انسان کامل، کامل ترین کتاب تکوینی خدای سبحان است و تفسیرعمیق و تعریف راستین چنین کتابی همانند تبیین کتاب تدوینی خداوند تنها مسور نگارنده آن و سفیران برگزیده او است. تفسیر کتاب های خدا اگر به دست نااهلان ونامحرمان بیفتد به جای تعریف تحریف می شود. پس چنان که تعریف راستین نبیّ ، تنها میسورخدای نبی آفرین است؛ (الله أعلم حیث یجعل رسالته )1، تفسیرحقیقی وصیّ نیز فقط در توان خدای وصی آفرین است.
ازاین رو، بهترین معرّف وجود مبارک سیّد اوصیا وامیراولیای الهی ، فاتح ولایت ، یادگار رسالت و زمامداری هدایت ، امیر المؤمنین (علیه أفضل صلوات المصلّین ) در مرتبت نخست ، هستی بخش فیض بزرگ وجود او ، خدای سبحان است . و در مرتبت بعد سفیرانی چون رسول گرامی( صَلی الله علیه واله وسّلم) وخود آن امام همام.
1-سوره انعام،آیه124 یکم .عیدولایت درقرآن
برترین نعمت معنوی
درسراسرجهان هستی همه نعمت های مادی ومعنوی ازسوی خدای سبحان است ؛ (ومابکم من نعمتهٍ فمن الله) 1.نعمت هایی که انسانهای عادی هرگز توان شمارش آن را ندارند :(وإن تعدّوا نعمتة الله لاتُحصوها)2.
خدای سبحان درقرآن کریم گاهی از نعمت های مادی و روزی های ظاهری مانند آسمان ، زمین ، آفتاب و ماه یاد می کند و گاهی از نعمت های معنوی و باطنی ؛ چنان که عیسی مسیح می فرماید : به یاد نعمت های باش که به تو و مادرت مریم دادم ، آن گاه که تو را به روح القدس تأیید کردم که درگهواره و نیز در میان سالی با مردم سخن گفتی و آن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آنگاه که به اذن من از گل ِ پرنده می ساختی ، پس در آن می د میدی و به اذن من پرنده ای می شد و کورمادرزاد و پیس را به اذن من شفا می دادی وآن گاه که مردگان رابه اذن من [زنده ازقبر] بیرون می آوری : ( إذ قال الله یا عیسی ابن مریم اذکرنعمتی علیک وعلی والدتک إذ أیّدتک بروح القدس تکلّم الناس فی المهدوکهلاًوإذ علّمتک الکتاب والحکمة والتوریة والإنجیل وإذ تخلق من الطین کهیئة الطیر بإذنی فتنفخ فیها فتکون طیراً بإذنی وتبریء الأکمه والأبرص بإذنی وإذ تخرج الموتی بإذنی ) 3. درباره بنی اسرائیل نیز نعمت های محدودی را یادآوری کرده ، می فرماید : به یاد نعمت هایی باشید که به شما دادم ؛ ( یا بنی إسرائیل اذکروا نعمتی التی أنعمت علیکم ) 4.
1-سوره نحل،آیه53.
2-سوره نحل،آیه18.
3-سوره نحل، آیه110.
4-سوره نحل، آیه47.
نعمت های معنوی مراتب و درجاتی دارد که برترین آن ها نعمت رسالت و امامت است. از این رو ، در قرآن کریم از هر دو نعمت به (( منّت )) (نعمت سنگین و توان فرسایی که حمل و هضم آن دشوار باشد ، نه منّت زبانی ) یاد می کند ؛ درباره رسالت و بعثت پیامبران می فرماید : ( لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم )1 و دربارهامامت نیز می فرماید : (ونرید أن نمنّ علی الذین استُضعفوافی الأرض ونجعلهم أئمّةً ونجعلهم الوارثین)2؛ زیرا پیامبران و امامان تأمین کنند گانه سعادت ابدی انسان هستنند.
