عجله يا سرعت؟!

1-     مقدمه
در اين درس سه مطلب مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد:
مطلب اول: در پاره اي از روايات، سخن از (عجله در كار خير) بميان آمده است. اين قبيل احاديث چگونه تفسير مي شوند و مرادشان چيست؟
مطلب دوم: اگر عجله مورد تقبيح و مذمت است، سرعت در امور مورد ستايش و تشويق و تاكيد است. لذا مسئولان و مديران در كنار پرهيز از عجله، بايد به سرعت در امور هم عنايت داشته باشند.
مطلب سوم: شتابزدگي با همه قبحي كه دارد، در شرايطي استثنائي و اضطراري، نه فقط موقّتاً قباحت آن برداشته مي شود، كه لازم و ضروري نيز مي گردد. اينك تفصيل مطالب:
2-    احاديث تعجيل فعل خير
در اينجا به سه حديث اشاره مي كنيم كه متذكر تعجيل در انجام كار خير هستند:
«امام باقر» عليه السلام از «رسول گرامي اسلام» صلي علي الله عليه وآله نقل كردند كه ايشان فرمودند:
–    اِنَّ اللهَ يُحِبُ مِنَ الخَيرِ ما يُعَجَّلُ 
(خداوند كار خيري را دوست دارد كه در انجام آن عجله شود)
«امام علي» عليه السلام فرمود:
–    تَعجيلُ البِرِ زِيادهٌ فِي البِرّ.
(در كار خير شتاب كردن، نيكي را افزون است.)
«امام صادق» عليه السلام مي فرمايد:
–    لايَتِمُّ المَعرُوفٌ اِلا بِثَلاثهٍ: تَعجيلهِ،تَصغيرِه، وَسترِهِ
(كار نيك جز به سه چيز تمام نگردد: به عجله كردن در آن، به كوچك شمردن آن، و به پنهان داشتن آن)
3-    تببين احاديث
با توجه به همه مزمت هايي كه نسبت به عجله و شتابزدگي شده است، چرا و چگونه در مورد (فعل خير) عجله را پسنديده دانسته اند؟ براي روشنگري اين مطلب به دو نكته توجه مي كنيم:
الف- عجله ضدّ خير است
عجله و خير هرگز با هم جمع نمي شوند، چرا كه اساساً عجله(شرّ) است و شيطاني، و خير امري پسنديده و الهي است. و بدين لحظه (عجله) و (خير) دو مفهوم متضاد هستند. و جمع ميان آنها نيز از قبيل (اجتماع متضادّين) است، كه منطقاً محال است.
فعل زميني خير است كه همه جوانب آن بررسي شده باشد و مقدّمات اقدام فراهم آمده باشد. و عجله به هنگامي است كه جوانب امر بررسي نشده و مقدّمات كار فراهم نيامده باشد. بنابراين : اگر امري خير باشد، ديگر عجولانه نيست. و اگر عجولانه باشد، ديگر خير نيست (وَيَدعُ اِلانسانُ بِالشَّرِ دُعائَهُ بِالخَيرِ، وَكانَ الاِنسانُ عَجولاً).
با توجه به اين بيان، چگونه بايد روايات و احاديث مربوط به «تعجيل فعل خير» را تبيين نمود؟
ب- تأويل احاديث
اگر شتابزدگي شايسته تقبيح و پرهيز است – چنانكه ائمّه عليهم السلام خود بدان متذكر شدند و از آن نهي فرمودند – پس چرا در ضمن سخنان ديگرشان به آن توصيه نموده اند؟ آيا در بيانات معصومين عليه السلام تناقض و اختلاف است؟
با توجه به ضديت مفهوم «عجله» و «خير» و با عنايت به «امتناع اجتماع متضادين»، آيا ائمّه عليهم السلام بعنوان توصيه «تعجيل فعل خير»، انسان را به انجام امري كه مالايطاق است و امتناع عقلي دارد فرا نخوانده اند؟!
اينها پرسشهايي است كه بدواً به ذهن خطور مي كند. لكن بدن ترديد، هيچگاه سخنان متناقض و مختلف- كه به صورتي صريح و قطعي از آنان صادر شده باشند – در تمامي آثاري كه از ائمّه عليهم السلام به جاي مانده است، نخواهيم يافت.
و اساساً چنين امري از ساحت مقدس «مقام عصمت» بدور است. و نيز قطعاً ائمّه ما امر به انجام عملي كه امتناع عقلي دارد و از طاقت و استطاعت انسان بيرون است،نمي فرمايند.
البته در ميان سخنان حضرات معصومين عليهم السلام، گاهي مواردي مي يابيم كه به حسب ظاهر متناقض، منافي و مخالف يكديگر به نظر مي آيند. علماي «علم اصول» ضمن بحثي كه در كتب اصولي – اصول فقه – با عنوان «تعارض ادلّه» مطرح مي كنند، به روشني اين حقيقت را بيان مي كنند كه سخنان قطعي و صريح ائمه، هرگز با هم متعارض يا  متناقض نيستند. بلكه مدلول يك دليل قطعي عقلي يا لفظي، گاهي با ظاهر يك دليل لفظي متعارض و نا هماهنگ به نظر مي آيند.
