مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع از فضلبن شازان نیشابوری از علیبن موسی الرضا7 نقل کرده که فرمود: اگر کسی بگوید چرا اولیالامر قرار داده شده و امر شده که از او اطاعت کنند گفته میشود برای علل زیادی که از جمله آنهاست. پس از آنکه برای حفظ و نگهداری جامعه از فساد و هرج و مرج و ظلم و تعدی و حدود و قوانینی تعیین شده است که باید مردم از آن حدود تجاوز نکنند و در محدوده آن قوانین نگهداشته شوند و مردم خود به خود در چهارچوب قوانین و محدودیتهائی که قانون ایجاد نموده است قرار نمیگیرند و حاضر نیستند از لذتها و منافع شخصی خویش گذشت نمایند، در آنجا که موجب فساد و تباهی دیگری میشود پس لازم است برای نگهداری مردم در محدوده قوانین و جلوگیری زا تجاوز و تعدی به حقوق دیگران شخص امینی بر مردم گماشته شود که عهدهدار اجرای قوانین باشد و نگذارد مردم از مرز قانون تجاوز کنند لذا برای مردم نگهبانی قرار داد تا مانع شود آنان را از فساد و حدود و احکام را در بین آنها جاری سازد.
برای دانلود کتاب وقف از منظر آیات و روایات نوشته علی اکبر تقی زاده کلیک کنید.
فهرست مطالب پیشگفتار 13 مقدمه 17 بخش اول: ولایت خدای متعال: 21 معنای لغوی و کاربرد ولی 23 مفهوم ولایت 24 جواب 25 ولایت تکوینی و ولایت تشریعی 26 مستندات قرآنی 27 ولایت به معنای نصرت 27 ولایت تشریعی خداوند 27 ولایت تشریعی خداوند 28 ولایت تشریعی رسول خدا 6 28 ولایت تشریعی امیرالمؤمنین علی7 28 تشریح ولایت […]
ولاء و تولی یعنی دوستی و صمیمیت که دو معنی از آنها حاصل میشود و افزون میگردد تا جائی که میان آن چیزی که از آنها نباشد نیست و این معنی یعنی برای نزدیکی مکانی، نسبی، دینی، بخشش و یاری کردن و اعتقاد و ایمان بکار میرود.
ولایت با کسر حرف (و) یاری کردن است ولی وَلایت با فتح حرف (و) سرپرستی است و نیز گفته شده هر دو واژه حقیقتش همان سرپرستی است که کاری برعهده بگیرد. در مورد شخص با ایمان گفته میشود «ولی الله» یعنی دوست خدا و در آیاتی از قرآن کریم کلمه ولی بکار رفته است مانند: «الله ولی الذین آمنوا18» و «و الله ولی المؤمنین19» و در آیاتی نیز واژه «مولی» به کار رفته مانند:«نعم المولی و نعم النصیر20» و «اعتصموا بالله هر مولاکم فنعم المولی21» و گاهی از واژه «والی» استفاده شده مانند «و ما لهم من دونه من وال22».
واژه «مولی» نیز اگر فعل متعدی باشد معنی ولایت دارد که همان قرب و نزدیکی است مانند: «فول وجهک شطر المجسد الحرام23».
هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری به سوی کمال نهائی خود حرکت کرده و به آن دست یابد، انسان در مسیر زندگی خود و در دو راهی قرار داده شد تا زمینه انتخاب و گزینش برای او فراهم شود، راهی به سوی سعادت و کمال و راه دیگر به سوی عذاب و شقاوت ختم میشود و از طرفی اختیار و انتخاب آگاهانه نیاز به شناخت صحیح نسبت به کارهای خیر و شر و راههای شایسته و ناشایسته، دارد و در صورتی انسان میتواند راه تکامل خویش را آزادانه و آگاهانه انتخاب کند که هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد و از فراز و نشیبها و پیچ و خمها و لغزشهای آن آگاه باشد.
پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسائل لازم برای تحصیل چنین شناختهائی را در اختیار بشر قرار دهد.
از طرفی شناختهای عادی و متعارف بشری از طریق همکاری حس و عقل فراهم میآید، ولی برای شناختن راه سعادت و کمال، کافی نیست و باید راه دیگری، و رأی حس و عقل برای شناختن مسیر تکامل همه جانبه، در اختیار بشر قرار داده شود تا انسانها بتوانند مستقیماً یا با وساطت فرد یا افراد، دیگری از آن بهرهمند شوند، که همان راه وحی میباشد.
ولایت گاهی به معنای محبت است و گاهی به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار و تصرف قانونی در اموری است که تصرف در آنها مستلزم پیروی و تبعیت دیگران و وجب طاعت او بر دیگران است.
ولایت اهل بیت :هر دو معنای ولایت را در برمیگیرد هم محبتشان بر ما فرض و واجب است به دلیل آیه «قل لااسئلکم علیه اجراً اِلاً المودة فی القربی»96 و هم مالکیت تدبیر و صاحب اختیاری را دارند چون ولایتشان استمرار ولایت رسول الله 6میباشد «النبی اولی بالمؤمنینَ من انفسهم»97 و این ولایتی است که اهل بیت7نیز دارا میباشند.
برای ولایت اهل بیت:معنای دیگری نیز هست و آن اینکه خداوند اراده امور بندگان خود را به دارنده آن مقام واگذار کند و از آن پس او مدبر امور بندگان خدا و متصرف در شؤؤن ایشان باشد که این ولایت بالاصالة از خدای متعال بوده و خداوند اهل بیت:را به این ولایت منصوب فرموده است.