فرشتگان با همهء قداست وشرافتی که دارند ، تنها واسطهء فیض هستند و نمی تو انند هدایت و رهبری مستقیم جامعهء بشری رابرعهد بگیرند . موجود کامل و جامعی که می تواند فیض الهی را معصومانه از خدا در یافت کند و معصومانه به جوامع بشری ابلاغ کند و خودنیز معصومانه به آن عمل کند ، انسان کامل مانند پیامبرو امام است . از این رو خدای سبحان درقرآن کریم بر نبوت و امامت که جامع آن دو (( ولایت )) است ، تکیه کرد و آن را مورد امتنان قرار داد ، در حالی که در باره آفرینش آسمان ها و زمین و بهشت و قیامت به (( منّت )) یاد نکرد ؛ زیرا آسمان ها و زمین گر چه بزرگ است ، لیکن دربرابرنعمت سنگین و توانفرسای3 رسالت و امامت کوچک است .
در قرآن کریم تنها در بارهء جریان غدیر خم و ولایت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) تعبیر منحصر به فرد (( اتمام نعمت )) آمده است : (الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی)4 . سخن از (( أنعمت علیکم )) نیست ، بلکه خداوند می فرماید : (أتممت علیکم نعمتی ) ؛ (( نعمتم را بر شما تمام کردم )) ؛ یعنی همان طور که نبوّت و رسالت پیامبر اکرم (صَلی الله علیه واله وسّلم) کاملترین نبوّت ورسالت است وپس از آن نبوّتی نیست، ولایت وامامت علی واولادعلی (علیه السّلام) نیز کاملترین ولایت و امامت است وپس از آن امامتی نیست .
1- سوره آل عمران،آیه164.
2-سوره قصص، آیه5.چون نبوت به خاتمیت می انجامد،در آیه اول از آن با فعل ماضی(منّ)یادکرد،ولی درباره امامت که تا قیامت ادامه دارد،در آیه دوم با فعل مضارع(یمنّ)که نشانه استمرار،یاد می کند.
3-تحمل و هضم نبوت و امامت برای نوع انسانها میسّرنیست.پیامبر شناسی ودریافت درست پیام این برگزیدگان الهی وعمل کردن به آن بسیاردشوار است.
4 -سوره مائده ایه3.
ازمنظر قرآن کریم در غدیر خم که عید بزرگ ولایت است ، نعمت های معنوی الهی به برترین حدّ وبالاترین نصاب خود رسید . حال چون نعمتی برتر از ولایت علی و اولاد علی (علیه السّلام) نیست ، عید غدیر بر ترین اعیاد امّت اسلامی است و اعتقادبه ولایت تکوینی و تشریعی امامان معصوم (علیه السّلام) وباور داشتن وساطت وشفاعت و وسیله بودن آنان از مهمترین برکاتی است که نصیب امّت اسلامی شده است.
امامت،تداوم رسالت
خدای سبحان امامت را ادامهء رسالت و همتای آن می داند . از این رو در حادثهء جهانی غدیر خم به پیامر اکرم (صَلی الله علیه واله وسّلم) می فرماید : اگر نصب علی بن ابی طالب (علیه السّلام) را به دست خود انجام ندهد ولایت را تبیین نکنی ، اصلاً به رسالت الهی عمل نکرده ای ؛ یعنی رسالت منهای امامت معادل با رسالت منهای رسالت است . زیرا آنچه اساس رسالت را حفظ می کند همان امامت است.
بهترین معرّف برای عظمت روز غدیر وحادثه جهانی این روز قرآن وعترت است . چه حادثه ای در روز هجدهم ماه ذی حجه درسرزمین غدیررخ داد که این روزرا برای ابد عید کرد؟ خدای سبحان درسوره مائده به رسوال اکرم (صَلی الله علیه واله وسّلم) می فرماید : (یا أیّها الرّسول بلّغ ما أُنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالاته والله یَعصمُک من النّاس ).گرچه پیغمبردارای مقام نبوت است ، لیکن در این پیام آسمانی رسالت او مطرح است . از این رو با خطاب (( یا ایّها النبیّ )) آغاز نشد .
گزینش عنوان (( رسالت )) از یک سو، مجهول آوردن فعل (انزل) که نشانه اهمیّت مطلب است از سوی دیگر، و نیز انتخاب عنوان (ربّک) که نشانه ان است که توعبد آن ربّی واو، مولای تو است و تو باید ازاواطاعت کنی از سوی سوم ، نشانه اهمیّت آن مطلب است.
