اخلاق عبادي – درس دوم

 

عبادت و کمال انسانی

در درس گذشته معلوم شد که هدف اصلی از آفرینش انسان، رسیدن او به کمال است و سایر امور، از قبیل آزمایش، شناخت، عبادت، پذیرش رحمت الهی و همگی زمینه ساز رسیدن به این مقصد نهایی هستند.

اکنون باید دید کمال حقیقی و نهایی انسان چیست؟ آن مقصدی که اگر انسان به آنجا برسد به سعادت حقیقی خود نایل شده کجاست؟

کمال انسان به چیست؟

 

ساختار وجودی انسان را دو بعد جسم و روح تشکیل می‌دهد، لیکن از آنجا که حقیقت وجود وی، روح اوست، کمال نهایی‌اش نیز به روح او مربوط می‌شود،‌از این رو شناخت کمال نهایی انسان به وسیلة تجربة صرف یا عقل مستقل بدون استمداد از وحی امکان‌پذیر نیست.

 

از دیدگاه وحی، چون روح که جوهر اصلی وجود آدمی است، همواره باقی می‌ماند، کمال نهایی او نیز چون مربوط به روح است باید امری فناناپذیر و جاودانه باشد؛ بنابراین از سنخ جسم و امور مادی نیست گرچه در این جهان تحصیل می‌شود،‌لیکن متعلق به جهان ابدی است.

مقصد نهایی زندگی انسان، آنچنان که از آیات قرآن دریافت می‌شود، مقام و مرتبتی است که از آن به «نزد خدا» تعبیر می‌شود. به این معنا که انسان در نقطة نهایی سیر تکاملی خویش به بارگاه الهی و جوار رحمت او بار می‌یابد. به عنوان مثال، قرآن کریم، سرنوشت نهایی متقین را چنین ترسیم می‌کند:‌

« إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ »[1]

به یقین ، تقوا پیشگان در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند* در جایگاه راستی، «نزد مالکی مقتدر».

همچنین قرآن کریم خواستة همسر فرعون را به عنوان مقصد ایده‌آل یک انسان متکامل چنین بیان می‌فرماید:

«َبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ »[2]

خدایا! خانه‌ای برایم در بهشت «نزد خود» بنا کن!

انسان گرچه سیر تکاملی خویش را در بستر ماده و به صورت فردی و جزئی آغازمی‌کند،‌ لیکن در ادامة راه بتدریج ماهیّتی ماورای مادّی می‌یابد و به ارزشهای معنوی گرایش پیدا می‌کند و در سیر معنوی خویش به سوی کمال بی‌نهایت که ذات لایزال الهی است راه می‌پوید و در نهایت نیز بدو می‌پیوندد و با او ملاقات می‌کند:‌

« يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»[3]

ای انسان!‌تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می‌روی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.

این که قرآن کریم، زندگی در بهشت را به عنوان سرنوشت نهایی بشر معرفی کرده نیز کرامت الهی است که بهشت، منزلگاه انسان در جوار قرب خداوند است. بهشت همان سفرة کرامت الهی است که برای بندگان صالح او گسترده شده است. آنجا جایگاهی است در «جنب خداوند» و منزل در «جوار او» و مطلوب حقیقی انسان،‌جز رسیدن به آن،‌چیز دیگری نیست و این که انسان از چیزهای دیگر خسته و دلزده می‌شود به خاطر آن است که روح او در جستجوی همان منزلگاهی حقیقی است و تا به آنجا نرسد،‌آرام و قرار نمی‌گیرد. نتیجه آن که کمال نهایی انسان در رسیدن به قرب الهی است و آمدن انسان به این جهان برای تحصیل آمادگی لازم جهت وصال به حق است. اکنون باید دید عبادت چه تأثیری در رسیدن انسان به کمال و قرب الهی دارد.


