<<و ایاک و الاعجاب بنفسک واﻟﺛﻗﺔ بما یعجبک منها و حب الاطراﺀ فان ذلک من ﺃوثق فرص الشیطان فی نفسه للیمحق ما یکون من احسان المحنین.
و ایاک والمن علی رعیتک باحسانک ﺃو التزید فیما کان من فعلک ﺃو ان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک فان المن یبطل الاحسان و التزید یذهب بنور الحق و الخلف یوجب المقت عند الله و الناس.قال الله تعالی:
و ایاک واﻟﻌﺠﻟﺔ بالامور قبل ﺃو آن ها ﺃو التسقط فیها عند امکان ها ﺃو اﻟﻟﺠاﺠﺔ فیها اذا تنکرت ﺃو الوهن عنها اذا استوضحت فضع کل ﺃمر ﻤﯡﺿﻌﺔ و ﺃوقع کل ﺃمر موقعه>>.
<<مبادا هرگز دچار خود پسندی گردی و به خوبی های خود اطمینان کنی و ستایش را دوست داشته باشی که همه این ها از بهترین فرصت های شیطان در نظر او برای هجوم و نابودی کردار نیک نیکوکاران است.
مبادا هرگز با احسان و خدمت هایی کهانجام دادی یر مردم منت گذاری یا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری یا مردم را وعده ای بدهی سپس خلف وعده کنی منت نهادن پاداش نیکوکاری را از بین می برد و کاری را بزرگ شمردن نور حق را خاموش گرداند.و عمل خلاف وعده، خشم خدا و مردم را بر می انگیزد زیرا خدای بزرگ فرمود:. مبادا هرگز در کاری که وقت آن نرسیده است شتاب کنی یا در کاری که وقت آن رسیده است سستی ورزی یا در چیزی که(حقیقت آن)روشن نیست ستیز کنی و یا در کارهای آشکار کوتاهی کنی.تلاش کن تا هر کاری را در جای خود و در زمان مخصوصش انجام دهی>>.
الف-نکته ها و حکمت ها:
1-پرهیز از خود پسندی وئ خود بزرگ بینی
2-اطمینان نکردن به امور خویشایند
3-علاقه نبستن به ستایش دیگران
4-منت نگذاشتن در کارها
5-پرهیز از بزرگ نمایی در کارها
6-دوری از خلف وعده
7-انجام به هنگام و به موقع کارها
8-پرهیز از شتاب درکارها
9-کوتاهی نکردن هنگام فراهم آمدن امکان انجام امور
10-لجاجت نکردن هنگام نا مشخص بودن امور.
ب-انتظارات-باید ها و نیاید ها(اهداف رفتاری برای مدیرو فرمانده):
1-از هرگونه خود پسندی و خود بزرگ بینی دوری کند
2-به صرف اینکه شیفته چیزی شده است به آن اطمینان نکند
3-به ستایش دیگران علاقه نشان ندهد
4-به خاطر خدماتی که انجام می دهد منت نگذارد
5-کارهای خود را بزرگ نشان ندهد
6-از وعده های خود تخلف نکند
7-از شتاب در کارها قبل از رسیدن موعد آن بپرهیزد
8-از کوتاهی در انجام کارها هنگام فراهم آمدن امکان انجام آن ها خودداری کند
9-از هرگونه لجاجت هنگام نامشخص بودن امور دوری کند
10-هر کاری را در جا و موقع مناسب و خاص خود انجام هد
ج-شواهد از روایات امام
1-
2- <<شتاب برای ادراک کار خدا اصلاح آن
است>>
3-
4-<<و ان من استخف حالات الولاﺓ عند صالح الناس ﺃن یظن بهم حب الفخر و یوضع ﺃمرهم علی الکبر و قد کرهت ﺃن یکون جال فی ظنکم ﺃنی ﺃحب الاطراﺀ و استماع الثناﺀ و لست بحمد الله کذلک و لو کنت احب ﺃن یقال ذلک لترکته انحطاطا لله سبحانه عن تناول ما هو احق به من اﻟﻌﻆﻤﺔ و الکبریا و ربما استحلی الناس الثنا بعد البلا فلا تثنوا علی بجمیل ثناﺀ لاخراجی نفسی الی الله سبحانه و الیکم من اﻟﺗﻗﻴﺔ
فی حقوق لم افرغ من ﺃدائها و فرائض لابد من امضائها فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابرﺓ و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند ﺃهل البادرﺓ و لا تخالطونی بالمصاﻧﻌﺔ و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی و لا التماس اعظام لنفسی فانه من استثقل الحق ﺃن یقال له ﺃو العدل ﺃن یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه فلا تکفوا عن مقاﻟﺔ بحق ﺃو مشورﺓبعدل فانی لست فی نفسی بفوق ﺃن ﺃخطی و لا آمن ذلک من فعلی الا ﺃن یکفی الله من نفسی ما هو ﺃملک به منی فانما ﺃنا و انتم عبید مملوکون لرب لا رب غیره یملک من ﺃنفسنا و ﺃخرجنا مما کنا فیه لی ما صلحنا علیه ﻔﺃبدلنا بعد اﻟﺿﻟاﻟﺔ بالهدی و اعطانا البصیرﺓ بعد العمی>>.
