استغفار ائمه عليهم السلام در ادعیه براي چيست؟

استغفار ائمه عليهم السلام در ادعیه براي چيست؟
مقدمه
ائمه طاهرین (ع) عصارۀ نظام آفرینش و مظهر هدایت خدایند؛ نه تنها کار، گفتار و سکوت آنان هدایت است که میزان هدایتند و با این میزان، ضلالت و گمراهی و ایمان و کفر مشخص می شود. از این رو، سخن و سیرۀ ایشان برای هرکسی و هر سالک به سوی خدا، حجت و دلیل است؛ زیرا آنان معصوم اند و در سیره معصوم(ع) هیچ گونه شائبه گمراهی و گناه نیست.

اما این که در دعاهای رسیده از اهل بیت (ع) می بینیم که آنها از خداوند طلب آمرزش می کنند و یا خود را گناهکار می دانند؛ مثلاً امیرالمؤمنین (ع) در مناجاتش عرض می کند: “پروردگارا در آن حالی که غفلت مرا گرفته است ای کاش می دانستم حالم چگونه است؟ آیا از من رویگردانی یا به من نظر داری؟”؛ این تعبیرات نه به واسطه آن است که معصوم گناه می کند، بلکه باید گفت غفلت دارای مراتبی است، آن مرتبه ای که مربوط به معصوم است، ما عاجز از ادراک آن هستیم؛ زیرا وقتی که امام معصوم سرگرم خوراک خوردن یا سخن گفتن با این و آن است، با آن توجه تامّی که در نماز دارد، یکسان نیست و این کمبود را برای خود، غفلت و ذنب می شمارد و از آن طلب آمرزش می نماید. و این به خاطر عظمت مقام و دوام عبودیت و ادب تامّ آنان است که در برخی از حالات که لازمه مقام بشری است میسّر نمی شده، لذا این حالت های بشری را برای خود گناه می شمرده اند. و گرنه آنان از هر گناه کبیره و صغیره و مکروه معصومند.[۲] معصومان (ع) گرچه همواره با ابلیس و دیگر شیاطین درگیر و در چالش های اخلاقی و معنوی بودند، امّا به توفیق الاهی هیچ گاه نلغزیدند چنان که قرآن مجید در باره پیامبر (ص) می فرماید: “و چیزی نمانده بود که تو را از آن چه به سوی تو وحی کردیم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و در آن صورت تو را به دوستی خود بگیرند و اگر تو را استوار نمی داشتیم قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی”.[۳] بنا بر این گناهی که معصومان (ع) راه گریزی از آن ندارند و برای جبران آن ناله سر می دهند، آلودگی به محرّمات الاهی نیست؛ بلکه از آن جهت که هر که در درگاه الاهی مقرّب تر است، خداوند معیار سنجش اعمال او را دقیق تر قرار داده و او به دلیل عظمت مقام چیزی را گناه می شمارد که دیگران به سادگی از کنار آن می گذرند.[۴] چنان که مرحوم اربلی فرموده است: “پیامبران و امامان – که سلام خدا بر آنان باد- همواره در یاد خدا به سر می بردند و در بالاترین مراتب قرب الاهی ره می سپردند و پیوسته در این اندیشه بودند که مبادا لحظه ای از یاد او غافل گردند. پس هرگاه اندکی از این مرتبه بالا فروتر می آمدند و از سر نیاز به اموری همچون خوردن و آشامیدن، حلّ و فصل مسائل اجتماعی روی می آوردند، این را گناهی بزرگ برای خویش می شمردند. استغفار و توبه آنان نیز از چنین اعمالی بوده است.
دعا و مناجات و استغفار

همان طور که می دانیم ، استغفار و توبه دارای مراتب و درجاتی متناسب با توبه کنندگان است .
