1. دلیل عقلى: علتها و فلسفههایی که در ضرورت و لزوم وجود پیامبر(ص) گفتهاند، بر ضرورت وجود جانشین پیامبر نیز صادق است. پس بر خداوند متعال واجب است او را نصب فرماید، بر مردم نیز واجب است آن امام را بشناسند؛ زیرا پیروی کردن بدون معرفت امکان ندارد.
2. دلیل نقلى: روایاتی فراوان در حدّ تواتر در این باره وارد شده که برخی از آنها را، «کلینی» آورده است.
در کتاب «کمال الدین» نیز میخوانیم:
«هرکه در چهار چیز شک کند، به همه اموری که خداوند نازل فرموده، کافر است: یکی از آنها معرفت امام در هر زمان به شخص و صفتش است».
همچنین امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش نقل کرده رسول اکرم(ص) فرمود:
«هر کس قائم از فرزندان مرا در زمان غیبتش منکر شود، به مرگ جاهلیت مرده است».
و «نعمانی» به سند خود از حضرت امام صادق(ع) آورده است:
«هر کس شبی را صبح کند در حالی که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت میمیرد»
راه اثبات امامت
هیچ راهی برای اثبات امامت، جز «نص» و «معجزه» وجود ندارد؛ زیرا درجای خود ثابت شده که عصمت از جمله شرایط امامت است، که اگر امام معصوم نباشد، هدف از نصب او تحقق نمییابد. لذا بر خداوند است که امام معصوم را با یکی از دو راه به مردم معرفی کند:
1. به وسیله پیغمبر(ص) یا امام پیشین؛
2. به وسیله معجزهای که به دست او انجام شود.
بخشی از روایات متواتر به طور خاص بر امامت آن حضرت دلالت دارند.[5] درباره معجزات و کرامات مولا صاحب الزمان(ع) نیز احادیث بسیار وارد شده است که میتوان در آثاری چون: «کمال الدین و تمام النعمه»، «الخرائج»، «بحارالانوار» و «النجم الثاقب» به آنها دست یافت.
ولايت تشريعي امام زمان (علیه السلام
ارتباط با وجود مقدس ولي عصر (عج) فقط از زواية مسائل شخصي مطرح نيست. در عالم تكويني، او واسطة فيض الاهي و باب خدا است. دعا و عنايت خاصّ حضرت به شيعيان، چه در رفع مشكلات، چه در دفع بلايا و چه در قضاي حوايج، گره گشا است و …؛ اما همة اين ها در قلمرو ولايت تكوينيِ حضرت قرار دارد. براي حضرت افزون بر مقام ولايت تكويني، ولايت تشريعي نيز ثابت است. او در مقام ولي امر جامعه اسلامي است. هر چند در اين زمينه نيز مثل بسياري از زمينه هاي ديگر كم كار كرده و حقش را ادا نكرده ايم، در هر حال، اعتقاد اجماليِ خامي داريم كه بر اساس نظر اسلام، به ويژه در دستگاه فكري شيعه، خداوند متعالي همان گونه كه «رب تكويني» است، «رب تشريعي» نيز هست و قانون و مجري قانون را نيز بايد همو تعيين كند.
خداوند متعالي، امرِ قانونگذاري و تعيين مجريان قانون را در جامعه برعهده گرفته است. قوانين اجتماعي اسلام را وضع كرده و مجريان آن را نيز پيامبر اكرم و امامان (هم) قرار داده و كسي كه هم اكنون از سوي خداوند، متصدي اصلي براي ادارة جامعة اسلامي است، وجود مقدس ولي عصر (عج) است. همة ما به ولايت تشريعيِ امام زمان (عج) به طور كلي تا اين اندازه اعتقاد داريم؛ اما پرسش اين است كه آيا در طولِ زمانِ غيبت ظاهري حضرت، مقامِ سرپرستي جامعة اسلامي و ولايت تشريعي او لغو شده است. آيا خداوند چنين خواسته است كه جامعة اسلامي در آن دوران 255 ساله 1 كه جمعيت تمام مسلمانان به يك ميليون هم نمي رسيد، ولي امر و سرپرست داشته باشد، ولي در اين زمان كه جمعيت مسلمانان از يك ميليارد هم گذشته است، سرپرستي نداشته باشد؟! آيا خداوند در زمانة غيبت، مجريِ دستورهاي خود را تعيين نكرده است؟! آيا در اين دوران، مسلمانان و به ويژه شيعيان كه شمارشان بيش از صد ميليون نفر شده، به سرپرست و ولي امر نيازي ندارند؟! آيا در زمان غيبت كبرا، هيچ راه ارتباطي بين شيعيان و امام غايبشان نيست؟!
اين مطالب، به طور اجمالي و ارتكازي در باور تمام شيعيان وجود دارد كه زمان غيبت امام زمان (عج)، اطاعت از دستور هاي مجتهد جامعِ شرايط واجب است. امام زمان (عج) وظيفة شيعيان را در زمانة غيبت، رجوع به عالمان و راويان حديث جامع شرايط تعيين فرموده است:
و اما در حوادثي كه برايتان واقع مي شود، به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ همانا كه ايشان حجت من بر شمايند و من، حجت خدا بر ايشانم. بنابراين حديث شريف، در دوران غيبت، فقيهاي جامع شرايط و در صدر آن ها ولي فقيه كه شبيه ترين مردم به امام معصوم (ع) هستند، حجت هاي امام زمان (عج) بر شمرده مي شوند.
حكومت اسلامي ايران، جلوه اي از ولايت امام زمان (عج)
خداوند رحمان، پس از هزار و آندي سال، به ما شيعيان ايران توفيق داد تا در لوايِ رهبري مردي از تبار اهل بيت (هم) اين فكرِ مرتكز در اذهان عموم شيعيان را عينيت بخشيم و حكومتي اسلامي را به نيابت از امام عصر (عج) بنيان گذاريم. بندگاني خالص و از جان گذشته، آن رهبرِ الاهي را ياري كردند و با نثار جان و تمام هستيِ خويش، زمينه اي را فراهم آوردند تا پس از قرن هاي متمادي، اين اصلِ اصيل شيعي تحقّق يابد.
خداوند رحيم، چه نعمت بزرگي را به شيعيان ايران عطا كرده است! من خود را حتي از شمارش بركاتِ انقلاب اسلامي ايران ناتوان مي دانم! ما اين نعمت بزرگ را خيلي دست كم گرفته، و از بركات بي شمار آن غافل مانده ايم! يكي از هزاران هزار بركاتِ انقلاب، رواج قرآن در جامعه است. اكنون در ايران اسلامي، صدها و هزاران نونهال، حافظ كال يا حافظ چندين جزء قرآنند. بسياري از نونهالان خواندن و نوشتن نمي دانند؛ اما معاني آيات قرآن را با لحنِ عربي صحيح بخوانند، وجود نداشت. امروز به لطف خدا و در پرتو حكومت اسلامي، در هر شهر و دياري ده ها حافظ قرآن داريم.
حكومت اسلاميِ ما با اين همه بركت و نعمت، فقط تابشِ پرتوي از نورِ ولايت تشريعيِ وجود مقدس حجت بن الحسن العسكري (ع) است. حال اگر اين خورشيد درخشان طلوع كند و به طور كامل بر پهنة گيتي بتابد، چه بهشتي بر روي زمين ايجاد خواهد شد؟! ان شاءالله آن روز به زودي خواهد آمد! از خدا مي خواهيم كه ما را زنده بدارد تا آن روز را درك كنيم و يا اگر از دنيا نيز رفتيم، بار ديگر ما را زنده كند تا چند روزي هم كه شده، آن دولت كريمه را مشاهده كرده، و به چشم خويش، عزت و اقتدار آن را ببنيم.
اين آرزويي است كه تمام مسلمانان و به ويژه شعيان دارند. در دعاي عَهدي كه مستحب است هر روز صبح بخوانند، به اين مطلب اشاره شده است كه خدايا! اگر مرا تا پيش از ظهور حضرت از دُنيا بردي، در آن ايام مرا زنده كن تا با همان كفنم بيايم و در ركاب مولايم جان بازي كنم و آن دوران صفا و نورانيت را با تمام وجودم دريابم:
اللهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضياً فأخرجني من قبري مؤتزراً كفني شاهراً سيفي مجرداً قناتي ملبياً دعوة الداعي في الحاضر و البادي؛ 3 پرودرگارا! اگر ميان من و او مرگي كه بر تمام بندگانت قضاي حتمي كرده اي، جدايي افكند، مرا از قبر برانگيزان؛ در حالي كه كفنم را در بر كرده ام؛ شمشيرم را از نيام بركشيده ام و دعوتش را كه بر تمام مردم شهر و ديار عالم واجب است، لبيك گفته ام.
1
پس از فوت حسن عسکری امام یازدهم شیعه، سالها سردرگمی بزرگی برای نیم قرن در بین پیروان آنها پدید آمد که نویسندگان شیعه از آن تحت عنوان دوران حیرت نام میبرند. در میان پیروان امامان شیعه بر سر سرنوشت اسرار آمیز فرزندی که برای حسن عسکری قایل بودند اختلاف بزرگی پدید آمد. گروهی از شیعیان چنین میپنداشتند که حسن عسکری اصولا فرزندی نداشته است و گروهی میگفتند حسن عسکری امام بدون فرزندی است که نمردهاست و حسن عسکری همان مهدی غایب است که دارای دو دوره غیبت است. گروهی نیز معتقد بودند که حسن عسکری فرزندی ندارد و آنها روی به سوی برادر حسن عسکری، جعفر گردانیدند. گروه دیگری عنوان میکردند که فرزند حسن عسکری پیش از فوت پدر در گذشتهاست. به گفته امیرمعزی تنها بخشی از شیعیان که در آن زمان در اقلیت کوچکی بودنداعتقاد داشتند که فرزند حسن عسکری همان مهدی است که پدرش او را از ترس خلیفه زمان مخفی نگاه داشته و تنها توسط کمی از یاران مورد اعتمادش دیده شدهاست. دیدگاه این گروه به مرور به دیدگاه تمامی شیعیانی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی میباشند. شهرستانی در کتاب ملل نام فرقههای منشعب از میان طرفداران حسن عسکری را بالغ بر بیست فرقه و مسعودی در کتاب مروّج الذهب تعداد این فرقهها را دوازده فرقه شمردهاست.
در این دوران سرگردانی شیعیان انشقاق در بین شیعیان شدت یافت و جنبشهای رقیب مانند اسماعیلیه نیز استفاده کافی از این موقعیت نمودند. تبلیغات در این دوران به حدی بود که بسیاری از شیعیان و بسیاری از بزرگان شیعه امامی دین خود را ترک نمودند. دغدغه اصلی بزرگان شیعه در این زمان اثبات وجود واقعی فرزند امام حسن عسکری و قبولاندن او به عنوان امام غایب بود. به لطف کوششهای شماری از اندیشمندان شیعه امامی و محدثانی مانند نوبختی، ابو جعفر ابن کعبه، کلینی، نعمانی و بخصوص ابن بابویه اثر ارزنده او کمال الدین-که معمار نظریه امام غایب و دوران غیبت و ظهور منجی بخش اما غائب است- این هدف حاصل آمد
عبدالعزیز ساشادینا دوران موسوم به غیبت صغری(265 تا 329 هجری قمری/874 تا 941 میلادی) را زمان شکل گیری نظریه غیبت امام دوازدهم می داند. کلینی (و.941) در احادیث باب غیبت کتاب اصول کافی که در خلال این ذوره گرد آورده است به موضوع غیبت و علت آن پرداخته است
به گفته امیرمعزی در دوره حیرت حتی در مورد تعداد امامهای شیعه در میان نویسندگان شیعه اختلاف نظر بودهاست. کسانی مانند ابوجعفر برقی (وفات ۸۸۷ یا ۸۹۳ میلادی)، در کتابش بر طبق تفاسیر متفاوتی تعداد امامان را بین سه تا ده میدانست. یا هم عصر او صفار قمی در کتابش بصائر الدرجات تنها ۵ حدیث از میان دو هزار حدیث کتابش در مورد تعداد امامان به امام دوازدهم اشاره میکند اما چند دهه بعد ابن بابویه حدیثهای متعددی در باب امام دوازدهم نقل میکند. تنها از زمان شیخ کلینی بود که اعتقاد به وجود امام دوازده در منابع شیعه به تواتر به چشم میخورد. پذیرش این دیدگاه در ابتدا با مقاومت بسیاری از سوی خود شیعیان مواجه بود. در مقدمه کتاب الغیبه به قلم ابن ابی زینب نعمانی، نویسنده تاسف میخورد که اکثریت شیعیان امام دوازدهم را نمیشناسند و حتی وجود او را قبول ندارند. ابن بابویه مشاهدات مشابهی دارد هنگامی که او با سیل سوالات شیعیان خراسان مواجه شده بود که از هویت امام دوازدهم میپرسیدند
به گفته ساشادینا بعد از این سال ها و در مواجهه با چالش فقدان امام حاضر شیعیان با دو رویکرد حدیثی و کلامی به تبیین نظریه غیبت برخاستند. نخست محدثان بخصوص نعمانی در کتاب الغیبه که حدود سال 953 میلادی تدوین کرده است به تبیین نظریه غیبت از طریق احادیث پرداخت و برای نخستین بار اصطلاحات «غیبت صغری» و «غیبت کبری» را به کار برد. پس از وی ابن بابویه(و.991-992) در کتاب اکمال الدین در خصوص گردآوری احادیث مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید. سپس مکتب بغداد شکل گرفت و شیخ مفید (و. 1023) و شاگردانش بخصوص سید مرتضی (1044-1045) به تدوین نظریات کلامی امامت جهت تبیین ضرورت وجود امام زنده در شرایط غیبت پرداختند.
تولد و زندگی مهدی
توصیفات دقیقی در مورد مهدی از نیمه اول قرن دهم میلادی و قرن یازدهم میلادی (قرن چهارم و پنجم هجری) به بعد در کتابهای افرادی مانند شیخ طوسی، ابن بابویه و نعمانی وجود دارد در روایات نقل شده از این کتابها نامهای متعددی برای مادر امام دوازدهم نقل شدهاست مانند نرجس، ریحان، سوسن و مریم. برطبق همین روایات مادر مهدی کنیزی سیاه از نوبیه بودهاست. سه نام اول که معمولا از نامهایی بودهاست که در آن زمان بر کنیزان نهاده میشدهاست گواهی بر این دسته از روایات هستند. روایاتی دیگر است که بنوشته امیر معزی در دانشنامه ایرانیکا از دیدگاه تاریخی صحت ندارد و بدون شک جنبهای افسانهای و تذکرهای دارد. این روایات مادر امام دوازدهم را دختر پادشاه روم شرقی میدانند که به اسارت مسلمانان در میآید و بصورت برده در بغداد به یکی از یاران هادی، امام دهم فروخته میشود. هادی نیز این کنیز را به عقد فرزندش درمی آورد. بر طبق بیشتر منابع، تولد اما م زمان در نیمه شعبان سال ۲۵۶ قمری یا ۸۷۰ میلادی میباشد.
نواب اربعه
مطابق دیدگاه شیعه امامی نواب اربعه چهار یا سفرا، چهار نفر از شیعیان برگزیده بودند که نقش واسطه بین شیعیان و امام زمان را بازی می کردند. این نواب در دوران غیبت صغری که حدود هفتاد سال طول کشید پیغام رسان امام رسان امام شیعیان تا زمان غیبت کبری او بودند.
به نوشته ورنا کلم از دیدگاه تاریخی اعتقاد به وجود نواب اربعه در آثار محدثان و علمای شیعه چند دهه اول دوران موسوم به غیبت صغری به چشم نمی خورد. تنها کلینی اشارات مبهمی به نامه هایی از امام زمان می کند که به دست شیعیان می رسیده است. اولین کسانی که به وجود چهار نائب امام دوازدهم شیعه اشاره می کنند ابن بابویه (وفات بسال ۹۹۱ یا ۹۹۲ میلادی)و ابوجعفر محمد ابن حسن توسی (شیخ طوسی) (وفات بسال ۱۰۶۷ میلادی) بودند به نوشته ساشادینا در منابع اولیه از جمله کتاب های کلینی و ابن بابویه به وکلا به طور عمومی اشاره شده است و ابن بابویه چندین نفر را نام برده است که به گفته وی با امام زمان در ارتباط بوده و سمت وکالت را بر عهده داشته اند بی آنکه کسی از آنها را به عنوان وکیل ویژه یا نائب خاص معین کند. اما بخصوص برخی از وکلا نیابتا خمس را از شیعیان می گرفته اند. ساشادینا از بررسی روایات ابن بابویه نتیجه می گیرد تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابت خاص در دوره های بعد برای تبیین غیبت صغری ایجاد شده است.
بنابر آنچه در منابع متاخرتر شیعه آمده است چهار نفر نایب خاص امام در دوران غیب به ترتیب زیر، از جانب وی تعیین و واسطه او و مردم شدند:
1. ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری
2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید
3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی
4. ابوالحسن علی بن محمد سمری
دیدگاه شیعه دوازده امامی
نام مهدی در مسجد النبی
بنابر اکثر روایات شیعه، حجت بن حسن در ۱۵ شعبان سال ۲۵۵ هجری در سپیدهدم روز جمعه در شهر سامرا واقع در عراق امروزی، دیده به جهان گشود شیعیان زادروز او را که «نیمهٔ شعبان» خوانده میشود، جشن میگیرند.
اختلاف در زادروز وی بین سالهای ۲۵۴ یا ۲۵۵ یا ۲۵۶یا ۲۵۷ یا ۲۵۸هجری قمری در ۸ شعبان، ۲۳ رمضان یا ۱۹ ربیعالاول است. بعضی این اختلافات ازجمله در تاریخ تولد را بدلیل وجود حالت تقیه درآن سالها میدانند که اطلاعات تفصیلی مربوط به وی، تاریخ تولد و حتی نام او تا سالها از عامه مردم مخفی نگه داشته میشد
بنابر گفته منابع شیعه دوازده امامی در آن زمان، جعفر بن علی، برادر حسن بن علی عسکری، اعلام کرد که برادرش هیچگاه فرزندی نداشتهاست و وی جانشین برادر است؛ ولی به اعتقاد شیعیان، جعفر بن علی ویژگیهای امامت را نداشت و هنگام نماز گزاردن بر بدن امام، فرزندش حجت بن الحسن بر او نماز گزارد و شک را از شیعیان برداشت. وی بعدها در میان شیعیان به «جعفر کذّاب» شهرت یافت.
نام
نام حجت ابن حسن هم نام و هم کنیه با محمد پیامبر اسلام است. از محمد پیامبر اسلام، حدیثی با این مضمون نقل شدهاست: «مهدی از نسل من است. نام او نام من و کنیهاش هم کنیه من است.» البته به گفته مادلونگ حدیث منسوب به پیامبر که منجی همنام و همکنیه وی است، در ابتدا توسط طرفداران مختار ثقفی و شیعیان کیسانیه برای محمد حنفیه، فرزند علی ابن ابی طالب و امام شیعیان کیسانیه جعل شده بود.
شیعیان از بردن نام اصلی او، «محمد»، نهی شدهاند(نهی عن الاسم و المنع عن التسمیه). هدف این کار در منابع شیعه مانند کلینی، نعمانی و ابن بابویه حفاظت از منجی از خطری که متوجه او از جانب عباسیان است ذکر شدهاست. نامهایی مانند مهدی(هدایتشده)، منتظر(کسی است که انتظارش را میکشند)، صاحب الزمان، بقیه الله، و از همه بیشتر قائم به معنی قیام کنندهاست از دیگر نامهای او حجت به معنی اثبات وجود خدا در میان زمینیان یا کسی که به واسطه او خدای غیر قابل دسترس در دسترس قرار میگیرد.
دوران امامت
از دیدگاه شیعیان دوران امامت وی به سه دوره غیبت صغری، غیبت کبری و ظهور تقسیم میشود.
غیبت
«غیبت» به معنای ناپیدا بودن در مقابل «ظهور» است ولی «ناپدید بودن» در مقابل «حضور» نیست. بنابر اعتقاد شیعیان غیبت دورهای است که امام مهدی در میان مردم ظهور ندارد و به دو دوره غیبت صغری (کوچکتر) و غیبت کبری (بزرگتر) تقسیم میشود و با ظهور امام مهدی به پایان میرسد. هانری کربن در توضیح معنای امام غایب میگوید:«صاحب الزمان عنوان ویژه امام غایب است. کسی که برای حواس ظاهری ناپیدا، ولی حاضر در قلب مومنان است.»
