پیامبر اسلام وانس با مردم

یکی از عنایات خداوند متعال به رسول گرامی اش صلی الله علیه و آله این بود که قلب مبارک حضرت نسبت به مردم رئوف و مهربان بود; به طوری که حضرتش از درد و رنج مردم در فشار و ناراحتی بود: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم » ; (1) «قطعا، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است .» اصولا همه انبیای الهی رابطه ای دوستانه و برادرانه با مردم داشتند و از گرفتاریهای مردم متاثر می شدند . قرآن کریم وقتی از انبیای بزرگ نام می برد، در معرفی آنها «برادری » را جزء خصوصیات بارز آنها بیان می کند: «والی مدین اخاهم شعیبا» (2) ، «اذ قال ، «اذ قال لهم اخوهم صالح الا تتقون » (4) این تعابیر حاکی از آن است که سفرای الهی با مردم زمان خود یگانه بودند . به دیگر سخن، آنها با شناخت فرهنگ مردم زمان خویش با توده مردم انس گرفته، چون عضوی از یک خانواده بزرگ در خوشیها و ناملایمات در کنار آنها بودند . «انس با مردم » یعنی با مردم بودن، برای مردم بودن و در خدمت دیگران بودن و شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن، یکی از ضرورتهای اخلاق مسلمانی است . و این، رمز حیات اجتماعی برای یک مسلمان است که در پرتو آن برای خود پایگاهی مردمی بنا می کند که برخوردار از رافت و رحمت و مودت مردمی است . علی علیه السلام در نهج البلاغه «مردمی بودن » و «انس با مردم داشتن » را چنین معنا می کند: «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم وان عشتم حنوا الیکم; (5) آن گونه با مردم زندگی کنید که اگر از دنیا رفتید، برایتان گریه کنند و اگر در کنار آنان به سر بردید، به شما عشق بورزند» . مردم دل به کسی می دهند که با درد و رنج آنان آشنا و با غمهایشان محرم و در راه خدمت به آنها پر تلاش باشد .

شکی نیست که روحانیت با مردم و در مردم زنده است; چرا که بدون مردم توان ایفای رسالت خویش را از دست می دهد . فلسفه وجودی عالمان دین آن است که اولا، فقیه در دین شوند . ثانیا، به هدایت و انذار مردم بپردازند . (6) ثالثا، با شناخت حساسیتها و شرایط و واقعیتهای موجود، دست به آسیب شناسی زده، آن گاه چون طبیبی دوار (7) در کنار هر حادثه و واقعه ای ضمن راهنمایی و ارشاد و همدردی با تشنگان معارف اسلامی، نسخه شفابخش بپیچند .

لازمه این کار مهم آن است که روحانی و داعی الی الله فردی اجتماعی باشد و خود را تافته جدا بافته از جامعه نداند .

ارزش انس با مردم

در منابع دینی تعبیرات زیبایی وجود دارد که هر یک به نوبه خود ضمن بیان اهمیت و ارزش مردم داری و انس با مردم، همگان را به آن تشویق می کند و از سوی دیگر، مردم گریزی، بی مهری نسبت به همنوعان و فرو رفتن در لاک خود و گریز از انس با دیگران را مورد نکوهش قرار می دهد . علی علیه السلام در این باره می فرماید: «اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان واعجز منه من ضیع من ظفر به منهم; (8) عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان به دست آورده را از دست بدهد .»

مبلغ مردم دار چون خورشید بر نیک و بد پرتو افشانی می کند و چون باران رحمت شوره زار و سبزه زار را سیراب می گرداند . از قلم و قدم و بیانش جز نیکی و محبت شنیده نمی شود و در دل الفت دیگران دارد و با تمام وجود بر دیگران عشق می ورزد . مصداقی است آشکار از بیان رسول گرامی صلی الله علیه و آله که فرمودند: «خیارکم احاسنکم اخلاقا الذین یالفون ویؤلفون; (9) برگزیده ترین شما خوش خوترین شماست; آنان که [با دیگران] انس می گیرند و [دیگران نیز] با آنان مانوس می شوند .» همچنین فرمودند: «خیر المؤمنین من کان مالفة للمؤمنین ولاخیر فیمن لایالف ولایؤالف; (10) بهترین مؤمنان کسی است که محل انس مؤمنان باشد و در کسی که انس نمی گیرد و با او انس نمی گیرند، خیری نیست .»

وقتی هدف، خدمت بیشتر به همنوعان باشد، باید راه و رسم آن را هم آموخت . «مردم داری » یکی از این راههاست که با شناخت نمودها و شاخصهای آن می توان توفیق خدمتگزاری و همدلی را دو چندان کرد . برخی از این نمودها از این قرار است:

1 . حسن خلق;

2 . عفو و گذشت;

3 . بخشش و محبت;

4 . تواضع و فروتنی;

5 . سعه صدر (حوصله و تحمل) ;

6 . تفقد و گره گشایی (برآوردن نیازها) ;

7 . و … .

