بهداشت رواني از ديدگاه قرآن

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

بهداشت رواني از ديدگاه قرآن

دلائل عقلی و نقلی وجوب امر به معروف و نهی از منكر

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

دلائل عقلی و نقلی وجوب امر به معروف و نهی از منكر
بحث امر به معروف و نهی از منكر از دیرباز مورد توجه عالمان و صاحب‌نظران علوم و معارف اسلامی بوده است. در این میان، فقیهان توجه ویژه‌ای به این فریضه داشته و در آثار فقهی خود فصلی را به این بحث اختصاص داده‌اند. پیوند بحث نظارت در جامعه اسلامی با بحث امر به معروف و نهی از منكر موجب شد كه نمونه‌ای از تلاش و مجاهدت علمی یكی از فقهای معاصر در این بحث را برگزیده، بخش كوچكی از آن را ترجمه كنیم و در اختیار خوانندگان عزیز مجله قرار دهیم. در این بحث كه درباره «دلایل نقلی و عقلی وجوب امر به معروف و نهی از منكر» به رشته تحریر درآمده، آیت الله سیدمحسن خرازی استاد محترم حوزه علمیه قم به موشكافی دقیق آیات، روایات و دلایل عقلی مطرح شده از سوی فقهای برجسته پرداخته و وجوب عقلی این فریضه اساسی را اثبات نموده و دلایل نقلی را اجمالاً ارجاع به حكم عقل می‌شمارد. معمولاً مباحث فقهی به زبان عربی بسیار روان‌تر ارایه می‌شود و برگردان آن به زبان فارسی از سهولت و روانی آن می‌كاهد. امید آنكه مورد استفاده علاقمندان قرار گیرد.
«حكومت اسلامی»
در وجوب شرعی امر به معروف و نهی از منكر، اختلافی نیست، تا آنجا كه اجماعی و اتفاقی است. همان‌گونه كه محقق حلی، در «شرایع» برای اجماع تصریح كرده، بلكه وجوب آن به دلیل كتاب و سنت از ضروریات است. آیات قرآن عام است و شامل مندوب(مستحب) هم می‌شود، پس چگونه ممكن است كه امر به مندوب واجب باشد؟! پاسخ: ظهور فعل كه «وَ لْتكن منكم امّة…» باشد، مقدم بر ظهور متعلق آن است. بنابراین، «معروف» اختصاص به واجبات دارد، همانگونه كه «منكر» مختص محرمات است و دعوت به خیر، عبارت است از امر به معروف و نهی از منكر. چنین سخنی شاید ظاهر آیه باشد، چنانكه برخی از معاصران بر این سخن تصریح كرده‌اند. شیخ انصاری قدس‌سره در مسأله استصحاب، در پایان دلیل قول نهم می‌گوید:[1] «فعل خاص، مخصِّص متعلّق عام خود می‌شود؛ چنانكه در این مثال آمده است: «لا تضربْ أحدا»، در اینجا «ضرب»، قرینه است بر اختصاص عام[أحدا] بر زنده‌ها و عموم «أحد» كه مردگان را نیز در بر می‌گیرد، نمی‌تواند قرینه بر اراده مطلق از ضرب ـ به هر چیز؛ مانند جمادات ـ باشد.»
نتیجه سخن شیخ آن است كه: ظهور فعلی چون «لاتضربْ أحدا» مقدّم بر ظهور متعلق آن(الأحد) است، از این‌رو اطلاق «أحد» كه شامل زنده و مرده است، مقصود نیست، چرا كه «لاتضربْ» در ضرب و زدنی ظهور دارد كه دردآور باشد و این تنها شامل زنده‌ها است. از این‌رو، شیخ انصاری رحمه‌الله معتقد به اختصاص[و وجود] استصحاب در صورت شك به وجود رافع است و استدلالش این است كه: حكم یا حالتی كه اقتضای بقا دارد، نقض می‌پذیرد و چیزی كه اقتضای بقا نداشته باشد، نقض نمی‌پذیرد. بنابراین، آیه كریمه دلالت می‌كند بر وجوب دعوت به واجبات و امر به آن، و نهی از منكر، كه مطلوب ماست. از آنچه گفتیم اشكال سخن صاحب «زبدة البیان» روشن می‌شود. او درباره «و یأمرون بالمعروف» می‌نویسد: «… یعنی امر به طاعت می‌كنند و امر در مورد مطلق رجحان است؛ چه ندب و چه واجب.» همچنین در ذیل «و ینهون عن المنكر» می‌نویسد:

