلیبرال، کمک به کودتای نئولیبرالیستی فتنه سبز، تبیین و تبلیغ رسمی و غیر رسمی و مستقیم و غیرمستقیم خواستها و شعارها و مطالبات جناح نئولیبرالیست و جذب نیرو برای آنها و نیز ترویج مشهورات نئولیبرالیستی و سکولاریستی و مفروضات علوم انسانی سکولار[ در رشتهها و حوزهها ومباحث مختلف] و دریک عبارت کوتاه پیشبرد چند وجهی و همه جانبۀ شبیخون فرهنگی برای مخاطبان عام و خاص به کار بردهاند.
اگر فقط بخواهیم به ذکر یک نمونه بسنده کنیم باید از نشریۀ “مهرنامه” نام ببریم که به گونهای فراگیر، گسترده و نسبتاً صریح مأموریت مشخصی رادر زمینۀ ترویج جهانبینی سکولار، لیبرالیستی علوم انسانی مدرن و نیز ایجاد پل پیوند میان بخش تأثیرگذاری از روشنفکران سکولاریست خارج از کشور و مخاطبین داخلی آنها و جذب و تربیت نیرو در مسیر ترویج دیسکورس نئولیبرالیسم ایرانی بر عهده دارد.البته مهرنامه در این قلمرو تنها نشریه نیست و دامنۀ فعالیت روشنفکران ژورنالیست نئولیبرالیست ایران نیز صرفاً به ماهنامه تئوریک محدود نمیشود.
به موازات حرکت روشنفکران ژورنالیست نئولیبرالیست، بخشی از ژورنالیستهای روشنفکر (که وجهه نظر وصبغۀ تئوریک و آکادمیک خیلی کمتری دارند) نیز در برخی روزنامهها و به ویژه از طریق انتشار هفتهنامهها و ماهنامه ها به ترویج نوعی آبسوردیسم زرد مبتذل میپرداختند.
ه) روشنفکران مدرنیست فعال در سینما و تئاتر و دیگر عرصههای هنری
یکی دیگر از عرصه های بسیار مهم که سربازان و کارگزاران جنگ نرم دشمن از اوایل سالهای دهۀ 1360 به شدت درآن فعال بودهاند، قلمرو سینما وتئاتر و برخی مقولات دیگر هنری است. سیطرۀ جریان روشنفکری نفوذی نئولیبرالیست نقابداردر وزارتخانه و سازمانها و تشکلهای مرتبط با سیاستگزاریهای سینمایی و تئاتری و هنری [به معنای اعم آن] درسالهای دهۀ 60 و چند سالی پس از آن، فرصت مناسبی برای مهاجمین فرهنگی در مسیر پیشبرد اهداف لیبرال، سکولاریستیشان فراهم آورده بودکه خوشبختانه در پی روی کارآمدن دولت اصولگرا و انجام خانهتکانی جدّی در چرخۀ نخبگان مرتبط با مدیریت فرهنگی، هنری کشور آن روند حرکت تأسفبار سابقالذکر متوقف گردید که حوصلۀ این مقال در پرداخت به آن بیش از این نیست.
در خصوص جنگ نرم استکبار نئولیبرالیست علیه هویت اسلامی جامعه و نظام اسلامی ایران و به منظور مبارزه با آرمانهای انقلاب اسلامی و موجودیت نظام الهی ولایت فقیه در ایران، گفتنی ها و نکته های بسیار دیگری نیز هست که باید در فرصتهای دیگری یکایک به آنها پرداخت. ان شاءا….
سایت 598