همانطور که خود گناه درجات و مراتبی دارد ، استغفار و توبه از آن هم ، دارای مراتب است . هر کسی به تناسب گناه خود، ‏استغفار می کند ؛ یعنی همان گناهی که البته برای صاحب مقام پایین تر، اصلا گناه محسوب نمی شود ؛ بلکه ممکن است ‏برای او حسنه باشد ، برای مقام بالاتر گناه و سستی باشد . بنا براین هر استغفارو توبه ای ، لزوماً از یک گناه شرعی و منافی با عصمت نیست .‏
نور ایمان امامان زیاد است ، و لذا کارهای ریز هم دیده می‌شوند. نور ما به اندازه چراغ قوه است ، تا می‌گویند گناه ! می‌گوییم مگر من آدم کشتم ؟ مگر ما از دیوار کسی بالا رفتیم ؟ یعنی ما فقط کامیون و بشکه را می‌بینیم . چون نور ایمانمان مثل نور چراغ قوه است ، گناهان بزرگ را می‌بینیم . اما هر چه نور بیش‌تر باشد ، چیزهای ریز هم بیشتر دیده می شود .
امام حسین(ع) از خوبی هایش استغفار می کند ، ما از خلاف‌هایمان استغفار می‌کنیم ، امام حسین(ع) می‌گوید : «الهی! مَن کانَ محاسِنُهُ معاصِی» خدایا محاسن یعنی حسن ، خوبی‌هایم هم بدی است . یعنی یک کسی وقتی نگاه می‌کند به پول‌های بانک مرکزی ، اصلاً قلکش هم فقر است . ولی کسی که توجه به بانک مرکزی ندارد ، می‌گوید : این قلک پولش زیاد است .
افرادی هستند که ظرفیتشان کم است . دو رکعت نماز شب می‌خواند ، هی می‌گوید . می گوید : من نماز حاجت هم خواندم ، دعایم مستجاب نشد . خیلی نمازش را مهم می‌داند . من دعا کردم ، ولی مستجاب نشد. ما اگر بزرگی بزرگان را ببینیم ، اگر پول‌های بانک مرکزی را ببینیم ، دیگر قلکمان نزدمان سرمایه‌ای نیست .
صاحب کتاب « کشف الغمه » می گوید: « انبیاء و ائمه (ع) ، انسان هایی بودند که دائم دریاد و نام خدا به سر می بردند و در بالاترین ‏مراتب قرب الهی سیر می کردند ، پیوسته مراقب بودند که لحظه ای از یاد و نام او غافل نشوند . پس هر گاه اندکی از این ‏مرتبه عالی تنزل می کردند و برای حفظ حیات و بقا ، مسائلی همچون خوردن و آشامیدن ویا حل و فصل ‏مسائل اجتماعی روی می آوردند ، اینها را بزرگترین گناه برای خویش تلقی می کردند . استغفار و توبه آنها نیز از چنین ‏اعمالی بوده ، که ترک آنها مقتضای مقام محبت و قرب الهی است . ۱
در تقسیم بندی گناه می توان گفت : گناه دو قسم دارد ،
قسم اول ؛ گناه تشریعی و دوم ؛ گناه تکوینی
گناه تشریعی در اثر سوء اختیار انسان ها می باشد و قابل ترک ‏است و مربوط به تکوین او نمی باشد ، همان گناهی است که منافی با عصمت می باشد . ائمه (ع) از این سنخ از گناه به طور ‏مطلق مبرّی هستند و هیچ کدام از مراتب و مصادیق این قسم در آنها راه ندارد . زیرا همانطور که گفته شد ، گناه تشریعی در ‏اثر سوء اختیار است و انسان در مقام سوء اختیار، منفعل و متأثر از شیطان می باشد (شیطان درونی یا بیرونی) ؛ و ائمه (ع) از ‏هر گونه تعرض شیاطین مصون می باشند .