درسها و عبرت‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

درسها و عبرت‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی

یكی از اساسی‌ترین ابعاد حادثه عاشورا، درس‌ها و عبرت‌های این نهضت است. درس‌های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات‌بخش و حركت‌آفرین است. هر چند این رویداد در مكان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درس‌های آن ویژه زمان و مكان خاصی نیست. عدالت‌خواهی و ستم‌ستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزش‌های اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منكر از جمله درس‌های مهم در عرصه رفتار سیاسی رویداد عاشورا است. نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونه‌هایی از آن در كلام و رفتار امام حسین(ع)، به بررسی عبرت‌های عاشورا می‌پردازد. وی تحلیل عوامل زمینه‌ساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامی و نظام دینی دانسته، مهم‌ترین آن‌ها را تحت عنوان دگرگونی ارزش‌ها و آرمان‌های حاكم بر جامعه نبوی و كوتاهی خواص از انجام رسالت خود، بازگو می‌نماید. جدایی مردم از اهل‌بیت(ع) و دنیاگرایی خواص از جمله موضوعاتی است كه در این بخش مورد توجه قرار گرفته است.

مقدمه

درباره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته‌اند. باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا كه این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‌ای برخوردار است كه هر چه بیش‌تر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازه‌تری از آن آشكار خواهد شد. قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمه‌ای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب كرده، و الهام‌بخش بسیاری از نهضت‌های حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهره‌گیری از درس‌ها و عبرت‌های آن است. درس‌های عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبیات عاشورا آمده است: «كلّ یوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم.»[1] یعنی درگیری حقّ‌جویان و عدالت‌خواهان با باطل و ستمگران همیشگی است. رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تكرار است. از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‌اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا كه زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. سخن ما در این گفتار با عنوان: «درس‌ها و عبرت‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی» درباره یكی از اساسی‌ترین ابعاد این حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پی خواهیم گرفت:

الف. درس‌های عاشورا.

ب. عبرت‌های عاشورا.

پیش از آن یادآوری چند نكته مفید و مناسب می‌نماید:

امر به معروف و نهی از منكر از دیدگاه امام علی(ع)

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

امر به معروف و نهی از منكر از دیدگاه امام علی(ع)

«امر به معروف» و «نهی از منكر» دو فرضیه بزرگ و دو فرع از فروع ده‌گانه دین مبین اسلام محسوب می‌شوند. گذشته از عنایت خاص قرآن كریم به این موضوع و نیز سیره‌ی نظری و عملی پیامبراكرم(ص) و دیگر اولیای دین، در نگاه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام امر به معروف و نهی از منكر جایگاه ممتاز و ویژه‌ای دارد. آن حضرت امر به معروف و نهی از منكر را عنایت دین، قوام شریعت و با فضیلت‌ترین اعمال بندگان خدا توصیف می‌نماید كه حتی از جهاد در راه خداوند نیز بالاتر است. از دیدگاه آن حضرت این دو فرضیه بركات فراوانی در جامعه اسلامی به دنبال دارد و در مقابل ترك آنها مستوجب نزول بلا و خطرات زیادی است. مراتب سه‌گانه امر و نهی(قلبی، لسانی، یدی) خصوصیات آمر و ناهی، رابطه امر به معروف و نهی از منكر با جهاد و اقامه حدود و نیز لزوم نصیحت كردن و نصحیت پذیرفتن، همچنین فضیلت امر و نهی عوام نسبت به خواص، و رعایا نسبت به حكام، از دیگر فرازهای بیانات علوی در تبیین جایگاه و ارزش امر به معروف و نهی از منكر است.

