آسیب شناسی نهضت‌های توحیدی

آسیب شناسی نهضت‌های توحیدی

قال الحکیم فی کتابه :

 

«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»

 

(ابراهیم 5)

در تاریخ معاصر و در قرن پایانی هزاره دوم، انقلاب اسلامی ایران تقریباً بزرگترین حادثه است. بعد از انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 میلادی و انقلاب اکتبر شوروی در سال 1917 میلادی که به نوعی تاثیر فزاینده‌ای را در غرب و شرق کره زمین گذاشته‌اند، انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میلادی با شاخصه‌هایی که داشت و تاثیری که در ایران، منطقه‌ی خاورمیانه و جغرافیای جهان اسلام به طور خاص و تاثیری که در سطح جهان گذاشت به نظر می‌رسد فضای تاثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران، از انقلاب‌های گذشته گسترده‌تر، عمیق‌تر و حادثه‌ساز تر بود.

قانون‌مداری فراز و فرود تمدن‌ها :

آیا جایگاهی که ملت ایران در عرصه منطقه، خاورمیانه و جهان به دست آورده براساس قوانین و مقررات و سنت‌های الهی است یا تصادفی است و یا جبری؟ به تعبیر دیگر آیا صعود یا سقوط تمدن‌ها و فراز و فرود ملت‌ها برمبنای قاعده و براساس سنت‌های الهی است یا نه؟ پاسخ به این سوال برای بنده و شما که مسئولیت پاسداری از انقلاب را بر عهده داریم، بسیار ضروری است.

امروز قدرت و اقتدار ملی انقلاب اسلامی ایران آنقدر قوی است که یکی از تئوریسین‌های اصلاح طلبان در کنگره سازمان مجاهدین انقلاب می‌گوید: اقتدار ملی هم چیز خوبی نیست باید کاری کنیم که اقتدار ملی کم و ضعیف شود. یعنی کار به جایی می‌رسد که نظریه پرداز جریان افراطی که می‌گوید: «فشار از پایین و چانه زدن از بالا» امروز می‌گوید: جمهوری اسلامی با دست توانای اصولگرایان به قدرت ملی بالایی دست یافته و او تئوری پردازی می‌کند که اقتدار ملی برای ما مشکل‌آفرین شده است. یعنی تاثیر گذاری انقلاب اسلامی ایران در عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان و منطقه خاورمیانه یا حتی آمریکای لاتین خیلی زیاد شده و باید مقداری فتیله را پایین بکشیم. همانطور که اعتراف دشمنان خارجی به ویژه عناصری همچون کسینجر و برژنیسکی به نفوذ و تاثیرگذاری قدرتمند ایران در معادلات و حل چالش‌های منطقه‌ای همچون لبنان، عراق و فلسطین مبین نقش و جایگاه رفیع و عظیم انقلاب اسلامی ایران در این عصر و زمان است.

روایت دارد: «علی العاقل ان یکون عالماً بزمانه» برای همین است که ملت ایران باید قدر خویش را بداند و توجه داشته باشد که در کجای تاریخ قرار دارد و نقشش چیست؟ و با دست توانای او تاریخ چگونه رقم زده خواهد شد. بودند ملتها و امتهایی که دارای تمدن و اقتدار بوده و در عصر خود موفقیتهای بزرگی را کسب کردند اما این تمدن، اقتدار و سیادت باقی نماند.

سوال اصلی این است که آیا حوادث تاریخی تصادفی یا جبری و یا قاعده مند است؟ به عبارت دیگری صعود و سقوط تمدن‌ها، حکومت‌ها، سیادت و آقایی ملتها قاعده‌مند و فراز و فرودها براساس قواعد و ضوابط است و یا تصادفی و جبری است. و سه نظریه وجود دارد:

1- جبری بودن حوادث تاریخ :

مارکسیستها و ماتریالیست‌ها حوادث تاریخ را بر مبنای جبر تحلیل می‌کنند و معتقدند حوادث جبری است، و فراز و نشیب‌ها براساس تضاد طبقاتی و این تضاد ادامه خواهد داشت تا برسیم به آن کمون اولیه و جامعه سوسیالیستی.

