قال اللّه تبارك وتعالى:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ»[1]. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و همراه با صادقان باشيد.
خلاصه و نتيجهى باورهاى اهل سنت در توصيف پروردگار متعال اين است كه آنان در مورد خداوند متعال قائل به تشبيه شدند به اين معنى كه براى خداوند، چهره، دست، پا و ساير اعضا قرار دادند؛ اگر چه بعضى از علماى اهل سنت همانند بن باز، خواستند از تشبيه خداوند فاصله بگيرند، اما عملاً نتوانستند آن را انكار كنند[2].
تاويل ناپذيرى در روايات جعلى
ممكن است كسى در مقام دفاع از مطالب و روايات جعلى اهل سنت بگويد: همان گونه كه بسيارى از آيات متشابه قرآن، نياز به تأويل داشته و معناى ظاهرى آن تغيير مىكند، گفتار و روايات اهل سنت نيز داراى تأويل بوده و از آن، معناى ديگرى فهميده مىشود. مثلاً اگر در روايات بيان مىشود:«خداوند صورت يا چشم دارد» منظور از صورت پروردگار، ذات مقدساش و منظور از چشم خداوند، بصيرت و بينايى اوست. در مقام پاسخ به اين شبهه، مىتوان به دو دليل هر نوع تأويل و توجيهى را مردود دانست:
دليل اول: علما و صاحبنظران اهل سنت، صريحاً با اين تاويلات مخالفت مىكنند و بر اين باوراند كه اين روايات هرگز قابل تاويل و توجيه نيستند. در جلسات گذشته، بيان شد روشنفكران و متفكران اهل سنت، همچون شيخ محمد عبده و رشيد رضا[3]؛ معتقداند اگر چه تجسيم و تشبيه پرودگار متعال، غير قابل قبول است؛ اما به دليل صراحت روايات، ناچاريم بپذيريم كه خداوند جسمانى است و نياز به مكان دارد[4]!
دليل دوم: حضرات معصومين عليهمالسلام هنگام مواجهه با اين روايات و نظريههاى ننگين در توصيف پروردگار، اين باورها را به شدت مورد نقد قرار داده و اين روايات را تكذيب مىنمودند؛ اما در صدد تاويل يا توجيه اين روايات نبودند.
اكنون به بعضى از موضعگيرىهاى حضرات معصومين عليهمالسلام در قبال عقايد سست این جماعت اشاره مىكنيم:
1. در مبحث گذشته، بخشى از مباحثهى ابوقرّه با حضرت امام رضا عليهالسلام را بيان نموديم[5]. در ادامهى اين روايت به نقل صفوان بن محرز[6]، چنين آمده است: «فقال أبوقرّة: فأين اللّه؟ فقال أبوالحسن عليهالسلام: الأين مكان، وهذه مسألة شاهد عن غائب، واللّه تعالى ليس بغائب، ولايقدمه قادم، وهو بكلّ مكان موجود، مدبّرٌ صانع حافظٌ ممسك السماوات والأرض. فقال أبوقرّة: أليس هو فوق السماء دون ماسواها؟ فقال أبوالحسن عليهالسلام:«وَهُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الأَرْضِ»[7] و«وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاء إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ»[8] و«هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاء»[9]«وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ»[10] وهو الّذي«اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ»[11] وهو الّذي«اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ»[12] وهو الّذي«اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ»[13]، قد كان ولاخلقٌ، وهو كما كان إذ لا خلق، لم ينتقل مع المنتقلين. فقال أبوقرّة: فما بالكم إذا دعوتم رفعتم أيديكم إلى السماء؟ فقال أبوالحسن عليهالسلام: إنّ اللّه استعبد خلقه بضروب من العبادة، واللّه مفازع، يفزعون إليه ويستعبد، فاستعبد عباده بالقول والعلم والعمل والتوجيه ونحو ذلك، استعبدهم بتوجيه الصلاة إلى الكعبة، ووجّه إليها الحجّ والعمرة، واستعبد خلقه عند الدّعاء والطّلب والتّضرّع ببسط الأيدي ورفعها إلى السّماء لحال الاستكانة وعلامة العبوديّة والتذلّل له. ابوقره گفت: خداوند كجاست؟ حضرت امام رضا عليهالسلام فرمودند: سوال از كجايى، سوال از مكان است و اين را كسى سؤال مىكند كه مخاطب خود را مشاهده نمىكند و او را غايب پندارد؛ در حالى كه خداوند غايب نيست و كسى پيش او نمىرود و او در هر مكانى وجود دارد. او مدبّر، صانع، حافظ و نگهدار آسمانها و زمين مىباشد. سپس ابوقره گفت: مگر خدا بالاى آسمانها و نه در جاى ديگر، نيست؟ حضرت امام رضا عليهالسلام فرمودند:«اوست خداوند در آسمانها و زمين»،«او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود» و«او كسى است كه شما را در رَحِم (مادران)، آن چنان كه مىخواهد تصوير مىكند»، «و هر جا باشيد او با شماست» و او كسى است كه«به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه به صورت دود بود» و او كسى است كه «به (آفرينش) آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود» و او كسى است كه «به تدبير جهان هستى پرداخت». وقتى مخلوقى وجود نداشت او بود، همان طور كه هست. آن زمانى كه هيچ آفريدهاى وجود نداشت، او بود و مانند جابجا شوندگان تغيير مكان نداد. سپس ابوقرّه گفت: پس چرا شما وقتى دعا مىكنيد، دستهاى خود را به سوى آسمان بلند مىكنيد؟ حضرت عليهالسلام فرمودند: خداوند از بندگان به شكلهاى مختلف عبادت، خواسته او را عبادت كنند و پناهگاهى چند قرار داده كه تا آنها به آن جاها پناه برند و پرستش گاههايى قرار داده و از آنها عبادت لفظى و علمى و توجه خواسته است. دستور داده در هنگام نماز به جانب كعبه رو كنند و حج و عمره را در آنجا به جا آرند و امر كرده هنگام دعا و درخواست و زارى، دستها را به سوى آسمان بلند كنند، كه اين خود نشانه و علامت بندگى و اظهار خوارى در نزد اوست. فقال أبوقرّة: فمن أقرب إلى اللّه الملائكة أو أهل الأرض؟ قال أبوالحسن عليهالسلام: إن كنت تقول بالشبر والذراع فإنّ الأشياء كلّها باب واحد، هي فعله، لايشتغل ببعضها عن بعض، يدبّر أعلى الخلق من حيث يدبّر أسفله، ويدبّر أوّله من حيث يدبّر آخره، من غير عناء ولاكلفة ولامؤونة ولامشاورة ولانصب، وإنّ كنت تقول: من أقرب إليه في الوسيلة؟ فأطوعهم له، وأنتم تروون أن أقرب مايكون العبد إلى اللّه وهو ساجد… فقال أبوقرّة: أتقرّ أنّ اللّه تعالى محمول؟ فقال أبوالحسن عليهالسلام: كلّ محمول مفعول ومضاف إلى غيره محتاج، فالمحمول اسم نقص في اللّفظ، والحامل فاعل، وهو في اللّفظ ممدوح، وكذلك قول القائل: فوق وتحت وأعلى وأسفل، وقد قال اللّه تعالى:«وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»[14] ولم يقل في شيء من كتبه أنّه محمول، بل هو الحامل في البرّ والبحر، والممسك للسّماوات والأرض، والمحمول ماسوى اللّه، ولم نسمع أحداً آمن باللّه وعظّمه قطّ قال في دعائه: يا محمول. ابوقره گفت: پس چه كسى به خدا نزديكتر است، ملائكه يا مردم؟ حضرت عليهالسلام فرمودند: اگر منظور از نزديكى، به اندازه طول يك وجب يا نيمى از دست است، (بايد گفته شود) تمام اشيا از اين جهت يكسانند و آفريدهى او هستند، توجه او به برخى از آنها موجب نمىشود از بعضى ديگر غافل باشد. بالاترين موجود را تحت اختيار خود دارد، همانطورى كه پايينترين آنها را تدبير مىكند، اولين را نيز مانند آخرينِ آنها تدبير و مديريت مىكند؛ بدون رنج و ناراحتى و كمك و مشورت و زحمت. اما اگر منظورت اين است كه كدام آفريده از نظر مقام به او نزديكتر است، (بايد گفته شود) هر كدام كه بيشتر مطيع خدا باشد (او نزد خداوند داراى مقام بيشترى است). خودتان روايت مىكنيد: بهترين زمانى كه بنده به خداى خود نزديك مىشود، همان زمانى است كه در حال سجده است. در ادامه ابوقره گفت: آيا اقرار مىكنيد كه خدا روى چيزى قرار گرفته و محمول است؟ حضرت امام رضا عليهالسلام فرمودند: هر چه محمول باشد و بر روى چيزى قرار داشته باشد، مخلوق است و به ديگرى نيازمند است. محمول خود اسمى است كه در لفظ بىارزش است. حامل، فاعل است و در لفظ پسنديده است. چنين اسمى سخن آن كس است كه مىگويد: بالا و پايين و بالاتر و پايينتر (مسلم است بالا بهتر از پايين است). خداوند در قرآن مىفرمايد:«و براى خدا، نامهاى نيك است، خدا را با آن (نامها) بخوانيد!» در هيچ يك از كتابهاى آسمانى نفرموده: خدا محمول است؛ بلكه او حامل در بيابان و دريا و نگهدار آسمانها و زمين است، غير خدا همه محمول هستند. از كسى نشنيدهايم كه ايمان به خدا و عظمتاش داشته باشد و در دعا بگويد: «يا محمول». قال أبو قرّة: أفتكذّب بالرواية: إنّ اللّه إذا غضب إنّما يعرف غضبه، إنّ الملائكة الّذين يحملون على العرش، يجدون ثقله على كواهلهم فيخرّون سجّداً، فإذا ذهب الغضب، خفّ فرجعوا إلى مواقفهم؟ فقال عليهالسلام: أخبرني عن اللّه تبارك وتعالى منذ لعن إبليس إلى يومك هذا وإلى يوم القيامة، غضبان هو على إبليس وأوليائه أو راض عنهم؟ فقال: نعم، هو غضبان عليه، قال عليهالسلام: فمتى رضي فخفّف وهو في صفتك، لم يزل غضبان عليه وعلى أتباعه؟! ثمّ قال عليهالسلام: ويحك! كيف تجترئ أن تصف ربّك بالتغيّر من حال إلى حال، وأنّه يجري عليه مايجري على المخلوقين؟ سبحانه، لم يزل مع الزائلين، ولم يتغيّر مع المتغيّرين. قال صفوان: فتحيّر أبوقرّة ولم يحر جواباً حتّى قام وخرج»[15]. ابوقره گفت: پس آيا اين روايت را تكذيب مىكنيد كه «خداوند وقتى خشمگين شود، ملائكهاى كه حامل عرش هستند، سنگينى او را بر روى دوش خود احساس مىكنند و به سجده مىافتند. وقتى خشم خدا برطرف شد، به جاى خود بازمىگردند». حضرت عليهالسلام فرمودند: بگو ببينم؛ خداوند از وقتى شيطان را لعنت كرد تا امروز و تا روز قيامت آيا بر او و پيرواناش خشمناك است يا از آنها راضى است؟ (ابوقره) گفت: خشمناك است. حضرت عليهالسلام فرمودند: پس چه زمانى راضى شده كه سبك شود با اينكه تو خود مىگويى پيوسته بر شيطان و پيرواناش خشم و غضب دارد. سپس حضرت عليهالسلام فرمودند: واى بر تو! چگونه جرات مىكنى كه خداى خود را توصيف كنى به اين كه از حالى به حال ديگر تغييرپذير باشد و بر او حالى عارض شود كه بر مخلوق عارض مىگردد. منزه است ذات پاكاش. او همراه با نابود شوندگان، نابود نمىشود و مانند تغيير پذيران تغييرپذير نيست. صفوان (رواى حديث) گفت: (در اين هنگام) ابوقره فرو ماند و سرگردان شد و نتوانست سخن ديگرى بگويد؛ از جاى خود حركت كرد و خارج شد. اين تفكراتى كه ابوقره در زمان حضرت امام رضا عليهالسلام بيان كرد، نظريههاى نوينى نبوده است؛ زيرا همانطور كه اشاره شد، ريشهى انحراف علماى اهل سنت در توصيف پروردگار به زمان عمر بن خطاب باز مىگردد[16]. وى اولين فردى بود كه درهاى اين تفكرات را بر روى پيرواناش گشود و امروزه نيز اين بدعتهاى ننگين او ادامه دارد.
