ارکان امت واحده و تمدن اسلامی از منظر امام خمینی(قدس سره) و امام خامنه ای(روحی فداه)

تشکیل امت واحده و تمدن اسلامی آرمان انبیاء و اولیاء الهی است و در سده اخیر متفکران بزرگی را می‏توان یافت که برای تحقق این آرمان زحمات و مشقات فراوانی را متحمل شدند. در این زمان و در این پیچ مهم از تاریخ، گویی زمینه‏های تحقق این آرمان رخ نموده و بیداری اسلامی در دنیای عرب، نوید بخش آن است. پرسش این تحقیق آن است که ارکان شکل‏گیری امت واحده اسلامی از نظر گاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به عنوان دو رهبر مهمترین و بزرگ‏ترین انقلاب که پسوند”اسلامی” را هم به همراه دارد، چیست؟ برای پاسخ به این مسأله به سراغ آثار و مکتوبات امام و رهبری رفتیم و با چارچوب نظری برآمده از آثار حضرت امام به واکاوی اندیشه آنان پرداختیم. دین، عقلانیت، علم و اخلاق از دیدگاه امام و مقام معظم رهبری به عنوان ارکان چهار گانه تشکیل امت واحده و تمدن اسلامی هستند. واژگان کلیدی:
ارکان امت واحده و تمدن اسلامی، امام خمینی، مقام معظم رهبری، دین، عقلانیت، علم، اخلاق.
 
 مقدمه
بیداری اسلامی در دنیای عرب بشارت دهنده تجدید حیات اسلام، تفکر اسلامی و تمدن اسلامی و عبور از نظم وستفالیایی عالم به نظم جدیدی است که تفکر اسلامی نقطه کانون شکل‏گیری و نضج آن است. نظمی که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز آن بود و تحولات اخیر در دنیای عرب در امتداد آن است. در این میان، سؤال این است که هدف نهایی این تحولات و جنبشهای عظیم با محوریت تفکر اسلامی چیست و در نهایت به چه چیزی باید منجر شود؟ مقام معظم رهبری در خلال فرمایشات خود در اولین اجلاس بیداری اسلامی در شهریور ماه 1390 به این سوال پاسخ دادند؛ «هدف نهایی را باید امت واحده اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید … قرار دارد» (بیانات: 26/6/1390). با توجه به این بیان سؤال دیگری پیش می‏آید و آن اینکه ارکان شکل‏گیری این تمدن و امت واحده که قرار است با توجه به مبانی مشترک تمام مذاهب اسلامی نه تنها در ایران شیعی بلکه در دنیای اسلام شکل بگیرد چه چیز باید باشد؟ ایشان در ادامه بیانات خود پاسخ این سؤال را نیز مطرح می‏کنند: ؛«هدف نهایی را باید امت واحده اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایه دین و عقلانیت و علم واخلاق ، قرار دارد» (همان).
اثر حاضر به دنبال آن است که این چهار مفهوم بنیادین را از منظر امام خمینی و مقام معظم رهبری بازشناسی کند. پیش فرض این اثر این است که مقام معظم رهبری، چارچوب و مبانی این پایه‏ها را چنانکه معظم له در مراسم اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى تصریح کرده‏اند «راه‏ ما همان راهى است كه امام بزرگوارمان ترسيم كردند» (بیانات: 14/ 03/ 1369) از مبانی فکری امام خمینی اخذ فرموده‏اند، در عین حال آنها را شکوفاتر و برجسته‏تر نموده و گسترش داده و در برخی  موارد تکمیل نموده‏‏اند. بنابراین ما اصول را از مطالب امام نقل می‏کنیم و مطالب مقام معظم رهبری را در تأیید و بسط و تکمیل آنها مطرح می‏کنیم. چارچوب نظری تحقیق حاضر برگرفته از مطالب مکتوب حضرت امام (ره) ذیل حدیث بیست و چهار کتاب شرح چهل حدیث ایشان است که در بخش بعدی خواهد آمد.
1.     دین
به نظر می‏رسد اولین و بنیادی‏ترین اصل تمدن‏ساز «دین» است. دین قرائتهای مختلف دارد. ارائه تعریف واحدی از دین که اجماع عمومی بر آن باشد کار مشکلی است زیرا آنچه امروز به عنوان دین نامیده می‏شود از تنوع وگستردگی فراوانی برخوردار است. با توجه به گستره مفهوم دین و اینکه امروزه هر اعتقادی اگرچه منشاء الهی و واقعی نداشته باشد، دین تلقی شده است، به طور عمومی نمی‏توان تعریفی مورد اتفاق از دین ارائه داد؛ برخي دين را شيوه و روش زندگي معنا کرده‏اند، که طبق اين تعريف انسان کافر هم براي خودش ديني دارد. گروهي ديگر دين را تا حدي که تعليمات آن علي الاصول براي حيات اخروي جهت‏گيري شده و حداکثر دخالت دين در امور دنيوي از اين جهت که به زندگي اخروي بهتر کمک مي‌کند بوده است، پائين آورده‏اند (سروش،144:1376 ـ 120).
آنان قائل به تعاریف حداقل‏گرا در باب دین هستند و آن را یک باور امر صرفاً فردی می‏دانند که به رابطه بین انسان و خدا بازگشت می‏کند در این تعریف دین برنامه بندگی انسان است (سروش، 124:1372)، و نیز راز آلود و حیرت افکن است. در این تعریف، دین ماهیت و رسالت اجتماعی ندارد؛ در این صورت دیگر نمی‏توان انتظار سیاسی از دین داشت. در این تعریف مهمترین درس دین، درس بندگی و ایجاد یک رابطه شخصی با خداست. داشتن چنین تلقی از دین در دنیای معاصر به سکولاریزاسیون می‏انجامد. در این روند که البته زمان زیادی به طول می‏انجامد و البته در غرب اتفاق افتاده و تجربه شده است تعریف خاصی از دین حاکم است و آن تعریف حداقل‏گرا و عصری از دین است(Hrmetetal,1994:259).
 برای برون رفت از  معضل تعریف دین بایستی  به عرف عقلای متدین و فرهنگ اسلامی مراجعه کرد و دین را از این زاویه بررسی نمود؛
الف. در فرهنگ اسلامی، دین مجموعه عقاید، قوانین و مقرراتی است که هم به اصول بینشی بشر نظر دارد و هم درباره اصول گرایشی وی سخن می‏گوید و هم اخلاق و شئون زندگی او را زیر پوشش دارد. به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقراراتی است که برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش انسان‏ها از طریق وحی و عقل در اختیار آنان قرار دارد (جوادی آملی،27:1380).
ب. دین گزارش اراده تکوینی و تشریعی الهی است و ادیان الهی یا وحیانی ادیانی هستند که ریشه در عالم غیب و ماوراءالطبیعه دارند و پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الهی استوار است. اما ادیان بشری ریشه در نیازهای آدمی دارد و مصنوع و مخلوق بشر است (واعظی،23:1378).
ج. دین مجموعه‏ای از گزاره‏های واقع‏نما درباره هستی، حیات، انسان و نیز مجموعه آموزه‏های دستوری و ارزشی است که از طریق پیامبران از سوی خدا نازل شده یا توسط عقل سلیم دریافت می‏شود. منظور از عقل در این تعریف، عقلی است که تحت تربیت شرع باشد نه عقل به معنای اومانیستی آن(رشاد،73:1382).
مطابق اين تعاريف، اسلام ديني خردگرا، جامع و جامعه‏گراست که آموزه‌ها و تعاليم آن افزون بر روابط فردي و آن‏جهاني، بر مناسبات اجتماعي و زندگي اين جهاني مردم نيز حاکم بوده و تمهيدات نظري مناسب براي شکل‏گيري و ظهور نظام‏هاي مردم‏گرا و دموکراتيک را فراهم آورده است. در اینجا رابطه اسلام به مثابه یک دین با سیاست آن قدر بدیهی است که حتی مخالفین چنین رابطه‏ای نیز صریحاً بدان اذعان و اعتراف کرده‏اند (Hrmetetal,1994:138-139).