2- تصادفی بودن حوادث تاریخ :

عده‌ای معتقدند نباید دنبال قاعده و قانون گشت، چرا که حوادث تاریخ تصادفی است و ما با هیچ دلیل، حجت و قاعده‌ای نمی‌توانیم از گذر زمان و حوادث تاریخ استنتاج کنیم. این دیدگاه حوادث تاریخ را براساس تصادف تفسیر می‌کند.

3- قاعده مند بودن حوادث تاریخ :

بسیاری از دانشمندان و مکتب‌ها معتقدند که می‌توان برای چرخش حوادث، پیروزی‌ها و شکست‌ها علل و عواملی را دریافت کرد. از نظر قرآن و روایات دققاً حوادث تاریخ یعنی پیروزی‌ها، شکست‌ها، صعود و سقوط‌ها قاعده‌مند است. خداوند منان در تاریخ سنتهایی دارد که این سنت‌ها را باید کشف و قوانین را استخراج کرده و عمل به آن قواعد و قوانین مثبت، زمینه بقا را فراهم خواهد نمود و تخلف از آن قوانین مثبت و یا تبعیت از سنتهای منفی زمینه سقوط را فراهم می‌کند.

رویکرد تاریخی قرآن و بیان علت و عوامل پیروزی و شکست‌ها و تأکید مکرر روی عبرت آموزی از امت‌های پیشین مبیّن قانونمند بودن حوادث تاریخ است. تأکید قرآن به پیامبر(ص) و امت اسلامی برای مطالعه تاریخ و عملکرد پیشینیان به صورت کلی و یا اشاره به برخی حوادث به صورت خاص و در نهایت فرمان به عبرت گیری از سرنوشت آنان دلیل روشنی است بر اینکه حوادث تاریخ براساس سنت‌های الهی شکل می‌گیرد و آزادی و اراده و اختیار انسان در این زمینه یکی از سنت‌های الهی است.

آسیب‌ شناسی دو انقلاب توحیدی :

انقلاب اسلامی ایران در واپسین‌ دهه‌های هزاره دوم میلادی واقعیتی بود که در چارچوب قانونمندی تاریخ و براساس حاکمیت سنت‌های الهی به وجود آمد و قهراً تداوم و بقای آن هم متوقف بر توجه به سنت‌های الهی است. واکاوی علت و عوامل پیروزی و شکست و یا انحراف انقلاب در صیانت و حفظ آن تأثیر گذار است و در این مسیر بررسی انقلاب‌های توحیدی و ارزیابی فراز و فرود آنها می‌تواند در دستیابی به فرمول‌های اصلی پاسداری از انقلاب کمک و یاری نماید.

براین اساس به آسیب‌شناسی دو انقلاب توحیدی می‌پردازم و اینکه آیا حوادثی که برای دو انقلاب توحیدی به وجود آمد امکان اینکه برای ما بوجود آید هست یا ما از هرگونه انحراف و خطایی مصونیت داریم.

1- انقلاب موسی بن عمران (ع) :

نختسین انقلابی که بسیار پیچیده و با عبور از گردنه‌های سخت به پیروزی رسید، انقلاب موسی بن عمران در جامعه فرعونی بود. در 35 سوره قرآن کریم خداوند منان 136 بار از موسی بن عمران نام برده و انقلاب موسی بن عمران را کاملاً تحلیل تاریخی کرده است. حضرت علی (علیه‌السلام) در خطبه قاصعه با تحلیل انقلاب در جامعه بنی‌اسرائیل به علل و عوامل پیروزی و شکست اشاره می‌کند. با بررسی آیات شریفه قرآن و سخنان امیرمؤمنان (علیه‌السلام) می‌توان علل و عوامل پیروزی بر قدرت مطلقه فرعون پی برد و عامل شکست‌های بعدی را بدست آورد. انقلای که اگر ملت بنی اسرائیل به الزامات حفظ آن پایبند بودند می‌توانستند حکومت الهی در همان چارچوب تعیین شده سالیان دراز حفظ نمایند.