این قسم از ولایت در توحید درج است زیرا توحید شاخههائی دارد که یکی از شاخههایش توحید در حاکمیت و ولایت و رهبری است و میدانیم امامان 7ولایت و رهبری خود را از ناحیه خدیا متعال گرفتهاند و از خود استقلالی ندارند.
ابیحمزه ثمالی از امام باقر7 روایت کرده که حضرت فرمودند: چون محمد6 دوران نبوت خود را گذرانید و ایام عمر خود را به آخر رسانید خداوند تعالی به او وحی کرد که ای محمد به راستی نبوت خود را گذراندی و زندگی خود را به سر رساندی اکنون آن دانش و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوت خاندان خود را به علیبن ابیطالب7 بسپار زیرا دانش ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را از نسل پیامبران گذشته بریدم.148
علی7 ولی الله است
در روایتی از ابوذر علیه الرحمه نقل شده است که گفت: روزی با رسول خدا در مسجد نماز میخوانیدم، سائلی وارد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، اما کسی به او توجه نکرد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، تو شاهد باش، که من در مسجد رسول تو، تقاضای کمک کردم، ولی کسی مرا مساعدت نکرد، در این هنگام، علی7 در حال رکوع بود، به انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد، سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر اکرم، که ناظر این واقعه بود، بعد از فارغ شدن از نماز، سر به سوی آسمان بلند کرد و با خدا مناجات نموده و گفت:
«اللهم و انا محمدٌ نبیکَو صفیکَ اللهم فاشرح لی صدری و یسرلی امری و اجعل لی وزیراً من اهلی علیاً و اشدُ دبه ظهری»
خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان فرما و از خاندانم علی7 را وزیر من گردان تا بوسیله او پشتیبانی قوی و محکم یابم.
ابوذر گفت:هنوز دعای پیامبر6 پایان نیافته بود که جبرئیل این آیه را نازل کرد 149 «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»150 سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردند و نماز به پای میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
«از فیض ابن مختار نقل شده که گفت:به امام صادق7 عرض کردم: خذ بیدی من النّار من لنا بعدک؟ فدخل علیه ابو ابراهیم7 و هو یومئذٍ غلام فقال: هذا صاحبکم فتمسک به». مرا از دوزخ درآور و بفرمائید بعد از شما امام کیست؟ در این حال ابوابراهیم که یک نوجوانی بود وارد شد، حضرت فرمود:این است امام شما به او تمسّک جوئید.173
همچنین ابوجعفر محمدبن جریر طبری از ابوبصیر روایت نموده که گفت شنیدم که عبدصالح حضر موسی بنجعفر7 که فرمود:
چون وفات پدرم نزدیک شد، به من فرمود، پسرم انجام غسل من با خودت باش و من غسل دادم پدرم را و پدرم غسل داد پدرش را و حجت و امام حجت خدا را غسل میدهد و کفن کردم او را و دفن نمودم به دست خود، سپس فرمود: پسرم آگاه باش برادرت عبدالله مدعی امامت میشود بعد از من واگذار او را و اولین کسی که از اهل من به من ملحق میشود اوست.174
امام مهدی7 نه تنها امید اسلام بلکه امید بشریتی است که زیر یوغ بردگی، ستم و استثمار منکوب شده است او فاتح بزرگی است که اراده انسان را آزاد میکند و امتها و ملتها را از چنگال اعتقادات و نظامهای فاسدی که زندگی را به دوزخی تحملناپذیر بدل کردهاند رهایی میبخشد.
امام عصر عجالله تعالی فرجهالشریف همه مراحل زندگیش معجزهای بزرگ از معجزات اسلام بوده است، خداوند متعال ولادت او را چون ولادت حضرت موسی پنهان داشت زیرا نیروهای حکومت عباسی به دنبال دست یافتن به او بودند و شرایط بسیار دشوار بود.
عمر طولانی حضرت طی نسلهای متعدد نیز معجز است، همانطور که ظهور ایشان و بیان احکام درخشان اسلام کار خارقالعاده دیگری است که خداوند با ظهورش به بشریت ارمغانی گرانبها عطا میکند.
و اما روایاتی که دال بر ولایت و امامت آن حضرت بوده و بر آن تصریح شده است.
آرزوی یک مصلح جهانی همواره در دل خداپرستان وجود داشته است و تمام پیامبران الهی و سفیران آسمانی نویدهائی درباره وی ابراز نمودهاند، مسأله مهدویت و نوید ظهور مصلحی جهانی در آخرالزمان در اسلام از ابتداء مطرح بوده و موضوعی ریشهدار است و این اعتقاد از رسول خدا6 مطرح شده است.
در میان اهل سنت نیز این اعتقاد فراگیر بوده و کتب زیادی که بالغ بر پنجاه جلد کتاب مستقل در موضوع مهدویت ا ست توسط علمای اهل سنت به نگارش درآمده که بعضی از آنها مانند کتاب صاحبالزمان نوشته ابوالعنس محمدبن اسحاقبن ابراهیم کوفی است که در سال 255 هجری قمری پیش از ولایت حضرت بقیة الله به رشته تحریر درآمده است.
اعتقاد به مصلح جهانی و مهدویت از ضروریات دین اسلام به شمار میرود، یوسف بن یحثی المقدسی الشافعی در کتاب خود روایتی را از رسول خدا6 نقل کرده و میگوید:
حضرت فرمودند: « من کذب بالمهدی فقد کفر»240 کسی که مهدی 7 را تکذیب کند به تحقیق که کافر است.
علاوه بر اینکه اعتقاد به مهدویت از ضروریات اسلام به شمار میرود از عقاید حتمی و قطعی تمام ادیان الهی نیز میباشد که به ذکر گونهای از افکار و عقائد دیگران در این باب میپردازیم.