امام خامنه ای ابر مدیر استراتژیک در عصر حاضر

ظریفترین و پیچیده ترین اصل مدیریت؛ تغافل! چندی پیش روایتی در سایت امام خامنه ای آمده بود که مخاطبین را به تامل وامی داشت: «وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ صَلَاحَ الدُّنْيَا بِحَذَافِرِهَا فِي كَلِمَتَيْنِ إِصْلَاحِ شَأْنِ الْمَعَايِشِ مِلْ‏ءَ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ…» از وصیت امیرالمومنین به فرزندش، مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۳۷. بدان فرزندم که اصلاح همه جانبه [امور] دنیا، در دو کلمه است؛ اصلاح اوضاع زندگی، پیمانه پری است که دوسوم آن زیرکی و یک سوم آن تغافل است. حتی امام علی علیه السلام در جای دیگری می فرمایند که نصف شخصیت انسان، تغافل است۱؛ حتی تغافل درباره خواص۲ و بزرگان!

به نظر می رسد که این اصل استراتژیک، در مدیریت اصلاحی، به گونه حیرت آوری در مدیریت امام خمینی و امام خامنه ای نمایان شده است. این اصل بسیار پیچیده و دست نیافتنی، به شکل ویژه ای در مورد برخی از خواص و مسئولین بلند پایه جمهوری اسلامی ایران، به کار گرفته شده است. تغافل امام خمینی درباره بنی صدر، موسوی و برخی دیگر؛ مصاحبه جناب هاشمی در ۲۰ بهمن ۸۵، با برنامه فوق العاده، شبکه ۳ سیما: «مساله بني‌صدر از مواردي بود كه بين ما و حضرت امام اختلاف نظر پيش آمد، … البته حضرت امام مانند ما با بني‌صدر كار نكرده بودند، ما پيشنهادمان آقاي دكتر بهشتي بود تا نامزد رياست جمهوري شود، امام موافقت نكردند فرمودند روحاني نيايد و بر سر همين هم اختلاف داشتيم. … البته استدلال ايشان اين بود كه بهتر است غير روحاني باشد، اما بعضي‌ها فكر مي‌كنند چون عليه آقاي بهشتي تبليغات شده بود و برخي گروهكار ايشان را يك فرد انحصار طلبي معرفي كرده بودند، اين تاثير گذاشته بود. … در آن ديدار، من قدري صريح با ايشان حرف زدم، گفتم به هر حال ۱۷و ۱۸ سال است كه مبارزه كرده‌ايم، شايد شرايط را بهتر از شما بدانيم به خاطر اين كه شما در منطقه نبوديد و آن چه كه ما در بيرون مي‌بينيم، با آنچه كه به شما گزارش مي‌دهند فرق مي‌كند، حضرت امام نگاهي به من كردند و گفتند، مي‌داني با چه كسي حرف مي‌زني؟!»۳

نامه تند هاشمی در ۲۵بهمن ۵۹ به تغافل مقدس امام! «… آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی، ما درگیر باشیم و متهم؛ و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی‌طرف بگیرید؟ آیا بی‌خط بودن و آسایش طلبی را می‌پسندید؟ … مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت می‌کند؟!» پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز؛ ۸ تیر ۸۹.