2- انقلاب پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) :‌

انقلاب صدر اسلام به رهبری پیامبری اعظم (صلی الله علیه وآله) انقلابی در برابرت تحجر و عصبیت دومین انقلاب توحیدی بود. این انقلاب هم با عبور از سختی‌ها و پیچ و خم‌های بسیار زیاد رد جامعه جاهلی به پیروزی رسید و از جامعه جاهلی ملتی متمدن ساخت که اگر مردم به سنت‌های الهی توجه می‌کردند و به الزامات تداوم انقلاب وفادار می‌ماندند، مکتب اسلام جهانی می‌شد.

3- انقلاب امام خمینی (قدس سره) :

سومین انقلاب توحیدی، انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام (ره) است که ما در درون و زیر چتر آن هستیم. این انقلاب حاصل صدها سال مبارزه و جهاد علماء و دلدادگان آئین آلهی است که توانست رژیم طاغوت را سرنگون و در برابر استعمار و استکبار بایستد و منشأ تحولات گسترده‌ای را در سطح منطقه و جهان گردد. انقلاب اسلامی ایران در چارچوب اصول و براساس سنت‌های الهی شکل گرفت. قهراً تداوم و پاسداری انقلاب و حفظ آن در چارچوب اصول مستلزم توجه به عوامل مربوطه است. مطالعه و بررسی علل و عوامل پیروزی‌ها و شکست‌های دو انقلاب کمک شایانی را نسبت به حفظ این انقلاب خواهد نمود. لذا مطالعه دو انقلاب توحیدی گذشته بسیار مفید خواهد بود.

سؤال این است که آیا انقلاب موسی ابن عمران باقی ماند؟ آیا انقلاب صدراسلام بر همان پایه و ریلی که پیامبر (ص) قرار داده بود باقی ماند:

عوامل پیرزوی چه بود؟ اگر شکستی در کار بود، عوامل شکست چه بود؟ با توجه به تاریخ و آیه 61 سوره بقره که خداوند می‌فرماید: «واذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد» سرانجام می‌گوید: «و ضربت علیهم الذله و المسکنه» مهر ذلت و بدبختی بر چهره بنی اسرائیل زده شد مبین این واقعیت تلخ است که انقلاب در جامعه بنی اسرائیل با همه عظمتش ماندگار نشد و حکومت دینی مسیر انحرافی را طی کرد و سرانجام ساقط شد. براساس کلمات پیامبر(ص) و پیش‌بینی‌های او و سخن امیرمؤمنان(ع) و دیگر ائمه و تجربه تاریخی انقلاب دوم هم ماندگار نشد و حکومت دینی به تدریج از چارچوب و مدار اصلی خارج گردید و به حکومت سلطنتی و موروثی تبدیل شد. البته وجود ائمه معصومین (علیهم السلام) و تلاش و مجاهدت آنان از نابودی مکتب جلوگیری نمود. حادثه کربلا، حوادث تلخ بعد از رحلت پیامبر (ص) مبین این بود که انقلاب از خط خارج شد و به سمت سقوط می‌رفت ولی به خاطر وجود ائمه معصومین (ع) از خطر سقوط مصون و سالم ماند والا چیزی از انقلاب باقی نمی‌ماند.

عوامل پیروزی انقلاب موسی بن عمران (ع) :

از بین عوامل متعدد سه عامل مهمترین عوامل پیروزی به شمار می‌آید‌:

1- رهبری : رهبری الهی و دینی منصوب و مبعوث از ناحیه ذات باریتعالی مهمترین عاملی بود که بدون تردید موسی بن عمران نقش اساسی در این انقلاب داشت با فرمان «إذهَب إلَی فِرعَون انَّه طغی» زمینه حرکت انقلاب آغاز و منجر به سقوط حکومت فرعونی شد.

خداوند منان برای تربیت این رهبر مقدماتی را فراهم کرده و از گردنه‌های سختی عبور داده تا پس از آمادگی لازم آغازگر انقلاب الهی باشد. فلسفه ایفای نقش مستقیم ذات باریتعالی این بود که اصلاً دستیابی به رهبری الهی با شاخص‌های لازم از عهده مردم بیرون است.