كلید واژه‌ها: امام علی(ع)، امر به معروف و نهی از منكر

پیشگفتار

امام علی علیه‌السلام: «و ما اعمال البر كلها و الجهاد فی سبیل‌الله عندالامر بالمعروف و النهی عن المنكر الا كنفثه فی بحر لجی»: تمام كارهای نیك و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منكر به اندازه‌ی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!» دو فرضیه‌ی امر به معروف و نهی از منكر كه هر دو جزء فروع ده‌گانه دین مبین اسلام می‌باشند، آنچنان جایگاه والایی در شرع مقدس اسلام دارند كه در حدود 30 آیه از آیات قرآن كریم با الفاظ و عبارات مختلف در خصوص آن‌ها نازل گردیده است. علاوه بر آن، در سخنان معصومین علیهم‌السلام، در خصوص آن‌ها نكات فراوانی بیان گردیده كه در منابع و متون معتبر حدیث ما ثبت و ضبط شده است. فقها و محدثین نیز در كتاب‌های خود هر یك بابی را تحت این عنوان باز كرده و درباره‌ی آن مطالب ارزنده‌ای را نگاشته‌اند. در اهمیت و منزلت این دو فرضیه همین بس كه جزء فروع دین شمرده شده‌اند.

با این حال، با كمال تأسف باید اذعان نمود كه آن‌طور كه شایسته است در قرون و اعصار مختلف تاریخ اسلام، این دو فرضیه، اولاً زوایا و ظرایف و نیز مسائل مختلف آن‌ها به عنوان دو واجب شرعی به خوبی بیان نگردیده است و ثانیاً به خوبی اجرا نشده؛ تا جایی كه امروزه و بالاخص پس از پیروزی انقلاب پربركت جمهوری اسلامی ایران، از آن‌ها به عنوان دو فرضیه‌ی «فراموش شده» یاد می‌شود و برای به جریان افتادنشان «ستاد احیای امر به معروف و نهی از منكر» تأسیس گردیده است. امر به معروف و نهی از منكر از دیدگاه و منظر امام علی علیه‌السلام، جلوه‌ای دیگر و جایگاهی ویژه دارد. در میان كلمات، نامه‌ها و سخنان به جای مانده از آن حضرت، اشارات و توجهات خاصی به این موضوع وجود دارد. بر همین اساس، و با عنایت به این نكته كه سال جاری به نام سال سیره‌ی علوی نامیده شده است، بر آن شدیم تا مجموعه‌ای از نظریات و دیدگاه‌های آن حضرت را در خصوص این دو فرضیه بزرگ گرد آورده و پس از دسته‌بندی به شرح و بیان آنها در حد وسع و توان خود بپردازیم. این نوشتار پس از مقدمه تحت عنوان‌های ذیل دسته‌بندی و تدوین شده است:

«تدبر در قرآن» اصلی بنیادین در تعامل با كلام‌الله مجید

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

«تدبر در قرآن» اصلی بنیادین در تعامل با كلام‌الله مجید

تدبر، اصلی بی‌بدیل در تعامل و مواجهه‌ی انسان با گنجینه‌ی وحی و كلام‌الله مجید است. تدبر دارای تعریف و آثار مختلف و قابل توجهی است كه هم در حوزه‌ی فكر و اندیشه و هم در مجال زندگی عملی انسان متدبر ظهور می‌كند. تدبر از امر آموزش و قرائت قرآن كریم جدا نیست و آن، مرهون فراهم آمدن امور و شرایطی چند است. تدبر با تفسیر مصطلح نیز دارای تفاوت‌های عمده است كه این مقاله در جهت تبیین آنها می‌كوشد.

كلید واژگان: تدبر در قرآن، تفسیر قرآن به قرآن، فهم قرآن، تعامل با قرآن، آثار تدبر، شرایط تدبر.

مفهوم تدبر در قرآن

تدبیر در لغت به معنی بررسی عواقب و انجام امور، از ریشه‌ی «دبر» به معنای عقب و پشت در برابر «قبل» به معنای جلو بوده و یكی از كلمات هم‌خانواده‌ی آن، «تدبیر» است كه به معنای انجام كار از روی فكر و اندیشه می‌باشد.(فیومی، 3/ 165) «تدبر» در اصطلاح قرآنی، تأمل در آیه‌ای پس از آیه‌ی دیگر، یا تأمل پس از تأمل در آن است و تنها راه فهم قرآن می‌باشد. بیان آیات و روایات، هیچ راه دیگری را برای نیل به این هدف والا به رسمیت نمی‌شناسد. در قرآن، چیزی همانند «تعقل در قرآن» یا «تفكر در قرآن» وارد و تجویز نشده، آنچه هست تنها تدبر در قرآن است. تدبر یا فهم قرآن به قرآن دارای مراتب مختلفی است كه از فهم و شنات دقیق واژگان قرآن و اشتقاق‌ها و تصریف‌های واژگان آغاز می‌شود و تا فهم بطون بی‌پایان كلام‌الله مجید امتداد می‌یابد.

