تجسيم و تشبيه خداوند، دروغهایی که اصحاب جاهل ساختند

قال اللّه‏ تبارك وتعالى:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ»[1]. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و همراه با صادقان باشيد.

خلاصه و نتيجه‏ى باورهاى اهل سنت در توصيف پروردگار متعال اين است كه آنان در مورد خداوند متعال قائل به تشبيه شدند به اين معنى كه براى خداوند، چهره، دست، پا و ساير اعضا قرار دادند؛ اگر چه بعضى از علماى اهل سنت همانند بن باز، خواستند از تشبيه خداوند فاصله بگيرند، اما عملاً نتوانستند آن را انكار كنند[2].

تاويل ناپذيرى در روايات جعلى

ممكن است كسى در مقام دفاع از مطالب و روايات جعلى اهل سنت بگويد: همان گونه كه بسيارى از آيات متشابه قرآن، نياز به تأويل داشته و معناى ظاهرى آن تغيير مى‏كند، گفتار و روايات اهل سنت نيز داراى تأويل بوده و از آن، معناى ديگرى فهميده مى‏شود. مثلاً اگر در روايات بيان مى‏شود:«خداوند صورت يا چشم دارد» منظور از صورت پروردگار، ذات مقدس‏اش و منظور از چشم خداوند، بصيرت و بينايى اوست. در مقام پاسخ به اين شبهه، مى‏توان به دو دليل هر نوع تأويل و توجيهى را مردود دانست:

دليل اول: علما و صاحبنظران اهل سنت، صريحاً با اين تاويلات مخالفت مى‏كنند و بر اين باوراند كه اين روايات هرگز قابل تاويل و توجيه نيستند. در جلسات گذشته، بيان شد روشنفكران و متفكران اهل سنت، همچون شيخ محمد عبده و رشيد رضا[3]؛ معتقداند اگر چه تجسيم و تشبيه پرودگار متعال، غير قابل قبول است؛ اما به دليل صراحت روايات، ناچاريم بپذيريم كه خداوند جسمانى است و نياز به مكان دارد[4]!

 

دليل دوم: حضرات معصومين عليهم‏السلام هنگام مواجهه با اين روايات و نظريه‏هاى ننگين  در توصيف پروردگار، اين باورها را به شدت مورد نقد قرار داده و اين روايات را تكذيب مى‏نمودند؛ اما در صدد تاويل يا توجيه اين روايات نبودند.

اكنون به بعضى از موضع‏گيرى‏هاى حضرات معصومين عليهم‏السلام در قبال عقايد سست این جماعت اشاره مى‏كنيم:

1. در مبحث گذشته، بخشى از مباحثه‏ى ابوقرّه با حضرت امام رضا عليه‏السلام را بيان نموديم[5]. در ادامه‏ى اين روايت به نقل صفوان بن محرز[6]، چنين آمده است: «فقال أبوقرّة: فأين اللّه‏؟ فقال أبوالحسن عليه‏السلام: الأين مكان، وهذه مسألة شاهد عن غائب، واللّه‏ تعالى ليس بغائب، ولايقدمه قادم، وهو بكلّ مكان موجود، مدبّرٌ صانع حافظٌ ممسك السماوات والأرض. فقال أبوقرّة: أليس هو فوق السماء دون ماسواها؟ فقال أبوالحسن  عليه‏السلام:«وَهُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الأَرْضِ»[7] و«وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاء إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ»[8] و«هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاء»[9]«وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ»[10] وهو الّذي«اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ»[11] وهو الّذي«اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ»[12] وهو الّذي«اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ»[13]، قد كان ولاخلقٌ، وهو كما كان إذ لا خلق، لم ينتقل مع المنتقلين. فقال أبوقرّة: فما بالكم إذا دعوتم رفعتم أيديكم إلى السماء؟ فقال أبوالحسن عليه‏السلام: إنّ اللّه‏ استعبد خلقه بضروب من العبادة، واللّه‏ مفازع، يفزعون إليه ويستعبد، فاستعبد عباده بالقول والعلم والعمل والتوجيه ونحو ذلك، استعبدهم بتوجيه الصلاة إلى الكعبة، ووجّه إليها الحجّ والعمرة، واستعبد خلقه عند الدّعاء والطّلب والتّضرّع ببسط الأيدي ورفعها إلى السّماء لحال الاستكانة وعلامة العبوديّة والتذلّل له. ابوقره گفت: خداوند كجاست؟ حضرت امام رضا عليه‏السلام فرمودند: سوال از كجايى، سوال از مكان است و اين را كسى سؤال مى‏كند كه مخاطب خود را مشاهده نمى‏كند و او را غايب پندارد؛ در حالى كه خداوند غايب نيست و كسى پيش او نمى‏رود و او در هر مكانى وجود دارد. او مدبّر، صانع، حافظ و نگهدار آسمان‏ها و زمين مى‏باشد. سپس ابوقره گفت: مگر خدا بالاى آسمان‏ها و نه در جاى ديگر، نيست؟ حضرت امام رضا عليه‏السلام فرمودند:«اوست خداوند در آسمان‏ها و زمين»،«او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود» و«او كسى است كه شما را در رَحِم (مادران)، آن چنان كه مى‏خواهد تصوير مى‏كند»، «و هر جا باشيد او با شماست» و او كسى است كه«به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه به صورت دود بود» و او كسى است كه «به (آفرينش) آسمان پرداخت و آن‏ها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود» و او كسى است كه «به تدبير جهان هستى پرداخت». وقتى مخلوقى وجود نداشت او بود، همان طور كه هست. آن زمانى كه هيچ آفريده‏اى وجود نداشت، او بود و مانند جابجا شوندگان تغيير مكان نداد. سپس ابوقرّه گفت: پس چرا شما وقتى دعا مى‏كنيد، دست‏هاى خود را به سوى آسمان بلند مى‏كنيد؟ حضرت عليه‏السلام فرمودند: خداوند از بندگان به شكل‏هاى مختلف عبادت، خواسته او را عبادت كنند و پناهگاهى چند قرار داده كه تا آن‏ها به آن جاها پناه برند و پرستش گاه‏هايى قرار داده و از آنها عبادت لفظى و علمى و توجه خواسته است. دستور داده در هنگام نماز به جانب كعبه رو كنند و حج و عمره را در آنجا به جا آرند و امر كرده هنگام دعا و درخواست و زارى، دست‏ها را به سوى آسمان بلند كنند، كه اين خود نشانه و علامت بندگى و اظهار خوارى در نزد اوست. فقال أبوقرّة: فمن أقرب إلى اللّه‏ الملائكة أو أهل الأرض؟ قال أبوالحسن عليه‏السلام: إن كنت تقول بالشبر والذراع فإنّ الأشياء كلّها باب واحد، هي فعله، لايشتغل ببعضها عن بعض، يدبّر أعلى الخلق من حيث يدبّر أسفله، ويدبّر أوّله من حيث يدبّر آخره، من غير عناء ولاكلفة ولامؤونة ولامشاورة ولانصب، وإنّ كنت تقول: من أقرب إليه في الوسيلة؟ فأطوعهم له، وأنتم تروون أن أقرب مايكون العبد إلى اللّه‏ وهو ساجد… فقال أبوقرّة: أتقرّ أنّ اللّه‏ تعالى محمول؟ فقال أبوالحسن عليه‏السلام: كلّ محمول مفعول ومضاف إلى غيره محتاج، فالمحمول اسم نقص في اللّفظ، والحامل فاعل، وهو في اللّفظ ممدوح، وكذلك قول القائل: فوق وتحت وأعلى وأسفل، وقد قال اللّه‏ تعالى:«وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»[14] ولم يقل في شيء من كتبه أنّه محمول، بل هو الحامل في البرّ والبحر، والممسك للسّماوات والأرض، والمحمول ماسوى اللّه‏، ولم نسمع أحداً آمن باللّه‏ وعظّمه قطّ قال في دعائه: يا محمول. ابوقره گفت: پس چه كسى به خدا نزديك‏تر است، ملائكه يا مردم؟ حضرت عليه‏السلام فرمودند: اگر منظور از نزديكى، به اندازه طول يك وجب يا نيمى از دست است، (بايد گفته شود) تمام اشيا از اين جهت يكسانند و آفريده‏ى او هستند، توجه او به برخى از آنها موجب نمى‏شود از بعضى ديگر غافل باشد. بالاترين موجود را تحت اختيار خود دارد، همانطورى كه پايين‏ترين آنها را تدبير مى‏كند، اولين را نيز مانند آخرينِ آنها تدبير و مديريت مى‏كند؛ بدون رنج و ناراحتى و كمك و مشورت و زحمت. اما اگر منظورت اين است كه كدام آفريده از نظر مقام به او نزديك‏تر است، (بايد گفته شود) هر كدام كه بيشتر مطيع خدا باشد (او نزد خداوند داراى مقام بيشترى است). خودتان روايت مى‏كنيد: بهترين زمانى كه بنده به خداى خود نزديك مى‏شود، همان زمانى است كه در حال سجده است. در ادامه ابوقره گفت: آيا اقرار مى‏كنيد كه خدا روى چيزى قرار گرفته و محمول است؟ حضرت امام رضا عليه‏السلام فرمودند: هر چه محمول باشد و بر روى چيزى قرار داشته باشد، مخلوق است و به ديگرى نيازمند است. محمول خود اسمى است كه در لفظ بى‏ارزش است. حامل، فاعل است و در لفظ پسنديده است. چنين اسمى سخن آن كس است كه مى‏گويد: بالا و پايين و بالاتر و پايين‏تر (مسلم است بالا بهتر از پايين است). خداوند در قرآن مى‏فرمايد:«و براى خدا، نام‏هاى نيك است، خدا را با آن (نام‏ها) بخوانيد!» در هيچ يك از كتاب‏هاى آسمانى نفرموده: خدا محمول است؛ بلكه او حامل در بيابان و دريا و نگه‏دار آسمان‏ها و زمين است، غير خدا همه محمول هستند. از كسى نشنيده‏ايم كه ايمان به خدا و عظمت‏اش داشته باشد و در دعا بگويد: «يا محمول». قال أبو قرّة: أفتكذّب بالرواية: إنّ اللّه‏ إذا غضب إنّما يعرف غضبه، إنّ الملائكة الّذين يحملون على العرش، يجدون ثقله على كواهلهم فيخرّون سجّداً، فإذا ذهب الغضب، خفّ فرجعوا إلى مواقفهم؟ فقال عليه‏السلام: أخبرني عن اللّه‏ تبارك وتعالى منذ لعن إبليس إلى يومك هذا وإلى يوم القيامة، غضبان هو على إبليس وأوليائه أو راض عنهم؟ فقال: نعم، هو غضبان عليه، قال عليه‏السلام: فمتى رضي فخفّف وهو في صفتك، لم يزل غضبان عليه وعلى أتباعه؟! ثمّ قال عليه‏السلام: ويحك! كيف تجترئ أن تصف ربّك بالتغيّر من حال إلى حال، وأنّه يجري عليه مايجري على المخلوقين؟ سبحانه، لم يزل مع الزائلين، ولم يتغيّر مع المتغيّرين. قال صفوان: فتحيّر أبوقرّة ولم يحر جواباً حتّى قام وخرج»[15]. ابوقره گفت: پس آيا اين روايت را تكذيب مى‏كنيد كه «خداوند وقتى خشمگين شود، ملائكه‏اى كه حامل عرش هستند، سنگينى او را بر روى دوش خود احساس مى‏كنند و به سجده مى‏افتند. وقتى خشم خدا برطرف شد، به جاى خود بازمى‏گردند». حضرت عليه‏السلام فرمودند: بگو ببينم؛ خداوند از وقتى شيطان را لعنت كرد تا امروز و تا روز قيامت آيا بر او و پيروان‏اش خشمناك است يا از آن‏ها راضى است؟ (ابوقره) گفت: خشمناك است. حضرت عليه‏السلام فرمودند: پس چه زمانى راضى شده كه سبك شود با اينكه تو خود مى‏گويى پيوسته بر شيطان و پيروان‏اش خشم و غضب دارد. سپس حضرت عليه‏السلام فرمودند: واى بر تو! چگونه جرات مى‏كنى كه خداى خود را توصيف كنى به اين كه از حالى به حال ديگر تغييرپذير باشد و بر او حالى عارض شود كه بر مخلوق عارض مى‏گردد. منزه است ذات پاك‏اش. او همراه با نابود شوندگان، نابود نمى‏شود و مانند تغيير پذيران تغييرپذير نيست. صفوان (رواى حديث) گفت: (در اين هنگام) ابوقره فرو ماند و سرگردان شد و نتوانست سخن ديگرى بگويد؛ از جاى خود حركت كرد و خارج شد. اين تفكراتى كه ابوقره در زمان حضرت امام رضا عليه‏السلام بيان كرد، نظريه‏هاى نوينى نبوده است؛ زيرا همانطور كه اشاره شد، ريشه‏ى انحراف علماى اهل سنت در توصيف پروردگار به زمان عمر بن خطاب باز مى‏گردد[16]. وى اولين فردى بود كه درهاى اين تفكرات را بر روى پيروان‏اش گشود و امروزه نيز اين بدعت‏هاى ننگين او ادامه دارد.