بنابراین مهم‏ترین خصوصیت دین اسلام این است که به همه عوامل رشد انسانی، اعم از رشد معنوی و مادی توجه دارد. اسلام مکتبی جامع است که هم برای بعد عقلی و اعتقادی، هم برای بعد روحی و اخلاقی و هم برای بعد جسمی و رفتاری و ظاهری انسان برنامه دارد. لذا اگر تمدنی فقط بر مبانی بعد مادی انسان و پیشرفت مادی بنا شد و از ارزش‏ و رشد معنوی غفلت ورزید گرفتار تباهی و فساد خواهد شد. به تعبیر دیگر تمسک به دین و لوازم آن، به ویژه اخلاق، عقل و علم، تمدن‏ساز، وحدت‏افزا و عدالت آفرین است و فاصله گرفتن و یا پرداختن به یک بعد از ابعاد وجودی بشر، تمدن برافکن و فسادانگیز است. به همین دلیل اگر امتی بخواهد قدرتمند و متحد باشد، زیر چتر پرافتخار اسلام، آن را خواهد یافت.
راجع به دین، نکات ذیل در فرمایشات امام و مقام معظم رهبری به چشم می‏خورد که نکته اول آن، نقش چارچوب نظری مقاله حاضر را هم ایفا می‏کند.
1.1. دین از منظر امام خمینی و مقام معظم رهبری
امام خمینی معتقد است که انسان به طور اجمال و كلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است:
اوّل، نشئه آخرت و عالم غيب و مقام روحانيت و عقل.
دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بين العالمين و مقام خيال.
سوم، نشئه دنيا و مقام ملك و عالم شهادت.
ایشان در ادامه تصریح می‏کند که هر يك از اين مراتب، كمالی خاص و تربيتی مخصوص و عملى مناسب با نشئه و مقام خود دارد که انبياء، عليهم السلام، متكفل دستورآن اعمال هستند.
بنابراین از منظر امام خمینی انسان دارای سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری است که بعد عقلی نیازمند کمال، بعد اخلاقی نیازمند تربیت و بعد ظاهری او نیازمند عمل است. اما چه چیزی برای عقل، کمال و برای قلب، تربیت و برای جوارح حسی، عملی مناسب محسوب می‏شود؟ پاسخ امام خمینی دقیق و کوتاه است؛ دستورات انبیا علیهم السلام (387:1377).
از این فرمایش امام که در حدیث بیست و چهارم کتاب شریف چهل حدیث ایشان قابل پیگیری است، چنین به دست می‏آید که نگاه ایشان به دین، کاملاً جامع و منطبق بر لایه‏های ساختاری وجود انسان و نیازهای بشر است، از این رو ایشان هم به فلسفه و عرفان که مربوط به بعد عقلی و روحی انسان است اهمیت می‏دهند، هم به اخلاق و تربیت که مربوط به بعد میانی وجود انسان است و هم به فقه و ظواهر شرع و از هیچکدام به نفع دیگری عقب نمی‏نشینند. 
امام خمینی بر این باور است که هريك از اين مراتب سه گانه وجود انسان، طورى به هم مرتبط هستند كه آثار هر يك به ديگرى سرايت مى‏كند، چه در جانب كمال چه در طرف نقص. مثلاً اگركسى به انجام وظايف عبادي و مناسك ظاهري، مطابق دستورات انبيا اقدام کرد، از اين قيام به وظايف عبوديت تأثيراتى درقلب و روحش ایجاد می‏شود كه اخلاقش نيكو و عقايدش روبه كمال می‏رود. همينطور اگر كسى مواظب تهذيب خلق باشد، این مراقبت، در دو نشئه ديگر وجود او تأثیر می‏گذارد، چنانكه كمال ايمان و احكام عقايد در دو مقام ديگر تأثیر مى‏گذارد.
و اين ازشدت ارتباطى است كه بين این مراتب وجود دارد. امام خمینی معتقد است تعبيربه «ارتباط» در اینجا از ضيق مجال و تنگى قافيه است، و بايد گفت يك حقيقت است که داراى مظاهر است. ‏امام خمینی در ادامه می‏فرمایند:
از طرف دیگر «وقتی اعمال قالبيه ناقص شد و مطابق دستورات انبيا نگرديد، احتجاباتى در قلب و كدوراتى در روح حاصل مى‏شود كه مانع از نور ايمان و يقين مى‏شود. و همين طور اگر اخلاق رذيله در قلب باشد، مانع از ورود نور ايمان است در آن.»
بنابراین طالب مسافرت آخرت و صراط مستقيم انسانيت لازم است كه در هر يك از مراتب ثلاثه با كمال دقت و مواظبت توجه و مراقبت كرده و آنها را اصلاح كند و ارتياض دهد، و هيچيك از كمالات علمى و عملى را صرف نظر ننمايد. گمان نكند كه كفايت مى‏كند او را تهذيب خلق يا تحكيم عقايد يا موافقت ظاهر شريعت، چنانچه هر يك از اين عقايد ثلاثه را بعضى از صاحبان علوم ثلاثه دارا هستند.(همان:285 به بعد)
اما موضع امام خامنه ای  درباره این تبیین امام خمینی از دین، به طور مشخص، دقیق و مستند چیست؟ مقام معظم رهبری در عبارتی دقیق و عمیق می‏فرمایند: «بعثت نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله در واقع دعوت مردم به تربیت عقلانی و تربیت اخلاقی و تربیت قانونی بود. اين‏ها چيزهائى است كه زندگىِ آسوده و رو به تكامل انسان به آن‏ها نيازمند است» (بیانات: 29/ 04/ 1388).
در این فرمایش امام خامنه ای هدف بعثت پیامبر اسلام دعوت به سه امر دانسته شده است که ایشان در همین سخنرانی راجع به آن مفصل بحث کرده‏اند؛
اول: دعوت به تربیت عقلانی که مربوط به بعد اول وجود انسان است.
دوم: تربیت اخلاقی که مهندسی بعد میانی و قلبی وجود آدمی را به عهده دارد.
 سوم: تربیت قانونی که مربوط به بعد جسمی و ظاهری و رفتاری انسان است و تنظیم رفتارهای فردی و اجتماعی بشر را بر دوش دارد.
بنابراین رشد همه این ابعاد، هدف پیامبر اسلام و سایر انبیای الهی بوده است و چنین دینی است که زندگی آسوده و رو به تکامل همراه با آسایش و آرامش را به بشر هدیه می‏دهد و می‏تواند تمدنی بانشاط و پویا خلق کند و پایه اصلی تشکیل امت واحده اسلامی شود. درباره عقل و اخلاق که دو پایه غیرقابل تفکیک تمدن اسلامی هستند در ادامه بیشتر بحث خواهد شد.
1.2. سیاست، سر دیانت
با توجه به دین‏شناسی منظومه‏ای و سیستمی امام خمینی که نشان دادیم مورد تأیید و پذیرش مقام معظم رهبری هم هست، می‏توان گفت، سیاست، مهندسی بعد ظاهری زندگی انسان، یعنی لایه ظاهری وجود بشر را بر عهده دارد، بنابراین ارتباط سؤال از ارتباط میان دین و سیاست در جایی که دین سه لایه دارد و کاربرد واژه ارتباط هم از ناچاری و تنگی قافیه است، اصلاً مطرح نمی‏شود. بنابراین اگر از توجه به یک بعد از ابعاد وجودی انسان غفلت صورت گرفت، نه تنها سیستم، کارآمدی و کارآیی خودش را از دست می‏دهد که در بسیاری موارد کارکرد منفی و مضر پیدا می‏کند.
لذا امام خمینی می‏فرمایند کسی که می‏گوید «ما را چه به سياست» معنايش كنار گذاشتن اسلام است (3: 339)؛ چون نفی یک جزء از سیستم، نفی کارآیی تمام سیستم است. اما از نظر امام دقیقاً اهمیت و جایگاه سیاست در دین اسلام چیست؟ امام خمینی می‏فرمایند: «متأسفانه اسلامى كه الآن دست ماست به كُلّى از سياست جدايش كردند؛ سرش را بريدند. آن چيزى كه اصل مطلب است از آن بريدند و جدا كردند، و مابَقيش را دست ما دادند. همان ما را به اين روز نشانده است كه ما سَرِ اسلام را نمى‏شناسيم. ما تا پيدا نكنيم اسلام را، تا همه مسلمين پيدا نكنند اسلام را، نمى‏توانند به مَجْد خودشان برسند. مَجدِ اسلام آن بود كه در صدر اسلام بود» (10: 449).