مرحوم آيت الله شهيد «سيد محمد باقر صدر» در كتاب نفيس (تَعارضُ الادِلَّّهّ الشّرعِيه)، طي صفحات 28 الي 41 در بحثي كه با عنوان (چگونگي پيدايش تعارض در ادله شرعيه) مطرح مي كند، به بيان هشت عامل موثر مي پردازند، كه هر يك از آنها گام مستدلي در جهت اثبات اين حقيقت كه در سخنان قطعي ائمه تناقض و و اختلاف وجود ندارد.
بحث تعارض ادله از حوصله اين درس بيرون است. در بحث شتابزدگي مواجه هستيم با احاديثي بحسب ظاهر با احاديث قطعي اي كه از شتابزدگي نهي فرموده اند، منافات و معارضه دارند. و يا اينكه ظاهراً اين احاديث مستلزم امتناع عقلي است. در اين مورد و موارد مشابه، مطمئناً مرا د ائمّه عليهم السلام همان مفهومي نيست كه از ظاهر كلام برمي آيد، و قطعاً مراد ديگري غير از ظاهر كلام داشته اند. اينجاست كه بايد ظاهر كلام را به نحوي كه مطابق و موافق احاديث و ادله قطعي باشد «تأويل» نماييم. مثلاً در احاديث تعجيل خير بگوييم: مراد از «تعجيل» در سخنان پيشوايان «تسريع» است.
با توجه به تفاوت مفهوم «عجله» و «سرعت» – كه در بحث بند 3 از درس ششم متذكر شديم آنچه كه مطلوب ائمّه عليه السلام است تسريع در عملي است كه شايستگي، پختگي و بهنگام بودن آن محرز شده باشد. بنابراين: همانگونه كه «عجله» مذوم است، «سرعت» ممدوح است.
4-    لزوم تسريع در امور
وقتي كه مقدمات لازم در انجام كار فراهم آمده اس، و بررسيها در جوانب گوناگون آن پذيرفته است، ديگر تأخير جايز نيست و بايد در انجام آن تسريع نمود. تأخير در اين قبيل امور ديگر به معني «تأنّي» نيست، بلكه از مورد «ابطاء» است و از مصاديق تنبلي و كاهلي. و در واقع پيام «احاديث تعجيل فعل خير» نيز همين است. در اينجا، به خاطر اهميت مطلب و سرعت، و مصونيت از هرگونه سوء برداشت از بحث شتابزدگي، چند نكته در اين موضوع مطرح مي شود.
الف- سرعت از ديدگاه قرآن
1-    در سوره آل عمران، آيه 114، خداوند«تسريع در فعل خير» را از «أعمال صالحه» دانسته و عاملين آنرا در زمره «صالحان» آورده و فرموده است:
– يُومنونَ بِالله واليومِ الاخِرِ و يامُرونَ بالمعرُوفِ و  ينهونَ عَنِ المنكَر و يسارعُونَ في الخيراتِ و اولئكَ مِنَ الصالحينَ.
(آنها، به خدا و روز قيامت ايمان دارند، و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند، و در اعمال خير پيشي مي گيرند، و اينان از صالحانند.)
2-    در آيات 89 و 90 سوره انبياء، در بيان گوشه اي از داستان «حضرت زكريّا»(ع)، «تسريع در فعل خير» را يكي از «عوامل انعام الهي» نسبت به زكريا به شمار مي آورد:
–    و زكريا ااذ نادي ربه رب لاتذرني فردا و انت خيرالوارثين- فاستجبنا له و هبناله يحيي و اصلحناله زوجه، إنهم كانوا يسارعون في الخيرات و يدعوننا رغبا و رهبا و كانوا لنا خاشعين.
–    (و [ يادكن] زكريا را، آن هنگام كه پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مراتنها مگذار، كه تو از همه بازماندگان بهتري- پس اجابتش كرديم و يحيي را به او بخشيديم، و همسر او را شايسته كرديم (براي فرزنددار شدن) ، چون آنان در كارهاي نيك پيشي جستند ، و ما را با اميد و بيم خواندند و در برابر ما فروتنان بودند . )
ب ـ مذمت سستي و كاهلي
–    در منابع اسلامي همانگونه كه نسبت به سرعت در امور توصيه و تاكيد شده است ، از سستي وتنبلي منع گشته ، و افراد را از اهمال و كاهلي بر حذر داشته اند .
به چند حديث در از « امام علي » عليه السلام توجه مي كنيم :
1-    من الخرق المعاجله قبل الامكان ، والاناه بعد الفرصه . 