دو عنوان رسالت وربوبیِّت که دراین آیه آمده نشانۀ آن است که رسالت پیامبر و ربوبیّت خدا ، هر دو درآفرینش رویداد جهانی غدیرخم نقش دارد ؛ یعنی خدایی که پروردگاربشراست ، باید آن ها را بپروراند و پرورش بشر بدون شریعت و مجری شریعت میسورنیست ، و تو که رساننده این پیام هستی ، از این جهت که رسولی و با مردم رابطه داری دراین جا موظّفی ،نه ازآن جهت که نبی هستی1 . ازاین رو دراین آیه کریمه هم (( رسالت رسول )) مطرح شد وهم ((ربوبیت خدا)) رسالت رسول اقتضا دارد که وی پیام خدا را به درستی دریافت و ابلاغ کند و اگر این پیام را به جوامع انسانی ابلاغ نکرد ، گویا هیچ کاری نکرده است . از این رو به پیامبر اکرم (صَلی الله علیه واله وسّلم) فرمود : اگر آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ نکنی رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای ؛ (و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته).
1.نبیّ یعنی انسانی که گزارش را از ذات اقدس خداوند دریافت می کند ورسول یعنی کسی که بایدپیام الهی را به جوامع بشری برساند.چهره ارتباط انسان کامل با خدا ((نبوّت))وچهره ارتباط وی با جوامع بشری ((رسالت))است.
اگر در این آیه می فرماید : (( إن لم تفعل فما بلّغته ))، بدین معنا بود که اگر آنچه را که نازل کردم ابلاغ نکردی ، همان را ابلاغ نکردی و این همان اتحاد مقدم و تالی و موضوع و محمول است که در قضایا غیرعلمی و بی فایده است . هر دستوری که خدا به پیامبر می دهد ، اگر پیامبر به آن عمل نکند ، آن دستور را عمل نکرده است . علاوه براین خداوند ، نفرمود:(( إن لم تفعل فما بلّغت رسالتک ))؛ یعنی اگر آن پیام الهی را نرساندی رسالت خود را در خصوص آن امر ایفا نکرده ای ؛ زیرا این جمله نیزگر چه قبه اتحاد مقدم وتالی راندارد، لیکن قضیه شرطیه سودمندی نیست.
این جمله نورانی بدین معنا است که تو رسول خدایی و رسالتت به پایان خود نزدیک می شود . اکنون اگرامامت وخلافت امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) را ابلاغ نکنی ، اصلاً آن رسالت الهی را ابلاغ نکرده ای و دیگر در صف مرسلان نخواهی بود : (و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته ) . در این جمله چون رسالت ربّ مطلق است و هیچ قیدی ندارد ، بدین معنا است که درصورت عدم تبیین امامت و نصب امام ، دیگر سمت رسالت نخواهی داشت واصلاً به وظیفه و رسالت الهی خود عمل نکرده ای ، زیرا امام و امامت تضمین کننده اصل دین است .
حاصل این مراد این نیست که اگر رسالت نصب جانشین را نادیده گرفتی ،خصوص این رسالت را نرسانده ای ، بلکه مراداین است که اگر رسالتِ ولایت وخلافت علی (علیه السّلام) را ابلاغ نکردی ، رسالتت را هرگز ایفا نکرده ای.
وعده صیانت الهی
خداوند در ذیل همین آیه می فرماید : خدا تو را از آسیب مردم حفظ می کند ؛ (و الله یَعصِمُک من الناس ) . منظور از این که خدای سبحان فرمود ، خدا تو را از آسیب مردم مصون نگاه می دارد ، چیست؟
اوّلاً ، نبیّ گرامی روزی که تنها بود و دشمنان مسلّح بودند ، نترسید وخدای سبحان به وی فرمود: (فقاتِل فی سبیل الله لا تکلّف إلا ّ نفسکٌ وحرّض المؤمنین عسی الله أن یکفّ بأس الّذین کفروا والله أشدّ بأسا ً وأشدّ تنکیلا ً)1؛ یعنی تو موظّفی برای حفظ دین دفاع کنی و اگر احدی تو را در دفاع و جهاد یاری نکند ، تنها تو مکلّفی که در صحنه حضور پیدا کنی و مجاهد نستوه باشی . مؤمنان را نیز به جهاد ترغیب کن ، باشد که خداوند آسیب کسانی را کفر ورزیده اند ،از آنان باز دارد وخداست که قدرش بیشتر وکیفرش سخت تراست.
1-سوره انفال،آیات65-66.