در اینجا امام خمینی اسلام را به یک انسان تشبیه می‏کنند و سپس بدون اینکه از مشبهٌ به اسمی بیاورند، با زبان استعاره می‏فرمایند سیاست سر اسلام است. بنابراین در دین شناسی امام، سیاست در رأس آن قرار دارد «و كسي كه مى‏گويد دين از سياست جداست، تكذيب خدا را كرده است، تكذيب رسول خدا را كرده است، تكذيب ائمه هدى‏ را كرده است»(20: 114).
موضع امام خامنه ای هم در این‏باره همچون موضع امام خمینی است. موضع مقام معظم رهبری می‏فرمایند: «از بزرگترين مظاهر شرك‏ در عصر حاضر، تفكيك دنيا از آخرت، و زندگى مادّى از عبادت، و دين از سياست‏ است» (بیانات: 29/ 04/ 1388). این فرمایش صریح ایشان به روشنی گویای نظام‏واره بودن اسلام و جدا نبودن و بلکه قابل تفکیک نبودن امر زمینی از آسمانی و امر سیاسی از دینی و امر مادی از معنوی است.
1.3. دیانت، سیاست و مسئله مهم جهان اسلام
در فراز پیشین گفته شد امام خمینی با رویکردی آسیب شناسانه می‏فرمایند: «متأسفانه اسلامى كه الآن دست ماست به كُلّى از سياست جدايش كردند؛ سرش را بريدند … ما سَرِ اسلام رانمى‏شناسيم» (10: 449).
ایشان علت اصلی مشکلات مسلمین را عدم شناخت سیاست به عنوان مهم‏ترین قسمت اسلام می‏داند و معتقد است تا زمانی که مسلمین، اسلام را به عنوان یک سیستم جامع که برای تمام ابعاد وجود انسان و جهان در تمامی زمینه‏ها برنامه دارد، به مجد و عزت و عظمتشان که در صدر اسلام وجود داشت و مسلیمن در تمامی زمینه‏ها آقای جهان بودند دست نخواهند یافت. اما مسلمین چگونه می‏توانند به عزت برسند؟ اسلام چه کارویژه‏ای دارد که مسلمین با تمسک به آن می‏توانند به مجد و عظمت و عزت برسند؟
امام خمینی مبارزه را یکی از برنامه‏های انبیا می‏دانند و می‏فرمایند: «مسئلۀ جنگ مسلحانه با اشخاصى كه آدم نمى‏شوند و مى‏خواهند ملت را تباه كنند، در رأس برنامه‏هاى انبيا بوده است»(‏15: 214). از اینجا روشن می‏شود  ابزاری که مسلمین برای کسب عزت در اختیار داشته و دارند، جهاد اکبر و اصغر و مبارزه و قیام در برابر شیطان درونی و هوای نفس و «اشخاصی است که آدم نمی‏شوند و می‏خواهند ملت را تباه کنند»(همان). از طرف دیگر، اسلامِ اهالی سکوت و تسلیم و سازش در برابر سیاستمدارانی که آدم نیستند و به دنبال نابودی ملت‏ها هستند و دین را از سیاست جدا می‏دانند و خودشان را از هر مسلمانی مسلمان‏تر، اسلام آمریکایی است نه اسلام ناب محمدی که دورنمایی از آن را از منظر امام ملاحظه کردیم. بنابراین، راه حل جهان اسلام «قیام لله» و نفی تمامی آلهه‏های حیوانی و شیطانی و طاغوتی و نفسانی است. قیامی که از درون انسان با جهاد اکبر آغاز شده و به جهاد اصغر منجر شده است.
امام خامنه ای هم چنانکه گفته شد معتقدند که جدایی دیانت از سیاست از مظاهر شرک است، تصریح می‏فرمایند: «و اين، همان شركى است كه امروز مسلمانان بايد با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهير كنند» (بیانات: 29/ 04/ 1388). گویی از منظر ایشان تا مسلمانان اسلام را با تمام ابعاد آن که سیاست هم یک بعد بسیار مهم آن است، ایمان نیاورند و سیاست و دیانتشان را عین هم و غیرقابل تفکیک از هم ندانند وارد اسلام نشده‏اند. بنابراین مقدمه تشکیل امت واحده اسلامی، درک صحیح از اسلام و پذیرفتن سیاست به عنوان اسلام است. بنابراین احتمالاً بتوان گفت، تعابیری مثل اسلام سیاسی که از آن برداشت می‏شود که اسلامی هست که در عین اینکه اسلام است،  سیاسی نیست، دقیق نمی‏باشد و مسلماً اسلام لائیک هم مردود و مطرود است.‏
1.4. تفاوت دین اسلام با سایر مکاتب
امام خمینی مکاتب غربی را از دو بعد عملی و علمی نقد می‏کند و اسلام را سرآمد تمامی مکاتب جهان می‏داند.
الف. بعد عملی
امام خمینی معتقد است تمامی مکاتبی که در دنیا وجود دارند، تک بعدی هستند و فقط به ظواهر و بعد مادی وجود انسان پرداخته‏اند و در واقع انسان راحيوانی تصوركرده‏اند، كه كارش‏،خوردن و خوابيدن است، اما بهتر خوردن و بهتر خوابيدن (4: 9).
امام می‏فرماید اسلام بر خلاف این مکاتب، برای تربیت بعد حیوانی انسان نیامده است، البته اسلام به نیازهای مادی انسان به عنوان یک بعد وجودی او توجه دارد، ضمن آنکه از ابعاد دیگر وجود انسان غفلت نکرده است. چون اسلام براى تربيت انسان آمده است، و می‏خواهد انسان را در همه ابعاد تربيت كند (همان: 11). بنابراین «بايد هر چيزى سر جاى خودش عمل بشود؛ يعنى انسانْ رشد طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه ممكن است؛ حظّ طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه سالم است؛ البته روى موازين عفت و سلامت، و اين مرتبه را رشد كه پيدا كرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش بسيج بشود تا يك انسان بشود» (همان: 10)، چرا که «انسان يك موجود جامع است نه يك موجود يك بُعدى يا دو بُعدى. موجودات ديگر بعضى شان يك بُعدى‏اند، بعضى دو بُعدى‏اند، بعضى چند بُعدى‏اند، لكن همه ابعاد وجود در ساير موجودات نيست. فقط انسان است در بين همه موجودات كه يك موجود چندين بُعدى است كه براى رشد هر بُعد، احتياجات دارد» (همان: 8).
ب. بعد علمی
امام خمینی در این بخش دو اشکال را متوجه مکاتب مادی می‏دانند؛ یکی اینکه آنها چون انسان را در ردیف سایر حیوانات قرار داده‏اند، تمامی کمالات و رشدهای انسان را هم با ترازوی ماده وزن می‏کنند و می‏سنجند. نقص دوم هم این است که آنها تنها به ادراکات مادی که اسم آن را «امورعينى» گذاشته‏اند اهمیت می‏دهند وخيال مى‏كنند، امر عينى  یعنی فقط همين عالم طبيعت، در صورتی که عوالم ديگرى هم هست كه اين افراد آن را ادراك نكرده‏اند؛ ضمن آنکه آن عوالم از عينيت بيشتری نسبت به عالم طبيعت برخوردارند (همان: 9).
1.5.دین، رکن تشکیل امت واحده
امام خمینی تفرقه در تمامی سطوح آن را از مهم‏ترین مشکلات جهان اسلام می‏داند. ایشان، تفرقه میان دولت‏های اسلامی را عاملی مهم در نابسامانی جهان اسلام ذکر می‏کند (همان: 547). مشكل بعدی که امام خمینی بر آن انگشت می‏گذارند تفرقه میان دولتها با ملتهاست. امام خمینی متذکر می‏شود که دولتها با ملتها به گونه‏ای رفتار كرده‏اند كه ملتها پشتيبان آنها نيستند و اگر ملتها به مشکلات دولت‏ها دامن‏نزنند؛ حداقل نسبت به برطرف کردن آنها بى‏تفاوت هستند. حال آنکه مشكلاتى كه براى دولتها پيدا مى‏شود بايد به دست ملتها حل شود، اما چون تفاهمى بين آنها نيست این اتفاق رخ نمی‏دهد (همان).