( از حماقت و ناداني است شتاب نمودن پيش از توانايي ، و تأني و سستي پس از رسيدن به وقت مناسب . )
2-    من اطاع التواني ضيع الحقوق 
( هر كه [ در كارها ] سستي نمايد ، حقوق را ضايع مي كند )
3-    من تاخر تد بيره تقدم  تدميره 
( هر كه تدبيرش را به تاخير اندازد ،‌هلاكتش را جلو انداخته است . )‌

ج – فرصت ها را دريابيم
توانايي ها و برجستگي هاي مديران و رهبران پيروز را ،‌اساساً در بهره برداري هاي شايسته ي آنان از فرصتهايي كه پيش مي آيد ، بايد ارزيابي نمود . همانگونه كه شتابزدگي موجبات ندامت ها را فراهم مي آورد ، عدم درك فرصت هاي خير نيز باعث پشيماني هاي درآوري خواهد شد . گاهي فرصت هاي سرنوشت سازي پيش مي آيد ، كه اگر آنها را به درستي درك كنيم ،‌نجات و حيات ملتي را تضمين كرده ايم و اگر از آنها به شايستگي بهره نبريم و به موقع پ در ميان نگذاريم بسا ملتي را به ذلت و نكبت كشانده ايم .
مسامحه و كاهلي در ادراك فرصت هاي خير ،‌و غفلت از شرايط مناسب و مساعد ، گاهي آنچنان زيان بارند كه ضايعات ناشي از آن را هيچگاه نمي توان جبران كرد .
« امام علي » عليه السلام در سخنان گهرباري فرمودند :
1-    الفرصه سريعه الفوت و بطيئه العود 
( فرصت به تندي مي رود ، و به كندي باز مي گردد . )
2-    اضاعه الفرصه غصه . 
( ضايع كردن و از دست دادن فرصت ، موجب غصه است . )
3-    الفرصه تمر مرالسحاب ،‌فانتهزو فرص الخير .
( فرصت ماند ابر مي گذرد ،‌پس فرصت ها را نيكو دريابيد و غنيمت شمريد . )
تاكيد روايات بر ادراك فرصت هاي خير بدين جهت است كه تغيير و تحول در هستي و حيات انساني آنچنان است كه اگر از زمينه ها و شرايط مناسب امروز بهره برداري شايسته ننمائيم ، اطميناني بر دوام آنها تا فردا نيست . احاديث فراواني مي فرمايند :‌پيش از آنكه سلامتي ها جايشان را به بيماري ها بدهند ، قبل از آنكه جواني به پيري گرايد ، و فراغت ها به اشتغال ها منجر شود ، فرصت ها را دريابيد و از آنها استفاده كنيد .
1-    « امام صادق » عليه السلام فرمود :
–    كان ابي يقول : اذا هممت بخير فبادر ،‌فانك لا تدري ما يحدث 
( پدرم مي فرمود :‌ چون اراده كار خيري كردي پس بشتاب ، به درستي كه نمي داني چه پيش مي آيد . )
2-    « امام علي » عليه السلام فرمود :‌
–    بادر شبابك قبل هرمك ، وصحتك قبل سقمك 
( پيش تاز با جوانيت پيش از پير شدنت ، و با تندرستيت پيش از بيماري ات . )
3-    و هم ايشان در فرمانش به « مالك اشتر » تاكيد مي فرمايند كه كار امروز را به فردا نيفكند :
–    و امض لكل يوم عمله ،‌فان لكل يوم ما فيه 
( در هر روز‌، كار آن روز را به جا آور ، زيرا براي هر روز كاري هست ، مخصوص آن . )
د ـ تسريع در تهييه مقدمات
چنانكه پيش از اين مكرراً‌گفته ايم : ( شتابزدگي ) يعني انجام عمل بصورتي نپخته و پيش از فراهم آمدن شرايط و مقدمات لازم . لكن هرگاه كه شرايط مناسب پيدا شد، و مقدمات كافي فراهم آمد ، بايد بدون فوت وقت اقدام نمود ،‌و اين ( سرعت ) است .
نكته اي كه دراينجا به آن اشاره مي كنيم : اين است كه درست است كه پيش از فراهم آمدن مقدمات نبايد وارد كاري شد ،‌ولي اين درست نيست كه ما در تهيه مقدمات كار خود بخود فراهم نمي شود ،‌بلكه با همت و كوشش فراهم مي آيند . اگر عمل خام شتابزدگي است ، عدم تلاش براي مهيا سازي آن كسالت و تنبلي است . مديران و فرماندهان بايد با كسب اطلاعات و معلومات لازم ،‌و تلاش و پيگيري در فراهم آوري مقدمات انجام امور ، ماهيت عمل را از عنوان « عجله » بيرون بياورند و در كار « سرعت » قرار دهند .
4-    عجله ضروري
عليرغم مذمتهايي كه براي شتابزدگي برشمرده ايم در پاره اي از موارد ، به دليل ضرورت هائي كه پيش مي آيند ، شتابزدگي قبح و ممنوعيت خود را از دست مي دهد و امري جايز ، پسنديده و حتي ضروري مي گردد .
عجله ي ضروري ، چنانكه از نامش پيدا است  ،‌از اقسام « عجله » است ،‌نه از اقسام « سرعت » ،‌يعني كاري است ام و ناتمام .لكن اگر در بسيار از موارد ، عجله را تحت تاثير تمايلات و محدوديت هاي علمي و بنحوي ناخود آگاه مرتكب مي شويم ،‌ولي عجله ضروري را آگاهانه و با علم به نپخته بودن و قبل از وقت بودن آن مرتكب مي شويم . بعبارت صحيح تر ، عجله ضروري را با علم كامل به خام بودن آن ،‌آگاهانه « انتخاب » مي كنيم .
اقدام عجولانه ـ كه اينجا مورد بحث ما است ـ نسبت به مسائلي است كه اگر ترك شوند ، خسارات و ضايعات آنها به مراتب بيشتر از آثار سوئي است كه شتابزدگي بجا مي گذارد .
الف ـ ملاك جواز عجله ي ضروري
عجله ي ضروري به اتكا عقل و شرع ، نه فقط مذموم نيست ، بسا در شرايطي لازم و ضروري هم باشد . عقل حكم مي كند كه اگر انسان در برابر دو ضرر و ضايعه قرار گيرد كه به پذيرش يكي از آن دو ناچار است ، بايد به ضرر و ضايعه كوچكتر تن دهد . شتابزدگي اگر چه شرّ‌ است و آثار سوء فراواني دارد ، لكن اگر ارتكاب آن انسان را از مهلكه و شرّ بزرگتري برهاند ، امري پسنديده ،‌جايز و بايسته خواهد بود . و اساساً مي توان گفت كه پرهيز از شتابزدگي در اين قبيل شرايط ، نشانه ي سفاحت و بي خردي است .
«امام علي » عليه السلام مي فرمايد :
ـ ليس العاقل من يعرف الخير من الشّر ،‌و لكن العاقل من يعرف خيرالشرين 
( عاقل كسي است كه خير را از شر باز شناسد ، بلكه عاقل آن كس است كه بهترين شرّ را از ميان دو شرّ بازشناسد . )
حكم عقل انتخاب « خيرالشرين » و پذيرش « اقل الضرين » است و عجله ي ضروري يكي از موارد و مصاديق آن است .
و هم ايشان در سخني ديگر فرمودند :
ـ العجله مذمومه في كل امر ، الا فيما يدفع الشر 
( شتاب در هر كاري زشت است ، مگر در چيزي كه دفع شر مي كند . )
ب ـ دو نكته
نكته اول : موارد اضطرار و ضرورت ها در،‌حوزه هاي مختلف مديريت ، و نسبت به فرهنگ جوامع مختلف انساني متفاوت است . مديران و فرماندهان ـ بويژه در حوزه ي مديريت اسلامي ـ بايد با درايت و دقت هر چه تمامتر ، موارد ضروري را بشناسد و اقدام مناسب نمايند .
همواره بايد مراقب بود كه عجله ي ضروري را عجولانه برنگزينيم . يعني تمايلات و محدوديت هاي فكري
ـ به عنوان دو عامل شتابزدگي ـ در شناخت ضرورت ها ما را نفريبند و نيز راحت طلبي ها ، ضرورت ها را مورد غفلت قرار ندهند .
نكته ي دوم :
در شتاب ضروري ، فقط ممنوعيت ، قباحت و مذمت ،‌عمل عجولانه ،‌برداشته مي شود ولي اثر وضعي عمل و آثار سوء شتابزدگي از ميان نمي رود . عجله ي ضروري را گفتيم از مصاديق «‌خيرالشرين » و « اقل الضرين » است ،‌و بنابراين شرو ضرر اثر وضعي خود را ـ اگر چه اندك باشد ـ به جا مي گذارند .
همانند محرماتي كه در شرايط‌« اضطرار » مباح و جايز مي شوند ولي اثر وضعي آنها از بين نمي رود . مثل اَكلِ ميته بوقت اضطرار.   

عجله و شتابزدگی
عجله و شتابزدگى به عنوان یک خوى زشت و ناپسند که در اعمال انسان به صورتهاى گوناگون آشکار مى‏شود، به این معنى است که انسان، پیش از فراهم شدن مقدمات انجام کار، اقدام به انجام آن کند.
1-  مفهوم عجله و شتابزدگى‏عجله و شتابزدگى به عنوان یک خوى زشت و ناپسند که در اعمال انسان به صورتهاى گوناگون آشکار مى‏شود، به این معنى است که انسان، پیش از فراهم شدن مقدمات انجام کار، اقدام به انجام آن کند، کارى که نتیجه آن چیزى جز شکست یا انجام ناقص نخواهد بود.
این بدان مى‏ماند که انسان میوه را پیش از رسیدن و قابل استفاده شدن از درخت بچیند؛ کارى که نتیجه‏اش ضایع شدن میوه یا کم شدن فایده آن است. یا این که قبل از آمادگى زمین، بذرافشانى کند که نتیجه‏اش نابودى بذر یا کاهش محصول خواهد بود.
امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرمایند: «وَ مُجْتَنِى الثَّمَرةِ لِغَیرِ وَقتِ ایناعِهَا کَالزّارعِ لِغَیرِ ارْضِهِ؛ کسى که میوه را پیش از رسیدن بچیند، همچون کسى است که بذر خود را در زمین نامناسبى (مانند شوره زار) بپاشد. (که نیرو و سرمایه خود را تلف کرده و نتیجه‏اش عایدش نمى‏شود».
«عجول» به افرادى گفته مى‏شود که در گفتار و رفتار و سؤال و درخواست خود، دستپاچه‏اند و صبر و حوصله لازم را براى رسیدن به مقصد، از راه صحیح آن ندارند؛ به همین دلیل، اغلب گرفتار مشکلات و ناکامى‏ها مى‏شوند.
نقطه مقابل «عجله و شتابزدگى»، تأنّى، اناة، خویشتن‏دارى، تحمل، حوصله، طمأنینه و وقار است.
«عجله» را نباید با «سرعت» که بار مثبت دارد، اشتباه کرد. سرعت آن است که انسان بعد از فراهم شدن مقدّمات، اتلاف وقت نکند و فرصت را از دست ندهد و به سوى مقصد بشتابد؛ کارى که مسلماً سبب پیروزى و نجات و موفقیت است. در موارد بسیارى، میان مصادیق و موارد عجله و سرعت اشتباه شده است و یا گروهى براى توجیه اعمال نادرست خود، تنبلى و بى حالى و از دست دادن فرصت‏ها را تحت عنوان ترک‏ عجله و شتابزدگى توجیه مى‏کنند؛ در حالى که فرق این دو کاملًا واضح و روشن است و این که مى‏بینیم، بعضى از روایات، عجله را از اسباب پشیمانى و تأنّى را سبب سلامت شمرده است، به خاطر همان است که در بالا اشاره شد.
این سخن را با حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام که بیان روشنى بر تفاوت مفهوم عجله و سرعت در کارهاست، پایان مى‏دهیم: «ایّاکَ وَ العَجَلَةَ بِالامُورِ قَبْلَ اوانِهَا، وَ التَّساقُطَ فِیها عِندَ امْکانِها؛ از شتاب کردن در کارها، قبل از رسیدن موعد آنها بپرهیز و نیز از سستى در کارها به هنگام رسیدن زمان آن (و فراهم شدن اسباب) بپرهیز».
-2سرعت گرفتن در خیرات‏
قرآن مجید در آیات متعددى، مؤمنان را به مسارعت در خیرات و پیشى گرفتن از یکدیگر دعوت مى‏کند، از جمله در آیه 114 سوره آل عمران در توصیف جمعى از مؤمنان راستین مى‏فرماید: «… وَ یُسارِعُونَ فی الخَیراتِ وَ اولئکَ مِن الصَّالِحینَ … آنها کسانى هستند که در انجام کارهاى نیک سرعت کرده و بر یکدیگر پیشى مى‏گیرند و آنها از صالحانند».
و در سوره انبیا آیه 90 در توصیف جمعى از پیامبران بزرگ، مانند «زکریّا» و «یحیى‏» مى‏فرماید: «… انَّهُم کَانُوا یُسارِعُون فی الخَیراتِ …؛ آنها در کارهاى خیر به سرعت اقدام مى‏کردند و بر دیگران پیشى مى‏گرفتند».
و در آیه 61 سوره مؤمنون، در شرح صفات برجسته مؤمنان آمده است: «اولئکَ یُسارِعُونَ فی الخَیراتِ وَ هُم لَها سَابِقُونَ؛ آنها در کارهاى نیک به سرعت اقدام مى‏کنند و از دیگران پیشى مى‏گیرند».
در آیه 133 سوره آل عمران، این مسئله به عنوان یک دستور عام خطاب به همه مؤمنان آمده است: «وَ سَارِعُوا الَى‏ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْارضُ‏ اعِدَّتْ لِلمُتَّقینَ؛ شتاب کنید و پیشى بگیرید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان، در رسیدن به بهشتى که وسعت آن به اندازه آسمان‏ها و زمین است که براى پرهیزکاران آماده شده است».
در آیه 148 سوره بقره، همین معنى تحت عنوان مسابقه در خیرات مطرح شده است: «… فَاستَبِقُوا الخَیراتِ …؛ در نیکیها (و اعمال خیر) بر یکدیگر سبقت جویید».
بدیهى است «مسارعه» در خیرات با مسابقه در خیرات، هر دو اشاره به یک حقیقت دارد و در واقع لازم و ملزوم یکدیگرند؛ زیرا، سبقت جستن بدون سرعت در عمل، امکان‏پذیر نیست و هر کسى سریعتر راه را سوى مقصود بپیماید، بى شک زودتر به مقصود مى‏رسد.
در روایت اسلامى اشارات بسیار پرمعنى و جالبى نسبت به این موضوع دیده مى‏شود که گلچینى از آنها را در ذیل مى‏آوریم:
-1 رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرمایند: «انّ اللّهَ یُحِبُّ مِنَ الخَیْرِ مَایُعَجَّلُ؛ خداوند کار نیکى را دوست دارد که با سرعت انجام شود».
-2 در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام آمده است: «بَادِرُوا بِعَمَلِ الخَیرِ قَبلَ ان تُشغَلُوا عَنْهُ بِغَیرِهِ؛ در انجام کارهاى نیک سرعت کنید، پیش از آن که چیزى شما را به خود مشغول سازد و از آن باز دارد».