2- مکتب : دومین عامل برای جامعه توحیدی و الهی آیین و مقرراتی است که خداوند منان توسط حضرت موسی برای جامعه ارائه کرده بود. مکتب الهی نسخه عملیاتی و رفتاری جریان انقلاب و حاکمیت توحیدی است که مبنای عمل جامعه انقلابی قرار گیرد.

3- مردم : قاعده نظام و حکومت الهی مردم هستند. وظیفه مردم چیست؟ مردم باید به این دو رکن چنگ بزنند و از حضرت موسی به عنوان رهبر اطاعت و به مقررات عمل کنند. قرآن تبعیت مردم از رهبری را شرط حاکمیت دینی می‌داند. مردم باید بر محور رهبری حرکت کنند و به آیین موسی بن عمران وفادار و پایبند باشند. اصولاً نقش مردم ایجاد فعلیت و زمینه تحقق انقلاب است که حمایت و پشتیبانی از رهبری دینی و حضور در همه عرصه‌ها از وظایف مردم می‌باشد.

عوامل پیروزی انقلاب صدر اسلام :

همین فرمول سه عنصری و سه رکنی باعث پیروزی انقلاب در شبه جزیره عربستان شد.

1- رهبری : بدون تردید شخصیت پیامبر اعظم (ص) در پیدایش و انقلاب صدر اسلام نقش تعیین کننده‌ای داشت و تأثیر این رهبری، تاثیر زیربنایی و اساسی بود. مهمترین حرکت پیامبر(ص) انقلاب فکری و اعتقادی و سپس تحول سیاسی و شکل دهی حکومت دینی بود. انتخاب رهبری از ناحیه خدا انجام شد زیرا دستیابی به رهبری دینی با آن شاخص‌های ویژه از ظرفیت مردم بیرون بود.

2- مکتب : دومین رکن انقلاب اسلامی مکتب حیاتبخش اسلام است که قرآن به عنوان اساسنامه مکتب و محتوای حااکمیت دینی و منشور عملی و رفتاری مردم به شمار می‌آ‌مد.

3- مردم : پایبندی مردم به آرمان‌های رهبری و مکتب و پیروی از قرآن و مقررات آیین مقدس اسلام عامل پیروزی انقلاب بود. رهبری یک ضلع، مکتب ضلع دوم و قاعده مردم است.

استقامت، صبر و جهاد مردم در راه خدا رکن اصلی پیروزی حاکمیت دینی و عامل زیربنایی نصرت الهی است. حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «فَلَما رَاَی الله صِدقَنا اَنَزل عَلَینا النَّصر» هنگامی که خداوند صداقت ما را در راه خودش مشاهده کرد نصر و پیروزی را بر ما و نکبت و بدبختی را بر دشمنان ما فرو فرستاد.

عوامل پیروزی انقلاب اسلامی :

انقلاب اسلامی ایران هم با تکیه بر این فرمول به پیروزی رسید:

1- رهبری الهی حضرت امام (قدس سره) : بدون تردید حضرت امام در این انقلاب نقش تعیین کننده را داشتند. اما به عنوان فقیه جامع الشرایط با تکیه بر ولایت الهی و در تداوم ولایت ائمه معصومین (ع) عامل اصلی شکل‌گیری حکومت دینی بود.

2- مکتب حیاتبخش اسلام : دین و آیین مقدس اسلام نقشش در این انقلاب تعیین کننده بود و تاثیر فزاینده‌ای داشت اصلاً تفکر و عشق مردم با آراء 98٪ خود به این مکتب حیاتبخش، زمینه ساز حاکمیت دینی شد. رهبری الهی و مکتب اسلام عامل و شاخص اصلی حکومت دینی و الهی است.

3- مردم : اقل مردم از خرداد 42 تا اکثر مردم در روز 22 بهمن نقششان به صورت پله‌ای موثر بود یعنی آن روزی که اقل مردم بودند و تا روز 21 تا 22 بهمن با حضور در خیابان‌ها نقش مردم کامل شد.