بنابراین گناهی که به ائمه نسبت داده می شود ، از سنخ گناه تکوینی است که از حیطه اختیار بیرون است و ‏مربوط به عالم تکوین می باشد نه عالم تشریع .مثلا همانطور که گفته شد ، آن بزرگواران از توجه به امور ضروری حیات ‏مادی خود ، استغفار می کردند ؛ اموری که مقتضای حیات و بقا در نشئه دنیا است . آیا امام می تواند از توجه و التفات به نشئه ‏دنیا که اراده خداوند به وجود او در آن تعلق گرفته ، صرف نظر کند ؟ آیا برای او ممکن است که به امور ظاهری خود و ‏دیگران نپردازد ، در حالی که مسلّماً این مطلوب معبود اوست ؟
چنانکه امام صادق(ع) فرمود: « انّ رسول الله کان یتوب الی الله عزوجل و یستغفره فی کل یوم و لیلة مأة مرة من غیر ‏ذنب… ؛‏‏رسول خدا(ص) توبه می کر د به سوی خدای عزوجل و در هر روز و هر شب، صد مرتبه استغفار می نمود ، بدون اینکه مرتکب گناهی شده باشد. » ۲
خدایا ، آمرزش می خواهم از هر راحتی و آسود گی که جز از طریق انس با تو حاصل آید ؛ از هر سرور و شادی که به جز از راه قرب به تو حاصل شود ؛ از هر کاری به جز طاعت تو درخواست مغفرت می کنم »
در حقیقت استغفار پیامبر و امامان (ع) به معنای سرزدن گناه از آنان نیست ، تا با مقام عصمت آنان از گناه منافات داشته باشد ، بلکه به نظر می رسد پیامبران و امامان (ع) با توبه واستغفار خود چند هدف را دنبال می کرده اند؛
ـ تعلیم و تربیت
عده ای از بزرگان از جمله ملا مهدی نراقی معتقدند پیامبر و امام با توبه و استغفار، طریق بازگشت به خدا را به مردم آموخته اند.۳
یعنی ادب بندگی و روش توبه و آداب آن ، موضوعی است که می توان از کلام و عمل معصومان فرا گرفت .
ـ بازگشت به خدا
آثار و فوائد دعا،مناجات ،استغفار
بعضی از بزرگان مانند مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی ، توبه پیامبر و امامان را توبه از التفات به غیر خدا و اشتغال به امور دنیا دانسته اند .۴
توضیح آن که ؛ پیامبر و امام تنها برای آموزش دیگران توبه نمی کردند ، بلکه واقعاً با توبه ، به دنبال بازگشت به خدا بودند ، اما نه بازگشت از گناه ، بلکه آن بزرگواران چون توجه به امور مادی را ( که لازمه ی زندگی مادی است) دور از شأن و بندگی و مقام عصمت خود و گناه تلقی می کردند ، از این امور گریز ناپذیر توبه می نمودند . افعالی که برای دیگران مباح یا مکروه شمرده می شود ، برای آنان گناه نامیده می شود و جمله معروف؛
«حسنات الابرار سیئات المقرّبین ؛ اعمال نیک خوبان ، گناه مقربان خدا محسوب می شود »۵ ، ناظر به همین حقیقت است .
بر این اساس امام سجاد(ع) در مناجات خود می گوید: «استغفرک من کلِّ لذّة بغیر ذکرک و من کلّ راحة بغیر اُِنسک و من کلّ سرور بغیر قربک و مِن کلّ شغل بغیر طاعتک ؛ خدایا ، آمرزش می خواهم از هر راحتی و آسود گی که جز از طریق انس با تو حاصل آید ؛ از هر سرور و شادی که به جز از راه قرب به تو حاصل شود ؛ از هر کاری به جز طاعت تو درخواست مغفرت می کنم ».۶
به بیان دیگر می توان گفت : استغفار و توبه داراى مراتب و درجاتى متناسب با توبه کنندگان است . توبه گنه‏کاران از گناه است و توبه اهل سلوک ازپرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق . اولیاى الهى چون توجه به مقام ربوبى – که کمال مطلق است – دارند ، وقتى به خود و اعمال خویش مى‏نگرند با تمام عظمت و بزرگى که آن اعمال دارند ، آنها را در برابر عظمت بى نهایت الهى بسیار کوچک مى‏بینند . مانند کسی که مهم‏ترین دارایى‏اش مقدارى آب گل‏آلود بود و آن را براى سلطان هدیه برد و چون شکوه شاهى را دید ، از آن چه آورده بود ، سخت شرمسار و سرافکنده گردید .