2. اباصلت[17] نقل مىكند: «قلت لعليّ بن موسى الرضا عليهالسلام: يابن رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! ماتقول في الحديث الّذي يرويه أهل الحديث: إنّ المؤمنين يزورون ربّهم من منازلهم في الجنّة؟ فقال عليهالسلام: يا أبا الصلت! إنّ اللّه تبارك وتعالى فضّل نبيّه محمّداً صلى الله عليه و آله و سلم على جميع خلقه من النّبييّن والملائكة، وجعل طاعته طاعته، ومبايعته مبايعته، وزيارته في الدنيا والآخرة زيارته، فقال عزّوجلّ:«مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ»[18] وقال: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»[19] وقال النّبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: من زارني في حياتي أو بعد موتي فقد زار اللّه. ودرجة النّبيّ صلى الله عليه و آله و سلم في الجنّة أرفع الدرجات، فمن زاره إلى درجته في الجنّة من منزلته فقد زاراللّه تبارك وتعالى. از حضرت امام رضا عليهالسلام پرسيدم: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم! نظر شما دربارهى اين روايت كه اهل حديث (اهل سنت) نقل مىكنند: «اهل ايمان از منازل و مقامات خود در بهشت، خدا را زيارت مىكنند» چيست؟ حضرت عليهالسلام فرمودند: اى أبا صلت! خداوند تبارك و تعالى حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و سلم را بر تمام مخلوقين، حتّى فرشتگان و انبياى عظام، برترى داده است و بيعت كردن با او را به منزلهى بيعت با خود دانسته و زيارت و ديدار پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در دنيا و آخرت به منزلهى زيارت و ديدار خود شمرده است، دليل بر اين مدّعا اين است كه خداوند مىفرمايد: «كسى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است» و «كسانى كه با تو رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بيعت مىكنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مىنمايند، و دست خدا بالاى دست آنهاست» و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نيز فرمودند: «هر كس در زمان حيات من يا بعد از مرگم به ديدار و زيارت من بيايد، خداوند را زيارت نموده است» و درجه و مقام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در بهشت از تمام درجات بالاتر است، پس هر كس از درجه و مقام خود در بهشت، آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم را زيارت كند، خداوند تبارك و تعالى را زيارت كرده است.
