«تدبر در قرآن» اصلی بنیادین در تعامل با كلامالله مجید
تدبر، اصلی بیبدیل در تعامل و مواجههی انسان با گنجینهی وحی و كلامالله مجید است. تدبر دارای تعریف و آثار مختلف و قابل توجهی است كه هم در حوزهی فكر و اندیشه و هم در مجال زندگی عملی انسان متدبر ظهور میكند. تدبر از امر آموزش و قرائت قرآن كریم جدا نیست و آن، مرهون فراهم آمدن امور و شرایطی چند است. تدبر با تفسیر مصطلح نیز دارای تفاوتهای عمده است كه این مقاله در جهت تبیین آنها میكوشد.
كلید واژگان: تدبر در قرآن، تفسیر قرآن به قرآن، فهم قرآن، تعامل با قرآن، آثار تدبر، شرایط تدبر.
مفهوم تدبر در قرآن
تدبیر در لغت به معنی بررسی عواقب و انجام امور، از ریشهی «دبر» به معنای عقب و پشت در برابر «قبل» به معنای جلو بوده و یكی از كلمات همخانوادهی آن، «تدبیر» است كه به معنای انجام كار از روی فكر و اندیشه میباشد.(فیومی، 3/ 165) «تدبر» در اصطلاح قرآنی، تأمل در آیهای پس از آیهی دیگر، یا تأمل پس از تأمل در آن است و تنها راه فهم قرآن میباشد. بیان آیات و روایات، هیچ راه دیگری را برای نیل به این هدف والا به رسمیت نمیشناسد. در قرآن، چیزی همانند «تعقل در قرآن» یا «تفكر در قرآن» وارد و تجویز نشده، آنچه هست تنها تدبر در قرآن است. تدبر یا فهم قرآن به قرآن دارای مراتب مختلفی است كه از فهم و شنات دقیق واژگان قرآن و اشتقاقها و تصریفهای واژگان آغاز میشود و تا فهم بطون بیپایان كلامالله مجید امتداد مییابد.
اصل تدبر در قرآن
علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه در مقدمهی فشرده و بسیار عالمانهای كه بر تفسیر المیزان نگاشته است، سیر آنچه را كه «تفسیر» نام گرفته بررسی و پنج جریان و محور عمده را در سیر تحول تفسیر نشان میدهد، و نقص یكایك آنها را مینمایاند و عبارت «إن الجمیع مشتركهی فی نقص و بئس النقص» را در مورد آنها به كار میبرد. این نقص بزرگ، عبارت از اشتراك آنان در تحمیل نتایج ابحاث علمی و فلسفی از خارج بر مدلول آیات است كه در این صورت تفسیر تبدیل به تطبیق میشود و حقایق قرآن به مجازها و تنزیل آیات به تأویل آنها بدل میگردد. علامه میپرسد: چگونه قرآنی كه نور هدایت برای همهی اهل جهان است، خود محتاج نور و ایضاح دیگری میشود و این دیگری كدام است و یا میتواند باشد، همچنین شأن آن چیست و اگر اختلافی پیش آمده، همچنان كه با این شدت پیش آمده، به چه مرجع و ملجأیی میتوان پناه برد؟ بطور كلی برای در فهم یك آیه تنها دو راه وجود دارد:
تدبر در قرآن
چكیده
تدبّر؛ اصطلاح ویژهاى است كه وحى قرآنى، آن را براى ژرفاندیشى در كل قرآن به كار برده است و كاربردى جز در قرآنشناسى ندارد. در تفاسیر،كلام و اخلاق از واژه تدبّر و مشتقات آن بسیار سخن گفتهاند، اما در مفهومشناسى آن و تفاوتش با تفاسیر مترادف، متوقف ماندهاند، درحالیكه كنارهگیرى از فهم قرآن و عدم تدبر در آن موجب بیایمانى و دور شدن از منبع وحى الهى است. این پژوهش بر آن است ضمن بررسى واژه تدبّر و تعابیر مترادف آن، به تفسیر آیات قرآنى بپردازد كه به مفهوم تدبّر در قرآن اشاره میكنند.
كلیدواژهها: تدبر، تدبیر، تفكر، تذكر
مقدمه
در حوزه معارف دینى موانع زیادى در مسیر فهم قرآن كریم وجود دارد. بعضى با بیان تلویحى و یا به صراحت مؤمنان را از فهم قرآن برحذر میدارند از ترس اینكه مبادا اشتباه و لغزشی روی دهد. این امر در اذهان مردم و به ویژه در حیطه معارف دینی تأثیری آشكار داشته، بدانگونه كه در طیفی از اهل رجوع به قرآن كریم برای معارف دینی چندان معمول نیست و بلكه گاه مورد پرهیز است. این كنارهگیری پدیدهای است زیانبخش و چهبسا خطرآفرین. زیانبخش است چون موجب محرومیت امت از درك مستقیم معارف قرآن و برقراری ارتباط بیواسطه با منبع نور الهی میگردد و خطرآفرین است، زیرا اگر مراجعه به قرآن كریم بصورت امری عادی درنیاید، تهاجم اندیشههای غیرقرآنی، بینش اجتماعی را به سوی فضایی ظلمانی سوق میدهد در حالیكه فرهنگ تدبر در قرآن و مراجعه به آن مانع از نفوذ ابهام و تردید در اندیشههای ایمانی و قلوب مومنین خواهد بود همانطور كه پیامبراكرم(ص) فرمودند: زمانی كه فتنهها همچون شب تاریك شما را دربر گرفت بر شما باد تمسك به قرآن.[1]
مفهوم لغوی تدبر:
الف: ماده: تدبر ازر ماده«دبر» برخلاف «قبل» به معنی پشت و پشت سر اشیاء،[2] پایان و آخر[3] و زاویه[4] آمده است. تدبر؛ یعنی: نگریستن به عاقبت و آخر آن كار و تأمل و فكر نمودن در آن.[5] و هوالنظر فی ادبار الامور و تأملها.[6] تدبر امر، افتادن به دنبال آن[7] و فكر و نظر و تفكر در عاقبت امور است[8] و نیز به معنای چارهجویی، تنظیم، اداره كردن[9] و وضع مقدمات[10] آمده است. التدبیر: التفكر فی دبر الامور.[11]
ب: هیأت در باب تفعل برای مطاوغعه و دریافت «تفعیل» میباشد. پس تدبر حصول مفهوم تدبیر است. تدبیر؛ یعنی: پشت سر هم چیدن حكیمانه و تدبر دریافت آن چینش است.
