به قلم
فاطمه محسن زاده
راستی را که تحلیل وقایع تاریخ دشوار است . سرّ دشواری کار ، در پیچیدگی های روح آدمی است . وقتی که مه در عمق درّه ها فرو می نشیند ؛ اگرچه تاریکی کامل نیست ، امّا آفتاب پنهان است و چشم انسان جز پیش پای خویش را نمی بیند. اگر نباشد اینکه آفریدگار، ما را در کشاکش ابتلائات می آزماید…
عاداتمان را متبدّل می سازد و شیاطین پنهان در زوایای تاریک درون را در پیشگاه عقل رسوا می دارد، چه بسا که در این غفلت پنهان همه ی عمررا سر می کردیم و حتی لحظه ای به خود نمی آمدیم .
آنچه حرّ را در دستگاه بنی امیّه نگه داشته غفلت است …غفلتی پنهان .شاید تعبیر غفلت درغفلت بهتر باشد، چرا که تنها راه خروج از این چاه غفلت آن است که انسان نسبت به غفلت خویش تذکّرپیدا می کند.
هر انسانی را لیله القدری هست که درآن ناگزیر از انتخاب می شود و حرّ را نیز شب قدری این چنین پیش آمد…عمربن سعدرا نیز… من و تو را هم پیش خواهدآمد. اگر باب ” یالیتنی کنت معکم ” هنوز گشوده است ، چرا آن باب دیگر باز نباشد که ” لعن الله امّه سمعت بذلک فرضیت به ” ؟
« شهید آوینی »
مقدّمه
باز هم کربلا، عاشورا، حسین (ع)، یاران با وفایش…محرّم و شور وشوق عشّاق حسین (ع) که به شهر ها و روستاهایمان حال و هوایی دیگر می بخشد، دورمان می کند از دغدغه های بی مزّه ی روز مرّه…از تکرار مکرّرات ملال آور! یا حدّاقل این دلمشغولی های اغلب ساده و پست را کم رنگ می کند و کم رنگ تر. جلوه های بیرونی آن حادثه ی عظیم را این روزها ـ چنان گذشته ـ از پس روزها و سال ها می توان در لباس های سیاه دید، در رفت و آمدها ، هیأت ها ، علم و کتل ها ، تعزیه ها ، در طعم خوب نذری ها و….
امّاجلوه های درونی آن واقعه ی بی نظیرو فرهنگ عاشورایی را می شود در ابعادی وسیع و عمیق، در قیام انسان های پاک نهاد برای آزادی و آزادگی و در خون شهدا به تماشا نشست : ” هیهات من الذّله “! ؛چرا که این وعده ی حق بود که یاد و نام قیام امام حسین (ع) تا ابد زنده بماندو نام دشمنانش قرین لعنت و نفرینی ابدی گردد.
نقل است که حسین (ع) فرمود: « سوگند به آن خدایی که جان حسین در دست اوست ، پادشاهی بنی امیّه به پایان نمی رسد ، مگر آن که مرا کشته باشند، آنان کشندگان من هستند ، پس اگر مرا کشتند ، دیگر جمع اسلام ( به امامت امام حق ) نماز جماعتی نمی خواند و نیز ( توسط امام عدلی ) ،جمع عطاء در راه خدا (از زکات و حقوق الله ) را دریافت نمی کنند (تا این که قائم آل محمّد (ص) قیام فرماید). اوّلین کشته ی این امّت من و اهل بیت من است . سوگند به آنکه جان حسین در دست اوست تا یک نفر هاشمی بر زمین راه می رود ، قیامت بر پا نخواهد شد.(گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، صص 716 ـ 717 ) چنین است که می بینیم آل ابی سفیان خیلی زود می روند ، آل امیّه هم نمی توانند به حکومت خود ادامه دهند، نابود می شوند و نابوده، امّا نام حسین (ع) همچنان بر تارک تاریخ می درخشد.
متفکّر بزرگ شیعه ـ آیت الله شهید مرتضی مطّهری ـ در این مورد می گوید:” آخرین پیش بینی امام حسین (ع) این بود : یزیدآن دو سال بعد را با یک نکبتی حکومت می کند و بعد می میرد .
پسرمعاویه بن یزید ـ که خلیفه و و لیعهد اوست و معاویه این اوضاع را برای اینها تأسیس کرده بود ـ بعد از چهل روز رفت بالای منبر و گفت : ایّها النّاس !جدّ من ، معاویه ، با علی بن ابیطالب جنگید و حق با علی بود ، نه با جدّ من . پدرم ، یزید ، با حسین بن علی جنگید و حق با حسین بود ، نه پدرم و من از این پدر بیزاری می جویم . من خودم را شایسته ی خلافت نمی دانم و برای این که مثل گناهانی که جدّ و پدرم مرتکب شدند ، مرتکب نشوم ، اعلان می کنم که از خلافت کناره گیری می کنم . این نیروی حسین بن علی (ع) بود، نیروی حقیقت بود. در دوست و دشمن اثر گذاشت . ” ( مطهّری ، ص242 )
بدیهی است معارف حسینی از جنبه های گوناگون ، مکتبی انسان ساز است که می تواندتعالی روح فرد و جامعه را رقم زندو مگر نه این که رمز رشد جمع و اجتماع ،در رشد فردی نهفته است؟کاش از سرچشمه ی زلال این معارف بنوشیم ،کمی بزرگ شویم … بزرگ تر!مبادا عزاداری هایمان فقط به آداب و رسومی آیینی تبدیل شوند و در ظاهر پرزرق و برق و وسیع! باطن اعمالمان چه می شود؟ باطن ” خود ” مان ؟ شاید لازم باشد این روزها ” خود ” مان رامورد بازنگری قراردهیم. چه فرق می کند در چه مقطع سنّی باشیم و چه جایگاه و پایگاه اجتماعی و خانوادگی داشته باشیم؟!شاید لازم باشد علیه خودمان قیام کنیم .سخت است،بسیار دشوار! دور ریختن عادت ها …تغییر…درد دارد،خیلی هم درد دارد، امّا حکمت درد ، تولّدی است دوباره ، رویشی تازه…چنان نرگس هایی که سر برمی آورند و سرما و زمستان را به سخره می گیرند.وجودمان زمستان شده باشد یا نه ، معارف و اخلاق حسینی ، بهار جانمان می شود..اگر بخواهیم.. اگربدانیم.
پس عزا برخود کنید ای خفتگان / زانک بد مرگیست این خواب گران / بر دل و دین خرابت نوحه کن / که نمی بیند جز این خاک کُهُن / ورهمی بیند ، چرا نَبًوَد دلیر / پُشتدار و جانسپار و چشم سیر؟/ در رخت کو از می دین فرّخی ؟ / گربدیدی بحر ، کو کفّ سخی ؟ / آنک جو دید ، آب را نکنَددریغ / خاصّه آن کو دید آن دریا و میغ ( مولوی )
جلوه هایی از اخلاق امام حسین (ع) در واقعه ی کربلا
1.عدم بیعت با ظالم
امام حسین (ع) هنگامی که برای نخستین مرتبه ، از سوی قاصدی دعوت به حضور در برابرولید شد، باآگاهی از قصد ولید به این زبیر فرمود: « …ببین : آیا من یزید بیعت کنم ، با اینکه او مردی فاسق است که آشکارا گناه می کند و شراب می خورد و با سگان و یوزپلنگان بازی می کند و بازماندگان آل رسول را دشمن می دارد ، نه به خدا سوگند هرگزچنین نخواهد شد. » (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 315 )
بعد هم وقتی در راهی به مروان بن حکم برخورد می کنند و او آن حضرت را به بیعت با یزید فرا می خواند، امام می فرماید: « انّالله و انّا الیه راجعون ، بنابراین باید با اسلام خداحافظی کرد که امّت اسلامی به فرمانروایی چون یزیدگرفتار آمده است .»( همان ، ص 322 )
2. روشن بودن هدف قیام حسینی از همان آغاز
آن زمان که حسین (ع ) قصد حرکت به سمت مکّه را داشت، وصیّت نامه ای را به برادرش ـ محمّد بن حنفیه ـ نوشت وبه روشنی هدفش را از قیام بیان نمود : « … من از روی هوس و سرکشی و تبهکاری و ستمگری قیام نکردم ، تنها به انگیزه ی سامان بخشی در امّت جدّم برخاستم ، می خواهم به نیکی ها فرمان دهم و از بدی ها باز دارم و روش جدّخود (ص ) وپدرم علی بن ابی طالب را دنبال کنم …» (همان ، ص 330 )
رهبرمعظّم انقلاب اسلامی ، آیت الله خامنه ای ، دریکی از خطبه ها ی نمازجمعه عاشورای حسینی ، در مورد هدف قیام امام (ع) فرمودند: «…این قیام ، این حرکت در هر دو صورت فایده دارد، چه به شهادت برسد ، چه به حکومت برسد. منتهی هرکدام یک جور فایده دارد. باید انجام داد. باید حرکت کردو این کاری بود که امام حسین (ع) انجام داد. منتهی امام حسین (ع ) آن کسی بود که برای اوّلین بار این حرکت را انجام می داد، قبل ازآن انجام نشده بود، چون قبل از او چینن زمینه ای به وجو نیامده بود. انحرافی در زمان پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع)به وجود نیامده بود و یا اگر هم موارد و انحرافی بود، زمینه مناسب یا مقتضی نبود.زمان امام حسین (ع)هردو وجود داشت.این،آن اصل قضیه در باب نهضت امام حسین (ع ) است.پس می توانیم بدین نحو جمع بندی کنیم ، بگوییم امام حسین(ع) قیام کرد تاآن واجب بزرگی را که عبارت است از تجدید بنای نظام اسلامی و جامعه اسلامی ،یا قیام در مقابل انحراف های بزرگ در جامعه اسلامی ، این را انجام بدهد .» ( نصیحت ، ضمیمه 136 )
3.آگاهی و رضایت از قضای الهی
زمانی که ابن زبیر از بیم خود سخن می گوید که مبادا امام (ع) را رهانکنند تا از او بیعت بگیرند یا او را به شهادت برسانند ؛ امام (ع) با تأکید بر این که با یارانشان به نزد ولیدمی روند، گفت : « من از بیعت با یزید خودداری خواهم کرد و زیر باربردگی و ذلّت نخواهم رفت. به خدا سوگند می دانم حادثه ای پیش آمده که هیچ نظام ( و حساب و کتابی ) ندارد، ولی قضای خداوندی در حقّ من رخ خواهد داد و اوست که در خاندان پیامبرش آنچه می خواهد و می پسندد انجام می دهد. » (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص316 )
پایان زیبای این قیام نیز چنین رقم می خورد که امام (ع) با گوشه ی چشم ، به آسمان نظر افکند و گفت : « رضا بقضائک و تسلیما لامرک و لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین » ( مطهّری ، ص 50 ؛ نیزمراجعه شود به : نجمی ، ص226)
3.صلابت و همّت در راه هدف
از همان آغاز حرکت امام حسین (ع) ، در منزل های مختلف ، افراد بسیاری با یادآوری نیرنگ و بی وفایی کوفیان ، امام (ع) را از ادامه ی مسیر برحذر داشتند. مسوربن مخرمه ، ابوبکر بن عبدالرّحمن ،محمّدبن حنفیه ، عمربن عبدالرّحمن،عبدالله بن عبّاس و… از جمله این افراد بودند . امام حسین (ع)با طمأنینه و محبّت ، در برابراندرز هرکدام که قرار گرفت ، برایشان دعای خیر کرد و به آنها اطمینان داد که می داند حرف هایشان از سر خیرخواهی است ، اماّ با اشاره به قضای الهی بر ادامه ی راه اصرارورزید.(ر.ک : گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، صفحات 327 ـ 334 و359 ـ 367 و 370 ـ 371 )
4.آگاه کردن یارانشان بر شهادت
حضرت امام حسین (ع ) با بینشی ژرف و بصیرت و نیز اطلاع بر سرنوشت خویش، هدف و مواضع قیامش را به روشنی برای دیگران ترسیم نمود و بارها به آنانکه با او همراه بودند و به او پیوسته بودند، یادآوری نمود که دراین مسیر، به شهادت خواهند رسیدتاکسانی با اوهام و خیالات خویش، ناآگاهانه و بدون بینش ، قدم در عرصه ی جنون مردانِ مردنگذارند. رهبروادی عشق و جنون با فریب و ریا میانه ای نداردو چنین می شود که چند مرتبه از یارانش می خواهد آزادانه راه خود را برگزینند : «هرکس می خواهد برگردد ، از ما بر او بیعتی نیست» ؛ هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل ، هانی بن عروه و عبدالله بقطر [ یقطر] را در منزل ” زباله ” شنید ویاآن هنگامه ی شب عاشورا…ریزش هایی که در این راه پرپیچ وخم اتّفاق افتاد تا تنها کسانی بمانند که به خلعت چنین کلامی مفتخر شوند : « من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خود وخاندانی نیکوکارتر و پیوندجوتر از خاندان خود سراغ ندارم». زهی سعادت!( ونیز ر. ک : همان ، ص 390 و صص 440 ـ 443 )
5 . شوق در جهاد و شهادت
حسین (ع)در خطبه ای ، هنگامی که قصد داشت ازمکّه به عراق رهسپارشود ؛ مرگی زیبا را چنین تصویرکرد: « مرگ همچون گردن بند دختران، آویزه ی گلوی بنی آدم است و من چونان اشتیاق یعقوب به یوسف ، دیدار گذشتگان خود را چه مشتاقم !…»( همان ، ص 369 )
وقتی حربن یزید تمیمی راه را بر امام(ع ) و یارانش می بندد و از بازگشت آنها ممانعت می کند ؛ بدین منظور که آنها را به کوفه ، نزد عبیدالله ببرد، امام(ع)نمی پذیرد .در روایتی آمده که امام (ع)فرمود: « من آن نیستم که از مرگ بترسم ، هرمرگی در راه رسیدن به عزّت واحیای حق چه آسان است، مرگ در راه عزّت اسلام ،جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلّت جز مرگی که از زندگی تهی است ، نخواهد بود. آیا از مرگم بیم می دهی؟!هیهات که نشانت نگرفت و پندارت ناکام ماند. من آن نیستم که از مرگ بهراسم ، روحم برتر و همّتم والاتر ازآن است که از بیم مرگ به زیر بار ستم روم. آیاشما به بیشتر از کشتن من توان دارید؟! خوشا به مرگ در راه خدا ، شما نمی توانید مجد و عزّت و شرف مرا نابود کنید. پس مرا از کشته شدن چه باک » ! (همان ، ص 403 )
6 ـ ارزش دنیا
در منزلی ، فرزدق شاعر ، آن حضرت را دید و پرسید : « ای فرزند رسول خدا(ص) ! چگونه به کوفیان دل می بندی ، با اینکه پسرعمّت ـ مسلم بن عقیل ـ و پیروانش را کشتند؟» امام (ع ) گریست وفرمود: « خدا مسلم را رحمت کند. او به سوی آسایش الهی و ملکوت عطرآگین و بهشت و خشنودی خدا رخت بست. او تکلیف خودرا انجام داد و ( هنوز ) تکلیف ما باقی است .»
سپس این اشعار را سرود : « اگر دنیا ارزشمند به شمار می آید ، پاداش خداوندی برتر و شریف تر است و اگر بدن ها برای مرگ پدید آمده اند ، پس در راه خدا با شمشیر کشته شدن بهترین است .اگر روزی آدمیان به تقدیر الهی تقسیم گشته است ، پس در طلب آن آزمند نبودن زیباترین است و اگر گردآوری ثروت دنیا برای واگذاردن است،پس چراآدمی در انفاق آن بخل می ورزد ؟ » (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 392 ؛ مطهّری ، ص 158 ؛ شیخ الاسلامی ، ص115)
امام سجّاد (ع) فرمود : « امام حسین (ع) به هیچ منزلی فرودنیامدو کوچ نکرد، مگر آن که از یحیی بن زکریا و کشتن او یاد فرمود. روزی فرمود:« از پستی دنیا نزد خدا همین بس که سر بریده ی یحی بن زکریا را برای یکی از روسپیان بنی اسراییل به ارمغان بردند !» (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 414 )
7 ـ جوانمردی
هنگامی که سپاهیان حر در ذوحسم ، در برابر امام حسین (ع) صف کشیدند؛ امام (ع) چون آنان را تشنه دید، به یاران خود فرمود: « اینان و اسبانشان را سیراب کنید» وچنین کردند .( گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 395 ؛ قمی ، صص 613ـ 614 ؛ رفیعی ، ص 87 )
همچنین هنگامی که حراز کرده ی خویش پشیمان شد ، حضرت او را پذیرفت و در لحظه ی شهادتش ، به او فرمود:« به به! ای حر! تو حرّی ، همچنان که نام گذاشته شدی به آن ، حرّی در دنیا و آخرت . » (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 494 ؛ قمی ، ص 661 ، مطهّری ، ص 260 )
8 ـ آرامش و طمأنینه
روز پنج شنبه ، دوم محرّم شصت و یک قمری ، حر کاروان امام حسین ( ع ) را در دشت بی آب و آبادانی فرود آورد.زهیربن قین به حضرت گفت :« ای فرزند رسول خدا ( ص)!به خدا سوگند ، من آینده را سخت تر از حال می بینم .هم اینک جنگ با اینان آسان تر است از جنگ با سپاهیان بی شماری که پس از این خواهند آمد. »
امام (ع) فرمود: « من آغاز گر جنگ نخواهم بود. » (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 417 )
همچنین روز عاشورا هنگامی که شمر با دیدن آتش خندق که برای جلوگیری از حمله ی دشمن در پشت سر یاران امام ( ع ) ، برافروخته شده بود، فریاد زد:« ای حسین ! آیا پیش از قیامت به آتش دنیا شتافتی؟!» امام(ع) پاسخش را داد و درجواب مسلم بن عوسجه که می خواست به سمت شمر تیراندازی کند،فرمود : « او را نزن ، نمی پسندم آغازگر جنگ باشم.»( گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 465 )
شهیدمطهّری می گوید:«اباعبدالله اجازه ندادجنگ از سوی خود و اصحابش شروع بشود. این سنّتی است که درجنگ هایی که با یک فرقه ی به ظاهر مسلم صورت می گرفت ، رعایت می شد. علی (ع ) هم رعایت می کرد، می گفت من هرگز ابتدا به جنگ نمی کنم…» ( مطهری ، ص 297 )
9 ـ نماز
روایت شده که : « امام (ع) در بحبوبه ی نبرد ظهر عاشورابا اصحاب خود ، نماز را نمازخوف گزارد. »(گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 499 )
صحنه ای باشکوه از امام (ع) و یارانش ،تا یاد بگیریم که مصداق ” ترک واجب کرده و مستحب به جا آوردن ” نباشیم . آن همه شور و غوغای عزاداری هایمان در عاشورای حسینی ، در نمازی با صفوف منسجم ، عاشقانه هایی می شود آرام برای به خدا رسیدن ، برای جا نماندن از حسین (ع).
10 ـ نیایش
دعا و نیایش به درگاه حضرت دوست زیباترین لحظه ای است که برای اهلش طعمی دلپذیر دارد ؛ چنانکه در روح و جانت ریشه می دواند. سرشارت می کند از عطر حضوری خواستنی، فارغ از این دنیا و حتی آن دنیا ، دنیایی می سازی برای خودت که درهیچ تعریفی نمی گنجد.
راز و نیاز حسین ( ع ) با حضرت دوست درراهی که بر گزیده ، شنیدنی است . لطافت روحی بزرگ که تنها به درگاه حق نظر دارد ، چقدر غوغاییست در این واژه ها!
از امام زین العابدین (ع) نقل شده که فرمود: « صبح عاشورا ، چون سپاه دشمن ( برای نبرد ) بر حسین ( ع ) رو آورد ، امام ( ع ) دست به دعا برداشت و عرض کرد : بارالها! در هراندوهی تکیه گاه منی ،و در هرسختی امید منی ، در هرحادثه ی ناگواری که بر من آید ، پشت و پناه و ذخیره ی منی ! چه بسا غمی که در آن دل ، ناتوان و چاره ، نایاب و دوست ، خوار و دشمن ، شاد می شد و من آن را به درگاهت آوردم و به تو شکوه کردم تا ازجز تو بریده ، تنها به تو رو آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی . پس تو دارنده ی هر نعمت و صاحب هر نعمت و مقصداعلای هر خواسته ای » (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 464 )
11 ـ صبر
صبر و استقامت از بزرگ ترین درس های مکتب حسین است .یکی از راویان واقعه ی کربلا ، صبر حسین ( ع) را چنین توصیف می کند: « به خدا قسم! من سراغ ندارم مرد دل شکسته ای را که فرزندان و اصحابش ، جلوی چشمش باشند؛ درحالی که سرهایشان از بدن هایشان جدا شده و این مقدارقوّت قلب داشته باشد » (مطهّری ، ص 294)
12ـ حقّ النّاس
نقل شده که عمیر انصاری گفت : « امام (ع ) به من فرمود: بین مردم ندا کن کسی که بدهی دارد،نباید با من به پیکار آید که هر که با بدهی بمیردو برای پرداخت آن نیندیشیده باشد، در آتش درآید.» (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 467 ـ 468 )
13 ـ احتجاج و تأکید بر حرام خواری دشمنان
امام حسین (ع ) در تمام مسیر و در هرزمانی با خطبه ها و اشعار و سخنان خویش به اندرز دادن و هدایت دشمنانش پرداخت .سرانجام آن هنگام که عمربن سعد سپاه خود را برای نبرد با امام (ع) آماده کردوآنها امام (ع ) و یارانش را محاصره کردند؛ آن حضرت نزدیک آنان شد و خواست که ساکت شوند ،امّا نپذیرفتند. امام حسین ( ع ) فرمود :«وای بر شما! چرا خاموش نمی شوید تا گفتارم رابشنوید ؟من شما را به راه رشد فرا می خوانم.هرکه پیروی ام کند از ره یافتگان و هرکه سرپیچی ام کند، از هلاک شوندگان خواهد بودو همه ی شما سرپیچی دارید و ناشنوایید،زیرا بخشش هایتان در حرام منحصر شده و شکم هایتان از حرام پرگشته است و خدا بر دل های شما مهر زده است .» (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 472)
پایان مطلب را مزیّن می کنیم به جملاتی حکیمانه که آن بزرگوار در پایان خطبه شان ، هنگام رفتن از مکّه به سمت عراق ، فرمودند: «حقّا که بردباری زیور جان است. وفای به عهد جوانمردی است، ( پیوند با خدا و اولیا ) وسیله ی خوشحالی ، خود برتربینی گزافه پنداری ، شتاب ورزی بی خردی است و بی خردی ، ناتوانی ، زیاده روی گرداب نابودی ، همنشینی پست همّتان ، شرّ و همنشینی تبهکاران شک ّ آور است . » (گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، ص 370 )
منابع :
ـ رفیعی ، علی . تاریخ اسلام در دوران امام حسن و امام حسین ( ع ) ، چاپ اول ، سپهر اندیشه ، 1383 .
ـ سعادت پرور ، علی . فروغ شهادت یا اسرارمقتل سیّدالشّهدا ( ع) ، چاپ اول ،انتشارات پیام آزادی ، تهران 1373.
ـ شیخ الاسلامی ، سیّد حسین .قیام سالار شهیدان ، دفتر انتشارات اسلامی ( وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم ) .
ـ قمی ، عبّاس .منتهی الآمال ، چاپ 14 ، ج 1 ، مؤسّسه ی انتشارات هجر ، قم 1380 .
ـ گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، چاپ ششم ، نشر معروف و مشرقین ، قم 1381 .
ـ مجموعه ی نصیحت ( نشریه ی داخلی نمایندگی ولی فقیه در سپاه حفاظت ولی امر ) ،ضمیمه ی 136 .
ـ مطهّری ، مرتضی . مجموعه آثار. چاپ دوم . جلد دوم از بخش سیره ی معصومین ( ع ) ، حماسه ی حسینی ، انتشارات صدرا ، 1378.
ـ نجمی ، محمّد صادق . سخنان حسین بن علی علیه السّلام از مدینه تا کربلا ، چاپ اول ، دفتر انتشارات اسلامی ( وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم ) 1370 .