به قلم
فاطمه محسن زاده
راستی را که تحلیل وقایع تاریخ دشوار است . سرّ دشواری کار ، در پیچیدگی های روح آدمی است . وقتی که مه در عمق درّه ها فرو می نشیند ؛ اگرچه تاریکی کامل نیست ، امّا آفتاب پنهان است و چشم انسان جز پیش پای خویش را نمی بیند. اگر نباشد اینکه آفریدگار، ما را در کشاکش ابتلائات می آزماید…
عاداتمان را متبدّل می سازد و شیاطین پنهان در زوایای تاریک درون را در پیشگاه عقل رسوا می دارد، چه بسا که در این غفلت پنهان همه ی عمررا سر می کردیم و حتی لحظه ای به خود نمی آمدیم .
آنچه حرّ را در دستگاه بنی امیّه نگه داشته غفلت است …غفلتی پنهان .شاید تعبیر غفلت درغفلت بهتر باشد، چرا که تنها راه خروج از این چاه غفلت آن است که انسان نسبت به غفلت خویش تذکّرپیدا می کند.
هر انسانی را لیله القدری هست که درآن ناگزیر از انتخاب می شود و حرّ را نیز شب قدری این چنین پیش آمد…عمربن سعدرا نیز… من و تو را هم پیش خواهدآمد. اگر باب ” یالیتنی کنت معکم ” هنوز گشوده است ، چرا آن باب دیگر باز نباشد که ” لعن الله امّه سمعت بذلک فرضیت به ” ؟
« شهید آوینی »