کبر وغرور در قران وروایات(تفسیر شریف نمونه)
[سوره الإسراء (17): آيات 83 تا 84]
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً (83) قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى سَبِيلاً (84)
ترجمه:
83- هنگامى كه به انسان نعمت مىبخشيم (از حق) روى مىگرداند، و متكبرانه دور مىشود، و هنگامى كه كمترين بدى به او مىرسد (از همه چيز) مايوس مىگردد.
84- بگو هر كس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مىكند پروردگار شما! آنها را كه راهشان نيكوتر است بهتر مىشناسد.
تفسير: هر كسى بر فطرت خود مىتند
بعد به يكى از ريشهدارترين بيماريهاى اخلاقى” انسانهاى تربيت نايافته” اشاره كرده مىگويد:” هنگامى كه به اين انسان نعمت مىبخشيم (غرور و استكبار به او دست مىدهد) به پروردگار خود پشت مىكند و با حالت تكبر، دور مىشود” (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ).
” اما هنگامى كه نعمت را از او سلب كنيم، و حتى مختصر ناراحتى به او برسد ياس و نوميدى سر تا پاى او را فرا مىگيرد” (وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً)” اعرض” از ماده” اعراض” به معنى روىگردانيدن، و منظور در اينجا روى برگردانيدن از خدا و حق است. تفسير نمونه، ج12، ص: 244
” نا” از ماده” ناى” (بر وزن رأى) به معنى دور شدن است، و با اضافه كلمه” بجانبه” معنى تكبر و غرور و موضعگيرى خصمانه را مىرساند.
از مجموع اين جمله استفاده مىشود كه انسانهاى بى ايمان و يا ضعيف الايمان به هنگام روى آوردن نعمتها آن چنان مغرور مىشوند كه به كلى بخشنده نعمتها را بدست فراموشى مىسپارند، نه تنها فراموشش مىكنند بلكه يك حالت بى اعتنايى و اعتراض و استكبار در برابر او به خود مىگيرند.
جمله” مسه الشر” اشاره به كمترين ناراحتى است كه به انسان دست مىدهد، يعنى آنها بقدرى كمظرفيتند كه با مختصر گرفتارى، دست و پاى خود را گم مىكنند و رشته افكارشان به كلى در هم مىريزد و ظلمت ياس و نوميدى بر قلبشان سايه مىافكند.
دومين آيه روى سخن را به پيامبر ص كرده مىفرمايد:” بگو هر كس بر طبق روش و خلق و خوى خود عمل مىكند” (قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ).
صلح حدیبیه مصداق بارز نرمش قهرمانانه با نتیجه امتیاز گرفتن وپیروزی بر کفار
[سوره الفتح (48): آيه 26]
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً
(به خاطر بياوريد هنگامى را كه كافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهليت داشتند، و (در مقابل) خداوند آرامش و سكينه را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود، و آنها را به تقوى ملزم ساخت كه از هر كس شايستهتر و اهل و محل آن بودند، و خداوند به هر چيز عالم است.)
تعصب و حميت جاهليت بزرگترين سد راه كفار!در اين آيات مسائل مربوط به ماجراى” حديبيه” تعقيب مىشود، و صحنه هاى ديگرى از اين ماجراى عظيم را مجسم مى كند.
نخست به يكى از مهمترين عوامل بازدارنده كفار از ايمان به خدا و پيامبر صلی الله علیه واله وسلم و تسليم در مقابل حق و عدالت اشاره كرده، مى گويد:” بخاطر بياوريد هنگامى كه كافران در دلهاى خود نخوت و خشم جاهليت را قرار دادند (إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ)
و بخاطر آن مانع ورود پيامبر ص و مؤمنان به خانه خدا و انجام مراسم عمره و قربانى شدند، و گفتند اگر اينها كه در ميدان جنگ پدران و برادران ما را كشتهاند وارد سرزمين و خانههاى ما شوند و سالم باز گردند، عرب در باره ما چه خواهد گفت؟ و چه اعتبار و حيثيتى براى ما باقى مىماند؟
اين كبر و غرور و تعصب و خشم جاهلى، حتى مانع از آن شد كه هنگام تنظيم صلح نامه” حديبيه” نام خدا را به صورت” بسم اللَّه الرحمن الرحيم” بنويسند، بياورند، با اينكه آداب و سنن آنها مىگفت كه زيارت خانه خدا براى همه مجاز، و سرزمين مكه حرم امن است، حتى اگر كسى قاتل پدر خويش را در آن سرزمين يا در مراسم حج و عمره مىديد مزاحم او نمى شد.
ولایت امام علی علیه السلام اکمال دین (الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ).و سپس ميگويد:” امروز دين و آئين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آئين شما پذيرفتم”. تفسير نمونه، ج4، ص: 263 (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ […]