ارکان امت واحده و تمدن اسلامی، امام خمینی، مقام معظم رهبری، دین، عقلانیت، علم، اخلاق.
مقدمه
بیداری اسلامی در دنیای عرب بشارت دهنده تجدید حیات اسلام، تفکر اسلامی و تمدن اسلامی و عبور از نظم وستفالیایی عالم به نظم جدیدی است که تفکر اسلامی نقطه کانون شکلگیری و نضج آن است. نظمی که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز آن بود و تحولات اخیر در دنیای عرب در امتداد آن است. در این میان، سؤال این است که هدف نهایی این تحولات و جنبشهای عظیم با محوریت تفکر اسلامی چیست و در نهایت به چه چیزی باید منجر شود؟ مقام معظم رهبری در خلال فرمایشات خود در اولین اجلاس بیداری اسلامی در شهریور ماه 1390 به این سوال پاسخ دادند؛ «هدف نهایی را باید امت واحده اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید … قرار دارد» (بیانات: 26/6/1390). با توجه به این بیان سؤال دیگری پیش میآید و آن اینکه ارکان شکلگیری این تمدن و امت واحده که قرار است با توجه به مبانی مشترک تمام مذاهب اسلامی نه تنها در ایران شیعی بلکه در دنیای اسلام شکل بگیرد چه چیز باید باشد؟ ایشان در ادامه بیانات خود پاسخ این سؤال را نیز مطرح میکنند: ؛«هدف نهایی را باید امت واحده اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایه دین و عقلانیت و علم واخلاق ، قرار دارد» (همان).
اثر حاضر به دنبال آن است که این چهار مفهوم بنیادین را از منظر امام خمینی و مقام معظم رهبری بازشناسی کند. پیش فرض این اثر این است که مقام معظم رهبری، چارچوب و مبانی این پایهها را چنانکه معظم له در مراسم اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى تصریح کردهاند «راه ما همان راهى است كه امام بزرگوارمان ترسيم كردند» (بیانات: 14/ 03/ 1369) از مبانی فکری امام خمینی اخذ فرمودهاند، در عین حال آنها را شکوفاتر و برجستهتر نموده و گسترش داده و در برخی موارد تکمیل نمودهاند. بنابراین ما اصول را از مطالب امام نقل میکنیم و مطالب مقام معظم رهبری را در تأیید و بسط و تکمیل آنها مطرح میکنیم. چارچوب نظری تحقیق حاضر برگرفته از مطالب مکتوب حضرت امام (ره) ذیل حدیث بیست و چهار کتاب شرح چهل حدیث ایشان است که در بخش بعدی خواهد آمد.
1. دین
به نظر میرسد اولین و بنیادیترین اصل تمدنساز «دین» است. دین قرائتهای مختلف دارد. ارائه تعریف واحدی از دین که اجماع عمومی بر آن باشد کار مشکلی است زیرا آنچه امروز به عنوان دین نامیده میشود از تنوع وگستردگی فراوانی برخوردار است. با توجه به گستره مفهوم دین و اینکه امروزه هر اعتقادی اگرچه منشاء الهی و واقعی نداشته باشد، دین تلقی شده است، به طور عمومی نمیتوان تعریفی مورد اتفاق از دین ارائه داد؛ برخي دين را شيوه و روش زندگي معنا کردهاند، که طبق اين تعريف انسان کافر هم براي خودش ديني دارد. گروهي ديگر دين را تا حدي که تعليمات آن علي الاصول براي حيات اخروي جهتگيري شده و حداکثر دخالت دين در امور دنيوي از اين جهت که به زندگي اخروي بهتر کمک ميکند بوده است، پائين آوردهاند (سروش،144:1376 ـ 120).
آنان قائل به تعاریف حداقلگرا در باب دین هستند و آن را یک باور امر صرفاً فردی میدانند که به رابطه بین انسان و خدا بازگشت میکند در این تعریف دین برنامه بندگی انسان است (سروش، 124:1372)، و نیز راز آلود و حیرت افکن است. در این تعریف، دین ماهیت و رسالت اجتماعی ندارد؛ در این صورت دیگر نمیتوان انتظار سیاسی از دین داشت. در این تعریف مهمترین درس دین، درس بندگی و ایجاد یک رابطه شخصی با خداست. داشتن چنین تلقی از دین در دنیای معاصر به سکولاریزاسیون میانجامد. در این روند که البته زمان زیادی به طول میانجامد و البته در غرب اتفاق افتاده و تجربه شده است تعریف خاصی از دین حاکم است و آن تعریف حداقلگرا و عصری از دین است(Hrmetetal,1994:259).
برای برون رفت از معضل تعریف دین بایستی به عرف عقلای متدین و فرهنگ اسلامی مراجعه کرد و دین را از این زاویه بررسی نمود؛
الف. در فرهنگ اسلامی، دین مجموعه عقاید، قوانین و مقرراتی است که هم به اصول بینشی بشر نظر دارد و هم درباره اصول گرایشی وی سخن میگوید و هم اخلاق و شئون زندگی او را زیر پوشش دارد. به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقراراتی است که برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش انسانها از طریق وحی و عقل در اختیار آنان قرار دارد (جوادی آملی،27:1380).
ب. دین گزارش اراده تکوینی و تشریعی الهی است و ادیان الهی یا وحیانی ادیانی هستند که ریشه در عالم غیب و ماوراءالطبیعه دارند و پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الهی استوار است. اما ادیان بشری ریشه در نیازهای آدمی دارد و مصنوع و مخلوق بشر است (واعظی،23:1378).
ج. دین مجموعهای از گزارههای واقعنما درباره هستی، حیات، انسان و نیز مجموعه آموزههای دستوری و ارزشی است که از طریق پیامبران از سوی خدا نازل شده یا توسط عقل سلیم دریافت میشود. منظور از عقل در این تعریف، عقلی است که تحت تربیت شرع باشد نه عقل به معنای اومانیستی آن(رشاد،73:1382).
مطابق اين تعاريف، اسلام ديني خردگرا، جامع و جامعهگراست که آموزهها و تعاليم آن افزون بر روابط فردي و آنجهاني، بر مناسبات اجتماعي و زندگي اين جهاني مردم نيز حاکم بوده و تمهيدات نظري مناسب براي شکلگيري و ظهور نظامهاي مردمگرا و دموکراتيک را فراهم آورده است. در اینجا رابطه اسلام به مثابه یک دین با سیاست آن قدر بدیهی است که حتی مخالفین چنین رابطهای نیز صریحاً بدان اذعان و اعتراف کردهاند (Hrmetetal,1994:138-139).
بنابراین مهمترین خصوصیت دین اسلام این است که به همه عوامل رشد انسانی، اعم از رشد معنوی و مادی توجه دارد. اسلام مکتبی جامع است که هم برای بعد عقلی و اعتقادی، هم برای بعد روحی و اخلاقی و هم برای بعد جسمی و رفتاری و ظاهری انسان برنامه دارد. لذا اگر تمدنی فقط بر مبانی بعد مادی انسان و پیشرفت مادی بنا شد و از ارزش و رشد معنوی غفلت ورزید گرفتار تباهی و فساد خواهد شد. به تعبیر دیگر تمسک به دین و لوازم آن، به ویژه اخلاق، عقل و علم، تمدنساز، وحدتافزا و عدالت آفرین است و فاصله گرفتن و یا پرداختن به یک بعد از ابعاد وجودی بشر، تمدن برافکن و فسادانگیز است. به همین دلیل اگر امتی بخواهد قدرتمند و متحد باشد، زیر چتر پرافتخار اسلام، آن را خواهد یافت.
راجع به دین، نکات ذیل در فرمایشات امام و مقام معظم رهبری به چشم میخورد که نکته اول آن، نقش چارچوب نظری مقاله حاضر را هم ایفا میکند.
1.1. دین از منظر امام خمینی و مقام معظم رهبری
امام خمینی معتقد است که انسان به طور اجمال و كلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است:
اوّل، نشئه آخرت و عالم غيب و مقام روحانيت و عقل.
دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بين العالمين و مقام خيال.
سوم، نشئه دنيا و مقام ملك و عالم شهادت.
ایشان در ادامه تصریح میکند که هر يك از اين مراتب، كمالی خاص و تربيتی مخصوص و عملى مناسب با نشئه و مقام خود دارد که انبياء، عليهم السلام، متكفل دستورآن اعمال هستند.
بنابراین از منظر امام خمینی انسان دارای سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری است که بعد عقلی نیازمند کمال، بعد اخلاقی نیازمند تربیت و بعد ظاهری او نیازمند عمل است. اما چه چیزی برای عقل، کمال و برای قلب، تربیت و برای جوارح حسی، عملی مناسب محسوب میشود؟ پاسخ امام خمینی دقیق و کوتاه است؛ دستورات انبیا علیهم السلام (387:1377).
از این فرمایش امام که در حدیث بیست و چهارم کتاب شریف چهل حدیث ایشان قابل پیگیری است، چنین به دست میآید که نگاه ایشان به دین، کاملاً جامع و منطبق بر لایههای ساختاری وجود انسان و نیازهای بشر است، از این رو ایشان هم به فلسفه و عرفان که مربوط به بعد عقلی و روحی انسان است اهمیت میدهند، هم به اخلاق و تربیت که مربوط به بعد میانی وجود انسان است و هم به فقه و ظواهر شرع و از هیچکدام به نفع دیگری عقب نمینشینند.
امام خمینی بر این باور است که هريك از اين مراتب سه گانه وجود انسان، طورى به هم مرتبط هستند كه آثار هر يك به ديگرى سرايت مىكند، چه در جانب كمال چه در طرف نقص. مثلاً اگركسى به انجام وظايف عبادي و مناسك ظاهري، مطابق دستورات انبيا اقدام کرد، از اين قيام به وظايف عبوديت تأثيراتى درقلب و روحش ایجاد میشود كه اخلاقش نيكو و عقايدش روبه كمال میرود. همينطور اگر كسى مواظب تهذيب خلق باشد، این مراقبت، در دو نشئه ديگر وجود او تأثیر میگذارد، چنانكه كمال ايمان و احكام عقايد در دو مقام ديگر تأثیر مىگذارد.
و اين ازشدت ارتباطى است كه بين این مراتب وجود دارد. امام خمینی معتقد است تعبيربه «ارتباط» در اینجا از ضيق مجال و تنگى قافيه است، و بايد گفت يك حقيقت است که داراى مظاهر است. امام خمینی در ادامه میفرمایند:
از طرف دیگر «وقتی اعمال قالبيه ناقص شد و مطابق دستورات انبيا نگرديد، احتجاباتى در قلب و كدوراتى در روح حاصل مىشود كه مانع از نور ايمان و يقين مىشود. و همين طور اگر اخلاق رذيله در قلب باشد، مانع از ورود نور ايمان است در آن.»
بنابراین طالب مسافرت آخرت و صراط مستقيم انسانيت لازم است كه در هر يك از مراتب ثلاثه با كمال دقت و مواظبت توجه و مراقبت كرده و آنها را اصلاح كند و ارتياض دهد، و هيچيك از كمالات علمى و عملى را صرف نظر ننمايد. گمان نكند كه كفايت مىكند او را تهذيب خلق يا تحكيم عقايد يا موافقت ظاهر شريعت، چنانچه هر يك از اين عقايد ثلاثه را بعضى از صاحبان علوم ثلاثه دارا هستند.(همان:285 به بعد)
اما موضع امام خامنه ای درباره این تبیین امام خمینی از دین، به طور مشخص، دقیق و مستند چیست؟ مقام معظم رهبری در عبارتی دقیق و عمیق میفرمایند: «بعثت نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله در واقع دعوت مردم به تربیت عقلانی و تربیت اخلاقی و تربیت قانونی بود. اينها چيزهائى است كه زندگىِ آسوده و رو به تكامل انسان به آنها نيازمند است» (بیانات: 29/ 04/ 1388).
در این فرمایش امام خامنه ای هدف بعثت پیامبر اسلام دعوت به سه امر دانسته شده است که ایشان در همین سخنرانی راجع به آن مفصل بحث کردهاند؛
اول: دعوت به تربیت عقلانی که مربوط به بعد اول وجود انسان است.
دوم: تربیت اخلاقی که مهندسی بعد میانی و قلبی وجود آدمی را به عهده دارد.
سوم: تربیت قانونی که مربوط به بعد جسمی و ظاهری و رفتاری انسان است و تنظیم رفتارهای فردی و اجتماعی بشر را بر دوش دارد.
بنابراین رشد همه این ابعاد، هدف پیامبر اسلام و سایر انبیای الهی بوده است و چنین دینی است که زندگی آسوده و رو به تکامل همراه با آسایش و آرامش را به بشر هدیه میدهد و میتواند تمدنی بانشاط و پویا خلق کند و پایه اصلی تشکیل امت واحده اسلامی شود. درباره عقل و اخلاق که دو پایه غیرقابل تفکیک تمدن اسلامی هستند در ادامه بیشتر بحث خواهد شد.
1.2. سیاست، سر دیانت
با توجه به دینشناسی منظومهای و سیستمی امام خمینی که نشان دادیم مورد تأیید و پذیرش مقام معظم رهبری هم هست، میتوان گفت، سیاست، مهندسی بعد ظاهری زندگی انسان، یعنی لایه ظاهری وجود بشر را بر عهده دارد، بنابراین ارتباط سؤال از ارتباط میان دین و سیاست در جایی که دین سه لایه دارد و کاربرد واژه ارتباط هم از ناچاری و تنگی قافیه است، اصلاً مطرح نمیشود. بنابراین اگر از توجه به یک بعد از ابعاد وجودی انسان غفلت صورت گرفت، نه تنها سیستم، کارآمدی و کارآیی خودش را از دست میدهد که در بسیاری موارد کارکرد منفی و مضر پیدا میکند.
لذا امام خمینی میفرمایند کسی که میگوید «ما را چه به سياست» معنايش كنار گذاشتن اسلام است (3: 339)؛ چون نفی یک جزء از سیستم، نفی کارآیی تمام سیستم است. اما از نظر امام دقیقاً اهمیت و جایگاه سیاست در دین اسلام چیست؟ امام خمینی میفرمایند: «متأسفانه اسلامى كه الآن دست ماست به كُلّى از سياست جدايش كردند؛ سرش را بريدند. آن چيزى كه اصل مطلب است از آن بريدند و جدا كردند، و مابَقيش را دست ما دادند. همان ما را به اين روز نشانده است كه ما سَرِ اسلام را نمىشناسيم. ما تا پيدا نكنيم اسلام را، تا همه مسلمين پيدا نكنند اسلام را، نمىتوانند به مَجْد خودشان برسند. مَجدِ اسلام آن بود كه در صدر اسلام بود» (10: 449).
در اینجا امام خمینی اسلام را به یک انسان تشبیه میکنند و سپس بدون اینکه از مشبهٌ به اسمی بیاورند، با زبان استعاره میفرمایند سیاست سر اسلام است. بنابراین در دین شناسی امام، سیاست در رأس آن قرار دارد «و كسي كه مىگويد دين از سياست جداست، تكذيب خدا را كرده است، تكذيب رسول خدا را كرده است، تكذيب ائمه هدى را كرده است»(20: 114).
موضع امام خامنه ای هم در اینباره همچون موضع امام خمینی است. موضع مقام معظم رهبری میفرمایند: «از بزرگترين مظاهر شرك در عصر حاضر، تفكيك دنيا از آخرت، و زندگى مادّى از عبادت، و دين از سياست است» (بیانات: 29/ 04/ 1388). این فرمایش صریح ایشان به روشنی گویای نظامواره بودن اسلام و جدا نبودن و بلکه قابل تفکیک نبودن امر زمینی از آسمانی و امر سیاسی از دینی و امر مادی از معنوی است.
1.3. دیانت، سیاست و مسئله مهم جهان اسلام
در فراز پیشین گفته شد امام خمینی با رویکردی آسیب شناسانه میفرمایند: «متأسفانه اسلامى كه الآن دست ماست به كُلّى از سياست جدايش كردند؛ سرش را بريدند … ما سَرِ اسلام رانمىشناسيم» (10: 449).
ایشان علت اصلی مشکلات مسلمین را عدم شناخت سیاست به عنوان مهمترین قسمت اسلام میداند و معتقد است تا زمانی که مسلمین، اسلام را به عنوان یک سیستم جامع که برای تمام ابعاد وجود انسان و جهان در تمامی زمینهها برنامه دارد، به مجد و عزت و عظمتشان که در صدر اسلام وجود داشت و مسلیمن در تمامی زمینهها آقای جهان بودند دست نخواهند یافت. اما مسلمین چگونه میتوانند به عزت برسند؟ اسلام چه کارویژهای دارد که مسلمین با تمسک به آن میتوانند به مجد و عظمت و عزت برسند؟
امام خمینی مبارزه را یکی از برنامههای انبیا میدانند و میفرمایند: «مسئلۀ جنگ مسلحانه با اشخاصى كه آدم نمىشوند و مىخواهند ملت را تباه كنند، در رأس برنامههاى انبيا بوده است»(15: 214). از اینجا روشن میشود ابزاری که مسلمین برای کسب عزت در اختیار داشته و دارند، جهاد اکبر و اصغر و مبارزه و قیام در برابر شیطان درونی و هوای نفس و «اشخاصی است که آدم نمیشوند و میخواهند ملت را تباه کنند»(همان). از طرف دیگر، اسلامِ اهالی سکوت و تسلیم و سازش در برابر سیاستمدارانی که آدم نیستند و به دنبال نابودی ملتها هستند و دین را از سیاست جدا میدانند و خودشان را از هر مسلمانی مسلمانتر، اسلام آمریکایی است نه اسلام ناب محمدی که دورنمایی از آن را از منظر امام ملاحظه کردیم. بنابراین، راه حل جهان اسلام «قیام لله» و نفی تمامی آلهههای حیوانی و شیطانی و طاغوتی و نفسانی است. قیامی که از درون انسان با جهاد اکبر آغاز شده و به جهاد اصغر منجر شده است.
امام خامنه ای هم چنانکه گفته شد معتقدند که جدایی دیانت از سیاست از مظاهر شرک است، تصریح میفرمایند: «و اين، همان شركى است كه امروز مسلمانان بايد با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهير كنند» (بیانات: 29/ 04/ 1388). گویی از منظر ایشان تا مسلمانان اسلام را با تمام ابعاد آن که سیاست هم یک بعد بسیار مهم آن است، ایمان نیاورند و سیاست و دیانتشان را عین هم و غیرقابل تفکیک از هم ندانند وارد اسلام نشدهاند. بنابراین مقدمه تشکیل امت واحده اسلامی، درک صحیح از اسلام و پذیرفتن سیاست به عنوان اسلام است. بنابراین احتمالاً بتوان گفت، تعابیری مثل اسلام سیاسی که از آن برداشت میشود که اسلامی هست که در عین اینکه اسلام است، سیاسی نیست، دقیق نمیباشد و مسلماً اسلام لائیک هم مردود و مطرود است.
1.4. تفاوت دین اسلام با سایر مکاتب
امام خمینی مکاتب غربی را از دو بعد عملی و علمی نقد میکند و اسلام را سرآمد تمامی مکاتب جهان میداند.
الف. بعد عملی
امام خمینی معتقد است تمامی مکاتبی که در دنیا وجود دارند، تک بعدی هستند و فقط به ظواهر و بعد مادی وجود انسان پرداختهاند و در واقع انسان راحيوانی تصوركردهاند، كه كارش،خوردن و خوابيدن است، اما بهتر خوردن و بهتر خوابيدن (4: 9).
امام میفرماید اسلام بر خلاف این مکاتب، برای تربیت بعد حیوانی انسان نیامده است، البته اسلام به نیازهای مادی انسان به عنوان یک بعد وجودی او توجه دارد، ضمن آنکه از ابعاد دیگر وجود انسان غفلت نکرده است. چون اسلام براى تربيت انسان آمده است، و میخواهد انسان را در همه ابعاد تربيت كند (همان: 11). بنابراین «بايد هر چيزى سر جاى خودش عمل بشود؛ يعنى انسانْ رشد طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه ممكن است؛ حظّ طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه سالم است؛ البته روى موازين عفت و سلامت، و اين مرتبه را رشد كه پيدا كرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش بسيج بشود تا يك انسان بشود» (همان: 10)، چرا که «انسان يك موجود جامع است نه يك موجود يك بُعدى يا دو بُعدى. موجودات ديگر بعضى شان يك بُعدىاند، بعضى دو بُعدىاند، بعضى چند بُعدىاند، لكن همه ابعاد وجود در ساير موجودات نيست. فقط انسان است در بين همه موجودات كه يك موجود چندين بُعدى است كه براى رشد هر بُعد، احتياجات دارد» (همان: 8).
ب. بعد علمی
امام خمینی در این بخش دو اشکال را متوجه مکاتب مادی میدانند؛ یکی اینکه آنها چون انسان را در ردیف سایر حیوانات قرار دادهاند، تمامی کمالات و رشدهای انسان را هم با ترازوی ماده وزن میکنند و میسنجند. نقص دوم هم این است که آنها تنها به ادراکات مادی که اسم آن را «امورعينى» گذاشتهاند اهمیت میدهند وخيال مىكنند، امر عينى یعنی فقط همين عالم طبيعت، در صورتی که عوالم ديگرى هم هست كه اين افراد آن را ادراك نكردهاند؛ ضمن آنکه آن عوالم از عينيت بيشتری نسبت به عالم طبيعت برخوردارند (همان: 9).
1.5.دین، رکن تشکیل امت واحده
امام خمینی تفرقه در تمامی سطوح آن را از مهمترین مشکلات جهان اسلام میداند. ایشان، تفرقه میان دولتهای اسلامی را عاملی مهم در نابسامانی جهان اسلام ذکر میکند (همان: 547). مشكل بعدی که امام خمینی بر آن انگشت میگذارند تفرقه میان دولتها با ملتهاست. امام خمینی متذکر میشود که دولتها با ملتها به گونهای رفتار كردهاند كه ملتها پشتيبان آنها نيستند و اگر ملتها به مشکلات دولتها دامننزنند؛ حداقل نسبت به برطرف کردن آنها بىتفاوت هستند. حال آنکه مشكلاتى كه براى دولتها پيدا مىشود بايد به دست ملتها حل شود، اما چون تفاهمى بين آنها نيست این اتفاق رخ نمیدهد (همان).
شکل دیگری از تفرقه که امام در سطح ملتها به آن اشاره کردهاند برجسته کردن اختلافات شيعه و سنى، توسط استعمارگران است (1: 374). امام خمینی تصریح میکند دشمنان اسلام تلاش میکنند میان مسلمین و غیرمسلمین هم تفرقه و شکاف و درگیری ایجاد کنند تا راحتتر بتوانند ثروت شرق را غارت کنند. ایشان مطلبی را با این مضمون نقل میکنند که گفته مىشود در هندوستان، تعداد زیادی گاو را به قیمت ارزان در روز عید قربان به مسلمانان میفروشند تا قربانی کنند، بعد به هندوها مىگويند کجایید كه مسلمانها گاوهاى مقدس شما را ذبح كردند (همان).
بدین ترتیب روشن میشود که امام خمینی شکاف و تفرقه در همه اشکال آن را از مشکلات جهان اسلام میداند؛ چه تفرقه میان دولتها، چه تفرقه میان ملتها و دولتها، چه تفرقه بین مسلمین با هم و چه تفرقه میان مسلمانان و غیرمسلمانان. البته این تفرقه از سوی استعمارگران و جهانخواران و مستکبران بین المللی سازماندهی شده است.
چه باید کرد؟ دین جامع اسلام میتواند تمامی شکافها، اختلافات و گسستها را به اتحاد و انسجام و پیوستگی مبدل کند. نکاتی که راجع به دین جامع اسلام مطرح شد، و در ادامه بُعد عقلانیت و اخلاق آن را بیشتر بسط خواهیم داد، به خوبی نشان میدهد که اگر مسلمین به این ریسمان الهی چنگ بزنند، به راحتی و آسانی با هم متحد میشوند و بر طبل تفرقه نمیکوبند.
دین، ناسیونالیسم و نژادپرستی را نفی میکند و روح امید و خودباوری و اتکا به خداوند و تقوای الهی را دردلها زنده میکند. میتوان از دین به عنوان اصلیترین و مهمترین راهبرد جهان اسلام نام برد که به دفعات در قرآن کریم، احادیث و روایات، فرمایشات امام خمینی، مقام معظم رهبری و سایر متفکران و اندیشمندان مسلمان اهمیت و نقش و جایگاه مهم آن مورد تأکید قرار گرفته است. بنابراین روشن شد که وحدت مبنا میخواهد و دین یکی از مبانی آن است و همانقدر که وجود آن مهم است، عدمش مضر و مخرب است، لذا دین از پایههای مهم تشکیل امت واحد اسلامی است که اسلام تکفیری را به رسمیت نمیشناسد و آن را طرد میکند و همه مسلمین را گرد شمع وجود خویش، دور هم جمع میکند.
2. عقلانیت
مباحث این بخش در دو قسمت طرح میشود. در بخش اول، نظر مقام معظم رهبری و بخش دوم نظر امام خمینی خواهد آمد. بنابر چارچوب نظری پیشگفته فرمایشات مقام معظم رهبری، ناظر به لایه اول وجودی انسان، یعنی لایه عقل طرح میشود.
2.1 .نقش عقلانیت
2.1.1.اهمیت
عقلانیت، اولين و مهمترين مسئله است و در درجهى اول در بعثت پيغمبر، مسئله عقل مطرح شده است. اولين كار پيامبر مكرم به فعلیت رساندن عقل ، برشوراندن قدرت تفكر و تقویت کردن آن در جامعه است. لذا امير المؤمنين ـ عليه الصّلاة و السّلام ـ در علت بعثت انبياء مىفرمايد: «و يثيروا لهم دفائن العقول؛گنجينههاى عقل و خرد را استخراج كنند.» اين گنجينه خرد در دل انسان وجود دارد (بیانات: 29/ 04/ 1388).
2.1.2.مفهوم
عقلانیت، يعنى نيروى خرد انسانى را استخراج كردن و آن را بر تفكرات و اعمال انسانْ حاكم قرار دادن، عقلانیت یعنی مشعل خرد انسانى را به دست انسان سپردن، تا راه را با اين مشعل تشخيص بدهد و قادر بر طى كردن آن راه باشد (همان).
عقل است كه انسان را به دين راهبرد مىدهد، انسان را به دين مىكشاند. عقل است كه انسان را در مقابل خدا به عبوديت وادار مىكند. عقل است كه انسان را از اعمال سفيهانه و جهالتآميز و دل دادن به دنيا بازمىدارد؛ عقل اين است. لذا اولْ كار اين است كه تقويت نيروى عقل و خرد در جامعه انجام بگيرد. بنابراین عقلانیت به معنای محافظهکاری و مسامحه و تساهل نیست. به همین دلیل بايد برای تشکیل مدینه فاضله و امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلام عقل را معيار و ملاك باشد قرار بدهیم (همان).
2.1.3. مسألهای مهم
اشكال كار ما اين است كه مثل آن انسانى هستيم که روى گنج خوابيده است، اما از آن خبر ندارد و در فقر به سر میبرد. وقتى به عقل مراجعه نمىكنيم، عقل را حَكم وقتى قرار نمىدهيم، عقل را تربيت وقتى نمىكنيم، زمام نفس را به دست عقل وقتى نمىسپريم، وضع ما همين است.اين گنجينه در اختيار ما هست، اما از آن استفاده نمىكنيم. آن وقت از بىعقلى و از جهل و عوارض فراوان آن دچار مشكلات فراوان زندگى در دنيا و در آخرت مىشويم (همان). با توجه به آنچه آمد یکی از مشکلات بزرگ مسلمین به کار نبستن عقل و خرد خدادادی است که سبب خسارتهای مادی و معنوی و دنیوی و اخروی شده است و تشکیل امت بزرگ واحد اسلامی را با اخلال مواجه کرده است.
2.1.4. راه حل
نفس انسان مثل شرورترين حيوانات است؛ وقتى نفس مهار و كنترل نشد، سرگردان مىشود؛ مثل حيوان وحشىاى كه نمىداند كجا مىرود، و اين سرگردانى در زندگى شخصى و اجتماعى انسان مشکلاتی را به وجود میآورد (همان). در حديثى نبى مكرم اسلام ـ صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ـ فرمود: «انّ العقل عقال من الجهل و النّفس، كمثل اخبث الدّواب، فإن لم تعقل حارت»؛ عقل عقال جهل است. عقال،آن ريسمانى است كه به پاى حيوان- شتر يا غير شتر- مىبندند كه حركت نكند، قابل كنترل باشد. مىفرمايد عقل عقال جهل است؛ اين پايبندى است كه مانع مىشود از اينكه انسان با جهالت حركت كند. عقل، حلال مشكلات است (همان).
حضرت امام (ره) در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل به بیان چیستی عقل و جایگاه و اهمیت آن میپردازد که بحث از آن مجالی وسیع میطلبد؛ در این کتاب ایشان بعد از طرح بحثهای مقدماتی بیست و پنج جنود عقل و در مقابل آن جنود جهل را از هفتاد و پنج جنودی که امام صادق ـ علیهالسلام ـ در روایت طرح فرمودند را شرح و بسط میدهند.
2.2. روش زندگانی عقلانی
در این بخش سوال این است چگونه میتوان نفس را عقال زد و کنترل کرد؟ در ادامه نظر امام خمینی با توجه به مبانی انسانشناسی ایشان ونظرات ایشان در باب عقل و عقلانیت را پی میگیریم. در این بحث، روش زندگی عقلانی و ارتباط دین و عقل برجسته شده است.
ایشان میفرماید: «قوايى كه انسان دارد، به ترتيب در انسان حاصل مىشود؛ جلوتر از همه، قوه شهوت حاصل مىگردد … شايد در اين مرتبه، قوه غضب هم حاصل شود، ولى خيلى ضعيف است؛ … به تدريج اين قوه قدرت مىگيرد؛ … بعد قوه واهمه حاصل مىشود كه گاهى از آن به قوه شيطنت تعبير مىشود» (1381؛ 3: 366). سپس امام به فواید این قوا میپردازند؛ «همه اين قوا، شريف و لازم هستند؛ مثلاً اگر قوه شهوت نباشد، بقاى نوع، ممكن نمىگردد، … حتى قوه واهمه هم بسيار قوه شريفى است؛ زيرا اگر انسان تدبير نداشته باشد و در كارهاى خود بدون قوه تدبير اقدام كند …» (همان).
به نظر میرسد نوآوری و ابتکار امام در ادامه بحث جلوه نمایی میکند ایشان معتقد است در نتيجه، قوه ديگرى لازم است كه قوه ناصحه و عاقله و مميزه است و اين قوه در مملكت بدن، بعد از اينها حاصل مىشود و چون بعد حاصل مىشود غلبهاش بر اين قوا سخت است، به جهت اينكه او بايد طورى مستقر شود كه سایر قوا را تحت تسخير حكومت خود بياورد و حال آنكه اينها قبلاً مستقر شدهاند، پس غلبه بر آنها مشكل است. به همین دلیل حضرت احديت، انبيا و مرسلين و اولياء اللَّه و علماء باللَّه را براى پشتیبانی اين قوه فرستاده تا بتوانند آنها را لجام كنند و تحت فرمان عقل و دستور شرع درآورند (همان). لذا عقلی که امام خمینی آن را تبیین میکند مصداق حدیث شریف «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمن» است (شیخ کلینی، 1387: 11) و بدین ترتیب تفاوت این عقل با تدبير و شيطنت مستکبرین روشن میشود. چون آنها عقلى سالم که بتواند انسان را به ارزشهاى انسانى برساند ندارند و از عقل برای بهتر ضربه زدن و بیشتر صدمه زدن به خود و دیگران استفاده میکنند. لذا ممكن است شخصى دانشمند باشد اما عقل نداشته باشد و دانش خودش را صرف فساد و تباه كردن ملتها كند (18: 208).
بنابراین میتوان گفت عقلانیت از منظر امام بر خلاف عقلانیت سکولار، تحت تصرف و تربیت شرع است و صبغه الهی و رنگ قدسی دارد، عقلی هم که پشتیبانی شرع و تعالیم انبیای عظام و اولیای الهی را نپذیرد، اسمش عقل نیست، بلکه تدبیر و شیطنت نامیده میشود؛ چون بنده شهوت و غضب و شیطنت شده است. این عقل است که به دنبال عبادت خداست و به راحتی دین اسلام جامع را میپذیرد و برای اهتزار پرچم اسلام ناب، چونان پیامبران و اولیای الهی حاضر است از مال و جان و آبروی خویش بگذرد. این عقلانیت، عقلانیتی خالص است و جهت حرکتش به سمت خداست و تهدید و تطمیع و زر و زور در او اثری ندارد، لذا عزیز است و از این عزت با مبارزه و جهاد و ریختن خونش دفاع میکند. عقلانیتی که سراسر «معنویت» است و در برپاداشتن «عدالت» خسته نمیشود و خودش را نمیبازد و از پیگیری مطالبات حق خود کوتاه نمیآید و این عقل است که میتواند پایه مهم تشکیل امت واحده اسلامی باشد.
2.3. سطوح عقلانیت
با توجه به لایههای سه گانه وجود انسان، میتوان سه سطح برای عقلانیت ترسیم کرد (معینیپور، 1389: 81)؛
1. عقلانيت معرفتي
در اين سطح از عقلانيت، ميبايست به دنبال شناخت فلسفة حيات و موقعيت حساس و استثنايي انسان در آن و شأن و جلالت «عقل» در تنظيم رابطة انسان با جهان و خالق هستي و حصول حقیقت توحید بود. حضرت امام، با تمسک به روايات و آيات، اين نوع از عقلانيت را تشريح ميکنند (1377ب: 21 ـ 24). در اين سطح از عقلانيت، مسائل ريشهاي و سؤالات اساسي بشر مورد تعقل و دقت قرار ميگيرد. اينکه او از کجا آمده؟ چرا آمده؟ به کجا آمده؟ در نهايت به کجا ميرود؟ (1377: 122 ـ 127)
2. عقلانيت اخلاقي
شأن عقل در اين مورد، به رابطة انسان و اخلاقيات او بازگشت ميکند. در اين ساحت از عقلانيت، انسان در پي آن است که عمل خود را در مسير رسيدن به غايت قصواي الهي، مطابق اخلاق حسنه و ملکات فاضله کند. اين نوع از عقلانيت، پايه مجاهده با نفس و کسب خلقيات حسنه است (همان: 6).
3. عقلانيت ابزاري
در اين سطح، مهندسي، اندازهگيري و نظاممندي، پيشبيني و نقش عقل در محاسبات مادي جهت نيل به شکوفا کردن ماديات و آباد کردن دنيا مدّنظر است. حضرت امام، عقلانيت جديد را ذيل دو سطح ديگر از عقلانيت ميداند نه در رأس آنها يا حتي در عرض آنها. يعني عقلانيت جديد مادامي ارزشمند و قابل بهرهگيري است که با سطوح ديگر عقلانيت همخواني داشته باشد و پيوند بخورد. حضرت امام، با بينشي فرا دنيايي در نگرش خود به عقلانيت مادي و دنيايي، آن را به عنوان مقدمه خلود در آخرت ميبيند و زندگي اين جهاني را واقعيتي عيني مينگرد که بايستي از آن با سربلندي گذر کرد. از اينرو، نيازهاي مادي انسان را جدّي ميانگارد و البته مسائل مادي را ذيل و در طول معنويات غايت قصواي الهي تعريف ميکند (4: 8). در نهايت در باب نظر و ديدگاه حضرت امام در ميزان توجه به عقلانيت ابزاري ميتوان اين گفته ايشان را مطرح کرد که «ما با همه علوم و با همه ترقيات موافقيم، الاّ آنهايى كه با اسم ترقى آوردند اينجا، به اسم آزادى آوردند اينجا، براى تباه كردن ما، ما آنش را مخالف هستيم» (10: 46).
با اين بيان، امام خميني در پي عقلاني کردن سياست و حکومت در سه سطح عقلانيت سياسي معرفتي، اخلاقي و ابزاري است تا انسان با توجه به مبدأ و معاد و تأمل در وسايل نيل به مقاصد و نحوۀ ورود و خروج در اعمال سياسي و اجتماعي و نحوه به کارگيري ابزار، به سعادت برسد. بنابراین با توجه به نگاه جامع امام خمینی و مقام معظم رهبری، عقلانیت و محاسبه و برنامهریزی و کنترل نفس و اطاعت از دستورات انبیا و تلاش و کوشش به هم گره میخورند و روشن میشود که در تمدن اسلامی و امت واحده اسلامی که کار و تلاش در آن عبادت تلقی شده، جایگاهی مهم و والا دارد و تنبلی و تنپروری و سستی و خمودی در آن راهی ندارد.
چکیده سخن تا اینجا:
تشکیل امت واحده و تمدن اسلامی آرمان انبیاء و اولیاء الهی است و در سده اخیر متفکران بزرگی را میتوان یافت که برای تحقق این آرمان زحمات و مشقات فراوانی را متحمل شدند. در این زمان و در این پیچ مهم از تاریخ، گویی زمینههای تحقق این آرمان رخ نموده و بیداری اسلامی در دنیای عرب، نوید بخش آن است. پرسش این تحقیق آن است که ارکان شکلگیری امت واحده اسلامی از نظر گاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به عنوان دو رهبر مهمترین و بزرگترین انقلاب که پسوند”اسلامی” را هم به همراه دارد، چیست؟ برای پاسخ به این مسأله به سراغ آثار و مکتوبات امام و رهبری رفتیم و با چارچوب نظری برآمده از آثار حضرت امام به واکاوی اندیشه آنان پرداختیم. دین، عقلانیت، علم و اخلاق از دیدگاه امام و مقام معظم رهبری به عنوان ارکان چهار گانه تشکیل امت واحده و تمدن اسلامی هستند.
واژگان کلیدی:
ارکان امت واحده و تمدن اسلامی، امام خمینی، مقام معظم رهبری، دین، عقلانیت، علم، اخلاق.
3. علم
آیات آغازین اولین سورهای که بر پیامبر اسلام نازل شد، علم و ایمان به غیب را به عنوان دو امر مهم تمدنساز اعلام فرمود. بدون شك علم پايه تمدّن است؛ اما شرط كافى براى مدنيّت نيست. نتيجه علمِ منهاى ايمان به غيب، چیزی میشود که امروز در دنیای غرب شاهد آن هستیم، که نه حقّى براى انسان، نه حقّى براى ملتها، نه حقّى براى حقيقت و نه ارزشى براى صداقت قائل است.بنابراین جهان اسلام بايد علم به علاوه ایمان به غیب را جدى بگیرد و دنبال کند و بداند که علم همراه با ایمان به غیب، اقتدار آور است و یکی از پایههای تشکیل دهنده امت واحده اسلامی است.در ادامه نگاه سیستماتیک امام خمینی و مقام معظم رهبری به علم به مثابه کلید اقتدار و آقایی مسلمین بر جهان و یکی از ابعاد تشکیل دهنده امت واحد اسلامی میآید.
3.1. نگاه منظومهای به علم
نگاه امام خمینی به علوم، مثل نگاه ایشان به اسلام کاملاً جامع و منظومهای و متکی به مبانی انسانشناسی ایشان است. امام خمینی بر اساس حدیثی از پیامبر گرامی اسلام، علوم را به سه دسته و منطبق بر سه لایه وجودی انسان تقسیم میکنند. رسول خداصلى اللَّه عليه وآله فرمودهاند: «انَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آيةٌ مُحْكَمَةٌ؛ وَ فَريضَةٌ عادِلةٌ؛ و سُنَّةٌ قائِمَةٌ؛ همانا دانش سه گونه است: آيتى محكم؛ فريضهاى عادله؛ سنتى استوار» (شیخ کلینی، 1387: 37). این حدیث، همراه توضیح امام خمینی باید مبنای طرح نقشه علمی جهان اسلام قرار بگیرد، در آن صورت تمدنساز و اقتدارآور است. امام خمینی این حدیث را شرح کردهاند. ایشان با توجه به سه لایه وجودی انسان که پیش از این مطرح شد، آیه محکمه را علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه، فریضه عادله را مربوط به علم اخلاق و سنت قائمه را مربوط به علوم تعبدیه و آداب شرعیه میدانند.
ایشان درباره علومی که مربوط به لایه اول وجود آدمی هستنند مینویسند: «اما علومى كه تقويت و تربيت عالم و روحانيت و عقل مجرد را كند؛
[1] علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال،
[2] علم به عوالم غيبيه تجرديه، از قبيل ملائكه و اصناف آن و …
[3] و علم به انبيا و اوليا و مقامات و مدارج آنها،
[4] و علم به كتب منزله و كيفيت نزول وحى و تنزل ملائكه و روح،
[5] و علم به نشئه آخرت و كيفيت رجوع موجودات به عالم غيب و …
… و متكفل اين علم پس از انبيا و اوليا، عليهم السلام، فلاسفه و اعاظم از حكما و اصحاب معرفت و عرفان هستند.»
راجع به لایه دوم، که قلب بود مینویسند:
«علومى كه راجع به تربيت قلب و ارتياض آن و اعمال قلبيه است؛
[1] علم به منجيات و مهلكات خلقيه است، يعنى، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شكر و حيا و …
[2] و علم به كيفيت تحصيل آنها و اسباب حصول آنها و مبادى و شرايط آنها،
[3] و علم به قبايح اخلاق، از قبيل حسد و كبر و ريا و حقد و غشّ و حبّ رياست و …
[4] و علم به مبادى وجود آنها و علم به كيفيت تنزه از آنها.
و متكفل اين نيز پس از انبيا و اوصيا عليهم السلام، علماى اخلاق و اصحاب رياضات و معارفاند.»
و راجع به بعد ظاهری وجود انسان تصریح میفرمایند:
«و علومى كه راجع به تربيت ظاهر و ارتياض آن است؛
[1] علم فقه و مبادى آن،
[2] و علم آداب معاشرت و تدبير منزل و سياست مدن،
كه متكفل آن علماى ظاهر و فقها و محدثين هستند پس از انبيا و اوصيا، عليهم السلام» (1387: 387).
بنابراین طبقهبندی و جایگاه علوم از منظر امام خمینی روشن شد. امام بر همین اساس، دیدگاه کسانی که به برجسته کردن یکی از این علوم و نفی دو علم دیگر میپردازند را رد میکند و آنها را جزء کسانی میداند که دارای عقاید غلط هستند و از نشآت انسانی محجوب میباشند و در علوم انبیاء و اولیاء درست تدبر نکردهاند (همان: 388). بنابراین از منظر امام فلسفه با عرفان و عرفان با فقه هیچ تباینی ندارند و همدیگر را نفی و طرد نمیکنند، بلکه هر کدام لازم هستند و مهندسی بعدی از ابعاد وجود انسان و جامعه انسانی را عهدهدار هستند.
3.2.ملاک علم الهی و غیر الهی
سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که تکلیف علومی مثل طب، تشریح، نجوم، هیئت تاریخ و … چه میشود؟ به تعبیر جامع و کلی امام چه علمی را الهی و چه علمی را غیر الهی میداند؟ پاسخ امام به این پرسش صریح و روشن است؛ اگر انسان این علوم و امثال آنها را، با نظر آیت و علامت ببیند، این علوم ذیل یکی از سه علوم پیش گفته قرار میگیرند. اگر هم علم توحید و اخلاق و شرع، آیت الهی و وسیله حقجویی و حقطلبی و خداخواهی قرار نگیرند، حجاب و بلکه حجاب اکبر میشود و لذا علم آن عالم، علم الهی نیست، بلکه نفسانی و دنیایی و طبیعی است (همان: 396).
نکته راهبردی که در اینجا از فرمایشات امام خمینی میتوان استخراج کرد این است که تمام علوم یعنی علم توحید و اخلاق و فقه، مقدمه حصول حقیقت توحید در لوح قلب هستند و تمام علوم با نیت الهی، الهی محسوب میشوند (1377ب: 9). لذا امام خمینی معتقد است اسلام و هيچ مذهب توحيدى با مظاهر تمدن، اختراعات و ابتكارات و صنعتهاى پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، مخالفت نكرده و نخواهد كرد، بلكه علم و صنعت مورد تأكيد اسلام و قرآن مجيد است (21: 406). در فرمایشات مقام معظم رهبری که در ادامه خواهد آمد در این مورد بیشتر بحث خواهد شد.
3.3.از علم تا عمل
امام خمینی بر خلاف برخی از متفکران مسلمان که معتقدند یک قسم از علوم یعنی فلسفه مطلوب بالذات است (ابن سینا، 1404 ق: 12؛ طباطبایی، بیتا: 6) را رد میکند و نکته بالا را به شکلی دیگر اینگونه مطرح میکنند که جمیع علوم معتبره را سمت مقدمیت است، منتهی هر یک برای چیزی و به طوری مقدمه است. پس علم توحيد و توحيد علمى مقدمه است براى حصول توحيد قلبى، كه توحيد عملى است، و با تعمّل و تذكّر و ارتياض قلبى حاصل شود (1377ب: 9). بنابراین به زعم امام خمینی علمِ تنها اثر ندارد؛ بلكه گاهى مضراست. عمل بدون علم بىنتيجه است. علم وعمل دو بالى است كه انسان را به مقام انسانيت مىرساند. علم به همه شئون و عمل؛ عمل نفسانى، عمل جسمانى وعمل عقلانى، انسان را به مراتب انسانيت مىرساند (8: 268).
3.4.از علم تا ایمان
در آثار امام مطالب فراوانی وجود دارد که ایشان تأکید میکنند علم غیر از ایمان است و تصریح میفرمایند: «ممكن است انسان، برهان داشته باشد ولى در مرتبه كفر و شرك باقى بماند» (1381؛ 3: 354). ایشان، ابلیس را مثال میزند که به توحید و معاد و نبوت علم داشت، اما چون ایمان قلبی نداشت، کافر است (همان).
3.5.راهبرد تولید علم
آنچه که در اینجا با عنوان راهبرد تولید علم بر آن تأکید میکنیم، رهنموهای مقام معظم رهبری است که بر اساس چارچوب منظم، منطقی، انسانشناسانه و جهانشناسانه امام خمینی ارائه شده است. مجموعه این فرمایشات، یک راهبرد و نقشه راه جامع و کامل را در سه سطح ملی، جهان اسلام و جهان ترسیم میکند و یکی از پایههای امت واحده اسلامی را تشکیل میدهد.
امام خامنه ای اعتقاد دارند که فردای بدون علم تاریک است و چراغ راه تحقق تمدن اسلامی مجاهده علمی است. علم از دیدگاه ایشان سلطه آور است و جامعه صاحب علم را قدرتمند میسازد و کسانی که دنیای معاصر را از حیث علمی و عملی در چنبره خود دارند، دلیل اصلی آن این است که علم را به زیر آورندهاند. از این رهگذر است که تأکید فراوان میکنند که باید علم را فراگرفت و بلکه بایسته است تولید کننده و صادر کننده آن شد و به مصرف آن نباید بسنده و دل خوش کرد. روششناسی تولید علم از نظر ایشان، اجتهاد به معنای مصطلح یعنی استنباط از منابع دینی و رجوع به عقلی است که پشتوانه آن وحی است؛ در این صورت است که تولید علم میتواند در مسیر رشد و اعتلای تمدن اسلامی باشد. اما در این میان دشمن از هیچ تلاشی برای عدم تحقق این اصل فرو گذار نمیکند و لذا باید ترفندهای دشمن را شناخت. نکته بسیار مهم در مباحث ایشان در باب علم، شکستن مرزهای دانش به وسیله مسلمانان است؛ تأکید ایشان بر این است که تحجر و جزمگرایی در باب یافتههای علمی گذشتگان یا متفکران غربی آفت اصلی تحقق رشد علمی است و آزاد اندیشی راه برون رفت از این آفت. خودآگاهی جمعی نسبت به فرهنگ واردتی غربی یا همان تهاجم فرهنگی تمدن غرب که میخواهد چارچوب فکری خود را به ملتهای دیگر تحمیل کند و از راه ترجمه به خورد عالمان و نخبگان ملتها بدهد نیز راهی دیگر برای برون رفت از این مشکل است. ایشان اعتقاد راسخ دارند، زمانی كه علم با هدايت ايمان، عواطف صحيح و معرفت روشنبينانه و آگاهانه همراه شود، معجزههاى بزرگى مىكند (برداشتی از بیانات مقام معظم رهبری: 09/ 12/ 1379).
4. اخلاق
4.1. مفهوم
اخلاق چیست و وجود و عدم آن در جامعه چه نقش دارد؟ چه ارتباطی با عقلانیت و دیانت و علم دارد؟ مقام معظم رهبری میفرمایند: «اخلاق آن هواى لطيفى است كه در جامعهى بشرى اگر وجود داشت، انسانها مىتوانند با تنفس او زندگى سالمى داشته باشند» (بیانات: 29/ 04/ 1388) در این عبارت، اخلاق که مهندسی و مدیریت لایه دوم وجود آدمی را بر عهده دارد، عبارت است از هوای لطیف، یعنی انسانها به همان مقدار به اخلاق نیاز دارند که به هوا نه به آب و نه به غذا. انسان ممکن است بدون آب و غذا چند روزی دوام بیاورد اما بدون هوا چند دقیقه هم نمیتواند سر کند. بنابراین اخلاق در زندگی آدمی و به عنوان یکی از پایههای تشکیل دهنده امت واحده اسلامی نه فقط نقشی کلیدی و مهم که نقشی حیاتی دارد. این تعریف، تعریفی جدید و ابتکاری و همه فهم از اخلاق است که توسط رهبر حکیم انقلاب مطرح شده و از روحی لطیف چنین تعبیر لطیفی بر میآید.
اگر هوا نباشد چه اتفاقی میافتد؟ همان اتفاق در نبود اخلاق رخ میدهد؛ «اخلاق كه نبود، بىاخلاقى وقتى حاكم شد، حرصها، هواى نفسها، جهالتها، دنياطلبىها، بغضهاى شخصى،حسادتها، بخلها، سوءظن به يكديگر وارد شد- وقتى اين رذائل اخلاقى به ميان آمد- زندگى سخت خواهد شد؛ فضا تنگ خواهد شد؛ قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد» (همان).
4.2. اهمیت تهذیب نفس
بحث اخلاق، در چارچوب انسانشناسی امام خمینی و در ادامه بحث علم قابل پیگیری و طرح است. امام خمینی میفرمایند: «انسان يك موجودى است كه با تعليم و تربيت رشد مىكند. يك رشد نباتى و حيوانى انسان دارد كه با نباتات و با حيوانات شريك است، همه با هم. اين قافله حركت دارند مىكنند، انسان هم يكى از آنهاست. و انسان از ساير حيوانات، اگر آن تربيت و تعليم نباشد، بدتر است. تعليم بايد پهلويش تربيت باشد، اين دو تا بايد با هم باشند؛ تعليم و تربيت» (8: 514). از این فرمایش امام خمینی چنین میتوان نتیجه گرفت که اگر انسان به تهذیب نفس و تربیت خویش اهتمام نورزد، حیوانی بیش نیست و هنوز وارد مقام انسانیت نشده است و نمیتوان او را انسان نامید. چنین موجودی اگر دانشمند و متخصص هم باشد اما مهذب نباشد هم همین حکم شامل حال اوست. امام خمینی تصریح میفرمایند، تمام بحرانها و ویرانیهایی كه در دنيا به وجود آمده است، به این دلیل است که همراه علم، تهذيب نفس حضور نداشته است (19: 325).
4.3. تهذیب و تعلیم؛ دو بال پرواز
امام خمینی معتقدند نادانى، فقدان يك امر بزرگ است، اما ديگر نابودی در آن نيست. در حالی که اگر دانش بدون بينش اخلاقى و بينش نفسانى و الهى باشد، بشر را به هلاكت مىرساند. امام خمینی علت پافشارى انبیا در تهذیب نفس را هم این میدانند که فايده تهذیب نفس از علم بيشتر است. البته امام خمینی مقام علم را پایین نمیآورند بلکه مقام تهذیب نفس را بالا میبرند و به همین دلیل ادامه میدهند: «علم هم يك چيزى است كه مورد نظر همه بوده و هست، لكن اينها بايد با هم باشند. اينها يك دو بالى هستند كه اگر يك ملتى بخواهد پرواز كند طرف سعادت، با دو تاى اينها بايد پرواز كند، يكىاش كه ناقص باشد نمىشود» (16: 501). بنابراین اگر بخواهيد خدمت بكنيد به اسلام، خدمت بكنيد به كشور خودتان، استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد، وابسته به هيچ جا نباشيد، بايد هم رشته علم را تقويت كنيد وهم تهذيب اخلاق را و هم عمل را (19: 325).
4.4.رابطه طولی عقل، اخلاق و علم
امام خامنه ای با استناد به ادامه روایتی که در بحث عقلانیت به آن پرداختیم، معتقدند ابتدا عقل، و پس از عقل، حلم و سپس، از حلم، علم به وجود میآید. پیامبر گرامی اسلام در ادامه حدیث میفرمایند: «فتشعب من العقل الحلم و من الحلم العلم»[1] ایشان به این نکته تأکید دارند که «ترتيب اين مسائل را انسان توجه كند؛ عقل، اول حلم را به وجود مىآورد؛ حالت بردبارى را، حالت تحمل را. اين حالت بردبارى وقتى بود، زمينه براى آموختن دانش، افزودن بر معلومات خود- شخص و جامعه- فراهم خواهد آمد؛ يعنى علم در مرتبه بعد از حلم است. حلم، اخلاق است» (بیانات: 29/ 04/ 1388). ایشان آيه معروف قرآن کریم؛ «يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة» را هم بر همین اساس، تبیین میفرمایند و تصریح میکنند به همین دلیل یعنی تقدم اخلاق بر علم، در آیه شریفه تزكيه، جلوتر از تعلیم ذکر شده است. (همان).
پس اول عقل، دوم اخلاق و سوم علم به وجود میآیند. سؤال دوم که باید راجع به آن تأمل کرد این است که آیا عقل نسبت به اخلاق، و اخلاق نسبت به علم، فقط سمت مقدمیت دارند؟ یا سمت علیت هم دارند؟ چه نوع علیتی؟ تامه؟ ناقصه؟ یا معدّه؟ مقام معظم رهبری با این ادبیات بحث را مطرح نکردهاند، اما دقت در عبارت ایشان و درنگ در واژه «زمینه» این مطلب را به ذهن متبادر میسازد که از منظر ایشان عقل، چون زمینه را برای اخلاق آماده میکند علتی معد برای اخلاق محسوب میشود و همچنین اخلاق چون زمینه را برای تحصیل علم هموار میسازد علت معد علم به شمار میرود.
نکته دیگر که در ادامه حدیث آمده تصریح دارد که «من العلم الرشد و من الرشد العفاف و من العفاف الصيانة و من الصيانة الحياء» این تعبیر نشان میدهد که علم خود زمینه پدید آمدن اخلاق میشود. شاید بتوان گفت در ابتدا این رابطه مقدمیت و علت معده و سپس رابطه تأثیر و تأثر متقابل در این سه عنصر وجود دارد، همانطور که در بحث ارتباط سه لایه وجودی انسان امام خمینی استفاده از واژه شدت ارتباط را به خاطر فقدان واژه مناسب و تنگی قافیه ذکر کردند.
بنابراین شاید بتوان گفت در این زمینه امام خامنه ای نظریه حضرت امام را با تبیین رابطه زمینهای و پیدایشی این سه امر، تکمیل کردهاند. به هر حال امروز ما نهايت نياز را به اخلاق داريم.
نتیجه
اگر بخواهیم مطالب امام خمینی و مقام معظم رهبری را که به صورت راهبردی برای رسیدن به امت واحده اسلامی جهان اسلام مطرح کردهاند، ترسیم کنیم، چنین طرحی خواهد داشت؛
• مبدأ همه کمالات »»» معرفت الله و ترک هوای نفس
• مبدأ همه نقصها »»» خودخواهی و حب نفس
• راه اصلاح »»» اقبال به حق و ترک هوای نفس
ارکان و پایههای این راهبرد را دین، عقلانیت،اخلاق و سپس علم تشکیل میدهد و هر چه مسلمین به این شاخصهها نزدیکتر باشند جامعهای قدرتمندتر و امت واحدهای منسجمتر و مستحکمتر خواهند داشت. در این الگو، ریشه، منشأ و علت و سرآغاز و مبدأ همه خوبیها و کمالات گریز از خود به خدا و ترجیح خواستههای خدا بر خواستههای خود است که لازمهاش دینداری و عقلانیت و علم است تا در تشخیص خواسته خداوند که همان تکلیف و وظیفه ماست، اشتباه نکنیم. ریشه، منشأ و علت و سرآغاز و مبدأ همه بدیها و کاستیها هم ترجیح خواسته خود بر خواسته خداست و این درد بزرگ بشر است، که علت آن نداشتن دین، یا دینداری ناقص و یا ضعف اخلاق و عقلانیت و علم است. کسی که به گوهر تهذیب نفس آراسته نشده چطور میتواند خود را فدای خدا کند؟ راه اصلاح و داروی درمان، گریز از خواستههای شهوانی و شیطانی و نفسانی و گرایش به خداست که تحت عناوین دین، عقل، اخلاق و علم به عنوان پایههای تشکیل امت واحده اسلامی راجع به آن بحث شد.
بنابراین اگر امت واحده اسلامی را پیکر یک انسان در نظر بگیریم، سه لایه خواهد داشت؛ لایه عقلی، لایه قلبی و لایه ظاهری. عقلانیت مهندسی بعد عقلی، اخلاق مهندسی بعد قلب و علم به ویژه علم فقه مهندسی بعد ظاهری او را بر عهده دارد؛ دین هم در واقع به تمام این سه لایه اطلاق میشود و چیزی جدا از آنها نیست.
منابع وپی نوشت:
[1] . متن حدیث از این قرار است: فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «إن العقل عقال من الجهل و النفس مثل أخبث الدواب فإن لم تعقل حارت فالعقل عقال من الجهل و إن الله خلق العقل فقال له أقبل فأقبل و قال له أدبر فأدبر فقال الله تبارك و تعالى و عزتي و جلالي ما خلقت خلقا أعظم منك و لا أطوع منك بك أبدأ و بك أعيد لك الثواب و عليك العقاب فتشعب من العقل الحلم و من الحلم العلم و من العلم الرشد و من الرشد العفاف و من العفاف الصيانة و من الصيانة الحياء و من الحياء الرزانة و … .» ر.ک: حسن بن شعبه حرانى، تحف العقول، يك جلدی، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1404 هجرى قمرى، ص 15.
منابع
قرآن کریم.
1. امام خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیاگذار جمهوری اسلامی ایران، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم،1385.
2. ــــــــــــــ . شرح چهل حدیث، تهران،: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،۱۳۷۷.
3. ــــــــــــــ . شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، 1377ب.
4. نرم افزار مجموعه آثار امام خمینی، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی تا.
5. نرم افزار حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، قم، تهیه شده در مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى و دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدظله العالى)، بی تا.
6. عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1381.
7. شيخ كلينى، الكافي، ناشر: مؤسسة دارالحديث العلمية الثقافية، قم 1387.
8. شيخ الرئيس ابن سينا، الشفاء، بخش منطق، ج 1، قم: مكتبةآيةالله المرعشى، 1404 هـ .ق.
10. سید محمد حسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم: مأسسه النشر الاسلامی، بی تا.
11. حسن بن شعبه حرانى، تحف العقول،انتشارات جامعه مدرسين قم، 1404 هـ .ق.
12. مسعود معینی پور،مؤلفهها و شاخصهای توسعة سیاسی از دیدگاه امام خمینی، فصلنامه علمی ـ پژوهشی متین، پاییز 1389، شماره 49.
13. عبدالله جوادی آملی،دین شناسی،قم،مرکز نشر اسراء،1380.
14. عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی،تهران ،نشر صراط،چ ششم،1372.
15. سروش، عبدالکريم، مدارا و مديريت، تهران، موسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، 1376.
16. علی اکبر رشاد، دین و دموکراسی،مجله قبسات، ش20-21، تابستان و پاییز 1380.
17. احمد واعظی، حکومت دینی، تأملی بر اندیشه سیاسی اسلام، قم، مرصاد، 1378.