رسول گرامی در ردیف معدود مبلّغان الهی است که از بشر هرسناک نبود تا بر اثر هراس از مردم در تبلیغ حادثه تاریخی غدیر تسامح کند ،زیرا به شهادت قرآن کریم آن روز که همه مسلّح بودند و رسول گرامی بی سلاح بود ، از هیچ کس هراسی نداشت .
فراراز میدان جنگ که از گناهان کبیره است ، از نظر فقهی برای افراد عادی حدی دارد که حدّ آن در آغاز،مقاومت یک نفر در برابر ده نفر و پس از تخفیف ، مقاومت یک رزمنده در برابر دو نفر بود ، ولی فرار از میدان جنگ برای رسول اکرم (صَلی الله علیه واله وسّلم) حرام بود و هیچ حدّو مرزی نداشت ؛یعنی پیغمبراجازه نداشت که میدان کارزار را ترک کند ، گر چه همه مردم روی زمین دشمن او باشند وعلیه او در مصاف شرکت کنند . هم حکم فقیهی رسول اکرم (صَلی الله علیه واله وسّلم) این بود که در صحنه جنگ حق فرار نداشت وهم سنّت و سیرت قطعی آن حضرت این بود که از احدی هراسناک نبود . تا فرار کند و صحنه را ترک کند . پس آن روز که همه مسلّح بودند و انبوه دشمن وی را احاطه کرده بود و او تنها و بی سلاح بود و تنها امیرمؤمنان (علیه السّلام) یار و یاور وی بود .، ازاحدی نمی ترسید .
ثانیاً ، در حجازآن روز ، به ویژه در اواخر دوران رسالت ، یعنی درحجّة الوادع همه تسلیم وحجاز آرام شده بود.
نامه رسمی رسول گرامی به امپراطوری ایران و روم نیز رسیده بود . قهراًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً پیامبری که اصلاً از کسی نمی هراسید وآن روز که تنها بود، نیاز به حافظ نداشت و تنها به قدرت غیبی خدای حفیظ تکیه می کرد ، امروز که پس از فتح مکه فرمانده کلّ قوای حجاز است و نامه رسمی برای امپراطوری ایران وروم می نگارد ، از چه می ترسید؟ با تشریح فضای حجاز از یک سو و تحلیل فضای جهان معاصر پس از فتح مکه از سویی دیگر، روشن می شود که پیغمبر در جنگ نظامی از احدی هراسی نداشت .
از اینکه در بخش پایانی آیه آمده است که خدا تورا از مردم حفظ می کند ، معلوم می شود که نگرانی پیامبر از خطر نظامی نبود ؛ مهم خطر سیاسی و جو سازی مردم حجاز بود که مبادا بر اثر ضعف فرهنگی دچار شبهه شوند و بگویند : رسول گرامی داعیه رسالت در سر پروراند تا مردم را محکوم خاندان خود کرده ، پسر عمو و داماد خود را جانشین خویش کند و امارت بر مردم را میراث وموروث خاندان خود گرداند.
این ترس همواره هست وترس نظامی نیست تا کسی بگوید ، من خوف ندارم وخون شهید مؤثّر است . اگر مردم جاهل وعوام بودند وقدرت تحلیل نداشتند ،رهبر الهی نیز کاری از پیش نمی برد.
نگرانی موسی کلیم (علیه السّلام) از جهل مردم
بدترین مشکل برای رهبران الهی ضعف فرهنگی مردم است ؛ موسی کلیم که از پیامبران بزرگ اولوالعزم بود. کسی است که از دریاوشمشیر نمی ترسد .
وقتی ذات اقدس خداوند به او دستور داد که به سوی دریا حرکت کن، بنی اسرائیل معترضانه به او گفتند: ای موسی ! دریا در پیش رو و شمشیر فراعنه در پشت سر ماست و ما را بین دو مرگ میخکوب کرده ای .
موسی(علیه السّلام) گفت : چنین نیست ، زیرا پروردگارم با من است وبه زودی مرا راهنمایی خواهد کرد ؛(کَلّا إنّ معی ربّی سیهدین).با حرف ردع ((کلّا)) آنان راخاموش کرد وفرمود امواج دریا وشمشیر فراعنه در اختیار خداست.اگر خدا بگوید باز گرد، باز می گردم و پیروز می شوم و اگر بگوید به دریا برو به دریا می روم.