اصل تدبر در قرآن

 

علامه طباطبایی رحمه‌الله‌علیه در مقدمه‌ی فشرده و بسیار عالمانه‌ای كه بر تفسیر المیزان نگاشته است، سیر آنچه را كه «تفسیر» نام گرفته بررسی و پنج جریان و محور عمده را در سیر تحول تفسیر نشان می‌دهد، و نقص یكایك آنها را می‌نمایاند و عبارت «إن الجمیع مشتركه‌ی فی نقص و بئس النقص» را در مورد آنها به كار می‌برد. این نقص بزرگ، عبارت از اشتراك آنان در تحمیل نتایج ابحاث علمی و فلسفی از خارج بر مدلول آیات است كه در این صورت تفسیر تبدیل به تطبیق می‌شود و حقایق قرآن به مجازها و تنزیل آیات به تأویل آنها بدل می‌گردد. علامه می‌پرسد: چگونه قرآنی كه نور هدایت برای همه‌ی اهل جهان است، خود محتاج نور و ایضاح دیگری می‌شود و این دیگری كدام است و یا می‌تواند باشد، همچنین شأن آن چیست و اگر اختلافی پیش آمده، همچنان كه با این شدت پیش آمده، به چه مرجع و ملجأیی می‌توان پناه برد؟ بطور كلی برای در فهم یك آیه تنها دو راه وجود دارد:

اخلاق سياسی و قواعد فقه سياسی

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

اخلاق سياسی و قواعد فقه سياسی

فقه و اخلاق و به تبع قواعد فقه سياسی و اخلاقی سياسی، از جمله علوم اخروی‌اند كه ارتباط و اشتراك مبنايی با يكديگر داشته و در بسياری از اهداف مشترك‌اند. در اين مقاله، ضمن بيان رابطه فقه سياسی و اخلاق سياسی، به مبانی و اهداف مشترك اين دو علم پرداخته شده و در نهايت نگاه اخلاق به قواعد فقه سياسی مورد بررسی قرار گرفته است.

فرضيه مقاله اين است كه قواعد فقه سياسی شكلی از طراحی شارع مقدس در الزامی كردن ارزش‌های اخلاقی و اصول دينی و استقرار آنها در جامعه است.

واژه‌های كليدی: اخلاق سياسی، فقه سياسی، قواعد فقه سياسی، اصول بنيادين، ارزش‌گرايی، قانون‌مندی

نگاهی كلی به اخلاق و فقه

عالمان مسلمان و به خصوص دانشمندان علم اخلاق اعتقاد دارند كه همه‌ی علوم برای نفس انسان كمال و سعادت است،‌ ولی از لحاظ شرافت و جمال و وجوب و عدم وجوب تحصيل متفاوتند. علاوه بر اين در تقسيمی علوم را به دنيوی و اخروی تقسيم كرده‌اند. اين تقسيم با توجه به بيشترين فايده‌ای است كه فرد از آن علم در آخرت يا دنيا می‌برد برای مثال علم اخلاق و فقه كه بيشترين فايده‌اش مربوط به آخرت است را از علوم اخروی و علم هندسه و عروض را كه بيشترين فايده‌اش به دنيای فرد مربوط است را از علوم دنيوی دانسته‌اند. در اين راستا تحصيل علم الهی يا اصول دين كه شريف‌ترين علوم است واجب عينی است و در مرتبه بعد، علم اخلاق كه وسيله شناخت عوامل نجات‌دهنده(منجيات) و هلاك‌كننده(مهلكات) نفس است و سپس فقه قرار دارد و فراگيری اخلاق و بخش‌هايی از فقه نيز واجب است.[1] البته ممكن است فراگيری علوم ديگر نيز در مواقعی موجب شود كه اين وجوب كفايی است.