2. اباصلت[17] نقل مى‏كند: «قلت لعليّ بن موسى الرضا عليه‏السلام: يابن رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم! ماتقول في الحديث الّذي يرويه أهل الحديث: إنّ المؤمنين يزورون ربّهم من منازلهم في الجنّة؟ فقال عليه‏السلام: يا أبا الصلت! إنّ اللّه‏ تبارك وتعالى فضّل نبيّه محمّداً صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم على جميع خلقه من النّبييّن والملائكة، وجعل طاعته طاعته، ومبايعته مبايعته، وزيارته في الدنيا والآخرة زيارته، فقال عزّوجلّ:«مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ»[18] وقال: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»[19] وقال النّبيّ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم: من زارني في حياتي أو بعد موتي فقد زار اللّه‏. ودرجة النّبيّ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم في الجنّة أرفع الدرجات، فمن زاره إلى درجته في الجنّة من منزلته فقد زاراللّه‏ تبارك وتعالى. از حضرت امام رضا عليه‏السلام پرسيدم: اى پسر رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم! نظر شما درباره‏ى اين روايت كه اهل حديث (اهل سنت) نقل مى‏كنند: «اهل ايمان از منازل و مقامات خود در بهشت، خدا را زيارت مى‏كنند» چيست؟ حضرت عليه‏السلام فرمودند: اى أبا صلت! خداوند تبارك و تعالى حضرت محمّد صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم را بر تمام مخلوقين، حتّى فرشتگان و انبياى عظام، برترى داده است و بيعت كردن با او را به منزله‏ى بيعت با خود دانسته و زيارت و ديدار پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم را در دنيا و آخرت به منزله‏ى زيارت و ديدار خود شمرده است، دليل بر اين مدّعا اين است كه خداوند مى‏فرمايد: «كسى كه از پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است» و «كسانى كه با تو رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم بيعت مى‏كنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مى‏نمايند، و دست خدا بالاى دست آنهاست» و رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم نيز فرمودند: «هر كس در زمان حيات من يا بعد از مرگم به ديدار و زيارت من بيايد، خداوند را زيارت نموده است» و درجه و مقام پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم در بهشت از تمام درجات بالاتر است، پس هر كس از درجه و مقام خود در بهشت، آن حضرت صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم را زيارت كند، خداوند تبارك و تعالى را زيارت كرده است.