پیامبر اعظم (ص) تنها از مکه خارج شد اما وقتی که از مدینه به سمت مکه برگشت با جمع پاسدار عارف جان بر کف زمینه سقوط رژیم جاهلی عربستان را فراهم کرد. پیوستن مردم به امام (قدس سره) و پیروی از رهبری، صبر و استقامت در برابر فشارها از عوامل مهم پیروزی انقلاب بوده است.

عوامل سقوط و انحراف انقلاب موسی بن عمران (ع) :

با تکیه بر آیات و روایات و بررسی تاریخ مشخص می‌شود که انقلاب موسی بن عمران (ع) تداوم پیدا نکرد. سوال این است که در امت موسی عوامل انحراف چه بود؟ آیا موسی بن عمران از جایگاه رهبری خود تغییر موضع و تغییر عقیده داده بود؟ آیا موسی بن عمران تفکرش عوض شده بود؟ جواب منفی است چون یک ذره از استاداردهای رهبری کم نشده بود. موسی بن عمران تا آخرین لحظه زندگیش همه شرایط لازم رهبری آن جامعه را داشت. آیا مکتب تغییر کرده بود؟ خیر تا زمانی که موسی بن عرمان زنده بود مکتب همان استانداردها و چارچوب اساسی را داشت. آیا زمینه سقوط متوجه مردم بود؟ بلی دقیقاً گم شده را اینجا باید پیدا کنیم. یعنی مردم درک درستی از الزامات انقلاب نداشته و توجه نداشتند که بقاء انقلاب هم مانند پیروزی انقلاب الزاماتی دارد.

اگر پیروزی انقلاب مستلزم پیروی بی‌چون و چرا از موسی بن عمران به عنوان رهبر انقلاب است، بقائ انقلاب هم در گرو همین است. اگر اصل استقرار انقلاب بر عمل به مقررات دینی و رعایت اصول و مبانی متوقف بوده، بقاء انقلاب هم به همین بستگی دارد. اما متأسفانه مردم به دلایلی نتوانستند در مسیر درست حرکت کنند. اصولاً مسئولیت مردم پس از پیروزی انقلاب سنگین و صبر و استقامت و پایداری در برابر فشارها باید بیشتر باشد. باید بررسی شود چرا مردم نتوانستند انقلاب را تداوم بخشند.

اولاً : مردم خوب رهبر شناس نبودند. اصولاً حکومت‌های الهی قائم به شخصیت‌ رهبری با شاخص‌ها و استانداردهای تعیین شده می‌باشد. مردمی بودن حکومت الهی هم ایجاب می‌کند مردم با همه وجود بر محور رهبری حرکت کنند و کوچکترین فاصله‌ای با او نداشته باشند. بنی اسرائیل موسی را خوب نمی‌شناختند و درک درستی از رهبری نداشتند. ملتی که درک درستی از رهبری نداشته باشد، رهبر را تنها می‌گذارد.

حسین هیکل‌(نویسنده معروف مصری و سردبیر روزنامه الاحرام) درباره امام (ره) می‌گوید: رهبری ایران حضرت امام (ره) جلوتر از همه حرکت می‌کرد اما بدنه دولت نمی‌توانست با ایشان همراهی کند.

سپس می‌‌گوید: «امام توپ خانه‌ای دارد که آتش پشتیبانی ندارد». منظورش این بود که فاصله بین امام و مسئولین زیاد است. وای به حال آن زمانی که فاصله بین مردم و رهبری زیاد باشد. اگر اینگونه شد انقلاب در مسیر سقوط قرار می‌گیرد.

موسی بن عمران فرمان جهاد داد و فرمود: ملت تن‌پرور و خوش گذران نمی‌تواند روی پای خود بایستد و برای مقابله با عمالقه و توطئه‌های دشمن با من همراه شوید. پاسخ دادند که «إذْهَبُ أنْتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتَلا أنَا هَاهُنَا قَاعِدون» شما همراه با خدا بروید بجنگید ما حال جنگیدن نداریم. وقتی ملتی اینطوری به تن پروری و خوشگذرانی عادت کنند زمینه سقوط فراهم می‌شود. یا نمونه دیگر اینکه به علت شرایط اولیه پیروزی، خداوند برای آنها غذای آماده می‌فرستاد.