3- در احادیث متعددى از امام صادق علیه السلام این مضمون دیده مى‏شود: «مَن هَمَّ بِخَیرٍ فَلْیُعَجِّلْهُ وَ لا یُؤَخِّرْهُ؛ کسى که تصمیم به کار نیکى مى‏گیرد، باید در آن شتاب کند و تأخیر نیندازد».
4- در حدیث دیگرى همین معنى به صورت مشروح‏ترى از همان امام بزرگوار نقل شده است: «اذا هَمّ احَدُکُم بِخَیرٍ او صِلَةٍ فَانّ عَن یَمینِهِ وِ شِمالِهِ شَیطانَینِ فَلْیُبادِرْ لایَکُفّاهُ عَن ذَلِک؛ هنگامى که کسى از شما تصمیم بر انجام کار خیر یا بخشیدن چیزى به کسى‏ گرفت، باید مواظب باشد که در طرف راست و چپ او دو شیطان هستند؛ بنابر این باید به سرعت اقدام کند، مبادا آن دو شیطان (با وسوسه‏هاى خود) او را از این کار باز دارند».
5- امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرمایند: «لَیسَ مِن عَادَةِ الْکِرامِ تَأخیرُ الْانعامِ؛ تأخیر در بخشش از عادت کریمان نیست».
6- امام باقر علیه السلام مى‏فرمایند: «مَن هَمَّ بِشَىْ‏ءٍ مِنَ الخَیرِ فَلْیُعَجِّلْهُ فَانَّ کُلَّ شَىْ‏ءٍ فیهِ تَأخیرٌ فَانَّ لِلشَّیطانِ فیهِ نَظْرَةً؛ کسى که تصمیم بر کار نیکى مى‏گیرد، باید شتاب کند؛ زیرا هر چیزى که در آن تأخیر باشد، شیطان در آن نظر دارد (و با وسوسه‏هاى خود، تصمیم انسان را تضعیف مى‏کند».
کوتاه سخن این که در برابر کارهاى خیر، همیشه موانع و وسوسه‏هاى شیاطین جن و انس وجود دارد؛ به همین دلیل هنگامى که مقدمات آن فراهم گردد، باید شتاب کرد، مبادا افراد تنگ نظر، کوتاه فکر و شیطان صفت، سنگهایى در راه آن بیندازند. ضمناً باید میان سرعت در انجام کار و عجله مذموم که مربوط به قبل از فراهم شدن مقدمات لازم براى انجام کار است، تفاوت گذاشت.
.
پیامدهاى شوم عجله و شتابزدگى‏
1- اتلاف وقت و نیرو
این خوى ناپسند، آثار ویرانگرى در زندگى فردى و اجتماعى انسان‏ها دارد.
خسارت‏هایى که از این طریق، دامان انسان را مى‏گیرد، فوق العاده زیاد است. از جمله این که نیروها را به هدر مى‏دهد و مانع رسیدن به مقصد مى‏شود؛ مثلًا، اگر لشکر دشمن‏ قصد بلاد اسلام را کند و سپاه اسلام صبر نکند تا لشکر دشمن در موقعیّت ضعیف و آسیب پذیرى قرار گیرند، یا قبل از آن که لشکر اسلام خود را بسیج و آماده کند و نقشه‏هاى جنگى را ترتیب دهد، به آنها حمله کند، نتیجه‏اى جز شکست و از بین رفتن قواى اسلام و به هدر دادن نیروها و جسور شدن دشمن نخواهد داشت.
در کارهاى شخصى و فردى نیز همین امر صادق است؛ زیرا هر حرکت عجولانه، سبب ناکامى و از بین رفتن نیروهاست.
در «محجة البیضاء» حدیث جالبى نقل شده که شاهد گویاى گفتار فوق است، در این حدیث آمده است: هنگامى که حضرت مسیح علیه السلام متولّد شد، شیاطین نزد ابلیس آمدند و گفتند: امروز بتها سرنگون شده‏اند (مگر خبرى واقع شده!) ابلیس گفت: آرى! حتماً حادثه مهمى روى داده است، همین جا باشید تا من تحقیق کنم و بازگردم. ابلیس پرواز کرد و تمام اطراف زمین را گردش نمود و چیزى نیافت، جز این که دید حضرت عیسى علیه السلام متولّد شده و فرشتگان اطراف او حلقه زده‏اند. ابلیس برگشت و به شیاطین خود گفت: دیشب پیامبرى متولد شده است. هیچ زنى باردار نشد و وضع حمل نکرد مگر این که من حاضر بودم، جز این یکى و شما مأیوس باشید از این که بعد از این بت پرستى رونقى پیدا کند؛ ولى (براى گمراه ساختن فرزندان آدم)، از راه عجله و اعمال سبکسرانه وارد شوید (تا شیرازه زندگى آنها به هم بریزد).