قال: فقلت له: يابن رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم! فما معنى الخبر الّذي رووه أنّ ثواب لا إله إلاّ اللّه‏، النظر إلى وجه اللّه‏؟ فقال عليه‏السلام: يا أبا الصلت! من وصف اللّه‏ بوجه كالوجوه فقد كفر، ولكن وجه اللّه‏ أنبياؤه ورسله وحججه عليهم‏السلام، هم الّذين بهم يتوجّه إلى اللّه‏ عزّوجلّ، وإلى دينه ومعرفته، وقال اللّه‏ عزّوجلّ:«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلاَلِ وَالاْءِكْرَامِ»[20] وقال عزّوجلّ«كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»[21] فالنظر إلى أنبياءاللّه‏ ورسله وحججه عليهم‏السلام في درجاتهم ثواب عظيم للمؤمنين يوم القيامة، وقد قال النبيّ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم: من أبغض أهل بيتي وعترتي لم يرني ولم أر يوم القيامة، وقال صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم: إنّ فيكم من لايراني بعد أن يفارقني. يا أباالصلت! إنّ اللّه‏ تبارك وتعالى لايوصف بمكان ولايدرك بالأبصار والأوهام»[22]. (أبا صلت) گفت: عرض كردم اى پسر رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم! معناى اين روايت چيست: ثواب گفتن«لا اله إلاّ اللّه‏» نظر كردن به صورت خداوند است؟ حضرت عليه‏السلام فرمودند: اى أبا صلت! هر كس خدا را داراى صورت و چهره‏اى همانند صورت و چهره‏ى مخلوقين بداند كافر است، و لكن چهره‏ى خدا، انبيا و پيامبران و حجت‏هاى او عليهم‏السلام هستند. آنها كسانى مى‏باشند كه مردم، به واسطه‏ى آنان به سوى خدا و دين و معرفت او روى مى‏آورند، خداوند مى‏فرمايد: «هر چه بر روى زمين است دست خوش فناست * و ذات پروردگار صاحب جلالت و اكرام توست كه باقى مى‏ماند و همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مى‏شود» پس نگاه كردن به پيامبران الهى و حجت‏هاى خداوند عليهم‏السلام در مقامات و درجات‏شان، در روز قيامت براى اهل ايمان ثواب بزرگى است و رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم فرمودند: «هر كس اهل بيت و خاندان مرا دوست نداشته باشد، در قيامت نه او مرا مى‏بيند و نه من او را» و حضرت صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم فرمودند:«در ميان شما كسانى هستند كه بعد از اينكه از من جدا شدند، ديگر مرا نخواهند ديد» اى اباصلت! خداوند تبارك و تعالى جا و مكان ندارد و با چشم ديده نمى‏شود و با افكار و عقول نمى‏توان به ذات او دست يافت.