شکل دیگری از تفرقه که امام در سطح ملت‏ها به آن اشاره کرده‏اند برجسته کردن اختلافات شيعه و سنى، توسط استعمارگران است (1: 374). امام خمینی تصریح می‏کند دشمنان اسلام تلاش می‏کنند میان مسلمین و غیرمسلمین هم تفرقه و شکاف و درگیری ایجاد کنند تا راحت‏تر بتوانند ثروت شرق را غارت کنند. ایشان مطلبی را با این مضمون نقل می‏کنند که گفته مى‏شود در هندوستان، تعداد زیادی گاو را به قیمت ارزان در روز عید قربان به مسلمانان می‏فروشند تا قربانی کنند، بعد به هندوها مى‏گويند کجایید كه مسلمانها گاوهاى مقدس شما را ذبح كردند (همان).
بدین ترتیب روشن می‏شود که امام خمینی شکاف و تفرقه در همه اشکال آن را از مشکلات جهان اسلام می‏داند؛ چه تفرقه میان دولت‏ها، چه تفرقه میان ملت‏ها و دولت‏ها، چه تفرقه بین مسلمین با هم و چه تفرقه میان مسلمانان و غیرمسلمانان. البته این تفرقه از سوی استعمارگران و جهانخواران و مستکبران بین المللی سازماندهی شده است.
چه باید کرد؟ دین جامع اسلام می‏تواند تمامی شکاف‏ها، اختلافات و گسستها را به اتحاد و انسجام و پیوستگی مبدل ‏کند. نکاتی که راجع به دین جامع اسلام مطرح شد، و در ادامه بُعد عقلانیت و اخلاق آن را بیشتر بسط خواهیم داد، به خوبی نشان می‏دهد که اگر مسلمین به این ریسمان الهی چنگ بزنند، به راحتی و آسانی با هم متحد می‏شوند و بر طبل تفرقه نمی‏کوبند.
دین، ناسیونالیسم و نژادپرستی را نفی می‏کند و روح امید و خودباوری و اتکا به خداوند و تقوای الهی را دردلها زنده می‏کند. می‏توان از دین به عنوان اصلی‏ترین و مهم‏ترین راهبرد جهان اسلام نام برد که به دفعات در قرآن کریم، احادیث و روایات، فرمایشات امام خمینی، مقام معظم رهبری و سایر متفکران و اندیشمندان مسلمان اهمیت و نقش و جایگاه مهم آن مورد تأکید قرار گرفته است. بنابراین روشن شد که وحدت مبنا می‏خواهد و دین یکی از مبانی آن است و همان‏قدر که وجود آن مهم است، عدمش مضر و مخرب است، لذا دین از پایه‏های مهم تشکیل امت واحد اسلامی است که اسلام تکفیری را به رسمیت نمی‏شناسد و آن را طرد می‏کند و همه مسلمین را گرد شمع وجود خویش، دور هم جمع می‏کند.
2.      عقلانیت
مباحث این بخش در دو قسمت طرح می‏شود. در بخش اول، نظر مقام معظم رهبری و بخش دوم نظر امام خمینی خواهد آمد. بنابر چارچوب نظری پیش‏گفته فرمایشات مقام معظم رهبری، ناظر به لایه اول وجودی انسان، یعنی لایه عقل طرح می‏شود.
2.1 .نقش عقلانیت
2.1.1.اهمیت
عقلانیت، اولين و مهم‏ترين مسئله است و در درجه‏ى اول در بعثت پيغمبر، مسئله‏ عقل مطرح شده است. اولين كار پيامبر مكرم به فعلیت رساندن عقل ، برشوراندن قدرت تفكر و تقویت کردن آن در جامعه است. لذا امير المؤمنين ـ عليه الصّلاة و السّلام ـ در علت بعثت انبياء مى‏فرمايد: «و يثيروا لهم دفائن العقول؛گنجينه‏هاى عقل و خرد را استخراج كنند.» اين گنجينه‏ خرد در دل انسان وجود دارد (بیانات: 29/ 04/ 1388).
2.1.2.مفهوم
عقلانیت، يعنى نيروى خرد انسانى را استخراج كردن و آن را بر تفكرات و اعمال انسانْ حاكم قرار دادن، عقلانیت یعنی مشعل خرد انسانى را به دست انسان سپردن، تا راه را با اين مشعل تشخيص بدهد و قادر بر طى كردن آن راه باشد (همان).
عقل‏ است‏ كه‏ انسان را به دين راهبرد مى‏دهد، انسان را به دين مى‏كشاند. عقل‏ است‏ كه‏ انسان را در مقابل خدا به عبوديت وادار مى‏كند. عقل‏ است‏ كه‏ انسان را از اعمال سفيهانه و جهالت‏آميز و دل دادن به دنيا بازمى‏دارد؛ عقل اين است. لذا اولْ كار اين است كه تقويت نيروى عقل و خرد در جامعه انجام بگيرد. بنابراین عقلانیت به معنای محافظه‏کاری و مسامحه و تساهل نیست. به همین دلیل بايد برای تشکیل مدینه فاضله و امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلام عقل را معيار و ملاك باشد قرار بدهیم (همان).
2.1.3. مسأله‏ای مهم
اشكال كار ما اين است كه مثل آن انسانى هستيم که روى گنج خوابيده است، اما از آن خبر ندارد و در فقر به سر می‏برد. وقتى به عقل مراجعه نمى‏كنيم، عقل را حَكم وقتى قرار نمى‏دهيم، عقل را تربيت وقتى نمى‏كنيم، زمام نفس را به دست عقل وقتى نمى‏سپريم، وضع ما همين است.اين گنجينه در اختيار ما هست، اما از آن استفاده نمى‏كنيم. آن وقت از بى‏عقلى و از جهل و عوارض فراوان آن دچار مشكلات فراوان زندگى در دنيا و در آخرت مى‏شويم (همان). با توجه به آنچه آمد یکی از مشکلات بزرگ مسلمین به کار نبستن عقل و خرد خدادادی است که سبب خسارت‏های مادی و معنوی و دنیوی و اخروی شده است و تشکیل امت بزرگ واحد اسلامی را با اخلال مواجه کرده است.
2.1.4. راه حل
نفس انسان مثل شرورترين حيوانات است؛ وقتى نفس مهار و كنترل نشد، سرگردان مى‏شود؛ مثل حيوان وحشى‏اى كه نمى‏داند كجا مى‏رود، و اين سرگردانى در زندگى شخصى و اجتماعى انسان مشکلاتی را به وجود می‏آورد (همان). در حديثى نبى مكرم اسلام ـ صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ـ فرمود: «انّ العقل عقال من الجهل و النّفس، كمثل اخبث الدّواب، فإن لم تعقل حارت»؛ عقل عقال جهل است. عقال،آن ريسمانى است كه به پاى حيوان- شتر يا غير شتر- مى‏بندند كه حركت نكند، قابل كنترل باشد. مى‏فرمايد عقل عقال جهل است؛ اين پايبندى است كه مانع مى‏شود از اينكه انسان با جهالت حركت كند. عقل، حلال مشكلات است (همان).
حضرت امام (ره) در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل به بیان چیستی  عقل و جایگاه و اهمیت آن میپردازد که بحث از آن مجالی وسیع می‏طلبد؛ در این کتاب ایشان بعد از طرح بحثهای مقدماتی بیست و پنج جنود عقل و در مقابل آن جنود جهل را از هفتاد و پنج جنودی که امام صادق ـ علیه‏السلام ـ در روایت طرح فرمودند را شرح  و بسط می‏دهند.
2.2. روش زندگانی عقلانی
در این بخش سوال این است چگونه می‏توان نفس را عقال زد و کنترل کرد؟ در ادامه نظر امام خمینی با توجه به مبانی انسان‏شناسی ایشان ونظرات ایشان در باب عقل و عقلانیت را پی می‏گیریم. در این بحث، روش زندگی عقلانی و ارتباط دین و عقل برجسته شده است.