1-سوره شعراء،آیه63.
2-سوره طه،آیه78.
3-سوره اعراف،آیه116.
4—سوره طه،آیه67.
گاهی فرمانده در میدان نبرد به سربازان خود دستور پایداری می دهد و شهادت در راه خدا فضیلت معرفی می کند ، ولی گاهی تشر می زند و می گوید:((کَلّا))! یعنی ما در امانیم.
وقتی پیروان موسی کلیم گفتند، بین دو مرگ گرفتار شدیم،کلیم خدا نفرمود که صبر کنید،خداصابران را دوست دارد و اگر شهید شدیم اجرمان با خداست.می گوید ما بین دو مرگ نجات پیدا کرده و پیروزیم. خدا فرمود: با عصای خود به دریا بزن :(أضرب بعصاک البحر). موسی(علیه السّلام) عصای خود را به دریا بزن ودریابسترخاکی شد وآنها گذشتند،ولی چون فرعون و فرعونیان آمدند،درکام امواج خروشان غرق شدند:( فغشیهم من الیمّ ما غشیهم). موسی کلیم که بین دو مرگ به یادخدا بود وامنیت خود را از خدا دریافت کرده بود،احساس ترس نکرد، اما وقتی ساحران فرعون چوبها و طنابها را در میدان مبارزه انداختند: (سحروا أعین الناس واسترهبوهم)، مردم که تماشاچی میدان مسابقه بودند، دیدند که مارهای فراوانی در این میدان در جنب وجوش است.موسایی که عصا را اژدها می کند وخود اژدها افکن است، در این صحنه ترسید :(فأوجس فی نفسه خیفة موسی).
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در تحلیل ترس حضرت موسی می فرماید: موسی کلیم برای خود نترسید ، ترس وی از این بود که جاهلان پیروز شوند ومردم را به گمراهی بکشانند.ترس موسی کلیم از این بود که ساحران با عصاها وطنابها میدان مسابقه را میدان مار کردند .او اگر عصا را بیندازد وآن هم یک مار بشود و مردم نتوانند بین سحر ساحران واعجاز او فرق بگذارند، چه کند ؟
(( لم یوجِس موسی (علیه السّلام) خیفةء علی نفسه، بل أشفق من غلبة الجُهّال و دول الضلال)) 1.آن که نتواند بین سحر و معجره فرق بگذارد ، با او چه می توان کرد؟آن صحنه جای این نبود که کسی از سرنصیحت بگوید :(( سحربا معجزه پهلو نزند دل خوش دار )) ؛ زیرا بر اثر ضعف فکری مردم سحر با معجزه پهلو می زد و موسی کلیم از ضعف فکری مردم می ترسید.
هراس رسول گرامی اسلام نیز از این بود که مردم نتوانند تشخیص بدهند که ولایت علی بن ابی طالب (علیه السّلام) در رخداد غدیر، حکم خدا و نصب الهی است. شخصیت علی (علیه السّلام) همانند ندارد و هرگز سخن از امارت و سلطنت در میان نیست. خدای سبحان فرمود:(والله یعصمک من النّاس )؛ یعنی کاری می کنم که طرز فکر مردم دگرگون شودو مردم کار تو را توطئه نپندارند و تو را متهم نکنند.
چنانکه موسی کلیم بشارت داد : (لا تخف إنّک أنت الأعلی* وألق ما فی بمینک تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا کید ساحر ولا یفلح السّاحر حیث أتی)2؛ مترس که تو خود برتر و پیروزی وآنچه در دست داری بیانداز تا هرچه را ساخته اند، ببلعد .در حقیقت آنچه سر هم بندی کرده اند ،افسون افسونگران است و افسونگر هرجا برود ، رستگار نمی شود .
1- نهج البلاغه،خطبه4.
2- سوره طه،آیه68-69.
مردم خواهند دید که در صحنه مسابقه اژدهایی حرکت می کند و چیزی جز چوبهای خشک وطنابهای بی روح وسرد وجود ندارد ؛ مردم دیگر طناب وچوب می بینند ، نه مار. خاصیت کار تو این است که کید و صنع ساحران را می بلعد، نه چوب وعصا و طناب را. خدای سبحان حادثه غدیر را با چنین اهمیّتی برای رسول گرامی تحلیل و تبیین کرد .