3. ابراهيم بن ابى محمود خراسانى[23] مى‏گويد: «قال عليّ بن موسى الرضا عليهماالسلام في قول اللّه‏ عزّوجلّ:«وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»[24]: يعنى وجوهٌ مشرقة، تنتظر ربّها»[25]. حضرت امام رضا عليه‏السلام در ذيل گفتار پروردگار: «(در روز قيامت) صورت‏هايى شاداب و مسرور است * و به پروردگاراش مى‏نگرد» فرمودند: يعنى چهره‏هاى اهل نجات در روز قيامت با نهايت درخشندگى، منتظر ثواب و پاداشِ پروردگارشان هستند.

تفسيرى كه در اين روايت ذكر شد، به ذهن افراد عادى بشر نمى‏رسد؛ بلكه فقط حضرات معصومين عليهم‏السلام مى‏توانند به بطون آيات قرآن دسترسى پيدا كنند. حضرت امام محمّد باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند: «إنّما يعرفُ القرآن مَن خوطب به»[26]. تنها، كسى كه مخاطب قرآن است و خداوند متعال او را خطاب قرار داده است، قرآن را درك مى‏كند.

4. حضرت امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايند: «قال رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم: قال اللّه‏ جلّ جلاله: ما آمن بي مَنْ فسّر برأيه كلامي، وماعرفني مَنْ شبّهني بخلقي، و ما على ديني مَنِ استعمل القياس في ديني»[27]. رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم مى‏فرمايند: خداوند متعال در حديث قدسى به من فرمود: كسى كه كلام مرا با نظر خود تفسير نمايد، به من ايمان نياورده است و كسى كه مرا به مخلوقاتم تشبيه كند، مرا نشناخته است و كسى كه در دين من قياس[28] را به كار ببرد، داخل دين من نيست.

5. حضرت امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايند: «مَن ردّ متشابه القرآن إلى محكمه«هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»[29] ثمّ قال عليه‏السلام: إنّ في أخبارنا متشابهاً كمتشابه القرآنِ، ومحكماً كمحكمِ القرآنِ، فردّوا متشابهها إلى محكمها، ولاتتّبعوا متشابِهها دون محكمِها فتضلّوا»[30]. هر كس كه متشابهات قرآن را به سوى محكم آن رد نمايد «به راهى راست هدايت شده است» سپس حضرت عليه‏السلام فرمودند: در روايات و احاديث ما همانند قرآن، متشابه وجود دارد و نيز همچون قرآن، محكمات وجود دارد. پس متشابهات احاديث را به محكمات آن رد نماييد و تابع متشابهات بدون محكمات‏اش نشويد كه اگر چنين كنيد، گمراه و از رحمت الهى دور خواهيد شد.