تغافل امام خامنه ای در دوره توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و در برابر گروهک انحرافی: در دوره سازندگی و تداوم آن یعنی دوره خاتمی، امام خامنه ای همواره سعی داشته اند که بر اساس اصل تغافل، با حمایت اجرایی از دولت و نفی اختلاف، عظیمترین و پیچیده ترین هنر مدیریتی را به کار برده، کشور را از درافتادن در ورطه تفرقه و دوگانگی نجات دهند. اکنون نیز که گروهک مشایی در پی ایجاد خطرناکترین جریان هستند و رئیس جمهور را مفتون خود کرده اند، عده ای از بزرگان با انتقاد در فضایی خاص، سعی در ایجاد بیداری و آماده باش نخبگان و ایجاد موانعی بر سر راه شکل گیری فتنه بسیار خطرناک بابیت جدید هستند. امام خامنه ای نیز، مطابق فرمایش امام علی (ع) هم دارای فطانت (دو سوم مدیریت) هستند و هم، واجد یک سوم دیگر شخصیت الهی؛ یعنی تغافل هم هستند. ایشان تا جایی که امکان دارد، در نفی اسباب تفرقه و دوگانگی دولت با امام و امت می کوشند و اشتباهات دولت و حتی جریان انحرافی چسبیده به دولت را تغافل می کنند. این تغافل به قدری است که شاید اگر کسی مثل آقای هاشمی به جای علامه مصباح بود، نامه ای مشابه نامه ۲۵بهمن ۵۹ جناب هاشمی به امام خمینی، برای امام خامنه ای می نوشت: «… آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی، ما درگیر باشیم و متهم؛ و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی‌طرف بگیرید؟ آیا بی‌خط بودن و آسایش طلبی را می‌پسندید؟ … مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت می‌کند؟!».

تفاوت بنی صدر با احمدی نژاد؛ خوشبختانه این دو، شباهتی با هم نداشته اند که به تفاوت شان بپردازیم؛ اما در دو کلام باید گفت که: ۱. بنی صدر قاتل گفتمان امام بود و احمدی نژاد احیاگر آن؛ ۲. بنی صدر فریبکار بود و احمدی نژاد فریب خورد.

ضرورت برداشت معکوس از برخی مواضع مدیریت استراتژیک

بر پایه دو رکن مدیریت استراتژیک؛ یعنی زیرکی و تغافل، گاهی اوقات باید از انتقاد نکردن و بلکه دلجویی کردن یک ابرمدیر، انتقاد تند و نگرانی برداشت کرد. در این جا به نمونه هایی از کاربرد دو رکن زیرکی و تغافل در مدیریت استراتژیست های عالم اشاره می شود. لازمه درک این اصول، آن است که ابرمدیرها گهگاه حرف اول را آخر می زنند؛ در این مواقع، برای فهم درست سخن امام، باید به اصل برداشت معکوس پناه برد!

۱. ضرورت برداشت معکوس از برخی مواضع حضرت ابراهیم (ع): خداوند در آیات ۷۶ تا ۷۹ انعام به سخنان حق حضرت ابراهیم در مواجهه با ستاره و ماه و خورشید پرستان اشاره دارد؛ حضرت ابراهیم علیه السلام، در آن ماجرا، حرف اخرش را اول نزد، بلکه حرف اولش را آخر زد. برخلاف برخی که فکر می کنند انسان باید صراحت لهجه و به تعبیر بهتر، افسارگسیختگی زبانی داشته باشد، خداوند و انبیاء و اولیائش، به تدبیر، نقش بالایی می دهند: حضرت ابراهیم ابتدا گفت که “زهره” رب من است، سپس با ناپدید شدن آن، گفت که ماه رب من است، و با ناپدید شدن ماه در سپیده دمان، خورشید را رب خود خواند و پس از ناپدید شدن خورشید، گفت رب من آفریدگار هستی است.۴بنابراین، حضرت ابراهیم علیه السلام، حرف اولشان را آخر زدند.

۲. ضرورت برداشت معکوس از برخی مواضع امیرالمومنین (ع): الف. دفاع امیرالمومنین (ع) از عثمان عفان: «وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ أَكُونَ آثِماً»۵ بخداوند سوگند! آن قدر از عثمان دفاع کردم که خوف آن را دارم که مرتکب گناه شده باشم. وقتی خود امیرالمومنین می فرماید از شدت کمک که به عثمان، می ترسم که گنهکار باشم، مسلما اگر ما این دفاع های جانانه ایشان از عثمان را می دیدیم، یا عثمان را تطهیر می کردیم، یا امیرالمومنین را تقبیح. ب‌. حمایت امیرالمومنین از عثمان: در نخستین نامه امام علی علیه السلام در نهج البلاغه، که در راه مدینه به بصره، برای اهل کوفه نگاشته اند، چنین آمده است: «از بنده خدا امیرالمومنین علی به کوفیان، که پیشتازان انصار و بلندآوازان عربند، پس از ستایش خدا، براستی که شما را از قضیه عثمان چنان آگاه کنم که شنیدنش چو دیدن باشد! مردم عثمان را به سرزنش گرفتند و من از میان مهاجرین کسی بودم که بیشتر از او رضایتجویی و مهرجویی می کردم و کمتر او را سرزنش می کردم؛ …۶” قطعا عثمان درخور عتاب بیشتر و عدم استعتاب بود. اما امام علی علیه السلام، رفتاری صد در صد معکوس را از خود گزارش کرده اند!