آرى على (ع) همان عبادتی را که برتر از عبادت جن و انس است در برابر جمال و جلال الهى ، برگ سبز درویش مى‏بیند و سر به زیر مى‏افکند و این خود یکى از عالى‏ترین مراتب عبودیت مطلقه و فناى فى الله
مى‏باشد .
دعا و مناجات و استغفار

همان طور که می دانیم ، استغفار و توبه دارای مراتب و درجاتی متناسب با توبه کنندگان است .
همانطور که خود گناه درجات و مراتبی دارد ، استغفار و توبه از آن هم ، دارای مراتب است . هر کسی به تناسب گناه خود، ‏استغفار می کند ؛ یعنی همان گناهی که البته برای صاحب مقام پایین تر، اصلا گناه محسوب نمی شود ؛ بلکه ممکن است ‏برای او حسنه باشد ، برای مقام بالاتر گناه و سستی باشد . بنا براین هر استغفارو توبه ای ، لزوماً از یک گناه شرعی و منافی با عصمت نیست .‏
نور ایمان امامان زیاد است ، و لذا کارهای ریز هم دیده می‌شوند. نور ما به اندازه چراغ قوه است ، تا می‌گویند گناه ! می‌گوییم مگر من آدم کشتم ؟ مگر ما از دیوار کسی بالا رفتیم ؟ یعنی ما فقط کامیون و بشکه را می‌بینیم . چون نور ایمانمان مثل نور چراغ قوه است ، گناهان بزرگ را می‌بینیم . اما هر چه نور بیش‌تر باشد ، چیزهای ریز هم بیشتر دیده می شود .
امام حسین(ع) از خوبی هایش استغفار می کند ، ما از خلاف‌هایمان استغفار می‌کنیم ، امام حسین(ع) می‌گوید : «الهی! مَن کانَ محاسِنُهُ معاصِی» خدایا محاسن یعنی حسن ، خوبی‌هایم هم بدی است . یعنی یک کسی وقتی نگاه می‌کند به پول‌های بانک مرکزی ، اصلاً قلکش هم فقر است . ولی کسی که توجه به بانک مرکزی ندارد ، می‌گوید : این قلک پولش زیاد است .
افرادی هستند که ظرفیتشان کم است . دو رکعت نماز شب می‌خواند ، هی می‌گوید . می گوید : من نماز حاجت هم خواندم ، دعایم مستجاب نشد . خیلی نمازش را مهم می‌داند . من دعا کردم ، ولی مستجاب نشد. ما اگر بزرگی بزرگان را ببینیم ، اگر پول‌های بانک مرکزی را ببینیم ، دیگر قلکمان نزدمان سرمایه‌ای نیست .