2 – یأس و ناامیدى‏
از دیگر پیامدهاى شوم «عجله» آن است که هر گاه انسان به خاطر آن ناکام شود، حالت یأس و نومیدى به او دست مى‏دهد و اى بسا نسبت به همه چیز، حتى تقدیر الهى بدبین گردد. لذا در حدیث پرمعنایى امام حسن عسکرى علیه السلام مى‏فرمایند: «لا تَعْجَلْ عَلَى‏ ثَمَرَةٍ لاتدرک وَ انَّما تَنالُها فی اوانِها وَ اعْلَمُ انَّ المُدَبِّرَ لَکَ اعْلَمُ بِالوَقتِ الَّذِى یُصلِحُ حَالُکُ فیهِ، فَثِقْ بِخِیَرَتِهِ فی جَمیع امورِکَ، یُصلِحُ حَالُکَ، وَ لاتَعجَلْ بِحَوائِجِکَ قَبلَ وَقتِها فَیَضِیقُ قَلبُکَ وَ صَدرُکَ وَ یَخشاکَ (یغشاک) القُنوط؛ براى چیدن هیچ میوه‏اى قبل از رسیدن آن، عجله مکن، تنها در موقع (مناسبش) به آن خواهى رسید (و بهره‏خواهى گرفت) و بدان، کسى که امور تو را تدبیر مى‏کند، نسبت به وقتى که به صلاح حال توست، آگاهتر است، بنابراین به انتخاب او در همه کارهایت اعتماد کن، تا حال تو اصلاح شود و هرگز براى نیازهاى خود قبل از رسیدن وقتش «عجله» نکن که سبب تنگدلى و چیره شدن نومیدى برتو مى‏شود».
3- ندامت و پشیمانى‏
سوّمین پیامد شوم «عجله» ندامت و پشیمانى است که در احادیث گذشته به آن اشاره شد. چه بسیارند کسانى که براى انجام کارها، قبل از فراهم شدن زمینه‏ها عجله کرده‏اند و نیروهایشان به هدر رفته و هرگز به مقصد و مقصود خود نایل نشده‏اند؛ در حالى که اگر کمى خویشتن دارى مى‏کردند، هرگز به چنان سرنوشتى مبتلا نمى‏شدند و چه بسیار کسانى که به خاطر دستپاچگى به سراغ چیزى رفته‏اند که دشمن جان آنها بوده و آرزو مى‏کنند که اى کاش! به سراغ آن نمى‏رفتند.
امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرمایند: «فَکَمْ مِن مُستَعجِلٍ بِما ان ادرَکَهُ وَدَّ انَّهُ لَم یُدرِکْهُ؛ چه بسیارند افرادى که براى چیزى عجله مى‏کنند که اگر به آن دست یابند (فوراً پشیمان مى‏شوند و) دوست دارند هرگز به آن نرسیده بودند».
4- هجوم اندوه و غصه‏
چهارمین پیامد منفى «عجله» در کارها، هجوم امواج اندوه و غصّه، سوى انسان است؛ زیرا ناکامى‏ها و شکست‏هاى حاصل از عجله و دستپاچگى در بسیارى از اوقات، بسیار گران تمام مى‏شود و انسان را با اندوه فراوان روبرو مى‏کند.
حضرت امیرمؤمنان على علیه السلام در یکى از کلمات قصارش در «غررالحکم» مى‏فرمایند: «العَجَلُ قَبْلَ الامکانِ یُوجِبُ الغُصّةَ «1»؛ شتابزدگى پیش از فراهم شدن امکانات، سبب اندوه و غصه است»
-5 فزونى لغزش‏ها
از پیامدهاى دیگر سوء آن، لغزش‏هاى فراوان است؛ زیرا تصمیم‏گیرى صحیح نیاز به تأمّل و تدبّر و دقّت فراوان دارد و آن هم به صورت عجولانه و شتابزده امکان‏پذیر نیست و لذا افراد «عجول» غالباً گرفتار لغزش‏هاى مختلفى مى‏شوند، چه در تشخیص هدف و چه در راه وصول به آن. امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرماید: «مَعَ العَجَلِ یَکْثُرُ الزَّلل؛ با عجله و شتابزدگى لغزش‏هاى فراوان پیش مى‏آید». و نیز مى‏فرمایند: «مَن عَجَلَ کَثُرَ عِثارُهُ؛ هر کس شتاب کند، لغزش او بسیار خواهد بود».

6  – فزونى خطاها
ششمین اثر عجله، «فزونى خطاها» است که مى‏تواند با فزونى لغزش‏ها یکى باشد و مى‏تواند دو چیز محسوب شود، (خطا در تشخیص هدف است و لغزش در راه وصول به آن).
امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرمایند: «اصابَ مُتَأَنٍّ اوْ کادَ، اخطَأَ مُسْتَعجِلٌ او کَادَ؛ افراد خویشتن دار یا به مقصد مى‏رسند و یا به طور نسبى موفق مى‏شوند و افراد عجول گرفتار خطا مى‏شوند، یا به طور نسبى خطا مى‏کنند».
به هر حال، زیان‏هاى ناشى از عجله و دستپاچگى، بیش از آن است که مردم عادى فکر مى‏کنند، و جریمه‏اى که انسان‏هاى عجول به خاطر عجله مى‏پردازند، قابل شمارش نیست.