<< از سخیف ترین حالات والیان نزد مردم این است که مردم گمان می کنند آنان به فخر و مباهات علاقه دارند و بنای کار خود بر کبر و غرور می نهند.بدم می آید که چنین گمان می کنید من جویای ثنا و ستایشم و سپاس خدا را که چنین نیستم اگر هم دوست داشتم که مرا بستایند به سبب فروتنی در برابر پروردگارم.آن را ترک می کردم زیرا تنها اوست که سزاوار عظمت و کبریاست.
بسیار پیش می آید که مردم پس ازانجام کار مهمی می خواهند که آنان را بستایند ولی مرا به سبب فرمانبرداری ام از خدا و رفتار نیکویی که با شما داشته ام به نیکی میستایید زیرا هنوز حقوقی هست که ادا نکرده ام و فرایظی بر گردن دارم که باید آن ه را به جا آورم آن گونه که با جباران سخن می گویند با من سخن مگویید و آن چه را از مردم خشمگین هنگام خشمشان پنهانمی دارند از من پنهان مدارید به چاپلوسی و تملق نیز با من رفتار مکنید و مپندارید که گفتن حق بر من گران می آید و نمی خواهم که مرا بزرگ انگارید زیرا هرکه شنیدن حق بر
او گران آید یا نتواند اندرز کسی را در باب عدالت بشنود عمل کردن به حق و عدالت بر او دشوارتر است پس با من از گفتن حق یا رای زدن به عدل باز نایستید زیرا من در نظر خود بزرگ تر از آن نیستم که مرتکب خطا نشوم ودر اعمال خود از خطا ایمن باشم مگر آن که خدا مرا در آن چه با نفس من رابطه دارد کفایت کند زیرا او توانا تر از من به من است م و شما بندگانی در دست قدرت پروردگاری هستیم که پرورش دهنده ای جز او نیست او در آن چه اختیارش را نداریم صاحب اختیار ماست اوست که ما را از آن چه در آن غوطه وریم بیرون می کشد و به راهی که صلاحمان در آن است می برد او بود که پس از گمراهی ما را هدیت کرد و پس از نابینایی بینایی بخشید>>.
5-.
.
مطالب اضافه شده به متن اصلی
منت گذاری:
تعريف لغوی : به معنی اينكه كسی نسبت به ديگری نيكی و احسانی انجام دهد سپس به رخ او بكشد و او را سرزنش كند آمده است .
تعريف اصطلاحی ـ به معنای نعمت و نيكی آمده مانند : وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْك مَرَّةً أُخْرَی سوره طه : آيه 37
و بار ديگر هم در حق تو نيكی كرده بوديم . (منت خداوند به ديگران احسان و نعمت است) و يكی از اسماء الهی ، منّان است .
ولی بيشتر به اين معنی است كسی به ديگری احسان و نيكی كند و بعد به رخ او بكشد و او را سرزنش و اذيت كند و اين از صفات ناپسندی است كه آيات و روايات فراوانی آن رامذمت كردند .
» آيات
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذیً
سخنی نيكو با پرده پوشی يا عذر خواهی از صدقه ای كه آزاری در پی دارد بهتر است .