صاحب کتاب « کشف الغمه » می گوید: « انبیاء و ائمه (ع) ، انسان هایی بودند که دائم دریاد و نام خدا به سر می بردند و در بالاترین ‏مراتب قرب الهی سیر می کردند ، پیوسته مراقب بودند که لحظه ای از یاد و نام او غافل نشوند . پس هر گاه اندکی از این ‏مرتبه عالی تنزل می کردند و برای حفظ حیات و بقا ، مسائلی همچون خوردن و آشامیدن ویا حل و فصل ‏مسائل اجتماعی روی می آوردند ، اینها را بزرگترین گناه برای خویش تلقی می کردند . استغفار و توبه آنها نیز از چنین ‏اعمالی بوده ، که ترک آنها مقتضای مقام محبت و قرب الهی است . ۱
در تقسیم بندی گناه می توان گفت : گناه دو قسم دارد ،
قسم اول ؛ گناه تشریعی و دوم ؛ گناه تکوینی
گناه تشریعی در اثر سوء اختیار انسان ها می باشد و قابل ترک ‏است و مربوط به تکوین او نمی باشد ، همان گناهی است که منافی با عصمت می باشد . ائمه (ع) از این سنخ از گناه به طور ‏مطلق مبرّی هستند و هیچ کدام از مراتب و مصادیق این قسم در آنها راه ندارد . زیرا همانطور که گفته شد ، گناه تشریعی در ‏اثر سوء اختیار است و انسان در مقام سوء اختیار، منفعل و متأثر از شیطان می باشد (شیطان درونی یا بیرونی) ؛ و ائمه (ع) از ‏هر گونه تعرض شیاطین مصون می باشند .
بنابراین گناهی که به ائمه نسبت داده می شود ، از سنخ گناه تکوینی است که از حیطه اختیار بیرون است و ‏مربوط به عالم تکوین می باشد نه عالم تشریع .مثلا همانطور که گفته شد ، آن بزرگواران از توجه به امور ضروری حیات ‏مادی خود ، استغفار می کردند ؛ اموری که مقتضای حیات و بقا در نشئه دنیا است . آیا امام می تواند از توجه و التفات به نشئه ‏دنیا که اراده خداوند به وجود او در آن تعلق گرفته ، صرف نظر کند ؟ آیا برای او ممکن است که به امور ظاهری خود و ‏دیگران نپردازد ، در حالی که مسلّماً این مطلوب معبود اوست ؟
چنانکه امام صادق(ع) فرمود: « انّ رسول الله کان یتوب الی الله عزوجل و یستغفره فی کل یوم و لیلة مأة مرة من غیر ‏ذنب… ؛‏‏رسول خدا(ص) توبه می کر د به سوی خدای عزوجل و در هر روز و هر شب، صد مرتبه استغفار می نمود ، بدون اینکه مرتکب گناهی شده باشد. » ۲
خدایا ، آمرزش می خواهم از هر راحتی و آسود گی که جز از طریق انس با تو حاصل آید ؛ از هر سرور و شادی که به جز از راه قرب به تو حاصل شود ؛ از هر کاری به جز طاعت تو درخواست مغفرت می کنم »
در حقیقت استغفار پیامبر و امامان (ع) به معنای سرزدن گناه از آنان نیست ، تا با مقام عصمت آنان از گناه منافات داشته باشد ، بلکه به نظر می رسد پیامبران و امامان (ع) با توبه واستغفار خود چند هدف را دنبال می کرده اند؛
ـ تعلیم و تربیت
عده ای از بزرگان از جمله ملا مهدی نراقی معتقدند پیامبر و امام با توبه و استغفار، طریق بازگشت به خدا را به مردم آموخته اند.۳
یعنی ادب بندگی و روش توبه و آداب آن ، موضوعی است که می توان از کلام و عمل معصومان فرا گرفت .
ـ بازگشت به خدا
آثار و فوائد دعا،مناجات ،استغفار
بعضی از بزرگان مانند مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی ، توبه پیامبر و امامان را توبه از التفات به غیر خدا و اشتغال به امور دنیا دانسته اند .۴
توضیح آن که ؛ پیامبر و امام تنها برای آموزش دیگران توبه نمی کردند ، بلکه واقعاً با توبه ، به دنبال بازگشت به خدا بودند ، اما نه بازگشت از گناه ، بلکه آن بزرگواران چون توجه به امور مادی را ( که لازمه ی زندگی مادی است) دور از شأن و بندگی و مقام عصمت خود و گناه تلقی می کردند ، از این امور گریز ناپذیر توبه می نمودند . افعالی که برای دیگران مباح یا مکروه شمرده می شود ، برای آنان گناه نامیده می شود و جمله معروف؛
«حسنات الابرار سیئات المقرّبین ؛ اعمال نیک خوبان ، گناه مقربان خدا محسوب می شود »۵ ، ناظر به همین حقیقت است .