ایشان می‏فرماید: «قوايى كه انسان دارد، به ترتيب در انسان حاصل مى‏شود؛ جلوتر از همه، قوه شهوت حاصل مى‏گردد … شايد در اين مرتبه، قوه غضب هم حاصل شود، ولى خيلى ضعيف است؛ … به تدريج اين قوه قدرت مى‏گيرد؛ … بعد قوه واهمه حاصل مى‏شود كه گاهى از آن به قوه شيطنت تعبير مى‏شود» (1381؛ 3: 366). سپس امام به فواید این قوا می‏پردازند؛ «همه اين قوا، شريف و لازم هستند؛ مثلاً اگر قوه شهوت نباشد، بقاى نوع، ممكن نمى‏گردد، … حتى قوه واهمه هم بسيار قوه شريفى است؛ زيرا اگر انسان تدبير نداشته باشد و در كارهاى خود بدون قوه تدبير اقدام كند …» (همان).
به نظر می‏رسد نوآوری و ابتکار امام در ادامه بحث جلوه نمایی می‏کند ایشان معتقد است در نتيجه، قوه ديگرى لازم است كه قوه ناصحه و عاقله و مميزه است و اين قوه در مملكت بدن، بعد از اينها حاصل مى‏شود و چون بعد حاصل مى‏شود غلبه‏اش بر اين قوا سخت است، به جهت اينكه او بايد طورى مستقر شود كه سایر قوا را تحت تسخير حكومت خود بياورد و حال آنكه اينها قبلاً مستقر شده‏اند، پس غلبه بر آنها مشكل است. به همین دلیل حضرت احديت، انبيا و مرسلين و اولياء اللَّه و علماء باللَّه را براى پشتیبانی اين قوه فرستاده تا بتوانند آنها را لجام كنند و تحت فرمان عقل و دستور شرع درآورند (همان). لذا عقلی که امام خمینی آن را تبیین می‏کند مصداق حدیث شریف «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمن» است (شیخ کلینی، 1387: 11) و بدین ترتیب تفاوت این عقل با تدبير و  شيطنت مستکبرین روشن می‏شود. چون آنها عقلى سالم که بتواند انسان را به ارزش‏هاى انسانى برساند ندارند و از عقل برای بهتر ضربه زدن و بیشتر صدمه زدن به خود و دیگران استفاده می‏کنند. لذا ممكن است شخصى دانشمند باشد اما عقل نداشته باشد و دانش خودش را صرف فساد و تباه كردن ملت‏ها كند (18: 208).
بنابراین می‏توان گفت عقلانیت از منظر امام بر خلاف عقلانیت سکولار، تحت تصرف و تربیت شرع است و صبغه الهی و رنگ قدسی دارد، عقلی هم که پشتیبانی شرع و تعالیم انبیای عظام و اولیای الهی را نپذیرد، اسمش عقل نیست، بلکه تدبیر و شیطنت نامیده می‏شود؛ چون بنده شهوت و غضب و شیطنت شده است.  این عقل است که به دنبال عبادت خداست و به راحتی دین اسلام جامع را می‏پذیرد و برای اهتزار پرچم اسلام ناب، چونان پیامبران و اولیای الهی حاضر است از مال و جان و آبروی خویش بگذرد. این عقلانیت، عقلانیتی خالص است و جهت حرکتش به سمت خداست و تهدید و تطمیع و زر و زور در او اثری ندارد، لذا عزیز است و از این عزت با مبارزه و جهاد و ریختن خونش دفاع می‏کند. عقلانیتی که سراسر «معنویت» است و در برپاداشتن «عدالت» خسته نمی‏شود و خودش را نمی‏بازد و از پیگیری مطالبات حق خود کوتاه نمی‏آید و این عقل است که می‏تواند پایه مهم تشکیل امت واحده اسلامی باشد.
2.3. سطوح عقلانیت
با توجه به لایه‏های سه گانه وجود انسان‏، می‏توان سه سطح برای عقلانیت ترسیم کرد (معینی‏پور، 1389: 81)؛
1.      عقلانيت معرفتي
در اين سطح از عقلانيت، مي‌بايست به دنبال شناخت فلسفة حيات و موقعيت حساس و استثنايي انسان در آن و شأن و جلالت «عقل» در تنظيم رابطة انسان با جهان و خالق هستي و حصول حقیقت توحید بود. حضرت امام، با تمسک به روايات و آيات، اين نوع از عقلانيت را تشريح مي‌کنند (1377ب: 21 ـ 24). در اين سطح از عقلانيت، مسائل ريشه‌اي و سؤالات اساسي بشر مورد تعقل و دقت قرار مي‌گيرد. اينکه او از کجا آمده؟ چرا آمده؟ به کجا آمده؟ در نهايت به کجا مي‌رود؟ (1377: 122 ـ 127)
2.      عقلانيت اخلاقي
شأن عقل در اين مورد، به رابطة انسان و اخلاقيات او بازگشت مي‌کند. در اين ساحت از عقلانيت، انسان در پي آن است که عمل خود را در مسير رسيدن به غايت قصواي الهي، مطابق اخلاق حسنه و ملکات فاضله کند. اين نوع از عقلانيت، پايه مجاهده با نفس و کسب خلقيات حسنه است (همان: 6).
3.      عقلانيت ابزاري
در اين سطح، مهندسي، اندازه‌گيري و نظام‌مندي، پيش‌بيني و نقش عقل در محاسبات مادي جهت نيل به شکوفا کردن ماديات و آباد کردن دنيا مدّنظر است. حضرت امام، عقلانيت جديد را ذيل دو سطح ديگر از عقلانيت مي‌داند نه در رأس آنها يا حتي در عرض آنها. يعني عقلانيت جديد مادامي ارزشمند و قابل بهره‌گيري است که با سطوح ديگر عقلانيت همخواني داشته باشد و پيوند بخورد. حضرت امام، با بينشي فرا دنيايي در نگرش خود به عقلانيت مادي و دنيايي، آن را به عنوان مقدمه خلود در آخرت مي‌بيند و زندگي اين جهاني را واقعيتي عيني مي‌نگرد که بايستي از آن با سربلندي گذر کرد. از اين‌رو، نيازهاي مادي انسان را جدّي مي‌انگارد و البته مسائل مادي را ذيل و در طول معنويات غايت قصواي الهي تعريف مي‌کند (4: 8). در نهايت در باب نظر و ديدگاه حضرت امام در ميزان توجه به عقلانيت ابزاري مي‌توان اين گفته ايشان را مطرح کرد که «ما با همه علوم و با همه ترقيات موافقيم، الاّ آنهايى كه با اسم ترقى آوردند اينجا، به اسم آزادى آوردند اينجا، براى تباه كردن ما، ما آنش را مخالف هستيم» (10: 46).
با اين بيان، امام خميني در پي عقلاني کردن سياست و حکومت در سه سطح عقلانيت سياسي معرفتي، اخلاقي و ابزاري است تا انسان با توجه به مبدأ و معاد و تأمل در وسايل نيل به مقاصد و نحوۀ ورود و خروج در اعمال سياسي و اجتماعي و نحوه به کارگيري ابزار، به سعادت برسد. بنابراین با توجه به نگاه جامع امام خمینی و مقام معظم رهبری، عقلانیت و محاسبه و برنامه‏ریزی و کنترل نفس و اطاعت از دستورات انبیا و تلاش و کوشش به هم گره می‏خورند و روشن می‏شود که در تمدن اسلامی و امت واحده اسلامی که کار و تلاش در آن عبادت تلقی شده، جایگاهی مهم و والا دارد و تنبلی و تن‏پروری و سستی و خمودی در آن راهی ندارد.

چکیده سخن تا اینجا:
تشکیل امت واحده و تمدن اسلامی آرمان انبیاء و اولیاء الهی است و در سده اخیر متفکران بزرگی را می‏توان یافت که برای تحقق این آرمان زحمات و مشقات فراوانی را متحمل شدند. در این زمان و در این پیچ مهم از تاریخ، گویی زمینه‏های تحقق این آرمان رخ نموده و بیداری اسلامی در دنیای عرب، نوید بخش آن است. پرسش این تحقیق آن است که ارکان شکل‏گیری امت واحده اسلامی از نظر گاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به عنوان دو رهبر مهمترین و بزرگ‏ترین انقلاب که پسوند”اسلامی” را هم به همراه دارد، چیست؟ برای پاسخ به این مسأله به سراغ آثار و مکتوبات امام و رهبری رفتیم و با چارچوب نظری برآمده از آثار حضرت امام به واکاوی اندیشه آنان پرداختیم. دین، عقلانیت، علم و اخلاق از دیدگاه امام و مقام معظم رهبری به عنوان ارکان چهار گانه تشکیل امت واحده و تمدن اسلامی هستند.