وَلا تَمْنُن تَستَكْثرُ
منت مگذار ، و فزونی مطلب .
همانگونه كه در حديث آمده است كه امام صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمود :
وَ قَالَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَی وَلا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ قَالَ لَا تَسْتَكْثِرْ مَا عَمِلْتَ مِنْ خَيْرٍ لِلَّهِ
كار نيكی را كه برای خدا انجام می دهی هرگز زياد مشمر .
2 ـ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فی سبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا وَلا أَذًی لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ
كسانی كه اموال خـود را در راه خـدا انفاق می كنند ، سپـس به دنبال انفاقی كه كرده اند ، منت نمی گذارند و آزاری نمی رسانند ، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است ، و نه ترسی دارند ، و نه غمگين می شوند .
از اين آيه به خـوبی استفاده می شود كه انفاق در راه خدا در صورتی در پيشگاه پـروردگار مورد قبول واقع می شود كه به دنبال آن منت و چيزی كه موجب آزار و رنجش نيازمندان است ، نباشد .
بنابر اين كسانی كه در راه خـداوند بذل مال می كنند ولی به دنبال آن منت می گذارند يا كاری كه موجب آزار و رنجش است می كنند در حقيقت با اين عمل ناپسند اجر و پاداش خود را از بين می برند .
آنچه در اين آيه بيشتر جلب توجه می كند اين است كه قرآن در واقع سرمايه زندگی انسان را منحصر به سرمايه های مادی نمی داند ، بلكه سرمايه های روانی و اجتماعی را نيز به حساب آورده است .
كسی كه چيزی به ديگری می دهد و منتی بر او می گذارد و يا با آزار خود او را شكسته دل می سازد ، در حقيقت چيزی به او نداده است زيرا اگر سرمايه ای به او داده سرمايه ای هم از او گرفته است و چه بسا آن تحقيرها و شكست های روحی به مراتب بيش از مالی باشد كه به او بخشيده است .
بنابر اين اگر چنين اشخاصی اجر و پاداش نداشته باشند كاملا طبيعی و عادلانه خواهد بود بلكه می توان گفت چنين افراد در بسياری از موارد بدهكارند نه طلبكار زيرا آبروی انسان به مراتب برتر و بالاتر از ثروت و مال است .
نكته ديگر اينكه منت گذاردن و اذيت كردن در آيه با كلمه (ثم) كه معمولا برای فاصله بين دو حادثه (و به اصطلاح برای تراخی) است ذكر شده بنابر اين معنی آيه چنين می شود كسانی كه انفاق می كنند و بعدا منتی نمی گذارند و آزاری نمی رسانند پاداش آنها نزد پروردگار محفوظ است .
و اين خود می رساند كه منظور قرآن تنها اين نيست كه پرداخت انفاق مؤدبانه و محترمانه و خـالی از منت باشد بلكه در زمانهای بعد نيز نبايد با يادآوری آن منتی بر گيرنده انفاق گذارده شود ، و اين نهايت دقت اسلام را در خدمات خالص انسانی می رساند .
بايد توجـه داشت كه منت و آزاری كه موجـب عدم قبول انفاق می شود اخـتصاص به مستمندان ندارد بلكه در كارهای عمومی و اجتماعی از قبيل جـهاد در راه خـدا و كارهای عام المنفعه كه احتياج به بذل مال دارد نيز رعايت اين موضع لازم است .
جـمله لهم اجـرهم عند ربهم به انفاق كنندگان اطمينان می دهد كه پاداششان نزد پـروردگار محفوظ است تا با اطمينان خاطر در اين راه گام بردارند زيرا چيزی كه نزد خدا است نه خطر نابودی دارد و نه نقصان ، بلكه تعبير (ربهم) پروردگارشان ، ممكن است اشاره به اين باشد كه خداوند آنها را پرورش می دهد و بر آن می افزايد .
جـمله و لا خـوف عليهم و لا هم يحزنون ، اشاره به اين است كه آنها هيچ نوع نگرانی نخواهند داشت ، زيرا خوف ، همانگونه كه در سابق هم اشاره شد نسبت به امور آينده است ، و حزن و اندوه ، نسبت به امور گذشته ، بنابر اين با توجه به اينكه پاداش انفاق كنندگان در پيشگاه خدا محفوظ است ، نه از آينده خود در رستاخيز ترسی دارند و نه از آنچه در راه خدا بخشيده اند ، اندوهی به دل راه می دهند .