ابرمدیر، گهگاه، حرف اول را آخر می زند؛ پس می توان از حرف اول، برداشت معکوس کرد!

الف. ابرنگرانی رسول الله (ص) در واپسین لحظه های زندگی شان؛ به طور منطقی، حیاتی ترین نگرانی، نگرانی ای است که برای حیاتی ترین مساله؛ یعنی عمق استراتژیک و ولایت امر باشد. از این رو دوست و دشمن می دانستند که هدف رسول الله جل جلاله از درخواست قلم و کاغذ، نوشتن جانشینی علی بن ابی طالب است.

ب. ابرنگرانی امام خمینی در واپسین لحظه های زندگی شان؛ استراتژیک ترین نگرانی امام راحل در لحظه های پایانی زندگی شان، تکرار سقیفه در شکل مدرن آن؛ یعنی حاکمیت دوگانه بود. پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز در تاریخ ۱۶ دی ماه ۱۳۸۸، نطق مهمی از حمید رسایی منتشر کرد که البته پیشتر از سوی بزرگان انقلاب نقل شده بود: [آقای هاشمی!] «یادتان هست امام امت در آخرین ساعات عمر پربرکتشان در حالی که دست در دست شما و رهبری معظم داشتند فرمودند که من برای انقلاب هیچ خطری احساس نمی کنم، مگر جدایی شما دو نفر! آن روز رهبر انقلاب خطاب به امام امت گفتند مطمئن باشید که این جدایی هرگز از جانب من اتفاق نخواهد افتاد!» تا جایی که بنده اطلاع دارم، این سخنان تاکنون از سوی دفتر امام خامنه ای یا هاشمی، تکذیب نشده است.

ج. تلاش مکرر و بسیار امام خامنه ای در نفی اختلاف (حاکمیت دوگانه) بین ولیّ امر الهی و هاشمی: هاشمی به عنوان رئیس مجلس، در جریان بیعت با امام خامنه ای، به عکس پیشتازی امام علی علیه السلام در بیعت با پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، قدری دیر مجلسی ها را به محضر ایشان می برد، البته امام خامنه ای سخنان بسیار حیرت آوری در آن جلسه (۲۴ خرداد ۶۸) می گویند. ایشان در این جلسه، برای دفع حاکمیت دوگانه، بیش از ۱۵ بار به طور صریح یا تلویحی، مفاهیم مرتبط با نفی جنگ قدرت در میان مسئولین را بیان می کنند:

«اين حادثه [رحلت امام]، بارى بر دوش همه ماست. … [دشمنان] به شروع اختلافات ميان مسؤولان و آن چيزى كه آنها آن را جنگ قدرت(!) مى‏نامند، اميد بسته بودند! دلخوش بودند كه جمهورى اسلامى، دچار آشفتگى سياسى شديدى شود و مسؤولان – حتّى اگر مسأله رهبرى را هم حل كرده باشند – نتوانند اوضاع كشور را جمع‏وجور كنند و كار را ادامه دهند! …. من با مطالعه اخبار و تحليلهايى كه اين روزها مرتباً محافل خبرى و سياسى – بخصوص محافل غربى – منتشر مى‏كنند، احساس مى‏كنم كه غربيها در ذهن خود، سه نقطه اميد را تصور كرده‏اند …: اولين نقطه اميد آنها، ايجاد تنازعها و اختلافهاست۷. آنها فكر مى‏كردند پس از ارتحال امام(ره)، جنگ قدرت(!) به وجود خواهد آمد؛ حتّى در روزهاى اول، خيلى ناشيانه پيش‏بينى مى‏كردند كه برخوردهاى نظامى خواهد شد و حوادث خونين پديد خواهد آمد! در آن لحظات اول، دنيا اين‏گونه تلقى مى‏كرد و غربيها هم در گذشته بارها اين پيش‏بينى غلط را كرده بودند؛ ولى بعد كه ديدند اين پيش‏بينى، از واقعيت خيلى دور است، گفتند كشمكش بر سر قدرت پيش خواهد آمد و تا مدتها مسأله رهبرى نظام به جايى نخواهد رسيد! هنگامى كه اين پيشگويى هم به نتيجه نرسيد، مرتب تكرار مى‏كردند كه انتخاب مجلس خبرگان، يك كار سطحى و يك پديده زودگذر است و به صورت بالقوه جنگ قدرت در پشت پرده وجود دارد و بايد منتظر باشيم تا چند روز آينده، اين كشمكش و نزاع خودش را نشان دهد۸! روزها گذشت. شخصيتها و افرادى كه موضعگيرى و اظهاراتشان تعيين كننده است – مانند نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى هيأت دولت، علماى بزرگ، مراجع، گروههاى مردمى و نهادهاى انقلابى – همه يكپارچگى و تمركز خودشان را نشان دادند و پيش‏بينى آنها هم عملى نشد؛ ولى باز تحليلها و تفسيرها سراغ نقاطى مى‏رود كه به آنها نويد وجود زمينه اختلافى را بدهد. من با مطالعه خبرها و اظهارها و گزارشها و تحليلهاى سياسى، به اين نتيجه مى‏رسم كه اينها نمى‏خواهند به اين زودى از مسأله ايجاد اختلاف و كشمكش ميان مسؤولان جمهورى اسلامى و گروههاى مردمى و گرايشهاى سياسى نااميد شوند؛ سعى مى‏كنند به هر قيمتى -حتّى با القائات- اين مسأله را براى خودشان تأمين كنند. بنابراين، وحدت كلمه اى كه امروز وجود دارد، براى آنها بسيار سنگين است؛ زيرا ايجاد اختلاف و دودستگى و تنازع و درگيرى، براى آنها يك هدف است. … اين عقيده‏ى هميشگى من بوده است كه مسؤولان جمهورى اسلامى، خوشبختانه هيچ‏گونه اختلافى در زمينه‏هاى اصولى با هم ندارند. … من بشدت اميدوار هستم كه در سايه مديريت واحد، موفق به رفع بهتر نارساييها شويم.

در اینجا امام خامنه ای توصیفات و دلجویی هایی عجیب و تامل برانگیزی را برای هاشمی می آورند: «ما منورتر و روشنتر و سابقه‏دارتر و شناخته‏شده‏تر و دردآشناتر و رمزآشناتر از ايشان با مسايل انقلاب، كس ديگرى را سراغ نداشتيم. نمى‏شود گفت شما بهتر از من ايشان را مى‏شناسيد؛ چون سوابق انس و ارادت و آشنايى من با آقاى هاشمى، خيلى طولانى است؛ اما شما در مدت كارتان با ايشان در مجلس شوراى اسلامى، از نزديك همه اين موارد را خوب احساس كرده‏ايد. ملت ما بحمداللَّه ايشان را مى‏شناسند و اين، آينده خوبى را نويد مى‏دهد».

سپس بلافاصله به مساله اصلی؛ یعنی، جنگ قدرت باز می گردند و می گویند: «دشمن مى‏خواهد ما با يكديگر اختلاف داشته باشيم؛ ولى ما بايد به صورت قاطع به دشمن تفهيم كنيم كه ترفندهاى او مؤثر نيست و در جمهورى اسلامى، همدستى و همدلى، براى مسؤولان يك اصل است. اين وحدت و يكپارچگى را واقعاً يك اصل بدانيم و براى آن سرمايه‏گذارى كنيم و از اختلافات بگذريم. … من گمان نمى‏كنم در طول ده سال گذشته كه امام عزيزمان(ره) اين‏همه بيانات حكمت‏آميز ايراد كردند، چيزى را به اندازه وحدت مورد تأكيد قرار داده باشند. … ما اين مقوله [وحدت] را به منظور حفظ حرمت امام(ره) و تعظيم به روح او پاس بداريم۹ و به عنوان يك هدف قطعى تلقى كنيم و با هر قيمتى درصدد تأمين آن باشيم. مجلس شوراى اسلامى مى‏تواند مظهر بسيار خوبى براى اين تكريم باشد.»