نقش عبادت در رسیدن به کمال

عبادت رابطة نزدیکی با تکامل معنوی داشته و از عوامل مهمی است که موجبات کمال روحی آدمی را فراهم می‌سازد. عبادت مکتب عالی تربیت روح آدمی است. در پرتو عبادت خداوند، اندیشة انسان، بیدار و فکرش متوجه کمال بی‌نهایت می‌شود.

عبادت، گرد و غبار گناه و غفلت را از دل و جان می‌شوید و صفات عالی الهی را در روح انسان، پرورش می‌دهد. انسان ، با عبادت، ولیّ خدا می‌شود و هر چه عبادت با خلوص و صفای بیشتری انجام گیرد، انسان به مرتبة بالاتری از کمال می‌رسد و به خدا نزدیکتر می‌شود. تا آنجا اوج می‌گیرد که خداوند، خود، بسان گوش، چشم و زبان او می‌شود. در حدیث قدسی در این باره چنین آمده است:

«… وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنّافِلَةِ حَتی أُحِبَّهُ، فَاِذا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذی یَسْمَعُ بِهِ وَ‌بَصَرَهُ الَّذی یَبْصُرُ بِهِ وَ لِسانَهُ الَّذی یَنْطِقُ بِهِ‌ وَ یَدَهُ الَّتی یَبْطِشُ بِها إِنْ دَعانی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنی أَعْطَیْتُهُ»[4]

بنده‌ام با انجام نوافل چنان به من نزدیک می‌شود که دوستش می‌دارم. و هر گاه دوستش بدارم، گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و دیدة او می‌شوم که با آن می‌بیند و زبان او می‌شوم که با آن سخن می‌گوید ودست او می‌شوم که با آن به تلاش می‌پردازد. اگرمرا بخواند پاسخ می‌دهم و اگر چیزی درخواست کند به او عطا می‌کنم.

چنان که از تعالیم آسمانی اسلامی فهمیده می‌شود و در قیامت پرده‌ها کنار می‌رود و همة مردم، حقایق امور را چنان که هست می‌بیند،‌[5] لیکن انسان می‌تواند در سایة عبادت خداوند، در همین دنیا به مقام یقین برسد و نادیدنی‌ها را ببیند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:‌

«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ »[6]

و پروردگارت را عبادت کن! تا تو را یقین حاصل آید.

همچنین انسان در پرتو عبادت خالصانه و اطاعت بی‌چون و چرا از فرامین الهی، خداگونه می‌شود و با اذن خداوند، قدرت تصرف در عالم تکوین پیدا می‌کند. در حدیث قدسی دیگری در این باره چنین آمده است:

«یَا بُنَ آدَمَ‌ اَنَا اَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ، اَطِعْنی فی ما اَمَرْتُکَ اَجْعَلْکَ تَقُولُ لَلشَّیءِ کُنْ فَیَکُونُ»[7]

ای فرزند آدم ! من بر هر چیزی بگویم بشو،‌می‌شود. تو هم اوامر مرا اطاعت کن تا به جایگاهی برسانمت که تو هم به چیزی بگویی بشنو، بشود.

به همین جهت بخش مهمی از دین را مسائل عبادی و عبادت‌های گوناگون تشکیل می‌دهد. مانند: نماز،‌روزه، دعا، حج، زکات، خمس، جهاد و…. از این رو باید گفت دین منهای عبادت دین نیست.

در اینجا به عنوان نمونه به برخی از دستورهای مؤکّد قرآن کریم در مورد نیایش‌های شبانه، بویژه نماز شب اشاره می‌کنیم:‌

نماز شب از عباداتی است که انجام آن برای عموم مسلمانان،‌عملی مستحب است،‌لیکن با توجه به رسالت سنگینی که رسول خدا صلی الله علیه در دریافت پیام الهی و هدایت امّت اسلامی بر عهده داشت، خداوندا، آن را برایشان ضروری دانسته و فرموده است:

«وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»[8]

و پاسی از شب را از خواب برخیز [و قرآن] و نماز بخوان! این یک وظیفة اضافی برای توست. امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد.