6. حسين بن خالد[31] مى‏گويد: «قلتُ للرّضا عليه‏السلام: يابن رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم! إنّ قوماً يقولون: إنّ رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم قال: إنّ اللّه‏ خلق آدم على صورته. فقال عليه‏السلام: قاتلهم اللّه‏، لقد حذفوا أوّل الحديث. إنّ رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم مرّ برجلين يتسابّان، فسمع أحدهما يقول لصاحبه: قبّح اللّه‏ وجهك ووجه مَن يشبهك. فقال له: يا عبداللّه‏! لاتقل هذا لأخيك، فإنّ اللّه‏ عزّوجلّ خلق آدم على صورته»[32]. به حضرت امام رضا عليه‏السلام عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم! عده‏اى از مردم از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم روايتى نقل مى‏كنند كه ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلمفرمودند: خداوند آدم را به شكل خودش آفريد. امام عليه‏السلام فرمودند: خدا ايشان را بكشد! ابتداى حديث را حذف كرده‏اند. (ماجرا از اين قرار است كه روزى) رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم بر دو مردى كه به هم دشنام مى‏دادند، عبور كردند. حضرت صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم شنيدند يكى به ديگرى مى‏گويد: خدا سيماى تو و هر كه شبيه توست را قبيح و زشت گرداند. با شنيدن اين دشنام، پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم به او فرمودند: اى بنده‏ى خدا! اين دشنام را به برادرت نگو، زيرا كه خداوند عزّوجلّ حضرت آدم عليه‏السلام را به شكل او آفريد.

اين روايت، سرچشمه‏ى احاديث جعلى اهل سنت در تشبيه پروردگار به مخلوقات‏اش مى‏باشد. با كمى تأمّل فهميده مى‏شود آنان از پايان كلام رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم در اين حديث، سوء استفاده نموده و اوصاف ناروايى را به خداوند متعال نسبت دادند. افرادى همچون كعب الأحبار، اين احاديث را تحريف نمودند، سپس عمر بن خطاب و حاكمان بنى اميه و بنى عباس، اين روايات را ترويج و تكثير نمودند، به صورتى كه امروز مهم‏ترين ركن اساسى اعتقادات بشريت، يعنى مسئله‏ى توحيد و معرفت الهى، ميان اهل سنت دچار تحريف و تحول شده است.