برای روشن شدن گستره بحث و جايگاه سياست در علم اخلاق و فقه، به بيان تقسيمات مطرح شده در اين دو علم می‌پردازيم.

در اخلاق، مباحث اخلاقی به يك اعتبار به دو بخش اخلاق فردی و جمعی تقسيم می‌شود، در اخلاق فردی، توصيه‌ها و بايدها و نبايدهايی در جهت كسب فضايل و طرد رذايل اخلاقی با هدف اصلاح فرد صادر می‌شود، در اين قسم، ارتباط فرد با ديگران و جامعه كمتر مدنظر است و به همين دليل مباحث اخلاق سياسی ارتباط چندانی با اين بخش ندارد. در اخلاق جمعی، مباحثی از قبيل ارتباط فرد با ديگران(به عنوان افراد جامعه)، ارتباط با حاكمان و كارگزاران نظام، ارتباط فرد به عنوان حاكم يا كارگزار با ديگران و ارتباط حاكم با ديگر كارگزاران و مجموعه‌ی نظام مورد بحث قرار می‌گيرد؛ به عبارت ديگر، بحث درباره ارتباط متقابل مردم و حاكمان است و توصيه‌هايی كه به فرد به عنوان حاكم يا رعيت می‌شود موضوع اخلاق سياسی است. اخلاق سياسی گستره‌ی وسيعی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی،‌ نظامی، قضايی و… را شامل می‌شود و علم اخلاق در اين عرصه، در پی اصلاح روابط افراد و در نهايت اصلاح جامعه است. در اين قسم از اخلاق نيز اصول و ارزش‌هايی عام يا خاص مدنظر شارع مقدس است و توصيه‌هايی اخلاقی وارد شده در اين زمينه همه در جهت استقرار آن ارزش‌ها در جامعه می‌باشد؛ برای مثال اصولی همانند عدالت و انصاف، مساوات و عدم تبعيض، رجحان اعانه به خير و حرمت اعانه به ظالم را می‌توان از جمله اصولی ارزشی برای اصلاح جامعه تلقی كرد.

بررسی تطبيقی نظريه‌های «ليبرال دموكراسی» و «مردم‌سالاری دينی» از منظر امام خمينی(ره)

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:”Table Normal”; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:””; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:8.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:107%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:”Calibri”,”sans-serif”; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}

بررسی تطبيقی نظريه‌های «ليبرال دموكراسی» و «مردم‌سالاری دينی» از منظر امام خمينی(ره)

چكيده

هدف اصلی در اين مقاله بررسی تطبيقی مبانی، اصول و شاخصه‌های اصلی نظريه‌های مردم‌سالاری دينی از منظر امام خمينی(ره) و ليبرال دموكراسی از منظر متفكرين اصلی آن، به عنوان مهمترين الگوهای نظری رقيب برای حكومت در جهان معاصر است. اين هدف در سه گام دنبال می‌شود: معرفی مؤلفه‌های اصلی نظريه‌ی ليبرال دموكراسی، معرفی مؤلفه‌های اساسی نظريه‌ی مردم‌سالاری دينی با ارجاع به آرای امام خمينی(ره) و نهايتاً بررسی تطبيقی دو نظريه‌ی سياسی رقيب از زوايای گوناگون، جهت تشخيص نقاط تلافی و تضاد آنها با يكديگر.

كليدواژه‌ها: ليبرال دموكراسی، مردم‌سالاری دينی، امام خمينی(ره)، بررسی تطبيقی.