شب زنده‌داری و نیایش چنان در پیشگاه خدا ارزشمند است که قرآن کریم در وصف این گونه مؤمنان شب زنده‌دار می‌فرماید:‌

« أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ » [9]

[آیا کسی که تنها در وقت بلا و دشواری خدا را می‌خواند و چون رهایی یافت،‌او را از یاد می‌برد،‌بهتر است] یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در سجده و قیام،‌از عذاب آخرت می‌ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟‌

تأکید بر این که انسان در دل شب به راز و نیاز با خداوند بپردازد و به این دلیل است که انسان در تاریکی شب و دور از چشم دیگران می تواند با خلوص و صفای بیشتری به مناجات با خداوند بپردازد و از شائبة ریا و خودنمایی مصون بماند. همچنین آنچه از امور مادّی و دنیوی که در روز موجب آشفتگی خیال انسان می‌شود، در تاریکی و خلوت شب کمتر زمینة بروز و ظهور پیدا می‌کند. از این رو قرآن کریم می‌فرماید:‌

«‌ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِيلًا »[10]

به طور مسلم، نماز و عبادت شبانه،‌پابرجاتر و با استقامت‌تر است.

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند

گرد در وبام دوست پرواز کنند

هر جا که دری بود به شب بربندد

جز درگه دوست را که شب باز کنند

خلق عبادی

وقتی انسان، تعلقات غیر خدایی را ترک گفته، دل را متوجّه خدا کند، بتدریج در کانون دلش آتش عشق الهی فروزان می‌گردد و اینجاست که «خلق عبادی» پیدا می‌کند.

منظور از «خلق عبادی» این است که انسان به درجه‌‌ای از اعتلای روحی برسد که همة حرکات و سکنات او رنگ عبادت به خود بگیرد. در این صورت افعال او جز واجب و مستحب نخواهد بود، زیرا کارهای مباح وقتی با نیّت عبادت و برای رضای خدا انجام شوند ارزشمند و مستحب می‌گردند.

انسان اگر خلق عبادی پیدا کرد، نه از روی بیم یا امید،‌بلکه از روی حبّ و عشق،‌خدا را عبادت می‌کند،‌در نتیجه از عبادت لذت می‌برد، روحش با عبادت، بر جسم چیره می‌شود و به سوی کانون نامرئی هستی به پرواز در می‌آید، در جذبه‌های شوق، جلوة خدا را مشاهده می‌کند و دلش مجذوب آب جمال مطلق می‌گردد. دیگر برای عبادت، شب و روز نمی‌شناسد، زیرا همه جا و همه وقت او سرشار از روشنایی است.

شب مردان خدا روز جهان افروز است

دوستان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

علی علیه ‌السلام در مناجاتی ،‌عبادت خود را چنین توصیف می‌کند:‌

« ما عَبَدْتُکََََ خَوْفاً مِنْ نارِکَ وَ لا طَمَعاً فی جَنَّتِکَ، بَلْ وَجَدْتُکَ اَهْلاً لِلْعِبادَةِ »[11]

خداوند ! من تو را به خاطر بیم دوزخت یا طمع در بهشتت پرستش نکرده‌ام بلکه تو را شایستة عبادت یافتم و عبادت کردم.

این اعلا مرتبة کمال و تقرّب است که در سایة یافتن «خلق عبادی» حاصل می‌شود و تنها نصیب بندگان خاصّ خدا می‌گردد و درک فهم آن از حوصلة ادراک اشخاص عادی بیرون است. حضرت علی علیه السلام، شب زنده‌داری این قبیل افراد را چنین توصیف فرموده:‌