غیبت صغری
نوشتار اصلی: غیبت صغری
بنا بر اعتقاد شیعیان این دوره از مرگ حسن پسر علی (عسکری) در سال ۲۶۰ ه. ق. آغاز شده و تا سال ۳۲۹ ه. ق. به طول انجامیدهاست. در این دوره چهار نفر نائب خاص امام زمان بودهاند و شیعیان از طریق آنها با امام در ارتباط بوده و مسائل خود را طرح میکردهاند. در زمان غیبت صغری چهارتن از بزرگان شیعه وکیل و سفیر و نایب خاص حجت بن حسن بودند.
غیبت کبری
نوشتار اصلی: غیبت کبری
بنا بر اعتقاد شیعیان غیبت کبری از مرگ چهارمین نایب خاص امام مهدی در سال ۳۲۹ (قمری) آغاز میشود و تا ظهور او ادامه خواهد داشت. روایت شدهاست: مردم از امام در غیبتش همان گونه بهره مند میشوند، که از خورشید پشت ابر.
در این دوران ولایت امام همچنان ادامه دارد و متوقف یا منقطع نشده اما به شکل پیچیدهای به حالت تعلیق درآمده است. این تعلیق با توجه به جایگاه بسیار رفیعی که شیعه برای امامان قائل است، جامعه شیعه را با پیامدهای تازه و پیچیدهای روبرو میکند. از نظر شیعیان حجت بن حسن زنده، حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار آنهاست و شاید به طور ناشناس با او ملاقات کرده باشند. وی وجود حاضری است که حضور او قابل درک نیست. جامعهٔ شیعه در تاریخ غیبت مجموعهٔ بزرگی از اشعار، مراثی و مدایح، خوابها و رؤیاها و الهامهای شخصی و ارتباطهای مرموز و مشکوک اشخاص پرهیزگار با او را گردآوری کرده که این امر حضور وی در صحنه و فعالیتش را برای جامعهٔ شیعیان همچنان ملموس نگاه داشتهاست.
ظهور
در روایات شیعیان نشانههای متعددی برای ظهور مهدی ذکر شدهاست از جمله: خروج یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی که از آمدن قائم خبر میدهد، کشتهشدن نفس زکیه در مکه تنها ۱۵ روز قبل از ظهور قائم، فرورفتن سرزمین بیداء(فرو رفتن یک ارتش در زمین در هنگام رژه در مکه). هر چند طوسی، نعمانی و صدوق در ترتیب اتفاق افتادن این نشانهها با هم یک نظر نیستند. هر سه ذکر میکنند که این نشانهها در یک سال اتفاق میافتد
در روایات شیعه، شیعیان از تعیین وقت ظهور مهدی برحذر داشته شدهاند، و تعیینکنندگان وقت ظهور، دروغگو دانسته شدهاند در میان روایات شیعه، اجماعی در مورد مدت زمان حکمرانی مهدی پس از ظهورش نیست. برای مثال حدیثی از محمد باقر، امام پنجم شیعه نقل شدهاست که مدت زمان حکومت مهدی را پس از ظهور ۳۰۹ سال ذکر کردهاست. حدیثی دیگر به نقل از امام صادق نقل شدهاست که این مدت را هفت سال ذکر کردهاست اما به گفته جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامی، هر سال این حکومت به اندازه هفتاد سال عادی خواهد بود. در حدیثی دیگر که ابن بابویه از صادق نقل کردهاست او از وجود دوازده مهدی پس از قائم (و نه دوازده امام) خبر دادهاست. این مهدیها از میان شیعیان امام زمان خواهند بود.
در منابع اهل سنت
علی بن حسین مسعودی مورخ بنام اهل سنت مینویسد: «در سال ۲۶۰، ابومحمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب در زمان خلافت معتمد عباسی درگذشت. او هنگام مرگ، ۲۹ سال داشت و پدر مهدی منتظر است.»
و شیخ سلیمان قندوزی مینویسد: «خبر معلوم و مسلّم نزد موثّقان ایناست که ولادت قائم، در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری در شهر سامرا روی دادهاست.»
منابع :
o نجمالثاقب، ص ۲۳.
o شیخ مفید. الإرشاد. قم: مکتبة بصیرتی، ص ۳۴۶.
o فتال نیشابوری. «الطبعة الأولی». روضة الواعظین. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۶ ه. ق.، ص ۲۹۲.
o کلینی. اصول کافی، ج ۱. تهران: مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ ه. ق.، ص ۵۱۴.
o طوسی. الغیبة. تهران: مکتبة نینوی الحدیثة، ص ۱۴۱.
o طبرسی. «الطبعة الثالثة». إعلام الوری. تهران: دار الکتب الإسلامیة، ص ۴۱۸.
o ابن صباغ مالکی. الفصول المهمة. ص ۳۱۰.