واژگان کلیدی:
ارکان امت واحده و تمدن اسلامی، امام خمینی، مقام معظم رهبری، دین، عقلانیت، علم، اخلاق.  

3. علم
آیات آغازین اولین سوره‏ای که بر پیامبر اسلام نازل شد، علم و ایمان به غیب را به عنوان دو امر مهم تمدن‏ساز اعلام فرمود. بدون شك علم پايه‏ تمدّن است؛ اما شرط كافى براى مدنيّت نيست. نتيجه علمِ منهاى ايمان به غيب، چیزی می‏شود که امروز در دنیای غرب شاهد آن هستیم، که نه حقّى براى انسان، نه حقّى براى ملتها، نه حقّى براى حقيقت و نه ارزشى براى صداقت قائل است.بنابراین جهان اسلام بايد علم به علاوه ایمان به غیب را جدى بگیرد و دنبال کند و بداند که علم همراه با ایمان به غیب، اقتدار آور است و یکی از پایه‏های تشکیل دهنده امت واحده اسلامی است.در ادامه نگاه سیستماتیک امام خمینی و مقام معظم رهبری به علم به مثابه کلید اقتدار و آقایی مسلمین بر جهان و یکی از ابعاد تشکیل دهنده امت واحد اسلامی می‏آید.
3.1. نگاه منظومه‏ای به علم
نگاه امام خمینی به علوم، مثل نگاه ایشان به اسلام کاملاً جامع و منظومه‏ای و متکی به مبانی انسان‏شناسی ایشان است. امام خمینی بر اساس حدیثی از پیامبر گرامی اسلام، علوم را به سه دسته و منطبق بر سه لایه وجودی انسان تقسیم می‏کنند. رسول خداصلى اللَّه عليه وآله فرموده‏اند: «انَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آيةٌ مُحْكَمَةٌ؛ وَ فَريضَةٌ عادِلةٌ؛ و سُنَّةٌ قائِمَةٌ؛ همانا دانش سه گونه است: آيتى محكم؛ فريضه‏اى عادله؛ سنتى استوار» (شیخ کلینی، 1387: 37). این حدیث، همراه توضیح امام خمینی باید مبنای طرح نقشه علمی جهان اسلام قرار بگیرد، در آن صورت تمدن‏ساز و اقتدارآور است. امام خمینی این حدیث را شرح کرده‏اند. ایشان با توجه به سه لایه وجودی انسان که پیش از این مطرح شد، آیه محکمه را علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه، فریضه عادله را مربوط به علم اخلاق و سنت قائمه را مربوط به علوم تعبدیه و آداب شرعیه می‏دانند.
ایشان درباره علومی که مربوط به لایه اول وجود آدمی هستنند می‏نویسند: «اما علومى كه تقويت و تربيت عالم و روحانيت و عقل مجرد را كند؛
[1] علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال،
[2] علم به عوالم غيبيه تجرديه، از قبيل ملائكه و اصناف آن و …
[3] و علم به انبيا و اوليا و مقامات و مدارج آنها،
[4] و علم به كتب منزله و كيفيت نزول وحى و تنزل ملائكه و روح،
[5] و علم به نشئه آخرت و كيفيت رجوع موجودات به عالم غيب و …
… و متكفل اين علم پس از انبيا و اوليا، عليهم السلام، فلاسفه و اعاظم از حكما و اصحاب معرفت و عرفان هستند.»
راجع به لایه دوم، که قلب بود می‏نویسند:
«علومى كه راجع به تربيت قلب و ارتياض آن و اعمال قلبيه است؛
[1] علم به منجيات و مهلكات خلقيه است، يعنى، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شكر و حيا  و …
[2] و علم به كيفيت تحصيل آنها و اسباب حصول آنها و مبادى و شرايط آنها،
[3] و علم به قبايح اخلاق، از قبيل حسد و كبر و ريا و حقد و غشّ و حبّ رياست و  …
[4] و علم به مبادى وجود آنها و علم به كيفيت تنزه از آنها.
و متكفل اين نيز پس از انبيا و اوصيا عليهم السلام، علماى اخلاق و اصحاب رياضات و معارف‏اند.»
و راجع به بعد ظاهری وجود انسان تصریح می‏فرمایند:
«و علومى كه راجع به تربيت ظاهر و ارتياض آن است؛
[1] علم فقه و مبادى آن،
[2] و علم آداب معاشرت و تدبير منزل و سياست مدن،
كه متكفل آن علماى ظاهر و فقها و محدثين هستند پس از انبيا و اوصيا، عليهم السلام» (1387: 387).
بنابراین طبقه‏بندی و جایگاه علوم از منظر امام خمینی روشن شد. امام بر همین اساس، دیدگاه کسانی که به برجسته کردن یکی از این علوم و نفی دو علم دیگر می‏پردازند را رد می‏کند و آنها را جزء کسانی می‏داند که دارای عقاید غلط هستند و از نشآت انسانی محجوب می‏باشند و در علوم انبیاء و اولیاء درست تدبر نکرده‏اند (همان: 388). بنابراین از منظر امام فلسفه با عرفان و عرفان با فقه هیچ تباینی ندارند و همدیگر را نفی و طرد نمی‏کنند، بلکه هر کدام لازم هستند و مهندسی بعدی از ابعاد وجود انسان و جامعه انسانی را عهده‏دار هستند.
3.2.ملاک علم الهی و غیر الهی

سؤالی که اینجا مطرح می‏شود این است که تکلیف علومی مثل طب، تشریح، نجوم، هیئت تاریخ و … چه می‏شود؟ به تعبیر جامع‏ و کلی امام چه علمی را الهی و چه علمی را غیر الهی می‏داند؟ پاسخ امام به این پرسش صریح و روشن است؛ اگر انسان این علوم و امثال آنها را، با نظر آیت و علامت ببیند، این علوم ذیل یکی از سه علوم پیش گفته قرار می‏گیرند. اگر هم علم توحید و اخلاق و شرع، آیت الهی و وسیله حق‏جویی و حق‏طلبی و خداخواهی قرار نگیرند، حجاب و بلکه حجاب اکبر می‏شود و لذا علم آن عالم، علم الهی نیست، بلکه نفسانی و دنیایی و طبیعی است (همان: 396).
نکته راهبردی که در اینجا از فرمایشات امام خمینی می‏توان استخراج کرد این است که تمام علوم یعنی علم توحید و اخلاق و فقه، مقدمه حصول حقیقت توحید در لوح قلب هستند و تمام علوم با نیت الهی، الهی محسوب می‏شوند (1377ب: 9). لذا امام خمینی معتقد است اسلام و هيچ مذهب توحيدى با مظاهر تمدن، اختراعات و ابتكارات و صنعت‏هاى پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، مخالفت نكرده و نخواهد كرد، بلكه علم و صنعت مورد تأكيد اسلام و قرآن مجيد است (21: 406). در فرمایشات مقام معظم رهبری که در ادامه خواهد آمد در این مورد بیشتر بحث خواهد شد.
3.3.از علم تا عمل
امام خمینی بر خلاف برخی از متفکران مسلمان که معتقدند یک قسم از علوم یعنی فلسفه مطلوب بالذات است (ابن سینا، 1404 ق: 12؛ طباطبایی، بی‏تا: 6) را رد می‏کند و نکته بالا را به شکلی دیگر اینگونه مطرح می‏کنند که جمیع علوم معتبره را سمت مقدمیت است، منتهی هر یک برای چیزی و به طوری مقدمه است. پس علم توحيد و توحيد علمى مقدمه است براى حصول توحيد قلبى، كه توحيد عملى است، و با تعمّل و تذكّر و ارتياض قلبى حاصل شود (1377ب: 9). بنابراین به زعم امام خمینی علمِ تنها اثر ندارد؛ بلكه گاهى مضراست. عمل بدون علم بى‏نتيجه است. علم وعمل دو بالى است كه انسان ‏را به مقام انسانيت مى‏رساند. علم به همه شئون و عمل؛ عمل نفسانى، عمل جسمانى وعمل عقلانى، انسان را به مراتب انسانيت مى‏رساند (8: 268).