7. ابراهيم بن ابى محمود خراسانى نقل مى‏كند:  «قلت للرّضا عليه‏السلام؛ يابن رسول اللّه‏! ماتقول في الحديث الّذي يرويه الناس عن رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم، أنّه قال: إنّ اللّه‏ تبارك وتعالى ينزلُ كلَّ ليلةٍ إلى السَّماءِ الدّنيا. فقال عليه‏السلام: لعن اللّه‏ المحرِّفين للكلم عن مواضعه، واللّه‏! ماقال رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم كذلك، إنّما قال صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم: إنّ اللّه‏ تبارك وتعالى يُنزل مَلَكاً إلى السَّماءِ الدّنيا كلّ ليلة في الثلث الأخير، وليلة الجمعة في أوّل الليل، فيأمره فينادي:«هل من سائل فاُعطيه؟ هل من تائب فأتوب عليه؟ هل من مستغفر فأغفر له؟ يا طالب الخير! أقبل، يا طالب الشرّ! أقصر،«فلايزال ينادي بهذا إلى أن يطلع الفجر، فإذا طلع الفجر عاد إلى محلّه من ملكوت السماء. حدّثني بذلك أبي، عن جدّي، عن آبائه عليهم‏السلام، عن رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم[33]. به حضرت امام رضا عليه‏السلام عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم! در مورد حديثى كه مردم (اهل سنت) آن را از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم روايت مى‏كنند كه ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم فرمودند:«خداوند تبارك و تعالى در هر شب، به سوى آسمان دنيا فرود مى‏آيد» چه مى‏فرماييد؟ حضرت امام رضا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلمفرمودند: خدا لعنت كند آنها را كه سخن را از محل‏هاى مخصوص آن تحريف مى‏كنند و از جاى خود تغيير مى‏دهند. به خدا سوگند! رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم اين چنين نفرمودند. بلكه فقط حضرت صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلمفرمودند: همانا خداوند تبارك و تعالى در هر شب در ثلث آخر و در شب جمعه در اول شب، فرشته‏اى را به سوى آسمان دنيا فرو مى‏فرستد و به او امر مى‏كند كه ندا كند: آيا سائلى هست كه به او عطا كنم؟ آيا توبه كننده‏اى وجود دارد كه توبه‏ى او را قبول كنم؟ آيا آمرزش خواهنده‏اى هست كه او را بيامرزم؟ اى جوينده‏ى خوبى رو بياور، اى جوينده‏ى بدى توقف كن پس پيوسته به اين طريق ندا مى‏كند تا فجر طلوع كند. هنگامى كه فجر طلوع كرد به محل خودش در ملكوت آسمان باز مى‏گردد. اين روايت را پدرم عليه‏السلام نقل نمودند و ايشان عليه‏السلام نيز از جدّشان و جدّشان نيز از پدران‏شان عليهم‏السلام و آنان نيز از جدّ بزرگوارشان، رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم نقل نمودند.

با توجه به احاديث مذكور، حضرات معصومين عليهم‏السلام، روايات جعلى اهل سنت در توصيف پروردگار را تكذيب مى‏نمودند، و راويان اين احاديث را مورد عتاب و سرزنش قرار مى‏دادند؛ اما ايشان عليهم‏السلام اين روايات را توجيه يا تاويل نمى‏نمودند و اين دليلى بر عدم امكان تاويل و توجيه روايات اهل سنت مى‏باشد.

نكته‏ى ديگر آنكه، در روايت آخر، حضرت امام رضا عليه‏السلام، تحريف كنندگان كلام الهى را لعن مى‏كنند و روايت منسوب به جد بزرگوارشان، رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم را تصحيح مى‏كنند. حال سوال اين است كه علماى اهل سنت، چگونه با اين روايت و امثال آن برخورد مى‏كنند؟ آنان، حضرات معصومين عليهم‏السلام را لااقل به عنوان راويان موثق قبول دارند و در منابع‏شان به مدح و ستايش ايشان عليهم‏السلام، به ويژه حضرت امام صادق[34] و حضرت امام رضا عليهماالسلام[35]، مى‏پردازند و ايشان عليهم‏السلام را سرشار از عزّت، فضيلت و دانش مى‏دانند؛ لذا لازم است از احاديث جعلى خود دست بردارند و نقل فرزندان پيامبر عليهم‏السلام را بپذيرند.

اين گونه كه اهل سنت، پروردگار متعال را معرفى مى‏كنند، موجب شرمسارى و سرافكندگى دين مقدس اسلام، ميان يهوديان و مسيحيان مى‏شود. اهل سنت با اين تعابير، رسالت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم را زير سؤال مى‏برند؛ زيرا پيامبر اسلام صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله‏ و سلم براى ابطال عقايدى همچون معرفى عزير عليه‏السلام به عنوان پسر خدا (عقيده‏ى يهوديان) و پرستش خدايان سه گانه؛ پدر، پسر و روح القدس؛ (عقيده‏ى مسيحيان) مبعوث شده‏اند. حال اگر خداوند از سوى علماى اهل سنت اين چنين معرفى مى‏شود، چه
تفاوتى با آيين‏هاى يهودى، مسيحى، بودايى يا زرتشتى در مسئله‏ى توحيد و خداشناسى يافت مى‏شود؟

اميدواريم خداوند متعال توفيق درك معارف الهى را به همگان بدهد. و آنان را از اين راه خطا و اشتباهى كه قرن‏ها پيموده‏اند و مقدسات دين اسلام و قرآن را سست و موهون جلوه داده و اسلام را به عنوان دينى ستمگر، جنايت‏كار و منحرف در عالم معرفى نموده‏اند، به راه راست هدايت بفرمايد.