د. حاکمیت دوگانه دولتهای پیش از احمدی نژاد: بیان امام خامنه ای در جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در سفر آبان 89 خود به قم، فرمودند: «بنده از همه دولت‌ها حمایت کرده‌ام ولی این دولت با دولت‌های گذشته تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمی‌کند حاکمیت دوگانه درست کند.»۱۰

حرف اول امام خامنه ای درباره دولت سازندگی، که آخر زده شد؛ و حرف آخری که اول زده نشد

امام خامنه ای به عنوان ابرمدیر عصر کنونی، پیرو حضرت ابراهیم و امیرالمومنین در بکارگیری اصول ابرمدیریت است. یکی از دو رکن مدیریت استراتژیک، تغافل۱۱ بود که در تبیین شد. رکن مهمتر ابرمدیریت، زیرکی است. زیرکی در ابرمدیریت، گهگاه به شکل استراتژی کج دار و مریز بروز می کند. کسانی که توان درک ابرمدیریت و استراتژی کج دار و مریز دارند، ضرورتا به برداشت معکوس کشیده می شوند. یعنی با درک بسیار دقیق از شرایط، حرف آخر امام را در جهت عکس حرف نخست ایشان می فهمند. بر این اساس، گاهی مهمترین عیب یک دولت همانی است که در ظاهر از سوی امام جامعه، نقطه ظاهرا مثبت یاد شود؛ «هذا ربی هذا اکبر»؛ از این رو وقتی برخی از حمایتهای امام خامنه ای از هاشمی و دولت سازندگی را می بینیم، از غربت امام خامنه ای به خود می لرزیم، یا آنگاه که امام سعی می کنند برخی مشکلات دولت دهم را با فطنه و تغافل، مدیریت کنند، چقدر تحسین برانگیزند! دقیقا وقتی ایشان بر نفی حاکمیت دوگانه پای می فشرند، نوستالوژی همین مساله در نفی حاکمیت دوگانه در زمان هاشمی، فضا را پر می کند، نکند که باز هم امام مان حرف اول شان را آخر بزنند، همان کاری که درباره دولت سازندگی کردند. یعنی گاه از نفی دوگانگی، می توان وجود آن را اثبات کرد. نمونه بسیار دقیقی که درباره دولت سازندگی گفته شد، دقیقا و دقیقا این اصل استراتژیک مدیریتی را درباره ابرمدیریت امام خامنه ای اثبات می کند.

به هر حال، وظایف اعضای مختلف یک بدن، متفاوت است ام ضد هم نیست؛ کار چشم دیدن است و کار زبان گفتن و کار مغز، تحلیل کردن. قطعا امام خامنه ای به مصلحت نمی داند که حتی اگر دولت در پی حاکمیت دوگانه باشد، آن را بیان کند، بلکه باید آن را به اختلاف سلیقه فروکاست نماید. ولی وظیفه مصبح، لزوما این نیست. او باید روشنگری کند تا همه بدنه دولت و مردم به این خطر آگاه شوند و کار یکسره به دست این ها نیفتد.

۱. «نصف العاقل احتمال و نصفه تغافل». غررالحكم، ص ۲۴۵. نصف عاقل تحمل است و نصف دیگرش تغافل.

۲. «قوله (ع) “و التغابي عما تعني به” أي التغافل عما تفعله خواصك أو مطلقا من الأمور المنكرة» بحارالأنوار، ج ۳۳، ص ۶۳۷.

۳. خبرگزاری فارس، ۲۱بهمن ۸۵.