مقدمه

در سال‌های اخير، مفهوم «مردم‌سالاری دينی» به عنوان يك مفهوم بديع در فضای سياسی و فرهنگی جامعه ما مطرح شده و به مثابه يك فلسفه‌ی سياسی و الگوی حكومتی خاص و مستقل در مقابل فلسفه‌های سياسی و الگوهای حكومتی بديل، به ويژه ليبرال دموكراسی، خود را عرضه كرده است.در عصر تفوق دموكراسی‌های مبتنی بر ليبراليسم، سكولاريسم، اومانيسم، انديويدوآليسم و يوتيليتاريانيسم، بروز و ظهور يك الگوی جديد از حكومت مردم‌سالار كه توأماً به ناسوت و لاهوت، دنيا و آخرت،‌ دين و سياست، ديانت و حكومت، اداره و هدايت، حق و تكلی، فرد و جامعه، حقوق فردی و حقوق اجتماعی، حقوق بشری و حقوق الهی ارج می‌نهد خط بطلانی بر همه‌ی پاردايم‌های نظری مسلط در فلسفه‌ی سياسی جهان غرب كشيد و انقلابی كه عازم بر حاكميت اين فلسفه‌ی سياسی جامع‌نگر بود به بيان فوكو، جامعه‌شناس شهير فرانسوی، روح يك دنيای بی‌روح و قلب يك دنيای بی‌قلب گرديد. ايده‌ی «مردم‌سالاری دينی»، در حقيقت چالشی است عليه تزهای «پايان تاريخ»، «پايان ايدئولوژی» و «مرگ خدا»‌كه نظام‌های دموكراتيك غربی را عالی‌ترين و غايی‌ترين دستاورد بشری و سرنوشت محتوم جوامع انسانی در عرصه‌های سياسی ـ اجتماعی معرفی می‌كند و عصر مدرنيته را عصر پايان حضور دين و ايدئولوژی در عرصه‌های عمومی زندگی بشر می‌داند.

تدبر در قرآن

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

تدبر در قرآن

چكیده

تدبّر؛ اصطلاح ویژه‌اى است كه وحى قرآنى، آن را براى ژرف‌اندیشى در كل قرآن به كار برده است و كاربردى جز در قرآن‌شناسى ندارد. در تفاسیر،كلام و اخلاق از واژه تدبّر و مشتقات آن بسیار سخن گفته‌اند، اما در مفهو‌م‌شناسى آن و تفاوتش با تفاسیر مترادف، متوقف مانده‌اند، درحالیكه كناره‌گیرى از فهم قرآن و عدم تدبر در آن موجب بی‌ایمانى و دور شدن از منبع وحى الهى است. این پژوهش بر آن است ضمن بررسى واژه تدبّر و تعابیر مترادف آن، به تفسیر آیات قرآنى بپردازد كه به مفهوم تدبّر در قرآن اشاره می‌كنند.

كلیدواژه‌ها: تدبر، تدبیر، تفكر، تذكر

مقدمه

در حوزه معارف دینى موانع زیادى در مسیر فهم قرآن كریم وجود دارد. بعضى با بیان تلویحى و یا به صراحت مؤمنان را از فهم قرآن برحذر می‌دارند از ترس اینكه مبادا اشتباه و لغزشی روی دهد. این امر در اذهان مردم و به ویژه در حیطه معارف دینی تأثیری آشكار داشته، بدان‌گونه كه در طیفی از اهل رجوع به قرآن كریم برای معارف دینی چندان معمول نیست و بلكه گاه مورد پرهیز است. این كناره‌گیری پدیده‌ای است زیان‌بخش و چه‌بسا خطر‌آفرین. زیان‌بخش است چون موجب محرومیت امت از درك مستقیم معارف قرآن و برقراری ارتباط بی‌واسطه با منبع نور الهی می‌گردد و خطر‌آفرین است، زیرا اگر مراجعه به قرآن كریم بصورت امری عادی درنیاید، تهاجم اندیشه‌های غیر‌قرآنی، بینش اجتماعی را به سوی فضایی ظلمانی سوق می‌دهد در حالیكه فرهنگ تدبر در قرآن و مراجعه به آن مانع از نفوذ ابهام و تردید در اندیشه‌های ایمانی و قلوب مومنین خواهد بود همان‌طور كه پیامبراكرم(ص) فرمودند: زمانی كه فتنه‌ها همچون شب تاریك شما را در‌بر گرفت بر شما باد تمسك به قرآن.[1]

مفهوم لغوی تدبر:

الف: ماده: تدبر ازر ماده«دبر» برخلاف «قبل» به معنی پشت و پشت‌ سر اشیاء،[2] پایان و آخر[3] و زاویه[4] آمده است. تدبر؛ یعنی: نگریستن به عاقبت و آخر آن كار و تأمل و فكر نمودن در آن.[5] و هو‌النظر فی ادبار الامور و تأملها.[6] تدبر امر، افتادن به دنبال آن[7] و فكر و نظر و تفكر در عاقبت امور است[8] و نیز به معنای چاره‌جویی، تنظیم، اداره كردن[9] و وضع مقدمات[10] آمده است. التدبیر: التفكر فی دبر الامور.[11]

 

ب: هیأت در باب تفعل برای مطاوغعه و دریافت «تفعیل» می‌باشد. پس تدبر حصول مفهوم تدبیر است. تدبیر؛ یعنی: پشت ‌سر هم چیدن حكیمانه و تدبر دریافت آن چینش است.