ریشه‏هاى این خوى ناپسند
1- هواپرستى‏
این خوى ناپسند، مانند بسیارى از رذایل دیگر، قبل از هر چیز از هواپرستى سرچشمه مى‏گیرد، انسان‏هاى هواپرست، معمولًا براى رسیدن به خواست دل، عجول و دستپاچه‏اند و غالباً هوا و هوس‏ها به آنها اجازه نمى‏دهد، در عواقب امور بیندیشند و راه درست را براى رسیدن به مقصد برگزینند؛ به همین جهت خود رابه آب و آتش مى‏زنند و با دستپاچگى به سوى هوس‏هاى خویش مى‏دوند و خود را گرفتار مى‏سازند.
2- حبّ و وابستگى به دنیا
حبّ دنیا که سرچشمه و رأس خطایا و معاصى است، یکى دیگر از عوامل عجله و شتاب است. بنده دنیا چیزى جز دنیا را نمى‏بیند، و گویى چشم و گوش او کور و کر مى‏شود. آتش عشق و شوق دنیا در دل او زبانه مى‏کشد و او را با شتاب به دنبال خیالات خام مى‏فرستد و اغلب بر اثر عجله و شتابکارى، مشکلات و موانع راه را نمى‏بیند و خود را براى مقابله با آن آماده نمى‏کند و به همین دلیل گرفتار شکست و ناکامى مى‏شود.
3 -کمى ظرفیت و سعه صدر
از انگیزه‏هاى دیگر «عجله و شتاب»، کمى ظرفیت و سعه صدر است، افراد کم ظرفیت معمولًا عجولند و صاحبان سعه صدر با تأنّى و خویشتن دارى و بردبارى گام برمى دارند و همه چیز را زیر نظر مى‏گیرند و با قدرت و قوّت در عین خون سردى، به سوى مقصد پیش مى‏روند و به همین دلیل، کمتر گرفتار شکست مى‏شوند.
تسویلات شیطان و تزئینات او و فریب‏هاى دوستان نادان و متملق و دروغگو و حسود و سخن چین، از عوامل مهم شتابزدگى و عجله است.
امام امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرمایند: «وَ لاتَعجَلَّنَّ الَى‏ تَصدیقِ ساعٍ فَانَّ السَّاعِىَ غَاشٌّ وَ ان تَشبَّهَ بِالنَّاصِحینَ؛ در تصدیق سخن‏چینان عجله مکن؛ زیرا آنها خائنند، هر چند در لباس ناصحان خیرخواه ظاهر شوند».
4- جهل و نادانى‏
یکى دیگر از عوامل شتابزدگى، جهل و نادانى و سفاهت است؛ زیرا افراد جاهل و نادان اغلب گرفتار اوهام و پندارهاى غلط هستند و به گمان این که مقدّمات کار فراهم است، خود را در گرداب حوادث مى‏افکنند و با ناکامى و شکست روبرو مى‏شوند، در حالى که هوشیاران آگاه، تمام جوانب کار را مورد بررسى قرار مى‏دهند و با حزم و دوراندیشى و دور از هر گونه شتابزدگى، برنامه ریزى مى‏کنند و مطمئناً پیروز مى‏شوند.
امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرمایند: «مِنَ الْحُمُقِ الْعَجَلَةُ قَبلَ الْامْکانِ؛ عجله کردن قبل از فراهم شدن امکانات (انجام کار)، از حماقت است».
راه‏هاى درمان‏
براى مبارزه با این خوى زشت، قبل از هر چیز باید به پیامدهاى شوم آن اندیشید و عواقب دردناک عجله و شتابزدگى را مورد توجه قرار داد و حوادث بسیار ناراحت کننده‏اى را که بر اثر شتابزدگى در کارها دیده شده، به خاطر آورد و نمونه‏هاى فراوانى که در تاریخ است نیز مورد توجه قرار داد، به یقین با مطالعه در این امور، هر کس به خوبى درمى یابد که عجله و دستپاچگى، نه تنها او را زودتر به مقصد نمى‏رساند، بلکه چه بسا به خاطر آن هرگز به مقصد نرسد.
جمله‏هایى مانند: «العَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطانِ» و «وَالعَجَلَةُ قَبْلَ الامْکانِ یُوجِبُ الغُصّةَ وَ مَعَ العَجَلَةِ تَکوُن النَّدامَةُ» باید به صورت شعارهایى در زندگى فردى و اجتماعى درآید و همیشه نصب العین افراد عجول گردد تا با مشاهده آن از عجله بازایستد و حدیث رسول خدا صلى الله علیه و آله را به ذهن خویش بسپارند که فرمود: «شتابزدگى و عجله مردم را به هلاکت‏ مى‏افکند و اگر مردم آرامش و خونسردى خود را حفظ کنند، هیچ کس در خطر نمى‏افتد».
از سوى دیگر، باید به تمرین‏ها و تلقین‏هاى پى در پى، به این خلق‏وخو چیره شود؛ زیرا هر کارى با تمرین مبدل به یک عادت و هر عادتى با ادامه مبدل به یک خلق و خو مى‏شود.


جستجو