2. ↑
o شیخ صدوق. کمالالدین و تمامالنعمة. قم: مؤسسة النشر الإسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ۱۴۰۵ ه. ق.، ص ۴۳۲.
o طوسی. الغیبة. صص ۱۳۹ و ۱۴۷.
3. ↑ ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری. «الطبعة الثالثة». دلائل الإمامة. قم: منشورات الرضی، صص ۲۷۱ و ۲۷۲.
4. ↑
o علی بن عیسی الإریلی. کشف الغمة، ج ۳. تبریز: مکتبة بنیهاشمی، ۱۳۸۱ ه. ق.، ص ۲۲۷.
o ابن أبی الثلج بغدادی. تاریخ الأئمة. قم: مکتبة بصیرتی، ص ۱۵.
5. ↑ منابع در پاورقی مکتب در فرآیند تکامل ص ۱۵۳
6. ↑ مکتب در فرآیند تکامل ص ۱۵۲.
7. ↑
o قاموس الرجال ج ۲
o احتجاج طبرسی، جلد ۲، صفحه ۴۶۸.
o تاریخ سامرا، ج ۲.
o دایرةالمعارف تشیع ج ۵.
o المعارف و المعاریف ج ۲.
o دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج ۷.
8. ↑ احمد کسروی، در پاسخ بدخواهان، ۱۳۲۴
9. ↑ EI, «al-MAHDI»
10. ↑ M. G. S. HODGSON. 1986.Brill، 543.
11. ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۳ صص ۸۴۴ تا ۸۴۶
12. ↑ حسین سینا، «نگاهی به اندیشهٔ سیاسی شیعی در گذر زمان»، در گروه نویسندگان، به کوشش حسن یوسفی اشکوری، احیا-دفتر پنجم، صص ۳۳-۶۰ تهران: نشر یادآوران، ۱۳۷۰
13. ↑ Jassim M. Hussain ۱۹۸۷, pp. ۲۰
14. ↑ Abdulaziz A Sachedina 1987, pp. 29
15. ↑ Abdulaziz A Sachedina 1987, pp. 41-42
16. ↑ مسعودی، مروّج الذهب، ج ۴، ص ۱۹۹.
17. ↑ قندوزی، ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۱۴۴.
1. ^ کربن، هانری؛ تاریخ فلسفه اسلامی؛ ترجمه:جواد طباطبایی؛ تهران:کویر، انجمن ایرانشناسی فرانسه؛ چاپ چهارم:۱۳۸۴؛ ص۱۰۳
2. ^ مجلسی، محمد باقر؛ مهدی موعود (بحار الانوار، جلد ۱۳)؛ ترجمه: علی دوانی؛ ناشر: دارالکتب الاسلامیه؛ چاپ بیست و ششم: ۱۳۷۳؛ ص ۶۸۸
3. ^ کربن، هانری؛ تاریخ فلسفه اسلامی؛ ترجمه:اسدالله مبشری؛ تهران:موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم:۱۳۶۱؛ صص ۹۹ و ۱۰۰
منابع [ویرایش]
منابع شیعی
• محمد باقر مجلسی. مهدی موعود (بحار الانوار، جلد ۱۳). ترجمهٔ علی دوانی. دارالکتب الاسلامیه،
• سیّد ثامر هاشم العمیدی. در انتظار ققنوس (کاوشی در قلمرو موعودشناسی و مهدی باوری). ترجمهٔ مهدی علیزاده. موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1387. نسخه PDF بخش اول: موعودشناسی، پایگاه تراث؛ متن کامل کتاب، مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن.
• کلینی. اصول کافی، ج ۳. حجت،
• علیاکبر تلافی داریانی. فضائل المهدی علیهالسلام. تهران: نیک معارف، ۱۳۷۲.
• مأخذشناسی «حضرت مهدی»، پایگاه حوزه.
منابع دانشورانه
• هانری کربن. تاریخ فلسفه اسلامی. ترجمهٔ جواد