تهدیدات نرم

پنجشنبه - 3 اکتبر 2013

تهدیدات نرم

کبر وغرور در قران وروایات(تفسیر شریف نمونه)

سه شنبه - 1 اکتبر 2013

کبر وغرور در قران وروایات(تفسیر شریف نمونه)
[سوره الإسراء (17): آيات 83 تا 84]
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً (83) قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبِيلاً (84)
ترجمه:
83- هنگامى كه به انسان نعمت مى‏بخشيم (از حق) روى مى‏گرداند، و متكبرانه دور مى‏شود، و هنگامى كه كمترين بدى به او مى‏رسد (از همه چيز) مايوس مى‏گردد.
84- بگو هر كس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى‏كند پروردگار شما! آنها را كه راهشان نيكوتر است بهتر مى‏شناسد.
تفسير: هر كسى بر فطرت خود مى‏تند
بعد به يكى از ريشه‏دارترين بيماريهاى اخلاقى” انسانهاى تربيت نايافته” اشاره كرده مى‏گويد:” هنگامى كه به اين انسان نعمت مى‏بخشيم (غرور و استكبار به او دست مى‏دهد) به پروردگار خود پشت مى‏كند و با حالت تكبر، دور مى‏شود” (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ).
” اما هنگامى كه نعمت را از او سلب كنيم، و حتى مختصر ناراحتى به او برسد ياس و نوميدى سر تا پاى او را فرا مى‏گيرد” (وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً)” اعرض” از ماده” اعراض” به معنى روى‏گردانيدن، و منظور در اينجا روى برگردانيدن از خدا و حق است.                        تفسير نمونه، ج‏12، ص: 244
” نا” از ماده” ناى” (بر وزن رأى) به معنى دور شدن است، و با اضافه كلمه” بجانبه” معنى تكبر و غرور و موضع‏گيرى خصمانه را مى‏رساند.
از مجموع اين جمله استفاده مى‏شود كه انسانهاى بى ايمان و يا ضعيف الايمان به هنگام روى آوردن نعمتها آن چنان مغرور مى‏شوند كه به كلى بخشنده نعمتها را بدست فراموشى مى‏سپارند، نه تنها فراموشش مى‏كنند بلكه يك حالت بى اعتنايى و اعتراض و استكبار در برابر او به خود مى‏گيرند.
جمله” مسه الشر” اشاره به كمترين ناراحتى است كه به انسان دست مى‏دهد، يعنى آنها بقدرى كم‏ظرفيتند كه با مختصر گرفتارى، دست و پاى خود را گم مى‏كنند و رشته افكارشان به كلى در هم مى‏ريزد و ظلمت ياس و نوميدى بر قلبشان سايه مى‏افكند.
دومين آيه روى سخن را به پيامبر ص كرده مى‏فرمايد:” بگو هر كس بر طبق روش و خلق و خوى خود عمل مى‏كند” (قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ).

مذاکره با آمریکا از منظرامام خمینی قدس سره الشریف

دوشنبه - 30 سپتامبر 2013

مذاکره با آمریکا از منظرامام خمینی قدس سره الشریف

1. اساسا ما علاقه‌ و نیازی به رابطه با امریکا نداریم و این امریکایی‌ها هستند که به چنین رابطه‌ای نیازمند و محتاج هستند: «ما روابط با آمريكا مي خواهيم چه بكنيم، روابط ما با آمريكا، روابط يك مظلوم با يك ظالم است. روابط يك غارت شده با يك غارتگر است. ما مي خواهيم چه كنيم آنها ميل دارند، كه باما روابط، آنها احتياج دارندكه با ما روابط داشته باشند، ما چه احتياجي به آمريكا داريم، آمريكا آن طرف دنياست، آنها مي خواهند كه بازار داشته باشند اينجا، آنها باز طمع دارند كه نفت ما را بخورند. ما كه، اسلام كه بنا ندارد كه ظلم به ديگري بكند، مظلوم هم نخواهد شد.(1)» صحيفه نور، جلد: 6، ص : 57