«فَاَمَّا اللَّیْلُ فَضاعفَّونَ أَقْدامَهُمْ تالینَ لِأََجْزاءِ الْقُرانَ یَرَتَّلُونَهُ تَرْتیلاً یُحَزَّنُونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ وَیَسْتَثیرُونَ بِهِ دَواء‌ دائِهِمْ …. فَهُمْ خانُونَ عَلی اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُون لِجِباهِهِمْ وَ أَکْفَّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرافِ أَقْدامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلّی اللهِ تَعالی فی فَکاکَ رِقابِهِمْ »[12]

شبها، برپا ایستاده، آیات قرآنی را با آرامی تلاوت می‌کنند و [ با دقت در معانی آنها] اندوهی عارفانه در دل ایجاد می‌کنند و داوری درد خویش را آن می‌جویند… کمرها را به عبادت،‌خم کرده پیشانیها، کف دستها، زانوها سرانگشتان پا را به خاک می‌سایند و از خداوند آزادی خویش را می‌طلبند.

وقتی عبادت خداوند، جز‌ء‌ اخلاق انسان شد، توجه انسان از غیر خدا منصرف شده یکسره به ذات اقدس الهی معطوف می‌گردد. همین انصراف از غیر و توجه دائمی به خداوند، ریشة رذایل را در درون آدمی می‌خشکاند و زمینه را برای پرورش فضایل گوناگون فراهم می‌سازد؛ زیرا عبادت کنندة حقیقی، تلاش می‌کند تا خود را به معبود و معشوق حقیقی‌اش، خداوند متعال شبیه سازد و از این طریق، پرتوی از صفات جمال و جلال او را در خویش منعکس کند.

همچنین هر گاه انسان برای کسی تا آن اندازه کرنش کند که در برابر او به خاک افتد و سجده کند به یقین در برابر فرمان‌های او نیز تسلیم خواهد بود. به عبارت دیگر، خضوع در حد پرستش و ستایش نامحدود نمی‌تواند از اطاعت و تسلیم در برابر فرمان معبود جدا باشد،‌از این رو اگر انسان به روح عبادت واقعی واقف شود و به آن استمرار بخشد بزرگترین گام را در مسیر اطاعت خداوند، انجام نیکی‌ها و پرهیز از بدیها و در یک کلام، خودسازی و تکامل خویش برداشته است و چنین عبادت توأم با اطاعتی بویژه اگر دائمی باشد، رمز تکامل و تقرّب آدمی است.

آداب عبادت

اکنون که تأثیر عمیق و منحصر به فرد عبادت در رسیدن انسان به کمال و قرب الهی تبیین شد و معلوم گردید که لازم است انسان خلق و خوی عبادی پیدا کند تا عباداتش چنین تأثیری را برای او بیافریند شایسته است سالک،‌ادب عبادت را نیز فراگیرد تا بداند چگونه باید در محضر الهی بار یابد.

ضرورت رعایت ادب در پیشگاه الهی ایجاب می‌کند که انسان همواره جسم و روح خود را از انواع پلید‌ی‌های مادی و معنوی تطهیر کند،‌همة اعمال عبادی خود را با اخلاص و تنها برای جلب رضایت خداوند بجا آورد، عبادات را با توجه و حضور قلب انجام دهد و در هنگام عبادت، خضوع و خشوع داشته باشد، و نظم و اعتدال را در انجام عبادات رعایت کند تا نفس او نسبت به آن،‌احساس نفرت و کراهت نکند.


[1] – قمر( 54)، آیات 54-55

[2] – تحریم (66)، آیه 11.

[3] – انشقاق (84)، آیه 6.

[4] – اصول کافی،‌ج2، ص 352.

[5] – فَکَشَفنا عَنْکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدُ، ق (50)، آیه 22.

[6] – حجر (15)، آیه 99.

[7] – مستدرک الوسائل، ج11، ص258.

[8] – اسراء (17)، آیه 79.

[9] – زمر (39)، آیه 9.

[10] – مزمل (73)، آیه 6.

[11] – بحار الانوار، ج 70، ص 197.

[12] – نهج البلاغه، خطبة 184، ص 612.


جستجو