3.4.از علم تا ایمان
در آثار امام مطالب فراوانی وجود دارد که ایشان تأکید می‏کنند علم غیر از ایمان است و تصریح می‏فرمایند: «ممكن است انسان، برهان داشته باشد ولى در مرتبه كفر و شرك باقى بماند» (1381؛ 3: 354). ایشان، ابلیس را مثال می‏زند که به توحید و معاد و نبوت علم داشت، اما چون ایمان قلبی نداشت، کافر است (همان).
3.5.راهبرد تولید علم
آنچه که در اینجا با عنوان راهبرد تولید علم بر آن تأکید می‏کنیم، رهنموهای مقام معظم رهبری است که بر اساس چارچوب منظم، منطقی، انسان‏شناسانه و جهان‏شناسانه امام خمینی ارائه شده است. مجموعه این فرمایشات، یک راهبرد و نقشه راه جامع و کامل را در سه سطح ملی، جهان اسلام و جهان ترسیم می‏کند و یکی از پایه‏های امت واحده اسلامی را تشکیل می‏دهد.
امام خامنه ای اعتقاد دارند که فردای بدون علم تاریک است و چراغ راه تحقق تمدن اسلامی مجاهده علمی است. علم از دیدگاه ایشان سلطه آور است و جامعه صاحب علم را قدرتمند می‏سازد و کسانی که دنیای معاصر را از حیث علمی و عملی در چنبره خود دارند، دلیل اصلی آن این است که علم را به زیر آورنده‏اند. از این رهگذر است که تأکید فراوان می‏کنند که باید علم را فراگرفت و بلکه بایسته است تولید کننده و صادر کننده آن شد و به مصرف آن نباید بسنده و دل خوش کرد. روش‏شناسی تولید علم از نظر ایشان، اجتهاد به معنای مصطلح یعنی استنباط از منابع دینی و رجوع به عقلی است که پشتوانه آن وحی است؛ در این صورت است که تولید علم می‏تواند در مسیر رشد و اعتلای تمدن اسلامی باشد. اما در این میان دشمن از هیچ تلاشی برای عدم تحقق این اصل فرو گذار نمی‏کند و لذا باید ترفندهای دشمن را شناخت. نکته بسیار مهم در مباحث ایشان در باب علم، شکستن مرزهای دانش به وسیله مسلمانان است؛ تأکید ایشان بر این است که تحجر و جزم‏گرایی در باب یافته‏های علمی گذشتگان یا متفکران غربی آفت اصلی تحقق رشد علمی است و آزاد اندیشی راه برون رفت از این آفت. خودآگاهی جمعی نسبت به فرهنگ واردتی غربی یا همان تهاجم فرهنگی تمدن غرب که می‏خواهد چارچوب فکری خود را به ملت‏های دیگر تحمیل کند و از راه ترجمه به خورد عالمان و نخبگان ملت‏ها بدهد نیز راهی دیگر برای برون رفت از این مشکل است. ایشان اعتقاد راسخ دارند، زمانی ‏كه علم با هدايت ايمان، عواطف صحيح و معرفت روشن‏بينانه و آگاهانه همراه شود، معجزه‏هاى بزرگى مى‏كند (برداشتی از بیانات مقام معظم رهبری: 09/ 12/ 1379).
4. اخلاق
4.1. مفهوم
اخلاق چیست و وجود و عدم آن در جامعه چه نقش دارد؟ چه ارتباطی با عقلانیت و دیانت و علم دارد؟ مقام معظم رهبری می‏فرمایند: «اخلاق آن هواى لطيفى است كه در جامعه‏ى بشرى اگر وجود داشت، انسانها مى‏توانند با تنفس او زندگى سالمى داشته باشند» (بیانات: 29/ 04/ 1388) در این عبارت، اخلاق که مهندسی و مدیریت لایه دوم وجود آدمی را بر عهده دارد، عبارت است از هوای لطیف، یعنی انسان‏ها به همان مقدار به اخلاق نیاز دارند که به هوا نه به آب و نه به غذا. انسان ممکن است بدون آب و غذا چند روزی دوام بیاورد اما بدون هوا چند دقیقه هم نمی‏تواند سر کند. بنابراین اخلاق در زندگی آدمی و به عنوان یکی از پایه‏های تشکیل دهنده امت واحده اسلامی نه فقط نقشی کلیدی و مهم که نقشی حیاتی دارد. این تعریف، تعریفی جدید و ابتکاری و همه فهم از اخلاق است که توسط رهبر حکیم انقلاب مطرح شده و از روحی لطیف چنین تعبیر لطیفی بر می‏آید.
اگر هوا نباشد چه اتفاقی می‏افتد؟ همان اتفاق در نبود اخلاق رخ می‏دهد؛ «اخلاق كه نبود، بى‏اخلاقى وقتى حاكم شد، حرصها، هواى نفسها، جهالتها، دنياطلبى‏ها، بغض‏هاى شخصى،حسادت‏ها، بخل‏ها، سوءظن به يكديگر وارد شد- وقتى اين رذائل اخلاقى به ميان آمد- زندگى سخت خواهد شد؛ فضا تنگ خواهد شد؛ قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد» (همان).
4.2. اهمیت تهذیب نفس
بحث اخلاق، در چارچوب انسان‏شناسی امام خمینی و در ادامه بحث علم قابل پیگیری و طرح است. امام خمینی می‏فرمایند: «انسان يك موجودى است كه با تعليم و تربيت رشد مى‏كند. يك رشد نباتى و حيوانى انسان دارد كه با نباتات و با حيوانات شريك است، همه با هم. اين قافله حركت دارند مى‏كنند، انسان هم يكى از آنهاست. ‏و انسان از ساير حيوانات، اگر آن تربيت و تعليم نباشد، بدتر است. تعليم بايد پهلويش تربيت باشد، اين دو تا بايد با هم باشند؛ تعليم و تربيت» (8: 514). از این فرمایش امام خمینی چنین می‏توان نتیجه گرفت که اگر انسان به تهذیب نفس و تربیت خویش اهتمام نورزد، حیوانی بیش نیست و هنوز وارد مقام انسانیت نشده است و نمی‏توان او را انسان نامید. چنین موجودی اگر دانشمند و متخصص هم باشد اما مهذب نباشد هم همین حکم شامل حال اوست. امام خمینی تصریح می‏فرمایند، تمام بحرانها و ویرانی‏هایی كه در دنيا به وجود آمده است، به این دلیل است که همراه علم، تهذيب نفس حضور نداشته است (19: 325).
4.3. تهذیب و تعلیم؛ دو بال پرواز
امام خمینی معتقدند نادانى، فقدان يك امر بزرگ است، اما ديگر نابودی در آن نيست. در حالی که اگر دانش بدون بينش اخلاقى و بينش نفسانى و الهى باشد، بشر را به هلاكت مى‏رساند. امام خمینی علت پافشارى انبیا در تهذیب نفس را هم این می‏دانند که فايده تهذیب نفس از علم بيشتر است. البته امام خمینی مقام علم را پایین نمی‏آورند بلکه مقام تهذیب نفس را بالا می‏برند و به همین دلیل ادامه می‏دهند: «علم هم يك چيزى است كه مورد نظر همه بوده و هست، لكن اينها بايد با هم باشند. اينها يك دو بالى هستند كه اگر يك ملتى بخواهد پرواز كند طرف سعادت، با دو تاى اينها بايد پرواز كند، يكى‏اش كه ناقص باشد نمى‏شود» (16: 501). بنابراین اگر بخواهيد خدمت بكنيد به اسلام، خدمت بكنيد به كشور خودتان، استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد، وابسته به هيچ جا نباشيد، بايد هم رشته علم را تقويت كنيد وهم تهذيب اخلاق را و هم عمل را (19: 325).