بعضی نيز گفته اند آنها ترسی از فقر و كينه و بخل و مغبون شدن ندارند و نه غمی از آنچه انفاق كرده اند . حديثی از پيغمبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلّم) آمده : كسی كه به فرد با ايمانی نيكی عطا كند ، سپس او را با سخـنی آزار دهد ، يا منتی بر او بگذارد ، به يقين انفاق خـود را باطل كرده است .
ولی آنها كه چنين نكرده اند ، بيمی از باطل شدن انفاقها به خود راه نمی دهند ، اسلام در اين زمينه به قدری دقيق است كه بعضی از علماء پيشين گفته اند : هر گاه انفاقی به كسی كنی و بدانی كه سلام كردن تو به او ، بر او سخت و گران است و ياد آور خاطره بخشش ، بر او سلام نكن .
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تُبْطـِلُوا صدَقَتِكُم بِالْمَنِّ وَالاَذَی كالَّذِی يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكهُ صلْداً لا يَقْدِرُونَعَلی شیْءٍ مِّمَّا كسبُوا وَاللَّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ
ای كسانی كه ايمان آورده ايد ! بخـششهای خـود را با منت و آزار ، باطل نسازيد ! همانند كسی كه مال خود را برای نشان دادن به مردم ، انفاق می كند ، و به خـدا و روز رستاخيز ، ايمان نمی آورد ، (كار او) همچون قطعه سنگی است كه بر آن ، (قشر نازكی از) خاك باشد ، (و بذرهايی در آن افشانده شود ،) و رگبار باران به آن برسد ، (و همه خاكها و بذرها را بشويد ،) و آن را صاف (و خالی از خاك و بذر) رها كند . آنها از كاری كه انجام داده اند ، چيزی به دست نمی آورند ، و خداوند ، جمعيت كافران را هدايت نمی كند .
تفسير : دو مثال جالب در مورد انگيزه های انفاق
در آيه ، نخـست اشاره به اين حقيقت شده كه افراد با ايمان نبايد انفاقهای خود را به خاطر منت و آزار ، باطل و بی اثر سازند .
سپـس دو مثال جالب برای انفاقهای آميخته با منت و آزار و رياكاری و خودنمائی و همچنين انفاقهائی كه از ريشه اخلاص و عواطف دينی و انسانی سرچشمه گرفته بيان می كند .
می فرمايد : ای كسانی كه ايمان آورده ايد ! بخـششهای خـود را با منت و آزار باطل نسازيد يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن والاذی .
سپس اين عمل را تشبيه به انفاقهائی كه توأ م با رياكاری و خودنمائی است می كند ، می فرمايد : اين همانند كسی است كه مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می كند و ايمان به خـدا و روز رستاخيز ندارد كالذی ينفق ماله رئاء الناس ولا يؤمن بالله واليوم الاخر .
و بعد می افزايد : كار او همچون قطعه سنگ صافی است كه بر آن قشر نازكی از خاك باشد و بذرهايی در آن افشانده شود و باران درشت به آن برسد ، (و خاك و بذرها را بشويد) وآن را صاف رها سازد آنها از كاری كه انجام داده اند چيزی به دست نمی آورند فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا لا يقدرون علی شیء مما كسبوا .
چه تعبير لطـيف و رسا و گويائی ؟ ! قطعه سنگ محكمی را در نظر بگيريد كه قشر رقيقی از خاك روی آن را پوشانده باشد و بذرهای مستعدی نيز در آن خاك افشانده شود و درمعرض هوای آزاد و تابش آفتاب قرار گيرد ، سپس باران دانه درشت پر بركتی بر آن ببارد ، با اينكه تمام وسايل نمو و رشد در اينجا فراهم است ، ولی به خاطر يك كمبود ، همه چيزاز بين می رود و اين باران كاری جز اين نمی كند كه آن قشر باريك را همراه بذرها می شويد و پـراكنده می سازد و سنگ سخـت غير قابل نفوذ را كه هيچ گياهی بر آن نمی رويد با قيافه خشونت بارش آشكار می سازد ، چرا كه بذرها در محل نامناسبی افشانده شده بود ، ظاهری آراسته و درونی خشن و غير قابل نفوذ داشت و تنها قشر نازكی از خـاك روی آن را گرفته بود ، در حالی كه پـرورش گياه و درخـت نياز به خاك عميقی دارد كه برای پذيرش ريشه ها و ذخيره آب و تغذيه گياه آماده باشد .