مردم به سراغ موسی بن عمران آمدند و گفتند:‌ غذای یکنواخت معده ما را خسته کرده قرآن می‌گوید: «وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ» به موسی گفتند: این چه انقلابی است چرا سبزی نیست، خیار نیست، پیاز نیست، چرا سیر نیست؟ چرا عدس نیست؟

حضرت فرمود: شما یک چیز کوچک و کم قیمت و کم بهاء را با یک گوهر گرانقیمت مقایسه می کنید؟ فرمود : اگر شما برای سیر و پیاز و عدس انقلاب کرده بودید اصلاً لیاقت انقلاب ندارید. آن روزی که نماینده مجلس شورای اسلامی پشت تریبون مجلس فریاد می‌زد که آقای رئیس جمهور گوجه کیلویی 3 هزارتومان را چه کسی یاد دارد، بیاد حرفهای بنی اسرائیل افتادم : من نمی‌گویم نباید از گرانی حرف زد دولت باید نیازهای ضروری مردم را تأمین کند و مردم هم باید توجیه شوند. اما آیا در زمستان 10 درجه زیر صفر گوجه یکی از نیازهای ضروری یک ملت انقلابی است؟ آیا یک ملتی که در حال سازندگی هست به خود اجازه می‌دهد در زمستان 10 درجه زیر صفر با در دسترس بودن رب گوجه ارز را صادر کند و گوجه وارد کند؟ بالاخره کشور ما در محرومیت و محاصره هست. من گاهی به دوستان می‌گویم خدا نکند ما را مورد امتحانات سخت قرار دهد. در شعب ابی طالب سه سال در محاصره کامل بودند و هیچ ارتباطی با بیرون نداشتند و با یک خرما زندگی می‌کردند.

سوال اینجاست اگر آمریکا دور ایران را ناو و تانک بگذارد و ارتباط ما را با خارج قطع کند و بگویند دست از انقلاب اسلامی بردارید و الا این محاصره ادامه پیدا می‌کند. ما چه مقدار می‌توانیم مقاومت کنیم؟ ایا مردم برای تحمل سختیها در برابر فشارهای بیشتر آماده هستند؟ باید 30٪ یا 40٪ مردم ما آمادگی تحمل شرایط سخت را داشته باشند تا بتوانند در این میدان حرکت کنند. گاندی به ملت هند گفت: ملت بزرگ هند، شما به استقلال رسیده‌اید. استقلال گوهر گرانقیمتی است نمی‌توان با چرم انگلستان به استقلال رسید. من به ملت بزرگ هند می‌گویم اگر استقلال می‌خواهید باید مدتی پاربرهنه راه بروید تا بتوانید خود تولید کفش کنید.

دشمن شناسی امّت موسی (ع) :

مشکل دیگر امت موسی این بود که دشمن شناس نبودند. امت حضرت موسی (ع) سامری را نشناختند. سامری، از درون جامعه بنی اسرائیل زمینه‌ساز اسحاله فرهنگی مردم شد. موسی از میقات برگشت دید یک عنصر سالوس و جریان ساز جمعیتی را اغواء نمود و از خداپرستی به گوساله پرستی کشانده است. مشابه امروز که شاهد هستیم گوساله لیبرالیزم، گوساله سوسیالیسم، گوساله جامعه مدنی. اینها در کشورما همان پرده‌هایی بود برای تکرار پرده‌های گذشته و برای اغواء کردن افکار عمومی. حضرت موسی(ع) خطاب به مردم پرسید چرا اینگونه گرفتار سامری و در دام او قرار گرفتید؟ پاسخ دادند: «مَا أَخلَفْنَا مَوْعِإَکَ بِمُلْکِنا» آنچه اتفاق افتاد بدون اختیار ما بود. چون شناختی از دشمن نداشتند غافلگیر شدند و شبیخون خوردند.