4.4.رابطه طولی عقل، اخلاق و علم
امام خامنه ای با استناد به ادامه روایتی که در بحث عقلانیت به آن پرداختیم، معتقدند ابتدا عقل، و پس از عقل، حلم و سپس، از حلم، علم به وجود می‏آید. پیامبر گرامی اسلام در ادامه حدیث می‏فرمایند: «فتشعب من العقل الحلم و من الحلم العلم»[1] ایشان به این نکته تأکید دارند که «ترتيب اين مسائل را انسان توجه كند؛ عقل، اول حلم را به وجود مى‏آورد؛ حالت بردبارى را، حالت تحمل را. اين حالت بردبارى وقتى بود، زمينه براى آموختن دانش، افزودن بر معلومات خود- شخص و جامعه- فراهم خواهد آمد؛ يعنى علم در مرتبه‏ بعد از حلم است. حلم، اخلاق است» (بیانات: 29/ 04/ 1388). ایشان آيه‏ معروف قرآن کریم؛ «يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة» را هم بر همین اساس، تبیین می‏فرمایند و تصریح می‏کنند به همین دلیل یعنی تقدم اخلاق بر علم، در آیه شریفه تزكيه، جلوتر از تعلیم ذکر شده است. (همان).
پس اول عقل، دوم اخلاق و سوم علم به وجود می‏آیند. سؤال دوم که باید راجع به آن تأمل کرد این است که آیا عقل نسبت به اخلاق، و اخلاق نسبت به علم، فقط سمت مقدمیت دارند؟ یا سمت علیت هم دارند؟ چه نوع علیتی؟ تامه؟ ناقصه؟ یا معدّه؟ مقام معظم رهبری با این ادبیات بحث را مطرح نکرده‏اند، اما دقت در عبارت ایشان و درنگ در واژه «زمینه» این مطلب را به ذهن متبادر می‏سازد که از منظر ایشان عقل، چون زمینه را برای اخلاق آماده می‏کند علتی معد برای اخلاق محسوب می‏شود و همچنین اخلاق چون زمینه را برای تحصیل علم هموار می‏سازد علت معد علم به شمار می‏رود.
نکته دیگر که در ادامه حدیث آمده تصریح دارد که «من العلم الرشد و من الرشد العفاف و من العفاف الصيانة و من الصيانة الحياء» این تعبیر نشان می‏دهد که علم خود زمینه پدید آمدن اخلاق می‏شود. شاید بتوان گفت در ابتدا این رابطه مقدمیت و علت معده و سپس رابطه تأثیر و تأثر متقابل در این سه عنصر وجود دارد، همانطور که در بحث ارتباط سه لایه وجودی انسان امام خمینی استفاده از واژه شدت ارتباط را به خاطر فقدان واژه مناسب و تنگی قافیه ذکر کردند.
بنابراین شاید بتوان گفت در این زمینه امام خامنه ای نظریه حضرت امام را با تبیین رابطه زمینه‏ای و پیدایشی این سه امر، تکمیل کرده‏اند. به هر حال امروز ما نهايت نياز را به اخلاق داريم.
نتیجه
اگر بخواهیم مطالب امام خمینی و مقام معظم رهبری را که به صورت راهبردی برای رسیدن به امت واحده اسلامی جهان اسلام مطرح کرده‏اند، ترسیم کنیم، چنین طرحی خواهد داشت؛

 • مبدأ همه کمالات »»» معرفت الله و ترک هوای نفس
• مبدأ همه نقصها »»» خودخواهی و حب نفس
• راه اصلاح »»» اقبال به حق و ترک هوای نفس

ارکان و پایه‏های این راهبرد را دین، عقلانیت،اخلاق و سپس علم تشکیل می‏دهد و هر چه مسلمین به این شاخصه‏ها نزدیک‏تر باشند جامعه‏ای قدرتمند‏تر و امت واحده‏ای منسجم‏تر و مستحکم‏تر خواهند داشت. در این الگو، ریشه، منشأ و علت و سرآغاز و مبدأ همه خوبی‏ها و کمالات گریز از خود به خدا و ترجیح خواسته‏های خدا بر خواسته‏های خود است که لازمه‏اش دینداری و عقلانیت و علم است تا در تشخیص خواسته خداوند که همان تکلیف و وظیفه ماست، اشتباه نکنیم.  ریشه، منشأ و علت و سرآغاز و مبدأ همه بدی‏ها و کاستی‏ها هم ترجیح خواسته خود بر خواسته خداست و این درد بزرگ بشر است، که علت آن نداشتن دین، یا دین‏داری ناقص و یا ضعف اخلاق و عقلانیت و علم است. کسی که به گوهر تهذیب نفس آراسته نشده چطور می‏تواند خود را فدای خدا کند؟ راه اصلاح و داروی درمان، گریز از خواسته‏های شهوانی و شیطانی و نفسانی و گرایش به خداست که تحت عناوین دین، عقل، اخلاق و علم به عنوان پایه‏های تشکیل امت واحده اسلامی راجع به آن بحث شد.

بنابراین اگر امت واحده اسلامی را پیکر یک انسان در نظر بگیریم، سه لایه خواهد داشت؛ لایه عقلی، لایه قلبی و لایه ظاهری. عقلانیت مهندسی بعد عقلی، اخلاق مهندسی بعد قلب و علم به ویژه علم فقه مهندسی بعد ظاهری او را بر عهده دارد؛ دین هم در واقع به تمام این سه لایه اطلاق می‏شود و چیزی جدا از آنها نیست.

منابع وپی نوشت:

[1] . متن حدیث از این قرار است: فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «إن العقل عقال من الجهل و النفس مثل أخبث الدواب فإن لم تعقل حارت فالعقل عقال من الجهل و إن الله خلق العقل فقال له أقبل فأقبل و قال له أدبر فأدبر فقال الله تبارك و تعالى و عزتي و جلالي ما خلقت خلقا أعظم منك و لا أطوع منك بك أبدأ و بك أعيد لك الثواب و عليك العقاب فتشعب من العقل الحلم و من الحلم العلم و من العلم الرشد و من الرشد العفاف و من العفاف الصيانة و من الصيانة الحياء و من الحياء الرزانة و … .» ر.ک: حسن بن شعبه حرانى، تحف العقول، يك جلدی، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1404 هجرى قمرى، ص 15.
منابع
قرآن کریم.
1.      امام خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح‌ال‍ل‍ه‌، ره‍ب‍ر ان‍ق‍لاب‌ و ب‍ن‍ی‍اگ‍ذار ج‍م‍ه‍وری‌ اس‍لام‍ی‌ ای‍ران‌، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم،1385.
2.      ــــــــــــــ . ش‍رح‌ چ‍ه‍ل‌ ح‍دی‍ث‌‏، ت‍ه‍ران،: مؤس‍س‍ه‌ ت‍ن‍ظی‍م‌ و ن‍ش‍ر آث‍ار ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی،‏۱۳۷۷.
3.      ــــــــــــــ . شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، 1377ب.
4.      نرم افزار مجموعه آثار امام خمینی، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی تا.
5.      نرم افزار حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، قم، تهیه شده در مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى و دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدظله العالى)، بی تا.
6.      عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1381.
7.      شيخ كلينى‏، الكافي، ناشر: مؤسسة دارالحديث العلمية الثقافية، قم 1387.
8.      شيخ الرئيس ابن سينا، الشفاء، بخش منطق، ج 1، قم: مكتبةآيةالله المرعشى‏، 1404 هـ .ق‏.
10. سید محمد حسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم: مأسسه النشر الاسلامی، بی تا.
11.  حسن بن شعبه حرانى، تحف العقول،انتشارات جامعه مدرسين قم، 1404 هـ .ق.
12.  مسعود معینی پور،مؤلفه‌ها و شاخص‌های توسعة سیاسی از دیدگاه امام خمینی، فصلنامه علمی ـ پژوهشی متین، پاییز 1389، شماره 49.
13.  عبدالله جوادی آملی،دین شناسی،قم،مرکز نشر اسراء،1380.
14.  عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی،تهران ،نشر صراط،چ ششم،1372.
15.  سروش، عبدالکريم، مدارا و مديريت، تهران، موسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، 1376.
16.  علی اکبر رشاد، دین و دموکراسی،مجله قبسات، ش20-21، تابستان و پاییز 1380.
17.  احمد واعظی، حکومت دینی، تأملی بر اندیشه سیاسی اسلام، قم، مرصاد، 1378.


جستجو