محتواى نماز

سـلام

در هنگام سلام وجود مقدس رسول اكرم و انبياء گذشته و ائمه طاهرين صلوات الله عليهم اجمعين را حاضر ببينيم و خود را در محضر آنان بدانيم و ابتدا، بر سيد انبياء پيامبر خاتم حضرت محمدو بعد به ديگر انبياء و اولياء و صالحين كه در ميان اين صالحين وجود منور بقية‏الله روحى له الفداه نيز حضور دارد، سلام مى‏كنيم، باشد كه ما را مورد شفاعت خويش قرار دهند.

از امام صادقروايت شده كه فرمود: «مَعْنِى السَّلَامِ فِى دُبُرِ كِلِّ صِلوةٍ مَعْنَى اْلاَمانِ، اِىْ مِنْ اَدّى أَمْرَاللّهِ وُ سَنَّةِ نَبِيَّهِ صَلَى‏اللّهُ عَلَيْهِ وَاَلِهِ خَاضِعا لَهُ خَاشِعا مِنْهُ فَلَهُ اْلَامَانَ مِن بَلاءِ الدُّنْيَا وَبَرَاءَةٌ مِنْ عَذَابِ الْاَخِرَةِ» معنى سلام، در آخر هر نماز، امن و ايمنى است از عذاب آخرت و اشاره است به آنكه هر كس نمازگزارد و ادا نمايد امر خدا را از واجبات و سنتها، از روى خشوع و خضوع، ايمنى از عذاب آخرت براى اوست(2).

 


    1- مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه ص 115-114.

    2- مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه ص 119.

(21)


محتواى نماز

تكبير

«اللّهُ اَكْبَر» شروع نماز با نام خداست و با يادآورى عظمت و سعه ذات او و برترى آن در فهم و انديشه انسان، خدا بزرگتر است، بزرگتر از همه قدرتها و همه نمودهائى كه ممكن است آدمى از آن بيم ببرد، يا به آن طمع ورزد و بزرگتر از آنكه كسى بتواند سنتها و قوانين تكوينى او را نقص كند، انسان با يادآورى اينكه خدا بزرگتر است، نيروئى عظيم مى‏گيرد و اميدى سرشار مى‏يابد، در هر صورت جمله شريفه «اللّهُ اَكْبرُ» ممكن است، يكى از معانى زير را داشته باشد:

1- خدا بزرگتر از هر چيزى است.

2- خدا بزرگتر از آن است كه توصيف شود.

3- خدا بزرگتر از آن است كه با حواس درك شود.

4- خدا بزرگتر از آن است كه با مردم مقايسه شود.

استعاذه

پس از تكبير، شايسته است انسان نماز را با «اَعُوذُبِاللَّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ» شروع كند و بداند كه شيطان دشمن اوست و در كمين او نشسته است، تا قلب آدمى را از توجه به خدا به جهات ديگر برگرداند، لذا اگر انسان مى‏خواهد واقعا به سوى خدا از شر شيطان پناه ببرد، بايد هر چه را كه او دوست دارد، ترك كند و به آنچه خدا دوست دارد، روى آورد.

شهيد بزرگوار آيت‏ا… دستغيب در اين باره مى‏گويد: «شيطان حسود است، چون خودش رانده شده اين درگاه است، نمى‏تواند ببيند بشر به مقام قرب مى‏رسد، بشرى كه اين ملعون به نظر حقارت به او مى‏نگريست و مى‏گفت مرا از آتش آفريدى و او را از خاك، و آتش از خاك

(22)


برتر است، آنگاه همان بشر به مقاماتى برسد، كه آن بدبخت را از آن طرد كردند و گفتند از بهشت بيرون شو،تو از كوچكان و پست‏شوندگانى و حق ندارى اينجا بزرگى بكنى، بشر مى‏خواهد از طريق بندگى به مقام قرب برسد، لذا شيطان با تمام قوا سعى مى‏كند او را از راه باز دارد، تا حس حسادتش را تسكين دهد و بهمه چيز هم قانع است، اگر توانست كفر و شرك و اگر نتوانست، حرام و مكروه، تا برسد به كمى درجه و مقام(1).

[لذا] بايد حقيقت استعاذه را فهميد، آيا استعاذه گفتن، «اَعُوذُبِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الَّرجِيِم» است يا به فارسى گفتن، «خدايا به تو از شر ابليس پناه مى‏برم» نه استعاذه امرى است معنوى و حقيقى كه اين لفظ كاشف از آن است، اگر حال استعاذه باشد، گفتن اعوذ بالله نافع است و گرنه، گاه مى‏شود كه خود همين گفتن‏ها مسخره و ملعبه شيطان است كه خودش به زبان طرف جارى كرده است(2).

بنابراين قبل از گفتن اعوذبالله بايد حالت درونى استعاذه در ما حاصل شود و اركان آن را شناخته باشيم و پس از تكبير بر اى ورود به قرائت بگوئيم «اَعُوذُبِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الَّرجِيِمِ» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» كه سرآغاز نماز و سرآغاز همه كارها و فعاليتهاى يك مسلمان است، يعنى شروع همه كارها فقط به نام خداست و هر كارى كه بى‏نام او آغاز شود ابتر و بى‏نتيجه خواهد ماند و سپس با حمد و يك سوره كامل آن را به پايان مى‏رسانيم.

قنـوت

شيخ صدوق با سند از امام صادقروايت كرده كه فرمود: قنوت در نمازها، در ركعت دوم پيش از به ركوع رفتن و پس از قرائت، حتما لازم است(3).

 


    1- استعاذه ص 24.

    2- استغاذه ص 24.

    3- عيون الاخبار، ج 2، ص 123.

(23)


از رسول خداروايت شده كه آن حضرت هيچ نمازى را بدون قنوت انجام نمى‏داد(1). همچنين از امام حسن عسكرىروايت شده كه فرمود: خداى عز و جل به جدم رسول خداوحى كرد كه تو و على و امامان ديگر از نسل على را تا روز قيامت، به ده خصلت مخصوص كردم تا آنجا كه مى‏فرمايد، يكى هم قنوت خواندن در ركعت دوم از هر نماز است(2).

تسبيحات اربعه

در ركعت سوم و چهارم تسبيحات اربعه را بايد تكرار نمود «سُبْحَانَ اللّهِ» پاك و منزه است خدا «وَاْلحَمْدُلِلَّهِ» و ستايش و سپاس مخصوص خداست «وَلااِلهَ اِلّاللَّهُ» و معبودى جز الله نيست «وَاللَّهُ اَكْبَرُ» و خدا بزرگتر از آن است كه وصف شود.

دانستن اين چهار خصوصيت در شكل گرفتن يك برداشت صحيح و كامل از توحيد داراى تأثير عميقى است، زيرا هر يك از اين چهار خصوصيت يك بعد از اعتقاد به توحيد را نشان مى‏دهد.

ركـوع

ركوع سر تعظيم فرود آوردن در برابر خداست، نمايشگر و نمودار خضوع انسان در برابر قدرتى است كه آن را فراتر از خود مى‏داند و مسلمان چون خدا را برترين قدرتها مى‏داند در برابر او ركوع مى‏كند و چون هيچ موجودى جز او برتر و فراتر از انسانيت خود نمى‏داند در برابر هيچكس و هيچ چيز ديگر سر خم نمى‏كند، در همان حال تن خود را در برابر او به حالتى خاضعانه در آورده، زبان نيز به حمد و ستايش و بيان عظمت او مى‏گشايد و مى‏گويد «سُبْحَانَ رَبِىَ الْعَظِيِمِ وَ بِحَمْدِهِ» پاك و پيراسته است پروردگار بزرگ من و او را ستايش مى‏كنم.


    1- المستدرك، ج 1، ص 327.

    2- السمتدرك، ج 1، ص 317.

(24)


سجـود

جبهه و پيشانى بر خاك نهادن نشانه بالاترين حد خضوع انسان است و در همان حال كه سر بر خاك نهاده و خود را غرق عظمت خدا مى‏بيند، زبانش نيز با اين حالت هماهنگى مى‏كند و مى‏گويد: «سُبْحَانَ رَبِىَ‏اْلاَعَلى وَ بِحَمْدِهِ»، پاك و پيراسته است پروردگار من كه برترين است و من ستايشگر او مى‏باشم.

شخصى از حضرت علىسؤال كرد:

چرا ما دوبار سجده مى‏كنيم؟ همينطور كه يك بار ركوع مى‏كنيم، يكبار هم سجده بكنيم، البته مى‏دانيد كه سجده يك خضوع بالاتر و خشوع بيشترى از ركوع است، چون سجده اين است كه انسان آن عزيزترين عضوش را به علامت عبوديت روى پست‏ترين چيز يعنى خاك مى‏گذارد، جبين بر خاك مى‏سايد، اينطور در برابر پروردگار اظهار كوچكى مى‏كند. گفت چرا ما در هر ركعت دو بار سجده مى‏كنيم، چه خصوصيتى در خاك است؟

اميرالمؤمنين اين آيه را خواند: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيِها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تَارَةً اُخْرَى»(1).

اول كه سر بر سجده مى‏گذارى و بر مى‏دارى، يعنى: «مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ» همه ما از خاك آفريده شده‏ايم، تمام اين پيكر ما ريشه‏اش خاك، هر چه هستيم از خاك بوجود آمده‏ايم، دو مرتبه سرت را بخاك بگذار، يادت بيايد كه ميميرى و باز به خاك بر مى‏گردى، دوباره سرت را از خاك بردار و يادت بيفتد كه يكبار ديگر از همين خاك محشور و مبعوث خواهى شد»(2).

از امام علىروايت شده كه فرمود «لَوَيعْلَمُ المُصَلّىَ مَا يَغْشَاهُ مِنَ


    1- سوره طه آيه 57.

    2- گفتارهاى معنوى، ص 209.

(25)


الرَّحْمَةِ لَما رَفَعَ رَأسُهُ مِنَ السُّجُودِ(1)» اگر نمازگزار بداند، آنچه را كه از رحمت خدا او را فرا مى‏گيرد، هر آينه سرش را از سجده بر نمى‏دارد.

از اميرالمؤمنينروايت شده كه به محمدبن أبى بكر نوشت: مراقب ركوع و سجده‏هاى نمازت باش، زيرا رسول خدابا اينكه نمازش را كامل‏تر از همه انجام مى‏داد و بهتر از ديگران مراعات مى‏كرد، چون به ركوع مى‏رفت، تنها سه بار مى‏گفت: «سُبْحَانَ رَبِّىَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» و چون به سجده مى‏رفت مى‏گفت «سُبْحَانَ رَبِىَ ألْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ(2)».

از جعفربن محمد عليهماالسلام از آباء گراميش از علىروايت شده كه آن حضرت فرمود: رسول خداچون به سجده مى‏رفت، دو زانوى خود را قبل از دستها به طرف زمين پيش مى‏برد(3). و از علىروايت شده كه فرمود: رسول خداموقع سجده كردن بر كف دست خود تكيه مى‏كرد و بازوهاى خود را فراخ نگه مى‏داشت، به طورى كه زير بغلهايش از پشت سر ديده مى‏شد(4).

حشام‏بن حكم از امام موسى‏بن جعفرسؤال كرد كه: براى چه در ركوع «سُبْحَانَ رَبِىَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» و در سجده «سُبْحَانَ رَبِىَ ألْأَعَلَى وَ بِحَمْدِهِ»، گفته مى‏شود؟ فرمود اى حشام، وقتى كه رسول خدارا به معراج بردند و در آنجا نماز گزارد، چون متذكر عظمت و بزرگى حق تعالى كه در آن شب ديده بود شد، بدنش به لرزه افتاد و بى اختيار به حالت ركوع در آمد. و در آن حال گفت «سُبْحَانَ رَبِّىَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» پس چون از ركوع برخواست، به سوى حق تعالى در مقام و جايگاهى بالاتر از حالت


    1- غرر الحكم و دررالكلم، ج 1، ص 283.

    2- مستدرك، ج 1، ص 324.

    3- مستدرك، ج 1، ص 325.

    4- مستدرك، ج 1، ص 326.

(26)


قبلى متوجه شد از ترس و عظمت حق به سجده افتاد و گفت: «سُبْحَانَ رَبِّىَ ألْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» چون اين ذكر را هفت بار تكرار كرد، حالت خوف و ترس از او زائل شد، به اين جهت «سنت» بر آن قرار گرفت(1).


جستجو