اين گونه است اعمال رياكارانه و انفاقهای آميخته با منت و آزار كه از دلهای سخت و قساوتمند سرچشمه می گيرد و صاحبانش هيچ بهره ای از آن نمی برند و تمام زحماتشان بر بادمی رود .
و در پـايان آيه می فرمايد : و خداوند گروه كافران را هدايت نمی كند والله لا يهدی القوم الكافرين .
اشاره به اينكه خداوند توفيق هدايت را از آنها می گيرد چرا كه با پای خود ، راه كفر و ريا و منت و آزار را پـوييدند ، و چنين كسانی شايسته هدايت نيستند ، و به اين ترتيب انفاقهای ريائی و آميخته با منت و آزار ، همه در يك رديف قرار گرفته اند .
» روايات
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِي يُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَيَمُنَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلِلَّهِ عَلَيْهِ فِيهِ الْمَنُّ
علی ابن سويد از امام رضا عليه السلام سؤال ميكند كه عجب و خودپسندی چيست ? امام فرمودند عجب درجاتی دارد يكی از درجاتش اين است كسی به خدا ايمان بياورد سپس بر خدا منت نهد كه ايمان آورده در حالی كه خداوند بر او منت نهاده خداوند اسباب ايمان آوردن او را برايش مهيا نموده است
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی عَنْ غِيَاثٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَی كَرِهَ لِي سِتَّ خِصَالٍ وَكَرِهْتُهَا لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي وَأَتْبَاعِهِمْ مِنْ بَعْدِي مِنْهَا الْمَنُّ بَعْدَ الصَّدَقَةِ
رسولخدا صلی الله عليه و آله : خداوند تبارك و تعالی ناپسند شمرد بر من شش خصلت را و من اين شش خـصلت را بر فرزندان و پيروانم ناپسند شمردم يكی از اينها منت نهادن بعد از صدقه است .
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْمَنُّ يَهْدِمُ الصَّنِيعَةَ
امام صادق عليه السلام : منت نهادن ارزش نيكيها را از بين ميبرد .
تحف العقول نهج ، [ نهج البلاغة ] فِي وَصِيَّتِهِ عليه السلام لِلْأَشْتَرِ وَإِيَّاكَ وَالْمَنَّ عَلَی رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِك
علی عليه السلام : در وصيت به مالك اشتر ميفرمايند : مبادا بخاطر نيكی كه انجام ميدهی بر مردم منت نهی .
وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي قَالَ وَمَنِ اصْطَنَعَ إِلَی أَخِيهِ مَعْرُوفاً فَامْتَنَّ بِهِ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَثَبَّتَ وِزْرَهُ وَلَمْ يَشْكُرْ لَهُ سَعْيَهُ ثُمَّ قَالَ عليه السلام يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَی الْمَنَّان
رسولخـدا صلی الله عليه و آله : در حديث مناهی ميفرمايند : كسی كه كار نيكی برای برادر دينی خويش انجام دهد سپس بر او منت نهد خداوند اجر و ثواب كارش
نابود ميكند و وزر و گناهش برايش ميماند ؛ سپس حضرت فرمودند : خدای بزرگ ميفرمايد : منت گذار را از بهشت محروم كردم .
وَفِي الْخـِصَالِ عَنِ الْخَلِيلِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ خُزَيْمَةَ عَنْ أَبِي مُوسَی عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سُفْيَانَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مُسْهِرٍ عَنْ خَرَشَةَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِي ذَرٍّ عَنِ النَّبِيِّ صلی الله عليه وآله قَالَ ثَلَاثَةٌ لَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ الْمَنَّانُ الَّذِي لَا يُعْطِي شَيْئاً إِلَّا بِمِنَّةٍ
رسولخدا صلی الله عليه و آله : سه گروه خدا با آنها صحبت نميكند يكی از آنها منتگذاری كه هر چه به ديگری ميبخشد بر او منت مينهد .