قال: فقلت له: يابن رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! فما معنى الخبر الّذي رووه أنّ ثواب لا إله إلاّ اللّه، النظر إلى وجه اللّه؟ فقال عليهالسلام: يا أبا الصلت! من وصف اللّه بوجه كالوجوه فقد كفر، ولكن وجه اللّه أنبياؤه ورسله وحججه عليهمالسلام، هم الّذين بهم يتوجّه إلى اللّه عزّوجلّ، وإلى دينه ومعرفته، وقال اللّه عزّوجلّ:«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلاَلِ وَالاْءِكْرَامِ»[20] وقال عزّوجلّ«كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»[21] فالنظر إلى أنبياءاللّه ورسله وحججه عليهمالسلام في درجاتهم ثواب عظيم للمؤمنين يوم القيامة، وقد قال النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم: من أبغض أهل بيتي وعترتي لم يرني ولم أر يوم القيامة، وقال صلى الله عليه و آله و سلم: إنّ فيكم من لايراني بعد أن يفارقني. يا أباالصلت! إنّ اللّه تبارك وتعالى لايوصف بمكان ولايدرك بالأبصار والأوهام»[22]. (أبا صلت) گفت: عرض كردم اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم! معناى اين روايت چيست: ثواب گفتن«لا اله إلاّ اللّه» نظر كردن به صورت خداوند است؟ حضرت عليهالسلام فرمودند: اى أبا صلت! هر كس خدا را داراى صورت و چهرهاى همانند صورت و چهرهى مخلوقين بداند كافر است، و لكن چهرهى خدا، انبيا و پيامبران و حجتهاى او عليهمالسلام هستند. آنها كسانى مىباشند كه مردم، به واسطهى آنان به سوى خدا و دين و معرفت او روى مىآورند، خداوند مىفرمايد: «هر چه بر روى زمين است دست خوش فناست * و ذات پروردگار صاحب جلالت و اكرام توست كه باقى مىماند و همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مىشود» پس نگاه كردن به پيامبران الهى و حجتهاى خداوند عليهمالسلام در مقامات و درجاتشان، در روز قيامت براى اهل ايمان ثواب بزرگى است و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «هر كس اهل بيت و خاندان مرا دوست نداشته باشد، در قيامت نه او مرا مىبيند و نه من او را» و حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:«در ميان شما كسانى هستند كه بعد از اينكه از من جدا شدند، ديگر مرا نخواهند ديد» اى اباصلت! خداوند تبارك و تعالى جا و مكان ندارد و با چشم ديده نمىشود و با افكار و عقول نمىتوان به ذات او دست يافت.
3. ابراهيم بن ابى محمود خراسانى[23] مىگويد: «قال عليّ بن موسى الرضا عليهماالسلام في قول اللّه عزّوجلّ:«وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»[24]: يعنى وجوهٌ مشرقة، تنتظر ربّها»[25]. حضرت امام رضا عليهالسلام در ذيل گفتار پروردگار: «(در روز قيامت) صورتهايى شاداب و مسرور است * و به پروردگاراش مىنگرد» فرمودند: يعنى چهرههاى اهل نجات در روز قيامت با نهايت درخشندگى، منتظر ثواب و پاداشِ پروردگارشان هستند.
تفسيرى كه در اين روايت ذكر شد، به ذهن افراد عادى بشر نمىرسد؛ بلكه فقط حضرات معصومين عليهمالسلام مىتوانند به بطون آيات قرآن دسترسى پيدا كنند. حضرت امام محمّد باقر عليهالسلام مىفرمايند: «إنّما يعرفُ القرآن مَن خوطب به»[26]. تنها، كسى كه مخاطب قرآن است و خداوند متعال او را خطاب قرار داده است، قرآن را درك مىكند.
4. حضرت امام رضا عليهالسلام مىفرمايند: «قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم: قال اللّه جلّ جلاله: ما آمن بي مَنْ فسّر برأيه كلامي، وماعرفني مَنْ شبّهني بخلقي، و ما على ديني مَنِ استعمل القياس في ديني»[27]. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند: خداوند متعال در حديث قدسى به من فرمود: كسى كه كلام مرا با نظر خود تفسير نمايد، به من ايمان نياورده است و كسى كه مرا به مخلوقاتم تشبيه كند، مرا نشناخته است و كسى كه در دين من قياس[28] را به كار ببرد، داخل دين من نيست.
5. حضرت امام رضا عليهالسلام مىفرمايند: «مَن ردّ متشابه القرآن إلى محكمه«هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»[29] ثمّ قال عليهالسلام: إنّ في أخبارنا متشابهاً كمتشابه القرآنِ، ومحكماً كمحكمِ القرآنِ، فردّوا متشابهها إلى محكمها، ولاتتّبعوا متشابِهها دون محكمِها فتضلّوا»[30]. هر كس كه متشابهات قرآن را به سوى محكم آن رد نمايد «به راهى راست هدايت شده است» سپس حضرت عليهالسلام فرمودند: در روايات و احاديث ما همانند قرآن، متشابه وجود دارد و نيز همچون قرآن، محكمات وجود دارد. پس متشابهات احاديث را به محكمات آن رد نماييد و تابع متشابهات بدون محكماتاش نشويد كه اگر چنين كنيد، گمراه و از رحمت الهى دور خواهيد شد.