حسن خلق

گشاده رویی و خوش رفتاری از بارزترین صفات رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که سهمی عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگی آنان به شخص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله داشت . حضرتش با همین «اکسیر اعظم » دلها را جذب و به جای کینه ها و دشمنیها، بذر محبت و مودت می کاشت . برای همین بود که خداوند مدال افتخارآمیز «وانک لعلی خلق عظیم » (11) را مختص رسولش گردانید .

آن حضرت برای رسیدن به هدفهای تربیتی، از اخلاق اجتماعی و اصول انسانی و حسن خلق بهره می گرفت . شیوه برخورد حضرت با مردم، چنان بود که به سرعت آنها را به سوی هدفهای خود جذب و جلب می کرد و در اعماق جانشان نفوذ می نمود . قرآن درباره این خصلت مردمی حضرت می فرماید: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک » (12) ; «به خاطر رحمت الهی بود که برای مردم نرم شدی و اگر خشن و سخت دل بودی، از دور تو پراکنده می شدند .»

بی شک راز محبوبیت در گرو خوش خلقی است و رمز «مردم داری » در پرتو «خوش رویی » می باشد . خوش رفتاری در برخورد با مردم، همچون آهن ربایی است که فلز وجود انسانها را به سوی خود می کشاند و دلهای پراکنده را به هم وصل می کند .

تعریف حسن خلق

گرچه حسن خلق به جهت آشنایی همگان با آن بی نیاز از تعریف است، اما می توان گفت که حسن خلق، مجموعه ای از صفات و حالات نفسانی است که انسان را به حسن معاشرت با مردم، توام با گشاده رویی و خوش زبانی و مدارای با آنان وا می دارد .

از امام صادق علیه السلام درباره تعریف حسن خلق سؤال شد، حضرت فرمودند: «تلین جانبک وتطیب کلامک وتلقی اخاک ببشر حسن; (13) حسن خلق این است که با نرمش و مدارا با مردم رفتار کنی و سخن خویش را پاکیزه گردانی و برادرت را با خوش رویی ملاقات نمایی .»

حسن خلق تنها به معنای گشاده رویی و خنده رو بودن و … نیست، گر چه آنها نیز به موقع خود سودمند هستند . حسن خلق، گاهی دندان بر جگر گذاشتن و مشکل را تحمل کردن است . اگر باطلی به انسان پیشنهاد شود، باید دندان بر جگر نهاده، حق را رها نکند و باطل را ترک کند . در سخنان علی علیه السلام آمده است: «نعم الخلق التصبر فی الحق (14) ; بهترین خلق، صابر و بردبار بودن بر پایگاه حق است (15) .»

روش کسب حسن خلق

خوش رفتاری در معاشرتهای اجتماعی جهت «انس با مردم » جزء نخستین شروط است; چرا که هیچ صفتی به اندازه آن عواطف را تحت تاثیر قرار نمی دهد . بعضی از مردم به طور طبیعی خوش اخلاق و خوش برخوردند و این یکی از مواهب الهی است که نصیب هر کس نمی شود . گروهی دیگر از مردم هستند که چنین صفتی در آنها نیست; اما با تمرین و ممارست می توانند «حسن خلق » را در وجود خود زنده کنند; به طوری که در اعماق جانشان نفوذ کرده، جزء طبیعت ثانوی آنها گردد . حضرت رسول صلی الله علیه و آله در توصیه ای فرزندان عبدالمطلب را به این امر فرا می خوانند که «انکم لن تسعوا الناس باموالکم فالقوهم بطلاقة الوجه وحسن البشر; (16) شما که نمی توانید با ثروت و دارایی خود، دل همه مردم را به دست آورید; پس با روی باز و گشاده رویی با آنها برخورد کنید .»

جهت کسب این فضیلت اخلاقی، لازم است به روشهای ذیل توجه شود:

1 . روش تفکر: بهترین راه برای رسیدن به این کمال آن است که همه روزه در آثار معنوی و مادی حسن خلق اندیشه کرده، آیات و روایات وارده را مورد تحلیل قرار داد و به هر مناسبتی با تکرار، آن را به خاطر سپرد .

2 . روش الگویی: یکی از بهترین راهها برای کسب فضایل اخلاقی، خصوصا حسن خلق، بررسی و ملاحظه آثار شگفت انگیز آن در سیره عملی پیشوایان بزرگ دین است . (17) قرآن کریم به همگان توصیه می کند که با الهام از «اسوه های حسنه » ، خود و جامعه را از هر نوع رذیله و ناهنجاری پاک و به جای آن فضایل انسانی را جایگزین کنید .