۴. «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ ؛ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني‏ رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ؛ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ؛ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكين»

۵. نهج البلاغه،خطبه‌ ۲۴۰.

۶. “مِن عبدالله علیٍّ أمیر المؤمنین إلی أهل الکوفة، جَبهة الانصار و سَنام العرب؛ اما بعد فإنی أخبرکم عن أمر عثمان، حیت یکو ن سمعه کعیانه. إنّ الناس طعنوا علیه فکنت رجلاً من المهاجرین اُکثِر استعتابه و اُقِلُّ عتابه و کان طلحةُ و الزبیرُ، أهون سیرهما فیه الوجیف و و أرفق حدائهما العنیف و کان من عائشةَ فیه فَلتَةُ غضبٍ فاُتیح له قوم فقلتوه…” (استعتابه: استرضاؤه). نهج البلاغه، نامه نخست.

۷. همان آخرین و تنها نگرانی امام راحل درباره نظام: “یادتان هست امام امت در آخرین ساعات عمر پربرکتشان در حالی که دست در دست شما و رهبری معظم داشتند فرمودند که من برای انقلاب هیچ خطری احساس نمی کنم، مگر جدایی شما دونفر! …” پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز، ۱۶ دی ۱۳۸۸.

۸. نمی توان گفت که دشمن محاسباتش کاملا اشتباه است، بلکه باید ضد استراتژی های گیج کننده امام خامنه ای را نجات بخش دانست، زیرا امروز پس از 20 سال از آن روزهای سخت، برخی از بزرگان و معتمدین کشور، همان حرفهایی می زنند که امام خامنه ای ظاهرا در نفی آن کوشیده اند: حجت‌الاسلام و المسلمین سید‌حمید روحانی، رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، در گفتگوی 24 بهمن خود با خبرگزاری فارس، به نکات عجیبی اشاره کرده است: «‌غرور، خود را در برج عاج دیدن و اینکه “انتظار داشته باشی از رهبری تا مجلس و قانون در سیطره و چنگ تو باشند”، خصلتی است که انسان را به تباهی می‌کشاند و این مسئله‌ای است که برای هاشمی رفسنجانی وجود داشته و دارد و سبب بروز چنین مشکلاتی شده است. … هاشمی رفسنجانی از اینکه مقام معظم رهبری در چارچوب قانون اساسی به وی اجازه دخالت می‌دهند، به شدت ناراضی است و قطعا هر کارشکنی‌ که از دستش برآید، انجام می‌دهد. … هاشمی رفسنجانی انتظار دارد ‌در نظام جمهوری اسلامی حرف اول را بزند و تقریباً نقش رهبری را داشته باشد و در کنار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در رهبری سهیم باشد و به قول معروف به بازی گرفته شود، اما مقام معظم رهبری مرد خداست و طبق وظیفه خود عمل می‌کند و نمی‌تواند طبق خواسته‌های نفسانی این افراد عمل کند. … حقیقت این است که هاشمی یک سری انتظاراتی از نظام دارد و فکر می‌کنم تا آن انتظارات ‌برآورده نشود، او به راه نمی‌آید … روحانی راه هاشمی رفسنجانی را راهی دانست که انسان را به جهنم کشانده و سبب نجات انسان نمی‌شود …»

۹. به نظر می رسد که مخاطب این سخن امام خامنه ای هاشمی است، در این جا امام خامنه ای با توجه به اینکه آخرین دغذغه امام راحل، اختلاف هاشمی با امام خامنه ای بوده است، اولین هدف دشمن را هم همین معرفی می کند و از هاشمی می خواهد اگر داغدار امام هست، به این تنها نگرانی و دغدغه امام هم احترام بگذارد.

۱۰. پایگاه تبیان، سه شنبه ۱۸ آبان ۸۹؛ این سخن منقول از امام خامنه ای هم تاکنون تکذیب نشده است.

۱۱. «إِصْلَاحِ شَأْنِ الْمَعَايِشِ مِلْ‏ءَ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ…» مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۳۷.

گرفته از بهار بیا


جستجو