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنِ الصَّادِقِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله مَنْ أَسْدَی إِلَی مُؤْمِنٍ مَعْرُوفاً ثُمَّ آذَاهُ بِالْكَلَامِ أَوْ مَنَّ عَلَيْهِ فَقَدْ أَبْطَلَ اللَّهُ صَدَقَتَهُ
سولخدا صلی الله عليه و آله : كسی كه كار نيكی برای مؤمنی انجام دهد سپس با كلامی او را اذيت كند يا بر او منت نهد خداوند صدقه او را باطل ميكند .
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جـَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام قَالَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْعَاقُّ لِوَالِدَيْهِ وَمُدْمِنُ الْخَمْرِ وَمَنَّانٌ بِالْفِعَالِ لِلْخَيْرِ إِذَا عَمِلَهُ
امام باقر عليه السلام : به بهشت نميرود كسی كه عاق والدين است و كسی كه شارب الخمر است و كسی كه هر كار خيری را انجام ميدهد همراه با منت است .
» نكوهش منّت نهادن و ايذاء در صدقه
سزاوار است كه صدقه دهنده از منّت نهادن و ايذاء بپرهيزد .
منّت نهادن ، اين است كه خود را نيكوكار ببيند ، و از لوازم آن : آشكارا انفاق كردن است و باز گفتن آن ، واداشتن توقّع پـاداش مانند سپاسگزاری و خدمت و تعظيم و اطاعت . و ايذاء (آزردن) ، آنست كه او را سرزنش و ملامت كند و سبك شمارد و به خدمت گيرد ، و با او بدزبانی كند و روی ترش نمايد و پرده وی بدرد .
معنی ايذاء و همچنين لوازم و نتايج ظاهری منّت نهادن روشن است . امّا منّت نهادن باطنی ، يعنی خود را نيكوكار ديدن ، از اينجا معلوم می شود كه بعد از دادن صدقه بيش از پيش بعيد بداند كه گيرنده صدقه به او خيانت كند .
و امّا علاج منّت نهادن : اين است كه بفهمد در حقيقت آن فقير گيرنده ، نيكوكار است ؛ زيرا او را به ثواب می رساند و از عذاب نجات می دهد ، و در گرفتن حقّ خدای تعالی نائب اوست ، كه آن را به فقير احاله كرده تا به وعده روزی كه به وی داده وفا شود .
و علاج آزردن فقير : اين است كه بداند كه سبب آن زياد شمردن عطا و صدقه خود و كراهت داشتن از انفاق مال و تكبّر بر فقير گيرنده به سبب بهتر دانستن خود از اوست ، از اين روكه خـود را بی نياز و او را نيازمند می بيند ، و همه اين ها جـهل و حماقت است . امّا زياد و بزرگ شمردن عطـا و صدقه از اين جـهت جهل است كه آنچه می دهد در مقابل آنچه از رضای خدا و ثواب آخرت می طلبد بسيار اندك و ناچيز است . و انسان عاقل چگونه چيز اندك فانی خـود را در مقابل پـاداش عظـيم و جـاويد بزرگ می شمارد . و امّا كوچك شمردن فقير ، درحالی كه ـ چنانكه گذشت ـ فقير از غنیّ برتر است ، پس چگونه خود را بهتر از او می بيند ؟ و در برتری فقير همين بس كه خـدای سبحان غنی را مسخـّر فقير كرده ، به اينكه مال را با كوشش و رنج به دست آورد ، و در محافظت آن سعی نمايد ، و به قدر نياز فقير به وی برساند . پـس در حقيقت غنی خـادم فقير در جـستجـوی مال است ، علاوه بر اينكه آنچه از مال ستوده است برای فقير ، و آنچه نكوهيده است از قبيل تحمّل مشقّت و به گردن گرفتن مظلمه و حفظ اضافات تا هنگام مرگ و خوردن دشمنان ، بر غنیّ است .
و بالجـمله : خـردمند پـس از تأمّل و انديشه ، می داند كه آنچه می دهد در مقابل آنچه می گيرد اندك است ، و در حقيقت فقير به وی نيكی می كند .