[1]. سوره توبه، آيه 119.

[2]. براى اطلاع بيشتر به جزوه 146، صفحه 6 از سلسله جزوات« به سوى معرفت » مراجعه
نماييد.

[3]. وى صاحب تفسير« المنار » است و معمولا خود را شاگرد شيخ محمد عبده دانسته و نظريات او را در كتاب خود نقل مى‏كند.

[4]. براى اطلاع بيشتر به جزوه 145 از سلسله جزوات« به سوى معرفت » مراجعه نماييد.

[5]. براى اطلاع بيشتر به جزوه 147، صفحه 20 از سلسله جزوات« به سوى معرفت » مراجعه نماييد.

[6]. او ثقه و اهل كوفه بوده واز حضرت امام رضا عليه‏السلام روايت نقل مى‏كرده است معجم رجال الحديث، جلد 9، صفحه 123.

[7]. سوره انعام، آيه 3.

[8]. سوره زخرف، آيه 84.

[9]. سوره آل عمران، آيه 6.

[10]. سوره حديد، آيه 4.

[11]. سوره فصّلت، آيه 11.

[12]. سوره بقره، آيه 29.

[13]. سوره اعراف، آيه 54.

[14]. سوره اعراف، آيه 180.

[15]. بحارالأنوار، جلد 10، صفحه 346.

[16]. براى اطلاع بيشتر به جزوه 144 از سلسله جزوات به« سوى معرفت » مراجعه نماييد.

[17]. او ثقه و خادم مخصوص حضرت امام رضا عليه‏السلام بود و روايات فراوانى از حضرت عليه‏السلام
نقل مى‏كرد (معجم رجال حديث، جلد 10، صفحه 16).

[18]. سوره نساء، آيه 80.

[19]. سوره فتح، آيه 10.

[20]. سوره رحمن، آيه 26 و 27.

[21]. سوره قصص، آيه 88.

[22]. بحارالأنوار، جلد 4، صفحه 3.

[23]. او نزد شيعيان ثقه بوده و از حضرت امام رضا عليه‏السلام روايات زيادى، نقل كرده است معجم
رجال حديث، جلد 1، صفحه 198.

[24]. سوره قيامت، آيات 22 و 23.

[25]. بحارالأنوار، جلد 4، صفحه 28.

[26]. كافى، جلد 8، صفحه 312؛ بحارالأنوار، جلد 24، صفحه 238.

[27]. بحارالأنوار، جلد 2، صفحه 297.

[28]. روزى ابوحنيفه به محضر حضرت امام صادق عليه‏السلام مشرف شد. حضرت عليه‏السلام به او فرمودند: « يا أباحنيفة! بلغني إنّك تقيس؟ قال: نعم. قال: لاتقس، فإنّ أوّل مَن قاس إبليس، حين قال: «خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»سوره اعراف، آيه 12 فقاس ما بين النّار والطّين »(كافى، جلد 1، صفحه 58؛ بحارالأنوار، جلد 2، صفحه 288). اى ابوحنيفه! به من خبر رسيد كه تو قياس مى‏كنى. عرض كرد: آرى. حضرت عليه‏السلامفرمودند: قياس مكن؛ زيرا اول كسى كه قياس را به كار بست، شيطان بود؛ زمانى كه گفت: « مرا از آتش آفريدى و او را از گِل! » او ميان آتش و گِل قياس كرد.

[29]. سوره آل عمران، آيه 101.

[30]. بحارالأنوار، جلد 2، صفحه 185.

[31]. وى جزو اصحاب حضرت امام كاظم عليه‏السلام بوده و از حضرت امام رضا عليه‏السلام روايت نقل
مى‏كرده است معجم رجال حديث، جلد 5، صفحه 227.

[32]. بحارالأنوار، جلد 4، صفحه 11؛ احتجاج، جلد 2، صفحه 410.

[33]. بحارالأنوار، جلد 3، صفحه 314.

[34]. الطبقات الكبرى، جلد 5، صفحه 320؛ وفيات الأعيان، جلد 1، صفحه 327.

[35]. ينابيع المودّة، جلد 3، صفحه 167.

 


جستجو