6. حسين بن خالد[31] مىگويد: «قلتُ للرّضا عليهالسلام: يابن رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! إنّ قوماً يقولون: إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم قال: إنّ اللّه خلق آدم على صورته. فقال عليهالسلام: قاتلهم اللّه، لقد حذفوا أوّل الحديث. إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مرّ برجلين يتسابّان، فسمع أحدهما يقول لصاحبه: قبّح اللّه وجهك ووجه مَن يشبهك. فقال له: يا عبداللّه! لاتقل هذا لأخيك، فإنّ اللّه عزّوجلّ خلق آدم على صورته»[32]. به حضرت امام رضا عليهالسلام عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم! عدهاى از مردم از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايتى نقل مىكنند كه ايشان صلى الله عليه و آله و سلمفرمودند: خداوند آدم را به شكل خودش آفريد. امام عليهالسلام فرمودند: خدا ايشان را بكشد! ابتداى حديث را حذف كردهاند. (ماجرا از اين قرار است كه روزى) رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر دو مردى كه به هم دشنام مىدادند، عبور كردند. حضرت صلى الله عليه و آله و سلم شنيدند يكى به ديگرى مىگويد: خدا سيماى تو و هر كه شبيه توست را قبيح و زشت گرداند. با شنيدن اين دشنام، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمودند: اى بندهى خدا! اين دشنام را به برادرت نگو، زيرا كه خداوند عزّوجلّ حضرت آدم عليهالسلام را به شكل او آفريد.
اين روايت، سرچشمهى احاديث جعلى اهل سنت در تشبيه پروردگار به مخلوقاتاش مىباشد. با كمى تأمّل فهميده مىشود آنان از پايان كلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين حديث، سوء استفاده نموده و اوصاف ناروايى را به خداوند متعال نسبت دادند. افرادى همچون كعب الأحبار، اين احاديث را تحريف نمودند، سپس عمر بن خطاب و حاكمان بنى اميه و بنى عباس، اين روايات را ترويج و تكثير نمودند، به صورتى كه امروز مهمترين ركن اساسى اعتقادات بشريت، يعنى مسئلهى توحيد و معرفت الهى، ميان اهل سنت دچار تحريف و تحول شده است.
7. ابراهيم بن ابى محمود خراسانى نقل مىكند: «قلت للرّضا عليهالسلام؛ يابن رسول اللّه! ماتقول في الحديث الّذي يرويه الناس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم، أنّه قال: إنّ اللّه تبارك وتعالى ينزلُ كلَّ ليلةٍ إلى السَّماءِ الدّنيا. فقال عليهالسلام: لعن اللّه المحرِّفين للكلم عن مواضعه، واللّه! ماقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم كذلك، إنّما قال صلى الله عليه و آله و سلم: إنّ اللّه تبارك وتعالى يُنزل مَلَكاً إلى السَّماءِ الدّنيا كلّ ليلة في الثلث الأخير، وليلة الجمعة في أوّل الليل، فيأمره فينادي:«هل من سائل فاُعطيه؟ هل من تائب فأتوب عليه؟ هل من مستغفر فأغفر له؟ يا طالب الخير! أقبل، يا طالب الشرّ! أقصر،«فلايزال ينادي بهذا إلى أن يطلع الفجر، فإذا طلع الفجر عاد إلى محلّه من ملكوت السماء. حدّثني بذلك أبي، عن جدّي، عن آبائه عليهمالسلام، عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم[33]. به حضرت امام رضا عليهالسلام عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم! در مورد حديثى كه مردم (اهل سنت) آن را از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت مىكنند كه ايشان صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:«خداوند تبارك و تعالى در هر شب، به سوى آسمان دنيا فرود مىآيد» چه مىفرماييد؟ حضرت امام رضا صلى الله عليه و آله و سلمفرمودند: خدا لعنت كند آنها را كه سخن را از محلهاى مخصوص آن تحريف مىكنند و از جاى خود تغيير مىدهند. به خدا سوگند! رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اين چنين نفرمودند. بلكه فقط حضرت صلى الله عليه و آله و سلمفرمودند: همانا خداوند تبارك و تعالى در هر شب در ثلث آخر و در شب جمعه در اول شب، فرشتهاى را به سوى آسمان دنيا فرو مىفرستد و به او امر مىكند كه ندا كند: آيا سائلى هست كه به او عطا كنم؟ آيا توبه كنندهاى وجود دارد كه توبهى او را قبول كنم؟ آيا آمرزش خواهندهاى هست كه او را بيامرزم؟ اى جويندهى خوبى رو بياور، اى جويندهى بدى توقف كن پس پيوسته به اين طريق ندا مىكند تا فجر طلوع كند. هنگامى كه فجر طلوع كرد به محل خودش در ملكوت آسمان باز مىگردد. اين روايت را پدرم عليهالسلام نقل نمودند و ايشان عليهالسلام نيز از جدّشان و جدّشان نيز از پدرانشان عليهمالسلام و آنان نيز از جدّ بزرگوارشان، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل نمودند.
با توجه به احاديث مذكور، حضرات معصومين عليهمالسلام، روايات جعلى اهل سنت در توصيف پروردگار را تكذيب مىنمودند، و راويان اين احاديث را مورد عتاب و سرزنش قرار مىدادند؛ اما ايشان عليهمالسلام اين روايات را توجيه يا تاويل نمىنمودند و اين دليلى بر عدم امكان تاويل و توجيه روايات اهل سنت مىباشد.
نكتهى ديگر آنكه، در روايت آخر، حضرت امام رضا عليهالسلام، تحريف كنندگان كلام الهى را لعن مىكنند و روايت منسوب به جد بزرگوارشان، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را تصحيح مىكنند. حال سوال اين است كه علماى اهل سنت، چگونه با اين روايت و امثال آن برخورد مىكنند؟ آنان، حضرات معصومين عليهمالسلام را لااقل به عنوان راويان موثق قبول دارند و در منابعشان به مدح و ستايش ايشان عليهمالسلام، به ويژه حضرت امام صادق[34] و حضرت امام رضا عليهماالسلام[35]، مىپردازند و ايشان عليهمالسلام را سرشار از عزّت، فضيلت و دانش مىدانند؛ لذا لازم است از احاديث جعلى خود دست بردارند و نقل فرزندان پيامبر عليهمالسلام را بپذيرند.
اين گونه كه اهل سنت، پروردگار متعال را معرفى مىكنند، موجب شرمسارى و سرافكندگى دين مقدس اسلام، ميان يهوديان و مسيحيان مىشود. اهل سنت با اين تعابير، رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را زير سؤال مىبرند؛ زيرا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم براى ابطال عقايدى همچون معرفى عزير عليهالسلام به عنوان پسر خدا (عقيدهى يهوديان) و پرستش خدايان سه گانه؛ پدر، پسر و روح القدس؛ (عقيدهى مسيحيان) مبعوث شدهاند. حال اگر خداوند از سوى علماى اهل سنت اين چنين معرفى مىشود، چه
تفاوتى با آيينهاى يهودى، مسيحى، بودايى يا زرتشتى در مسئلهى توحيد و خداشناسى يافت مىشود؟
اميدواريم خداوند متعال توفيق درك معارف الهى را به همگان بدهد. و آنان را از اين راه خطا و اشتباهى كه قرنها پيمودهاند و مقدسات دين اسلام و قرآن را سست و موهون جلوه داده و اسلام را به عنوان دينى ستمگر، جنايتكار و منحرف در عالم معرفى نمودهاند، به راه راست هدايت بفرمايد.
[1]. سوره توبه، آيه 119.