3 . روش عملی: از سوی دیگر باید از نظر عملی نیز خود را به خوش اخلاقی تمرین داد; چرا که فضایل اخلاقی همانند نیروهای جسمانی از طریق تمرین و ممارست، تقویت می شود . همان گونه که ورزش کاران پس از مدتی تمرین، دارای اندامی نیرومند و زیبا و به اصطلاح روی فرم می شوند، ورزشهای اخلاقی نیز روح انسان را قوی و زیبا می کند; البته، در صورتی که با ممارست و پشتکار توام باشد .

علی علیه السلام در نامه ای که به محمد بن ابی بکر، والی مصر نوشته، در اولین فقره آن می فرماید: «فاخفض لهم جناحک والن لهم جانبک وابسط لهم وجهک; (18) بالهای محبتت را برای آنها بگستر و پهلوی نرمش و ملایمت خود را بر زمین بگذار و چهره خویش را برای آنها گشاده دار .» همچنین در توصیه ای به فرمانداران که همیشه با توده مردم سر و کار دارند، در خصوص «مردم داری » فرمودند: «واخفض للرعیة جناحک وابسط لهم وجهک والن لهم جانبک; (19) پر و بالت را برای مردم بگستر و با چهره گشاده با آنان رو به رو شو و نرمش را نسبت به آنها نصب العین خود گردان .» بدیهی است که ممارست بر این دستورات اخلاق کارگزار را خوش می گرداند . در خصوص حسن خلق نباید از تاثیرات شگفت انگیز دو عامل مهم غافل بود:

1 . وراثت: بی شک عامل وراثت همچنان که در خیلی از صفات انسانی حرف اول را می زند، در خصوص حسن خلق نیز دارای اهمیت ویژه ای است . امام علی علیه السلام فرمودند: «حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق; (20) حسن خلق دلیل بزرگواری ریشه ها [ی وراثت] است .» همچنین فرمودند: «اطهر الناس اعراقا احسنهم اخلاقا; (21) آنها که ریشه های پاک تری دارند، دارای اخلاق بهتری هستند .»

2 . تغذیه: یکی از عوامل مؤثر در خوش اخلاقی افراد، داشتن غذای سالم جهت تغذیه معنوی است . توصیه قرآن کریم بر آن است که انسان در غذای مصرفی خود دقت کند تا خدای نکرده از لقمه حرام تغذیه نکند; چرا که اثرات مخربی در شخصیت او بر جای می گذارد . علی علیه السلام درباره نقش تغذیه در اخلاق و کردار انسان می فرماید: «فما طاب سقیه طاب غرسه وحلت ثمرته وما خبث سقیه خبث غرسه وامرت ثمرته; (22) آنچه آبیاریش پاکیزه باشد، غرس و نشای آن پاکیزه و میوه اش شیرین است و آنچه آبیاریش ناپاک باشد، درخت آن ناپاک و میوه اش تلخ خواهد بود .»

ادامه دارد … .

پی نوشت:

1) توبه/128 .

2) اعراف/85: «و به سوی [مردم] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] .»

3) شعراء/124: «آن گاه که برادرشان هود به آنان گفت: آیا پروا ندارید؟»

4) همان/142: «آن گاه که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا پروا ندارید؟»

5) نهج البلاغه، حکمت 10 .

6) توبه/122: «فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون » ; «پس چرا از هر فرقه ای از آنان، دسته ای کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را – وقتی به سوی آنان بازگشتند – بیم دهند . باشد که آنان [از کیفر الهی] بترسند!»

7) نهج البلاغه، خطبه 108، علی علیه السلام در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «طبیب دوار بطبه; طبیبی ست سیار که با طب خویش همواره به گردش می پردازد .»

8) نهج البلاغه، حکمت 12 .

9) تحف العقول، ابن شعبة الحرانی، مؤسسة النشر الاسلامی لجماعة المدرسین، الطبعة الثانیه، 1404 ه . ق، ص 45 .

10) وسائل الشیعه، الحر العاملی، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث – قم المشرفة، الطبعة الثانیه، 1414 ه . ق، ج 12، ص 18، ب 7، ح 8 .

11) قلم/4 .

12) آل عمران/159 .

13) من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 4، ص 412، ح 5897 .

14) نهج البلاغه، نامه 31 .

15) مبادی اخلاق در قرآن، آیة الله جوادی آملی، نشر اسراء، چاپ اول، 1377، ج 10، ص 158 .

16) کافی، شیخ کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ج 2، ص 103، ح 1 .

17) ر . ک: اخلاق در قرآن، آیة الله مکارم شیرازی و همکاران، قم مدرسه امام علی بن ابیطالب، چاپ اول، 1380، ج 3، ص 163 – 151 .

18) نهج البلاغه، نامه 27 .

19) همان، نامه 46 .

20) غررالحکم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، ح 5358 .

21) همان، ح 5347 .

22) نهج البلاغه، خطبه 154 .
 


جستجو