2. برقراری رابطه با امریکای جهان‌خوار برای هیچ دولتی در جمهوری اسلامی ایران افتخار و شرافت محسوب نمی‌شود و ای بسا مایه ننگ نیز محسوب بشود: «شرافتي نيست رابطه داشتن با امثال آمريكا، دولت آمريكا يك شرافت انساني مع الاسف الآن ندارد كه ما بخواهيم به واسطه آن شرافت انساني اش با آن رابطه داشته باشيم . دولت آمريكا اين است كه داريد مي بينيد كه مظلوم را- دارد- در هر جا پيدا مي كند پوست مي كند، هر جا بتواند مي رود و بمب سرشان مي ريزد، هر چه بتواند ذخائر ملّت ها را مي برد، ما بخواهيم روابط با اينها داشته باشيم؟ بهتر اين است كه ما با اينها روابط نداشته باشيم ، بهتر اين است با آنهائي كه مي خواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشيم.(2)» صحيفه نور، جلد: 11، ص : 35

3. این بهانه که به واسطه برخی مصالح و منافع به برقراری رابطه با امریکا بپردازیم هم از نظر حضرت امام(ره) مردود و ناموجه است: «يك دسته اي نصيحت كنند ما را كه شما بايد صلح بكنيد، اين مال ضعف است، آن اشخاص ضعيفي كه هميشه در دام آمريكا بودند يا امثال اينها از اين مسايل مي گويند لكن ما تازه خارج شديم از اين دام، دوباره حاضر نيستيم وارد بشويم، ملّت ما حاضر نيست به اين كه دوباره در اين دام وارد بشود.(3)» صحيفه نور، جلد: 20، ص : 90

دحوالارض

دوشنبه - 30 سپتامبر 2013

معنای دحوالارض
«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند.
در قران کریم مى‏خوانيم: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ:” (الاعراف/96)اگر مردمى كه در آباديهاى روى زمين زندگى مى‏كنند، ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند بركات از آسمان و زمين بر آنها خواهيم گشود”  در روايات متعددى مى‏خوانيم خشكيهاى زمين از زير خانه كعبه گسترده شدند، و از آن بنام” دحو الارض” (گسترش زمين) ياد شده است.
اين را نيز مى‏دانيم كه در آغاز بر اثر بارانهاى سيلابى تمام كره زمين از آب پوشيده بود، آبها تدريجا فرو نشستند و در نقاط پست زمين قرار گرفتند و خشكيها تدريجا از زير آب، سر بر آوردند، طبق روايات اسلامى نخستين نقطه‏اى كه از زير آب سر بر آورد، سرزمين مكه بود.
و اگر ارتفاع اين سرزمين در حال حاضر بلندترين ارتفاع زمينهاى دنيا نيست هيچگونه منافاتى با اين سخن ندارد، زيرا از آن روز صدها مليون سال مى‏گذرد و تا كنون وضع نقاط روى زمين به كلى دگرگون شده، بعضى از كوه‏ها در اعماق اقيانوسها قرار گرفته و بعضى از اعماق اقيانوسها تبديل به قله كوه شده است و اين از مسلمات علم زمين‏شناسى و جغرافياى طبيعى است.
در اينجا سؤالى مطرح است و آن اينكه آيا از جمله” لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها” استفاده نمى‏شود كه هدف از نزول قرآن انذار مردم مكه و اطراف آن است؟ آيا اين تعبير با جهانى بودن اسلام تضاد ندارد؟! پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن مى‏شود، و آن اينكه: كلمه” ام القرى” كه يكى از نامهاى مكه است از دو واژه تركيب يافته” ام” كه در اصل به معنى اساس و ابتدا و آغاز هر چيزى است، و مادر را هم به همين جهت” ام” مى‏گويند كه اساس و اصل فرزندان است.
و” قرى” كه جمع” قريه” به معنى هر گونه آبادى و شهر است، اعم از شهرهاى بزرگ و كوچك يا روستاها، و شواهد زيادى نيز در قرآن بر اين معنى وجود دارد.