[2]. براى اطلاع بيشتر به جزوه 146، صفحه 6 از سلسله جزوات« به سوى معرفت » مراجعه
نماييد.
[3]. وى صاحب تفسير« المنار » است و معمولا خود را شاگرد شيخ محمد عبده دانسته و نظريات او را در كتاب خود نقل مىكند.
[4]. براى اطلاع بيشتر به جزوه 145 از سلسله جزوات« به سوى معرفت » مراجعه نماييد.
[5]. براى اطلاع بيشتر به جزوه 147، صفحه 20 از سلسله جزوات« به سوى معرفت » مراجعه نماييد.
[6]. او ثقه و اهل كوفه بوده واز حضرت امام رضا عليهالسلام روايت نقل مىكرده است معجم رجال الحديث، جلد 9، صفحه 123.
[7]. سوره انعام، آيه 3.
[8]. سوره زخرف، آيه 84.
[9]. سوره آل عمران، آيه 6.
[10]. سوره حديد، آيه 4.
[11]. سوره فصّلت، آيه 11.
[12]. سوره بقره، آيه 29.
[13]. سوره اعراف، آيه 54.
[14]. سوره اعراف، آيه 180.
[15]. بحارالأنوار، جلد 10، صفحه 346.
[16]. براى اطلاع بيشتر به جزوه 144 از سلسله جزوات به« سوى معرفت » مراجعه نماييد.
[17]. او ثقه و خادم مخصوص حضرت امام رضا عليهالسلام بود و روايات فراوانى از حضرت عليهالسلام
نقل مىكرد (معجم رجال حديث، جلد 10، صفحه 16).
[18]. سوره نساء، آيه 80.
[19]. سوره فتح، آيه 10.
[20]. سوره رحمن، آيه 26 و 27.
[21]. سوره قصص، آيه 88.
[22]. بحارالأنوار، جلد 4، صفحه 3.
[23]. او نزد شيعيان ثقه بوده و از حضرت امام رضا عليهالسلام روايات زيادى، نقل كرده است معجم
رجال حديث، جلد 1، صفحه 198.
[24]. سوره قيامت، آيات 22 و 23.
[25]. بحارالأنوار، جلد 4، صفحه 28.
[26]. كافى، جلد 8، صفحه 312؛ بحارالأنوار، جلد 24، صفحه 238.
[27]. بحارالأنوار، جلد 2، صفحه 297.
[28]. روزى ابوحنيفه به محضر حضرت امام صادق عليهالسلام مشرف شد. حضرت عليهالسلام به او فرمودند: « يا أباحنيفة! بلغني إنّك تقيس؟ قال: نعم. قال: لاتقس، فإنّ أوّل مَن قاس إبليس، حين قال: «خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»سوره اعراف، آيه 12 فقاس ما بين النّار والطّين »(كافى، جلد 1، صفحه 58؛ بحارالأنوار، جلد 2، صفحه 288). اى ابوحنيفه! به من خبر رسيد كه تو قياس مىكنى. عرض كرد: آرى. حضرت عليهالسلامفرمودند: قياس مكن؛ زيرا اول كسى كه قياس را به كار بست، شيطان بود؛ زمانى كه گفت: « مرا از آتش آفريدى و او را از گِل! » او ميان آتش و گِل قياس كرد.
[29]. سوره آل عمران، آيه 101.
[30]. بحارالأنوار، جلد 2، صفحه 185.
[31]. وى جزو اصحاب حضرت امام كاظم عليهالسلام بوده و از حضرت امام رضا عليهالسلام روايت نقل
مىكرده است معجم رجال حديث، جلد 5، صفحه 227.
[32]. بحارالأنوار، جلد 4، صفحه 11؛ احتجاج، جلد 2، صفحه 410.
[33]. بحارالأنوار، جلد 3، صفحه 314.
[34]. الطبقات الكبرى، جلد 5، صفحه 320؛ وفيات الأعيان، جلد 1، صفحه 327.
[35]. ينابيع المودّة، جلد 3، صفحه 167.