امير مؤمنان عليه السّلام فرمود : (هر كه بداند كه آنچه می كند به خود می كند ، در تشكّر از مردم درنگ روا نمی دارد ، و دوستی آنها را كم نمی شمرد ، پس از ديگران سپاسگزاری آنچه به نفع خود داده ای و آبروی خويش را حفظ كرده ای مخواه ، و بدان كه كسی كه حاجتی از تو می خواهد آبروی خود را بيش از آبروی تو گرامی نداشته ، پس آبروی خود را گرامی دارو حاجت او را رد مكن) . و كسی كه از منّت نهادن و آزردن دوری می جـويد بايد هنگام عطا و انفاق برای فقير تواضع كند ، و صدقه را در پيش او گذارد ، و نزد او بايستد ، يا دست خود را بگشايد تا فقير بردارد ، به طوری كه دست فقير [ كه دست خداست ] بالا باشد .
پنجم آنكه : از منّت نهادن بر فقير و ايذای او دوری كند . و عطائی كه به كسی نمايد از صفحه خاطر محو سازد ، تا در دفتر حسناتش ثبت گردد ، كه اگر از اين صفت خبيثه اجتناب نكند . صدقه او باطل ، و عاطل می ماند .
همچنان كه حق ـ سبحانه و تعالی ـ می فرمايد كه : يا أَيُّهَا الَّذي نَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَق اتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالاَذی سوره بقره : آيه 264 يعنی : ای مؤمنان باطـل مسازيد صدقات خود را به منت نهادن و آزار دادن . و از سيّد انام مروی است كه : كسی كه با برادر مؤمن خـود نيكی كند و بر او منت نهد خـدای ـ تعالی ـ عمل او را از درجـه اعتبار ساقط سازد . و او را بر گناه خـود بگيرد . و سعی او را نپـذيرد . و منت نهادن ، اين است كه : همچنين داند كه به آن فقير احسانی نموده . و علامت ظـاهری آن ، اين است كه : در نزد مردم زبان به اظـهار آن گشايد وآن را نقل كند ، و از آن راه ، از فقير چشم داشت ثنا و تعظيم و فرمانبرداری داشته باشد .
و علامت باطنی آن ، اين است كه : بعد از عطا ، از آن فقير خلاف ادبی يا خيانتی نسبت به آن شخـص واقع شود استبعاد نمايد زيادتر از آنچه پيش از عطا استبعاد می نمود . و ايذا ، آن است كه : او را سرزنش و ملامت كند . و پرده او را بدرد . و رو به او ترش نمايد . و او را خفيف كند . و از مجالست آن عار داشته باشد . و خود را عالی تر از او داند . و كسی كه مبتلا به اين مرض باشد بايد خود را از آن خلاص سازد .
» علاج منت گذاردن و ايذای فقير
و اما علاج خـلاصی از منت گذاردن ، آن است كه : بداند كه في الحقيقه فقير ، احسان نسبت به او كرده كه صدقه او را قبول نموده ، و موجـب رستگاری او گرديده است . پس بايددهنده ، ممنون فقير باشد . و بداند كه : ـ همچنان كه در حديث وارد است ـ دست فقير در گرفتن صدقه نايب دست خداست . و آنچه به فقير می رسد همانا كه به خدا رسيده است .
و از اين جـهت ، سنّت است كه : آنكه صدقه می دهد دست خود را ببوسد . و دست خود را بر بالای دست فقير نگذارد . بلكه دست خود را بگشايد تا فقير بردارد . و چگونه كسی هزار مرتبه ممنون نگردد از دستی كه نايب دست خـداست و از او چيزی قبول می كند ؟ و با همه اين ها خـدا هر صدقه را چندين مقابل عوض در دنيا و آخرت وعده فرموده است .
پـس اگر توقع و اميد آن را ندارد زهی احمق كه مال خـود را به عبث ضايع می كند . و اگر چشم عوض از خدا دارد پس به چه وجه منت بر فقير گذارد ؟ و اين مثل آن است كه : كسی چيزی به تو حواله كند كه به زيد بدهی و او اضعاف مضاعف عوض به تو دهد و تو در چيزی كه به زيد می دهی منت بر او گذاری .