ملتی می‌تواند روی پای خود بایستد که بتواند دشمن خود را در هر لباسی که قرار می‌گیرد خوب بشناسد. امت موسی نتوانستند دشمن را بشناسند و سقوط کردند. به تعبیر امیرالمومنین (ع) بنی اسرائیل که وارث حکومت شمده بودند به علت عدم توجه به الزامات، بار دیگر بردگان کسراها و قیصرها شدند.

عوامل انحراف انقلاب صدراسلام :

انقلاب پیامبر اعظم(ص)بزرگترین و گسترده‌ترین انقلاب توحیدی بود که با تکیه بر مکتب اسلام برای کل بشر پیام‌آور سعادت و خوشبختی بود که اگر مردم به لوازم بقاء انقلاب توجه م‌داشتند دائره آن همه بشریت را قرنها پیش در بر می‌گرفت. اما انقلاب بعللی از مسیرش منحرف شد. و باید دید در امت پیامبر اعظم (ص) عوامل انحراف از مسیر و ریل اصلی چه بود؟ پیامبر (ص) بعد از خودش با فرمان ذات باریتعالی رهبری استادارد و با ویژگی‌های لازم به امر خدا انتخاب کرده بود. مکتب هم سرجای خودش بود اما مردم وظیفه خود را انجام ندادند و از فرمان پیامبر اطاعت نکردند. چرا؟ چون مردم یا رهبر شناس نبودند یا دشمن شناس نبودند، یا علی (ع) را نمی‌شناختند یا دشمن را.

وقتی علی(ع) می‌گوید: من به راه‌های آسمان‌ها بیشتر مسلط هستم تا به راههای زمین، فردی جاهل بلند می‌شود. سئوال می‌کند که اگر راست می‌گویی بگو تعداد موهای ریش من چندتا است. چنین جامعه‌ای ظرفیت این رهبری را ندارد. ولذا رهبری دینی از صحنه‌ حاکمیت کنار زده شده و زمینه بازگشت مجدد حزب اموی بر قدرت فراهم گردید. این دو انقلاب گذشته که یکی ساقط شد و یکی هم از مسیر منحرف شد ولی ائمه (ع) بودند که جلوی انحراف قطعی را گرفتند.

انقلاب سوم : اگر امیرالمؤمنین (ع) قرار بود برای مردم ایران یک پیام بدهد چه می‌فرمودند؟ به نظر من یکی از پیام‌های حضرت این بود که: ملت حرکت دچار چالشهای جدی شدند و یکی سقوط کرد و دیگری هم تا مرز سقوط رفت و این انقلاب سوم است. مواظب باشید حرامیان این انقلاب را از دست شما نگیرند. همه حوادث قابل تکرار است.

خداوند سنت، قانون وضابطه دارد. می‌گوید: من رهبر الهی را فرستادم و اطاعت از این رهبر واجب است. «أطیعُوا لاله وَ أطیعُوا الرَّسول فَقَد أطَاعَ الله» هوشمندی مردم ما این بود که پس از رحلت امام راحل، اطراف بیت رهبری جمع شدند و گفتند اطاعت از خامنه‌ای اطاعت از امام است. این اوج درک مردم از حوادث تاریخ است. یعنی اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم. آنها علی را تنها گذاشتند و انقلاب سقوط کرد. ما نباید رهبر را تنها بگذاریم متنها الزامات بعد از آن هم مهم است. نباید مردم به ظواهر دنیا و خوشگذرانی و تفریح سرگرم شوند و اصل انقلاب را فراموش کنند. این آفات و آسیبهایی که امروز در جامعه است واقعاً نگران کننده است.

در هر حال عرض بنده این بود که دو انقلاب بر ما گذشته است این انقلاب سوم از نوع توحیدی است و رهبری استانداردهای لازم را دارد. مکتب اسلام مستحکم است اما این مردم هستند که با وفاداری به رهبری التزام به احکام اسلامی و با وفاداری، شجاعت، همراهی، استقامت، صبر و حوصله می‌توانند بقاء نظام و انقلاب را تضمین کنند.

به قلم علي سعيدي

جستجو