بر این اساس امام سجاد(ع) در مناجات خود می گوید: «استغفرک من کلِّ لذّة بغیر ذکرک و من کلّ راحة بغیر اُِنسک و من کلّ سرور بغیر قربک و مِن کلّ شغل بغیر طاعتک ؛ خدایا ، آمرزش می خواهم از هر راحتی و آسود گی که جز از طریق انس با تو حاصل آید ؛ از هر سرور و شادی که به جز از راه قرب به تو حاصل شود ؛ از هر کاری به جز طاعت تو درخواست مغفرت می کنم ».۶
به بیان دیگر می توان گفت : استغفار و توبه داراى مراتب و درجاتى متناسب با توبه کنندگان است . توبه گنه‏کاران از گناه است و توبه اهل سلوک ازپرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق . اولیاى الهى چون توجه به مقام ربوبى – که کمال مطلق است – دارند ، وقتى به خود و اعمال خویش مى‏نگرند با تمام عظمت و بزرگى که آن اعمال دارند ، آنها را در برابر عظمت بى نهایت الهى بسیار کوچک مى‏بینند . مانند کسی که مهم‏ترین دارایى‏اش مقدارى آب گل‏آلود بود و آن را براى سلطان هدیه برد و چون شکوه شاهى را دید ، از آن چه آورده بود ، سخت شرمسار و سرافکنده گردید .
آرى على (ع) همان عبادتی را که برتر از عبادت جن و انس است در برابر جمال و جلال الهى ، برگ سبز درویش مى‏بیند و سر به زیر مى‏افکند و این خود یکى از عالى‏ترین مراتب عبودیت مطلقه و فناى فى الله مى‏باشد
منابع و ماخذ:
۱- کشف الغمّه / ج ۳ / ص ۴۶ – ۴۸
۲- معانب الاخبار / ص ۳۸۳ – ۳۸۴ / باب النوادر
۳- ملا محمد مهدی نراقی / جامع السعادات / ج ۳ / ص ۸۱۱
۴- جعفر سبحانی / منشور جاوید / ج ۸ / ص ۲۲۸ / با تلخیص
۵- کشف الغمّه / ج۳ / ص ۴۲ – ۴۵
۶- مفاتیح الجنان / مناجات ذاکرین
منابع :‏
۱- تفسیر المیزان / علامه طبابایی
‏۲- تفسیر مجمع البیان / طبرسی ‏
‏۳- مفردات راغب / راغب اصفهانی
۴- مراحل اخلاق در قرآن / آیت الله جوادی
[۱] . جوادی آملی ، عبد الله ، علی (ع) مظهر اسمای الاهی ، ص ۱۰۷ و ۱۰۸ ، مرکز نشر اسراء ، چاپ دوم ، ۱۳۸۵ .
[۲] . دستغیب ، سید عبدالحسین ، ۱۰۰۰ سؤال ، ص ۱۹ ، انتشارات ناس.
[۳] . اسراء ۷۳ و ۷۴، وَ إِن کَادُواْ لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِى أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْترَىَ عَلَیْنَا غَیرْهُ  وَ إِذًا لاَّتخَّذُوکَ خَلِیلًا () لَوْ لَا أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْا قَلِیلاً؛ طباطبایی، مجمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، محمد باقر، ج۱۳، ص ۲۳۸، انتشارت اسلامی.
[۴] . تفسیر المیزان، ج۶، ص ۳۶۶٫با اندکی تصرف.
[۵] . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص ۴۵، چاپخانه علمیه قم.

 


جستجو